سایر منابع:
سایر خبرها
اولیای دم دختر،از قصاص قاتل افغانی دخترشان گذشت کردند
شدند جسد مثله شده و آثار ضربات چاقو نیز روی بدن مقتول مشهود است. وقتی متهم درباره مثله شدن جسد مورد پرسش قرار گرفت، گفت: جسد را مثله کردم تا بتوانم داخل چاه بیندازم اما مأموران سؤال دیگری را مطرح کردند و از او خواستند درباره آثار ضربات چاقویی که روی بدن مقتول وجود دارد، توضیح دهد. او گفت: اتهام را قبول دارم؛ من دست به قتل زدم. روز حادثه وقتی لیدا طبق معمول پیش من آمد، حالش خوب نبود. به او گفتم چه ...
روایتی از 30 سال وطن فروشی منافقین/ نقش گروهک رجوی درسرکوب عراقیها
اختیار آنها گذاشتیم. بعد از تمام شدن این اطلاعات، سعید و فواد با بدرقه فاضل البسام از ما جدا شده و خداحافظی کردند. با پیگیری های صورت گرفته، فاضل البسام توانست شناسنامه ایرانی گرفته و نامش به فاضل مصلحتی تغییر پیدا کرد. احمدرضا کریمی ادامه می دهد ما دستگیر و به زندان افتادیم. یک روز در زندان اوین احضار شدم به اتاقی که شخصی در آن بود. به من گفت کارمند وزارت خارجه هستم. آلبوم عکس هایی را ...
قتل هولناک دختر ایرانی توسط مرد افغان
به گزارش جام جم ، تحقیقات برای افشای راز این جنایت از 11 مهر سال 91 و در پی ناپدید شدن دختر 30 ساله ای به نام نرگس در دستور کار پلیس قرار گرفت. خانواده این دختر با مراجعه به پلیس اعلام کردند؛ نرگس چهار روز قبل با خودروی پرایدش از خانه بیرون رفت و دیگر برنگشت. پس از این شکایت، ماموران تحقیقات برای یافتن دختر جوان را آغاز کردند تا این که چند روز بعد خودروی پراید نرگس در خیابان صالحی ...
مسعود فراستی: من حکومتی هستم!
تندی نسبت به شما نشان دادند و با اینکه چند روز می گذرد، هنوز درباره آن یادداشت می نویسند. مثلا روزنامه شرق نوشته بود، آنتن زنده تلویزیون تقدس دارد و نباید هر کسی هر حرفی را بزند. شما از کی تقدس پیدا کرده اید؟ از کی لغت تقدس به دهان تان آمد؟ یا مثلا محمد آقازاده نوشته بود آقای فراستی همان قدر سینما را می فهمد که ادب را. درست می گوید، چون ادب را خیلی درست می فهمد و ...
مدافع حرمی که شهادتش به او الهام شد
.... فردا صبح که مجید از فرودگاه زنگ زد و از طه پرسید "گفتم حالش همانطور است هنوز تب دارد " . تا سه شب من درگیر دکتر و بیمارستان بودم تازه شب سوم که مجید زنگ زد به او گفتم "بی معرفت حالا اینقدر هول بودی که بدون خداحافظی از من بروی !؟ ...." درتماس هایی که داشت درباره اوضاع سوریه یا برخورد مردم با مدافعان حرفی هم می زد؟ اصلا حرفی نمی زد. 4 روز بود که از رفتن مجید می گذشت یعنی ...
شب پیرمردها!
ای مفسر عاشق، که کشف می کنی اسرار لهجه های ازل را به این بلاغ بیندیش، به این بلاغت محضی که در تجلی ذات است هزار سال گذشته ست، ولی مسافری از جاده قدیم خراسان به بوی گم شده خویش، هنوز راهی شب های باشکوه هرات است و این مسافر دلتنگ، چقدر تشنه بچرخد در این کویر و نداند که زندگی به چه معناست، که روستای زلال تو در کدام فلات است آقا بعد از آفرین و تحسین شعر، گفتند ...
نوزاد 5 ماهه را دریابید +عکس
: گفتن حال بچه خوب نیست باید بزاریمش دستگاه و سه میلیون دیگه باید بریزیم. روزبعد سوال کردم گفتن بچه خسته شده تو زایمان! گذاشتیم دستگاه میاریمش تاشب تا فردا تا تا تا.... روز سوم؛ دیدن امیرعباس روز بعد گفتن می تونی بچتو ببینی منم با وجود اینکه خیلی درد داشتم و نتونستم تا اون موقع سرپابشم، بلندشدم رفتم صورتموشستم خودمو مرتب کردم و به همه گفتم دارم میرم دیدن نفسم... ...
در رثای سربازانی که امروز کشته شدند
خیلی فاصله دارند. حالا نوبت به شنیدن حرف های خدمت نرفته ها و خدمت رفته ها می رسد: ما نرفتیم هیچی هم نشد. نرو بابا فوقش چند سال دیگه میخری. برو، مرد میشی. کلاهتو بچرخونی تموم شده. به کسی رو ندیا. اگه عادت داری تو خواب وول بخوری تخت بالایی نخواب. پودر بچه برداشتی؟ دستمال مرطوب بردار. اسیتامینوفن بعضی پادگانا گیر میدن ولی اگه بتونی ببری خوبه. ویتامین ث جوشان همراهت باشه روزی یه دونه بخور ...
سه مار ماهی
، نومید و افسرده نشده بود، هر روز یک ماهی صید کرد، ولی روز سوم چون دام خود را از آب بیرون کشید در آن سه مارماهی بیچاره یافت. خشمگین گشت و فریاد زد: -لعنت بر این ماهیگیری که در آن نتوانستم جز این سه ماهی مردنی صیدی بکنم. این سومین بار است که مارماهی در دامم می افتد. در خانه پیش زنم در آشپزخانه بمانم خیلی بهتر از پرداختن بدین کار احمقانه است. ناگهان یکی از مارماهیان زبان به سخن گشود و چنین گفت ...
دراتفاقی نادر درجهان یک دختر با یک جوان اعدامی در زندانی در ایران ازدواج کرد
جوان به بی گناهی ذهنم را مشغول کرده بود. می خواستم سر از کارهایش دربیاورم و بدانم چرا دست به قتل زده است. برای همین در ملاقات بعدی با برادرم، شماره تلفنم را از طریق مادرش در اختیار ایشان قرار دادم تا شاید بتوانم کمکش کنم. بعد از آن ایشان با من تماس گرفت و با هم صحبت کردیم. او ماجرای قتلی را که مرتکب شده بود، برایم تعریف کرد. او گفت که روز 14 دی ماه سال 88 در خانه اش خواب بود که برادر و ...
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
گالیا توانگر کنج خلوت حریم یار بهترین گوشه دنیاست که سنگ هایمان را با خودمان و دلمان وابکنیم. به قول لسان الغیب(علیه رحمه) از خود بپرسیم: کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش/ کی روی ، ره ز که پرسی، چه کنی، چون باشی؟ باید در شب های روشن قدر برای چگونه رفتن و به کجا رفتن؟ پاسخ های روشن و روراستی بیابیم. نکند کاروان رمضان امسال نیز از پیش رویمان بگذرد و ما همچنان در خواب غفلت ...
انگیزه تازه عروس از ازدواج با یک محکوم به اعدام
به گزارش عصر امروز، هنوز چند ساعت نشده که پرستو از کنار سفره عقدش بلند شده. در کنار میلاد پسری که هشت سال است به اتهام قتل خواهرزاده اش در زندان است. خودش می گوید که اسمم پرستو نیست اما شما بنویسید پرستو. پدر پرستو پیمانکار است و مادرش پرستار بیمارستان. خودش هم فوق لیسانس تربیت بدنی دارد و در باشگاه ورزشی اش مشغول به کار. می گوید بعد از آشنایی با میلاد روزهای زیادی به فکر فرو می رفتم و درباره ...
اعتراض خانواده سپهر کوچولو به جنون قاتل
به گزارش ملیت به نقل از روزنامه ایران، ظهر دهم شهریور سال گذشته، سپهر 10 ساله برای خرید از خانه خارج شده بود، که مورد هجوم مرد 35 ساله ای به نام اشکان قرارگرفت و به شکلی فجیع به قتل رسید. این جنایت به قدری هولناک بود که یکی از تلخ ترین جنایات سال های اخیر به حساب می آید. مادر و خواهر سپهر که در آخرین لحظات جان دادن پسرک بالای سرش بودند بعد از این حادثه دچار آسیب های شدید روانی شدند و ...
امشب، شب عشق من است!
؛ اینجا؛ پیش تو... لالایی کن پسر نازنین مادر... لالایی کن... لالایی... لالا... لا..." ... پیرزن در حالی که لبخند شادی و رضایت بر لب دارد، به آرامی سرش را روی دستم می گذارد و چشم هایش را می بندد و به خواب فرو می رود؛ گویی دیگر مرا نمی بیند وحضورم را احساس نمی کند... به صورت شکسته اش خیره می شوم که درد و رنج سالیان دور انتظار را با خود دارد... بعد از چند دقیقه، طوری که آرامش او را برهم نزنم، به ...
انگیزه تازه عروس از ازدواج با یک محکوم به اعدام
برای مراسم ازدواج امیر آماده کرده بودند. یکی از آنها که به اتهام آتش زدن همسرش در زندان به سر می برد، لحظه عقد از ما خواست که برایش دعا کنیم تا بی گناهی اش ثابت شود. خانواده امیر به خواستگاریت آمده بودند؟ یک هفته قبل از عقد بود که مادر امیر به خانه ما آمد و برایم لباس سفید و چادر سفید و آینه و شمعدان و قرآن آورد. او یک انگشتر هم دستم کرد و برای مراسم عقد اجازه گرفت. آن روز مادر ...
پسر روانی پس از مرخص شدن از بیمارستان پدر و برادرش را کشت
سرهنگ علی اصغر طالبی با اعلام این خبر افزود: این قاتل مجنون در چند سال گذشته به دلیل بیماری روانی که داشت اقدام به قتل برادر خود کرده بود که پس از دستگیری روانه زندان شد. وی ادامه داد: این فرد پس از مدتی که در زندان بسر برد با اعلام رضایت ولی دم با دستور دادستان جهت درمان به بیمارستان رازی تهران منتقل و تحت درمان قرار گرفت و بهبود نسبی پیدا کرد. به گفته وی، بنا به درخواست ...
در عرصه فرهنگ کار از سینه سپر کردن گذشته، من شمشیر کشیده وسط میدانم
را دلنوشته می نامد، زبان نرم تری دارد. شعر دوم گرمارودی دربارة مدافعان حرم است. چون پشت به خورشید کنی سایه پرستی بی نور محبت نبری راه به هستی چون تاک نده تکیه به دیوار که مستم تا باده ننوشی نتوان گفت که مستی شبنم زد و بر صبح سفر کرد به خورشید ای دل تو چرا بحر سفر بار نبستی ... داشت م یرفت خم شد و بوسید ...
بنیاد در آینه مطبوعات
...> شهرآرا شنبه 2/4/95 خانه شهید شعبانی، پایگاه فرهنگی مسجد امام محمد تقی(ع) است 15 بهار زندگی 15روز جبهه 15 سال مفقودی 5بهار بیشتر نداشت هرچند پدر و دو برادر دوقلویش، علی و عباس در جبهه بودند، محمدحسین دوست داشت او هم به جبهه برود. هر وقت مادرش به او میگفت تو که هنوز سن و سالی نداری، نمیخواهد بروی، جواب میداد: من میخواهم بروم امام زمانم را ببینم. شما ...
یادگارهای شاعرانه یک ضیافت/ جزحرف راست هیچ نگوید زبان ما
نمی فهمند عامی ها یک روز می آید کسی روشن تر از خورشید چشم انتظار صبح باید بود شامی ها!! *نیلوفر بختیاری؛ (ماهواره) باز شب شد، بی هدف، بی دیدن ماه و ستاره پای خود ما را نشاند این جعبه ی جادو دوباره خنده ی خواهر، غم ِ مادر، اجیرِ قصه گو شد دور هم بودیم، اما ذهن هامان در اجاره... بس که شب ها این شبح ها ...
بر تابوت نادرشاه و کلنل پسیان نماز میت خواندیم
می گیرد ، با این حال جرئت نمی کردند به مهندس سیحون اعتراض کنند. آن زمان حدود 30 تا 40سنگ تراش در باغ نادری کار می کردند. به همین خاطر به دروغ به مهندس کریستو گفتند سلیمانی به شما توهین کرده است. صبح روز بعد که سر کار رفتم، داشتم لباس هایم را عوض می کردم که نگهبان آمد و گفت مهندس کریستو گفته اسباب هایت را جمع کن و برو. آمدم دفتر، دیدم مهندس اخم هایش درهم است. گفت من با تو چه کار کردم که به من توهین ...
علی را به حضرت زینب (س) هدیه کردیم
های قرآن برگزار می شد. بعد از علی هم برادرش مهدی این وظیفه را به عهده گرفت. پدر از لحظه شنیدن خبر شهادت علی می گوید: وقتی خبر شهادتش را شنیدم خیلی متاثر شدم تا جایی که حالم خراب شد و مرا به بیمارستان بردند. علی پسر خوب و مهربانی بود و ازاینکه او را از دست داده بودم به شدت ناراحت بودم. بعد ازاینکه فهمیدیم پیکر علی هنوز در دست تکفیری هاست و او رابه ما تحویل نداند، بیشتر ناراحت شدم اما ته ...
روایتی از 30 سال وطن فروشی منافقین
گرفته بودند. مستنداتی وجود دارد که رجوی چندین بار به صابر الدوری عنوان می کند که مدتی است که صاحب خانه را ندیده ایم ما خانه را با صاحبخانه آن می خواهیم. رجوی برای دیدار با صدام التماس می کرده است اما کم کم خود را بازسازی کردند و چون پول زیادی در اختیار داشتند توانستند خود را احیا کنند. آیا هنوز چشم امید به منافقین از سوی غرب به آمریکا وجود دارد که اینها بتوانند برای جمهوری اسلامی و ملت ...
از غزل طنز فیض تا قصیده حدادعادل / چه شعرهایی در محضر رهبر معظم انقلاب خوانده شد
از حریم خویش برانی تو عزّت و شرف و مجد و فخر و فرّ و شکوهی تو پشتوانه و پشت وپناه و توش وتوانی ستونِ خانۀ ایمانِ بندگان خدایی عمودِ خیمۀ اسلامِ مسلمین جهانی هزار چشمۀ حکمت، هزار زمزم رحمت ز قلب پاک تو جوشیده آشکار و نهانی غبار هیچ پلیدی به دامنت ننشیند تو پاک دامن و پاکیزه طبع و پاک زبانی خدای خواسته تا قدر و منزلت به ...
بیست و چهار چه چیزی را نشان می دهد؟/ مؤلفه های آینده نگارانه یک سریال استراتژیک/ صلحی تاریخی و بالاتر از ...
تر می کنه ... تو نبردی که برای حفظ محدوده ی آبول انجام دادیم رو یادته؟ بقیه فرماندهان می گفتن من دارم افرادم رو به سمت شکست می برم، ولی ما جنگیدیم، 4 شبانه روز، من با تمام وجود باور داشتم که پیروزی ممکنه و درست فکر می کردم، نمی گم هیچ وقت اشتباه نمی کنم، ولی دقیقا به همون اندازه به این توافقنامه ی صلح باور دارم ... یک بار دیگه بهم اعتماد کن، استدعا می کنم این دیوونگی رو تموم کنی سمیر ...
شب پیرمردها!/ خدا کند حاج احمد برگردد/ سرودی که ضد انقلاب را عصبانی کرد
حرم نگهداری سرچشمه توان گرفت به بیل/ پرشود کیتوان گذشت به پیل تو سر همرهی ما داری/ هیچ آیا کمک توانی کرد گفته ام من به پاسخش آری/ کودکم گرچه نیک شیرین است همسرم گرچه همچو مه زیباست/ همه چیزم فدای راه خداست همه را می نهم، حرم تنهاست * شب پیرمردها! بعد از استادگرمارودی ، قزوه اشاره ای به دکتر حداد عادل کرد و کتاب هنوز هم... که به تازگی به چاپ دوم رسیده ...
ازدواج زندانی متهم به اعدام با دختر 29 ساله در زندان رجایی شهر! +تصاویر
زندان پی بردم که وی روز 14 دی ماه سال 88 در خانه اش خواب بوده که برادر و خواهرزاده اش با هم درگیر می شوند و زمانی که امیر با سر و صدای آنها از خواب بیدار می شود، می بیند که برادرش از ناحیه پهلو هدف چاقو قرار گرفته است. امیر با دیدن این صحنه چاقوی خونین را برداشته و قصد داشته تا به درگیری آنها پایان دهد که خواهرزاده اش پا به فرار می گذارد و امیر نیز به تعقیبش می رود که در این لحظه در خیابان به زمین ...
ماجرای پهن شدن سفره عقد در زندان رجایی شهر
.... وی مرا می بیند و از برادرش درباره جرم هم سلولی اش می پرسد و در ملاقات بعدی از برادرش می خواهد که شماره اش را در اختیارم قرار دهد تا بتواند کمکم کند. در تماس تلفنی ام از زندان ماجرا را برای او بازگو کردم. ماجرا از این قرار بود که در سال 88 در خانه خواب بودم که برادر و خواهرزاده ام با هم بر سر یک کفش کتانی درگیر می شوند، گویا برادرم به خواهرزاده ام می گوید که تو کتانی مرا برداشته ای ...
دختر2 ساله قربانی گروگانگیری - پدر شیشه ای! -
دختر 2 ساله ای که به همراه مادر باردارش توسط پدر شیشه ای در حادثه گروگانگیری خانوادگی با ضربه چاقو مجروح شده بود، پس از یک هفته جدال با مرگ در مرکز درمانی جان سپرد و بدین ترتیب ماجرای 3 ساعت وحشت در پرونده گروگانگیری ابعاد جدیدی یافت. به گزارش خراسان، ساعت 20 شب بیست و چهارم خرداد، صدای لرزان و دلهره آمیز مردی که با پلیس 110 تماس گرفته بود، نیروهای گشت کلانتری خواجه ربیع مشهد را به ...
خواب مادر قاتل تعبیر نشد
اجرای احکام درخواست کمک کردند. زن سالخورده در حالی که به شدت گریه می کرد، گفت: پسرم در سال 88 در یک نزاع دستجمعی مرتکب قتل پسر جوانی شد. پس از حادثه، پسرم به جرم قتل عمد روانه زندان شد تا اینکه در دادگاه محکوم به قصاص شد. ما خیلی تلاش کردیم رضایت اولیای دم را جلب کنیم، اما موفق نشدیم تا اینکه سه هفته قبل حکم پسرم در زندان اجرا شد و بعد از آن جسدش را در بهشت زهرا دفن کردیم، اما من احساس می ...
طعم خوش زندگی در محوطه زندان رجایی شهر - نفس هایی که بعد از خطبه عقد دوباره به شماره افتاد
. متهم به قتل درباره روز حادثه گفت: من هم مانند بقیه مردم کار می کردم بعد از اینکه ترک تحصیل کردم در کارگاه خیاطی بودم و پس از آن در شهرک صنعتی علی آباد درکار چاپ عکس برگردان مشغول به کار شدم. در سال 88 سرباز بودم ، روزحادثه از پادگان تازه آمده بودم و خواب بودم، بین خواهرزاده و برادرم برسریک جفت کتانی درگیری بوجود آمد درگیری بالا گرفته بود. می خواستم آنها را جدا کنم اما محمد ...