سایر منابع:
سایر خبرها
شلیک دوم به حجاریان!
جوادیه رفت، به رغم آنکه سن و سالش به آن درجه نرسیده بود که فعالیت های رسمی و در چارچوب تشکیلات انجام دهد، سعی کرد با توجه به آنچه در جلساتی که همراه بزرگ ترها در آن حضور داشت الفبای سیاست را به ذهن بسپارد. نباید فراموش کرد که محله نازی آباد و جوادیه از سیاسی ترین محلات تهران هستند که افراد فعال آن دارای گرایش سنتی بودند و تا به امروز هم همین رویه در آنجا ادامه دارد. در سال 51 دیپلم ...
به خاطر شهرت کلاه سر دیگران نمی گذارم/ با این سن و سال دیگر نمی توانم راننده آژانس شوم!
حسن فتحی یکی از نقش های اصلی سریال شب دهم را به پرویز فلاحی پور داد و او آنقدر این نقش را خوب بازی کرد که بین عموم مردم به شهرت رسید و در ادامه در سریال هایی مانند مرد هزار چهره، گل های گرمسیری، دلنوازان و.. بازی کرد. فلاحی پور در اواخر سری اول سریال شهرزاد با نقش نصرت وارد این سریال شد؛ نقشی که در سری دوم پررنگ تر خواهد شد. با این بازیگر که متولد محله مهرآباد است و با هنرمندانی چون سعید کشن فلاح، مجید مجیدی، رضا چراغی و .. همدوره بوده درباره سبک زندگی اش هم صحبت شدیم. بیشتر بچه های مناطق شوش، امامزاده حسن و مهرآباد و... وقتی تصمیم می گرفتند راهشان را از بقیه مردم و همسن و سال های خودشان سوا کنند یا به سمت ورزش می رفتند وبیشتر فوتبالیست می شدند یا جذب مراکز فرهنگی و هنری شده بازیگر و کارگردان تئاتر می شدند شما چگونه به سمت هنر گرایش پیدا کردید؟ آن زمان در محله هایی که ما ساکن بودیم، آدم های مختلف با روحیات گوناگون زندگی می کردند. من خودم توی همان زمین خاکی هایی که شما می گویید، زیاد بازی کرده ام. برخی از دوستانم هم جذب تیم هایی مانند پرسپولیس و استقلال و .. شدند. واقعیت این است در آن دوره هر کسی می خواست سالم زندگی کند یا به ورزش روی می آورد یا فرهنگ و هنر. الان می گویند از راه هنر و فرهنگ نمی شود نان خورد یا درآمد ثابت داشت، آن زمان هم چنین دیدگاهی وجود داشت؟ یا خانواده شما مخالف حضور شما در این حوزه نبودند؟ خانواده ام که کلا با هنر و تئاتر مخالف بودند، اما خودم به این هنر علاقه زیادی داشتم. وقتی نوجوان بودم به این فکر نمی کردم که آیا می توانم از این راه پول دربیاورم یا نه؟ فقط علاقه بود که مرا به سمت بازیگری برد. بعدها هم که به سمت کارهای اداری با حقوق ثابت رفتم، متوجه شدم که نمی شود هم بازیگر بود و هم شغل ثابت و اداری داشت. مثلا یک دوره ای معاون فرهنگسرای خاوران بودم، یک دوره ای هم معاونت عروسکی دانشگاه هنر را به عهده داشتم اما چون سریال بازی می کردم، باید چند ماهی مرخصی می گرفتم و سرکار نمی رفتم. این شرایط با روح کارمندی منافات داشت به همین دلیل همه وقت و انرژی خود را صرف بازیگری کردم و دیگر به سمت کارهای اداری نرفتم . یعنی هیچ وقت مشکل معیشتی و نگرانی برای تامین مخارج زندگی نداشتید؟ خیلی وقت ها با چنین مشکلاتی روبه رو می شوم اما چاره ای نیست به قول حافظ: که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها... به هرحال من به دنبال علاقه ام رفتم و همین عشق باعث شد تا بتوانم مشکلات را تحمل کنم. در شرایط سخت اقتصادی امروزه، بیکاری خیلی آزاردهنده است اما راهی است که حدود 40 سال قبل شروع کرده ام و دیگر نمی توان آن را رها کرد. راستش ما کار دیگری جز بازیگری بلد نیستیم. مردم ما را می شناسند و همین باعث می شود که نتوانیم کارهای دیگری را انجام دهیم؛ مثلا من با این سن و سال دیگر نمی توانم راننده آژانس شوم! راهی را طی کرده ایم که قابل برگشت نیست اما هنوز هم همان علاقه باعث می شود دوام بیاوریم. البته دولت هم باید از هنرمندان و بازیگرانی که عمر خود را صرف هنر این مملکت کرده اند، حمایت کند. اما خیلی از هنرمندان کشور ما حتی بیمه هم نیستند در حالی که هنرمندان دیگر کشورها زمانی که بیکار می شوند، بیمه بیکاری می گیرند ! بازیگران زیر ذره بین هستند و مردم درباره آنها قضاوت می کنند اما برخی از بازیگران می گویند اگر لازم باشد برای تامین مخارج زندگی حاضرند هر کاری انجام دهند تا شرمنده خانواده نشوند؟ به نظرم این بیشتر شعار است! اگر بازیگر معروفی به بیکاری بخورد و تصمیم بگیرد مثلا راننده آژانس شود، هر مسافری که سوار می کند باید یک مصاحبه مطبوعاتی هم بکند و توضیح دهد که چرا این کار را انجام می دهد! مردم باورشان نمی شود. بازیگران هم گاهی برای تامین مخارج زندگی باید کارهای دیگری انجام دهند. مردم آنقدر سوال می کنند و با شگفتی با بازیگران برخورد می کنند که ترجیح می دهی، برای مدتی خانه نشینی را انتخاب کنی تا شرایط بهتر شود.خود من در یک دوره ای که بیکار بودم، ماشینم را فروختم تا بتوانم با پول آن دوره بیکاری را سپری کنم. پس شهرت چندان هم خوب نیست. شما هم گاهی به این فکر می کنید کاش مثل مردم عادی بودید تا راحت تر می توانستید زندگی خود را مدیریت کنید؟ مشهور شدن دست من نبود! از روی علاقه بازیگر شدم و اصلا به این فکر نمی کردم که معروف شوم اما حرفه ام باعث شهرتم شد. شاید الان برخی با هدف معروف شدن، بازیگری را انتخاب کنند اما دغدغه نسل من، واقعا شهرت و پول نبود به همین دلیل اکنون هم که به بی پولی می خوریم، قناعت و صبر می کنیم تا این دوره را پشت سربگذاریم. اما برخی عادت به قناعت ندارند و به هر راهی می زنند تا به پول به اصطلاح گنده برسند؟ نسل ما سالم زندگی کرده و می کند. من هیچ وقت به این فکر نمی کنم که از شهرتم استفاده کرده و کلاه سردیگران بگذارم. هیچ وقت نمی توانم از اعتماد دیگران سوءاستفاده کنم. امروزه تهیه کننده ها و کارگردانان جوانی هستند که از موقعیت و شهرت خود سوءاستفاده کرده و خیلی راحت سر بقیه عوامل از جمله بازیگران کلاه می گذارند و پول آنها را نمی دهند. اما نسل من سالم زندگی کرده و سالم خواهد ماند. چه عواملی باعث شد که نسل شما سالم تر از نسل های بعدی زندگی کند؟ کسی که با لقمه حلال بزرگ می شود و بچه هایی که در خانو ...
مصاحبه اختصاصی با مهران احمدی +عکس
من همه به نوعی سختن و هرکدوم تخصص خودشونو دارن. با چه کسانی کار کردید؟ خب من کارهای زیادی رو به همراه اساتید بزرگ و دوستان هنرمند و خوب کشورمون کار کردم و همیشه از خدا خواستم فرصتی پیش بیاد که بتونم محبت و زحمتشونو جبران کنم و ازشون تشکر کنم و الان از این فرصت میخوام استفاده کنم و تشکر کنم از دوستان گروه بخصوص تنظیم کننده خوب کشورمون دوست گل و دوست داشتنی من استاد مجید زند که ...
ضرورت وحدت مسلمانان در عصر حاضر
شده و بدین نتیجه رسید که باید مساله وحدت را به عنوان اصل جدایی ناپذیر اسلام تلقی کرد که بدون این اصل نمیتوان انتظار پیروزی جهان اسلام و زمینه ظهور آن امام موعود ، حضرت صاحب الزمان (عج) ارواحنا له الفداه را داشت. اهداف مقاله با توجه به این که دین مبین اسلام از چندین هزار سال پیش خواهان زندگی مسالمت آمیز در چارچوب یک سری اصول و قواعد نسبت به تمام ابناء بشر بوده است اما ظاهرا از ...
مردی که موسیقی لرستان مدیون اوست
مجتبی رومانی/میرملاس موسیقی لرستان مدیون مردی است که در دهه 40 با صدای اهورایی خود موسیقی لرستان را به ایرانیان شناخت و صدای جادویش آنچنان بود که مرزهای جغرافیایی را درهم نوردید و موسیقی ناب لری را به گوش جهانیان رساند. مردی که موسیقی لری با خون و پوست وی عجین بود و [...] مجتبی رومانی/میرملاس موسیقی لرستان مدیون مردی است که در دهه 40 با صدای اهورایی خود موسیقی لرستان را به ایرانیان شناخت و صدای جادویش آنچنان بود که مرزهای جغرافیایی را درهم نوردید و موسیقی ناب لری را به گوش جهانیان رساند. مردی که موسیقی لری با خون و پوست وی عجین بود و با صدای رسایش وجود آدمی را تسخیر می کرد زنده یاد رضا سقایی در دیار مفرغ، و بلوط و ترانه متولد و دوشادوش با مردمان سرزمینش در غم و شادی هایشان چیزی کم نگذاشت در این دیار ماند و در همین دیار نیز به جایگاه ابدیش پرواز نمود اکنون که شش سال از درگذشت حنجره طلایی و سلطان آواز زاگرس می گذرد ولی هنوز یاد و خاطره وی در یادها و اذهان مردمان این دیار است. زنده یاد محمد رضا سقایی معروف به رضا سقایی در 20 فروردین سال 1318 در محله کهن پشت بازار شهرستان خرم آباد متولد شد و به علت شرایط ویژه آن زمان در دوران ابتدائی درس را رها و به کار خیاطی مشغول شد صدای اهورایی و رسای وی در دوران نوجوانی و جوانی چنان با موسیقی فولکور لری عجین شده بود که بلبلان چهچه خوان در مقابل وی سر تعظیم فرود می آوردند چه رسد به آدمی! صدای نوجوانی خوش صدا از دل مغازه خیاطی هر رهگذری را میخکوب و مجذوب خود می کرد و برای اولین بار استاد ارزشمند و فرهیخته زنده یاد حمید ایزد پناه با شنیدن صدایش وی را دعوت و اثر بزران را با کمانچه زنده یاد علی خان شفائی ضبط نمود . کوچه باغ های شهر هنوز یادآور آواز علی سونه های رضا و علی اکبر فاضل پور استاد خیاطیش است که برای تمرین به آنجا می رفتند تا گل های باغی با ترنم صدای رضا نظاره گر آنان باشند. در اردیبهشت سال 1344 بود که برای نخستین بار با مکاتبات مجدانه ی زنده یاد استاد ایزدپناه اولین ترانه های لری گنم خر( شعر از نورالدین سلاحورزی ) ، دایه دایه ،کوش طلا ، قدم خیر، سیت بیارم و مریم مریم با صدای زنده یاد رضا سقایی و روانشادان حسین سالم (کمانچه ) و منصور سالم ( تمبک ) و تار استاد تاکسانی در برنامه شما و رادیو با مجری گری کمال الدین مستجاب الدعوه و فروزنده اربابی در استودیوی سراسری رادیو ایران ضبط و گوش ایرانیان را نوازش داد. بعد از آن بود که ترانه گنم خر و کوش طلا و چند ترانه دیگر به صورت صفحه گرامافون به بازار روانه و در دهه ی 40 صدای رسا و اهواریی رضا موسیقی لری را ملی و فرا ملی نمود و توانست با صدای جادوییش معرف و سمبل لرستان باشد و در سالهای دور همواره نام رضا ، لرستان را در ذهن ها تداعی می کرد. در سال 1350 اثری به نام تفنگ و درسال 1353 اثری دیگری به نام دالکه با شعر استاد حشمت اله شفیعیان با خوانندگی و آهنگسازی زنده یاد رضا سقایی ضبط گردید و در سال 1353-1354 با نام مجموعه تفنگ با نوازندگی استاد چیره دست کمانچه فرج علی پور و تمبک زنده یاد فریدون علیپور و تار غلام مردای و دکلمه ماندگار فاطمه گودرزی اسد بصورت کاست به بازار عرضه و مورد استقبال بی نظیر عموم قرار گرفت. در سال 1350 زنده یاد رضا سقایی راهی پایتخت می شود تا در کلاس های آواز استاد فقید اسماعیل مهرتاش مشق بگیرد و چند جلسه ای از محضر این استاد کسب فیض می نمایند در تهران با زنده یاد مجتبی میرزاده آشنا می شود و در آنجاست که اتفاق بی نظیری در موسیقی لری و برای زنده یاد رضا سقایی می افتد. صدای ماندگار زاگرس در سال 1354 ترانه زندگی را که سروده خانم هما میر افشار بود و توسط زنده یاد ایزد پناه به لری برگردانده شد را اجر نمود که مورد اقبال عمومی قرار گرفت چنانکه توجه استاد عبدالوهاب شهیدی آهنگساز این ترانه را به خود بر انگیخت. زنده یاد رضا سقایی با صدای افسانه ای اش اثری به نام آسمان شعر از عزت فولادوند و آهنگسازی خودش خلق نمود که بی شک یکی از شاهکارهای موسیقی لری محسوب می شود. در سال 1356 موسیقیدان توانمند شادروان مجتبی میرزاده برای بازسازی هنرمندانه ترانه های قدیمی لری به یاری استاد سقائی آمد و با خلق دو اثر فاخر قدم خیر و موتورچی در موسیقی ایران اتفاقی با شکوه به وقوع پیوست. سقایی متأسفانه در سال 1357 به علت جراحی لوزه حنجره طلایی و صوت اساطیری را به خاطره ها سپرد و آن صدای اهورایی برای همیشه خاموش شد. زنده یاد رضا سقایی هنرمند حماسه سرا در سال 1366 بر اثر ترکش از ناحیه سر در جریان بمباران متجاوزان بعثی به شهر ازنا به درجه رفیع جانبازی جنگ تحمیلی نائل گردید. سقایی در دی ماه 1382 پس از سالها خاموشی در جریان ضایعه ی تأسف بار زلزله ی بم برای دقایقی برروی سِن مویه ای جهت همدردی و جمع آوری کمک به هموطنان آسیب دیده سر داد. در سال 1386 ترانه “دایه دایه وقت جنگه” تنظیم مجتبی میرزاده و با صدای سقایی جزو آثار فاخر و ماندگار یکصد سال اخیر موسیقی ایران به ثبت رسید. در سال 1387 مستندی از زندگی استاد توسط مستند ساز برجسته هم استانی فرود عوض پور ساخته شد. زنده یاد رضا سقائی در شب 19 اسفند سال 1385 در کرج دچار سکته مغزی شد. 10 روز در بیمارستان شهید رجایی کرج تحت مراقبت قرار گرفت و بعد از آن وی به بیمارستان عشایر خرم آباد انتقال داده شد و از آن زمان به بعد خواهر بزرگترش مسئولیت نگهداری و پرستاری وی را بعهده گرفت و مدت سه سال و نیم در بستر بیماری افتاد، حدود 7 بار دربیمارستان عشایر خرم آباد و 3 بار در بیمارستان ساسان تهران بستری شدو طی این مدت مردم با فرهنگ و فهیم استان لرستان مخصوصاً اهالی خرم آباد و دوستان هیچگاه استاد را تنها نگذاشتند. روز سه شنبه در تاریخ 8 تیر ماه 1389 در بخش 3 بیمارستان ساسان تهران، تحت درمان قرار گرفت ولی متاسفانه پس از 9 روز بستری، حالش رو به وخامت گذاشت و به بخش ICU انتقال و در تاریخ 27 تیر ماه 1389 به دلیل نارسایی تنفسی در پی سکته مغزی به رحمت ایزدی رفت. پیکر وی در تاریخ 31 تیر 1389 در مقابل تالار وحدت تهران با حضور و تنی چند از چهره های فرهنگی و هنری از جمله هوشنگ کامکار، سید عباس سجادی و درویش رضا منظمی ،سید فرید قاسمی،حسین پرنیا ،برخی از اعضای هیئت مدیره کانونهای خانه موسیقی و مسئولان انجمن لرستانی های مقیم مرکز و هنرمندان استان لرستان برگزار و در این مراسم درویش رضا منظمی. داریوش نظری، سالاروند شهردار اسبق الیگودرز، فرشید سقایی مطالبی را ایراد و رضا فرجی قطعه بلبل را اجرا و شیروانی به شعر خوانی پرداختند. پیکر رضا سقایی با مراسم چپ خوانی سرنانوازان لرستان و طنین قطعه “دایه دایه وقت جنگ” تشییع و به زادگاهش خرم آباد منتقل شد و در تاریخ 2 مرداد 1389 طی مراسم باشکوهی با حضور پرشور مردم ،اهالی فرهنگ و هنر ، استاندار لرستان، فرماندار خرم آباد و برخی از مسئولان لشکری و کشوری با سخنرانی حسن شریعت نژاد فرماندار و قرائت پیام تسلیت حمید شاه آبادی معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی توسط منصور احمدی رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان خرم آباد در مقابل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی لرستان تشییع و در قطعه هنرمندان آرامستان خرم آباد به خاک سپرده شد. مرحوم رضا سقایی یکی از ستارگان درخشان موسیقی لرستان است. که علاوه بر صدای شفاف و تحریرهای پرفراز و فرود و تبحر خاص در موسیقی مقامی و محلی دارای تعهد و تعصب نسبت به میهن و سرزمین خویش بود. صدای وی تکرار نشدنی است که همه لرستان وامدار صدای این هنرمند می باشد و همه به خاطر سادگی ها، پاکی ها و صداقت کودکانه اش دوستش دارند. مسئولین و مردم هنر دوست و قدرشناس این دیار برای پاسداشت مقام و منزلت زنده یاد استاد رضا سقایی در زمان حیات، بیماری و وفات ایشان بزرگداشت ها و مراسمات مختلفی را برگزار نمودند که برخی از این مراسمات بصورت خود جوش و مردمی بوده ولی دوسالی است که به همت انجمن موسیقی استان مزار این هنرمند فقید گلباران و اولین مراسم گلباران با حضور جمع کثیری از هنرمندان عرصه موسیقی، تئاتر ،سینما و تلویزیون، ادبیات، شعر و اصحاب رسانه و جراید و مردم علاقه مند به موسیقی و هنر برگزار و بیانه ای در سه بند صادر که خیابانی در شهر خرم آباد به اسم استاد مزین و جشنواره موسیقی به نام رضا و هرساله بزرگداشتی برای ایشان برگزار گردد که با تلاش ها و پیگیری مجدانه اعضای انجمن موسیقی و همکاری اداره کل فرهنگ ارشاد اسلامی لرستان ، شهرداری و شورای اسلامی شهر خرم آباد سردیس و خیابانی در شهر محل تولد استاد ساخته و نامگذاری گردید. روز چهار شنبه 20 خرداد ماه 1394 آیین بزرگداشت زنده یاد رضا سقایی باحضور معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاون استاندار، مدیرکل فرهنگ وارشاد اسلامی لرستان،م سئولان فرهنگی، اعضای شورای اسلامی شهر خرم آباد ، معاونین فرهنگ ارشاد اسلامی، اساتید، هنرمندان، پیشکسوتان و علاقه مندان به موسیقی در تالار شهید آوینی مجتمع فرهنگی هنری ارشاد خرم آباد برگزار شد. در این آیین دکتر حمیدرضا حنان مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی لرستان در خصوص مقوله هنر به سخنرانی پرداخت و از خواهر استاد سقایی و داریوش نظری خواهر زاده ایشان قدردانی و در ادامه داریوش نظری باصدای دلنشینش با همراهی ساز حسن سالم و مهران ترک زبان قطعه ای از آلبوم جدیدش را بصورت بداهه اجرا نمود در ادامه دکتر احمدی معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درخصوص علت جاودانگی مرحوم سقایی مطالبی را ایراد و بعد از آن حشمت فتحی همراه با پیانوی شهرام کیمیایی ترانه چوپان را در دستگاه اصفهان به یاد استاد اجرا و سپس دکتر سید سیامک موسوی در خصوص زندگی هنری استاد سقایی مطالبی را عنوان کرد؛ بعد از آن گروه موسیقی حرف تازه به سرپرستی منوچهر رحمتی نوازنده سنتور و صدای زنده یاد کیومرث صادقی، کمانچه حسن سالم تار حمید سلیمانی و تمبک شهاب خاکسار هنرنمایی نمودند و نثری در وصف استاد رضا سقایی توسط استاد کاظم علی پور قرائت گردید. در ادامه طنین صدای استاد ایرج رحمانپور و سرنای احسان عبدی پور با کمانچه همایون پشت دار و تنبک شهاب خاکسار بصورت بداهه در فضای سالن پیچید وپیام استاد علی اکبر شکارچی توسط مسعود بهرام نِژاد با طراوت خاصی قرائت شد و در پایان از سردیس و فیلم مستند زندگی نامه استاد رضا سقایی رو نمایی و لحظاتی سیدمحمد سیف زاده کارگردان فیلم رضا دوباره می خواند توضیحاتی در خصوص نحوه فیلم برداری و تهیه کنندگی این فیلم ارائه داد و مدت 50 دقیقه از این فیلم اکران شد. روز دوشنبه 24 اسفند ماه 1394آیین رونمایی از آلبوم دنگ دیر باحضور مسئولین و چهره های شاخص فرهنگی و هنری استان لرستان در فرهنگ سرای شفق تهران برگزار شد. در ابتدای مراسم محقق و پژوهشگر نامی تاریخ مطبوعات ایران استاد سیدفرید قاسمی در خصوص سجایای اخلاقی زنده یاد سقایی به سخنرانی پرداختند سپس حجت الاسلام حنان مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان لرستان در مورد حمایت از هنر و هنرمند و همیشه آواز استاد سقایی بر سازمقدم بوده سخنانی را ایراد نمودند و در ادامه گروه بداهه نوازی به نوازندگی همایون پشت دار(کمانچه)، احسان عبدی پور (سرنا) ، افشین فرامزی (تنبک) و مرتضی میر (دف)به اجرای موسیقی پرداختند. آلبوم دنگ دیر شامل قطعات لیلا ، اسمر ، گرگ و میش ، اسب اجل ( آواز علیدوستی ) ، دایه دایه ، زلف آشفته و کوش طلا با صدای زنده یاد رضا سقایی و نوازندگی “مانی آقا ملایی” نوازنده تار و بم تار، “محسن قاسمی” نوازنده تمبک، “ مرتضی میر” نوازنده دف و “همایون پشت دار” نوازنده کمانچه، آلتو و باس ” امین عباسیان ” و نوازنده سنتور تنظیم قطعات امین عباسیان و همایون پشت دار در فروردین ماه 1385 توسط شرکت نوای زاگرس منتشر شد. درج شده توسط : محمد ابراهیمی فرد/ دبیر سرویس فناوری و دانلود"میرملاس " ...
هرکدام از مرغان منطق الطیر، نماد گروهی از انسان ها هستند
کنند گروهی از پرندگان شروع به بهانه آوردن می کنند و از حرکت باز می مانند. برای مثال، بهانه بلبل انست که نمی تواند از گل جدا شود و عشق او را برای خودش کافی می داند. طوطی طالب آب حیات است. طاووس سرگرم عبادت است به این امید که دوباره به بهشت راه یابد و... پس از این که کارشناس برنامه درباره منطق الطیر سخن گفت و بخش هایی از این اثر ارزشمند را برای اعضای کتابخانه دکتر شهیدی خواند، شرکت کنندگان ...
لحظه شماری سید 13 ساله برای رفتن به جبهه
ای از مادر شهید وقتی 13 ساله شد مرتب می گفت که مادر جان! می خواهم به جبهه بروم، من می گفتم تو هنوز کوچکی و چطور می خواهی به جبهه بروی؟ می گفت همان طور که شهید حسین فهمیده 13 ساله رفت من هم می روم، من به او گفتم برو از پدرت بپرس ببین او چه می گوید، اما او در جوابم گفت: شما راضی باشی من بابا را یک طوری راضی می کنم، گفتم وقتی یک بچه 13 ساله این طور حرف می زند حتماً خواست خدا است، برو خدا ...
حسن آباد؛ پرحاشیه و پر چالش
. یک روز هست و چند هفته نیست. آنها هم اهل هراتند و چندسالی است که حضورشان در ایران قانونی شده است. برای عیادت شوهر بی بی به آجرپزی آمده اند. از در خونه که بری بیرون همه چیز زرد و سرخ میشه. به رنگ خاک هایی که دور و بر اینجاست. بعد از یه مدت اصلا چشم آدم همه چیز رو قرمز و زرد می بینه. ما که چشمامون این طوریه وقتی می آیم اینجا. بی بی و بچه هاشو نمی دونم. کارگران با صورت های پوشیده در دستمال ...
بدون مرز و نقد و بررسی تجربه ای نو در سینمای ایران
.../ یا چیزی چنان که بدانی/من درد مشترکم، مرا فریاد کن... در بخش دیگری از این جلسه بحث ریتم فیلم مطرح شد. عسگری ریتم بدون مرز را مناسب دانست و تاکید کرد: اکثر دوستانی که فیلم را دیدند معتقد بودند ریتم فیلم کند است اما اعتقاد من این نبود چون سراغ سوژه ای رفته بودم که باید مخاطب را با خودم همراه می کردم.پس این بار را به گردن شخصیت پسربچه گذاشتم. دوست داشتم مخاطب با پسربچه خسته شود، در ...
انقلابی دربار پهلوی
که پول ماهانه اش را به شرطی قطع نمی کند که از ازدواج باآن زن خارجی بچه ای نداشته باشد. چون او پسر نداشت وعلیرضا ولیعهدش بود، نمی خواست سلطنت پهلوی به دست نژاد و تبارهای دیگر بیفتد. لذا از همان ابتدا کینه ای نسبت به مادرم و بعدها خود من در دل شاه ایجاد شد. چهار سال اول زندگی ام تعریف چندانی ندارد. این دوره کوتاه را در همان فرانسه گذراندم. پدرم پانزده روز پس از تولد من به ایران برگشته بود ...
ما یک خانواده ایم
تا بتوانند گره ای از گره های اهل محل باز کنند. فاطمه جهانی از همان ابتدای کودکی با چنین رفتار و منشی که از پدر و مادرش می بیند بزرگ می شود و پرورش پیدا می کند. او می گوید: من در خانواده ای بزرگ شده ام که دغدغه شان کمک به نیازمندان بوده و الان با آنکه 41سال سن دارم و متأسفانه پدر و مادرم را از دست داده ام، دغدغه کمک به نیازمندان در من ریشه دوانده است. همیشه این دغدغه را داشته ام که کاری مانند پدر و ...
با از بین رفتن سنگ نوشته های شهدا، بخشی از تاریخ را از دست می دهیم/ امضای رضایت خانواده های شهدا را ...
داوود (شهید رضازاده) ازهمان بچگی به ما توجه می کرد و همه ی ما را او سر کار آورد و اگر امروز خانواده ی ما روزی می خورند، به برکت شهید رضازاده است. او را نمی شناسم ولی بعضی وقت ها برای من نان می آورد ... مادرم نیز تعریف می کند پدرم چنان شخصیتی داشت که برای حمایت از مستضعفین، نان شب هم نمی خورد. تا جایی که یکی از بچه های محل تعریف می کند که در سال 79 به محله ی کوره پزخانه تهران ...
زرینچه: آقای منصوریان از چی ناراحتی؟
.... اما حالا دیگر به زعم آقاجواد، سکوت جایز نیست و باید گفت آنچه را که سالیان متمادی در پستوی دل نهان شده است. آقاجواد آمد، مثل همیشه مؤدب، مثل همیشه محجوب. طوری با تحریریه احوالپرسی کرد که با هیچ کس غریبه نباشد. مثل همان ایامی که مثل کوه پشت خبرورزشی ایستاد و حاضر نشد علیه ما طومار امضا کند. کاپیتان اسبق استقلال و تیم ملی از خیلی چیزها دلگیر بود، از داستان حجازی که 17 سال با او بوده تا ماجراهای ...
به دنبال برنامه های عمو و خاله ای نیستیم/ مخاطب ما وفادار است
دو شبکه قله هستند یعنی یک میان وعده با مخاطب بسیار بالا ارایه می کنند. درحالیکه شبکه کودک و نوجوان تغذیه را بر عهده دارد و این برنامه خیلی بالاتر از یک میان وعده است. رویکرد ما خیلی بالاتر از یک عمو یا خاله تک ستاره است، میزان محبوبیت مجموعه برنامه های ما فاصله بسیار کمی با یکدیگر دارد به طور مثال گفته می شود برنامه محله گل و بلبل 70 درصد مخاطب دارد و واقعا اینطور است اما برنامه هایی که در رده دوم ...
به آب و آتش بزنید
.... با لباس های اضافه ای که همراهش آورده معلوم است فکر همه چیز را از قبل کرده است. خانم امینی می گوید: ما این پارک را خیلی دوست داریم. روزهایش زیباست و شب هایش هم عالی است. بچه ها در اینجا خیلی سرگرم می شوند. همین که در این فضا انرژی شان تخلیه شده و در ایام تابستان کمتر بهانه گیری می کنند برای من و همسرم خیلی خوب است. تقریبا اگر مشکلی پیش نیاید 2هفته یک بار یا حداکثر ماهی یک بار به اینجا می آییم ...
قلعه نویی: مدیران ما کار را برای میز می کنند
هنوزم من با حنیف صحبتی نکردم ولی گفته من یک روز همه حرفامو می زنم که شب اون بازی چه اتفاقاتی افتاده ولی یاد اون روزایی افتادم که تیمو لیگ سه همه گذاشتن رفتن. دو سال خونه ما بودن امیرآباد! دو سال خودم می بردمشون رستوران! یاد اون سالهایی افتادم که سیزدهم بودن، نهم بودن و من به خاطر استقلال قراردهای میلیاردی را رها کردم. یک آن تمام این چیزهارو جلو چشمم دیدم. شما دیدید همان روز خداوند خیلی چیزا رو ...
مشتاق و بی تاب شهادت
دو واحد آپارتمان کنار هم بگیرم که مادرم تنها نباشد. چون نتوانست در محله خراسان دو واحد کنار هم بگیرد به قیامدشت رفت و آنجا منزلش را تهیه کرد و هر روز از قیامدشت تا محل کارش دو ساعت راه را می آمد و سختی های فراوانی را تحمل می کرد که بتواند به مادرش خدمت کند. عاشق امام حسین(ع) بود. هر سال در پیاده روی اربعین شرکت می کرد؛ خیلی به کربلا علاقه داشت. دنبال مقام و مسئولیت نبود و به زندگی و ...
خجالت هم نمی کشه؛ زن می خواد؛ اونم درست وسط چهارراه!
پیاده از یکی از خیابان های محله مان می گذشتم که جوانی باچهره ای افسرده و درمانده، درمیان شلوغی اتومبیل ها، آن هم درست در وسط چهارراه اصلی، مرا مورد خطاب قرار داد که: دردمندم آقا؛ به دادم برس! درحالی که کنجکاو شده بودم، گفتم: خدا بد نده جوون! چه کمکی از دستم برمی آد؟ بگو دردت چیه و چی می خوای؟! جوان، با اشاره به صورتش نالیدکه: اگه به صورتم نگاه کنی، می فهمی دردم چیه! به چهره رنگ ...
حواشی ثروت 5 چهره سیاسی مشهور در ایران
...> وزیر بهداشت می گوید: کسی که هنرمند است، از یک مرحله به بعد دیگر پول برایش مهم نیست و بیشتر به دنبال عرضه هنرش است، به ویژه اگر این هنر در ارتباط با نجات جان مردم باشد. من اکنون هم کار چشم پزشکی را کنار نگذاشته ام؛ اما سال هاست دیگر نیازی به پول آن ندارم و این اتفاق مربوط به چند ماه اخیر نیست. من سال هاست دیگر به این پول ها نیاز ندارم، زیرا سبک زندگی ام همان سبک قدیم پدر و مادرم است و اهل ولخرجی ...
توهین صریح و زننده خواننده ای زیر زمینی به لک زبانان/درخواست پیگیری جدی توسط دستگاه های قضایی و ...
...> بلکه من پدر و مادر پیری دارم که پدرم لر و مادرم از قوم لک بعدظهر وقتی این آهنگ توهین آمیزت را گوش دادم بغض گلویم راه گرفت چون مادرم با دستان پیله بسته و زجر کشیده در کنارم نشسته بود و با زبان لکی به من میگفت (روله یه چه موشه ارا قصه گنه مکی ) من از حرف مادرم مادری که بچه هایش را با دعا و نماز و شیر حلال بزرگ گروه بود بیشتر بغض میکردم و در درونم فریاد زدم چرااااااا تو میدانی ...
رواج استخر پارتی در باغ های اطراف تهران
را اجرا کنید. عرفان درباره علت افزایش علاقه مندی جوانان به این دست برنامه ها گفت: پسر ها اصلا مشکلی با این برنامه ها ندارند و همه آنها تلاش دارند تا خودشان هم بتوانند استخر پارتی برگزار کنند اما دختران به دلیل چشم هم چشمی به دنبال این برنامه ها هستند. به عنوان مثال؛ یک دختر دوست خود را در استخر پارتی کنار یکی از همین بچه معروف های مجازی می بیند و برای آنکه از دوست خود عقب نماند، سعی می ...
گفت می روم آلمان،اماسرازسوریه درآورد!
تمام راه را با سر دویدند تا از قافله عقب نمانند. مجید وقتی یک باره چمدان هایش را بست هیچ کس نمی دانست در سرش چه می گذرد؛ اما تصمیمش را گرفته بود. پس بی قید به دنیای پشت سرش و تمام آرزوهایش، حتی جیب هایش را خالی کرد تا سبک و راحت تر برود تا یک محله و یک نسل را روسفید کند. قصه مجید قربان خانی قصه این روزهای بچه های محله یافت آباد تهران است و عکس هایش زینت بخش کوچه هایی است که کودکان خردسال آن، هنوز به ...
قسمت دوم گفت وگوی متافوتبال با امیرقلعه نویی: کیارستمی یکی از مفاخر هنر دنیا بود / تعصب را باید از ...
های آسیا ندارند! مگه فیفا دی ندارند! چرا اونها این مشکلات ما رو ندارند پس؟ ببیند ما اومدیم اینجا یه کارای من درآوردی رو انجام می دیم. چون برنامه نداریم چون مدیرامون می ترسند. به خدا همه مدیرا از میزاشون می ترسند. حرف حق رو می ترسند بزنند. می ترسند این میزِ یکم جا به جا بشه و این جای تاسف داره. کار رو برای خدا نمی کنند بلکه کار رو برای میز می کنند. من از هیچ شخصی به جز خدا نمی ترسم و تمام ...
مادرم بهترین مدل شخصیتی برای من بود
اول سال دو، سه تا هدف کلی برای خودم مشخص می کنم که تا آخر سال آنها را به اتمام برسانم یا مقداری پیشرفت داشته باشم. خیلی از ما اول سال برای خودمان برنامه ریزی می کنیم که چه کارهایی را باید انجام بدهیم، اما وقتی پای عمل به میان می آید امروز و فردا کرده و کارها را به تاخیر می اندازیم. عملی کردن تصمیمات به مهارت خاصی نیاز دارد به نظرتان چگونه باید این مهارت را در خودمان تقویت کنیم؟ من ...
گفتگوی جالب باخالق دیرین دیرین +تصاویر
انیمیشن هایی که با آن ها زندگی کرده ام، ببرد. اصلاً همان عصر یخبندان کافی است که به خاطر صداهای شان سه ماه تمام هرشب مرا پای تلویزیون می نشاند تا درگیر شیرین کاری های سید ، مَندی و دیه گو بشوم. آن روزها جذابیت چیزی که می شنیدم برایم اهمیت بیشتری داشت و شاید تا سال ها بعد دنبال این موضوع نرفتم که صاحب این صداهای خاطره انگیز کیست. اما از خوبی روزگار صدا خودش را نشان داد، در قالب تصویر و انیمیشن های ...
یادواره شهید پرویز عطایی در زنجان برگزار شد
انقلاب بود این پیشنهاد را پذیرفت. این شهید گرانقدر در تربیت بدنی سپاه کلاس هایی را دایر کرد و تمام وقت خود را صرف بچه های ورزشکار می کرد و به منظور ارتقا سطح ورزش رزمی تکواندو به تهران رفت و در دوم خرداد سال1360 موفق به دریافت کمربند سیاه 'دان یک' شد و پس از آن نیز در کلاس داوری شرکت و نشان داوری را اخذ کرد. این موفقیت ها همچون تیری بر چشم دشمنان بود لذا در صدد ترورش برآمدند و در 19 ...
ترویج ادبیات معاصر ایران در شمال ایتالیا
.... خانم دکتر مردانی! در ابتدا و برای ورود به بحث، از پیشینه خانوادگی تان و تأثیری که آن محیط بر شما داشت بفرمایید. من درتهران به دنیا آمدم. پدرم ویزیتور دارو بود و مادرم خانه دار. من در خانواده ای بزرگ شدم که پدر و مادرم بخصوص مادرم نسبت به تحصیل و تربیت جسمانی و روحانی بچه ها اهمیت زیادی قائل بود. آنها با اینکه تحصیلات چندانی نداشتند به کتابخوانی علاقه مند بودند و ما هم در ...
در مورد وضعیت مالی مهران مدیری + عکس و بیوگرافی
گویندگی پرداخت. در سال 1372، به همراه داریوش کاردان اولین برنامه طنز خود را برای نوروز ساخت. آغاز شهرت مدیری از سال 1372 بود که در مجموعهٔ طنز نوروز 72 بازی کرد. از سال 1389 مدیری سریال قهوهٔ تلخ را تولید و از طریق شبکه توزیع خانگی پخش کرد. کودکی مهران مدیری اصلا شبیه بچه های دیگر نبود. دوستان زیادی نداشت و احساس تنهایی می کرد. دوست داشت در آن اتاق نشسته و کتاب ها را ورق بزند اسم هایشان را ...
روزنامه های شنبه
توان دید. روزنامه جام جم با درج عنوان در13 سالگی متوقف مانده ام، آورد: دوست خوب بچه ها را همه با نام عموپورنگ می شناسند. داریوش فرضیایی که از سال 1378 نقش پورنگ را مقابل عروسک تورنگ بازی کرد، در ذهن بچه ها با همان پورنگ ماندگار شد و خود نیز از این نام بسیار احساس رضایت می کند. فرضیایی در گفت و گویی اظهار داشت: امروز براساس شواهد موجود در شناسنامه 43 ساله شدم، اما خودم چنین احساسی ندارم ...
هر وقت گل نزدم،برایم تیمم مفید بودم/ سعی می کنم فیکس پرسپولیس باشم
... اگر گل نزدم، پاس گل دادم ولادیمیر درباره اینکه گفته می شود او عملکرد خوبی در سال های گذشته نداشته است، گفت: من حدود 11 سال است که فوتبال حرفه ای بازی می کنم و سعی خودم بر این بود که در اکثر مواقع که در زمین حضور داشتم بهترین عملکرد را داشته باشم. حتی زمانی که موفق به گلزنی نشدم سعی کردم برای همبازیانم موقعیت و پاس گل فراهم کنم. هر فوتبالیستی دوران افتی هم دارد اما من قول می دهم که ...