سایر منابع:
سایر خبرها
من عاشق همسرم بودم / مزاحمت های خواهر زنم تمامی ندارد
، حدود ده، بیست تا از بچه های باغ روهم سالها از همان بچگی تابزرگسالی به جاهایی رسوندیم البته اونها پیش ما نبودند، من خیلی تابع خانمم بودم گفتم یکی از این بچه هارا برای روز تنهایی هایمان بزرگ کنیم که قبول نکرد. خانم هرچی می گفت من انجام می دادم، د ستور داد بچه نیاوریم، گفتم چشم، گفت باغ را بفروش فروختم، گفت خواهرم نیاز به کمک دارد یک قطعه از باغ را به قیمت ارزان به نامش کن قبول کردم وگفتم ...
زمانی که سوار موتور دوست پسرم بودم پدرم ما را دید و ..
اینکه پس از رضایت هر دو خانواده، این ازدواج شکل گرفت. ابتدا قرار بود که چهار سال در دوران عقد بمانیم تا هم درس من تمام شود و هم برزو سربازی اش را پشت سر بگذارند؛ اما همان سال اول دوران عقد باردار شدم. زن جوان افزود: من در خانه پدرم بودم و برزو در خانه پدرش. بیچاره مادرم یکی از اتاق های خانه را آماده کرده بود و هروقت مهمانی می آمد، می گفت هانیه و شوهرش اینجا زندگی می کنند. در ماه هفتم ...
تیم ملی فوتسال فقر تاکتیکی دارد
...> * پشیمان نیستید که به جای فوتسال دنبال فوتبال نرفتید؟ - من در خانه فرزند اول بودم و به خاطر مشکلات خانوادگی نتوانستم دنبال فوتبال بروم. حتی افشین (پیروانی) هم بارها گفت که کار تو را در تیم ژاندارمری درست می کنم ولی به این تیم نرفتم. * در کدام پست بازی می کردید؟ - من در پست فوروارد و هافبک راست بازی می کردم. * بازیکنان زیادی را هم در مدت حضورتان در فوتسال به تیم ...
بلایی که پس از لو رفتن ارتباط سهیلا با پسر همسایه بر سرش آمد
مشکل داشت. توی کوچه با هم صحبت می کردیم که پدرم سر رسید. با کتک کاری مرا به خانه برد، برایم خط و نشان می کشید و می گفت که تو را می کشم. سهیلا با اشاره به اینکه شنیدن این حرف خیلی برایم وحشتناک بود، بیان کرد: می دانستم پدرم آدمی جدی است و روزگارم را سیاه خواهد کرد . آن موقع حماقت کردم و با خوردن دارو می خواستم به زندگی خودم پایان بدهم. خانواد ه ام فوری مرا به بیمارستان رساندند و نجات یافتم ...
از خواب که بیدار شدم، عروس مرد غریبه شده بودم!
وقتی از خواب بیدار شدم، نمی دانستم در چین هستم. این تمام چیزی است که لین از آن شب وحشتناک به خاطر می آورد؛ شبی که کل زندگی اش را تغییر داد. او در مرز شمالی کشور ویتنام زندگی می کرد و مشغول درس خواندن و آماده شدن برای رفتن به دانشگاه بود. در همین زمان، یکی از دوستانش که اینترنتی با او آشنا شده بود، از او دعوت کرد برای میهمانی شام به خانه اش برود؛ شبی پر از شادی و خوشی را آنجا گذراند. ...
پدری که به خاطر بالش اضافه مدعی آزار و اذیت به دخترش بود +عکس
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، همواره یکی از آرزوهای کارآموزان قضاوت، رسیدن به جایگاه بازپرسی در دادسرهای امور جنایی و بازپرس ویژه قتل شدن است، بازپرسی در شعب دادسرای امور جنایی و بازپرس ویژه قتل بودن تلخی ها و شیرینی های خاص خود را دارد. تلخی از آن بابت که هر روز و هر لحظه با جرم و جنایت همراه است؛ باید از خواب نیمه شب زد و سر صحنه قتل دلخراشی حاضر شد، ساعتی باید به پرونده قتل ...
ماجرای تک پسر خانواده که به داعش پیوست +تصاویر
...." روز جمعه 29 مه 2015، رشید طبق معمول صبح زود از خانه خارج شد. همه می دانستند که تا شب به خانه بر نمی گردد. روزهای جمعه پس از اتمام کار، با دوستانش جمع می شدند و برای نماز به مسجد می رفتند. سپس بقیه شب را در خانه یکی از دوستانش می گذراندند. بعضی اوقات پدرش دنبالش می رفت، اما کسی زودتر از ساعت 10 شب منتظرش نبود. نیکولا به هیچ چیز شک نکرده بود، تا اینکه همسرش گفت نمی تواند ...
مانی مانستر ، وقتی پول باعث شهرت و فساد می شود
زمان گذشته بروید و به آدم 22 ساله ای که بودید توصیه ای بکنید، آن توصیه چیست؟ کلونی: می گفتم آن پشت موهای مولت را کوتاه کن، و این که بعدا از این اپل هایی که گذاشته ای پشیمان می شوی [می خندد]! فاستر: من همیشه خیلی نگران بودم. اضطراب به جانم می زد و فکر می کردم آیا می توانم از پس زندگی خودم بربیایم؟ آیا کارم خوب خواهدبود؟ آیا مردم دوستم خواهندداشت؟ کاش همان موقع می دانستم که همه ...
گفت وگو با جوان بدبینی که نامزدش را با 17ضربه چاقو کشت
بودیم اما من در این مدت دائم فکر می کردم سمیرا به من خیانت می کند. روش های مختلفی را امتحان کردم تا بتوانم این خیانت را ثابت کنم اما هیچ مدرکی به دست نیاوردم اما همیشه این احساس سوء ظن در من وجود داشت و نمی دانستم چه کنم. سر همین موضوع چند بار هم دعوا کردیم اما نتیجه ای نداشت. روز حادثه هم سمیرا به آپارتمان من آمده بود و داشت ناهار درست می کرد که با هم درگیر شدیم و با چاقویی که در آشپزخانه بود ...
روایتی از سرگذشت چند زن زندانی در قرچک
.... مادرم هی می گفت کرایه خانه نداریم. پدرم هم 12 سال است که فوت کرده. من عشق بازیگری بودم، خیلی دوست داشتم پی اش را بگیرم و بازیگر شوم ولی مجبور شدم بروم توی تولید کیف و کفش کار کنم. یک روز طبقه بالا بودم که صاحبکارم از پشت خودش را به من نزدیک کرد، هرچی جیغ و داد کردم فایده نداشت. همه فروشنده ها را بیرون کرده بود و کسی نبود که به دادم برسد. همانجا بهم تجاوز کرد. 9 ماه این داستان ادامه داشت و ...
به ارتفاع یک متر در خانه ام سناریو دارم/ برخی برای رونق تجارت خانه سینما فیلم می سازند
میرباقری توصیه کردم نقش ابوذر بازی کند؛ اما نقش اشعث را به او داد. یکی از درخشان ترین نقش ها در امام علی (ع) بود. ما در این پروژه با هم از خانه حرکت می کردیم و به لوکیشن سریال امام علی (ع) در ورامین می رفتیم. این حرف ها را چشم تنگ سینما برای ما به وجود آورد، یعنی چی این حرف، من همه را می توانم ببینم؛ بعد چشم ندارم برادرم را ببینم من نوکر برادرم بودم. * * عروسم ...
مخیتاریان: کلوپ آرامش مرا گرفته بود
و همه چیز را برای من تغییر داد. او نزد من آمد و گفت ببین می خواهم همه گذشته ها را فراموش کنی. او خیلی با جدیت به من نگاه کرد و گفت هنریک، تو بازیکن بزرگی خواهی شد. این حرف توخل برای من خیلی پرمحتوا بود. پس از اینکه فصل تمام شد، اصلاً فکر نمی کردم که بتوانم ستاره تیم باشم. اما واقعاً چنین اتفاقی افتاده بود. او فصل کابوس وار با کلوپ را از ذهن من پاک کرد و به همین خاطر بار دیگر شاد و خوشحال بودم. ...
حاشیه نشینان با حاشیه
...، چون ما برای زنده ماندن تلاش می کنیم. همین امروز که هوا یک دفعه ای سرد شده هیچ کدام فکر اینکه آفتاب را ببینیم هم نمی کردیم. این نشان می دهد اینجا اصل است نه حاشیه. می دانید قصه من چیست؟ من یک روز تو همان اتاقک ها زندگی می کردم. صبح سرکار می رفتم و شب می آمدم و با هزار و یک آرزو می خوابیدم. آن روزها درس هم می خواندم. اما وقتی 15 سالم شد نگاه آدم ها به من عوض شد، همه شروع کردند به ...
کاش سر یک ظهر دلگیر پاییزی، کسی درب این خانه را بزند/ اینجا خبری از حقوق های نجومی نیست
بیاید تو؟ چه کسی تا آمدن او به این خانه سری خواهد زد؟ نکند تا آن روز شمعدانی های باغچه پژمرده شوند و پرنده ها در قفس بمیرند؟ نکند دیر شود و همه این ها به لیست بدهکاری های انسانیت به شرمندگی ناتمام بشریت اضافه شوند؟ بگذریم. اینجا خبری از حقوق های نجومی نیست، راستی از جاهای دیگر چه خبر؟
به دنبال رؤیای کودکی ام می گردم
روزها چنین واژه ای متداول نبود و این خود نمونه های دقیقی خواهد بود که در این کتاب به آن خواهم پرداخت. فکر کنم این همه کار کودک، هنوز حال وهوایتان را کودکانه نگه داشته باشد؟ خیلی، من همه دنیایم محدود به کودکان است و نمی توانم آن را توصیف کنم، اگر از نزدیک شاهد رفتارهای اجتماعی ام باشید، هنوز فرق ریال و تومان را نمی دانم و گاهی اسکناس ها را اشتباه می گیرم؛ و تو این حدیث مفصل را بخوان ...
آخرین قول یک فرمانده "تبعیدی"
باری که می خواست به مرخصی بیاید، نزدیک ماه رمضان بود. خیلی خوشحال بودم. قرار بود این بار که آمد برایش عروسی بگیریم. پدرم نصف خانه را برای مجتبی و همسر آینده اش در نظر گرفته بود. مادرم دخترهای زیادی را برای او زیر نظر داشت. همه منتظر بودیم ببینیم مجتبی کدام یک از آنها را انتخاب می کند . مجتبی تلفن کرده و گفته بود که دو سه روز آینده به مرخصی می آید. ما خانه را برای آمدنش آماده کرده بودیم ...
لطفاً به حال من غبطه بخورید!
، به بخت و شانس روی آورده و از اول صبح تا پاسی از شب، چشم به صفحه جادویی خانه اش می دوزد تا شاید روزی بختش باز شود و دوستان و آشنایان و همه مردم، به موقعیت و موفقیت و حال و روز او غبطه بخورند و... پسرجوان بلافاصله درگوشه ای از پیاده رو یک خیابان خلوت، بر روی یک نیمکت زهوار دررفته می نشیند و موهای بلند و ژولیده خود را از جلوی صورتش کنار می زند تا ازطریق گوشی تلفن همراهش، با تلویزیون تماس ...
به بهانه سالگرد درگذشت استاد تاج اصفهانی
. از آن پس علاوه بر صوت خوش و قدرت در بیان گوشه ها طمأنینه خاصی نیز در صدای خواننده جوان دیده می شد. تاج پس از آن سال ها آثار ارزشمندی به نام های یاران زنده رود، به اصفهان رو، مثنوی خوانی، اذان و مناجات و... را منتشر کرد و “آتش دل” نیز یکی دیگر از آثار معروف او است. این استاد از معدود کسانی است که آواز در همه دستگاه های ایرانی را چندین و چند بار تجربه کرده است. مهاجرت به تهران ...
عماد افروغ: پدرسالار نیستم
...: خواهر من دوستی داشتند که با هم در یک محله بودیم و دوست ایشان هم مانند خواهر بزرگ ما بودند. وقتی من از انگلستان اخراج شدم، ایشان گفتند ما آشنایی داریم و دوست خواهرم به خواهرم معرفی کردند و خواهرم رفتند دیدند و بعد به من معرفی کردند. باورتان نمی شود که من حتی روز بله برون هم حاج خانم را ندیدم! وقتی خواستگاری رفتم در حیاط باز بود. مادر خدابیامرز ایشان روی تخت در حیاط نماز می خواند. من همان جا ...
موسیقی؛ صدایی که خاموش می شود
نمی شد. ضرر بسیاری را متحمل شدیم و تهیه کننده ها کم کم قید همکاری با من را زدند. در زمان آقای احمدی نژاد، وقتی به وزارت ارشاد مراجعه کردم، به من گفتند مجوز نداری و دستور داده اند جلوی فعالیت تو را بگیریم. حرف هایی از این قبیل تحویلم دادند که هنوز هم ادامه دارد. چندین بار در دولت آقای روحانی هم به وزارت ارشاد مراجعه کردم اما همان جواب را شنیدم. اگر موافق باشید به آسیب شناسی شرایط این روزهای ...
زندگی عجیب آقای جامعه شناس
شعار سال: روزنامه شرق در ادامه می نویسد: نخستین مدیر و رئیس مؤسسه تحقیقات اجتماعی، جامعه شناس و صاحب چندین کتاب، خودش را فردی میانه رو توصیف می کند: تقریبا می شود گفت هیچگاه راه افراط را در پیش نگرفتم، نه شرق گرای افراطی شدم، نه غرب گرای افراطی؛ مثل آقای شایگان که زیگزاگ هایی در این زمینه داشت و از شرق گرایی آسیا در برابر غرب ناگهان پس از خروج از ایران به یک نوع غرب گرایی افراطی رسید و در کتاب هایی چون انقلاب مذهبی چیست و نگاه شکسته این دیدگاه را ترویج کرد. هر چند امروزه در کتابی مانند روشنایی از غرب می آید افسون زدگی جدید کم و بیش به نوعی تعادل رسیده است. سه سال قبل و کمی ب ...
داستان های کتابفروش
بود؟ تک به تک راجع به هر کدام نظرش را می گوید. برآیند نظرهایش این است که خوشش آمده. دو سه کتابی را که این بار معرفی کرده ام به دستش می دهم و می گویم: ولی به نظرم این ها رو نگاه کنید اول، بعد ببرید . یکی از کتاب هایی را که بار اول بهش داده بودم بر می دارد، جلدش را نشان می دهد و با لبخند می گوید: از همان سری اول فهمیدم می شود به پیشنهاداتت اعتماد کرد. کتابی که دستش است ، اعتماد است، نوشته آریل ...
ادعیه، اسرا را سرپا نگه می داشت
آرامش عجیبی در آنها ایجاد کرده بود. بعد از یک یا دو روز نامه ای از ایران آمد. نوشته بودند که همه حالشان خوب است. بنا به درخواست من یک عکس خانوادگی همراه نامه برایم پست کرده بودند. خواهرم دسته گلی در دست گرفته، پشت عکس نوشته بود: تقدیم به تو. برادرم هم در عکس بود و کاملاً مشخص بود که زخمی است، ولی همین که می دیدم زنده است، برایم کافی بود. این عکس بهترین یادگاری در طول اسارتم بود. وقتی نامه ...
مشکلات معلولان نهاوند به فراموشی رفته است/ درد و دل هایی که شنیده نمی شود
گلابی 60 ساله است که چند سال پیش بعلت بیماری رومانتیسم فلج شده است. شوهر لیلا گلابی سه سال پیش فوت کرده است وقتی گفته شده مهمان داری و از مهمانانت چگونه پذیرای می کنی لبخندی زد و گفت: مهمان حبیب خداست الحمدالله همه چی هست زندگی در یک خانه کوچک و قدیمی و چندین وسیله کهنه و قدیمی مورد نیاز زندگی تنها امکاناتی بود که این مادر با آن روزگار می گذراند. خانم لیلا گلابی گفت: هزینه های ...
تصاویر/بزرگ ترین شرورهای سینمای جهان
، تیاتر و باله استرالیا است. روز اول ژانویه 1968 او به خاطر خدماتش به باله توانست لقب شوالیه را دریافت کند و در 16 دسامبر همان سال با چیتی چیتی بنگ بنگ به پرده سینماها رفت. او در یکی از معدود فیلمنامه هایی که توسط رولد دال نوشته شد، ایفای نقش کرد. داستان اصلی این اثر نوشته یان فلمینگ (نویسنده و خالق جیمز باند) است و تیم موسیقی این اثر موزیکال هم برادران شرمن ( مری پاپینز ) بودند. بازی دیک ون دایک هم ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (361)
برترین ها – امیررضا شاهین نیا : به نام خداوند بزرگ و مهربان. سلامی گرم پس از چند روز دوری. روزهای خوبِ آسایش داشتن از دستِ ما به سر آمده و دوباره با عکس های چهره های عزیز در خدمتتان هستیم! امیدوارم هر کجا که هستید سلامت و شاد باشید و هفته ای عالی پیش روی همه شما عزیزان باشد. بی معطلی برویم سراغ عکس های امروز: عکسی تموز در خزان از نوید جان محمد زاده که آن را در ساحل کیش گرفته است و به ...
زندگینامه دکتر غلامحسین صدیقی، پدر جامعه شناسی ایران
کسانی چون دکتر مهدوی و دکتر فردید هم در جلسات انجمن علوم اجتماعی شرکت می کردند. آن زمان هنوز کلمه "جامعه شناسی" به وجود نیامده بود و دکتر مهدوی و دیگران از کلمه "علم الاجتماع" استفاده می کردند و این دکتر صدیقی بود که کلمه جامعه شناسی را در زبان فارسی به عنوان معادل "Sociology" وضع کرد. جنبه و وجه تأسیس ایشان از خود کلمه "جامعه شناسی" شروع می شد و شرایط مثل زمان کنونی نبود که این همه مترجم وجود داشته ...
عماد افروغ کاندیدای ریاست جمهوری می شود؟/شرط توکلی برای سخنرانی در کنار دو چهره جنجالی/آیت الله جنتی چند ...
به من می دهند و می گویند چرا تو خاص شده ای؟! فرد شهرت طلب دیگر علی مطهری است. وی در مصاحبه با روزنامه اعتماد و در پاسخ این سوال که به نظر خودتان علی مطهری از کی علی مطهری شد و در منظر افکار عمومی صرفا فرزند شهید مطهری نبود؟ گفت: فکر نمی کنم علی مطهری چیزی شده باشد که شما این سوال را مطرح می کنید. در عین حال پاسخ این گونه سوال ها یک مقداری مستلزم تعریف از خود است. * یکی از دوستان به شوخی می گفت کم ...
ستاره دیروز طنزهای تلویزیونی/ از حس شهرت اشباع شده ام
در 12 آذر پا به 50 سالگی گذاشت، اما همچنان برای بسیاری، در نقش همان جوان پرشور ساعت خوش و دانشجوی عاشق روزگار جوانی شناخته می شود و یک بار دیگر این اصل را به یادمان می آورد که سن فقط یک عدد است و جوانی باید در ذات آدم باشد! تصویر 28 سال دارم نه 50 سال! با همه این تعاریف نصرالله رادش دیروز 50 ساله شد. او که به بهانه تولدش مهمانمان بود، از جوانی هایش برایمان گفت و روزگار جوانی و ...
گفتگوی خواندنی با نوه مدرس
...، فروختند و از آنجا نقل مکان کردیم. چندی پیش شنیدم که می خواهند این خانه را تعمیر کنند، ولی به نظر من این خانه، دیگر قابلیت تعمیر ندارد. در دوران تبعید آقا که از سال 1307 تا 1316 یعنی نزدیک به 9 سال طول کشید، پدرم با تمام تلاش هائی که کردند فقط یک بار توانستند بروند آقا را ببینند و آن یک بار هم زیاد طولانی نبود. اغلب اوقات برای آقا نامه می نوشتند و در عین حال سعی می کردند ما را از آثار این ...