سایر منابع:
سایر خبرها
از عتاب رهبری به محافظش تا دستور حاج قاسم/ خواص را خدا هدایت کند امّا برای مظلومیت من غصّه نخورید
...> - حاج آقا من چند وقت قبل از شهادت محمد، خواب دیدم که شما یک جعبه ای به بنده دادید و من دیدم که یک شیء زیبایی به بنده دادید و گفتید که این حق شماست؛ من فکر کردم که این برای خودم هست اما بعد شهادت محمد فهمیدم که آن برای محمد بوده. شهید خیلی به شما علاقه داشت و همیشه موقعی که صحبت های شما از تلویزیون پخش می شد، بچه ها رو جمع می کرد که صحبت های شما رو ببینند. خیلی دوست داشت که به دیدار شما بیاد. ...
گفت وگو با دختری که خواستگارش او را سر کلاس دانشکده با چاقو مجروح کرد
موبایلم را عوض کرده بودم و خبری از او نداشتم. آن روز وحشتناک(غروب پنجشنبه 4آذرماه) من مشغول کنفرانس در کلاس بودم. همه لامپ ها خاموش بود. لپ تاپم را روشن کرده بودم تا کنفرانسم را از طریق پاورپوینت اجرا کنم. در یک لحظه نور پروژکتور قطع شد و من از کلاس بیرون رفتم تا پروژکتور دیگری بگیرم. وقتی برگشتم در راهروی دانشگاه، خواستگارم را دیدم. صدایم زد و گفت بیا با هم صحبت کنیم. گفتم برو الان ...
اثبات بی گناهی پسر دانشجو در سرنوشت شوم یک دختر/آزمایش ژنتیکی رازگشا شد
ایران آنلاین /به گزارش پرونده، پسر جوان نمی دانست همکلاسی اش حدود چهار ماه قبل چه بلایی سر دختری درآورده است. او از حدود یک ماه قبل و درست هنگامی که همه همکلاسی هایش سخت مشغول درس خواندن بودند تا امتحانات دانشگاه را با موفقیت پشت سر بگذارند، اسیر یک رابطه مجازی شد و برای خودش گرفتاری بزرگی درست کرد. میثم که توسط پلیس مشهد دستگیر شده است گفت:در یکی ازمناطق حاشیه شهر زندگی می کنیم ...
شهیدی که آل سعود را در قلب عربستان لعن می کرد
اسداللهی در میدان رزم سوریه فرا می رسد. پدرش شهید می گوید: سال گذشته قرار شد به حج مشرف شویم و من نام حمیدرضا را به عنوان یکی از عوامل کاروان رد کرده بودم، اما او گفت نمی آید. گفتم همین الان برویم در یک جمعی که 500 تا بچه حزب اللهی باشند. من بگویم یک نفر را برای عوامل اجرایی کاروان حج می خواهیم، یک نفرشان نه نمی آورد، حالا تو نمی آیی. در جواب گفت اگر دور حرم امام حسین(ع) بچرخم ثوابش از حج خیلی ...
اعتراف رئیس دانشگاه به قتل پیرمرد
شمال کشور رفتم. مدتی بعد دختر مقتول با من تماس گرفت و سراغ پدرش را گرفت. من هم به تهران آمدم و خودم را بی خبر نشان دادم. با شکایت آنها، جسد شناسایی شد. وقتی به اداره آگاهی رفتیم از افسر پرونده خواستم فرزندان مقتول به خانه بروند تا به قتل اعتراف کنم. رئیس دادگاه: قرص ها را چطور تهیه کردی؟ متهم به قتل: به خاطر مشکلات مالی بی خواب شده بودم و قرص خواب آور مصرف می کردم. حتی دو بار ...
چمران: یک خانه وقفی در پاسداران دارم
. یک خانه وقفی در انتهای پاسداران دارم چمران همچنین برای اولین بار در رسانه ملی از دارایی های خود گفت و اعلام کرد: قبلاً یک خانه 96 متری داشتم که بعد از آنکه بچه ها بزرگ شدند و ازدواج کردند صاحب یک آپارتمان 150 متری در انتهای پاسداران شدم که هنوز سند هم ندارد و وقفی است و کسی هم آن را نمی خرد! او درباره میزان دریافتی ماهانه اش از شورای شهر هم گفت: ماهیانه 5 میلیون و 100 هزارتومان حقوق اعضای شورای شهر است که برای 70 ساعت کار در ماه به ما داده می شود. *مهر ...
هرآنچه در نود گذشت
مهمترین بخش برنامه نود در شب گذشته جایی بود که به ماجرای محرومیت مهدی رحمتی پرداخته شد. جایی که رییس کمیته اخلاق ، سید مهدی رحمتی و مهدی تاج روی خط آمدند و با فردوسی پور گفت و گو کردند. برنامه نود دوشنبه شب(پانزدهم آذر ماه) ساعت 22:37 آغاز شد که فردوسی پور بازی های صورت گرفته از هفته یازدهم لیگ برتر، بخشی از حواشی مسابقه صبای قم و استقلال تهران و همچنین عملکرد بازیکنان ایرانی شاغل د ...
حقایقی درباره علی حاتمی
ممنوع الکار شد. داستان از این قرار بود که از ارشاد علی را احضار کرده و برگه دستورالعمل حذف 20 دقیقه از فیلم و فیلمبرداری مجدد را دستش می دهند. علی هم برگه را پاره می کند و از ارشاد خارج می شود. فردای آن روز یداله صمدی از ارشاد به من زنگ زد و گفت روی دیوار یک برگه زده اند که رویش نوشته علی حاتمی به دلایل فلان و فلان تا اطلاع ثانوی ممنوع الکار است. این اتفاق برای حوالی سال های 65 و 66 است. بعد از ...
خاطرات جالب رهبری از شهید نواب صفوی
مرکز اسناد انقلاب اسلامی: سید مجتبی تهرانی معروف به نواب صفوی، در سال 1303 شمسی در خانواده ای روحانی و اصیل در خانه محقری در خانی آباد تهران قدم به عرصه ی وجود گذاشت. پدر او مرحوم سید جواد میرلوحی، از روحانیانی بود که در اثر فشار حکومت رضاخان مجبور به ترک لباس روحانیت شد، اما از طریق تصدی وکالت دادگستری همچنان به داد مظلومان می رسید .پس از اتمام دوره ابتدایی وارد مدرسه صنعتی آلمان گردید. همزمان با آن به آموختن دروس حوزوی پرداخت. از همان ابتدای جوانی احساسات عمیق دینی از خود در شکل تظاهرات و اعتراض بر ضد مظاهر بی دینی در جامعه نشان داد. با ...
روایت رئیس سابق دانشگاه علامه از حمله به خوابگاه و زندانی شدن در دفترش از سوی یک تشکل دانشجویی
نفره گرفته اما دوستان بسیجی می گفتند نباید برگزار شود و ما هم گفتیم شما نباید بگویید که برگزار نشود. دانشگاه تصمیمی را گرفته و بر آن می ایستد. صبح در دفتر جلسه داشتیم و از آن بیرون نرفته بودیم که بعد معلوم شد اینها از بیرون آمده و در راهرو حدود صد نفر تجمع کرده اند که نتوانم به بیرون بروم. اتفاقا روز قبل از آن، کتاب شرح توحید الصدوق من از چاپ دوم درآمده و پست آمده بود کتاب ها را به دفترم تحویل داده ...
امیدواری کیانوش عیاری برای اکران فیلمش بعد از شش سالغباری که بر خانه پدری نشسته است
هدایت فیلم سپرده شده و امیدوارم بتوانیم پروانه نمایش بگیریم و این فیلم را اکران عمومی کنیم. 16 اردیبهشت 93 عیاری: آرزو می کنم بالاخره پس از گذشت سه سال و نیم، مشکل فیلم خانه پدری رفع شود تا بتوانم فیلم دیگری بسازم. 2 تیر 93 ایوبی: ما با آقای عیاری سه جلسه مفصل صحبت داشتیم و تاکید کرده ایم که هر تصمیمی شورای پروانه نمایش بگیرند حق خودم نمی دانم که نظر آنها را وتو کنم ...
فروش نوزادان درپی تنگ شدن عرصه بر زنان
هاست دغدغه زنان معتاد، نوزادان و بچه های آسیب دیده را دارد؛ بچه ها و نوزادانی که حاصل زندگی های بربادرفته اند و زندگی شان بر لبه پرتگاه فروپاشی است؛ زنی که معروف به پولدارترین زن شهر است و در عین حال یکی از اعضای شورای شهر؛ زنی پر مشغله که علاوه بر مدیرعاملی یک شرکت، عضویت اتاق بازرگانی و عضویت در شورای شهر، مدیریت مؤسسه خیریه مهرآفرین را هم خودش بر عهده دارد؛ مؤسسه ای که تمرکز فعالیتش بر روی ...
نبود امنیت در دل شهر بیرجند با بلاتکلیفی طرح فرزان/ خانه هایی که با سگ نگهبانی می شود+ تصویر
چنین و چنان شود. وی بیان کرد: آقای امینی اولین کسی بود که با تخریب این محل و هزینه چهار میلیارد تومان این محله را تخریب کرد که ما آن زمان گفتیم که آقای مهندس بیا معبر خیابان را باز کن؛ ما حاضر بودیم با بزرگهای محل برویم جلو معبر را بخریم شما معبر را باز کنید گفتند نه. این کار انجام شد. من دو سال دنبال این بودم که به من گاز بدهند آخر با وساطت آقای شهردارمن توانستم این محل را ...
صاحب قهوه خانه یافت آباد:کارگرانم پیش چشم هایم جان سپردند و مردم تماشاچی فقط از صحنه فیلم می گرفتند
افتاده بود را دید. یک ربع ساعت هم طول نکشید که همه چیز سوخت و خاکستر شد. آقا بهمن ماجرا را این طور تعریف می کند: من و رضا و حشمت در اتاق خواب بودیم. ساعت 8:15 دقیقه صبح تلفن زنگ خورد. من گوشی تلفن را برداشتم و مشغول صحبت کردن بودم که نگاهم به سقف افتاد. روی سقف دایره ای از آتش با قطر زیاد افتاده بود و گر می گرفت. از اتاق بیرون رفتم تا حشمت و رضا را از خواب بیدار کنم و همگی با هم فرار کنیم. بوی دود ...
ساسان انصاری: از انتخاب فولاد راضی ام/ما پیروز داربی خوزستان هستیم
است و از همه نظر نیز حامی من بود و بسیار به من کمک کرد. من بچه ممسنی شیراز هستم که فوتبالیست های خوب و تکنیکی از جمله سروش رفیعی و داریوش شجاعیان نیز اهل این جا هستند. وی در واکنش به این موضوع که به نظر می رسد گل شانسی هم زده ای، عنوان کرد: قسمتی از فوتبال، شانس است. انصاری در خصوص پوشیدن پیراهن شماره 3 فولاد نیز گفت: دلیل خاصی ندارد؛ سال گذشته در فولاد شماره 8 را می پوشیدم که ...
ترک اعتیاد از نوع دانش آموزی!
شهر تهران تاکنون آماری از بهاران به شورا نداده است، در نشست خبری روز گذشته اعلام کرد در مرحله اول، بهاران هزارو 500 نفر را جذب کرده که در نتیجه، حدود 442 نفر را به مرحله بهبودی رسانده است. او در پاسخ به خبرنگاران که درباره این آمار تردید داشتند، گفت: هر وقت خواستید امکان بازدید را فراهم می کنیم و مشخصاتشان را ارائه می دهیم. از قدیمی درباره اظهارات حدود یک سال قبل شهردار تهران که گفته بود نیمی از ...
اولین روز دانشگاه من ...
...! من در دوران مدرسه هم همیشه عجول بودم و زود به مدرسه می رسیدم! البته عجول که نه، به اصطلاح غربی ها "آن تایم"! هنوز کسی نیامده بود. من هم داخل کلاس نرفتم. منتظر شدم تا بقیه هم بیایند. غیر از من یک پسر جوان و ریز نقش هم پشت در ایستاده بود. حدس زدم که همکلاسی ام باشد. قیافه اش شبیه بچه درس خوان ها بود. او هم مثل من با یک کیف دستی مدل دانشگاهی آمده بود. خجالت کشیدم با او حرف بزنم و از ...
آبروی خانواده ام را بردم
شیر کاکائو را بخور تا با آرامش بخوابی و او هم قبول کرد و برای خواب به اتاقش رفت. صبح وقتی از خواب بیدار شدم به سراغش رفتم و دیدم که دیگر نفس نمی کشد. وقتی مطمئن شدم او فوت شده است، اثر انگشت او را در قولنامه ای که از قبل تنظیم کرده و نوشته بودم او از من 100 میلیون تومان قرض گرفته گذاشتم. پس از این حوله ای به دور گردنش انداختم تا جلوه دهم او را خفه کرده اند و بعد هم جسد را داخل پتویی ...
نگاهی به زندگی و شهادت دانشجوی شهید لرستانی
وصیت نامه بنویسم ولی هر بار مردد بودم و توان این نوشتن از من گرفته شده بود.علی رغم گفته های برادران عزیز رزمنده در جبهه قبل از عملیات در بر به شهادت رسیدن من، ولی در دلم این رخنه کرده بود که من حالا نوبتم نشده است، ولی این بار به طور ناخودآگاه قلمم روان شده، روحم بال درآورده، هر روز و شبم شده است گریه در فراق دوست. بارالها من 2 بار تا مرز شهادت رفتم ولی مجروح گشتم، پس کی نوبت وصل من می شود. ...
علیرضا حیدری: آدم سیاست نیستم
که کرده ام تعجب می کنم. آیا واقعا من بودم که در آن مقطع فلان کار را انجام دادم؟ هر دهه زندگی شرایط خودش را دارد. انگار آدم دهه به دهه ریست می شود. مثلا در کشتی، من سختی هایی کشیدم که شاید الان نتوانم هیچ یک از آنها را تحمل کنم. امروز گاهی با خودم می گویم چطور در آن تمرینات سنگین قلبم نمی ایستاد. انگار همه اش جنگ بود، در بیزینس هم خیلی سختی کشیدم که الان دیگر نمی توانم آنها را تحمل کنم. انگار حالا ...
تهدید تلفنی رحمتی به خداحافظی
.... او تصریح کرد: آقای تاج یا آقای کفاشیان به جلسات خارج از کشور می روند خانم بی حجاب آنجا نیست؟؛ مسؤولان دولت می روند این اتفاق نمی افتد؟ از سوی دیگر چرا در پنج ماه اخیر این حرف را مطرح نکردند ولی سه روز مانده به مسابقه ما با تراکتورسازی چنین مسئله ای را عنوان و ذهن من و کادر فنی را مشغول می کنند؛ من 15 سال با تیم ملی به خارج از کشور رفتم، چرا این اتفاقات پیش نیامد؟ فکر می کنم کسانی که ...
متهم در دادگاه: برنامه ای برای قتل نداشتم
روزنامه شرق: مردی که مدعی است در پی یک شکست مالی مرتکب قتل شده، وقتی در جلسه محاکمه حاضر شد، جزئیات قتل را توضیح داد. دو سال قبل مأموران پلیس در جریان مفقود شدن مردی قرار گرفتند. مأموران تحقیقات خود را آغاز و بعد از چند روز جسد مرد گم شده را پیدا کردند. خانواده مقتول در این مرحله به مأموران گفتند او برای انجام کاری از خانه خارج شد و طبق معمول همیشه و خیلی عادی بیرون رفت؛ اما دیگر باز ...
دردسر ارتباط شوم دختر 14 ساله با پسر عمه / چرا با من بودی پس شاید...!؟
سکوت کردم. این گونه بود که نصرت زن 38 ساله ای را به عقد موقت خودش درآورد. آن زن همه مخارج نصرت را تامین می کرد و او دیگر من و فرزندانش را فراموش کرده بود. در این شرایط پدرم نیز از غصه من فوت کرد و بعد از آن نصرت همه روابط پنهانی خود را آشکار کرد. دیگر تحمل دیدن این روزها را نداشتم که در یک تصمیم احمقانه دست به خودکشی زدم اما خوشبختانه یکی از همسایگانم مرا به مرکز درمانی رساند و نجات یافتم. چیزی نمانده بود که با این اقدام گناه آلود، آخرت خودم را نیز تباه کنم، اما امروز تصمیم گرفته ام از او طلاق بگیرم و... اخبار زیر را از دست ندهید: اخبار زیر را از دست ندهید: ...
خاطره پندآموز استاد شفیعی کدکنی از نوروز
خواهر و برادرام از تهران آمدند مشهد، با بچههای قد و نیم قدشان، پدر به هرکدام از بچهها و نوهها 10 تومان عیدی داد، 10 تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی به مادر داد. اولین روز بعد از تعطیلات بود، چهاردهم فروردین، که رفتم سر کلاس. بعد از کلاس، آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم دارد و باید بروم به اتاقش؛ رفتم، بستهای از کشوی میز خاکستری رنگ کهنه ...
نیم قرن خاطره بازی با جعفر والی
20 به بعد چهره مملکت عوض شد بویژه در سال 32؛ یعنی تقریباً 12 سالی که من درس خواندم. تئاتر به شکل جدی مطرح شده بود و من هم خیلی علاقهمند بودم. خانواده بالاخره موافقت کرد که به هنرستان بروم. پیش خودشان فکر کرده بودند که بچه درسخوانی نیستم و همان بهتر که به هنرستان بروم. این تصمیم نقطه تغییر بزرگی در زندگی من بود چون هنرستان من را خیلی عوض کرد. رابطه استاد و شاگرد، نوع تدریس، نوع برخورد و فضای ...
با پای خودم به خانه مجردی رامین رفتم / نمی خواستم با پسر عمه ام ازدواج کنم
به خاطر نسبت فامیلی و شناختی که از یکدیگر داریم با کرامت ازدواج کنم او می گفت اجازه نمی دهم با فرد دیگری به جز پسر عمه ات ازدواج کنی. این گونه بود که من از خانه فرار کردم و به مشهد آمدم. چند ساعت بعد از آن که به مشهد رسیدم با پسری به نام رامین آشنا شدم و به خانه مجردی او رفتم. انتظار داشتم او با من ازدواج کند ولی چند روز بعد فهمیدم رامین نامزد دارد. وقتی در خیابان به خاطر همین موضوع با یکدیگر مشاجره می کردیم مورد ظن ماموران قرار گرفتیم و دستگیر شدیم. حالا هم پشیمانم اما... اخبار زیر را از دست ندهید: اخبار زیر را از دست ندهید: ...
آرش با دختر خواهرم ارتباط شوم داشت / از در و همسایه ها شنیدم و ...
به تماس های تلفنی وقت و بی وقتت با دیگران مشکوک شدم، اعتراض کردم اما به گونه ای باهام برخورد کردی که دیگه جرات نکردم درباره ش حرفی بزنم. من چهارده سال تو خونه تو، همه رفتارها واعمال تو رو دیده و تنها تحمّلت کردم. تو شوهر من بودی و من با بی غیرتی تمام، همه چیزایی که دیگران درباره تو می گفتند رو نشنیده می گرفتم، امّا این بار خودم دیدمت، با چشمای خودم! این بار نمی تونی انکار کنی و بگ ...
سامورایی های آذربایجان
های خواب آلود ما دوباره استارت زدند و راه افتادیم! تازه داشتیم گلدسته های حرم را می دیدیم و می خواستیم حس و حالی بگیریم که یهو یک پراید فسقلی بوق زنان خودش را انداخت جلوی ماشین ما و ترمز زد! با خودم گفتم: عجب! چه شانس بدی! شهادت در انفجار انتحاری! . در همین احوال و مرور شهادتین بودم که دو نفر کلاش به دست از پراید پریدند بیرون.پیرمردی حدودا شصت ساله و نوجوانی حدودا شانزده ساله! از نشان ...
در گوشی پدرم مطالب باورنکردنی را دیدم و متوجه ارتباط مخفیانه پدرم با آن زن ها شدم که...
...: خیلی کار بدی کردی گوشی تلفن را بدون اجازه پدرت برداشتی. اما همان روز، بعدازظهر، او و پدرم جر و بحث شدیدی کردند. من که خودم را مقصر می دانستم، از خانه فرار کردم. به خانه خاله ام رفتم. موضوع را به او هم اطلاع دادم. این مشکل قوزبالاقوز شد و دایی هایم به سراغ پدرم رفتند. الان یک هفته است خانه خاله ام هستم. مادرم هم قهر کرده و اینجا آمده است. نمی خواستم این طوری بشود. ای کاش. ...
داستان سرایی عجیب عروس اسیدپاش
روز بستری و درپی بهبودی نسبی برای تحقیقات به شعبه هشتم دادسرای جنایی تهران منتقل شد. متهم زمانی که در مقابل بازپرس ایلخانی ایستاد منکر اسیدپاشی شد و اعلام کرد مردی که کاپشن پوشیده و کلاه به سرداشت وارد خانه شده و به روی او و خواهرشوهرش اسیدپاشیده است.این درحالی است که در تحقیقات صورت گرفته، همسایه طبقه اول الهام گفته: زمانی که فاطمه جیغ زد من بیدار بودم و خودم را در کمتر از 30 ثانیه به طبقه سوم ...