سایر منابع:
سایر خبرها
راویان نور:راوی اول شهید شکرالله آباش
... همه رزمنده ها در حال و هوای خاصی قرار داشتند. کسی دلش نمی خواست از آن شور و حال بیرون بیاید. شهید آباش که بیشتر دعاها را از حفظ داشت، بلافاصله در آن تازیکی دعا را با صوت دل نشین و حزن انگیزی ادامه داد. بعد از گذشت چند دقیقه که چراغ آوردند، شهید اباش از آن برادر خواست تا بقیه ی دعا را بخواند، ولی ایشان قبول نکرد و گفت خودت دعا را تمام کن. شکرالله قبل از شهادت چهره ای نورانی داشت ...
سردار شهید ابراهیم کشاورز ؛ از تدریس در جبهه علم تا عروج در جبهه عشق + تصاویر
دانش آموزان تلاش فراوان کرد. شهید ابراهیم کشاورز در تاریخ هشتم آبان ماه 59 با همیاری دوستانش از جمله شهید شیخ ابوالحسن کریمی با بر پایی مراسمی ساده زندگی مشترک خود را با همسر مکرمه اش بنا نهاد و از این پیوند مقدس سه فرزند خداوند به ایشان عنایت کرد. 26 ماه دلاوری در دفاع از میهن؛ این شهید بزرگوار با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران ، دفاع همه ...
پادگانی به مظلومیت نسل واقعی جنگ
و سال های بعد، کاملا در دشت باز قرار داشتند و دشمن در ارتفاعات موضع گرفته و مستقر بود. در چنین موقعیتی دفاع نمودن ایستادگی در برابر دشمن کاری بزرگ و مثال زدنی است که مدافعان سلحشور سرپل ذهاب (سپاه تیپ 3 ابوذر، نیروهای رزمنده مردمی، بچه های ژاندارمری) آن را به بهترین وجه ممکن انجام دادند و هرگز اجازه نفوذ دشمن به دژ دفاعی خویش را ندادند. گروه های متعددی در روزهای اولیه جنگ در پادگان ابوذر ...
شهید فاتح فاتح دل ها شد
که آقا رضا! استاد ما بودند. یکی از دوستانش یک خاطره شیرین تعریف می کرد که برای عملیات در سوریه بودیم که خبر دادند فرزند من به دنیا آمده است، همه بچه ها مرا دوره کردند که باید شیرینی بدهی، من هم هیچ پولی در جیبم نبود. رو کردم به فاتح و گفتم آقا رضا! مثل داداش من است. چه فرقی می کند؟ من و او ندارد. آقا رضا حساب می کند. می گفت من شوخی کردم اما شهید فاتح بدون هیچ درنگی دست کرد در جیبش و پول داد به بچه ...
شهیدمنطقی فرمانده دل های رزمندگان/ خنده رو بود و دل نشکست
آزرد که باعث شادی نیز می شد. صبح ها به یاد کربلای 4 زیارت عاشورا بخوانید یکی دیگر از همرزم شهید منطقی نیز به روی سن رفت تا از عملیات بزرگ کربلای 4 و شهیدمنطقی بگوید. محسن جامه بزرگ با بیان اینکه شهیدمنطقی از اعضای گردان غواصان بود، خاطرنشان کرد: قبل از عملیات کربلای 4 همه رزمندگان تصمیم گرفتند شب ها دعای توسل و صبح ها زیارت عاشورا بخوانند. وی گفت: پس از ...
گردان تک نفره
به گزارش صاحب نیوز : سیزدهم رجب بود که مادر متوجه شد میهمانی تازه از راه رسیده عیدی و موهبت امیر المومنین علیه السلام به او در این شب خواهد بود . تقارن صدای گریه کودک با عطر اذان نوید آینده ای روشن و مبارک را تداعی می کرد. وقتی پدر برای نام گذاری کودک، تفالی به قرآن زده بود، خدا در پاسخ، اسم عبدالله را برای کودک انتخاب کرده بود. کودکی عبدالله سپری می شد و او با همه تلاشش سعی می کرد در کنار تحصیل ...
لحظه دیدن سربریده همسرش در دستان تکفیری ها+ تصویر
برای مردم می خوانده تا راه انقلاب به درستی و از زبان خود امام برای مردم تبیین شود. زندگی با یک رزمنده آن هم در شرایط جنگی چطور بود؟ شهید در تمام هشت سال دفاع مقدس در جبهه حضور داشت. یکی از شرایط ازدواجشان با من نیز حضور مستمرشان در کارزار نبرد بود. من هم پذیرفتم. یک سالی نامزد بودیم. مراسم ازدواجمان هم خیلی ساده برگزار شد و خدا هم به من توفیق داد تا همراهی اش کردم. ما چهار سال از ...
این شیرزنان هرگز "فراموش" نمی شوند + تصاویر
تهدید می کردند. افراد ناشناس به خانه آن ها نامه می فرستادند که اگر باز هم با سپاه و پیش مرگان و انقلاب همکاری کنید بقیه بچه هایتان را هم می کشیم. چند ماه بعد خبری در شهر پیچید که دختری را در روستاهای کردستان با دستانی بسته و سری تراشیده به جرم اینکه این جاسوس خمینی است! می چرخانند. این خبر در مدت کوتاهی همه جا پخش شد و نگرانی های مادر را به یقین تبدیل کرد. او خود ناهید بود. این ویژگی که ...
ثبت خاطرات همرزمان شهید طباطبایی در کتاب پرواز با بال شکسته
تدوین کتاب با شما همکاری داشتند؟ سؤال خوبی کردید. چاپ این کتاب حاصل تلاش یک تیم است. حدود دو سال است که تعدادی از بچه های جبهه و جنگ با تشکیل کارگروهی با عنوان “کانون فرهنگی رزمندگان هشت سال دفاع مقدس شهرضا” در طبقه دوم ساختمان بنیاد شهید اقدام به جمع آوری خاطرات همرزمان خود کرده اند. آنها درصدد هستند خاطرات همرزمان خود را در قالب کتاب تدوین کنند تا برای آیندگان بماند و فرهنگ ایثار شهادت به دست ...
زیارت کربلا حرف های نگفته حاج حبیب به همسرش
این باره را نمی دادم. یادم است بعد از اعزامش همیشه رو به روی تلویزیون می نشستم و اخبار جبهه و جنگ را دنبال می کردم، شب و روزم دعا کردن برای رزمنده ها شده بود . مونس شب های تنهاییم سجاده ای بود که همیشه به رویش نماز می خواندم. چهل و پنج روز با چه سختی گذشت یک روز در حیاط در حال آب دادن به گل های باغچه بودم که در باز شد؛ صورتم را برگرداندم، باورم نمی شد حاج حبیب جلوی چشمانم باشد. از دیدنش بسیار ...
بهای خون حاج حبیب، نجات جان 80 رزمنده بود
.... حاج حبیب 78 ماه در جبهه حضور داشت و در کارنامه توپخانه افتخار آفرین 63 خاتم الانبیا(ص) نام 16 عملیات غرورآفرین ثبت شده است. ایشان در مدت حضورش در جبهه دو مرتبه یکی در والفجر 3 و یکی در فتح خرمشهر زخمی شد که هیچکدام او را از راه مقدسش باز نداشت و آخرین بار نیز مصدوم و سپس شهید شیمیایی شد. حبیب در همه عملیات های بزرگ و کوچک از آغاز جنگ تا کربلای 8 حضور داشت و مدت 78 ماه حضور در دفاع مقدس مدال ...
حاتمی کیا: دعا کنید در بستر نمیرم/ خاک پای حاج قاسم هم نیستم/این جشنواره فجر افتخار ندارد
سرش را بریده از جلوی چشمم مدام عبور می کند، هر بار می آیم (بغض) ... خجالت می کشم (بغض)... که در سوریه نبودم و این نوجوان ... احساس می کنم عقب افتاده ام زیرا در زمانی خود را پیشرو می دانستم وقتی جبهه آنقدر وسعت گرفت، می بینیم که خیلی عقب هستیم (بغض)... نه من کار زیادی نکردم . ای کاش در میان رزمندگان بودم این هنرمند انقلابی ضمن تقدیر از محبت سردار قاسم سلیمانی در نامه ای که بعد ...