سایر منابع:
سایر خبرها
رمان هایی که آیت الله خامنه ای آنها را خوانده است +عکس
نوشته ی رومن رولان بود. هم کتاب، کتاب بسیار ممتازی است، هم ترجمه ی محمدقاضی حقاً ترجمه ی برجسته و ممتازی است. البته چند سال بعد هم ترجمه ی دیگر ایشان را از یک اثر بسیار مهم دیگری از رومن رولان خواندم که جان شیفته است -به نظرم سه چهار جلد است- با نثر بسیار فاخر و حقیقتاً مرصع و مزین. البته من از جهت این که ترجمه چقدر با اصل مطابق است، اظهار نظری نمی توانم بکنم. کسانی که زبان اصل را می دانند، آن ها ...
گریه اش را فقط هنگام خواندن دعای شهادت دیدم/شهید قدرت اله عبدیان از زبان همسرش
شهیدی که از هر روز زندگی اش برای خودسازی اش استفاده می کرد. آرزو داشت اولین شهید استان لرستان باشد و خدا توفیق اولین شهید شهرستان کوهدشت را نصیبش کرد. به گزارش میرملاس ؛برای رسیدن به درجه شهادت نخست باید با عزمی راسخ در مسیرش قدم گذاشت و با اعمال و رفتارمان پله پله خودمان را مهیا و آماده کنیم. با مرور صحبت های خانواده شهدا بیش از قبل به این موضوع پی می بریم که شهادت امری لحظه ای و اتفاقی نیست. شهیدان در طول راهشان ریاضت های بسیار می کشند، از عزیزان شان دل می کنند و به مرور وجودشان را صیقل می دهند. شهید قدرت عبدیان هم درست یکی از همین افراد بود. شهیدی که از هر روز زندگی اش برای خودسازی اش استفاده می کرد. آرزو داشت اولین شهید استان لرستان باشد و خدا توفیق اولین شهید شهرستان کوهدشت را نصیبش کرد. دقایقی با کبری قبادپور همسر شهید درباره شیوه و سبک زندگی و اعتقادی شهید گفت وگو کرده ایم که در ادامه می خوانید. روزهای اول آشنایی تان با شهید چگونه رقم خورد که منجر به ازدواجتان شد؟ من و شهید نسبت فامیلی با هم داریم ولی تا شب خواستگاری من ایشان را ندیده بودم. من دو برادرم در دفاع مقدس شهید شده اند و آقا قدرت مرا سر مزار برادرهایم می بیند و با خانواده ا ش برای خواستگاری صحبت می کند. بعد از مراسم خواستگاری ازدواجمان در سال 1385 خیلی ساده برگزار شد. شهید در همان مراسم خواستگاری به من گفت لطف الهی را شاکرم که شما با مقوله شهادت آشنا هستید و مشکلی ندارید. در اولین دیدار و صحبت هایمان جلوی عکس برادرهایم در اتاق این صحبت ها را می کرد به شهادت برادرهایم اشاره داشت و خدا را از بابت اینکه من در چنین خانواده ای بزرگ شده ام، شکر می کرد. برادرهایتان چه سالی شهید شدند؟ شهید سعادت و احمد قبادپور نام دو برادر شهیدم است. شهید سعادت سال 62 و شهید احمد سال 64 شهید می شوند. خودم از همان بچگی با مقوله شهادت آشنایی داشتم و در یک خانواده مذهبی و معتقد بزرگ شدم. شهید همان اولین روز آشنایی و روز خواستگاری به نوعی شما را برای شهادت خودش هم آماده کرد؟ وقتی ایشان را همان بار اول دیدم و این حرف ها را گفت من احساس کردم ایشان زمینی نیست و آدمی نیست که خیلی بخواهد در این دنیا بماند. من تا دیدمشان هزار دل عاشقشان شدم. عاشق سادگی، خودمانی بودن و خدایی بودنش شدم. وقتی کنارش بودم خدا را بیشتر احساس می کردم. یعنی یک روز احتمال می دادید همسرتان قدم در راه برادرهایتان بگذارد؟ آن زمان بحث سوریه مطرح نبود. ولی یک ماه بعد از عقدمان در تیرماه سال 85 برای جنگ 33 روزه به عنوان مستشار نظامی به لبنان رفت. من آن زمان نمی دانستم به کجا و برای چه موضوعی می رود و خیلی از جزئیات را به من نگفته بود. حتی وقتی که شهید شد من درجه اش را هم نمی دانستم. گاهی به شوخی درباره کارش سؤال می پرسیدم و می گفت فکر کن من یک سربازم چه فرقی می کند درجه ام چه باشد. زمانی که زنگ زد و خداحافظی کرد گفت شاید تا چند وقت نتوانم تلفنی صحبت کنم. یک ماه بیشتر نبود که عقد کرده بودیم که ایشان رفت و 40 روز بعد برگشت. در این مدت هیچ تماسی نداشت و خیلی نگران شده بودم و دعا می کردم یک وقت اتفاق خاصی نیفتد. وقتی برگشت به من گفت تو واقعاً همسر جهادگری هستی و بعد از آشنایی با شما خدا این توفیق را نصیبم کرد تا در این جهاد شرکت کنم. باز دقیق نمی گفت که به کجا رفته و من بعداً از یکی از بستگان که همکار همسرم بود جریان سفر را شنیدم. زمانی هم که فهمید متوجه شده ام ناراحت شده بود که چرا لو داده اند. هنگامی که از نگرانی ام برایش گفتم جواب داد این توفیق پس از آشنایی با شما به وجود آمده وگرنه چرا قبل از این چنین مسائلی برایم پیش نمی آمد. گریه اش را فقط هنگام خواندن دعای شهادت دیدم بعد از اینکه فهمیدید همسرتان به کجا رفته از اینکه در دلِ یک منطقه پرخطر حضور پیدا کرده، ناراحت شدید ؟ نگرانی هایم را به ایشان گفتم ولی شهید راهش را انتخاب کرده بود. می گفت اگر انسان ایمانش قوی باشد هیچوقت از این حرف ها نمی زند و دلیلی برای ترس ندارد. توضیح می داد تا زمانی که پیمانه آدم پر نشود اتفاق خاصی برای شخص نمی افتد. انسان زمانی که به دنیا می آید در سرنوشتش می نویسند چه عاقبتی دارد و باید دعا کنیم تا سرنوشت ما هم به شهادت ختم شود. در مدت زمانی که با شهید زندگی کردید ایشان را چطور آدمی شناختید؟ ما 9 سال و 349 روز با هم زندگی کردیم. نمی دانم چطور از خصوصیات، اخلاق و رفتارش بگویم. خیلی خوب بود. در کنارش به نهایت آرامش می رسیدم. اگر تمام دنیا به هم می ریخت وقتی ایشان بود من خیالم راحت می شد. وجودش نه فقط برای من بلکه برای تمام خانواده و اقوام آرامش بخش بود. انسانی خدایی بود و نماز شبش ترک نمی شد. در نمازش اللهم ارزقنا شهاده فی سبیلک را می شنیدم که گریان با صدای بلند می خواند. گریه هایش را من هیچ وقت ندیدم ولی سر نماز می دیدم که با چه حالتی آرزوی شهادت می کند. سال گذشته که به شهرستانمان رفتیم شهید می گفت به فضل الهی سال 95 سال من است. می گفتم چرا اینطوری می گویی؟ جواب می داد من اینها را می گویم تا اولین شهید مدافع حرم لرستان شوم. بعد که می دید ناراحت می شوم بحث را عوض می کرد. بعد از مسافرت یک روز از سرکار به خانه زنگ زد و گفت منزل شهید عبدیان؟ من هم که ناراحت شده بودم گفتم یک بار دیگر اینطوری بگویی تلفن را قطع می کنم. بعد گفت می خواستم به شما بگویم من اولین شهید مدافع حرم لرستان نشدم. خبر شهادت ماشاءالله شمسه در بروجرد را شنیده بود. گفت خواستم بگویم او اولین شهید مدافع حرم لرستان شد و به فضل الهی من اولین شهید مدافع حرم کوهدشت می شوم. واقعاً اینطور هم شد. من فکر می کردم که چون به پسرمان خیلی وابسته است به سوریه نمی رود. ولی واقعاً دل کنده بود و هوای رفتن به سرش زده بود. حتی این اواخر از سوریه تماس می گرفت با حالتی گریان می گفت سرم فدای سر ارباب. که پس از شهادت خواستم ببینم چطور شهید شده دیدم از همان جایی که خودش آرزو می کرد و مثل جمله اش که می گفت سرم فدای سرم ارباب، از ناحیه سر به شهادت رسیده است. ترکش گلوله انتحاری به سرش اصابت می کند و به شهادت می رسد. شما قلباً راضی به حضور همسرتان در جبهه مقاومت بودید؟ شهید در طول سال مأموریت های داخلی زیادی به مناطق مختلف می رفت. قبل از آخرین اعزام هم چندین بار دیگر قبلاً به سوریه اعزام شده بود. معمولاً سالی یکی دو بار به سوریه می رفت. قلباً راضی بودم ولی این رضایت را نمی تواستم بر زبان بیاورم. وقتی به آقا قدرت می گفتم نرو می گفت اگر بروی و غربت شیعه و حضرت زینب (س) را ببینی هیچ وقت جلویم را نمی گیری. من نه خانه، نه زن و نه بچه ام را می خواهم بلکه فقط می خواهم آنجا باشم. می گفت اگر بیایی و وضعیت آنجا را ببینی هیچ وقت جلویم را نمی گیری و خودت مرا روانه می کنی. من خودم پدر نداشتم و چهار ماه بیشتر نداشتم که پدرم فوت کرد. می گفتم من دوست ندارم محمدمهدی هم مثل خودم درد یتیمی را بکشد. می گفت تو آن دنیا جواب حضرت زینب(س) را می توانی بدهی و من دیگر حرفی نداشتم. وقتی این حرف را گفت واقعاً دلم لرزید و گفتم خدا نکند من روسیاه حضرت زینب(س) باشم. می گفت رویت می شود بگویی همسرم موقعیتش را داشت و من نگذاشتم برود. گفتم خدا نکند من بخواهم جلوی شما را بگیرم و مانع رفتنتان شوم. می گفت شیعیان را مظلومانه می کشند و خدا شاهد است اگر الان بی تفاوت باشیم و نرویم دیگر جامانده ایم و تو هم در این راه صبور باش تا جا نمانی. فکر می کنید الان خدا این صبر را به شما داده است؟ خودم هم از خدا می خواهم این صبر را به من بدهد تا بتوانم این مسیر را به خوبی طی کنم. حتماً خودش قبل از شهادت از خدا خواسته که خدا این صبر را به من بدهد. قبل از شهادت من فکر می کردم یک لحظه پس از شهادت همسرم نمی توانم زندگی کنم ولی حتماً خودش از حضرت زینب(س) این صبر را برایم خواسته است. نبودنش برایم سخت است ولی دعا می کنم من هم مثل او این مسیر را به خوبی ادامه دهم. آقا قدرت مثل آب زلال و خیلی مخلص بود. به گل بدون خار می ماند. اگر انسانی مثل او شهید نمی شد من شک می کردم. حیف بود چنین انسانی با شهادت از دنیا نرود. حالا شاید دوست نداشتم به این زودی شهید شود ولی دوست نداشتم طور دیگری از دنیا برود. عاقبت همه مان مرگ است و دوست داشتم همسرم با شهادت از این دنیا برود. برای پسرتان نبود پدر سخت نیست؟ به حضرت زینب(س) می گویم – البته ما کجا و آنها کجا – من هم دلم شکسته و دست من و محمدمهدی را بگیر و رهایمان نکن تا خدایی نکرده یک لحظه لرزشی داشته باشیم و کمکمان کن در راهت پرقدرت و باایمان ادامه دهیم. حس می کنم حضرت زینب(س) صبر را در وجودم گذاشته که تا الان توانسته ام ادامه بدهم. پدرش گاهی با زبان شعر و داستان به پسرمان می گفت ممکن است روزی شهید شود. الان هم گاهی بهانه می گیرد و گریه می کند که می گویم تو هم مثل بچه های دیگر پدرت شهید شده و الان در آسمان است. وقتی با او صحبت می کنم و درباره شهادت پدرش صحبت می کنم خوشحال می شود. وقتی می گوید بابا کی برمی گردد؟ می گویم بابا سرباز امام زمان(عج) است و با امام زمان برمی گردد. دعا می خواند و صلوات نذر می کند تا پدرش زودتر برگردد. کنار آمدن برای یک پسر کوچک با چنین قضیه مهمی خیلی سخت است. گاهی اگر موضوعی پیش می آید می گوید یادت هست بابا این کار را می کرد و وقتی برایش توضیح می دهم و با او صحبت می کنم دوباره خوشحال می شود و قبول می کند. پسرم هم اخلاقش به پدرش رفته و آدم صبور و توداری است. شهید توصیه خاصی به شما یا پسرتان داشتند؟ می گفتند اگر به معراج رفتید خیلی گریه نکنید تا نامحرم صدایتان را بشنود. می گفت صبور باشید و خدا را بابت راهی که در آن قدم گذاشته ام شکر کنید. خدا من را انتخاب کرده که مدافع حرم اهل بیت(ع) شوم و خدا را باید بابت این موضوع شکر کرد. روز آخری که داشت می رفت و این حرف ها را می زد من احساس می کردم که برگشتی در کار نیست. واقعاً احساس می کردم که دل کنده است. می گفت صبور باش و اگر صبور باشی خدا اجرت را نصیبت می کند. شهید به آرزویشان رسیدند و اولین شهید کوهدشت شدند. حال و هوای شهر با وجود شهادت همسرتان چگونه است؟ از وقتی همسرم شهید شده من خیلی بیرون نرفته ام و فقط سرمزار رفته ام. با این حال می بینم که به من می گویند ما شهید را نشناختیم و خوش به سعادت شهید. خاک سر مزارش را به عنوان تبرک برمی دارند. به من می گویند برایمان دعا کنید. در پایان اگر خاطره ای از شهید دارید برایمان بگویید؟ یک روز برای کاری به بنیاد شهید رفته بودیم و آنجا وسایل شهدا را در یک ویترین می گذارند. محمد مهدی به پدرش گفت اینها چه هستند که پدرش گفت اینها برای کسانی است که شهید می شوند. بعد به بابایش گفت بیا با هم شهید شویم تا وسایلمان را اینجا بگذارند. دو نفری با هم می خندیدند و می گفتند آره وسایل پدر و پسر را اینجا بگذارند! درج شده توسط : محمد ابراهیمی فرد/ دبیر سرویس فناوری و دانلود"میرملاس " ...
آخرین توصیه ریگی به تکفیری ها
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: علمای اهل سنت در این دیدار از او پرسیدند که کدام عالم اهل سنت به تو مجوز کشتن برادر مسلمان را داده است؟ خانواده شهدا نیز تقریبا هیچ سوالی از او نداشتند و فقط نظاره گر قاتل فرزندانشان بودند. ریگی: در سال 1381(ه.ش) با چند نفر از دوستانم در زاهدان گروهی را تشکیل دادیم که با گروگان گیری و درخواست پول، امور و حوائجمان را می گذراندیم. همچنین با قاچاقچیان بلوچی ...
وضعیت خانواده سپهر سرداری یک سال بعد از قتل/ پسر 10ساله ای که در خیابان سرش را بریدند
سپهر با چشم های بسته به تماشای مراسم نشسته باشد. مادرش لیلا به عکس نصفه و نیمه پسرش روی کیک زل زده و گاهی میان فاصله باز و بسته کردن پلک هایش قطره های درشت اشک به دامنش می ریزند. در جشن تولدت عزیزم/ همه انگشترن و تو نگینی همه رقصون و رنگی/ عجب شب قشنگی Happy berth day to you محمد پسرخاله 10 ساله سپهر بلوز سیاه پوشیده و پایین مزار با صدای بلند هق هق می کند و هپی برس دی تویو ...
حکایت خلبان جانباز و آزاده ای که شهادت را هم معنا کرد
خبرگزاری مهر – گروه فرهنگ: وقتی به جبهه رفت، فرزندش علی، نوزادی چهار ماهه و بدون دندان بود؛ اما وقتی بازگشت، همان علی جوانی 18 ساله و دانشجوی دندانپزشکی شده بود. سخن از خلبان حسین لشکری است؛ متولد سال 1331 در روستای ضیاءآباد قزوین. از همان کودکی به خلبانی علاقه داشت؛ این بود که در جوانی در آزمون دانشکده خلبانی شرکت کرد و با موفقیت، وارد مجموعه نیروی هوایی شد. چندی بعد هم برای تکمیل ...
گفتگوباوهابی جدا شده از دربار آل سعود(2)
اشکال داشت و پس از قرائت فاتحه شروع به خواندن سوره کرد و گفت: هو الخالق البارئ المصوَّرُ له الأسماء الحسنی و من به او گفتم "المصوِّر" اما باز هم تکرار کرد "المصوَّر" و ادامه داد و هنگامی که نماز تمام شد با سرعت و عجله سلام های نماز را گفت و بلافاصله رو به من کرد و گفت: خدا تو را هدایت کند چرا برادر مومن خود را به خاطر یک فتحه و کسره ضایع می کنی؟ بعدا هنگامی که از وهابیت خارج شدم همان طور ...
چهل چراغ تابان دیارِ فارس
ناگهانی امام رضا (ع) را شنید، به شدت ناراحت شد و گریه کرد، آن گاه با همراهانی بسیار (حدود 3 هزار نفر) به خون خواهی و انتقام از مامون خروج کرد و روی به ایران نهاد. بر پایه این گزارش او در قم و ری با سپاهیان مامون جنگید و سرانجام به خراسان آمد و در جایی نزدیک اسفراین طی جنگ با لشکریان مامون کشته شد. بعضی دیگر باور دارند که احمد بن موسی(ع) پیش از درگذشت امام رضا(ع) و مقارن با ...
تنها شهیدی که از رهبر دو ترفیع درجه گرفتند
18 سال پیش در چنین ایامی طالبان پس از سقوط مزار شریف با حمله به کنسولگری ایران در این شهر، 9 تن از کارمندان ایرانی از جمله محمدناصر ناصری رایزن فرهنگی ایران در افغانستان و محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی را به شهادت می رساند؛ از آن تاریخ به بعد 17 مرداد در تقویم شمسی روز خبرنگار نام گرفت و نام شهید ناصری که آن زمان سه فرزند داشت و فرزند چهارمش هفت ماه پس از شهادت پدر به دنیا آمد در لوح ...
مراسم غبارروبی مزار شهید اسحاقی برگزار شد
. شهید اسحاقی همزمان با شکل گیری انقلاب اسلامی در تظاهرات مردمی علیه رژیم شرکت فعالانه داشت و حتی در این راه مورد ضرب و شتم ماموران رژیم قرار گرفت و یک بار توسط ساواک دستگیر و شکنجه شد. سید محمد پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت سپاه رشت درآمد و مسؤولیت بسیج سپاه را به عهده گرفت و پس از آن به دفتر سیاسی سپاه تهران منتقل و در سال 58 به سپاه گیلان رفت و بعد مامور به خدمت در ...
زیارت، اعلام وفاداری صادقانه مرید به مراد است
به گزارش خبرگزاری مهر ، ششم ذی القعده سالروز بزرگداشت حضرت احمد بن موسی (ع)، معروف به شاهچراغ است. ایشان فرزند بزرگوار امام موسی کاظم(ع) است که در میان فرزندان امام موسی کاظم (ع) به کرم و جلالت و شجاعت و عبادت معروف بوده اند. تکریم و پاسداشت زحمات شبانه روزی ایشان و دیگر امامزادگان در تعالیم دینی ما مکررا توصیه شده و این فرصتی است تا با حکمت زیارت و نقش بزرگان و راهنمایان دینی آشنایی بیشتری پیدا ...
مردی که تنها زندگی کرد، تنها مرد و تنها وارد بهشت شد/ مقاوم و بی اعتنا در برابر منع نگارش حدیث/ منتقد بی ...
، کاروانیان هم دنبال او روانه شدند عبدالله تا به آن جسد نگاه کرد چشمش به صورت دوست و برادرش در اسلام ا بوذر افتاد! چشمانش پر از اشک شد، بالای پیکر پاک ابوذر ایستاد و با یادآوری پیشگوئی پیامبر اسلام (ص) در جنگ تبوک، گفت: پیامبر اسلام راست فرمود که تو تنها می روی و تنها می میری و تنها از گور برانگیخته می شوی. [41] این گروه در نماز بر ابوذر، مالک را امام قرار داده و به وی اقتدا کردند. [42] سپس او ...
هوانیروز یک شبه کار 100سال دادگاه انقلاب را کرد/ اینقدر شهامت داشتیم که هرکس اعدام شد زیر حکمش را امضا ...
فضاهای تبلیغاتی ضداسلامی حضور دارد نمی تواند درک کند. امام(ره) کاملاً به این موضوع باور داشت و این حربه ها هیچ گاه نتوانست صلابت امام(ره) را بشکند. ایشان قاطعانه پشت دادگاه انقلاب و سپاه ایستادند و نهادهای انقلابی شروع کردند به مبارزه با منافقین. یک خاطره بگویم. من در سال 60 به عنوان حاکم شرع به بجنورد رفتم، مسئولین فرهنگی آن شهر به من اعلام کردند که 80 الی 90 درصد از جوانان ...
از دعوت شهید گمنام به مراسم عقد تا دلتنگی شهدا برای خادمین/ شهدای مدافع حرم برکت کاروان شهدای غواص بودند
حرمی نداده بودیم. لشکر امام حسین(ع) را به اسم شهدای مدافع حرم نمی شناختند، به اسم شهدای هشت سال دفاع مقدس می شناختند. چند ماه بعد مسلم خیزاب رفت، بعد عبدالرضا مجیری، مرتضی زارع، سید یحید براتی، علی شاهسنایی، سجاد مرادی، عبدالحسین یوسفیان و در آخر هم شهید مهدی اسحاقیان. مسلم خیزاب که رفت به بچه ها گفتم مسلم خالصانه یک نصفه روز به خادمی کاروان شهدا آمد و شهدا هم او را برای خود خریدند! هر ...
قربانی دوم مشروطه را نجات دهید...
جنگ جهانی دوم ساخته می شود، ادامه می دهد: اهمیت این مکان آن قدر بوده که در آنجا کنسرت، موسیقی و تئاتر برگزار می کردند، این مکان یک جایگاه خیلی خوب بود، به خصوص که تغییر کاربری مناسبی داشت. محیط طباطبایی می گوید: پس از انقلاب، این خانه در اختیار کمیته ستاد فرمان امام (ره) قرار گرفت و این کمیته در حال حاضر این بنای تاریخی را به مزایده گذاشته است، در حالی که بیش از یک سال است طرح هایی برای ...
فراموشی نخستین شهید جهاد سازندگی کشور؛ در غبار روزمرگی مسئولان سیستانی و بلوچستانی
بخش ریگی با بخش ایرندگان بنا به دعوت شهید نیکبخت از او درخواست کردند که با جهاد سازندگی در تابستان همکاری داشته باشد. خبرنگار این پایگاه خبری به همین مناسبت به سراغ خانواده این شهید رفته و آنچه در پی می آید تلخیص گفتگوی با برادر شهید امام بخش ریگی است؛ کوچه های پیچ در پیچ این شهر را پشت سر می گذاریم؛ وارد خیابانی به نام شهید امام بخش ریگی می شویم و منزل شهید را با پرس و جو ...
6 ذیعقده بزرگداشت حضرت شاهچراغ (ع)
.... او از آن ها بیعت گرفت، پس بر بالای منبر رفت و خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت بیان کرد و فرمود: ای مردم، همچنان که اکنون همه شما با من بیعت کرده اید، بدانید که من خود در بیعت برادرم علی بن موسی (ع) هستم. حجت الاسلام حدائق کارشناس مذهبی با اشاره به این رویداد تاریخی می گوید: حضرت علی ابن موسی (ع) پس از بیعت مردم درحق برادرش احمد دعا فرمودند و گفتند، همچنان که حق را پنهان و ضایع ...
آیا محصولات تراریخته داخلی بی خطر است؟
افرادی این شجاعت را نیز داشته باشند که مانند محققینی که اولین بار مثلاً یک واکسن را برخود آزمایش می نمایند برای چندین نسل خود و خانواده شان در صورتی که راضی باشند، صرفاً از این محصولات استفاده کنند و بعد اگر مشکلی در آنها ایجاد نشد و اصلاً نسلی از ایشان باقی ماند، بقیه مردم نیز بهره ببرند. نکته دیگری را باید مرقوم دارم، اول اینکه غذای سالم و مطمئن حق همگان است. با کاربرد واژه های سالم و طبیعی به ...
خبرنگاری که آروزی راز و نیاز با خدا را داشت
خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : شهید احمد محمدی در روستای پاقلعه از توابع شهرستان شهربابک در سال 37 متولد شد. احمد ازهمان کودکی دارای اخلاقی نیکو و پسندیده بود. حضور در راهپیمائی ها و تظاهرات دوران انقلاب بخشی از زندگی سیاسی احمد بود که آگاهانه و مشتاقانه پا در آن گذاشت. با پیروزی انقلاب اسلامی احمد به عنوان خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی فصل جدیدی را در زندگی خود ...
امین ولایت؛ شاهچراغ شیراز
دنیا و آخرت تو را ضایع نکند. وی با تاکید بر این که مادر حضرت شاهچراغ از زنانی به شمار می رفت که همواره مورد توجه و عنایت خاص امام کاظم (ع) بود، گفت: بنا به قول تاریخ نگاران امام رضا (ع) و حضرت شاهچراغ تنی هستند. به دلیل اینکه احمدبن موسی(ع) فرزند ارشد امام هفتم (ع) بود، مادرش را کنیه ام احمد دادند. در کتب تاریخی از مادرش به عنوان بانویی با کمال و با وقار دارای جایگاه والا یاد کرده اند ...
بیماران اعصاب و روان در انتظار تخت های خالی بیمارستان امام حسین(ع) محمدشهر
وآمد به تهران گذشت. اوایل هفته ای چند بار و بعدها هرماه در اتوبان کرج- تهران برای دیدن مریض شان بودند. مریم هر سال حداقل چهار بار در بخش روان پزشکی بیمارستان طالقانی بستری می شد و بعد از هر بار مرخص شدن از بیمارستان هم باید دو هفته یک بار دکتر او را می دید. یک سال پیش، دکترش با دکتری در کرج مکاتبه کرد تا این جا تحت نظر باشد. رفت وآمد واقعا خسته کننده بود . اعظم، خواهر مریم بارها برای ...
تلنگرنامه آزاده دفاع مقدس احمد دواتگر؛ بگذارید امثال حاج رجب ها در این کشور گمنام بمانند
خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : به بهانه عروج ملکوتی جانباز شهید حاج رجب محمدزاده، یادداشتی از احمد دواتگر جانباز و آزاده هشت سال دفاع مقدس که در ادامه می آید: در جامعه ما رسم شده است تا زنده ای کمتر اتفاق می افتد با تو کار داشته باشند و یا به سراغت بیایند و از مشکلاتت بپرسند. برخی ها تا قبل از علنی شدن حضور مدافعین حرم بر این اعتقاد بودند، تاریخ مصرف بچه رزمنده ...
یادمان مَردی که با اخلاقش قلب ها را انقلابی کرد
.... دستگیر شد و مدت 25 روز در زندان قصر بود. پس از آزادی، همواره در حرکت های مردمی و سایر امور انقلاب شرکت می کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، خیلی زود به سپاه پیوست و در همان سال 1358 به مدت سه ماه برای ماموریت به زابل رفت. پس از ماموریت، نزدیک 20 روز در تهران بود که دوباره به عنوان فرمانده همراه یک گروهان از نیروهای سپاه به مدت یک ماه و نیم به خرمشهر رفت. در پادگان ولی عصر ...
ماجرای پاکت سوم کارگزارانی ها چیست؟/ اثرات مخرب شعار ما نمی توانیم بر جامعه
... یازدهم مرداد ماه یادآور سالروز تنفیذ حکم ریاست جمهوری شهید رجایی توسط حضرت امام خمینی(ره) است. سال جاری مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای در جمع مردم استان های مختلف کشور با تأکید بر آیه 23 سوره احزاب، مردم را به استقامت و وفای به عهدی که با شهدا و نسل اول انقلاب بستند فراخوانده و با تأکید بر خودباوری و تکیه بر توانمندی های داخلی و باور قلبی و عملی به شعار ما می توانیم ، فرمودند: همه ...
مردم 6 روستا به علت خشکسالی خانه هایشان را ترک کردند
، 20 خانواده ای می شدیم، حالا ولی نگاه کن چطور شده. همه رفتند، کشاورزی تعطیل شد، زمین ها خشکیده. ننه مادر و مادربزرگ کل روستاست. از 11 بچه ای که به دنیا آورده، حالا 5 پسرش که زن گرفته اند و هرکدام دو سه بچه دارند، مانده اند. باقرآباد، 10 خانوار دارد، یکی از یکی خسته تر، فقیرتر: 20، 30 سال پیش، خیلی ها رفتند، رفتند شهر کارگری کنند. این جا مدرسه ندارد، مسجد ندارد، آبش شور است. کار نیست ...
گذری بر زندگی رحیم آنجفی
غافل نبود . پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، و تشکیل کمیته های انقلاب اسلامی، شهید عزیز رحیم آنجفی به منظور خدمت بیشتر به انقلاب اسلامی به کمیته ملحق شد. چندی بعد با تشکیل نهاد مقدس سپاه پاسداران و حسب نیاز شدیدی که پیرو غائله های ضد انقلاب در استان های مختلف کشور احساس می شد از طرف سپاه پاسداران اراک از رحیم عزیز دعوت به همکاری شد و ایشان مأمور به خدمت در سپاه گردید. و از همان زمان ...
شیرین زبانی حافظ برای قوماندان تیپ فاطمیون
.... مراسم 26 اسفند در حالی برگزار شد که مصادف بود با عید غدیر و سعی کردیم مختصر و بی بریز و بپاش و تنش باشد. من 19 ساله بودم و ابوحامد 21 ساله. *7 ماه بعد اعزام شد برای مأموریت چند روز بعد از عروسی مصادف شد با محرم. آقای توسلی تا 5 ماه بعد از عروسی نرفت مأموریت ولی همیشه جلسه بود و مثل کار اداری می رفت و می آمد. 15 خرداد با هم رفتیم برای مراسم رحلت امام(ره) که خیلی خاطره خوبی شد. 7 ماه بعد هم برای اولین بار بعد از ازدواج اعزام شد برای مأموریت. ادامه دارد... انتهای پیام/ ...
مسافران مهتاب
مانند خوره به جانش افتاد و همچون ابلیس از سر و کولش بالا رفت. آنقدر که به شوهرش بدبین شد و فکر کرد که او دخترِ همسایه را صیغه کرده است. همش فکر می کنم که شوهرم به من خیانت کرده، از بس گریه کردم و حرص خوردم استرسم زیاد شده و ناراحتی قلبی هم پیدا کردم. همه، می گویند تو شکاک شدی، ولی من باز هم حرف خودم را می زنم. یک بار با خودم لج کردم و هر چی دارو داشتم ریختم توی دستشویی، ولی بعدش حالم خیلی بعد شد ...
صهیونیست ها هم نصرالله را راستگو می دانند - دفاع ایران درورای مرزها
، پیش از این بلوک شرق و بلوک غرب در مقابل هم بودند ولی پس از پیروزی انقلاب و تبیین اندیشه های حضرت امام(ره) و طرح موضوع صدور انقلاب، آنها شدیدا احساس خطر کردند و به مرور شاهد آن بودیم که آقای هانتینگتون تئوری برخورد تمدن ها را مطرح می کند و آقای برنارد لوئیس هم برای اولین باربه بیان مصداق آن می پردازد. پس از آن اندیشکده های غربی و تئوریسین ها و تحلیلگران به مرور بحث الگوپذیری و جذابیت آرمانهای انقلاب ...
همه نیروهای مسلح محبوب مردم هستند
حقوق بشر می شناسد در الواح تخت جمشید وجود دارد. استاندار فارس افزود: این استان پایه تمدنی ایران است و شهر شیراز با وجود حرم حضرت احمد بن موسی(ع) سومین حرم اهل بیت(ع) در ایران و با وجود آرامگاه حافظ و سعدی پایگاه ادبی ایران محسوب می شود. مهندس افشانی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار داشت: امام علی(ع) در نامه خود به مالک اشتر به عنوان استاندار مصر، اولین گروهی را که در خصوص ...
بقاع متبرکه، ترسیم روشنی از قطب های فرهنگی
انقلاب و فعالیت های انقلابی محسوب می شوند. امامزاده محمد (علیه اسلام) در منطقه حصارک کرج به عنوان یکی از بقاع متبرکه در سال های پیش از انقلاب با هدایت و راهنمایی علماء و رهبران دینی یکی از جمله جایگاه هایی بوده است، که هدایت برنامه ها و تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی در آن منطقه انجام و آغاز می گردید و در ادامه حرکت این آغاز مسیر تظاهرات کنندگان به امامزاده حسن (علیه السلام) در مرکز شهر کرج به ...