سایر منابع:
سایر خبرها
آنچه در دورهمی گذشت/ از غر زدن هادی کاظمی تا حضور یک داعشی در هواپیمای بهداد سلیمی
در پلسخ بیان کرد: برای اولین بار این اتفاق افتاد و بی سابقه بود. به هر حال باید با روانشناسم صحبت کنم تا بتوانم به این استرس غلبه کنم. سلیمی درباره فرزندش گفت: خدا در اول فروردین 95 به من یک دختر هدیه داد که 4 روز من از تولدش به اردو رفتم. 5 ماهی تا مسابقات المپیک در اردو بودیم و به طور کلی فقط یک ماه دخترم را دیدم. حتی زمانی که از برزیل برگشتم منو نمیشناخت. سلیمی درباره ...
مصباحی مقدم: آقای ناطق و آقای هاشمی رفسنجانی عضو جامعه روحانیت هستند چه به جلسات بیایند چه نیایند
افتاده است تا 28 میلیون تومان باید بازپرداخت کند. 5 میلیون 28 میلیون شده است. س: در قضیه حقوق های نجومی صحبت های زیادی شده است. مردم گلایه مند هستند 7 ماه گذشته است و سخنگوی دستگاه قضا اعلام کردند نه دولت و نه مجلس شکایتی نکرده اند. برخی معتقدند خود دستگاه قضا به عنوان مدعی العموم می تواند بیاید حکم صادر کند. برخی می گویند خلا قانونی داشتیم و بارها به مجلس گفته شده است . واقعاً خلا ...
درددل راننده ای که مقابل شورای شهر کتک خورد
...> 48 سال. ولی سنتان خیلی بیشتر از 48 سال به نظر می آید. خب دیگر، مشکلات زیاد داشته ام. من بچه جبهه و جنگم. رزمنده بودید؟ چند سال؟ 14 ماه سابقه جبهه دارم. من دانش آموز بودم که به جبهه رفتم و در خانواده مان چهار شهید داده ایم. برادرم هم جانباز است. یعنی چندسال تان بود که به جبهه رفتید؟ 17 سال. کدام جبهه ها بودید؟ ...
ماجرای همسفر شدن دو داعشی با بهداد سلیمی در دورهمی
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از خبرآنلاین، شامگاه پنجشنبه 18 آبان ماه بهداد سلیمی قهرمان وزنه برداری جهان مهمان برنامه دورهمی بود. او درباره شروع کار خود با ژیمناستیک و دلیل انتخاب رشته وزنه برداری گفت: من از ژیمناستیک شروع کردم و بعد از یک مدتی دچار آسیب شدم و به سراغ کشتی رفتم. همه ورزش های حرفه ای دارای آسیب هستند. او درباره حس قوی ترین مرد جهان بودن توضیح داد: در رشته ...
اگر ننویسم می میرم...
رنگ و رو رفته ای به اسم سجل میلادم به بیستمین روز از اولین ماه گرم تابستان به آن زمان که 1320 سال از سفر پر خطر محمد (ص) از مکه به مدینه می گذشت رقم خورده است. و حتم دارم حقیقت در این میان گم گشته است... ...من، یازدهمین فرزند پدر و مادرم بودم. پیش از من، ده تای دیگر، همه مرده بودند. فقر و ناداری و نبود بهداشت، دارو و درمان، علت های اصلی مرگ و میر شمرده می شد. آ شیخ اسماعیل، بر بلندای بام ...
او با دختر خواهر مطلقه من ارتباط برقرار کرد / مجبورم کرد خودم را در اختیار پسران غریبه قرار بدهم!
روزها سیزده سال بیشترنداشته و در حالی که از شدت اضطراب ناخن هایم را می جویدم، به دعوای آن دو خیره شده بودم. با همان سن و سال کمی که داشتم، خوب می دانستم این پدر است که مادر را آزار می دهد. همه چیز زندگی مان عالی بود، ماشین مدل بالا، آپارتمان، ویلای شمال و بهترین امکانات را داشتیم، امّا چه سود که دلمان خوش نبود! از وقتی یادم می آید همیشه ایّام، چشمان مادر را خیس، قرمز ، متورّم و اشک آلود ...
همسرم پول هایی که به زحمت در می آوردم را با مردی دیگر خرج می کرد و خوش می گذراند!
: پسر جان، چرا این قدر خودت را به رنج و زحمت می اندازی ؟ کرایه یک آپارتمان کوچکتر، بار زندگی و خرج و مخارج تو را سبک تر می کند. اما عروس و داماد جوان می خواستند با کلاس زندگی کنند. چند ماه گذشت. آقای همسایه از کله صبح تا بوق شب سر کار می رفت. کمرش زیر بار هزینه های سنگین مسخره بازی هایش خم شده بود. غفلت او از مسائل عاطفی زندگی و تنها مانده همسر جوانش درد سر ساز شد ...
خطرهایی که در ترکیه در کمین تان است
صورت زخمی در حالی که مشخص بود مشت های متمادی به صورتش خورده در فرودگاه دیدم. او هم مانند من منتظر پرواز بود. از او درباره اتفاقی که برایش رخ داد پرسیدم. او گفت: در یکی از بهترین هتل های میدان تقسیم که اتفاقا امنیت بالایی هم دارد، اقامت داشتم. تا سه روز اول همه چیز خوب بود اما یک روز داشتم از هتل خارج می شدم که دو نفر آمدند و بعد از کتک زدنم، پول و پاسپورتم را برداشتند و فرار کردند. بعد از ...
ابتدا از ایران می ترسیدم/ ترسیم رویاهایم را در نقش جهان یافتم
اما قطعا آخرین بار نخواهد بود. قبل از اینکه به ایران بیایید چقدر فرهنگ ایرانی و مردم ایران را می شناختید؟ فکر می کردید که من دارم به ایران کشور خطرناکی می روم و قرار است با مسائلی خطرناک مواجه شوم؟ یان: بله، من قبل از شروع سفرم به ایران 5 سال کلاس کاراته رفتم تا بتوانم از خودم دفاع کنم. (شوخی) نه واقعا من چیز زیادی درباره ایرانیان و فرهنگ ایرانی نمی دانستم. فقط می دانستم اینجا کشوری ...
پیام همسر شهید مدافع حرم برای داعش +عکس
.... البته ابتدا قرار بود نامش را صادق علی بگذاریم چون صبح زود وقت اذان صبح به دنیا آمد. خیلی نگران سلامتی اش بودم و اینکه نکند اتفاقی هنگام زایمان برایش بیافتد. شاید چون سن کمی داشتم بر نگرانی ام افزوده می شد. تا اینکه یک ماه قبل از تولدش خواب دیدم پهلو درد شدیدی دارم، دکترهای زیادی رفتم و هر کدام یک چیزی می گفتند. شب آقای قد بلند کمر بسته ای را در عالم رویا دیدم که لباس سبزی به تن داشت. از من ...
قتل مادر به دلیل مصرف شیشه/ مرگ مشکوک دو دختر در استخر خصوصی/ خورده شدن جسد توسط موش در بیمارستان رشت
به گزارش تیتر شهر: دربسته حوادث امروز تیتر شهراخباری درباره مرگ دو دختر دریک استخر خصوصی،متهمی که به دلیل استفاده از شیشه مادر خود را به قتل رساند،مردی که برای 200میلیون تومان قتل را به عهده گرفت و .... متهم مادرکُشی: تحت تأثیر توهم ناشی از شیشه بودم برای نخستین بار از یکی از دوستانم در پارک محلمان 5 هزار تومان شیشه خریدم و مصرف کردم، بعد به خانه رفتم و متوجه هیچ چیزی نبودم، در ...
دختری که یک شبه با تختی و پوریای ولی مقایسه شد
تحریم نمی توانستیم پول برای مربی بفرستیم و به همین دلیل باید فردی را پیدا می کردم که با این قضیه مشکلی نداشته باشد. زمانی که با رابین آشنا شدم و به او این مشکل را گفتم، او گفت که با این قضیه کنار می آید و به این ترتیب کارم را با او شروع کردم. در این یک سال که با رابین کار می کنم پیشرفت بسیار خوبی داشتم. هزینه هایش را چه کسی پرداخت می کند؟ خانواده! و چقدر هزینه دارد ...
رمز و راز موفقیت خالق اشباح و خون آشام
برای خودم هم روشن نبود، اجازه ندادند وارد دانشگاه بشوم. با اینکه رتبه ام خیلی خوب بود! یعنی یک بار نفر سوم و یک بار هم نفر چهارم شدم. تأثیر آن اتفاق در من خیلی بد بود. آن موقع تهران زندگی می کردم. بعد از این قضیه سه سالی به اصفهان رفتم. یعنی به زادگاهتان برگشتید؟ بله. تا آن وقت از من داستان هایی در مجلات معروف منتشر شده بود. مجموعه داستانی هم منتشر کرده بودم. اما از همان سال ...
سکوت رزیتا غفاری شکست/ماجرای قهر طولانی علی حاتمی و جمشید مشایخی چه بود؟/ آمیتاب باچان" بهترین بازیگر ...
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی خبرگزاری میزان، فرهنگ و هنر ایران و جهان در هفته ای که گذشت اتفاق ها و رویدادهای مختلفی را به خود دید. در گزارش زیر به مهم ترین رویدادهای عرصه فرهنگ و هنر از اجرای پیش روی ارکستر سمفونیک تهران به رهبری شهرداد روحانی، زمان انتشار جدول اجراهای جشنواره موسیقی فجر، گزارش اجرای پاییزی محسن یگانه، بهترین بازیگر سال 2016 بالیوود، دلیل کاهش کیفیت فیلمنامه ها از ...
دردسرهای یک بنگاه ازدواج
من هم 14 سالگی پای سفره عقد نشستم. افسوس که همسرم عصبی بود و دست بزن داشت. آنقدر کتکم می زد که دیگر نتوانستم رفتارش را تحمل کنم و طلاق گرفتم و به خانه پدری بازگشتم، اما به قدری حرف و حدیث پشتم درآمد که مجبور شدم دوباره ازدواج کنم و به خانه اصغر رفتم. از همان روزهای اول زندگی به ناچار کارمی کردم اما شغل ثابتی نداشتم و مدام از این شاخه به آن شاخه می پریدم. تا اینکه یک روز با زن ...
از کلاس اول ابتدایی کار کردم
او یکی از نویسندگان مجموعه عروسکی هادی و هدا بود که یکی از کارهای نوستالژیک و خاطره انگیز برای دهه پنجاهی ها و شصتی هاست. فیاضی علاقه خاصی به بچه ها دارد و در داستان نویسی هم به این گروه سنی توجه ویژه ای دارد. خودش می گوید: برنامه سازی برای کودکان باید خیلی هوشمندانه باشد تا آنها را پای تلویزیون نگه داشته و بر آگاهی آنها بیفزاید . فیاضی که بازی مقابل دوربین را با حضور در فیلم چریکه تارا شروع کرده است، در سریال معمای شاه دو نقش بازی می کند؛ چرچیل و میانسالی فردوست! این بازیگر به نویسندگی نیز علاقه مند است و زندگینامه خود را در قالب کتابی به نام قصه های آسیه آباد منتشر کرده که مناسب کودکان است. با این بازیگر و نویسنده درباره زندگی اش هم صحبت شدیم. متولد آسیه آباد اهواز هستید، برایمان از کودکی و خانواده پدری بگویید؟ در کتاب قصه های آسیه آباد درباره بچگی هایم نوشته ام. تعلق خاطر عجیبی به این محله دارم و در تمام قصه هایم نشانه های این محله دیده می شود. پدرم کارگر شرکت نفت بود اما زمانی که به سالی دو ماه شهرت دارد، او را بازخرید کردند. سالی دو ماه یعنی به ازای هر سال سابقه کاری که پدرم داشت، دو ماه به او حقوق دادند و بازخریدش کردند. در آن سال تعداد زیادی از کارگران شرکت نفت را به این طریق اخراج کردند. بعد از آن پدرم تاکسی خرید و راننده تاکسی شد. پدرم بیسواد بود اما بشدت به شعر علاقه داشت. ما خانواده ای عرب زبان بودیم اما پدرم تعلق خاطرش به اشعار فارسی و بختیاری بود. مادرم خانه دار بود و همه عشقش 9 بچه ای بود که داشت؛ شش دختر و سه پسر که من از همه آنها بزرگ تر بودم. زندگی در خانواده ای که پدر کارگر بوده، باید سختی ها و شیرینی های خود را داشته باشد؟ بزرگ می شدیم بدون این که سخت بگیریم یا شرایط برایمان دشوار باشد. خانواده فقیری نبودیم و من کودکستان رفته ام، آن زمان به مهدکودک های امروزی، کودکستان می گفتند. هنوز اشعاری را که در کودکستان به ما یاد می دادند به یاد دارم. تولد من همزمان بود با ملی شدن صنعت نفت به همین دلیل مرا سال ها و تا زمانی که برایم شناسنامه گرفتند، ملی صدا می زدند. شما در خانواده ای پرجمعیت بزرگ شدید این موضوع چه تاثیری در روحیه شما و موفقیت شما در اجتماع و کار داشت؟ من به دلیل علاقه ای که به کارهای هنری داشتم، خیلی زود از محله آسیه آباد جدا شدم؛ محله مان عجیب و غریب بود و بچه های به اصطلاح شری داشت اما من به کتاب و هنر علاقه مند بودم و فازم اصلا با دیگر بچه ها جور نبود. پدر و مادرم هم مانع کارم نشدند.آن زمان وضعیت اقتصادی مردم خوب نبود اما به اندازه امروز شرایط را سخت نمی گرفتند. ما با قناعت بزرگ شدیم و خودمان را با شرایط سازگار کردیم برای همین هرچند تعدادمان زیاد بود اما سختی ها را احساس نمی کردیم و بیشتر به دنبال علایقمان بودیم. 9 تا بچه بودیم اما همیشه به حق خودمان راضی بودیم و با هم نمی جنگیدیم. بچه های آن دوره برادر بزرگ تر را به عنوان جانشین پدر می پذیرفتند و حرف او را قبول می کردند اما الان در خانواده ای فقط دو تا بچه هست اما هیچ کدام چشم دیدن دیگری را ندارد چون توقعات زیاد شده و هرکدام از بچه ها تلاش می کند امکانات بیشتری داشته باشد. از چه زمانی کار کردید و طعم استقلال را چشیدید؟ من از کلاس اول ابتدایی کار می کردم. مدرسه که تعطیل می شد به مغازه پدرم می رفتم که در آن روغن ماشین می فروخت. کلی خاطره از همین مغازه دارم، همه را نوشته ام که یکی از آنها مربوط به زمانی است که دزد به دَخلم زد. اما پدر و مادرهای امروزی خیلی از فرزندانشان مراقبت می کنند و حتی فرزند دانشجوی خود را هم نمی گذارند مثلا تنها بیرون برود یا کار کند؟ الان شرایط تغییر کرده و والدین باید بیشتر مراقب بچه ها باشند اما این مواظبت نباید مانع استقلال آنها شود. باید جوری بچه ها را آموزش بدهیم که بتوانند در جامعه از حق خودشان دفاع کرده و مراقب خودشان باشند و این فقط از طریق آگاهی دادن به آنها میسر است. باید از همان کودکی در خانواده، مهدکودک، مدرسه و از طریق رسانه های مختلف به آنها آموزش داده شود که چه چیزهایی برایشان خوب است و چه چیزهایی به آنها آسیب می زند. هرچه دانش آنها درباره توانمندی شان و تهدیدهای پیرامون بیشتر شود، راحت تر می توانند پله های استقلال را طی کنند و سالم به مقصد برسند. البته خانواده باید همواره حامی بچه ها باشند اما مانع رشد و استقلال آنها نشوند. طاهره آشیانی - جام جم ...
بازیگر جم: یک مشت قالتاق در جم کار می کنند
دریا نگاه کردم. آنجا رفتم تا تسکین پیدا کنم و همه ناراحتی های شبکه جم و آنتالیا را از یاد ببرم. من همیشه 49 سال دارم! آن وقتی که می خواستند برایم شناسنامه بگیرند، چون بچه بودم و سواد نداشتم، کارمند ثبت احوال هر چیزی را که دلش خواست، گفت و نوشت: هرمز سیرتی، متولد 1319! ما پیشینه تاریخی و فرهنگی و ادبیاتی غنی ای داریم و می توانیم با زبان هنر و دوری از تکرار و با روش هایی نو و خلاقانه، داستان های فراوان ایرانی را به فیلم و سریال هایی دیدنی و جذاب تبدیل کنیم. آثاری که مردم را جذب و آنها را از دیدن آثار شبکه های ماهواره ای بی نیاز کند. ...
درددل های وحشتناک قاتل قبل از اعدام در مشهد / به هیچ کس رحم نمی کردم!!
نمی کردم روزی زندگی ام به جایی برسد که برای تامین هزینه های آن مرتکب جنایت شوم. آن زمان ازدواج کرده بودم و 3 فرزند داشتم اما وقتی پای موادمخدر صنعتی به زندگی ام باز شد دیگر همه چیز به هم ریخت به طوری که نمی توانستم برای تامین هزینه هایم کار کنم. شرایط سخت زندگی من به جایی رسید که همسرم دست فرزندان مان را گرفت و مرا رها کرد. دیگر من مانده بودم و پیکانی که هر روز خراب می شد. در همین حال خواهرم نیز از ...
آقازاده ها لانتوری را ببینند!
نقشی دارید؟ البته من پیشنهاد سینمایی دیگری هم در این سال داشتم، فیلم سدمعبر که به دلیل تداخل زمانی با هشت و نیم دقیقه و علی رغم میل باطنی نتوانستم در آن حضور پیدا کنم و ریسکی بود برای من. در فیلم رفتن هم سه سکانس افتخاری با برادران محمودی کار کردم و نقش یک قاچاقچی آدم را دارم. این روزها یکی از دلمشغولی های بازیگران، حضور در شبکه های اجتماعی است، از اینستاگرامتان چه خبر؟ ...
گفتگوی جالب با عبدالکریم وصال، شصت سال پس از ورود به پزشکی
مشخص نبود و همه باهم بودیم. درست است در مدرسه خوبی درس می خواندیدم ولی اصلاً کاری به این ویژگی ها نداشتیم. عامل اصل شکل گیری شخصیت شما چه بود؟ علاقه شخصی ام حرف اول را می زند و بعد شرایط خوبی داشتم. من 50 سال پیش رفتم آلمان که قطب علمی و فرهنگی آن روزهای اروپا بود و خوب این ها خیلی در شکل گیری شخصیت یک آدم نقش دارد ولی خوب تلاش و پشتکار خودم هم بود من عاشق خواندن و درس دادن بودم ...
فرزندانم آب دستم نمی دادند
جشن تولد خوشا شیراز هم بود، این برنامه از سال 89 در شبکه استانی فارس شروع به فعالیت کرد و علاوه بر سیمای مرکز فارس از شبکه های سراسری شما و پنج سیما نیز پخش می شود. به گفته محمد فیلی شروع کارش در هنر بازیگری از سال 50 با تئاتر شروع شده و سال 56 استخدام خانه فرهنگ و هنر درآمده است. وی گفته است: در سال 59 کارمند رسمی صدا و سیمای مرکز فارس شدم و کارم را ادامه دادم. هرگز خودم را به یک کار ...
شهید محمدابراهیم همت + تصاویر
مسؤولیت آشپزخانه به عهده او گذاشته شده بود. ماه مبارک رمضان فرا رسید، ابراهیم در میان برخی از سربازان همفکر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد که آنها هم اگر سعی کنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند، می توانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند. ناجی معدوم فرمانده لشکر، وقتی که از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد، دستور داد همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب ...
شیوا خنیاگر: 6 سال بیکار بودم!
روزنامه بانی فیلم: شیوا خنیاگر که آخرین بار در سریال ستایش در قاب تلویزیون ظاهر شد و سریال ماندگار راه شب را داشت، عنوان کرد: تماسی از دفتر آقای زرین کوب داشتم که پیشنهاد نقش مادر کتایون را دادند و تنها چند قسمت آماده بود. قبلا با آقای زرین کوب در سریال مرگ تدریجی یک رویا کار کرده بودم و تصمیم گرفتم در این سریال حضور داشته باشم. به بلندی یا کوتاهی نقش توجهی نداشتم و برایم مهم بود نقشی ...
وقتی با سمیه از روستا به شهر آمدم ، روزگارم سیاه شد
مایحتاج پنج فرزندش را تهیه می کرد. از آنجا که من فرزند اول خانواده بودم و چهار خواهر داشتم، بیشتر اوقات همراه پدرم در بیرون از منزل به سر می بردم. معمولا پدرم مرا با خودش همه جا می برد. او که اعتیاد به موادمخدر سنتی داشت، در موقع مصرف مواد مخدر Drugs با دوستانش از من تعریف و تمجید می کرد و مدام از کمک های من در کارهای کشاورزی سخن می گفت. من که در آن زمان نوجوانی بیش نبودم، آن قدر خودم را مسئولیت پذیر ...
زن سارق: شب عروسی با شوهرم شیشه کشیدیم
با این متهم را می خوانید. خودت را معرفی کن؟ سارا هستم و 26 سال سن دارم؛ 10 سال قبل ازدواج کردم و یک پسر هشت ساله دارم. چطور به سرقت رو آوردی؟ زمانی که ازدواج کردم فقط 16 سال سن داشتم و همسرم در شب عروسی به من شیشه داد و باهم شیشه کشیدیم؛ از آن به بعد معتاد شیشه شدم و در نهایت سرقت کردم، چند شب قبل نیز قصد داشتم شیشه بخرم که با دوستانم بازداشت شدم. ...
اژه ای: حصر، مصوبه شورای عالی امنیت ملی است/ محکومیت معاون رئیس جمهور
شود و بنده گفتم پس طبق قانون وکیل شما در تحقیقات مقدماتی نباید در جلسه باشد. وی تصریح کرد: یک وقتی نزد رئیس دولت اصلاحات رفتم. آن موقع من در تجدیدنظر بودم. وی گفت: آقای محسنی من شنیده ام شما حکم اختلاس فلان مدیر ما را تایید کرده اید. گفتم: بله. وی گفت: آخر مگر این مبلغ اختلاس است؟ گفتم: شما نسبت به مبلغ سوال دارید یا نسبت به اصل موضوع؟ وی گفت: ممکن است ایشان این مبلغ را برداشته باشد؛ اما ...
چرا فردا تعطیل نیست؟/ تکمیل مسکن مهر به سال97 کشید/ کمیته نظارت بر اجرای برجام تشکیل جلسه داد
وزیران رسید، واحد پول ایران، تومان و برابر با 10 ریال تعیین شد. چرا فردا تعطیل نیست؟ در گزارشی به بررسی چرایی تعطیل نشدن هشتم ربیع الاول امسال، سالروز شهادت امام حسن عسکری(ع) و آغاز ولایت امام عصر(عج) پرداخته ایم. فرهنگ و هنر بازگشت از جهنم جم از زبان یک بازیگر سیرتی گفت: آنها قرار بود همه مخارج مرا تامین کنند، اما از نوعِ پول دادنشان فهمیدم که ...
بهاره رهنما: بی خیال ازدواج، فقط پول!
...، نعیمه نظام دوست، سمانه پاکدل، پوراندخت مهیمن و آذین رئوف اشاره کرد. حضور موفق و پررنگ بهاره رهنما در این مجموعه تلویزیونی فرصتی مغتنم برای جام جم آنلاین شد تا به ترتیب ذیل با او گفت و گویی داشته باشد. همسایه ها را چگونه دیدید؟ سریال همسایه ها خیلی مرا جذب کرد و آنرا دوست دارم. با اینکه در چند ماه گذشته مشغله های بسیاری داشتم و حتی یک عمل جراحی در میانه کار ...
فروش اسلام
مقیم لندن بود. تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که بر می گرداند 20 پنس اضافه تر می دهد! می گفت: چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنس را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی. گذشت و به مقصد رسیدیم. موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت: آقا از شما ممنونم. ...
درباره تاریخ ایران کنجکاو هستم
دوربین رفتم و آن را بازی کردم. چه چیزهایی در این نقش برای شما جذابیت داشت؟ برای این که پیش از معمای شاه سریال تاریخی بازی نکرده بودم و دوست داشتم این تجربه را داشته باشم. همچنین کار کردن با آقای ورزی را هم دوست داشتم چون قبلا سریال های ایشان را دیده بودم و می دانستم که حتما چیزهای زیادی از ایشان خواهم آموخت. البته فصل اول سریال ستایش هم یک اثر تقریبا تاریخی محسوب می ...