سایر منابع:
سایر خبرها
تد هیوز: شعر، من و سیلویا پلات را از هم جدا کرد
خانه ای مملو از کتاب نداشتیم. پدرم کتابی داشت در مورد هایواتا [شهری در ایالت کانزاس] که آن را می خواند؛ چیزی که از دوران مدرسه برایش باقی مانده بود. خوب به یاد دارم که یک مقاله کمیک با کمک همین هایواتا برای تکلیف کلاسم نوشتم. اما در طول زندگی، ادبیات و داستان های عامیانه برایم در اولویت بودند. از آن به بعد شوق و ذوق من برای جمع آوری داستان های عامیانه، فرهنگ عامه و اسطوره شناسی به اوج ...
زندگینامه : مرضیه حدیدچی دباغ (1318-1395)
شهادت آیت الله سعیدی در1349 به مبارزه و تبلیغ خود علیه رژیم شاه شدت می بخشد و سرانجام در1352 توسط ساواک دستگیر می شود. در کمیته مشترک به همراه دخترش شدیدترین شکنجه ها را تحمل کرده به سختی بیمار می شود و در زمانی که امیدی به زنده ماندنش نیست از زندان آزاد می شود، در حالی که دخترش (رضوانه) همچنان در زندان می ماند. دباغ پس از آزادی تحت عمل جراحی قرار می گیرد و از مرگ نجات می یابد و پس از چند ...
در سال 88 گفتم به رهبری ظلم نکنید؛ زنان حامی موسوی، من را کتک زدند!
من باور نمی کنم که کسی من را به عدم حمایت از رهبر انقلاب متهم کند. من در پل یادگارامام از زنانی که طرفدار موسوی بودند کتک مفصلی خوردم. چه کسی گفته است که من پشت سر آقا نایستادم؟!
مرضیه دباغ (حدیدچی) درگذشت+ زندگینامه و سوابق
ماه مبلغی به آنها کمک می کردم. وقتی دوره نمایندگی ام به پایان رسید، دیگر پولی نداشتم به آنها کمک کنم. شب ها وقتی که بچه ها و همسرم می خوابیدند، با ماشین به فرودگاه یا میدان آزادی می رفتم و مسافرکشی می کردم. البته فقط افرادی که با خانواده بودند را سوار ماشین می کردم . خانم دباغ پس از آزادی تحت عمل جراحی قرار می گیرد و از مرگ نجات می یابد و پس از چند ماه دوباره دستگیر و زندانی می شود. در ...
برو صدام را بیاور!
به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز ، آنچه در ادامه می خوانید، قسمتی از کتاب خاطرات خانم فاطمه ناهیدی یکی از چهارشیر زن اسیر ایرانی با عنوان چشم درچشم آنان است. کتاب خاطرات فاطمه ناهیدی را که در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران 4 سال اسیر بود ، دفتر ادبیات و هنر مقاومت در سال 1375 برای نخستین بار منتشر کرد. چشم در چشم آنان سیصدوچهل وسومین کتاب منتشر شده توسط این دفتر و پنجاه وچهارمین اثر منتشر ...
چون همسرم را دوست داشتم، قتل را گردن گرفتم!
خبری از او ندارم برای همین تصمیم گرفتم حقیقت را بگویم. او درباره روز حادثه گفت: قبل از قتل جوشکار بودم اما چهار ماهی می شد که نتوانسته بودم کار کنم و وضعیت مالی مان خیلی بد شده بود. روز حادثه، از اداره کاریابی زنگ زدند و گفتند باید برای گزینش به شهریار بروم. همان موقع همسرم در پیامکی به من گفت که برای پول قرض کردن به خانه برادرش می رود. از او خواستم این کار را نکند و غرورم را نشکند اما ...
ادعای عجیب عروس اسیدپاش
تهران درباره آخرین وضعیت زن اسیدپاش و دیگر قربانی این حادثه به جام جم گفت: عامل اسیدپاشی که عروس خانواده است، زنی 28 ساله است که در این حادثه از ناحیه هر دو پایش دچار 15 درصد سوختگی شده و اکنون در بخش زنان بستری است و تحت مراقبت پلیس قرار دارد . وی ادامه داد: دیگر قربانی حادثه فاطمه 23 ساله است که بخشی از بدنش با اسید سوخته و دو چشم وی نیز آسیب دیده و دارای 27 درصد سوختگی است. او برای ادامه درمان به بیمارستان فارابی منتقل شده و باید عمل جراحی شود و بعد به بیمارستان مطهری یا بیمارستان دیگری منتقل خواهد شد. ...
قتل زن جوان مقابل چشمان دختر خردسالش!
...، شوهرم با لباس خونی به خانه آمد و ادعا کرد دعوا کرده است. او از من خواست از صاحبخانه پول بگیرم و کرایه آژانس را حساب کنم. پسر همسایه هم مدعی شده بود، با مرد قاتل درگیر شدم. او دستکش در دستش بود و مقتول مچ پای او را گرفته بود. متهم در این باره گفت: من به خاطر همسر و فرزندم قتل را گردن گرفتم. من زن جوان را نکشتم. پس از دفاعیات متهم و وکیل مدافعش، قضات برای تصمیم گیری وارد شور شدند. ...
چگونه دباغ محافظ امام خمینی(ره) شد؟/گذراندن دوره های چریکی در سوریه و لبنان+تصاویر
می کرد تا بتواند سر نخی از او پیدا کند. در سال 52 یکی از دانشجویان علم و صنعت مراسم عروسی اش را در منزل او گرفت و در کارت دعوت، آدرس خانه وی لو رفت. فردای روز عروسی، وقتی برای گذاشتن آشغال های مراسم دم در رفت یکی از ساواکی ها پشت در منتظر بود .تا در را باز کرد پایش را لای در گذاشت و بعد هم، ساواکی ها به داخل منزل آمدند. در اثر شکنجه های بسیار، بدنش صدمه دید و در بیمارستان تحت عمل جراحی ...
مرضیه دباغ (حدیدچی) درگذشت + زندگینامه / تصویر
آنها کمک می کردم. وقتی دوره نمایندگی ام به پایان رسید، دیگر پولی نداشتم به آنها کمک کنم. شب ها وقتی که بچه ها و همسرم می خوابیدند، با ماشین به فرودگاه یا میدان آزادی می رفتم و مسافرکشی می کردم. البته فقط افرادی که با خانواده بودند را سوار ماشین می کردم خانم دباغ پس از آزادی تحت عمل جراحی قرارمی گیرد و از مرگ نجات می یابد و پس از چند ماه دوباره دستگیر و زندانی می شود. در این دوره از زندان ...
طاهره دباغ بانوی مبارز انقلاب دعوت حق را لبیک گفت+ خاطرات و عکس
را ندارم، آتش به دلم زدند. پُر شدم از سوال. با چشم اشکی آمدم خانه. رو به پدر و مادرم کردم و گفتم شما گفتید آجی ملا به من نوشتن یاد ندهد؟! پدر با مهربانی اشک هایم را پاک کرد و سری تکان داد و جواب داد بله! من از او خواستم. صلاح نیست دخترها نوشتن یاد بگیرند. ممکن است نامه ای به اشتباه بنویسند یا جواب نامه ای را بدهند که برایشان دردسر درست بشود. باورم نمی شد پدرم با آن همه کتابی که خوانده و با آن همه ...
چرا بخشیدن ثروتمان رضایت بخشترین کاری بوده که تا بحال انجام داده ایم؟
کریس اندرسون: خُب، این مصاحبه ای با یک تفاوت است. با این استناد که عکس گویای هزاران کلام است، کاری که کردم این بود، از ملیندا و بیل خواستم توی عکس هایشان بگردند و تعدادی عکس که می تواند کمک کند تا آنچه را که انجام داده اند را شرح دهند، و چند موردی را به این روش انجام دهند. 0:31خُب ما از اینجا شروع می کنیم. ملیندا، اینجا کجاست و چه وقت بود، و این مرد خوشتیپ در کنار تو کیست؟ 0 ...
ماجرای گریه مرضیه دباغ در فتنه 88
، وسط شست و انگشت سبابه و هر جایی که پوست نازک داشت خاموش می کردند و هر جنایتی که می خواستند در قبال زن، مرد، پیر و جوان انجام می دادند. حتی از اعمال شنیع نیز رویگردان نبودند و 6-5 نفر را می نشاندند و خودشان برهنه مادرزاد وارد می شدند و... من حتی نمی توانم مسائل را به زبان بیاورم که چگونه این دستگاه شاه، در ظاهر با مکه رفتن و برنامه 10 ساله و ... مردم را گول می زد و در باطن این همه اعمال ...
مکان های ترسناکی که بازدید آن ها توصیه نمی شود!
ساخت فیلم های ترسناک تبدیل می شود. درست مثل وضعیتی که این پارک تفریحی در کشور ژاپن بدان دچار شده است. این پارک که در سال 1973 ساخته شد خیلی زود و تنها دوسال پس از آغاز فعالیتش تعطیل گشت. اگرچه هیچ دلیل رسمی برای تعطیلی آن ذکر نشد ولی به نظر می رسد این مسئله بی ارتباط با مرگ های مشکوکی رخ داده در این مکان نبود. در 1986 سازندگان آن یک بار دیگر شانس خود را آزموده و درهای آن را بروی عموم باز کردند ولی ...
دعوای اسیدی عروس و خواهرشوهر در تهران
کناری شان با اورژانس تماس گرفت و همان موقع کلانتری و پلیس از راه رسیدند. او درباره خواهر مرد که اسید را روی زن برادرش ریخت، می گوید: مریم تازه نامزد کرده بود و قرار بود خیلی زود ازدواج کند. زن اینها را می گوید که پسرش گوشی آیفون را از او می گیرد و می گوید: مریم اول می خواسته زن برادرش را خفه کند. یکی از زن های همسایه که برای کمک داخل خانه شان رفته بود، می گفت یک پارچه سیاه روی ...
حاتم طائی
احمد و منی را که می بینی به این بدبختی افتاده ام، پسر پادشاه شام هستم. روزی عکس دختر بازرگانی را دیدم و عاشقش شدم. دست از تاج و پادشاهی شستم و رفتم به خواستگاری این دختر که تو شاه آباد زندگی می کند. دیدم دور و بر خانه اش هزار هزار مثل من خاکستر نشین دارد. دختر از خواستگارها سؤال هایی می پرسد که هیچ کس نمی تواند جواب بدهد. حاتم گفت: بلند شو ای جوان! به خاطر خدا کمکت می کنم. جوان را از ...
مرضیه دباغ دار فانی را وداع گفت + زندگینامه
همراه دخترش شدیدترین شکنجه ها را تحمل کرده به سختی بیمار می شود و در زمانی که امیدی به زنده ماندنش نیست از زندان آزاد می شود، در حالی که دخترش (رضوانه) همچنان در زندان می ماند. دباغ پس از آزادی تحت عمل جراحی قرار می گیرد و از مرگ نجات می یابد و پس از چند ماه دوباره دستگیر و زندانی می شود. در این دوره از زندان به تقابل ایدئوژیک با گروه های مارکسیستی برمی خیزد و زنان مسلمان زندانی را ...
بکمک مردم و رسانه ها ویزیت فله ای را برمی چینیم/إفشاء فیش حقوقی رئیس/عذر خواهی از وضعیت بیمارستان علوی و ...
اطلاعات بوده و سایر استانها طبق تفکیک بندی سازمان بهداشت جهانی در رده های بالاتر قرار دارند. واحد شمارش سرطان به ازای یکصد هزار نفر تعیین می شود، استان اردبیل در بین 30 استان بطور متوسط د رهر دو جنس اقا و خانم سرطانی رتبه 16 را دارد به عبارتی سرطان در مردان در رتبه 15 و در بانوان در رتبه 18 قرار گرفته که میانگین آن رتبه 16 است. 80درصد دلایل اصلی مرگ و میر؛ بیماری های قلبی و ...
هرتا مولر: من گرسنه کلمات نیستم
یا آزارش می دادند. بازجوها آموزش های خود را به کار می گرفتند، آنها می دانستند چطور آدمی را دچار یأس کنند و چطور او را بترسانند. هیچ وقت روش کار آنها را نفهمیدم، هر بار من را غافلگیر می کردند. هر بار غافلگیری تازه ای در کار خود داشتند که نمی توانستم آن را پیش بینی کنم. در مورد من، چیزی برای کشف کردن وجود نداشت چون تمام آپارتمانم شنود گذاشته بودند. در آن زمان این موضوع را نمی دانستم ...
مرضیه دباغ درگذشت [+خاطرات تکان دهنده]
همدان برگشته بودم. چند روزی بود که به خاطر تولد بچه یکی از اقوام که خود در زندان بود به آنجا رفته بودم. شبی که افراد خانواده دور هم جمع شده از احوال هم سخن می گفتیم ناگهان در خانه به صدا درآمد. دختر بزرگم رفت و در را باز کرد و آمد و گفت مامان! پرویزخان آمده! دریافتم که برای دستگیری ام آمده اند. شوهرم را به پشت بام فرستادم و گفتم با تو کاری ندارند، به دنبال من آمده اند، شما بالای سر بچه ...
حکایت بی تابی دختر خبرنگار شهید
هم بچه ها مستقل و متکی به نفس بار آمده ایم، اما باز هم رفتن ایشان خیلی سنگین است. آن وقت ها شوقی بود، دلخوشی و آرامشی که می دانستیم او هست، دیر یا زود برمی گردد و سایه اش بالای سر ما خواهد بود. لااقل در آن زمان چشممان به در بود، می دانستیم دیر یا زود می آید ولی حالا دیگر نه. تنها دل نگرانی من دخترم است که خیلی برای پدر دلتنگی می کند. وقتی به دنیا آمد پدرش نبود و در این چند سال هم خیلی ...
فراتر از برجام به تاسیسات هسته ای ضربه زده ایم/ وقتی سطح صنعت هسته ایمان را پایین می آوریم سرریز فناوری ...
صورت تشکیلات غیر دولتی آموزش ها را توسعه بدهیم. شما زمانی عالی ترین مقام در صنعت هسته ای بودید و مدیریت کردید. الان و با گذشت یک سال از اجرا برجام، وضعیت صنعت هسته ایمان از لحاظ تحقیق و توسعه، تولید مواد و معادن چگونه است و مجموعاً در چه جایگاهی قرار داریم؟ آیا می توانیم به عنوان قدرت هسته ای شناخته شویم؟ دقت بفرمایید، در حال حاضر اطلاعاتم نمی توانند مستند باشند، چون هیچ ...
افشاگری های بیسابقه صادق زیباکلام درباره همه، امثال عارف عرضه یک نطق در مجلس را نداشتند
دانستم و باید اضافه کنم که ما هیچ چیزی نمی دانستیم! - من در یک خانواده مذهبی ملی گرا تربیت شده بودم، دانشگاه شیراز قبول شده بودم؛ پهلوی شیراز که آن موقع، خب شریف امروز بود! آنجا قبول شده بودم ولی پدرم نمی خواست من ایران درس بخوانم، برای اینکه می ترسید و مطمئن بود اگر ایران درس بخوانم، وارد کارهای سیاسی می شوم. پدرم بعد از کودتای 28 مرداد می گفت که به ما خیانت شد، در خودش هم بعد از 28 مرداد ...
مدتها بود به همسرم مشکوک شده بودم - متوجه سر و صدایی از پشت بام شدم و به آنجا رفتم
! مرد جوان ادامه داد: شب حادثه حدود ساعت 10:15 شب بود که به خانه آمدم، خانه مان در انتهای کوچه ای باریک قرار دارد و زمانی که زنگ خانه را به صدا درآوردم دخترم از من خواست آشغال ها را سر کوچه بذارم. من به طبقه سوم رفتم آشغال ها را برداشتم و به سر کوچه رفتم تا هم آشغال ها را بیرون بگذارم و هم از مغازه سر کوچه خرید کنم. زمانی که برگشتم ناگهان صدای مهیبی شنیدم و چند لحظه بعد همسایه طبقه دوم ...
مادرم را به کلانتری برده بودند / فکرش را هم نمی کردم مادرم انقدر کثیف باشد
نقشه قتل شوهر خود را اجرا کرده اند. ناصر در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: یک روز قبل از جنایت و طی تماس تلفنی با الهام متوجه درگیری شدید بین الهام و همسرش شدم. بسیار عصبانی شدم و تصمیم گرفتم تا این بار پژمان را بکشم. به بهانه تحویل دادن پژو 207 به خانه مقتول رفتم. مقتول قصد داشت مرا به خانه مان برساند اما با طرح این موضوع که با یکی از دوستانم در شهرک حکیمیه قرار ملاقات دارم، از وی خواستم تا ...
یک دل سیر با زنی که هری پاتر را به ایران آورد
فانتزی بروی. در هری پاتر زیاد از حرف های فلسفی خبری نیست. هر چند بعضی معتقدند می شود حرف های به درد بخوری هم لا به لای قصه هایش پیدا کرد. مجموعه هری پاتر در اصل برای نوجوان ها نوشته شده و قرار بوده است خالی از پیچیدگی های دنیای آدم بزرگ ها باشد. با وجود این، هم آدم بزرگ ها جمعیت زیادی از مخاطبان آن را تشکیل می دهند و هم هری در طول داستان بزرگ و با مشکلات دنیای آدم بزرگ ها مواجه می شود. ...
سیمای سانسور در سینمای ایران (1)
به توقیف می رفت یا با ممیزی های سرسختانه رو به رو می شد. دوره سازندگی شروع شده و فرهنگ، بی اهمیت ترین مسئله در جامعه بود. کسی هم با ممیزی کار نداشت و ممیزی بر همان اساسی که در ایام بحرانِ سال های شصت شکل گرفته بود، مسیرش را ادامه می داد. شکسته شدن خط قرمز حضور زن در چنین شرایطی که حواس ها معطوف به سازندگی بود، بهروز افخمی یکی از فیلم سازانی که پس از انقلاب رو آمده بود و از ...
اظهارات عجیب یک متهم پس از 8 بار اعتراف به قتل در دادگاه جنایی/ همسرم قاتل است
زن جوان آغاز شد. یکی از همسایه های محل سکونت مقتول، در اظهاراتش گفت: داخل خانه نشسته بودم که ناگهان صدای داد و فریاد مقتول و بچه هایش را شنیدم، بلافاصله خودم را به محل سکونت مقتول رساندم و دیدم مرد جوانی، مقتول را به شدت مورد ضرب و جرح قرار داده و قصد فرار دارد. در آن لحظه به سمت ضارب حمله ور شدم و او را گرفتم اما وی ضربه مشتی به صورتم زد و فرار کرد. تحقیقات از سایر اهالی ساختمان و شاهدان ...
بنیاد در آینه مطبوعات
فرزندی را تربیت کردید؟ جواد، پسر اولم بود. ما هرچه از پدر ومادرمان شنیدیم، همان را به بچه مان یاد دادیم؛ اما شهید خودش خیلی دنبال این بود که حتما نماز اول وقتش ترک نشود. بعد از ازدواج اگر شب خانه ما می خوابید، همین که ساعت5 می شد، همه را برای نماز بلند می کرد. همیشه فکر می کنم آن لقمه حلالی که پدرش روی آن تاکید داشت، این روزها اثر کرده است. پدر شهید حتی روی گرفتن وام خانگی هم تعصب دارند و می ...
قتل زن جوان به خاطر یک مشت طلا
آپارتمان خارج شد.پسرم مرد جوان را گرفت اما او با ضربه ای محکم پسرم را کنار زد و توانست فرار کند.وقتی وارد خانه شدم دیدم زهره – زن همسایه – غرق در خون کف اتاق افتاده است و بلافاصله با اورژانس و کلانتری تماس گرفتیم.البته من این مرد جوان را قبلاً دیده بودم. به نظرم او شوهرخواهر مستأجرمان است. بدین ترتیب سیاوش به عنوان مظنون اصلی جنایت تحت تعقیب قرار گرفت و پس از یک هفته دستگیر شد. او در نخستین ...