سایر منابع:
سایر خبرها
کل هزینه هسته ای کشور 6 تا 7 میلیارد دلار بوده است/ سال 90 رهبری مجوز مذاکره دادند اما رئیس جمهور همراهی ...
کامل در بعد فنی آمدم. هر تصمیمی بگیرم مورد قبول مسئولان ایران خواهد بود. س: واقعاً با اختیار کامل رفته بودید؟ صالحی: بله البته در چارچوبی که تعیین شده بود. کف و سقف مشخص شده بود. گفتم من می توانم تصمیم بگیرم و نیاز نیست دائم با پایتخت تماس داشته باشم، از آن ها پرسیدم شما چطور؟ آنها هم اختیار کامل داشتند و من یک پیشنهاد دارم و گفتم شما یک جا در دنیا را به من نشان دهید ...
کسانی که قلاده های طلا را ندیده قضاوت کردند از من حلالیت طلبیدند/ تمسخر من و تو و شبکه های معاند برایم ...
...، از خود بپرسد که با بی طرفی اش به کدام جبهه ضرر می رساند و به کدام منفعت؟! اما خود من این را می دانم که مخالفان و موافقان من هر دو به صراحت لهجه ام در فیلمسازی اشاره می کنند. وی در پاسخ به این که آیا قبول دارد هنر باید عاری از مطالبات حکومتی و سیاسی باشد یا نه، خاطر نشان کرد: روزی که قلاده های طلا را می ساختم، به من می گفتند آدم حکومت هستی؟ من گفتم: انقلاب و حکومت مال من است نه من ...
صالحی : منصف باشیم، برجام راه ها را باز کرد/اقتصاد ایران درون زا و در حال اوج است
روبرو شدیم. آقای مونیز هم با یک لشگر آمده بود. لشگری که از بهترین مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی بودند. من دیدم به بن بست رسیدیم پیشنهادی دادم و گفتم با اختیار کامل در بعد فنی آمدم. هر تصمیمی بگیرم مورد قبول مسئولان ایران خواهد بود. س: واقعاً با اختیار کامل رفته بودید؟ صالحی: بله البته در چارچوبی که تعیین شده بود. کف و سقف مشخص شده بود. گفتم من می توانم تصمیم بگیرم و نیاز نیست دائم ...
جان جهان ؛ باز هم برایمان بخوان!
اینها به ساحت هنر و شما مردمان داشتند، کنسرت را تعطیل می کنیم و پول هایتان را پس بگیرید و بروید. بعداً معلوم شد برگزارکننده خودش با اینها دستش یکی بوده که من پشت صحنه آمدم هرچه توانستم به او گفتم. به دلیل همین اخلال در این کنسرت، سه کنسرت دیگر را اصلاً برگزار نکردیم. کلی هم شخص خودم ضرر و زیان برای کنسرت ها دادم، مخارج و پول سالن هم افتاد گردن من و همه را پرداخت کردم. هیچ کس نیست که ...
من بسیجی نیستم؛ خاک پای بسیجیان هستم
. چندی پیش به من گفتند که تو بسیجی هستی، من در پاسخ به آنها گفتم من بسیجی نیستم؛ من خاک پاک بسیجیان هستم. این فیلمساز انقلابی بیان کرد: افراد بسیاری مخالف آثار من هستند، چرا که آثار من انقلابی، ضد صهیونیست و ضد انگلیس است. بسیاری من را تهدید کردند که چنین فیلم هایی را نسازم اما من حرف آنها گوش نمی کنم. اگر خیلی مرد هستند بیایند و مرا شهید کنند. در این چند سال اخیر 3 تریلر ساخته ام، به کجا ...
تحریف تاریخ انقلاب در رسانه های ضدانقلاب
تاریخ مدفون می شود و انگار که اصلاً چنین آدمی به دنیا آمدنش خواب و خیال بوده! در قرآن می فرماید هنگام قیامت وقتی از کافران می پرسند چقدر کلّاً در دنیا بوده اید! می گویند شاید یک روز. آنهایی که عاقل تر و عالم ترند می گویند، شاید یک نیم روز، یا ساعتی از یک بعد از ظهر... حالا معلوم نیست این یک ساعت از بعد از ظهر مربوط به دوران عمر اشخاص می شود، یا کلّ تاریخ زندگی پدران و نسل های شان؟ برخی از ...
دخترها نوحه بابا می خوانند/ این شهید پیکر ندارد!
اینکه او را ندیده بودم، انگار سالها بود که او را می شناختم و یک دل نه صد دل عاشقش شده بودم. ولی به خاطر سن کمی که داشتم خانواده ام راضی نبود. یادم نیست چه چیزهایی از هم پرسیدیم و به هم گفتیم. هردوی ما خجالتی بودیم. ولی از من قول گرفت که وقتی ازدواج کردیم و به تهران آمدیم درسم را ادامه بدهم. ولی بعد از ازدواج آنقدر گرم زندگی شدم که نشد. وقتی هوای بابا هوای سنگر بود حاصل ازدواج ...
سارقان خودروی بدون بنزین، نقره داغ شدند
باهم درگیر شدند. شایان هم برای این که کیف را به دست بیاورد شروع به کتک زدن دختر جوان کرد. تو چکار کردی؟ من حال خودم را نمی فهمیدم. آن قدر مواد مصرف کرده بودم که متوجه نبودم چه اتفاقی دارد می افتد. بعد چه شد؟ با سر و صدای دختر جوان، عابران متوجه ما شدند. او به طرف ماشین آمد تا فرار کند که از شانس بد ماشین بنزین تمام کرده بود و روشن نشد. برای همین هم با پای ...
آرزو دارم رهبر انقلاب بر کتابم تقریظ بنویسند/کتابی که 20 روزه نوشته شد
آنها اذیت کننده بود و به خاطر زمان کمی که داشتم جزئیات بسیاری از خاطرات و حتی بعضی خاطرات بعد از آن زمان به یادم آمد و امیدوارم در چاپ های بعدی این کتاب فرصتی ایجاد شود که بتوانم این خاطرات را به کتاب اضافه کنم. * در نگارش کتاب و نوع نوشتن آقای علی کلوندی دخالتی را داشتید؟ بله، بسیاری از دوستان وقتی کتاب را خواندند احساس می کردند که من خودم همه آنها را نوشته ام، چون تمام مدت ...
می خواهم جای مهدی رحمتی را در استقلال بگیرم
استقلال پیوستم، از اینکه کنارش بودم، خیلی خوشحال شدم. او خودش هم به من گفت وقتی مرا می بیند، یاد جوانی هایش می افتد. در همان بازی اول هم برخی از دوستانم می گفتند در خلال بازی بعضی از رفلکس هایم را که می دیدند، فکر می کردند رحمتی درون دروازه ایستاده است. می خواهم روزی من هم یک رحمتی دیگر برای استقلال شوم. گفته می شود در انزلی تو بازی می کنی؟ هنوز که حرفی در این باره به من زده ...
به جای مواد، کتاب می فروشیم
زنند به شهرداری که بیایند و جمعت کنند. می گویم خب، زنگ بزنند که خودشان را هم جمع می کنند. می گوید خب، آنها آشنا هستند و پول می دهند. می گویم حالا من به کی باید پول بدهم؟ یعنی هم به بساطی ها هم به شهرداری؟ می گوید بله. عصری بیا حرف بزنیم، از پشت تلفن نمی شود. (عصر نمی روم که ببینمش. باید بروم کنسرت موسیقی راک، البته اگر تا آن ساعت لغوش نکرده باشند.) برمی گردم. مسیر رفته تا چهارراه ولیعصر ...
از آشنایی اینترنتی تا ازدواج نافرجام
خانواده اش به خواستگاری ام آمد. پدر و مادرم تصمیم نهایی را به عهده خودم گذاشته بودند و من هم با شناختی که از یاشار داشتم به پیشنهادش جواب مثبت دادم. شیوا که با یادآوری خاطرات دوران آشنایی اش لبخند روی لبهایش نشسته ادامه می دهد: هنوز به یاد دارم که وقتی هر کدام از دوستانم می شنیدند که با یک دریانورد ازدواج کرده ام متعجب می شدند چرا که برایشان هیجان انگیز بود. خودم هم که همیشه از دریا ...
غیاث طبری: جوانان ایرانی در عمل به ارزش ها پای بند هستند/ بی توجهی مسؤولان به ذائقه جوانان در کشور
خاطر به ایشان مراجعه کردم تا راهنمایی ام کنند، ابتدا با دوبله و گزارشگری شروع کردم، بعد هم به طور اتفاقی یک روز که مجری برنامه به علت تصادف سر برنامه حاضر نشد، من مجری برنامه شدم. همیشه به کارهای هنری علاقه مند بودم، ولی نه برای امرار معاش؛ چون شغل اصلی من کار دیگری بوده و کار اجرایی برای من صرفاً یک کار هنری است. فارس: چقدر به شانس معتقدید؟ اصلاً به شانس اعتقاد ندارم ...
مریم حیدرزاده: کار با لس آنجلسی ها را خاتمه دادم
پیشنهادهای خوبی داشتم ولی حقیقتش این کار را نکردم. خیلی ها ممکن است بگویند مهم این است که کارمان راه بیافتد ولی من سختگیرانه تر به این داستان نگاه می کنم و دوست دارم اول خودم خاطرم آسوده باشد. همه چی در حل مساله نیست. مشکلات تان در دولت روحانی حل شد؟ من واقعا از این دولت ممنونم به این خاطر که حداقل پای میز مذاکره نشستند. من نامه ای به وزیر ارشاد نوشتم و در نامه سوال کردم که واقعا ...
جوان محکوم به قصاصی که آزاد شد؛ هر روز فکر می کنم دوباره متولد شده ام
آفتاب نیوز : شرق نوشت: اسماعیل که با نام مستعار علی معرفی می شد، تابستان سال 91، زمانی که 27 ساله بود و به عنوان تعمیرکار خودروهای سنگین کار می کرد، با چند نفر از همکاران خود از عسلویه که محل کارشان بود، به سمت ممسنی می رفت که یکی از این افراد برای شوخی گوشی موبایل خود را در جیب علی که خواب بود گذاشت و سپس به او اتهام سرقت زد. این اتفاق در دو مرحله باعث نزاع دسته جمعی شد و در نهایت با وقوع ...
روایت صریح از روز و ورزگار پرویز پرستویی
صاحب دارند و من باید به آن ها جواب پس بدهم. داوری جشنواره اصلا اهمیتی ندارد. ما باید از صاحبان این نقش ها نمره بگیریم که همان مردم و رزمندگان دفاع مقدس هستند. پرویز پرستویی درباره رمز موفقیتش در بازیگری نیز اظهار کرد: وقتی از من می پرسند رمز موفقیتت چه بوده فقط می گویم من جزو دانش آموزانی هستم که در طول سال درس می خوانم نه شب امتحان. احساس بازیگر زمانی به وجود می آید که وقتی در میان آدم ...
زن جوان برای خودش هوو آورد
شروع جلسه محاکمه نشسته با چشمانی اشک آلود زیر لب، خودش را به خاطر آوردن هوو برای خودش سرزنش می کند و مرد سعی می کند همسرش را آرام کند ولی موفق نمی شود. زن با لحن سرزنش باری به مرد می گوید: اگر مرا دوست داشتی پیشنهادم را قبول نمی کردی و زن نمی گرفتی، حالا باید مهتاب را طلاق بدهی وگرنه روی خوش در زندگی نمی بینی. مرد به اعتراض می گوید: من نه تو را طلاق می دهم نه مهتاب را. وقتی ...
احمدی نژاد: غیر از خدا چیزی در عالم وجود دارد؟// تا می گوییم امام، سریع می گویند این ادعا کرده امام زمان ...
چشمِ دشمنان فلانی یک صلوات بفرستید. صلوات هم فرستادند. من گفتم آقا صلوات را می خواهی بفرستی بگو برای باز شدنِ چشم! خدا چشم ها را باز کند. همه بیدار بشوند. چرا کور شوند؟ همه احیاء شوند. ده سال بدترین تهمت ها را به تو زده، به زندان انداخته تو را، له ات کرده است اما امروز برگشته، اما می گوییم بی معرفت برگشت نگذاشت حالش را بگیریم! چقدر کلمات بزرگانِ ما زیباست. می گوید در عفو لذتی است که در ...
انتقاد یک مدرس دانشگاه به تاجگردون؟!+سند
براحتی عذر من را بخواهند. اعتراف تلفنی یکی از کارشناسان باوجدان آموزش واحد دهدشت در شب بیست و چهارم ماه مبارک رمضان امسال گواه این ادعاست: “آقای امینی! به جان پسرم از روزی که خبر آمدنتان بود، دنبالتون هستند که برید. بهم میگن چرا براش عدم نیاز نمیفرستی سازمان تا بره پی کارش؟ چیزی که تو واحد دهدشت ازش نمیترسن نون برییه. ولی من بهشون گفتم من خودم یه پسر دارم، میترسم نون کسی را ببرم...”. بعد از ...
حق بزرگی از زهرا نعمتی ضایع کردند
شوم و خواهش می کنم به من کمک کنید. آن لحظه من فکر کردم این ورزشکار حداقل قهرمان آسیاست. به او گفتم الان چه مقام و سطحی دارید؟ او هم پاسخ داد که من نفر دوم شهر خودم هستم. این ورزشکار آرزو داشت قهرمان جهان شود ، آن هم در مدت زمان بسیار کوتاهی. خب ببینید، این طرز تفکر ورزشکاری که گفتم حاصل تربیت غلط در ورزش است. چنین ورزشکاری ورزش را زود کنار می گذارد چرا که وقتی ناکامی در راه رسیدن به آرزو را می ...
عزّت و افتخار، پیامد فرهنگ حسینی
...: فرهنگ عبارت است از هر آنچه که در یک جامعه معین کسب می کنیم و می آموزیم و می توانیم انتقال دهیم.... برای مشاهده و مطالعه فرهنگ می توان آثار تحقق یافته آن یعنی آثار هنری، فنی، ادبی و... یا رفتارها و اشکال و صور مناسبات بین انسان ها و نیز کاربرد ارزش ها و نحوه مشارکت در مظاهر فرهنگی و انتقال آن را ملاحظه نمود که نشان دهنده میزان نفوذ فرهنگ بین مردم است. (3( با توجه به آنچه گذشت، می توان گفت ...
هویزه از نبرد مردم با تانک های بعثی تا آزادسازی
...> در روزهای نبردهویزه، تانک داشت جلو می آمد و مهمات ها ته کشیده بود،باید خیلی دقت می کردیم تا گلوله ها هدر نرود و صاف بخورد به هدف که محمد فاضلی، خیلی دقت کرد تانک را بزند، و زد همانا تانک داشت می سوخت. محمد را دیدم که ناگهان بلند شد و از خاکریز بالا رفت گفتم کجا؟ گفت: خدمة تانک دارد می سوزد، به او دوباره گفتم خودت زدی، گفت: تکلیف من زدن تانک بود، اما حالا می بینم یک انسان دارد می سوزد و تکلیف ...
معلوم نیست ریشه دخالت دولت در اقتصاد چه زمانی خشکانده می شود/اقتصاد مقاومتی بدون حمایت دولت هرگز رخ نمی ...
دانشگاه صنعتی شریف در خصوص بررسی شعار سال "اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل " و همچنین توسعه ملی در ایران با صبر و حوصله به سوالات ما پاسخ داد. آقای دکتر در ابتدا بفرمائید معنا و مفهوم توسعه ملی چیست؟ توسعه ملی درلغت به معنای رشد کردن و پیشرفت نمودن در راستای منافع کشور است. منافعی که باید با دقت و مطالعه به ارزیابی و برای کسب آن اقدام کرد تا کمترین آسیبی به کشور تحمیل شود. ...
نیمه پنهان جنگ/ناگفته هایی از ایثار همسران و مادران شهدا
هستی و تو باید جوابگو باشی . عشق مادر و فرزندی باعث شد تا شرط پدرش را قبول کنم و بالاخره علی راهی جبهه شد. وی که چهره ایی غمناک داشت با یادآوری روز اعزام علی به جبهه اشک در چشمانش حلقه زد و ادامه داد: هنگام اعزام علی به جبهه وی بسیار مریض بود و تب داشت پدرش از او خواست با این حالش نرود ولی علی تمام داروهایش را برداشت در ساکش گذاشت. صبح زود از خواب بلند شد، نمازش را خواند، نان سنگگ گرفت و ...
روز عاشورای امسال روز واقعی عاشوراست !+ جدول
گفت ای حمار! فکر می کنی نماز شما قبول می شود و نماز پسر پیامبر (ص) قبول نمی شود؟ به جنگ او رفت اما دوستانش به کمکش آمدند و حبیب شهید شد. امام (ع) از شهادت حبیب متاثر شده و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو می گذارم. حدود 13 30 نفر زا اصحاب امام (ع) تا وقت نماز زنده بودند و بعد از آن ساعت شهید شدند؛ از جمله ...
مصاحبه با حمید لبخنده در مورد زندگیش/ او هنرمند گفت وگو گریزیست
هنری بود. همزمان خودم نمایشنامه عادل ها ی کامو ترجمه محمدعلی سپانلو را کارگردانی و به صحنه برده بودم. شب ها در تالار وحدت بازیگر صحنه بودم و در تالار مولوی کارگردان نمایش. طبیعتا بعد از این اجرا رابطه ام با استاد و بانویش، محکم تر شد و تداوم پیدا کرد اما به خاطر وضعیتی که در تئاتر به وجود آمد، به خصوص نمایشنامه گالیله که آقای سمندریان، با وجود خواستش، نتوانست آن را به صحنه برد، برای دوره ای ...
خاطرات آزاده علی احدی نژاد می شود از اینجا هم فرار کرد
دست شان فرار کردم و آنها هم دنبال ام کردند. خودم را به رودخانه رساندم و به آب زدم. وقتی دیدند از رودخانه رد شدم و دارم به سمت قله می روم، دست از سرم برداشتند و رفتند. من هم خودم را به نزدیکی های قله رساندم. تابستان بود و هوا گرم. خسته شدم و دیگر توان راه رفتن نداشتم. زیر تخته سنگی، خودم را مچاله کردم و خیلی زود خوابم برد. نمی دانم چند ساعت گذشت. چشم باز کردم. دیدم زیر یک سنگر خوابیده ام. تا آمدم ...
کلاس پرنده
زهرا چوپانکاره برای اغلب آنهایی که این مطلب را می خوانند، درست مثل خبرنگار و عکاس و صفحه آرا و ویراستار این مصاحبه، تصویر کمابیش مشابهی از بازگشایی مدارس و درس و مشق و معلم وجود دارد: دفترهای 40 برگ و 100 برگ، مداد سیاه و گلی، صف های اول صبح و دغدغه سوال پرسیدن های درس علوم و پای تخته رفتن برای حل تمرین ریاضی و بعد جیغ و داد و دویدن های ممنوعه در حیاط مدرسه. تصویر اغلب ما، تصویر مدارس دولتی یا غیرانتفاعی است، تصویری معمولی و رایج که اوایل مهر که می شود در شبکه های اجتماعی یا جمع های دوستانه و خانوادگی ممکن است آنه ...
از توجه سازمان سیا تا مسلمان شدن گروهی توریست/ همیشه با وضو کار کردم
کارم بدان جهت بود که بعداً برای خودم عذری نتراشم. وی ادامه داد: هنگامی که از پرفسور میلر زمان فشرده این دوره ها را تقاضا کردم وی متعجب شد و امتناع کرد اما من برخواسته خود پافشاری کردم تا اینکه گفت: تو بایستی تعهد بدهی که در طول این دوره ها نه مریض می شوی و نه فوت می کنی چرا که روزی 18 ساعت باید درس بخوانی؛ من هم پذیرفتم و تعهد دادم . پرفسور میلر از چوب انسان ساخت ...
این آبنماهای بچه کُش...!
پیرمردها روی نیمکت ها است. آن طرف تر، خیلی دورتر از آب نما، پسربچه ها گل کوچیک بازی می کنند. می روم پیششان؛ شاید علی را بشناسند. بچه ها! این همون آبنمایی که چند وقت پیش یه پسربچه افتاد توش و فوت کرد؟ آره. همین جا افتاد. شما اون روز تو پارک بودید؟ دیدید که افتاد؟ نه. ما اون روز صبح اومدیم. اتفاقا توپ ما هم افتاد تو آبنما و رفتیم برداشتیم. اما ...