سایر منابع:
سایر خبرها
مهندسی که سعادتش را با شهادت معماری کرد
نیروهای دیگر کمک کنیم. پدر می گوید خیر است و خیلی با هم حرف های پدرانه و پسرانه می زنند و در نهایت می گوید شما که رفتی ان شاء الله حلالت باشد ما که از شما راضی هستیم. امیدوارم سالم پیش ما برگردی. مصطفی در آخرمی گوید دیگر من باز نمی گردم و شما من را نخواهید دید. خدانگهدارتان. چطور با خبر شهادتش روبه رو شدید؟ پدرم در 25 مهر ماه سال 1395 خوابی از مصطفی می بیند و وقتی از خواب بیدار ...
بازیکن پرسپولیس: به رحمتی پدر می گویم / تلفن جواب ندادن طارمی خیلی بد است / خانواده ام پرسپولیسی هستند و ...
آبی جمله بساز. - کارواش بودم خر و اسب آبی دعوایشان شد. * طرفداری کدام را می کنی؟ - خر. چون سلطان است. * سقف آرزوهای محسن مسلمان. - اول با پرسپولیس جام به دست بیاوریم. بعد هم لژیونر شوم. * لذت بخش ترین خرجی که در زندگی ات کردی چیست؟ - برای پدر و مادرم خانه خریدم. ماشین هایی که برایش می خرم و چپ می کند. ولی نمی دانم چرا ...
دختر دبیرستانی با یک صیغه محرمیت بیوه شد
، تماسش با من قطع شد و دیگر جواب تماس من را نمی داد. مدت ها بود که دنبالش بودم تا اینکه توانستم آدرس منزلش را به دست بیاورم وقتی به درمنزلش رفتم مادرش در را باز کرد بعد از اینکه خودم را معرفی کردم، لبش را گزید و دو دستش را بر هم زد و گفت: ای دل غافل تو هم فریب پسر شیاد مرا خورده ای! با شنیدن این حرف، دنیا روی سرم خراب شد، پرسیدم پسرت کجاست؟ خبری از او داری؟ گفت: ساکن یکی از استان ...
حراج فرزندان در خیابان های شهر +عکس
به گزارش پیک نکا ،تا چند سال پیش گوشه و کنار خیابان با خودکار و کاغذ برگه ای نصب شده بود فروش کلیه فوری ، O+ فروشی و... خیلی ها آخرین راه را برای نجات از مشکلاتشان در فروش کلیه می دیدند. اما حالا تبلیغات مخفی در شهر عوض شده و برخی ها برگه حراج پاره تن خود را در خیابان نصب می کنند. فروش نوزاد یا فروش کودک پدیده ای است که این روزها تکرار می شود. اما این پدیده اتفاقی جدید و پرتکرار است یا سوژه ای ...
این جوان سبزواری 102 بار زیر تیغ جراحی رفت!/ عکس
...: این بیماری نه تنها مرا به لحاظ جسمی ناتوان کرد بلکه دخترم نیز قربانی بیماری من شد. در اولین عمل قطع عضو که در بیمارستان امام زمان(عج) در طرقبه شاندیز انجام شد، همراهیانم همسر و دختر چهار ساله ام بودند. زمانی که داخل اتاق عمل بودم عضو قطع شده را برای دفن به همسرم تحویل می دهند و دخترم که در این لحظه شاهد بر اوضاع بوده در نهایت دچار شوک عصبی می شود. هم اکنون دخترم 15 سال سن دارد که به بیماری ...
مسافران اتوبوس ایدز
، البته برای این مادر و دختر که نگران انتقال ویروس HIV هنگام درست کردن دندان هایشان در دندانپزشکی هستند، تست ایدز تجویز نمی کند و آنها هم مثل خیلی های دیگر بدون این که برای مرحله نهایی یعنی تست HIV وارد اتوبوس شوند، راه خانه هایشان را در پیش می گیرند. رقص روبان قرمز در پیاده رو خوداظهاری، مشاوره وتست اچ آی وی. اتوبوس ایدز از سال پیش با تکیه برهمین سه اصل، با هدف افزایش آگاهی عمومی ...
گفت و گوی به یاد ماندنی از نابغه سینما
تمایلی به این کار داشته باشید. خب مثلا پدر و مادر من وقتی 4 ساله بودم از هم جدا شدند. این مسئله برایم یک تراژدی واقعی بود. این قضیه کاملا یادتان مانده؟ نه دقیقا. به هر حال به یاد نمی آورم که هیچ گاه پدر و مادرم را کنار هم دیده باشم. هیچ وقت. من را پیش یک پرستار در فرزنو گذاشتند. درنتیجه می توانم بگویم که دوران کودکی ام را در یک زندان گذراندم. پدرخوانده و مادرخوانده ام هم در خانه ...
چه کسی مرد صاحبخانه را کشت
اقدام به گرفتن قول نامه کند. ابتدا قبول نکردم اما فریدون با چرب زبانی و مظلوم نمایی مرا فریب داد و من نیز قبول کردم. در روز حادثه من فقط یک ضربه زدم. وقتی ضربه را به سر مقتول زدم، وی هنوز در حال حرف زدن بود. آن قدر ترسیده بودم که دیگر قادر به انجام هیچ کاری نبودم و این در حالی بود که فریدون دائما می گفت بزن ولی من دیگر هیچ ضربه ای نزدم به همین علت فریدون چوب را گرفت و خودش چند ضربه دیگر ...
حراج فرزند در خیابان های شهر
به گزارش آی سبک ، تا چند سال پیش گوشه و کنار خیابان با خودکار و کاغذ برگه ای نصب شده بود فروش کلیه فوری ، O+ فروشی و... خیلی ها آخرین راه را برای نجات از مشکلاتشان در فروش کلیه می دیدند. اما حالا تبلیغات مخفی در شهر عوض شده و برخی ها برگه حراج پاره تن خود را در خیابان نصب می کنند. فروش نوزاد یا فروش کودک پدیده ای است که این روزها تکرار می شود. اما این پدیده اتفاقی جدید و پرتکرار است یا سوژه ای ...
نگاهی به سبک زندگی آیت الله مرعشی نجفی
بیدار کنم. می نشستم و همانطور که پای ایشان دراز بود، صورت خودم را به کف پای پدرم می مالیدم تا ایشان بیدار می شد. وقتی بیدار می شد و مرا مشغول این کار می دید، برایم دعا می کرد و عاقبت به خیری می خواست، من خیلی از توفیقاتم را از دعای پدر و مادر دارم . احترام به همسر و کمک در کارهای خانه نقل است که آیت الله مرعشی نجفی تا جایی که می توانست، کارهایش را خودش انجام می داد و البته ...
رابطه عاشقانه خانم خبرنگار فرانسوی با یک داعشی! ؛ بخوانید
مخفیانه مسلمان شده بودند و قبلاً با آن ها مصاحبه کرده بودم را برایش تعریف کردم. "صبح ها عادی و مثل همیشه لباس می پوشم. با مادرم خداحافظی می کنم و وقتی از خانه خارج می شوم، چادرم را سر می کنم." ابو بیلل با هرزگی به ملودی نگاه می کرد: "بهت افتخار می کنم. روح بسیار زیبایی داری." ناگهان صدای کلفت چند مرد سکوت را شکست. "حرف نزن. نمی خواهم کسی تو را ببیند یا صدایت را بشنود. تو جواهر من هستی ...
خاطره ناصر ملک مطیعی از خاکسپاری تختی
.... من خیلی به مردم فکر می کنم و آنها را بهترین پشتوانه و سرمایه می دانم. تا به امروز خیلی دوست داشتم برای مردم ادای دِین کنم ولی نمی دانم چگونه و چطور! به عنوان مثال یک روز یک خانواده از یزد تماس گرفتند که ما یک خانواده کشاورز هستیم که خیلی دوست داریم شما را ببینیم. صبح با این حال و سن و سال سوار ماشین شدم رفتم، شب رسیدم شام را با آنها خوردم و صبح دوباره برگشتم. خیلی دوست دارم به نحوی جواب خوبی ...
ویشکا آسایش، زن ویرانگر می سی سی پی
این فیلم ها را که می دیدم شیفته زن های شیک و باابهت بودم. اتفاقا یکی از بازیگرانی که قبل از نمایش دوباره دیدم ویوین لی بر باد رفته بود و بخشی از حرکاتم را از او گرفتم. خیلی از بازیگران ایرانی در نقش این گونه زنان موفق بوده اند و دورخیز خیلی ها هم جواب نداده. شما چه کردید که موفق بوده اید؟ من فقط حرف کارگردان را گوش می دهم. بازیگر اگر تمام و کمال خودش را دست کارگردان بسپارد و ...
کریستیانو رونالدو: امیدوارم 10 سال دیگر در رئال مادرید به میدان بروم؛ این باشگاه در قلب من است
اما رسیدن به آن ها چیز متفاوتی است. آمار و اعداد فوق العاده اند. من در این بازه انتظار چنین آمار و ارقامی را نداشتم. اما تلاش من و تیم رئال مادرید باعث به وجود آمدن این ارقام شده است. ما باید به تاریخ سازیمان ادامه دهیم. 5 سال پیش روی من است و این زمان زیادی است. در بهترین و بدترین زمان ها، بهترین خودم را به نمایش خواهم گذاشت. من همیشه می خواهم یاد بگیرم و می خواهم با بهترین تیم دنیا برنده شوم ...
هر دو همسرم زندگی را نابود کردند
. گاهی از شب تا صبح سر کوچه کشیک می کشید و حتی یک بار تا پشت در آپارتمان شان هم رفته بود. جواد یک سال زودتر فارغ التحصیل شده بود، اما شغل درست و حسابی نداشت و زیر نفوذ پدر بساز بفروشش بود. از طرف دیگر رفتارش غیر طبیعی به نظر می رسید و برخی ها هم می گفتند گاهی، تفریحی تریاک می کشد. سرانجام یک روز آذر آب پاکی را روی دست جواد ریخت و گفت که با خانواده اش حرف زده و همه مخالف ازدواجشان هستند. با این حال ...
اتهام متخصص ناباروری کانادایی به باردار کردن بیمارانش با اسپرم خود
که اصلا به پدرش شباهت ندارد. او می گوید: "وقتی کوچک بودم از من می پرسیدند که آیا پدر و مادرم مرا به فرزندی قبول کرده اند؟" اواخر دهه 1980 والدین ربکا برای درمان به کلینیک باروری دکتر باروین رفته بودند. آنها فکر می کردند که ربکا با استفاده از اسپرم دانیل حامله شده، اما بعدا، آزمایش دی.ان.ای نشان داد که ربکا با دانیل هیچ نسبت بیولوژیکی ندارد. ربکا همچنین ...
قولی که راسپینا به پدر شهیدش داد
رسیدن پدر راسپینا تا مسابقات قهرمانی کشور فرصت زیادی نبود اما او این طور خودش را به سکوی قهرمانی رساند: فقط سه روز زمان مفید برای تمرین داشتم و می خواستم در این فرصت تمام روزهایی که تمرین نکرده بودم و در افت بودم را جبران کنم. حتی نتوانستم در مراسم هفتم پدرم شرکت کنم چراکه او را در ماسال دفن کردند و من اگر می خواستم در آن مراسم هم شرکت کنم دیگر فرصتی برای تمرین باقی نمی ماند. تصمیم گرفتم بمانم در ...
تلخی و شیرینی های زندگی فریبا
در امتداد جثه نحیف و بی حرکت اش رنگین کمانی از دست بافت هایش چیده شده؛ از دستگیره های رنگارنگ تا دستکش و عروسک و تزئینی های بافتنی که یا با دستان فریبا خلق شده اند یا توسط افرادی که مربی شان کسی نبوده جز فریبای 31 ساله که بیماری راشیتیسم جز چشمان و سرانگشتان و مچ دست تمام اندامش را اسیر و ابیر خود کرده است. جثه اش همچون دختربچه های سه، چهار ساله بیش از 70 سانتی متر قد و 15 کیلوگرم وزن نیست. انگشتان دستش حرکت دارد اما هیچ شبیه دستان یک فرد سالم نیست. ...
حجت الاسلام شیخ جعفر شجونی که بود؟
1334 اولین زندان ما بود با شهید نواب صفوی و اولین عکس متعلق به 59 سال قبل است و عکس دیگر نیز مربوط به سال 1352 در کمیته مشترک است.من 25 بار زندان بودم اما مدت آن کم و زیاد بود. وی در بازگویی خاطرات خود از آن روزها این گونه نقل کرد: در سال 1352 چند وقتی بود که از طرف رژیم شاه به خاطر سخنرانی ها و مطالبی که در منبرهایم طرح می کردم ممنوع المنبر شده بودم. روزی آقایی از من برای سخنرانی در مسجد ...
زیبا کاری کرد که شوهرم نسبت به من سرد شد/ او و شوهرم در ویلای شمال دستگیرشدند
بودم و دلم برای خودم و بچه ام می سوخت؛بعد از حدود 15 روز بهنام دنبالم آمد،حرفی به او نزدم بهنام آخر رفته بود سر همان کاری که دوستش معرفی کرده بود؛اما درآمد آنچنانی نداشت. در خانه هیچ گونه رابطه ای با بهنام نداشتم. ساعت کارش نامنظم بود. می دانستم که با زیبا بیرون است اما می ترسیدم حرفی بزنم. به خاطر زندگیم افسوس می خوردم چه فکرهایی می کردم و چه شد. دعواهای ما زیاد شده بود ...
سفرنامه اجتماعی اربعین (قسمت اول)
...> متاسفانه کشور عراق کشوری خراب است. این را می شود از جاده ها، خانه ها، کوچه ها و زباله هایی که در سرتاسر مسیر پراکنده است به خوبی متوجه شد. از مهران که به سمت کوت می آمدیم ناگهان در دو طرف جاده یک دریاچه کم عمق از آب باران دیدیم. وسعت و آب فراوان این دریاچه همه را خیره می کرد و مرا به این فکر فرو برد که چرا از این آب انبوه برای کشاورزی و پرورش ماهی استفاده نمی شود؟ مردم در فقر شدیدی به سر می ...
حکم عجیب برای زن شوهر دار در پرونده شوم پارک چیتگر + عکس
فرزندم و مادرم بودم و به همسرم توجهی نمی کردم.آخرین بار ظهر به خانه امدم و بعد از خوردن نهار بیرون رفتم. از سر خیابان سیگار خریدم و بی دلیل دوباره به کوچه مان برگشتم که یکباره همسرم را سوار پراید یک غریبه دیدم. وقتی بیشتر دقت کردم متوجه شدم راننده علی اصغر از هم محله ای هایمان است. من سوار موتورم شدم و آنها را تعقیب کردم تا اینکه به پارک چیتگر رسیدند.من که شوکه شده بودم با همسرم تماس ...
ماجرای دستمزد و ازدواج بازیگر معروف زن +عکس
مهرجویی را سه بار خواندم و هنوز هم کتاب قدیمی اش را دارم که زیر دیالوگ هایش خط کشیده ام یا نمایشنامه های بهرام بیضایی را رونویسی می کردم و آرش را حفظ بودم. اگر آن شور و علاقه ای را که آن سال ها به بازیگری داشتم، اکنون نسبت به چیز دیگری در خود حس می کردم بدون شک در آن بهترین می شدم. هانیه توسلی در پاسخ به فریدون جیرانی که از او پرسید به آن چیزی که دوست داشته رسیده است یا نه ...
هم نوایی شاعران آئینی با دو مادر دلسوخته کربلا
شینه تو باورم که کشتنت هی می گفتم به خودم، عصای دستم اصغره پیر شدم، منو سر مزار جدّش می بره کاش می شد یه بار دیگه موی تو رو شونه کنم می میرم اگه یه شب گونه هاتو بو نکنم مثل یه قرآنِ جیبی بودی تو دست بابات رفتی من فقط می گفتم که خدا پُشت وپَنات یه دلم می گفت اینا به پستی عادت دارن یه دلم می گفت یه ذرّه که مروّت ...
آلبر کامو، شوالیه ادبی نیست انگاری ابسورد (بخش سوم)
...، تنها گردنی لطیف و خیس که نظر مرا به خود جلب کرد دیده می شد. اما من بعد از لحظه ای تردید راهم را دنبال کردم. در انتهای پل، ساحل رودخانه را در جهت خیابان سن میشل که خانه ام در آن بود پیش گرفتم. تقریبا پنجاه متری رفته بودم که ناگهان صدای فروافتادن و برخورد جسم را بر سطح آب شنیدم، صدایی که با وجود فاصله زیاد در آن سکوت شب به نظرم وحشتناک رسید. خشکم زد و ایستادم، اما رو برنگرداندم. تقریبا درهمان ...
25 بار زندان رفتم/رژیم شاه در محل عبادتگاه بهایی ها شکنجه ام کرد/ماجرای فوتبال بازی کردن آیت الله طالقانی
نظامی بود. از قضا من شب در مسجد قم بودم که دیدم سید عبدالحسین واحدی در حال دعاست. دست مرا به پهلوی خود برد و نشان داد که اسلحه است و سپس گفت: مظفرعلی نتوانسته حسین اعلا را بزند. ما می خواستیم پیمان بغداد را از بین ببریم، ولی متاسفانه نشد. من خودم اسلحه را برداشتم که به اهواز بروم تا هنگامی که او از قطار پیدا شد، او را بزنم. متاسفانه در اهواز ایشان را گرفتند و بعد به فرمانداری نظامی که همان حضیره القدس ...
سلمان فارسی چگونه با پیامبر آشنا شد؟
سلمان چگونه مسلمان شد؟ کنیه او ابو عبدالله است و در مداین به روزگار خلافت عثمان، درگذشت در حالی که والی آنجا بود. روایت کرده اند که سلمان گفت: من دهقان زاده ای ( پدرش دهخدا بوده است ) بودم از دهکده جی اصفهان و پدرم چندان مرا دوست می داشت که هم چون دوشیزگان در خانه حبس می کرد و من در آیین مجوس کوشش بسیار کردم تا به خادمی آتشکده رسیدم. پس پدرم، در آن هنگام مرا به پاره ای زمین که داشت ...
قصاص برای مردی که همکلاسی دوره دبیرستانش را کشت - مقتول با همسر قاتل رابطه داشت
سوار ماشینش شدم. مرا به پارک چیتگر برد. ناگهان شوهرم زنگ زد. با عصبانیت گفت من تعقیب تان کرده ام، بگو کجایی. از ترس آدرس دادم. وقتی آمد، مقتول از ماشین پیاده شد و با چاقو به سمت او حمله کرد. من از دور دیدم که ناگهان لباس مقتول خونی شد و شوهرم با موتور فرار کرد. سریع خودم را رساندم و دستمال را روی گردن مقتول فشار دادم تا جلوی خونریزی را بگیرم اما او 20 دقیقه بعد فوت کرد. پس از پایان دادگاه، قضات وارد شور شدند و متهم ردیف اول را به قصاص نفس و همسر او را به 99 ضربه شلاق و 120 ساعت کار اجباری در خانه سالمندان محکوم کردند. ...
التماس های کودکانه به مادر قاتل
ضربات چاقو جان باخته اند، اما مهیا دختر 10ساله اش توانسته از ضربات مرگبار مادرش، جان سالم به در برد. تحقیقات قضائی در این پرونده درحالی مورد بررسی قرار می گیرد که در 03 سال اخیر زنی به تنهایی دست به قتل عام خانوادگی نزده است. ساعت 12 ظهر روزجمعه بود که صدای فریادهای 3 کودک خانه طبقه دوم خیابان تیر شهرک آزادی همسایه ها را شوکه کرد. صدا ها آرام نمی گرفتند. آنها خود را به واحد شماره 4 ...
آلبر کامو، شوالیه ادبی نیست انگاری ابسورد (بخش اول)
سال هایی نه واقعی تر از سال هایی که می زیستمشان، به من پیشنهاد می شد. مرگ دیگران یا مهر مادر چه اهمیتی برایم داشت. خدای او، زندگی هایی که مردم انتخاب می کنند، سرنوشت هایی که برمی گزینند چه اهمیتی برایم داشت. خدای او، زندگی هایی که مردم انتخاب می کنند، سرنوشت هایی که برمی گزینند چه اهمیتی برایم داشت... چه اهمیتی داشت که ماری امروز به مورسوی جدیدی بوسه دهد؟ [12] ژان پل سارتر در تفسیری که ...