سایر منابع:
سایر خبرها
سنگ صبور
...> شاه زاده رفت پیش فاطمه و گفت: تو چی می خواهی؟ فاطمه گفت: آقاجان! جان تان سلامت باشد. من چیزی نمی خواهم. شاه زاده آن قدر اصرار کرد که باید چیزی بخواهد تا آخرسر فاطمه گفت برایش یک سنگ صبور بیاورد. شاه زاده قبول کرد و راه افتاد و رفت. سفرش شش ماه طول کشید و همین که خواست برگردد، سوغاتی زنش را خرید و راه افتاد طرف شهر خودش. اما از شهر پا بیرون نگذاشته بود که پاش به سنگی خورد و یادش آمد ...
حواسمان به رفت و آمدهای علمی پسابرجام باشد
.... یکدفعه یادم است ایشان یک پیکانی داشت که هر دو سه هفته یکبار رنگ این پیکان را عوض می کرد به خاطر اینکه شبها با این پیکان بیرون می رفت، صبح با محافظ بود، معمولا ساعت 10، 11 می آمد یک چُرتی می زد و ساعت 2، 3 می رفت بیرون و سرکشی می کرد، یکدفعه من صندوق عقب ماشین را بالا زدم دیدم پشتش برنج و روغن بود بعد ما فهمیدیم او می رفت دو سه نصفه شب در پایگاه قصر فیروزه پشت در خانه ها می گذاشت، خودش شخصی ...
بلبل سرگشته
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده: محمد قاسم زاده یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کی نبود. در زمان های قدیم زن و شوهری بودند که دختر و پسری داشتند و این ها خیلی با هم مهربان بودند و هم دیگر را دوست داشتند. پسره یک شیر از دختره بزرگ تر بود. اما خوشی شان خیلی دوام نداشت و وقتی که پا گذاشتند تو هفت و هشت سالگی، زد و مادره عمرش سرآمد و مرد و رفت زیرخاک. پدره ...
گل خندان
به چهارباغش و تا آن همه گل و گیاه های رنگ وارنگ و میوه های جورواجور را دید، حیران و مات ماند و بی اختیار وارد باغ شد و از باغبان پرسید صاحب این باغ کی هست؟ باغبان گفت مال فلان تاجر است. پسر پادشاه مثل آدم های خوابگرد راه افتاد تو باغ و همین که به عمارت نقره و طلا رسید، هاج و واج ماند و با خودش گفت از پادشاهی فقط اسمش را داده اند به بابای ما، ولی جاه و جلالش نصیب این بابا شده. شاهزاده با ...
عناوین روزنامه / فال روزانه - چهارشنبه 6 بهمن 95
... ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی***خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را تعبیر: چرا کاری را که به نفع تو نیست انجام می دهی و چیزی را که ارزشی ندارد به بهای گزاف می خواهی به دست آوری. گره کارت به دست خودت باز می شود. پس منتظر غیب منشین. متکی به بازوی خودت باش تا به مراد خود برسی. فال روزانه متولدین آذر: اگر شما اکنون وظایف خود را به خوبی انجام ندهید، شاید دیگران ...
پیر خارکن و آجیل مشکل گشا
...، با پولش نان بخور و نمیری می خرید و می برد خانه. یک روز که هوا سرد بود، پیرمرد خارکن که مریض احوال و بی حوصله بود، مثل هر روز راه افتاد و رفت بیابان تا خاری جمع کند و خرج زن و بچه اش را دربیاورد. اما آن روز هر چه تو صحرا گشت، نتوانست خاری جمع کند. و آخر سر، دست خالی برگشت شهر. زن خارکن همین که دید شوهر پیرش دست خالی آمده خانه، پرسید: مرد! مگر امروز کجا رفته بودی؟ پیرمرد گفت: رفتم ...
سفره ی ابوالفضل
داد که شاه زاده و وزیر دست و وزیر دست چپ و دو تا پسر وزیرها بروند شهر دیگری و آن جا اردو بزنند. دختره تا این خبر را شنید، خوشحال شد و فرستاد دو تا خربزه خریدند و خودش هم رفت ور دست آشپزها و شروع کرد به پختن کاچی. اما پسر پادشاه که هنوز راه نیفتاده بود، برگشت به قصر و همین که دید، زنش پیش آشپزها ایستاده و دارد کاچی می یزد، از کوره در رفت و به خودش گفت این دختره انگاری هنوز تو جنگل زندگی می کند و ...
سریال خاطرات خانه اموات ؛ برای ترسیدن آماده شوید!
ارواح خبیثه به اندازه ما قانع نیستند و ترجیح می دهند همیشه چاشنی درام های وحشت آور باشند و حتی نقش اول قصه در ترساندن دیگران. روح خبیث پیرمردی که در همان خانه روی کاناپه ای کهنه مرده و تا چند روز بعد از مرگش هم همان جا مانده و بادکرده، سر شوخی را با آن ها باز می کند، اما رفته رفته روشن می شود که خیلی هم در کارش جدی است و می خواهد آن ها را تا سرحد مرگ بترساند. نکته جالب این ...
تا زمان انتخابات می شود احساس تکلیف می کنیم، وقتی تمام می شود می گوییم تکلیف تمام شد تا انتخابات بعدی!/ ...
فضایی ایجاد می شود که از یک روستای 700 نفری 70 نفرشان شهید می شوند! حالا اسیر و جانبازهایشان به کنار. وقتی سئوال کردم گفتند اکثرا به غیر از زن و بچه ها به جبهه رفته بودند. یعنی باید 400 نفر رفته باشند که 70 نفر شهید شوند! اما ممکن است کسانی تا روز آخر در اطراف امام بوده باشند، ولی نتوانسته باشند این ارتباط را برقرار کنند. سابقه خوب، تضمینی برای عاقبت به خیر شدن هیچ کدام از ما نیست ...
دختر شهر هیچاهیچ
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده: محمد قاسم زاده روزی بود، روزگاری بود و شهری بود به اسم هیچاهیچ و تو این شهر دختری زندگی می کرد. دختره را ختنه کردند و پس از چند روز که زخمش کمی بهتر شد، رفت پیش عمه اش که کمی دوادرمان برای خودش بگیرد. عمه اش تا برادرزاده را دید، گفت دوایی ندارد، اما عوضش دو تا تخم مرغ به اش داد که ببرد پیش عطار و به جای تخم مرغ ها دوا ...
نتایج فتح الفتوح بعد برجام کجاست؟
دنیا فقط یک وظیفه به اسم انتخابات داریم؟ تا زمان انتخابات می شود احساس تکلیف می کنیم. وقتی تمام می شود می گوییم تکلیف تمام شده است تا انتخابات بعدی! یکی نیست بپرسد اگر تو احساس تکلیف می کردی چه شد؟ با یک روز همه چیز تمام شد و رفت؟ تکلیف که فقط این نیست، آن هم اگر فقط من حضور داشته باشم. اگر نبودم دیگر خداحافظ شما تا انتخابات بعدی! این مثال را خیلی زده ام. وظیفه اصلی کاری است که مثلاً شما ...
تاج الملوک
.... چند ماهی تو راه بودند تا رسیدند نزدیک شهر. آنجا رمل و اسطرلابی خریدند و تاج الملوک خودش را زد به رمالی و همین که وارد شهر شدند، پسره رفت به قصر پادشاه و آنجا داد زد دختر درمان می کند. نگهبان ها رفتند و به پادشاه خبر دادند و تاج الملوک را هم بردند به قصر. پادشاه تا جوان را دید، گفت این سرهایی که آویزان شده، روزی رو گردن آدم هایی بود که آمده بودند برای درمان دخترش، حالا او بهتر است ...
سام و ملک ابراهیم
نشسته بود که نه حرف می زد و نه به کسی نگاه می کرد. حاکم گفت: برو همین آدم را بیار. نوکره رفت و پیرمرد را با زنبیلش آورد پیش حاکم. پیرمرد تا حاکم را دید، خنده ای کرد و گفت: بالاخره پیدات کردم. دویست سال است که منتظر چنین روزی هستم. حاکم از حرف او حیران و مات ماند. اما پیرمرد معطل نکرد و شروع کرد به تعریف قصه ی خودش و گفت: وقتی جوان بودم و پدر و مادرم زن برایم گرفتند. شب عروسی تا ...
بدرقه پیکر رکن الدین خسروی زیر باران تهران / برای او تئاتر مقدس بود
دردانگیز است. هر بار فکر کردم سوگ برای من خواهد بود، اما چنین نشد. مرد بزرگی که بر سوگ او نشستیم برای هویت وجودی اش و ماندن در این سرزمین هر آنچه از دست اش بر می آمد و شرافت اش اجازه می داد، انجام داد و در راه رسیدن به آن مبارزه کرد اما چون نتیجه نگرفت چاره ای جز ترک تلخ و دردناک اینجا نیافت. شناسنامه وجودی اش به او اجازه نداد که بماند و تسلیم شود و چون همه تسلیم شدگان زمان خویش زبون شود. ...
گفتگو با مردی که به خاطر یک زن شوهردار دست به اقدام وحشتناک زد
میدان رسیدیم از شیشه سمت راننده که پایین بود قوطی حاوی جوهر نمک را که از ابزارفروشی خریده بودم داخل خودرو ریختم و بلافاصله با موتور از محل فرار Escape کردیم. آخرین اسیدپاشی چگونه رخ داد؟ آن شب الناز با سمانه قرار گذاشت که با هم بیرون بروند من هم گوشی دختر کوچک الناز را گرفتم و نزدیک خانه سمانه منتظر آن ها شدم. قبل از آن به مغازه رفتم و مقداری اسید تهیه کردم. وقتی الناز با من ...
راز تشرفات سیدعبدالکریم پینه دوز خدمت حضرت ولی عصر (عج)
که خانم آقا سید عبدالکریم را به حرف بکشد و کمی از آن نان و حلوا را برای شفای مریض درخواست کند. هر دو خانم به سراغ سفره رفته و آنرا باز می کنند، اما دیگر هیچ اثری از آن نان و حلوای تازه باقی نمانده بود! آقا سیدکریم پینه دوز خودش به مرحوم آقای حاج سید محمد کسایی تأکید کرده بود که آن نان و حلوای داغ و تازه به دست حضرت بقیة الله الاعظم حجت ابن الحسن العسکری (عج) به من مرحمت شد و ...
نارنج و ترنج
تا چشم کار می کرد، کسی نبود؟ پیرمرد رو به پسر پادشاه کرد و گفت: جوان! سلامت باشی. کجا می روی؟ پسر پادشاه گفت: می روم باغ نارنج و ترنج تا دخترش را برای خودم بیاورم. پیرمرد گفت: بهتر است از این جا برگردی سر خانه و زندگی ات. این راه پربلاست. برگرد و راحت و آسوده تو شهر خودت زندگی کن. پسر پادشاه گفت: خیلی ها این حرف را به ام زده اند. اما من باید بروم. پیرمرد گفت: حالا که به حرف ...
ایمان به غیب اولین علامت اهل تقواست
دست آن ها بیفتد، اما باز خبری نشد. این است که گله کردند که این چه وضعی است؟ أُوذِینَا مِن قَبْلِ أَن تَأْتِینَا وَمِن بَعْدِ مَا جِئْتَنَا؛[3] پیش از این که تو بیایی ما در فشار بودیم و فرعونیان ما را اذیت می کردند. انتظار داشتیم تو بیایی ما را نجات بدهی، حالا که آمدی باز هم همین طور است. از تو انتظار داشتیم، می گفتیم مصلح می آید و ما را نجات می دهد و زندگی برای ما خوب می شود، اما حالا باز همان سختی ...
ماجرای 2 ماه شکنجه پیرزن پولدار و 4 تبهکار خطرناک
در اختیار آنان قرار گرفته بود به سرنخ هایی دست یافتند که نشان می داد افرادی قصد دارند اموال یک پیرزن تنها را تصاحب کنند. یکی از منابع و مخبرانی که با دستور معاون دادستان مشهد راهی پلیس آگاهی شده بود راز دستبرد به حساب بانکی پیرزن را نیز در حالی لو داد که فقط توانست هویت پیرزن را برای کارآگاهان فاش کند. ذهن کارآگاهان با شنیدن نام اشرف به پرونده ای متمرکز شد که تیرماه گذشته در دایره پرونده افراد ...
خشکسالی کشاورزان فارس را به حاشیه شهرها کوچاند
فرهنگ هایی هستند که می تواند در برخورد با فرهنگ شهر آسیب هایی به وجود آورد . شب در کوچه های مهدی آباد، فروشنده بقالی آدرس خانه های مهاجران را می دهد . مردمی که آب از دست شان درمی رود. مثل زنی که روبه روی مغازه، در آهنی حیاط را تا نیمه باز می کند. آرام حرف می زند و پشت در پنهان است. زن سی ساله از روستای برج مرکزی کازرون آمده، در مهدی آباد خانه اجاره کرده اند. ماهی 300 هزار تومان. شوهرش این ...
پیش بینی کارشناسان از 10 منطقه درگیر جنگ داخلی در سال 2017 + تصاویر و فیلم
سوریه و عراق باشیم. چالش دیگر ترکیه کردها هستند و که اگر به آن پایان ندهد، می تواند سبب باز بروز یک بحران برای اردوغان گردد. تنش و مناقشه بین اردوغان و کردها با شکست آتش بس جولای 2015 وارد شدیدترین فاز خود در طی سه دهه اخیر شد که مجموعا موجب مرگ 2500 شهروند، نیروی شبه نظامی و نظامی، و نیروی امنیتی شده است. تنازعات و عملیات های سری 350 هزار انسان را بی خانمان کرده و چندین شهر در شمال شرقی اراضی ...
قطع یارانه یک خانواده یتیم در یاسوج/ آنها از داشتن تلویزیون هم محرومند
سرگرمش می کنم که فراموش کند اما برای دیدن شبکه کودک و پویا به خانه همسایه مان می رود. گزارش ما تمام شد و رضا از مدرسه به خانه آمد حتی حاضر نشد به اتاق بیاید اما خودم بیرون رفتم و دیدمش و با خنده حالش را پرسیدم اما پرید در اتاق دیگر و خودش را پنهان کرد. بعد از چند دقیقه به زور مادرش آمد اما سرش را بلند نکرد و به مادرش چسبیده بود. من انزوا و گوشه گیری را نه تنها در صورت رضا بلکه در صورت مادرش ...
راز قتلی که پنهان ماند
ساعت یک و نیم سحرگاه روز ششم بهمن درگذشت.روز چهارشنبه هفتم بهمن ماه گزارش مفصلی از جریان مرگ حسنعلی منصور در روزنامه کیهان نوشتیم. در این گزارش براساس مشاهدات خبرنگارمان نوشتم با گذشت یک ساعت و نیم از مرگ نخست وزیر ، همسرش پس از شش شبانه روز از بیمارستان بیرون آمد تا به خانه برگردد این زن که تحت فشار شدید عصبی قرار داشت توان راه رفتن نداشت و هنگامی که به دستور هویدا (نخست وزیر جانشین) خواستند او را ...
قتل پدر معتاد
...> وقتی زنگ زد زنی در را باز کرد. کارآگاه خودش را معرفی کرد و با تعارف زن وارد خانه شد. سروان مشکلی پیش آمده است؟ از همسرتان خبر دارید؟ نه . دیشب خانه را ترک کرده و هنوز بازنگشته است. کارآگاه از زن خواست عکس شوهرش را برایش بیاورد. با دیدن عکس سعید مطمئن شد جسد کشف شده متعلق به اوست. بعد از مکث کوتاهی گفت: متاسفانه همسرتان به طرز مشکوکی کشته شده است. برای حل ...
من بی انصافم یا دهخدا که وکیل کرمان بوده؟
این گفته آقای ابتهاج بدانم؟ اصلا این درست است که اقای سایه به حضرت عباس قسم بخورد؟ ببینید ایشان با آقای رویایی اختلاف دید دارند،اسکندر یک روز در شهر می گشت، اتفاقی نقاشی را دید که مشغول کشیدن تصویرکسی بود،به نقاش پیشنهاد کرد شمشیرش را به شکلی که او می گوید بکشد و نقاش هم پذیرفت و اما روز بعد هم اسکندر از همان جا رد می شد،و اینبار به نقاش گفت کفشهایش را فلان طور بکشد، که نقاش امتناع کرد ...
خاطرات تلخ معلمی که دانش آموزانش ازدواج می کنند و می روند
آن می گویند خانه بخت ؛ دخترانی که در 13 - 12 سالگی، وقتی هنوز بازی های کودکی و سرخوشی های نوجوانی شان تمام نشده، باید مسئولیت های بزرگی را قبول کنند؛ مسئولیت همسر شدن، مسئولیت مادر شدن: دیگر زمان خیالبافی های دخترانه نیست. به او نشان خواهیم داد که یک زن باشد؛ آن هم یک زن واقعی. درست مثل نجود و دختران دیگری در کشورهای مختلف که زندگی های مشابهی دارند صدای ضعیفی در درونم می گوید: برو نجود. درست است ...
با وحشتناک ترین شغل دنیا بیشتر آشنا شوید
. اگر هاینریش اشمیت هیزم شکن بیچاره آلمانی در صبح آن روز منحوس در 4 قرن پیش به میدان شهر نمی رفت، شاید هیچوقت جلاد نمی شد و سرنوشتش به گونه دیگری رقم می خورد. در آن صبح غم انگیز، هاینریش اشمیت به میدان بزرگ هوف بایرن رفته بود تا در میان جمعی از مردم شاهد مجازات سه دزد باشد. پادشاه دستور داد تا دزدان را زود اعدام کنند. اما یکی از همراهان پادشاه پیشنهاد داد تا دزد ها را به روش متفاوت تری ...
چطور تاب و تحمل مان را زیاد کنیم؟
به گزارش آی سبک ، برادرها هم وضع بهتری نداشتند. یکی از آنها خیلی زود درس را کنار گذاشت و به کارگری رو آورد. او معتقد بود مردن بهتر از دنبال کردن راه پدرش است. پدرشان چند سال بعد ناچار شد خانه را ترک کند، یعنی بیرونش کردند. برادر بزرگ تر هنوز هم کارگر است. پدر کارتن خواب شد و کسی از او خبری ندارد. مهدی اما راه اعتیاد و بزهکاری پیشه کرد. 13 ساله بود که درس ر ...
غایبان بزرگ جشنواره فجر
را به جشنواره آورده بود... تهمینه میلانی که زمانی با فیلم هایش در جشنواره فجر موج ایجاد می کرد، بعد از نیمه پنهان و واکنش پنجم و تا حدی هم زن زیادی به راهی دیگر رفت. او که در این سال ها بیشتر از منتقدان و جشنواره ظاهرا به اکران می اندیشید و فروش های چندمیلیاردی، امسال می خواست با ملی و راه های نرفته راه های نرفته اش را در جشنواره زیر پا گذارد. اما این فیلم انتخاب نشد تا تهمینه میلانی نیز از ...
هدف از برگزاری جشن های بزرگداشت دهه فجر انقلاب اسلامی
نیاز برای تهیه و ادامه این خوشگذرانی فوق تصور بود، نیروگاههای متعدد برق برای تأمین برق یخچالها و واحدهای تهویه مطبوع، تلفنها، تلویزیونها، وسایل حمل و نقل وغیره در بیابان بر پا شده بود. میزان هزینه این جشنها هیچ گاه معلوم نشد، ولی عمده بودجه مملکت، ظرف چند سال در این راه به کار رفت و بسیاری از امور عادی کشور معوق ماند.علاوه بر بودجه دولت، برخی از سرمایه داران بخش خصوصی نیز در این مورد به ...