سایر منابع:
سایر خبرها
اقدام بی شرمانه مرد متاهل پس از تجاوز به دختر نوجوان
که همراه یک دختر کوچولو به پارک آمده بود آشنا شدم. وی افزود: هر روز که به پارک می رفتم امیر را ملاقات می کردم و وی ادعا کرده بود که دختر کوچولو خواهرش است. دوستی ما ادامه داشت تا اینکه کامران به خواستگاری ام آمد و پدرم به خاطر نداشتن پول جهیزیه جواب منفی به آنها داد و همین کافی بود تا ساعت 2 بامداد در حالیکه اهالی خانه خواب بودند از خانه فرار کنم. پس از فرار به امیر زنگ زدم و او ...
تجدید دیدار با کمال الملک / به جستجوی نمو بروید
با همدیگر گره می خورد. این چهار گروه عبارتند از: سه دزد که پس از سرقت از یک جواهرفروشی از تهران به مشهد می روند تا مدتی از چشم پلیس دور باشند. سه نفر از اهالی یکی از شهرهای خراسان که با پای پیاده به حرم امام رضا (ع) می روند، پدر و دختری که با ماشین شخصی به زیارت امام رضا (ع) می روند و بالاخره زنی روستایی که شوهر معتادش را ترک کرده و سوار بر وانتی روستایی به شهرستان می رود و... شبکه چهار ...
فصل طلاق هنرمندان
: چند هفته ای در سفر بودم و به تازگی متوجه شدم در غیابم متن بالا بلندی در رابطه با زندگی خصوصی من در رسانه ها منتشر شده است. این متن که به ظاهر از روی حسن نیت است، در باطن سرشار است از تخیلات شرم آور و نویسنده اش درباره شخصی ترین وجوه زندگی من، از جمله نوحه سرایی در مورد مرگ برادرم، و نشر اکاذیب مطلق درباره همسرم. همسر من نه تاجر است و نه مقیم لندن است و نه چند سال از من بزرگ تر است. رامبد ...
از شعارنویسی در مدرسه تا نرفتن به خدمت سربازی
. و سریع از آن دسته جدا شد و رفت به سمت باغش، من از این که او با چنین ترفندی توانست حتی یک نفر را از آن جمع دور کند متعجب شده بودم و از صمیم قلب خوشحال شدم. * خدمت سربازی نرفت رجبعلی صادقی طوسی از بستگان شهید اظهار می کند: نزدیک سال 57 فراخوانی شد که برویم برای خدمت سربازی، چون متولد سال 1338بودیم، حدود 13 نفری بودیم از محل مان، شهید طوسی چون مخالف رژیم پهلوی بود قبول نکرد و ...
قتل های خانوادگی؛ ریشه ها، روش ها و پیامدها
مراقبت داشت بالاخره خسته شدم و بچه را خفه کردم و جسدش را داخل جوی آب انداختم. در این پرونده مادر بچه رضایت داد و بعد از مدتی قاتل آزاد و پرونده بسته شد. سه سال از این قضیه گذشت. تا اینکه پرونده ای به کلانتری ارجاع شد مبنی بر اینکه در یک مراسم عروسی پدر داماد پس از خوردن یک لیوان نوشابه بلافاصله جان باخته است. میهمانان به سراغ مدیر تالار رفته و به او اعتراض می کنند که حتماً نوشابه مسموم ...
جوانی که گاوداری را بدون چشم اداره می کند
عصر نیز دوباره شیر گاوها را می دوشیدم و بعد از خوردن علوفه آنها را به آغل می بردم. کارآفرینی با دست های خالی روح الله بعد از مرگ پدربزرگ تصمیم گرفت این بار برای خودش باشد و برای خودش کارآفرینی کند. می گوید بسیار سخت بود اما برای یک نابینا که هدفی در زندگی دارد، هیچ چیزی نمی تواند مانع شود. با چند رأس گاو شروع کرد و یک گاوداری کوچک در کنار دو برادر و پدرش به راه انداخت. هر روز ...
مردی که شاه را کشت
آرامی رویش از طرفی به طرفی برمی گشت. گفته می شود بعد از مرگ او تا مدتی پسر و زن و خواهرش در رنج و صدمه و مورد طعنه و اذیت و زخم زبان مردم بودند. البته شیخ هادی نجم آبادی و میرزا حسن کرمانی با آقا شیخ محمد علی دزفولی برای میرزا رضا مراسم چهلم برگزار کردند. شیخ هادی سال میرزا رضا را نیز گرفت و از امین الدوله در آن مراسم دعوت کرد. سیلاب ظلم بر عامه رعیت درباره انگیزه قتل ...
4 داستان کوتاه درباره زنان زیرزمین پایتخت
. تبلیغاتش برای کیفیت و قیمت کم اجناسش بی فایده بودند. نشست روی صندلی ایستگاه. کیفش را زمین گذاشت و تسبیحش را دست گرفت. چشمانش را بست و شروع کرد زیر لب ذکر گفتن. خیلی وقته میای مترو؟ 10 ساله. یعنی 10 ساله که فقط با دستفروشی تو مترو پول در میاری؟ آره. زندگی این طوریه دیگه گل من. زندگیم انقد سخت نبود. 15 سال کارمند مخابرات بودم. البته قراردادی. همه چیز خیلی ...
سرنوشت نامراد زندگی با مراد
پدرم را با خطاهایم خم کردم و تمام موهای مادرم سفید شده است. داستان زندگی من سراسر پند و عبرت برای جوان هایی است که با چند کلاس سواد و غرور بیش از حد پدر و مادر خود را بی سواد و امل فرض می کنند. من اگر به نصیحت های خانواده ام گوش می دادم و دختر سر به راهی بودم یعنی اسیر احساسات هیجانی ام نمی شدم این همه گرفتاری و بدبختی سرم نمی آمد و با یک بچه و بال گردن خانواده ام نمی شدم. البته تجربه ای بود که از این به بعد محکم وبا اراده زندگی کنم و از خدا بخواهم یک لحظه مرا به خودم وانگذارد. ...
شهادت نعمتی است که خداوند به همه کس عطا نمی کند
شب قبلش خواب دیده بودم و می دانستم اتفاق خاصی افتاده است . شهید به روایت فرزند: هنگام شهادت پدرم من هنوز متولد نشده بودم . بعد از شهادت پدرم رفتار مردم با ما کاملا مورد رضایت بخش بود و هیچ گونه ناراحتی از مردم ندیده ایم . من بعنوان فرزند شهید باید ادامه دهنده راه و هدف ایشان باشم که مبارزه با ظلم و بی عدالتی و رواج ارزشهای اسلام و انقلاب است . نگذاریم انقلاب به دست نا ...
مزایای همکاری با همسایه دوربین دار!
این کارگردان که کاری فانتزی و تخیلی و تا حدی ای.تی گونه است، نیز رل اصلی را بازی کرده و در این فیلم ایفاگر رل غول مهربانی است که یک دختر نوجوان را به سرزمین غول ها می برد و با سایر چهره های غول پیکر ساکن آنجا آشنا می کند و در عین حال از خطرات این همنشینی مصون نگه می دارد. به این ترتیب غول بزرگ دوست وار من با تاکید بر این کاراکتر رفتاری دوستانه دارد و مهربان است و محافظ درجه اول سوفی 10 ساله (روبی ...
مرگ در جریان تعقیب دختر
کمک کند و خودرواش را چند روزی در اختیارم گذاشت. محمد به من گفته بود که زودتر از شوهرم جدا شوم. او به من ابراز علاقه کرده بود. قاضی: گواهینامه داری؟ سارا: نه شاید به همین خاطر باعث شدم پدرم کشته شود. قاضی: شغلت چیست؟ سارا: آرایشگری. قاضی: فرزند داری؟ سارا: بله یک پسر 4 ساله دارم که تحت سرپرستی شوهرم است. قاضی: چرا می خواستی از ...
شکستِ بزرگِ محمود استادمحمد و کینه اش از آربی آوانسیان+عکس؛ فیلم و صوت
بازگشت به ایران، حال خوشی از تئاتر ما نداشت. محمود استادمحمد: خیلی دوست دارم بخندم و خیلی هم دنبالش می گردم. در این سن، هرجایی که به زندگی دقیق می شوم، به هر گوشه ای از آن، خنده ام می گیرد؛ زندگی کمدی ترین پدیده است. بعد از مرگ سعدی افشار گفت دیگر وقت رفتن است آخرین کسی که چند ماه قبل از فوت پدرم از دنیا رفت و او را متاثر کرد، سعدی افشار بود. بعد از فوت سعدی افشار ...
شناسایی پیکر سردار ناصری بعد از 40 روز
بنویسمش که اگه خدا طلبید، بدون وصیت نامه نباشم. تا این حرف را گفت: از شدت عشق و علاقه ای که به ش داشتم، اندوهناک شدم. شاید برای دلداری ام گفت: بالاخره دایی مرگ حقه، چه بهتر که آدم در راه اسلام کشته بشه! بعد از آن، از من خواست که چنانچه شهید شد، آن وصیتنامه را باز کنم و بخوانم. او درحالی خودش را آماده ی شهادت کرده بود، که هفده، هجده سال بیشتر نداشت. خداداد هاشمی زاده ...
تربیت بدون انذار نمی شود
بار هم بچه ها را کتک نزده باشد، اما همین که مادر تهدید می کرد و نام پدر را می آورد، می توانست بچه ها را کنترل کند. عمده نفع این رو هم برای مادرها بود که از جلال پدر خرج می کرد و از ترکیب جلال پدر و جمال مادر و آمیخته جاذبه و دافعه امر تربیت را پیش می بردند.این اثری بود که انذار داشت. دقت کنید که ما آدم هستیم و نفس چموشی داریم. نفس اگر نترسد، دست به خیلی از کارها می زند. نفس چموش باید بداند که هر ...
سه گروهی که در آسمان ها به خود می بالند
افراد به سوی تقرب به خدا حرکت کنند. اما مولای ما فرموده است: خدایا من تو را عبادت می کنم نه به خاطر ترس از جهنم است و نه به خاطر بهشت، اگر بهشت و جهنم هم نبود معبودم تو بودی. اکثریت مردم با اعتقاد به معاد تربیت می شوند و تنها توحید آنها را اصلاح نمی کند. در معاد آنچه از قرآن می فهمیم یعنی معاد جسمانی است همین بدن در دنیا بعد از مرگ دوباره در محشر زنده می شود روح به آن بدن در قیامت تعلق ...
بسیار ساده زیست بود/ می گفت مگر در قبر هم می توانید برای من تشکی بیاورید!
، مشت محکمی بر دهان ابرقدرتهای جهان خوار بزنید. مردم مبادا امام امت این پیر خستگی ناپذیر و این قلب کوبنده ملت و این هدیه خدا را تنها بگذارید. و ای پدر و مادر عزیزم از اینکه در این مدت عمر من برایم زحمت کشیدید و من نتوانستم زحمات شما را جبران کنم خیلی متاسفم. اما در آن دنیا شفاعت شما را می کنم. مادرجان امیدوارم مرا ببخشی و شیرت را حلالم کنی. اگر شهید شدم لباس سیاه ...
زندگی نامه حضرت احمد بن موسی الکاظم( علیهم السلام) معروف به شاهچراغ
بر حق است. به همین جهت، مردم را نگه داشت و بر فراز منبر، خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت ایراد نمود. آن گاه چنین گفت: ای مردم، هم چنان که تمام شما در بیعت من هستید، من در بیعت برادرم علی بن موسی هستم. او پیشوا و جانشین بعد از پدرم است؛ او ولی خدا و رسولش بوده، بر من و شما واجب است که به هر چه او فرمان دهد، فرمان برداری کنیم. تمام آنانی که به جوان مردی و پاکی احمد اعتقاد داشتند، سخنانش را ...
گپی با ماهور الوند ، دخترِ فیلم دختر
...> البته شاید نقطه مشترک پیدا کردن هم کار سختی باشد، آقای الوند و پدر ستاره؟ (می خندد) واقعا همین طور است. به هر حال اساس ماجرا هم تفاوت زیادی داشت. این دختر جنوبی بود و من هم قبل از این فیلم یک بار هم به جنوب سفر نکرده بودم و هیچ کدام از شهرهای آن را ندیده بودم. همین موضوع برای من چالشی بود که باید نقش دختری را بازی می کردم که سال ها آن جا زندگی کرده و اولین باری است که می خواهد به ...
زنی که در حیاط خانه اش قدم می زد صحنه ای را دید که از ترس خشکش زد +عکس
برای تحقیقات ابتدایی وارد عمل شدند. پدر 37 ساله که هنتوش نام دارد در گام نخست تحقیقات به ماموران گفت: چندی پیش پدرم با وجود مخالفت های ما با زن دیگری ازدواج کرد و از همان زمان اختلافات بین من و پدرم شروع شد تا حدی که چندبار با هم درگیر شدیم. وی افزود: عصر چهارشنبه 13 مرداد بود که دخترم فاطمه 7 ساله همراه برادر کوچکترش احمد 4 ساله برای بازی با دوستانشان به منطقه قدمگاه رفتند ...
تجاوز 2 مرد به زن دوستشان در حضور شوهرش!
...، در برابردریافت مقدار بسیاری پول ،من را مجبور به ازدواج با مردی 30 ساله به نام حمید که ازبستگان دورمان بود، کرد. از آن روزبه بعد بود که لذت و آرامی از زندگی ام برای همیشه رخت بر بست و جایش را به مشکلات و نآرامی های مختلف و نا پایان داد. این زن ادامه داد:پس از عروسی، فقط شش ماه را با خوشی سپری کرده و پس ازآن مدّت کوتاه، زندگی ام، شکل دیگری به خود گرفت. همسرم شروع به بدخلقی ...
امین تارخ: بازیگری را با فشن بودن اشتباه گرفته اند
، دلشکستگی مردم را طاقت نمی آورند. چرا در سینمای ما برای بازیگرانی که پا به دهه های 60، 70 و بالاتر می گذارند، نقش مناسبی نوشته نمی شود؟ در حالی که می بینیم آل پاچینوی 76 ساله دنی کالینز بازی می کند و رابرت دنیروی 72 ساله در جوی ، یک مکمل عالی است و ... دست روی نکته ای گذاشتید که برای بازیگرانی به سن ما آزاردهنده است. البته مقایسه ما با بازیگران هالیوود، قیاس مع الفارق است، اما ...
من، فرخنده و یک دنیا مهربانی!
کوله پشتی ساده هم جهت سفر با خودم همراه داشتم. ایستگاه بابکان روبروی پارک شهرداری قدیم بود که البته مسافران روستاهای سپیدار و جلیل هم که با ما هم مسیر بودند به همین ایستگاه می آمدند. به ایستگاه که می رسیدم برای آمدن ماشین لحظه شماری می کردم. از دور که مینی بوس قدیمیِ آبی رنگِ حمزه را می دیدم، انگار تمام دنیا را به من داده بودند. سوار می شدم و به محض حرکت ماشین تا رسیدن به ایستگاه آخر که ...
عوارض جراحی را با خطای جراحی اشتباه نگیرید
) ساری برگزار شد. مازندران پس از تهران، دومین استانی است که با به کارگیری دستگاه نویگیشن اقدام به این عمل جراحی کرده است . از بابل شروع کنیم، از به دنیا آمدنتان و از قدیمی ترین خاطراتی که دارید. دوران دبستانتان. از کجا می دانید که من بابل به دنیا آمدم؟ از رزومه تان من بابل متولد شدم و یک تا دو سالی در بابل بودم و بعد به دلیل موقعیت پدر و شغلی که پدر داشتند، آمدیم ...
انتخاب کنید همان زندگی را داشته باشید که می خواهید
بود که دیگر مادری در انگلیس ندارم که به او تلفن کنم. همان عصر، هفدهم ژانویه سال 2000، روزی بود که مادرم تصمیم به خودکشی گرفته بود. مرگ مادرم را وقتی متوجه شدم که بعد از تصادف در پذیرش هتل ایستاده بودیم. لیز، مادر فوت کرده. این تنها چیزی بود که پشت خط تلفن شنیدم. درواقع تنها چیزی که لازم بود بدانم. می دانم، صدای خواهرم بود. من را در هتل پیدا کرده و زنگ زده بود ...
آقای منتظری! باید مدافع افرادی باشیم که منافقین سرهاشان را مقابل زنان و فرزندانشان گوش تا گوش بُریدند!
. اما وقتی در دام طیف مهدی هاشمی افتادید این گونه شد. شما قبلاً می گفتید منافقین خائن هستند، حال چیز دیگری می گوئید. شما قبل از شهادت شهید محمد منتظری می گفتید شریعتمداری باید اعدام شود، ولی بعد از مرگ شریعتمداری اعتراض داشتید که چرا نگذاشتید تشییع شود. از این قبیل مسائل بسیار دارم اما سرتان را درد نمی آورم. در همین نامه 65/10/19 نوشته اید: سند شماره 58: "امروز خانواده ...
امام زمان (عج) ایشان را سر راه من قرار دادند/چشمانشان به قدری جاذبه داشت که نمی شد به ایشان نگاه کرد
صحیفه ی سجادیه علاقه ی زیادی به دیوان حافظ داشتند و معمولا یک دیوان حافظ کنار دستشان بود. به گنجینه ی اسرارعمان سامانی که منظومه ای عاشورایی است بسیار علاقه داشتند. محمدعلی مجاهدی تعریف می کند: سال 1345به من گفتند کاش می شد گنجینه ی اسرار عمان احیا شود و از این وضع دربیاید. من آن زمان به چند نسخه ای که از این گنجینه جمع آوری کردم پاورقی و حاشیه زدم و آنها را به چاپ رساندم که تا به حال بیش از 50 بار ...
شیرین زبانی حافظ برای قوماندان تیپ فاطمیون
اسفند در حالی برگزار شد که مصادف بود با عید غدیر و سعی کردیم مختصر و بی بریز و بپاش و تنش باشد. من 19 ساله بودم و ابوحامد 21 ساله. 7 ماه بعد اعزام شد برای مأموریت چند روز بعد از عروسی مصادف شد با محرم. آقای توسلی تا 5 ماه بعد از عروسی نرفت مأموریت ولی همیشه جلسه بود و مثل کار اداری می رفت و می آمد. 15 خرداد با هم رفتیم برای مراسم رحلت امام(ره) که خیلی خاطره خوبی شد. 7 ماه بعد هم برای اولین بار بعد از ازدواج اعزام شد برای مأموریت. ادامه دارد... ...
خیّری که جوانی را از مرگ نجات داد
اظهاراتش درباره نحوه اطلاع یافتن از این پرونده به قاضی دشتبان؛ سرپرست اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران گفت: حدود پنج سال قبل روزانه پنج روزنامه مطالعه می کردم و بسیار علاقه به خواندن روزنامه داشتم تا اینکه با آمدن تکنولوژیهای جدید و افزایش دسترسی به اینترنت خواندن روزنامه را اندک اندک کنار گذاشتم و سراغ فضای مجازی رفتم، چند روز قبل برای پر کردن باک خودرویم، به جایگاه سوختی رفتم، آنجا ایستاده بودم ...
لبخندهای مرموز قاتل پسربچه افغان در دادگاه جنایی
قتل هولناک پسربچه 7 ساله اعتراف کرد. وی به مأموران گفت: هادی را از قبل می شناختم. روز حادثه وقتی دیدم دارد از مدرسه به خانه اش بر می گردد او را سوار دوچرخه ام کردم و با هم به گندم زار رفتیم. وقتی زیر درخت توت نشستیم و کمی توت خوردیم، وسوسه به سراغم آمد. می خواستم حسن را آزار دهم اما او فرار کرد. من هم با سنگ به سرش زدم. وقتی دیدم بیهوش شد، فرار کردم. چند روز بعد با پسرعموهای حسن به محل ...