سایر منابع:
سایر خبرها
فوت برادرم تنها عامل جدایی دو ساله ام از فوتبال بود/پروین مخالف آمدنم به سپیدرود بود
اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشته اید. از انتها شروع می کنیم، چرا بعد از دو سال به فوتبال برگشتید و چرا سپیدرود؟ هیچ وقت نگفته بودم که از فوتبال خداحافظی کرده ام و قصد داشتم با قدرت به فوتبال برگردم.تمرینات اختصاصی خود را در این مدت با انگیزه زیادی ادامه دادم و از لحاظ بدنی سعی کردم در فرم خوبی باشم.یک روز برای زیارت به مشهد رفته بودم که همان جا به علی عشوری زاد که دوستی خیلی خوبی در ...
دلباخته دختر باجناقم شدم !
آشنایی بیشتر من با دختر خوانده خواهر همسرم شد و تصمیم به ازدواج مجدد گرفتم و دختر باجناقم را به عقد خودم درآوردم اما این موضوع باعث اختلافات بیشتری شد و سرانجام همسرم حاضر نشد با من زندگی کند و با حالت قهر به خانه پدرش رفت و مدتی را در آنجا ماند این در حالی بود که فرزندم نزد مادرش زندگی می کرد و من مدت ها او را ندیده بودم تا این که با موافقت همسرم، پسرم را به منزل همسر دومم آوردم. با به دنیا آمدن فرزند ...
علی برایم شام خرید و رخت خواب پهن کرد
ایستاد . در آن جلسه ابوالفضل گفت: قبلا به شیره معتاد بودم اما وقتی ازدواج کردم مواد مخدر را کنار گذاشتم. در شرکت راننده لیفتراک بودم ولی چون رابطه خوبی با سایر کارگران نداشتم از شرکت اخراج شدم. من بعد از بیکاری دوباره به اعتیاد رو آوردم. همسرم از این ماجرا ناراحت بود و قصد طلاق داشت. پس از مدتی به عنوان آشپز در یک رستوران مشغول به کار شده بودم اما به خاطر اعتیادم از آنجا هم اخراج شدم و ...
دوست دخترم را با ظاهری زننده با مردان غریبه در میهمانی دیدم + عکس
پس از آن برای آرام شدن به سراغ شیشه رفتم و اعتیادم شروع شد. دزد جوان افزود: صبح روز شنبه در میدان امام حسین(ع) خودروی وانتی را سرقت کردم و سوار بر آن به منطقه دارآباد رفتم که با خودروی تویوتای پارک شده در کنار خیابان روبرو شدم که اقدام به سرقت آن کردم اما خیلی زود دستگیر شدم. بنا به این گزارش، فرهاد برای تحقیقات بیشتر به دستور بازپرس علی وسیله ایردموسی در اختیار ماموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفته است. ...
مهندس زیرک، زورگیر مسلح را به دام انداخت
در یکی از قهوه خانه ها در مرکز تهران دستگیر شد. او برای انجام تحقیقات به شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت منتقل شد و در بازجویی ها به 50فقره سرقت اقرار کرد. این دزد تک رو به قاضی ایردموسی گفت: معمولا ظهرها برای سرقت به محدوده سهروردی و خیابان شریعتی می رفتم. با شناسایی سوژه به سمتش حمله ور می شدم اگر در حال صحبت با موبایل بودند گوشی را می قاپیدم اما اگر موبایل در دستانشان بود با تهدید قمه دست ...
دو دختر در شیراز به طرز فجیع مورد آزار و اذیت قرار گرفتند
: خبرجنوب 110 به شرکت مهندسی سعید رفتم / از پیشنهادی که به من داد شوکه شدم بازیگر زن مشهور سینما خود را حلق آویز کرد+عکس ببینید زن شجاع چه بر سر مرد هوس باز و مزاحم آورد/ عکس دختر نوجوان هندی شگفتی سازشد +عکس دوست دخترم را با ظاهری زننده با مردان غریبه در میهمانی دیدم / به او تذکر داده بودم که به این محل ها نرود + عکس طلاق عجیب دختر جوان دو ساعت بعد از مراسم عروسی! ...
چوبه دار؛ فرجام قتل همکار سابق
با همسرم دعوا کرده بودم. او به من گفت تو مرد بی لیاقتی هستی و هرجا می روی اخراجت می کنند؛ به همین خاطر هم من را از خانه بیرون کرد. دو شب بود که به خانه نمی رفتم، یاد دوستم افتادم؛ او نگهبان شرکت بود و می توانستم شب را نزد او بمانم. وقتی به شرکت رفتم، سر صحبت باز شد و با او درددل کردم؛ گفت با صاحب شرکت صحبت می کند تا من دوباره برگردم. راستش دوست نداشتم برگردم، شیشه هم کشیده بودم و حالت عادی نداشتم ...
روزی که آیت الله مدنی را درکیوسک حبس کردند
شود و مداحان اهل بیت(ع) ذکر منقبت و مرثیه می خوانند. لذا در آن زمان خودم را به منزل ایشان رساندم. آنجا یکی از دوستان دوران دانشگاه را دیدم. از دیدنش خوشحال شدم و با او روبوسی کردم و بعد از کمی صحبت، با اشاره به من گفت: بیا تو را خدمت آیت الله ببرم، اینجا شاید حساس شوند و تو را بزنند! با این عنوان که از خودشان هستم و آمده ام مصاحبه کنم، سریع مرا پیش آقای شریعتمداری برد. نشستم و منتظر دستور آیت ...
هرچه از این دوست عزیز تعریف کنم، کم گفته ام! - آیت الله خزعلی مومن واقعی و عاشق علی (ع) بود
به گزارش خبرگزاری حوزه از تهران، آیت الله حاج شیخ احمد جنتی، ریاست مجلس خبرگان رهبری، از قدیمی ترین دوستان ومعاشران مرحوم آیت الله خزعلی به شمار می رود. طول مدت انس و همگامی ونیز اشتراک نظر دربسیاری از عرصه های دینی،فرهنگی وسیاسی به ایشان درمیان دوستان آن فقید سعید، مکانتی ویژه بخشیده است. گفتن از یار دیرین وبه تعبیر خودش دوست 60 ساله تنها عاملی است که می تواند آیت الله جنتی را به رغم تراکم کاری ...
درخواست ازدواج مقتول از زنِ قاتل!
انداختیم و خودرویش را سرقت کردیم. با ادعاهای این دو عامل جنایت، سهیلا همسر متهم به قتل نیز احضار شد و تحت بازجویی قرار گرفت. سهیلا در بازجویی ها گفت: همسرم به مواد مخدر اعتیاد داشت و با افراد معتاد در ارتباط بود. چند بار از او خواستم که آنان را به خانه نیاورد چرا که قربانی به من پیشنهاد ازدواج داده بود و ماجرا را به حجت الله گفتم. روز حادثه نیز من از نقشه قتل او و رضا اطلاعی ...
یادی از نخستین عید بی پدر/ به انسان هایی مثل پدرم افتخار می کنم
تعاونی یکی از روستاهای مجاور ما با پسردایی ام همکار بود، یک روز به طور اتفاقی به منزل ما آمد، نمی دانستم موضوع از چه قرار است، اما بعدها متوجه شدم که به من علاقه دارد و از من خواستگاری کرد. من همه چیز را به خانواده ام سپردم، چون آنها بهتر می دانستند در این مورد تصمیم بگیرند، چون آقای فولادی برای ما یک غریبه بود، موضوع ازدواج ما کمی به تعویق افتاد، اما وقتی خانواده ام متوجه شدند که او یک ...
آنچه در برنامه 90 گذشت
و همراه با دوستش عادل به مسابقات نساجی می رفت مورد توجه مخاطبان قرار گرفته بود و به همین خاطر محمد مسافری روی خط تلفنی آمد و ضمن انجام قرعه کشی با او گفتگویی انجام شد. وی درباره اتفاقاتی که بعد از برنامه برایش افتاد گفت: استقبال خوبی شد و هر جا در شهرمان می رفتم من را می شناختند. بازی نساجی با خونه به خونه را هم به ورزشگاه رفتم اما چون جا نبود در زمین بازی نشستم. مسافری درباره ...
روایتی از دیدار مادر شهید ژاپنی با امام خمینی(ره)/ برگزاری جلسات انقلابی در خانه یک ژاپنی
مجاهدین خلق چه رویکردی دارند)، ما رساله امام(ره) در خانه داشتیم و ساواکی ها به خانه همسایه ریختند و بچه ها را دستگیر کردند و من برای رعایت احتیاط به خانه دوستی که در خانه آنها جلسات هفتگی داشتیم و احکام را آموزش می دادند، رفتم واین رساله را به آنها دادم . دو روز بعد که رفتم رساله را بگیرم متوجه شدم ساواکی ها به این خانه هم حمله کرده اند اما رساله را پیدا نکرده اند و من آن را پس گرفتم. ...
بنیاد در آینه مطبوعات
روز خانواده ما رفتار خیلی خوبی داشتند و در روزهای ابتدایی که به کمکشان احساس نیاز میشد ، با ما همراه بودند. او ادامه مید هد : حا صل زندگی ما هشت فرزند بوده که پنج تا از آنها دختر و سه تا پسر هستند. دو تا از آقاپسرها علیرغم اینکه خیلی جوان هستند، در کار بازار مشغول هستند. شاید با توجه به وجود فرزندانمان، گاهی از رفتن همسرم پشیمان شوم؛ چراکه جای خالی اش در خانه خیلی احساس میشود، اما قلبا از ...
مشروح برنامه 3 آبان نود / فرهنگ خانوادگی راه حل مشکل ورزشگاه ها
اتفاقاتی که بعد از برنامه برایش افتاد گفت: استقبال خوبی شد و هر جا در شهرمان می رفتم من را می شناختند. بازی نساجی با خونه به خونه را هم به ورزشگاه رفتم اما چون جا نبود در زمین بازی نشستم. مسافری درباره شکست تیمش گفت: نساجی خیلی خوب بازی کرد و شایسته برد بود اما مقابل خونه به خونه شکست خورد. این هوادار نابینا در پاسخ به این که چقدر امیدوار است نساجی به لیگ برتر صعود کند گفت: تیم ما امسال تیم ...
مشروح برنامه 3 آبان نود / فرهنگ خانوادگی راه حل مشکل ورزشگاه ها
اتفاقاتی که بعد از برنامه برایش افتاد گفت: استقبال خوبی شد و هر جا در شهرمان می رفتم من را می شناختند. بازی نساجی با خونه به خونه را هم به ورزشگاه رفتم اما چون جا نبود در زمین بازی نشستم. مسافری درباره شکست تیمش گفت: نساجی خیلی خوب بازی کرد و شایسته برد بود اما مقابل خونه به خونه شکست خورد. این هوادار نابینا در پاسخ به این که چقدر امیدوار است نساجی به لیگ برتر صعود کند گفت: تیم ما امسال تیم ...
حاج آقا مصطفی آزاده وبی نیاز از دنیا بود
صدر می روم. حاج آقا مصطفی را هم دیدید؟ در منزل آقای صدر بودم که نیم ساعت از شب گذشته، در زدند. آقای دعایی بود و گفت: آقا مصطفی گفته است بیایم و شما را به خانه او ببرم! من هم بلند شدم و همراهش رفتم. از دیدنم بسیار خوشحال شد. معلوم می شد غربت بدجوری آزارش می دهد و همدل و همزبان ندارد. آن هم با همه نشاط و روحیه سرزنده ای که داشت. چطور این برداشت را داشتید؟ ...
سارق قالیچه های نفیس حکم قطع دست گرفت
و بررسی ها نشان داد که سارق از دیوار برج بالا آمده و توانسته از طریق بالکن وارد خانه ام شود. او در این سرقت قالیچه ای گران قیمت و مقداری پول از خانه ام سرقت کرد و باید مجازات شود. یکی دیگر از شاکیان یک پزشک بود. او گفت: روز حادثه من صبح خیلی زود از خانه ام بیرون رفتم و همسرم در خانه تنها بود. آن موقع همه چیز سر جایش قرار داشت و همسرم در حال استراحت بود اما ظهر که او بیدار شد قالیچه ...
بعضی از حرف هایمان از 90 پخش نشد!
ادامه می دهد: نزدیک چهارشنبه سوری بود که محمد با صدای ترقه ترسید و زمین خورد. آن اوایل کسی را نمی شناختیم و روی سکو می نشستیم پس چطور به جایگاه راه پیدا کردید؟ عادل: چون آشنا نداشتیم روی سکو می رفتیم تا اینکه آقای صادقی ما را به جایگاه بردند و در همان مسابقه پس از برد نادر دست نشان که در آن مسابقه محروم بود برای اولین بار ما را به رختکن نساجی برد . از حس تان در آن روز ...
کودکانی که در کودکی گم شدند
می رود توسط یک زن و مرد سوار خودروی پراید می شود. نگهبان مدرسه از دور شاهد این ماجرا بوده است و شماره پلاک خودرو را یادداشت می کند اما با استعلامات اولیه مشخص می شود که شماره پلاک خودرو جعلی است. در حادثه دیگری دختر بچه ای هشت ساله ای که النگوی طلا در دست داشت در حین بازگشت از مدرسه به خانه توسط فردی ربوده شد، سارق بعد از ربودن النگوهای طلا دخترک را در محله ای دورافتاده رها کرد که بومی های ...
روزگار سخت سهیلا رو به پایان است
آنجا گذراندیم. سهیلا اضافه می کند: در سال 78 نخستین فرزندم به نام ابوالفضل به دنیا آمد و در ادامه و به فاصله یک سال و نیم بعد فرزندهای بعدیمان امیر و سجاد به دنیا آمدند. وی می افزاید: در سال 82 به دلیل اعتیاد همسرم و به اصرار وی مشهد را به قصد تهران ترک کردیم و در محله پامنار خانه ای به مبلغ 3 میلیون تومان پول پیش و پرداخت ماهیانه مبلغی اجاره کردیم. سهیلا با بیان ...
سرپرستی 2 کودک یتیم مهریه خاص زن جوان
...، معلوم نیست این لبخند به خاطر یادآوری خاطره آن روز است که شوهرش از ماجرای مهریه خاص او باخبر شد یا از همراهی مردی که تمام عمرش را با او خواهد گذراند.) قبل از اینکه در این مورد با خانواده ها صحبت کنیم، با همسرم در رابطه با مهریه صحبت کردم و من به شوخی به او گفتم مهریه من به اندازه سال تولدم است. همسرم هم در پاسخ گفت: ارزش تو بالا تر از اینها ست، اما من مهریه ای را درنظر می گیرم که همیشه ...
روایت زندگی دختر آخرین کدخدای کرج / ماجرای خواستگار عاشق تا رضایت از زندگی در زنان قدیم
همسرم خانواده دوست داشتنی و شیرین من بودند که به امیدشان تا امروز زندگی کرده ام. دختر آخرین کدخدای کرج با ابراز گلایه از سستی بنیان بسیاری از خانواده های جامعه و اختلافاتی که میان زن و شوهرها وجود داد گفت: همه این مسائل به این خاطر است که زنان دیگر مثل گذشته ها براساس داشته های شوهر زندگی نمی کنند، زنان قدیمی پوشیدن، خورد و خوراک، تفریح و نوع زندگیشان شان براساس دارایی و توانایی شوهر بود و ...
یک جزوه قرآن پزشک زن مسیحی را مسلمان کرد
قبول شده بودم، اما چون رشته پزشکی را دوست داشتم برای ادامه تحصیل به دانشگاه اکلاهمای آمریکا رفتم سال 1976 میلادی بود اما بعد از دو سال تحصیل دستور جدیدی به دانشگاه ما ابلاغ شد که بر اساس آن دانشجویان ایرانی نمی توانستند پزشکی بخوانند. از ایران به آمریکا و سپس فیلیپین رفتم تا پزشک شوم رئیس سابق شبکه بهداشت و درمان شهرستان نهاوند عنوان کرد: تاز کار من شروع شد و چون من به این رشته ...
سردسته باند: می خواستم پولدار شوم، مجرم شدم
، گفت: من در مناطق محروم به دندانپزشکی مشغولم. صبح روز حادثه وقتی از منزل بیرون رفتم، نزدیک ظهر به محل کارم رسیدم. به محض رسیدن، همسرم تماس گرفت و مرا از سرقت باخبر کرد که بلافاصله با هواپیما برگشتم. هنوز همسر و دخترم می ترسند در خانه تنها باشند. قصد فروش خانه را داشتم که با دستگیری سارقان منصرف شدم. می خواستم پولدار شوم سپس احمد، سرکرده باند به دستور قاضی اصغرزاده در جایگاه ایستاد و ...
نفس نکش در جمع نفس کش های هالیوودی پر فروش شد!!!
که هیچگاه یک ستاره نبوده اما به عنوان بازیگری تئاتری و یا کاراکتر اکتور همیشه مورد احترام قرار داشته است. سه دزد ترسیم شده در این قصه به غلط تصور می کنند چه لقمه ای مناسب تر از این مرد نابینای قاعدتاً کم توان در چنین محله بی در و پیکر بدون محافظی؟ آنها گمان می کنند که مرد نابینا را در یک چشم به هم زدن ساقط و دارایی نقدی اش را در خانه تصاحب می کنند و چون این مرد اخیراً غرامت قابل توجه مرگ دخترش طی ...
آمریکاییها فرهنگ غارت روشمند را در عراق ایجاد کردند/ بوش نمیخواست به ایران خدمت کند، ولی ایران از ...
. می خواهم با آن چه کنم؟ لباس و ماشین و سفر و خانه ها. خب، همه شان را دارم. *بلندپروازی های مالی نداری؟ -ابدا نه. *پس چرا حملاتی که به تو می شود مربوط است به تاسیس شرکت ها و بانک ها و بیرون کشیدن پول از آنها؟ -من در اردن چند شرکت تاسیس کردم. و دوست دارم موسسات واقعی تاسیس کنم. *ولی در اردن به اختلاس محکوم شدی. -من وقتی از اردن خارج شدم ...
قتل! فرجام وعده های دکتر قلابی
از اینها بخوری، سپس او را متقاعد کردم که آن دو سه قرص را بخورد، البته باید بگویم که اصلا فکر نمی کردم او بمیرد. مثل اینکه در خوراندن قرص به او زیاده روی کردم. -بازپرس: بعد از این ماجرا، چه شد که سر از شهر ری در آوردی؟ - بعد از سرقت از خانه آن پیرمردسرایدار مانند همیشه چند روز صبر کردم که آبها از آسیاب بیفتد و هفته بعد مجددا به همان منطقه رهسپار شدم که در میان راه اعلامیه فوت ...
سلطان وحشت از ترس و نوشتن می گوید
لویینستون رفتم. او حدود چهار ساعت برنامه اجرا کرد. عالی بود. کنسرت پر از انرژی و زندگی و حس واقعی بود. او یک اجرا کننده عالی و بی نظیر بود. -آیا درباره این که چه بر سر میراثی که از خود برجای گذاشته اید، زیاد فکر می کنید؟ -نه! نه خیلی زیاد. در واقع این از کنترل من خارج است. فقط دو چیز برای نویسندگانی که از دنیا می روند رخ می دهد: یا در آثارشان به زندگی ادامه می دهند و یا فراموش می ...
مرد معتاد26ساله،پیرمردی را که با همسرسابقش ازدواج کرده بود،کشت
منزل او رفت و آمد می کردم. ربابه زنی معتاد و تنها بود، در این میان من نیز در دام اعتیاد گرفتار شدم و بیشتر اوقاتم را در خانه ربابه می گذراندم که پدرم متوجه تغییر رفتار و کردار من شد و از ربابه خواهش کرد که دست از سر من بردارد و مرا رها کند. اما خودم نمی توانستم به خانه برگردم چرا که اعتیاد شدید به مواد مخدر مرا درمانده کرده بود، ولی پدرم از اوضاع خراب من آگاه نبود. سال ها به همین ترتیب ...