سایر خبرها
وضعیت خانواده سپهر سرداری یک سال بعد از قتل/ یک سال پیش سر سپهر 10 ساله را بریدند
شمعارو فوت کن تاصد سال زنده باشی اشک شادی شمع و نگاه کن/ که واست می چکه/ چیکه چیکه... فشفشه های رنگی یکی یکی در هوا می ترکد و تکه های رقصان کاغذرنگی بر سر مهمان ها فرود می آید. پیرزنی که بالای سنگ مزار سپهر نشسته همراه با موزیک هق هق می زند و به بچه هایی که دورتا دور مزار ایستاده اند می گوید: بچه ها بیاین بشینین، می خوایم با سپهر عکس یادگاری بندازیم. کام همه رو بیا شیرین کن/ بیا کیک ...
خبرنگاری که آروزی راز و نیاز با خدا را داشت
سرچشمه می گرفت. راوی: پدر شهید شب عروسی شب عروسی احمد، دوستان رزمنده اش نیز حضور داشتند. من مرتب پیگیر مسائل شام و پذیرایی بودم و نگران از اینکه مبادا مشکلی و یا کم و کسری پیش بیاید، ولی احمد از این فرصت استفاده و از بچه های رزمنده درخواست کرد که در جمع مهمانان به بیان خاطرات جنگ بپردازند تا هم علاوه بر ایجاد فضای معنوی حاکم بر جلسه بتواند برای تشویق دیگر جوانان ...
شهید ناصری در غربت شهید شد
خانواده همیشگی بود؛زمانی که بودند من همیشه و در همه حال کنارشان بودم؛ بین بچه ها من وابستگی عجیبی به پدرم داشتم و مادربزرگم همیشه می گفت حاجی یا تو از دنیا می روی یا دخترت؛ آن قدر که به هم وابسته اید بعد از شهادت پدر با توجه به سن کمی که داشتم متوجه اصل قضیه نبودم؛ با وجود علاقه عجیب من به ایشان، شهادت پدر برایم قابل هضم نبود؛ اما خدا فرزندان شهید را به حال خود رها نمی کند و یاری مان می کند و ما حضور ...
پایان تلخ عشق مخفیانه دختر 17 ساله
...:0%" به گزارش زاهدانه به نقل از باشگاه خبرنگاران، وقتی17 ساله بودم بامحسن در راه مدرسه آشنا شدم او شماره تلفنش راجلوی من انداخت ومن بدون هیچ عاقبت اندیشی و با حس کنجکاوی با او تماس گرفتم و این شروع رابطه ی بین ما بود اوایل ارتباطمان فقط تلفنی بود ولی با رد و بدل شدن جملات احساسی دیوانه وار عاشق هم شده قرارملاقات گذاشتیم ومتاسفانه با دیدار و ارتباط های مخفیانه عشق سرکش جوانی مرا درمسیر ...
جامعه مددکاری اجتماعی ایران، چشم انتظار سامان یافتن آشیانه ای امن برای حرفه
مهمان آسمان خاکستری پایتخت بودم، خستگی و غربتم را با امید مبادله کرده و بر صندلی بی روح بیمارستان تکیه داده بودم که آه بلند مردی رشته ی افکارم را از هم گسست. در تلاقی نگاهم قامتش را نگریستم. اندوهی عظیم پیکر نحیفش را به اسارت خود درآورده و پریشانی بسان پرده ای آویز چشمان گریانش بود. از همان ساعات آغازین روز او را دیده بودم که مستأصل راهروهای عریض را به تکرار می پیمود و در ترازوی ذهن؛ مُعمّایش را ...
از دعوت شهید گمنام به مراسم عقد تا دلتنگی شهدا برای خادمین/ شهدای مدافع حرم برکت کاروان شهدای غواص بود
احترام بودند. همه آنجا بودند. آمدند داخل و دفترچه ای را باز کردند و چیزی نوشتند و گفتند ما از شما راضی هستیم، خدا هم از شما راضی باشد، ان شاءالله باب رحمت به روی شما باز شود. آن وقت ما هنوز هیچ شهید مدافع حرمی نداده بودیم. لشکر امام حسین(ع) را به اسم شهدای مدافع حرم که نمی شناختند، به اسم شهدای هشت سال دفاع مقدس می شناختند. چند سال بعد مسلم خیزاب رفت، بعد عبدالرضا مجیری و به ترتیب افراد ...
حکایت تنها سرمربی نابینای فوتبال ایران/ تاجی نبودم خط خوردم
درب منزل ما آمد و دستم را گرفت و گریه کرد- اشک های جمشید بشاگردی در این لحظه سرازیر شد- گفت آمده است که حلالیت بطلبد. گفت که بچه های جوان حرمت او را حفظ نمی کنند. شب عجیبی بود هیچوقت فراموشش نمی کنم. کاش خودش بود تا این خاطرات را بازگو کند. سال 1348 مورد توجه رایکوف و تیم ملی جوانان قرار گرفتم. خانواده ام اجازه نمی داد خیلی به فوتبال بپردازم اما مرحوم آغاجاری با گریه اجازه رفتن به اردوی تیم ملی ...
ماجرای ذکر الله اکبر ابراهیم هادی و فرار بعثی ها
این طوری اومدم “. بعد گفتم: “آقا ابرام اجازه می دی منم با شما بیام؟” گفت:” نه شما با بچه های خودتون حرکت کن و برو، منم دنبال شما هستم و همدیگر رو می بینیم”. چند کیلومتر راه رفتیم تا اینکه در تاریکی شب به مواضع دشمن رسیدیم. کمی استراحت کردیم و من که آرپی جی زن بودم به همراه فرمانده خودمان تقریباً جلوتر از بقیه راه افتادیم. حالت بدی بود اصلاً آرامش نداشتم. سکوت عجیبی در منطقه حاکم بود. ما از ...
گاهی فیلم ها خیلی سروصدا می کنند اما در تاریخ جایی ندارند
به همین سادگی را به مرحوم کیارستمی دادم به من گفت بهتر است این فیلم را نسازی چون این فیلم هیچ چیزی ندارد. من پیش تولید را انجام داده بودم و قرار بود چند روز بعد فیلم را کلید بزنم. اما به ناگاه اعتماد به نفسم را از دست دادم. همان موقع پسرم در زنجان درس می خواند، شبانه آمد تهران و فیلمنامه را از من گرفت و رفت. صبح که بیدار شدم به من گفت این فیلم را حتما بساز، خیلی خوب است . تحلیل شگفت انگیزی ...
وریا غفوری: خوشحالم کُردها در استقلال سهمیه دارند
برای سال سوم هم بماند اما استقلال را به سپاهان ترجیح داد: از اول هم برای دو سال بازی به اصفهان رفته بودم و روز اولی که قرارداد بستم به همسرم گفتم دو سال در اصفهان زندگی می کنیم. زندگی در اصفهان واقعا عالی بود و دلم می خواست پنج سال دیگر هم بمانم. بدون تعارف اگر استقلال من را نمی خواست با این که از تبریز خاطرات خوبی دارم، باز هم به پیشنهاد تیم تبریزی جواب منفی می دادم و در سپاهان می ماندم. ...
اهدای فیلم - باران آهسته می بارد - به مرحوم کیارستمی
می رفتیم، کم کم بازیگران نیز تا 10صبح در صحنه حاضر می شدند و تا هشت شب به صورت مداوم سر صحنه بودیم و من مجبور بودم هر شب پس از صرف شام تا دیروقت تدوین انجام دهم که پروسه تولید این فیلم مدت زمان 9 روز طول کشید. یعنی به صورت دقیق روزی که کارمان تمام شد و به ِازمیر رفتیم من داخل ماشین در حال تدوین بودم به من گفتند جشنواره تمام شده و همه در حال نمایش دادن آثارشان هستند، همه گروه های فیلم سازی در مدت ...
ماجرای کشته شدن جوان ایرانی در ژاپن
پول ها را هم به صورت نقدی و به یورو به خانواده مقتول دادیم. مدرکی هم برای اثبات اینکه به آنها پول دادید؛ دارید؟ من آن زمان ژاپن بودم اما دوستانم بواسطه خانواده همدستانم این پول را به آنها دادند که مدارک زیادی هم دراین باره موجود است. بعد چه اتفاقی افتاد؟ دو ماهی از خرید گوشی گذشته بود که متوجه شدیم زنگ خور تلفن کم شده است. تلفنی که باید روزی حداقل 30 تا زنگ می خورد، در روز ...
گریه اش را فقط هنگام خواندن دعای شهادت دیدم
بودید؟ شهید در طول سال مأموریت های داخلی زیادی به مناطق مختلف می رفت. قبل از آخرین اعزام هم چندین بار دیگر قبلاً به سوریه اعزام شده بود. معمولاً سالی یکی دو بار به سوریه می رفت. قلباً راضی بودم ولی این رضایت را نمی تواستم بر زبان بیاورم. وقتی به آقا قدرت می گفتم نرو می گفت اگر بروی و غربت شیعه و حضرت زینب (س) را ببینی هیچ وقت جلویم را نمی گیری. من نه خانه، نه زن و نه بچه ام را می خواهم بلکه ...
شیرین زبانی حافظ برای قوماندان تیپ فاطمیون
.... آن ایام با همه سختی و کمبودهایش خیلی شیرین بود. *خدا خواست زندگی مشترکم کنار یک مجاهد باشد وقتی در کودکی بازی می کردیم و عده ای آدم بده بودند و عده ای آدم خوبه من دوست داشتم در گروهی باشم که قرار است به جبهه برود. عاقبت خدا خواست زندگی مشترکم هم کنار یک مجاهد باشد. *فوت مردی که برای ما برکت بود سال 68 کلاس دوم بودم که امام(ره) فوت کردند. یادمه بچه ...
رجعت عیسی مسیح (علیه السلام)
رجعت بررسی می کنیم . از امام باقر (علیه السلام) که در واقعه کربلا حضور داشتند ، پرسیدند شما در کربلا بودید؟ حضرت فرمود: بله من 4 سالم بود و همه جزییات مسائل را دیدم و یادم هست که چه اتفاقاتی افتاد و وضع چگونه بود؟ سپس حضرت می فرماید: امام حسین (علیه السلام) قبل از اینکه به شهادت برسند به نقل از پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) به اصحابش فرمود: فرزندم تو به عراق خواهی رفت و در زمینی که ...
پناه جویانی که مدال آور خواهند شد
دوری گزینید و این همان موهبتی است که من از آن محروم بودم، اما ورزش جودو با دادن حس آرامش، نظم و مسئولیت به من کمک کرد . او اکنون به یک جودوکار حرفه ای تبدیل شده ولی هر بار که در رقابتی شکست می خورد، مربی اش او را چند روز در قفسی حبس می کند و فقط قهوه و نان به او می دهد. زمانی در مسابقات سال 2013 در ریو، میسنگا که دچار سوءتغذیه شده و راند اول مسابقه را واگذار کرده بود، تصمیم به فرار و زندگی در یک ...
پوگبا: به خانه ام برگشته ام
توصیف احساساتم وجود ندارد، هیچ کلمه ای. امروز به کرینگتون بازگشتم و احساسم مثل این بود که به خانه برگشته ام. انگار فقط به تعطیلات رفته بودم. به نظرم می رسد که انگار فقط به تعطیلات رفته بودم و حالا به خانه برگشته ام و از این بابت خوشحالم. حالا همه آن افراد قدیمی را در باشگاه می بینم که هنوز هم در اینجا هستند.صادقانه، احساس خیلی خوبی دارم. *فکر می کنم بعد از حرف هایی که زدی، این سوال خنده ...
من دنبال یکی از اتاق ها بودم اما خدا کل خانه را در اختیارم گذاشت/ افراد غریبه نمی توانند به خوبی در این ...
شدید؟ خودتان این محله را برای فعالیت انتخاب کردید یا انتخاب شدید؟ – خب همه اش خواست خدا بوده است و امام رضا(ع). من از دوران نوجوانی بحث شهادت و شهدا را دنبال می کردم؛ شاید خنده دار باشد اما من همیشه دوست داشتم که جنگ باشد و من بروم و به شهادت برسم. می دانستم که شهدا از طریق بسیج وارد جبهه ها شدند اما الآن فهمیدم واقعا جنگ چیز خوبی نیست! ندای اصفهان: ولی شهادت خوب است! ...
رواج شرط بندی و قمار جدید فوتبالی در ایران
. بعد از مدتی دیدم بورس خیلی هیجان ندارد، وارد بازار فیوچر شدم که اهرم آن 10 است، یعنی سود و زیان شما در هر مورد 10 برابر می شود که درحوزه سکه است و حسابت هر روز، به روز می شود. 6ماهی در بازار آتی فعالیت کردم که این جا هم ضرر کردم؛ یعنی طی زد و بند یکی از مدیران بانکی با فرزندش، پیش فروش سکه راه انداختند که من خیلی ضرر کردم تا این که سال 90 یکی از دوستان بازار شرط بندی ورزشی را به من معرفی کرد. ...
زن ایرانی مقیم انگلیس در ارتباط کثیفش از مرد غریبه ای باردار شد
به گزارش سفیر افلاک قضات دادگاه کیفری استان تهران برای اظهار نظر درباره پرونده شکایت یک استاد دانشگاه از همسرش که مقیم انگستان است از سفارت ایران در انگستان کمک خواست. تیر ماه سال 87 یک استاد دانشگاه به پلیس آگاهی تهران رفت و از همسرش که مقیم انگلستان شده بود شکایت کرد. وی گفت: سال 80 بورسیه دانشگاه شدم و برای گرفتن مدرک دکترا با همسر و بچه یکساله ام به کشور انگلستان سفر کردم اما پس از ...
آزار و اذیت دردناک زن جوان توسط دوستان شوهرش
رکیک بود که زند گی ام را دگرگون و به جهنّمی ترسناک تبدیل کرده بود. همسرم با سایر دوستانش به صورت شراکتی یک کار گاه تولیدی تاسیس کرده و با یکدیگردر آنجا مشغول به کار بودند.حمید در همان جا بود که با چند دوست نا اهل و معتاد آشنا شده و سرانجام پس از نشست و بر خواست های فر اوان با آنان، خودش نیز معتاد به هیروئین شد. وی با اشاره به اینکه دوستان حمید در بیشتر اوقات، شب ها به منزل ...
با دوست پدرم در ارتباط بودم/ مادرم متوجه رفتارهای مشکوکم شد
رفتم و با هم مواد می کشیدیم. در این رفت وآمدها با دوست پدرم که او هم معتاد بود، رابطه برقرار کردم. حداقل با این رابطه، غم تهیه مواد نداشتم و تقریبا مستقل شده بودم. مادرم که نسبت به حرکات و رفتارم مشکوک شده بود، متوجه کارهایم شد. دیگر جایی در خانه اش نداشتم که فرار کردم و به خانه زنی رفتم که تنها زندگی می کرد. پدرم چندبار قبلا مرا برای تهیه مواد به سراغ این زن فرستاده بود. چندماه از حضورم ...
گفتگوی جذاب با سپیده خداوردی +عکس
خانوادگی تاثیر زیادی بر این روش زندگی دارد و این که پدر و مادر در آرامش فرزندان خود را بزرگ کنند؟ معتقدم امنیتی که بچه ها در خانواده احساس می کنند، بیشتر روی شخصیت آنها تاثیر می گذارد. وقتی در خانواده احساس امنیت کنی، فرهنگ آن خانه و سبک آن تبدیل به سرمشق زندگی ات می شود. آدم ها در وهله اول داشته های خود را از خانواده می گیرند و بعد بتدریج آموزه های خود را برای زندگی آماده می کنند. شما ...
آخرین توصیه ریگی به تکفیری ها
...> یکی از اعضای خانواده شهدا: درگذشت شهدای وحدت و تمام شهدایی که توسط جنایتکار عبدالمالک ریگی و گروه ملحدش به شهادت رسیدند را تسلیت عرض می کنم. یاد و خاطره شهید شوشتری، شهید محمدزاده، سرداران بلوچ، طوایف بخش پیشین را همیشه در یاد و خاطر خودمان داریم. ما سردار شوشتری را دعوت کردیم. ما برادران پاسدار سبزپوش خود را در آن جلسه دعوت کردیم و مردم و طوایف پیشین میزبان بودند. همه به شما مرگ گفتند و ...
باشد که رستگار شویم!
حتی یک خبرنگار از مشکلات و گرفتاری ها و انتظاراتش حرفی بزند به پایان رسید این در حالی است که سال هاست به رئیس های ارشاد تذکر داده می شود یک روز؛ نه چندساعتی که به بهانه روز خبرنگار برنامه ای برپا می شود را به خود خبرنگاران اختصاص بدهند و اصلاً گرداننده برنامه خبرنگاران باشند که امسال هم همچون همه سال هایی که از شهادت محمود صارمی می گذرد و تقویم کشور بر خبرنگاران منت گذاشته است بر آن ها گذشت دریغ ...
زندگی تلخ وتکان دهنده دختر جوان +جزییات
به گزارش سرویس حوادث “ جام نیوز”، ،هیچ وقت پولی نداشتم تا همچون همکلاسی هایم از بوفه مدرسه خوراکی بخرم وبه همین دلیل همیشه زنگ های تفریح یا به بهانه درس خواندن داخل کلاس می ماندم و یا به گوشه خلوت حیاط می رفتم تا از گزند نگاههای تمسّخرآمیز بچّه ها دور باشم. من درس خوان ترین شاگر کلاس بودم و همه نمراتم بیست بود. امتحان ریاضی آن روز را هم خوب داده بودم و در حالیکه دیگر هیچ توانی در جسم ...
داستان کراوات های یک آنکولوژیست
همه بچه ها به پدرشان هدیه می دهند! سلیقه شان رنگ های روشن و درخشان و طرح های جانوران است. هرچند همسرم با خواهش و التماس از من می خواهد تا کراوات مناسبی در محل کار برای خودم داشته باشم تا بتوانم با این کراوات های فانتزی عوض کنم، اما من با افتخار این کراوات های عجیب و غریب را سر کار می پوشم تا به همکارانم در بیمارستان که آنها هم بعد از روز پدر کراوات های کم وبیش شبیه من پوشیده اند نشان دهم که هدیه ای ...
بازرگان حقوق نخست وزیر شاه را می گرفت
ندارم وت ا به امروز چیزی از نظام نگرفته ام و در جنوب شهر در کوچه شهید رجایی زندگی می کنم و علی رغم ده سال کار در قوه قضائیه هیچ پایه حقوقی نداشتم و از طریق آب باریکه ای که از زمان پدرم مانده گذران زندگی می کنم ولی این موضوع را به همسرم گفتم ولی در پاسخ گفت این موضوع و سفر به حج یک امتیاز است و به غیر نماینده هم تعلق می گیرد که بنده گفتم بله که همسرم این سفر را قبول نکرد لذا اگر این روحیه به رئیس ...
ماهینی: از بازگشت رضاییان استقبال می کنم
.... فکر می کنم تا حدود بسیاری توانسته ای خیال برانکو را از بابت دفاع راست راحت کنی. او با تو خصوصی صحبتی انجام نداده؟ چرا. اتفاقا همین چند روز قبل با هم صحبت کردیم. بعد از یکی از تمرین ها او مرا کنار کشید و گفت خیلی از تو راضی ام. گفت می دانم بدنت صد در صد آماده نیست اما خودت را خوب رساندی و توانستی از تجربه ات به بهترین شکل استفاده کنی. من هم در پاسخ گفتم در تعطیلی لیگ خودم ...
وحشت طاها کوچولو از شکنجه های سیاه
مقابل قاضی هادی سبحانی قرار گرفت، راز این کودک آزاری تلخ را فاش کرد و گفت: همسرم به اتهام مواد مخدر در زندان به سر می برد. برای همین من و طاها همیشه تنها بودیم تا این که چند وقت پیش با پسری 20 ساله به نام سعید آشنا شدم. سعید قصد داشت با من ازدواج کند. برای همین مرتب به خانه من رفت وآمد می کرد. تا این که روز حادثه در حالی که پسرم با سعید در خانه بودند، من برای انجام کاری از خانه بیرون رفتم. چند ...