سایر منابع:
سایر خبرها
سرنوشت تکان دهنده دختری به نام ستاره +جزییات
همیشه در دلم ماند. سنی نداشتم امّا هر شب از خدا می خواستم مرا بکشد تا از دست خانواده ام خلاص شوم. هیچ کدامشان مرا دوست نداشتند. فقط وسیله ای بودم که وقتی دلشان از همه جا پر می شد، عقده هایشان را سر من خالی کرده و آنقدر کتکم می زدند تا آرام شوند. همیشه خدا، بدنم کبود بود و دست و پایم درد می کرد. آن روز هم وقتی از مدرسه باز می گشتم بار دیگرصدای جنگ و دعوای همیشگی پدر و مادرم را ...
شهادت سردار همدانی تلخ ترین روز سوریه بود/ نمی توانم خبرنگار المپیک باشم!
. در زمان مأموریت شما در عراق خانواده چه وضعیتی داشت؟ خانواده من استرس ها و دوری های زیادی کشیدند. در عراق که بودم، مهر سال 84 مشکلاتی برای من در مرکز قم به وجود آمد. به من گفتند تو کارمند قم هستی در عراق چه می کنی؟ برای همین یک روز به ما گفتند ظرف دو هفته فرصت دارید خانه سازمانی را که مرکز قم به شما داده تخلیه کنید. خیلی حس بدی بود. در عراق تنها دل خوشی که داشتم این بود که ...
اس ام اس های فلسفی معنی دار
جملات زیبا و خواندنی حق الناس همیشه پول نیست! گاهی دل است! دلی که بایدبدست می آوردیم و نیاوردیم دلی راکه شکستیم ورهاکردیم دلهای غمگینی که بی تفاوت ازکنارشان گذشتیم!... خدا از هر چه بگذرد از حق الناس نمیگذرد! اس ام اس های فلسفی خوشبختی اون چیزی نیست که آدم از بیرون میبینه خوشبختی تو دل آدماست دل اگر ...
جمله ای که "حضرت زهرا "در خواب به شهید "ابراهیم هادی" فرمود
منطقه سومار رفتیم. به هر سنگری می رفتیم از ابراهیم می خواستند که برای آن ها مداحی کند و از حضرت زهرا علیها سلام بخواند. شب بود. ابراهیم در جمع بچه های یکی از گردان ها شروع به مداحی کرد. صدای ابراهیم به خاطر خستگی و طولانی شدن مجالس گرفته بود! بعد از تمام شدن مراسم، یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند. بعد هم چیزهایی گفتند که او خیلی ناراحت شد. ...
آیت الله خویی از چشم شاگردش، 65 سال قبل
الله خویی در 17 مرداد ماه 1371 ش در کوفه رخ داد، و بنابرین شرح حال موجود 41 سال پیش از زمان درگذشت ایشان نوشته شده است.اگر تولد آیت الله خویی در 28 آبان 1278 ش باشد، زمان نگارش این شرح حال، 52 سال داشته اند. اما مرحوم سید عبدالعزیز طباطبائی که در سال 1308 ش به دنیا آمدند، در وقت نگارش این شرح حال 22 سال داشته اند. استاد عزیز ما مرحوم طباطبائی در هشتم اسفند سال 1374 و در اوج ناباوری همه دوستان ...
متفکرآزاد: لباس های جِلف را با قاطر به کشور وارد نمی کنند! / شه منظری: چرا تریبونی در اختیار مرجعیت قرار ...
حالیکه این حرف را قبلا اگر مردم می شنیدند برخورد قاطع با او می کردند، مردم در راه این انقلاب مال و جان و فرزند خود را فدا کردند، سهم تو از انقلاب چیست؟ چون اعتراضی نشده است و کم کم برای مردم عادی سازی شده است؛ به مرور زمان مسئولین همدیگر را تشویق کردند که این سفره ای است که برای ما پهن شده و باید از آن استفاده کنیم. با این شرایط جای منکر و معروف عوض می شود و این افراد شخصی که رعایت بیت المال می ...
در حمله شبه نظامیان افراطی به کنسولگری ایران در مزار شریف چه گذشت؟
از وصیت نامه خود نوشته است: " چه بگویم زبان قادر به گفتن نیست و دلم از نوشتن عاجز است. من در طول زندگی آنقدر شما را آزردم که نمی توانم پوزشی بطلبم فقط از خدای بزرگ برای شما اجر و پاداش خواهانم شما امانت داران خوبی بودید امانت خدای را خوب نگهداری و ترتیب نمودید امروز روزی است می باید امانت را به صاحب امانت باز گردانید. درود بر تو پدری که ابراهیم گونه فرزندت را به قربانگاه عشق می فرستی و ...
سردار شهید ناصری از منظر سردار سلیمانی و سردار قاآنی
ائمه ما در بقیع و ترا به مظلومیت علی(ع) و زهرا(س) و ترا به آبروی حضرت ابوالفضل از هر آنچه غیر یاد تو لذت بردم عذر می خواهم و مرا ببخشای. اگر از پست و مقامی و غذایی و ازدواج و بچه داشتن و هر قضیه غیر آنچه رضای تو در آن بوده است لذت برده ام که همواره اینچنین بوده است مرا به لطف و کرمت ببخش. فرازی از وصیتنامه سردار شهید محمد ناصر ناصری چه بگویم زبان قادر به گفتن نیست و دلم از نوشتن عاجز است ...
امام زادگان و بقاع متبرکه آرام بخش قلوب مسلمین
، پیوسته از هم تمیز می دهد. به زبان دیگر ، دعا و زیارت در انسان حالت روشن دلی و روشن بینی و آرامشی ایجاد می کند و در حکم چراغی می گردد که درونش روشن شده باشد، بر خلاف افرادی که با دعا و یاد خدا رابطه ندارند و همیشه خانه دلشان تاریک و ظلمانی است و از درک و بینش و روشنایی بی نصیبند و از دعا و زیارت به عنوان نیروی بهجت زا، انبساط آفرین و لذت بخش محرومند. وقتی نیایشگر از بن جان و ژرفای دل، در ...
اس ام اس تابستان سری 2
محبت من به تو نگاه گرم من به تو لذت بخش عرق شرم تو هدیه تابستان عشق من به تو --------------------------------- چو تابستان شد و هنگام کنکور هزاران بار رفتم تا لب گور پشیمان گشته ام از کرده خویش نبرده علم کار بنده را پیش --------------------------------- اگر در شبی تابستانی صدای کف زدن به ...
دنیای قشنگِ نو ؛ لذت، هنر و کسب و کار
افسانه و واقعیت، موزه بی گناهی و خالقش را خوب ببینند. در کتاب موزه بی گناهی، خواننده آمیزه ای از کشش قصه کهنه عشق مجنون وارِ پسر پولدار به دختر فقیر و رنگ و لعابی شرقی با چاشنی غربی پسند و شگرد پست مدرنیستیِ حضور نویسنده در زمان را یک جا می یابد. این آمیزه فرصتی فراهم می آورد تا پاموک بی هیچ پروایی از درازگویی کسالت بار به دل مشغولی های وسواسانه و نوستالژیکش، یعنی استانبول و موزه ...
غبار حرم، آبروی دل است
، خداوند نیاز دنیا و آخرتش را برطرف خواهد کرد... (ناتمام) . با تلخیص و بازنویسی. 3 نقاره خانه: زائران و خادمان (101) زن ، ایستاده و به دخترانی که پای فِر و اجاق اصلی ایستاده ن، چپ چپ نگاه می کنه... یکی از آشپز ها جرئت می کنه و بلند بلند می گه: الهی قربونت برم خانم جون!... موش که نیفتاده توی غذا... حالا یه روز دو نفر یادشون رفته دستکش دست کنن... ... و طوری بی اهمیت می گه که حرص ...
چه باور کنیم چه نکنیم... تجارت آب بالاتر از نفت شکل می گیرد
مثل سیستان و بلوچستان راه افتادن طرف شهرهای بزرگ! چون مثلا همین تهرون، فعلا دارن آب تو لوله ها جاری می کنن، میدونی نتیجه این مهاجرت ها چی میشه؟ پیرمرد که لهجه کرمانی دارد سیگار به سیگار روشن می کند و قلاج می کند توی ریه اش و می گوید: - خودم از جایی اومدم که کشاورز بودم، آب نداشتیم، ناچار اومدم اینجا، یه اتاق اجاره کردم ماهی 600 هزار تومن، از صبح تا شب اینجا سبزی می فروشم تا زندگیم ...
واقع نما یا تمثیلی بودن قصص قرآن
خضر به کار رفته است: ﴿... فَارْتَدَّا عَلَی آثَارِهِمَا قَصَصًا: سپس از همان راه بازگشتند، در حالی که پی جویی می کردند﴾ ( الکهف/ 64) (ر.ک؛ قربانی، 1389: 1724). راغب اصفهانی درباره قصص آورده است: القصّ تتّبع الأثر یعنی قصّ و قصص عبارت است از پی جویی و تتّبع اثر و ردّ پا. راغب در این مورد به این آیه قرآنی استشهاد می کند که می فرماید: ﴿وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ﴾؛ یعنی مادر موسی به خواهرش ...
چگونگی شناسایی پیکر مطهر سردار ناصری بعد از 40 روز/ ماجرای آخرین دیدار شهید ناصری با پدر و مادرش
؛ تو فکر افتادم که با این عجله چه می نویسد و اصلاً چرا عجله دارد؟ وقتی از نوشتن فارغ شد، دیدم دارد آماده ی رفتن می شود. پرسیدم: کجا؟! گفت: باید بریم یک مأموریت، ممکنه دو سه روز دیگه نیام. به کاغذی که آن را لب طاقچه گذاشته بود، اشاره کردم و گفتم: اون چی بود که نوشتی و ما رو محرم خودت ندونستی که چیزی در موردش بگی؟ گفت: وصیت نامه است دایی؛ چون این روزها ...
شب قدر، شب قدرشناسی قرآن و علی است
است و در شب قدر همه ما ضمن اینکه خود را باز می یابیم، باید قدرشناس سررشته پیوندمان با خدا و خالق هستی، صاحب ولایت کبری علی (ع) باشیم و در حین به سرگرفتن قرآن نازل خطاب به این قرآن صاعد و مصداق عینی عروج آسمانی بگوییم: ای خوانده تو را خدا ولّی، ادرکنی بر تو ز نبی نصّ جلّی، ادرکنی دستم تهی و لطف تو بی پایان است ای حضرت مرتضی علی، ادرکنی و چون در ایام قدر ماه مبارک و ...
استاد فاطمی نیا: مقام اهل بیت(ع) خارج از حد تصور است
و وصل به غیب بوده است. کسی که امام باشد اعلم النّاس است، أتقی النّاس است، ازهد النّاس است و فضائل او از حدّ و حصر بیرون است. چقدر بزرگواری و خدمت می کرد، چقدر علم داشت، چقدر حلم و کرم داشت. حدیثی از امام حسن (ع) را برای شما جوانان می خوانم. چند سال است که من در شب های میلاد امام حسن مجتبی (ع) این حدیث را می خوانم امّا در خانه ها راه ندارم که بپرسم آیا جوانان، مردان این حدیث را شنیده ...
گفتگو با وهابیِ جدا شده از دربار آل سعود(1)
... آن موقع به یاد دارم ما برق نداشتیم و برای مطالعه به بیرون می رفتم تا از روشنایی خیابان برای مطالعه استفاده کنم و در این هنگام برادرم ابراهیم از فرصت استفاده کرد و گفت به خانه من بیا و آنجا همسرم (که دختر عمه من هم بود) از تو مراقبت می کند. در اولین شبی که به آنجا رفتم و به یاد دارم روز دوشنبه بود، دیدم مجموعه از مشایخ وهابی در منزل او جلسه دارند و به من گفت قوری چای را آماده کن و بیاور و من ...
مصاحبه ای خواندنی با خانم گل فوتبال ایران
تیم دیگری بروم. تیم شهر خودم بود که دوستش داشتم، به خاطر همین با وجود مشکلاتی که همیشه وجود داشت و پیشنهادات بهتر مالی که از سوی تیم های دیگر مطرح می شد، همیشه به خودم می گفتم سارا تو باید در تیم شهرت بمانی. از نظر مالی هم شرایط هیچ وقت مساعد نبود؟ - در سال های اول کارمان که اصلا تعهد مالی بین ما وجود نداشت. اگر قهرمانی می شدیم گاهی 500 هزار تا یک میلیون تومان پاداش می دادند ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (285)
از دست پدر بدسرپرستش رها شده و در کنار هنرمندان و مهناز افشار عزیز به آغوش مادرش بازگشته است. عکس از محسن بیده آرش نوذری بازیگر طنز کشورمان هم با این عکس در کنار دخترش به استقبال روز دختر رفت. - حاجی خیلی وقته حرکت "خاص" و "روشنفکرمأبانه" نکردم! چیکار کنیم؟ + جونِ من بیخیال شو صابر! باز چی تو سرته؟! - بخدا سخت نیست! آینه توالتو بردار، دو دقیقه با بی آر ...
ماجرای مرحوم زاهد و گوشمالی دادن خود/علاج حملات شیطان
...، برای تو بیشتر می آید؛ چون می خواهد با همه قوایش تو را منحرف کند. فکر نکنی در حصن حصینی قرار گرفتی و تمام شد. او قرین برای تو می شود. لذا بهترین راه و علاج آن، همین است که اتٌال به آقا جان، حضرت حجّت زیاد شود. یک راه میان بر و علاج، این است که انسان دائم یاد آقا جان باشد. یکی از خصوصیّات یاد دائمی آقا جان این است که اگر دیگران هم بیایند نفس را تحریک و وسوسه کنند که بگویند: تو کسی هستی ...
معجزه ای که سبب ایمان مرد واقفی مذهب به امامت حضرت رضا(ع) شد
...، گفتم: پارچه ها و برد یمانی ام را در راه فروخته ام؛ غلام رفت و بار دیگر بازآمد و گفت: چرا، بردی نزد تو هست؛ گفتم: خبر ندارم؛ غلام رفت و برای سومین بار بازگشت و گفت: داخل فلان جوال، در عرض آن بردی هست؛ با خود گفتم: اگر این سخن راست باشد، دلیلی برای امامت آن حضرت خواهد بود! به غلامم گفتم: برو و آن جوال را بیاور، غلام رفت و آن را آورد. جوال را باز کردم؛ دیدم در ردیف دیگر لباسها هست؛ آن را ...
دختر | چالش سه سینماگر
و در مجموع حس خوبی از آن داشتم ولی نکته مهم همین بود که داستان فیلم به دنیای شخصی ام خیلی نزدیک بود و و دختر من هم این روزها استقلال بیشتری می خواهد. میرکریمی: الان دخترت چند سالش است؟ اصلانی: 18 سال. میرکریمی: پس تو هنوز به آن مرحله جلوتر نرسیده ای. دختر من 23 سالش است. اتفاقا دختر شما (سارا میرکریمی) در یک صحنه فیلم هم بازی کرده، درست است؟ ...
آمار شهدا یکی کم است من هم با داود شهید شدم!
شهدای مدافع حرم یک زینب در خانه دارند. چطور بحث اعزامش به سوریه را مطرح کرد؟ رزمنده ها معمولاً سخت این موضوع را با خانواده مطرح می کنند. ایشان مدت ها بود که حرف از رفتن به سوریه می زد و من مطمئن بودم که رفتنی است. دو شب قبل از رفتن به سوریه خانه یکی از دوستانش رفته بود. ایشان تعریف می کرد به داود گفتم تو دوتا بچه داری نرو آنها مهم تر هستند و او در جواب گفت از خانمم مطمئنم از پس زندگی و ...
اندیشه راک فقط برای فرهاد و فریدون فروغی بود
روزتری داشته باشد،باز همین افراد میگویند حتما کاسه ای زیر نیم کاسه است و فلانی اگر رفته فلان جا پس حتما اهل فلان و بهمان است... .خلاصه کاوه آفاق را اگر بشناسید میدانید که در دوران زیرزمینی بودنش هم پرچم ایران به دست داشت و از مملکتش می خواند،آن موقع هم آیا بنده مثلا بنا به هدفی اینکارها را میکردم؟دیگران را نمیدانم اما در حق منی که عمری در این مملکت ممنوع الکار بودم و ماندم و تحمل کردم و بازهم از ...
داماد خبرنگاری که به جای عروس بله گفت/ 180 ثانیه تعارف برای پرسیدن اولین سوال/ مسئولین فقط "چشم" می گویند
به نجمه: دلیل اینکه به ایشون جواب مثبت دادید چی بود؟ نجمه: دوسش داشتم. عصرهامون خطاب به پوریا: بعد از چند بار بله رو از ایشون گرفتید؟ نجمه( با خنده) خطاب به پوریا: بزار من بگم ، ایشون از بس هول کرده بودن زمان عقد به جای من بله رو گفتن. پوریا: خیلی روز پر استرسی بود. از آنجایی که من خیلی بچه مذهبی بودم روز عقدمون وقتی وارد مجلس شدم ودر کنار همسرم جا گرفتم ...
سوگ سروده یک شاعر در رثای شهید رجب محمدزاده
...> سید علی پیر خراسانی ام نوحِ در این عالم طوفانی ام ای لب لعل تو غزل زارها مست شراب تو علمدارها خون جگر عشق تو عمارها سر ز تولای تو بر دارها ای به کَفت تیغ دودم حیدری تا به کجا ظلمت اسکندری تا به کجا فسق و فساد، اختلاس تا به کجا بوالهوسیِ خواص حضرت آقا دل مهدی شکست نعره بزن بر سر این قوم پست این ز ...
ممنوع الفرهنگ شده بودم!
بعد هستم، صد سال بعد هستم، دویست سال بعد هم هستم، مگر خرمشهر از دست می رود؟ یکی به من گفت تو که از خوزستان رفتی، الکی این حرف ها را نزن. گفتم راست می گویی، من از خوزستان رفته ام، اما خوزستان از من بیرون نرفته، او مرا گرفتار کرده، راست می گویی، من از خرمشهر بیرون آمده ام، اما خرمشهر از من بیرون نمی رود، اگر آن جوان ها نبودند و نمی رفتند و شهید نمی شدند، ما الان اینجا راجع به چه چیزی حرف می زدیم؟راجع ...
نانِمان را قاتُقِ فقرمان می زنیم و مِنَتِ هیچ حاتم طائی نمی بریم!
گروه فرهنگی: محمد صفر لفوتی عضوانجمن صنفی خبرنگاران و روزنامه نگاران ایران در یادداشتی که به مناسبت روز خبرنگار نگاشته است، آورده: بی تردید رسالتی که این عشق و عاشق بر عهده رهروان این وادی نهاده است ،و احساس مسوولیت در برابرآلام جامعه و نمایندگان نابسامانی ها و ناهنجاریها، شعله فروزانی از امید و آرزوهاست که ما خبرنگاران و روزنامه نگاران را به سوی تداوم راهی که برگزیده ایم و پایمردی و پایداری در ...
گفت وگو با خانواده معظم شهید مفقودالاثر محمدیزدانی
.... یک روز صبج دیدم که خیلی دیر کرده است. طاقت نیاوردم رفتم مسجد. صدایش کردم خواب آلود آمد جلوی در. گفت مادر ببخشید خواب ماندم. مرا ببخش که نگرانت کردم. او در ادامه به حضور محمد در جبهه اشاره می کند ومی گوید: محمد اولین بار 16 سالش بود که به جبهه رفت. او قبل از دوران سربازی اش هم مدتی به جبهه رفته بود. ما دقیق نمی دانیم که محمد چطور به شهادت رسیده است اما چندین روایت برایمان تعریف کرده اند. یک بار ...