سایر خبرها
اینجا رنگ ها بر مدار هستی می چرخند/ در انتظار تاسیس موزه محجوبی
: هر روز دارم وقتی را صرف نوشتن خاطراتم می کنم. البته قبلا هم این کار را می کردم اما الان با جدیت این کار را می کنم. راهرو ها را نشان می دهد. آنقدر تابلو روی دیوار چیده شده که جای خالی نیست. اینجا از هنرمندانی که در گالری همین طبقه همکف روزگاری نمایشگاه گذاشته اند اثر هست تا هنرمندان به نامی مثل ژازه طباطبایی اما در این خانه از هنرمند خود آموخته ای چون زنده یاد حسن حاضر مشار بیش از هر ...
علت طلاق سحر قریشی از زبان همسر سابقش + تصاویر
آکادمیک دنبال کنم. ترانه مادری یکی از بهترین تجربه هایم کار با آقای س هیل ی زاده بود، مدیریت ایشان در گروه مثالزدنی است، تا الان خیلی راضی ام چند روز پیش به ایشان گفتم؛ امیدوارم همیشه همه چیز به همین خوبی باشد.در این کار من خیلی از همکاران کمک گرفتم، آقای حاتمی بسیاری از تجربه هایشان را در اختیارم گذاشتند و خود آقای س هیل ی زاده هم در شکل گیری یلدا و نوع بازی من بسیار تاثیرگذار ...
جانبازی دلتنگ با یک کارت چروکیده
همیشه کنارش بود و بر زخم های کهنه جنگش مرهمی. تنها دلخوشی اش از آن دوران قاب عکسی از روز احرام همسرش است که هنوز با خود دارد و همراه این روزهایش شده است. در ادامه مشروح این گفتگو را با هم می خوانیم: **چطور شد که جبهه رفتید؟ من از اول جنگ به جبهه رفتم. یعنی همان زمانی که امام(ره) دستور دادند این تصمیم را گرفتم و از آن روز تا آخرین لحظات جنگ در عملیات ها بودم. من سالها در مناطق ...
2 عزیزم را در 3 ماه از دست دادم
را بگیرد ولی محمدعلی قبول نمی کرد. پدربزرگ اصرار کرد بگذار برایم افتخاری باشد تا در روز قیامت بگویم خدایا! من هم ساک یکی از رزمنده هایت را گرفتم. به اتوبوس ها که رسیدیم، لحظه ای که می خواست سوار اتوبوس شود برگشت با ما خداحافظی کرد. چند بار پشت سرش را نگاه می کرد و مادر همچنان اشک می ریخت. انگار حس کرده بود که این خداحافظی آخر محمدعلی است. برای ما هم روشن بود، با همیشه فرق می کرد چون یک نور خاصی در ...
می خواهند فوتسال را کوچک کنند
، متاسفانه فوتسال کاملا از بین رفته و گاهی هم ما با خجالت می گوییم که در فوتسال فعالیت می کنیم. وقتی از من می پرسند از فوتسال چه خبر، دلم می خواهد در کبدی و شطرنج مربیگری کنم تا شاید مسابقاتش پخش زنده شود. ** فعالیت فوتسالی تان این روزها چیست؟ فقط تدریس می کنم. البته یک موقعی هست که من خودم رفته ام و نمی خواهم کار کنم، یک موقعی هم مرا خانه نشین کرده اند. امروز مورد دوم در خصوص من ...
آمدم، ماندم رستگار شدم
کرده بودند، خداوند یک فرشته سفیدپوش را برای کمک به او و مادرش به همان حوالی فرستاده بود؛ فرشته ای که کیلومترها راه را طی کرده بود تا به آنجا برسد. پزشکی که از جنگ بیزار بود و بزرگ ترین آرزویش این است که در هیچ جای دنیا، جنگی نباشد. طبابت برای رضای خدا فاطمه، زن فیلیپینی، نخستین پزشک زن بود که در نهاوند استان همدان مشغول به طبابت شد و تا سال ها این ویژگی از آن او بود. هر چند ...
پدیده ای رو به ظهور در صنعت گردشگری
ماجراجویانه می توان بدون هیچ واسطه ای با مردم و آداب رسومشان رابطه برقرار کرد. البته در این گونه سفرها باید خطوط قرمز را هم رعایت کرد که یکی از مهم ترین این خطوط قرمز بحث نکردن در مورد مذهب، نژاد، سیاست و هنجارهای هر جامعه ای است. همه سختی های سفرهای ارزان می ارزد به کسب تجربه ای که در معاشرت با آدم ها و فرهنگ ها به دست می آید. دیدن طبیعت بکر و نابی که در گوشه گوشه ایران و جهان وجود دارد و نمی شود در تورهای سیاحتی چند روزه دید. هیچ هایک یا مفت سواری به ما می گوید سفر تنها مقصد و رسیدن نیست. سفر تنها تجمل و هتل چند ستاره نیست. سفر، دیدن و تجربه کردن است. دیدن و تجربه کردن پول نمی خواهد. ...
شفاف سازی مدیرکل بنیاد استان تهران درباره مشکلات یک جانباز
شفاف سازی رئیس بنیاد شهید وامور ایثارگران تهران در مورد خانواده جنجالی جانباز 25 درصد؛ استخدام بهیاراختصاصی درسه شیفت/ارائه تسهیلات وام مجددمسکن/ارائه خدمات درمانی جانباز70 درصد شهیدخبر(شهیدنیوز): حمیدعلی صمیمی رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ با توجه به همجمه رسانه ای چندماه اخیر اه توسط خانواده جانباز کریم نور محمدی ایجاد شد به شفاف سازی در خصوص روند درمان وبرخی ...
نتوانست بادخترش خداحافظی کند
کنم بگویید چه شده. هیچ کس به من چیزی نمی گفت، انگار آب سردی را روی سرم ریخته بودند. نمی دانستم در آن لحظه چکار باید انجام بدهم، با مادرم تماس گرفتم و گفتم که بهش احتیاج دارم خیلی حالم بد است. بلافاصله آمد دنبالم رفتم خانه و تا صبح گریه کردم. همش خدا خدا می کردم که حمید زنده باشد. اصلا به ذهنم خطور نمی کرد که شهید شده باشد. با خودم می گفتم حتما زخمی شده. تا اینکه صبح از دفتر با من تماس ...
شهید مهدی از اول برکت بود
شرط جالب شهید مدافع حرم برای ازدواج شهیدخبر(شهیدنیوز): مادرش می گفت موقع برگشت از زیارت در صحن حوض طلا دیدم می خندد. پرسیدم چرا می خندی؟ گفت مادر من اجازه شهادتم را از آقا گرفتم. خانه ای ساده در گوشه ای از قم. پیدا کردنش کمی سخت بود. نابلدی و راهنمایی های عجیب و غریب عابران یک ساعتی وقتمان را گرفت. آخرین خوان، خیابان ابوذر شرقی بود. خیابانی پر از خاطرات شهید مهدی. پدر شهید ...
ماجرای تبریک سیدحسن نصرالله به فاطمیون/ اهتزاز پرچم یا علی(ع) توسط نیروهای سیدحکیم بر تپه استراتژیک ...
دیدن فیلم اینجا کلیک کنید مشروح گفت وگوی تفصیلی تسنیم با محمدرضا هزاره جهرمی در قالب سومین شماره از ویژه نامه حکیمِ فاطمیون در ادامه می آید: چه شد که تصمیم گرفتید به سوریه بروید و مقابل تکفیری ها بجنگید؟ ماجرا دارد. من عید نوروز سال 92 بود که تصمیم گرفتم به اروپا بروم. قصدم از این سفر به قول مردم این بود که با این مهاجرت یک زندگی راحت داشته باشم و خلاصه با آرامش زندگی ...
حماسه آفرینی رزمندگان در عملیات مرصاد
لرستانی و از مجروحین عملیات مرصاد بنام حاج احمد لک جانباز 50 درصد آمده است: ای ابر پر صلابت، آبی ز دیده بفشان مرگ لاله طی شد افسانة بهاران روزهای آخر تیر 67 به آرایشگاه رفتم که موهای سرم را کوتاه کنم یکی از آشنایان که با روحیات و خلق و خوی من آشنایی داشت با زبان طعنه و طنز گفت: آقا احمد این همه جبهه رفتید دیدید بالاخره، قطعنامه 1958 پذیرفتید !!!، گفتم اولا ، تا به حال سازمان ملل بیش ...
اردوغان چگونه می تواند ترکیه را به ثبات برساند؟/ برخورد با فیش های نجومی به کجا رسید؟
... سعدالله زارعی در کیهان نوشت: با وجود آن که نزدیک به دو هفته از کودتای - جمعه 24 تیر ماه - می گذرد، هنوز تحولات ترکیه در کانون خبری محافل سیاسی و رسانه ها قرار دارد و از این رو به نظر می آید آنچه علی الظاهر به آن در حدود ساعت 4 صبح روز شنبه - به وقت آنکارا - نقطه پایان گذاشته شد، پیامدها و تداوم هایی دارد که با آنها باید شرایط پیش رو را تحلیل کرد. در این میان چند نکته اساسی وجود ...
کتاب معمای عشق 2 با سرگذشت مهدی بسته شد/ همسرم، انتخاب پدر شهیدم بود
که صاحب خانه چند روز بعد بر روی دستان هزاران زن و مرد تشییع می شود. *همسرم صبوری را از مادرت بیاموز نزدیک غروب بود و قصد زیارت قبر شهید را داشتیم، به این خاطر دفتر مصاحبه امروز با همسر شهید مهدی اسحاقیان را با بازگو کردم یک نصیحت بستیم. خانم مداح از سخن آخر همسرش در باب صبر این گونه گفتگوی امروز ما را پایان داد: شهید به من گفت که صبر را از مادرت بیاموز و امروز در ...
بازی مهره ها در خانه امن
، مدت ها زمان نیاز است و باید برنامه ریزی کنید. اگر آمار بگیرید مگر در روز چند نفر در تهران از موزه ها بازدید می کنند؟ دلیل اصلی ترافیک و نبود وقت است. در شمال کشور مردم می توانند به فاصله نیم ساعت به هر کجا می خواهند بروند و دیدن کنند. دلیل اینکه در کنار موزه، رستوران، کافی شاپ و خانه کتاب ساخته ام، این است که چند کار را می توانند در یک مکان انجام دهند. آمار گردشگری ایران بسیار جالب است. سالانه ...
کمر خمیده مادر زیر بار بیماری نادر/ چشم های فهیمه به آسمان است
دلیل مشکلات مالی نتوانسته زهرا را راهی خانه بخت کند اما خانواده همسرش در نهایت تصمیم گرفتند 14 مردادماه مراسم عروسی را برگزار کنند و او با دست خالی منتظر عنایتی از سوی خداست. گرچه بسیار نگران و مضطرب از مخارج عروسی است اما لبخند به لب می داند که خدا باز هم او را تنها نمی گذارد، می گوید: بعد از فوت مهدی و سعید، تنها دلخوشی من عروسی زهرا است و این تنها خوشحالی است که پس از سال ها به سراغ ...
بخوانید: ماجرای زندگی دردناک محیط بان فداکاری که 57 ساچمه مهمان شب و روز های بدنش شده است.
توانم توصیفش کنم در جانم می پیچید. آنجا هم گفتند دکتر نیست؛ اما خدا را شکر همکاران اداره کل که از استان آمده بودند رسیدند و از آن سو همسر، خواهر و برادرم هم خودشان را رساندند و بالاخره یک مسکن به من تزریق کردند. آن همه ساعت زخم ها چه وضعی پیدا کردند؟ – بردندم اتاق معاینه و بلافاصله اتاق عمل. گفتند خونریزی داخلی زیاد داشته و ممکن است از اتاق زنده بیرون نیاید. به دلیل درد زیاد ...
ولخرجی مدافع حرم برای ازدواجش+عکس
.... ان شاالله خوشبخت شوید. و خداحافظی کردم. با یک جعبه شیرینی به خانه ما آمد و گفت فکرکنم مبارک است. خیلی خوشحال بود. سریع گفت برای عصر نوبت محضر گرفتم! انگار که می خواهم فرار کنم. گفتم حالا چرا با این همه عجله؟ آنقدر سرعت کار بالا بود که حتی وقت عقد، تنها خواهرش هم نتوانست بیاید! امام جماعت مسجد لواسانی، حاج آقا قربی، عقد ما را جاری کرد. شهریور سال 91 بود آن هم با مهریه ...
وفاداری را باید از همسران جانبازان آموخت
هفت تپه تا اینجا باز گشته بود، هر صبح نگاهش به همسری می افتد که هنوز یادگار نخل های سوخته و پرچم های برافراشته و لحظه های مقاومت و افتخار از هُرم نفس هایش جان می گیرد. نمی داند زندگی بر روی آن صندلی چرخ دار چگونه است اما بارها آرزو کرده است برای یک بار هم که شده جای شوهرش را بگیرد و دنیا را از منظر مرد خانه اش بنگرد. احساس می کند زندگی بر روی آن صندلی چرخ دار، انسان را به ...
خاطرات خواندنی از نبرد در کمینگاه خدا/ هم آوردی مردان شیعه و سنی و اهل حق با نفاق
با وجود پیش روی منافقین هر لحظه این امکان وجود داشت که بسیاری از نیروها به شهادت برسند و در نهایت باید پاسخگو بود. این جانباز 40 درصد بیان کرد: بی شک عملیات مرصاد یکی از پیچیده ترین عملیات ها بود که در آن هیچ فکر برگشتی نداشتیم. تمامی تلاش های ما این بود که اجازه ندهیم دشمن پیش بیاید حتی به قیمت شهادت تمامی نیروها. ما نمی خواستیم اسیر دست منافقیم شویم. وی افزود: جوانان امروز ...
سپر انسانی برای حیات وحش
ها به دستم خورده است، قبل از این که او متوجه شود، پنج متری با همان زخم رفته بودم، اما هیچ به نظرم نیامده بود، بعد که چراغ قوه را روشن کردم دیدم تمام راهی که آمده ایم خونی است و لباسم تمامش از خون خیس شده. عمادی را همکارانش تا یکی از پاسگاه های محیط زیست منطقه رساندند و از آنجا با خودرو اورژانس به بیمارستان رفت تا ترکش ها را از تنش در بیاورند. حالا بعد از چند روز در خانه ماندن ...
بنیاد در آینه مطبوعات
. هرلحظه او را در کنار خود حس می کردند و تمام خاطرات گذشته ای را که در ذهنشان مرور می شد، نزدیک خودشان می دیدند. انگار خاطرات 20سال پیش همیشه زنده بود. این علاقه ناخودآگاه من را به یاد یکی از خاطرات دلدادگی مادروپسر می اندازد که در زمان سلامت کامل ایشان مستقیم از خودشان نقل شده بود: در زدند. پیک بود. نامه آورده بود. قلبم ریخت. فکر کردم شهید شده، وصیت نامه اش را آورده اند. نامه را گرفتم. باز ...
حماسه آفرینی رزمندگان لرستان در عملیات مرصاد
هلاک بودیم. ولی خوشحال که علیرضا حاجیوند زنده ماند او از ما طلب بخشش کرد. بهداری یک کانتینر بود که دو اتاق داشت. یکی محل نگهداری وسایل مورد نیاز و دیگری اتاقی که چند تخت داشت و وسایل ابتدایی درمانی و دو نفر که یکی کمک پزشک یا شاید پزشک بود و دیگری مثلا پرستار در آن مستقر بودند یکی از بستگان بنام حمید لک (کارمند دادگستری تهران ) درچادر بهداری صحرایی بود. توسط حمید لک کلی ...
من یکی مثل خودتان هستم
.... اجازه تبلیغ آمدن من دست آقا سیدضیاء، پدرم است. اگر اجازه بدهند، خیلی هم دلم بخواهد که دوباره بیایم ده بالا. شما همه نور چشم مایید. گفتم: من فقط آمده بودم همین چندتا حکم را که توی رساله ها نوشته اند برای شما بخوانم. مردم که آمده بودند، شبیه سیدضیاء که وقتی مهمان می آمد خانه مان عمامه سر می کرد، عمامه گذاشته بودم روی سرم. بعد عمامه را برداشتم و گفتم: من یکی مثل خودتان هستم. فقط خدا حق گذاشته ...
روایتی از تابستانه کتاب در بوشهر/ بندری گرم و شرجی پر از کتاب
وظایف هر کدام از کتابفروشی ها محسوب می شود که متاسفانه نه ارشاد استان بوشهر به آن همت داشته و نه کتابفروشان بوشهری. نکته پنجم: شهر بوشهر، شهری توریستی است که در مواقعی هر چند اندک جمعیت قابل توجهی را به سوی خود می کشاند و کتابفروشان نباید این موقعیت ناب را از دست داده و طی این مدت سعی کنند تا با برنامه هایی هدفمند از این جامعه مخاطب فصلی، استفاده حداکثری را ببرند. نکته ششم ...
این دار زندگی می بخشد
نداشتند از درس خواندن من حمایت می کردند. بعد از گرفتن مدرک کارشناسی داشتم خودم را برای کارشناسی ارشد آماده می کردم که برادرم از همسرش جدا شد و نوزاد آنها به خانه ما آمد.پدر و مادرم سنشان بالا بود، به همین دلیل من درسم را رها کردم و نگهداری از مهسا را به عهده گرفتم. مهسا 4ساله بود که پدرم فوت کرد و مادرم هم 6 ماه بعد درگذشت. الان من و مهسا 8سال است که با هم زندگی می کنیم چون برادرم ازدواج کرده و زندگی اش ...
حمید رسایی: رفراندوم برای رابطه با آمریکا؟ موافقم!
مجازی نمی توانند جلویش را بگیرند و او حالا هم که در مجلس نیست، هر از چند گاهی خبرساز می شود؛ مثل انتقادش از سازمان بازرسی کل کشور و مثل خبری که از تهیه فهرستی از مدیران با حقوق نجومی داد. حجت الاسلام رسایی را در دفترش در همان کوچه پس کوچه های حوالی میدان بهارستان پیدا می کنیم. جایی که می گوید از منزلش هم دور نیست و این طوری تاکید می کند که خانه ای در بالای شهر ندارد. او حالا با رد شدن ...
فال روزانه - فال امروز شما سه شنبه 5 مرداد 1395
...> سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی***گفت بازآی که دیرینه این درگاهی همچو جم جرعه ما کش که ز سر دو جهان***پرتو جام جهان بین دهدت آگاهی تعبیر: تو که خودت بی تجربه ای چگونه به دیگران امر و نهی می کنی. تو که از عشق بویی نبرده ای چطوری صحبت از عشق می کنی و به راه راست دعوت می کنی. ائل خودت را بسارز و روزگار را تجربه کن. وقتی که حس کردی نور خدا دلت را روشن کرده آن وقت حق رهبری داری و ...
عاشقان زخمی
برای جراحی 5 میلیون تومان داد، کمکی نکرد و باقی هزینه ها روی دوش خودشان بود. دل محیط بان خوش است به این که مدیرکل محیط زیست منطقه چند وقت یک بار ملاقات می آید و احوال می پرسد. خدا خیرش دهد. به جز درد، هزینه درمان امانشان را بریده. به او گفتند برو بیمارستان خصوصی، رسیدگی بهتر است اما پول کجا بود؟ هرهفته که با آمبولانس به بیمارستان شیراز می رود، 400 هزارتومان خرجش می شود. ماهی یک میلیون ...
جانباز قطع عضوی که به خاطر دفاع از ارزشهای انقلاب، میزش را از دست داد
.... خدا می داند اگر 20 سال سابقه نداشتم و کارمند رسمی نبودم تا الان چند مرتبه اخراج شده بودم؟ پس از آنکه این جانباز قطع عضو از استعفای اجباری که خلاف قانون است خودداری کرد، او را تحت فشار قرار دادند تا جایی که وقتی در حال انجام کارهایش بود، میز و صندلی کارش را گرفتند و او را به مدت دو ماه بلاتکلیف گذاشتند. در این مدت او پشت میز شخصی آلومینیومی که از خانه اش آورده می نشیند و دیگر ...