سایر منابع:
سایر خبرها
به من تجاوز کرد و گفت که ایدز دارد
کاری داشته باشم می تواند مانند پدری دلسوز به من کمک کند. از طریق تلگرام با او در ارتباط بودم تا اینکه جوانی به خواستگاری ام آمد. اما پدرم به خاطر سن کم من و نداشتن پول خرید جهیزیه با ازدواج مان مخالفت کرد و جواب رد به خواستگارم داد.همین باعث عصبانیتم شد و شبانه از خانه فرار کردم. همان شب به محمد زنگ زدم و از او کمک خواستم. او مرا به خانه اش دعوت کرد. چون جایی برای ماندن نداشتم به آنجا رفتم. او به من ...
اجیر کردن معشوقه برای قتل همسر/ مرد همسر کش از قصاص نجات یافت/ خفه شدن 2 زن در استخر خانگی
... محمود 44 ساله در مورد انگیزه قتل همسرش گفت: چند وقتی بود به مریم مشکوک بودم به همین دلیل سال 89 از هم جدا شدیم. پس از طلاق من برای کار به بندرعباس رفتم و هر ماه چند روزی را برای دیدن فرزندانم به خانه او میرفتم. برای اینکه کسی مشکوک نشود با پیشنهاد مریم عقد موقت کردیم اما چند روز بعد دوباره توهم خیانت او به سراغم آمد تا اینکه گوشی تلفن همراهش را چک کرده و متوجه شدم با مردان غریبه ارتباط دارد ...
تنهایی زن باردار دغدغه دزد بی رحم+عکس
کردم اما 5 سال است که به مواد صنعتی شیشه معتاد شده ام. 2 سال پیش با دختر جوانی ازدواج کردم و 2 ماه دیگر بچه ام به دنیا می آید که فکر می کنم زمان تولدش در زندان باشم. وی افزود: هر پولی به دست می آوردم برای تفریح و کشیدن مواد در کنار دوستانم در جاده شمال کشور خرج می کردم و زندگی ام را به تباهی گذراندم. بنا به این گزارش، سرهنگ کارآگاه داوود فرد ، معاون مبارزه با سرقت های خاص پلیس ...
تجارت سیاه با یک بیماری
تنها بهتر نمی شد، بلکه بدتر هم می شد. مهری که به دلیل مصرف طولانی مدت داروهای کورتون دار تا دم مرگ و حمله قلبی هم رفته بود، می گوید: یادم هست چند روز بود دردهای شدیدی را در قفسه سینه ام احساس می کردم و روزی ناگهان دچار حمله قلبی شدم که اگر کمی شدیدتر بود و یا مادرم مرا کمی دیرتر به بیمارستان رسانده بود، الان زنده نبودم. این دختر جوان که تا قبل از آشنایی با انجمن تصمیم داشته برای درمان بیماری اش به ...
امام زمان (عج) ایشان را سر راه من قرار دادند!
داشت که نمی شد به ایشان نگاه کرد. زیبایی، جاذبه و ابهت وجودی شان به قدری بود که نمی شد به ایشان مستقیم نگاه کرد. *آن موقع چند ساله بودید؟ من آن موقع 19 ساله بودم و ایشان حدود 38 ساله بودند. اخوی چای آوردند. آقای مجتهدی به برادرم گفتند اگر ممکن است می خواهیم یک خلوت چند دقیقه ای با هم داشته باشیم. به فکر فرو رفتم که این آقا از کجا اسم مرا می داند و آدرس مرا از کجا پیدا کرده! اولین ...
مادرم به جرم ارتباط پنهانی با یک مرد غریبه دستگیر شد
به گزارش " جوان ایرانی "، دختر 17 ساله که در جست و جوی راهی برای آزادی مادرش بود در حالی که عنوان می کرد اکنون نمی دانم به حال خودم بگریم یا برای پدر و مادرم افسوس بخورم به کارشناس اجتماعی کلانتری امام رضا(ع) مشهد گفت: پدرم مرد معتادی بود که همه پول هایش را پای منقل دود می کرد و همین موضوع ریشه تمام اختلافات بین او و مادرم بود. مشاجره و نزاع های آن ها پایانی نداشت به طوری که هیچ کدام ...
از خانه فرار کردم - شوهرم می گفت بی خیال دنیا بیا شراب بخور
هم کار دستم داد. مراد به خواستگاری ام آمد. پدر و مادرم مخالفت جدی خود را با این ازدواج اعلام کردند. به عشق او عقلم را زیر پا گذاشتم و از خانه فرار کردم. دو شبانه روز با مراد بودم. ما به شمال رفتیم. مادرش هم آمده بود. از آنجا با مادرم تماس گرفتم و گفتم که دیگر به خانه برنمی گردم. بیچاره مادرم، اشک می ریخت و ضجه می زد که برگردم و فکر آبروی پدرم باشم. من برگشتم و ...
زیارتنامه حضرت "امام رضا(ع )"
پدر و مادرم فدای تو باد ای مولای من آمدم به زیارتت و بدرگاه شما وارد شده و پناهنده از آنچه جنایت کردم بر خودم و بار سنگین گناه را بر دوش کشیدم پس شفیع من باش به درگاه خدا روز نداریم و بی چیزیم برای توست نزد خدا مقام پسندیده و تو نزد او آبرومندی خدایا من تقرب می جویم به سوی تو به دوستی و ولایت ایشان پیرو و دوست آنهایم بدانچه پیرو و دوست اول آنها بودم و بیزارم از هر دسته و گروهی جز آنها ...
"با برجام هیچ خاکی بر سرمان نشد"
سفر حج به همراه همسرانشان که بنده این موضوع را قبول نکردم زیرا براین روند اعتقاد ندارم وت ا به امروز چیزی از نظام نگرفته ام و در جنوب شهر در کوچه شهید رجایی زندگی می کنم و علی رغم ده سال کار در قوه قضائیه هیچ پایه حقوقی نداشتم و از طریق آب باریکه ای که از زمان پدرم مانده گذران زندگی می کنم ولی این موضوع را به همسرم گفتم ولی در پاسخ گفت این موضوع و سفر به حج یک امتیاز است و به غیر نماینده هم تعلق ...
به خاطر خانواده ام دزد طلای مادربزرگ ها شدم
به گزارش جام جم آنلاین ، ن میانسال حالا باید سال ها پشت میله های زندان در انتظار پایان محکومیت و آزادی اش باشد. از زندگی ات بگو. 30 سال قبل ازدواج کردم. با یک مرد معتاد که هیچ چیز جز بدبختی و البته سه فرزند برایم نداشت. فرزندانم دو پسر و یک دختر هستند. دو پسر مثل پدرشان معتاد و بیکار گوشه خانه مانده اند. دو نفر که فقط می توانند بخورند و بکشند و از من پول بخواهند برای خرج موادشان ...
4 داستان کوتاه درباره زنان زیرزمین پایتخت
. کمر و شونه دیگه برام نمونده. چند وقته که داری تو مترو کار می کنی؟ (ماسکش را برمی دارد. بینی جراحی شده اش خودنمایی می کند.) بعد از دو سال امروز، اولین روزیه که دوباره برگشتم، مترو. تا همین دو سال پیش، چند سالی اینجا کار می کردم. بعد تونستم یه پس اندازی جمع کنم و خودم یه شرکت پخش مواد غذایی زدم. دو سالی کار کردم اما خودت که می دونی، بازار خیلی خرابه. دوباره برگشتم اینجا. ...
پدرم، نعمت اصالت و نعمت معرفت و ایمان را در خونم تزریق نمود/ شهید زیباترین تفسیر عشق، شجاعت و ایثار است
.... اصلاً نگفتی دختری داری؟ بمانی کنارشان تا در امنیت کامل مشغول بزرگ کردنشان شوی، و شب جمعه دستهای کوچکشان را بگیری و آنها را به زیارت و تفریح ببری. به ما گفتی می روم زیارت و زود برمی گردم. قول سوغاتی هم داده بودی. آه که چه سوغاتی آوردی. عمو مجتبی شما چطور؟ نگفتی که پدر و مادر پیری دارم که حالا باید عصای دستشان بشوم. گفتی هر وقت از در خانه می آیی قند در دل مادر ...
و اکنون نام نویسی دختران مدافع حرم
گفتمان نیوز: خاطرات کودکی خود را مرور می کنم و در بین هیاهوی بازی های کودکانه تنها یک حسرت و یک بغض فرو خورده می یابم، بغضی که در گلو خفه شده بود. بغضی که شاید با شیر مادرم یا اشکهای پدرم در خونم جریان یافته بود و حالا بی آنکه بدانم حال غریب من حکایت از یک عشق زیبا بود. آری عاشق شده بودم، عاشق. عاشقی که تمام هم و غمش دست یافتن به خواسته ای دست نیافتنی بود. آری، حسرتی که تمام عنصار وجودم را تحقیر ...
آزار و اذیت وقیحانه زن جوان توسط 2 دوست شوهرش
که روزی این همه اندوه و درد، سرانجام محو و نابودم خواهد ساخت. در یک خانواده ساده و معمولی زندگی می کردم ، مادرم مرا همیشه ایّام مورد مهر و محبّت فراوان خود قرار می داد، ولی پدرم آنگونه که می بایست هیچگاه به اعضای خانواده ش و نظرات آنان هیچ بهایی نمی داد و همیشه حرف ،حرف خودش بود. فراز و نشیب های گوناگون زندگی دوران کودکی را به سرعت در بستر رویاهای عاشقانه، پشت سر گذاشته و به سن ...
گفت وگو با مهندسی که رتبه اول کنکور تجربی شد
حبس کند. اما من هفته ای سه مرتبه ورزش می رفتم. کتاب و رمان می خواندم. شعر و ادبیات را خیلی دوست دارم. سعدی و حافظ می خوانم. مولانا که اصلا مرا به یک عالم دیگر می برد. خلاصه زندگی من در سال کنکور تعطیل نشد. آقای عشق پزشکی بعد از دوسه روزی که از استرس خوابش نبرده، حالا آرامش دارد و هنوز هم در صدایش می توان هیجان این خوشحالی را متوجه شد. دوست داشتم رتبه یک باشم اما هدف یک شدن نبود. دعای من در شب ...
جوانی که گاوداری را بدون چشم اداره می کند
شدند و مرا نزد پزشک بردند. از آن روز درمان های مختلفی روی من انجام شد و بارها به اتاق عمل رفتم و چشمانم جراحی شد اما فایده ای نداشت. سرانجام پزشک ها به پدر و مادرم گفتند که بیماری من درمان ندارد و برای باقی عمرم نابینا شده ام. با وجود آنکه سن زیادی نداشتم اما بخوبی معنای نابینایی را می فهمیدم و درک می کردم. آخرین تصویری که به یاد می آورم و آن را خیلی واضح و روشن به خاطر سپرده ام، چهره نگران پدر و ...
صحنه هایی که دل می شکند و روح آزار می دهد!
وضعیت را تحمل کرده ام و الان چاره ای ندارم جز اینکه تنها به فکر خودم باشم. به هر دری زدم تا از این زندگی فلاکت بار خلاص شویم اما نشد که نشد. چند روز پیش صاحبخانه مان به دلیل تاخیر چند ماهه در پرداخت اجاره خانه کلیه اسباب و اثاث مارا بیرون ریخت و مدتی را در پارک محله اطراف خانه سپری کردیم. زن که چهری او حکایت از سال ها رنج و سختی می داد و با فرزندانش روزهای سختی را پشت سر گذاشته بود ادامه داد ...
با چاقو مرا تهدید کرد و در تاریکی پارک مرا مورد آزارگری قرار داد
پدرم حدود 8 سال است که درکنار مادرم زندگی می کنم و خرجی خانه را از مزون لباس تامین می کنیم که چند روز پیش مادرم برای خرید لباس به ترکیه سفر کرد وی افزود:بعضی اوقات برای اوقات فراغتم به این پارک مراجعه می کنم که شب گذشته این جوان قوی هیکل با چاقو به سراغم آمد و پس از سرقت گوشی موبایلم خواست تا لباسم را در بیاورم و در حالیکه التماسش می کردم نقشه اش را به اجرا رساند و پا به فرار گذاشت. ...
گپی با ماهور الوند ، دخترِ فیلم دختر
حدسم هم درست از آب درآمد، چند موقعیت از فیلمنامه مانند رابطه میان دختر و پدر را انتخاب کرده بودند. در ادامه و بعد از یک هفته دستیار آقای میرکریمی تماس گرفتند و گفتند که می خواهند یک بار دیگر مرا ببینند. رفتم و این بار تست های دیگری با حضور عوامل دیگری از فیلم از من گرفتند و آن ها را هم فیلم برداری کردند. بعد این ها باز هم به من گفتند برای تصمیم نهایی تماس می گیریم. در همین اوضاع بود که ...
بیوگرافی افسانه بایگان
سینما و تلویزیون را در سال 1363 با بازی در مجموعه تلویزیونی پر بینندهٔ سربداران آغاز کرد. یک سال بعد نخستین نقش سینمایی اش را در فیلم گمشده به کارگردانی مهدی صباغزاده در سال 1364 به دست آورد و به یکی از پرکارترین بازیگران زن سینمای ایران و سوپراستار در دههٔ شصت تبدیل شد. دومین دختر شایسته ایران افسانه بایگان، زمانی که شانزده ساله بود در این مسابقه شرکت کرد و نفر دوم شد. در آن سال، جلوه پالیزبان ...
انتخاب کنید همان زندگی را داشته باشید که می خواهید
اجازه ندهم که چیزی حس کنم. هفت سال بعد از مرگ مادرم عادت ها و رفتارهای عجیبی پیدا کرده بودم. غم از دست دادنی که برای مدتی طولانی در یک جعبه در سرم قفل شده بود، بالاخره منفجر شد و خودش را نه با گریه کردن و زار زدن بلکه با اضطرابی شدید و اختلال وسواس فکری-عملی نشان داد. با افکار به شدت عجیبی که خودم را هم می ترساند. حتی به این فکر می کردم که اگر دیگر زنده نباشم چه می شود. مثل ...
شیرین زبانی حافظ برای قوماندان تیپ فاطمیون
کلاس بغلی می زدند روی میز، رفتم با ناراحتی گفتم: خجالت نمی کشید؟ امام فوت کرده شما می زنید روی میز؟ بعد همه در همان عالم خودشان خیلی ناراحت شدند و حالت اندوه گرفتند. فوت امام را به خوبی یادم است که چقدر ماتم همه جا را گرفته بود. سه روز پیکرشان در آن تابوت شیشه ای بود. صبح روزی که ایشان رحلت کردند قبل از اعلام مادرم مرا برای کاری فرستاده بودند منزل عمویم. رادیوی خانه آنها همیشه روشن بود. خبر را که ...
زن هوس باز مرا به خانه اش دعوت کرد تا با او ارتباط داشته باشم
...:چند ساعتی پس از کشیدن مواد خوب بودم اما در آن حال و روز نگاه و اشک ها و صورت رنجور مادرم عذابم می داد، پنج بار ترک کردم؛ اما وقتی می دیدم بعد از ترک هم، همه جا تاریک و ظلمات است دوباره شروع می کردم، انگاری یکی می گفت: آنقدر بکش تا بمیری... وی گفت: چهار سال از اولین تجربه مصرف موادم می گذرد حالا 16 ساله و معتاد به انواع مواد مخدر هستم و می خواهم به خاطر قولی که دختر عمه اش برای ازدواج به من داده، سلامتی ام را به دست آورم. ...
تلویزیون میزبان کمال الملک می شود
و چند مرد را که ظاهراً در ترور حسنعلی منصور دست داشته اند به آن سوی آب می رساند. پس از آن چند تبعیدی نیز از فرحان می خواهند که اسباب فرار آنان را فراهم کند. ناخدا این بار نیز با اکراه به این ماجرا کشیده می شود و ... داریوش ارجمند، علی نصیریان، سعید پورصمیمی و پروانه معصومی در فیلم سینمایی ناخدا خورشید به ایفای نقش پرداخته اند. فیلم سینمایی بانکوک خطرناک به کارگردانی اکسید و ...
خجالتی اما رفیق باز !
. جوان به این کم رویی در شهرش توانسته آنچنان دوستان زیادی دور خودش جمع کند که مشکل زندگی اش بشود و از آن ناراضی باشد. خب، رفیق باز نباش. برای همین اومدم این جا. تعجب را که در چشمانم می بیند برای این که حرفش را باور کنم، می گوید: آره. خداییش رفیقام زیادن. دوستام اون قدر زیاد دوروبرم بودن که دیگه مشتری زیاد نمی اومد. پدرم هم مغازه را جمع کرد اومد این جا. چند ساله پدرت ...
با عمل زیبایی ممکن است زیبایی قبلی را هم از دست بدهید!
همان روز همه زندگی ام را باختم. جوانی و زیبایی ام را از دست دادم. حالا درگوشه این خانه افتادم. آرزوهایم همه رنگ باخت. پزشک معالج موادی به صورت ما تزریق کرد که تاریخ گذشته بود. مواد درصورتمان مثل مار می خزید. چند روز پس از این جراحی رفتم تا مواد را از صورتم بیرون بکشد اما عفونت کرد. هنوز درد آمپول بزرگی را که داخل گونه ها و پوست صورتم کرد، فراموش نمی کنم. صورتم درد دارد درد 12ساله. وقتی ...
چرا از برخی هنرجویان سینما سوء استفاده می شود؟
.... دوست و همکار شما، آنت بنینگ 58 ساله هم در این فیلم بازی خوبی می کند. (می خندد) بله، چند سال پیش او به همراه برخی اعضای آکادمی اسکار به ایران و به کارگاه بازیگری ما آمد و به قول خودش از این فضا و جدیت امر آموزش لذت برده بود. بنینگ هیچ وقت بازیگر خارق العاده ای نبوده، اما شناخته شده و محبوب بود، ولی وقتی بعدا به آمریکا رفتم، دیدم در یک نمایش، نقش مده آ را بازی می کند. همه ...
اعتراف های قاتل کودک 10 ساله
.... من بچه آخر خانواده هستم، اما برادرزاده هایم از من بزرگ تر هستند. اعتیاد به مرفین دارم و آن را از ناصرخسرو می خرم و تزریق می کنم. در این چند سال دو رگ دستم بر اثر تزریق زیاد خشک شده است. پنج بار به اتهام مواد مخدر و نزاع با خانواده ام دستگیر شده ام. یک بار40 سانت شیشه از من کشف شد که مال دوستم بود. بیشتر مواقع خانه نیستم و کارتن خوابم. کارتن خوابی ژنتیک در خون ما است. برادرم هم که چند بچه بزرگ ...
منتظری چگونه به مقابله با نظام اسلامی پرداخت؟/ وقتی حامی منافقین با دستور امام (ره) مخالفت کرد + تصاویر
.... زمینه هایی که مثبت بود و مرا در این تخیل یاری می کرد، چند چیز بود: اول آنکه مسئول دفتر، برادر من بود و آن رابطه و اعتماد متقابلی که بین من و اخوی وجود داشت، این زمینه، پارامتر مثبتی بود که مرا در این فکر موفق بکند. از آن طرف فقیه عالی قدر از سال های دور اعتماد داشتند و این اعتماد را من یک پارامتر مثبتی در جهت اهداف خودم می دانستم. سوم اینکه آقا سعید، فرزند آیت الله هم با ما همدلی و هماهنگی ...
کسب 15 رتبه برتر کنکور سراسری 95 توسط دانش آموزان خارج از پایتخت
کردم و در کنار خانواده بودم، حتی در سال کنکور مهمانی هم می رفتم، یعنی به اندازه کافی استراحت داشتم تا از نظر روحی شرایط خوبی برای درس خواندن داشته باشم. تسنیم: خانواده شرایط درس خواندن را چطور برای شما مهیا می کردند؟ افشارزاده: من در خانه درس می خواندم و خانواده سعی می کردند همه چیز را برای آرامش من مهیا کنند. همه برای درس خواندن من همکاری خوبی داشتند و هر زمان سوالی داشتم ...