سایر منابع:
سایر خبرها
قطع یارانه یک خانواده یتیم در یاسوج/حکایت زندگی تلخ خانواده 4 نفره (+تصاویر)
حرف های مادر 46 ساله شهین شکست فقر و محرومیت را در دل پردرد این مادر حس کردم. مادری که از سال 76 یعنی بعد از فوت همسرش سه بچه اش را یک تنه بزرگ کرده اما روزگار فرصت نداد و یکی از بچه هایش نیز در سن 24 در اثر سکته قلبی جانش را از دست داد و خودش ماند و دختر و پسرش و چند سالی است که نوه اش نیز به آنها اضافه شده است. این مادر فقیر بود اما وجودی گرم و صمیمی و پر از محبت داشت . این مادر از قصه ...
فهرست نوزدهم و بیستم لاک پشت پرنده رونمایی شد
نردبانی رو به آسمان/ نویسنده: یوسف قوجق/ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کتاب هایی که سه لاک پشت گرفته اند: مجموعه مامان من کو؟ (مامان من کو؟ خرگوش کوچولو، مامان من کو؟ جوجه اردک کوچولو، مامان من کو؟ خرس قطبی کوچولو، مامان من کو؟ توله ببر کوچولو)/ نویسنده: کیت ایتون/ مترجم: فرهود مذهبی فرد/ شهر قلم گیرنده، سوسنگرد/ نویسنده: لیلا عباسعلی زاده/ نشر ویدا پس از پاییز ...
سنگ صبور
که نصیب مرده فاطمه. پدره و مادره عقل شان را ریختند رو هم، اما نتوانستند از ته و توی کار سر در بیارند. آخر سر گفتند بلا ناغافل سر آدم می آید. حالا که خودش خبر کرده، بهتر است بگذارند از این شهر بروند. زود هرچه مال و منال و خرت و خورت داشتند، فروختند و راه شان را گرفتند و از آن شهر کوچ کردند. رفتند و رفتند تا نان و آبی که برداشته بودند، ته کشید و تشنه و گشنه رسیدند به بیابانی که نه آب بود و نه ...
شانه های کارگران زیر غبار بیکاری!
که سرمایه ها هر چند مدت یک بار توسط مافیا به یک شاخه از سودآوری هدایت می شوند؛ برای مثال سرمایه ها را یک روز به سمت بازار مسکن روانه می کنند و روز دیگر به سمت بازار سکه و ارز و یا بورس. وی در ادامه صراحتا می گوید: اینکه گفته می شود رکود بازار مسکن به اتمام رسیده، شایعه ای بیش نیست. از وی سؤال می کنم: شاید یک دلیل برای کاهش فروش تراکم توسط شهرداری تهران همان دلیل شایع کاهش ساخت و سازها ...
بلبل سرگشته
نخواهی تن داد به خواسته ی زن بابا. زنه خوب به شوهرش یاد داد که چه کار کند. سفره ی نانشان را بست و روانه شان کرد. پدر و پسر رفتند تو بیشه و تا غروب هیزم جمع کردند. هوا که نزدیک بود تاریک شود، پدره رو کرد به پسرش و گفت کوله اش را بیارد، چون باید بروند. وقتی پسر پشته اش را آورد، پدره دید زیادتر از مال خودش است. به روی خودش نیاورد و به پسره گفت تشنه اش شده. کوزه را ببرد سرچشمه و آب کند و بیارد تا ...
گل خندان
، گفت به جهنم! از این یکی چشمش هم گذشت. خاله آن چشم دختره را هم درآورد و وسط راه به بهانه ای نگه داشت و دور از چشم آدم های پسر پادشاه، گل خندان را انداخت تو چاهی و دختر خودش را نشاند جای عروس، یک خرده گل خندان هم زد دور چارقدش و یک کیسه اشرفی و سه چهار تا خشت نقره و طلا را که برای روز مبادا از عروس بخت برگشته کش رفته بود، گذاشت دم دست. حرکت کردند و رفتند تا رسیدند به قصر داماد. کس و کار ...
سفره ی ابوالفضل
کردند و پادشاه هم دستور داد شهر را چراغانی کردند و هفت شب و هفت روز بزن و بکوب راه انداختند و شب هفتم دختر فقیر را برای پسر پادشاه عقد کردند. تا عروس و داماد را دست به دست دادند و دختره دید مرادش برآورده شده، به فکر نذرش افتاد. هر وقت هم به شوهرش می گفت می خواهد نذرش را به جا بیارد و سفره ی ابوالفضل را بیندازد، پسره سر به سرش می گذاشت و به حرفش می خندید. چند روزی که از عروسی گذشت، پادشاه دستور ...
تاج الملوک
.... چند ماهی تو راه بودند تا رسیدند نزدیک شهر. آنجا رمل و اسطرلابی خریدند و تاج الملوک خودش را زد به رمالی و همین که وارد شهر شدند، پسره رفت به قصر پادشاه و آنجا داد زد دختر درمان می کند. نگهبان ها رفتند و به پادشاه خبر دادند و تاج الملوک را هم بردند به قصر. پادشاه تا جوان را دید، گفت این سرهایی که آویزان شده، روزی رو گردن آدم هایی بود که آمده بودند برای درمان دخترش، حالا او بهتر است ...
نگاهی به انواع شخصیت حقوقی
و چون ملک بدون مالک نمی تواند باشد، پس ملک کعبه شده است، حال باید در قبال آن مال چه کاری انجام دهد؟ حضرت فرمودند: شخصی خدمت پدرم امام صادق علیه السلام آمد که جاریه اش را در خدمت کعبه قرار داده بود، حضرت به وی فرمودند؛ بر بالای دیواره کعبه برود و بایستد و صدا بزند، آیا کسی هست که خرجش تمام شده است یا پولش را دزدی کرده اند یا غذایش تمام شده است پس بیاید پیش فلان کس که فلان جا ایستاده است و به آن شخص ...
سام و ملک ابراهیم
کردم و ازش پرسیدم جوان! چت شده که این طور زانو را بغل کرده ای و ناراحت نشسته ای این جا؟ جوان گفت تو کاری به کار من نداشته باش. گوشت آهویی را که می خواهی، بردار و ببر، کاری از دست تو ساخته نیست و نمی توانی درد مرا دوا کنی، من گفتم حالا بگو، شاید توانستم کاری بکنم. بگو... جوان گفت اسم من ملک ابراهیم است. نامزدی داشتم که دختر عموم بود و عمو که حاکم بود، دختره را شوهر داد. فردا شب حنابندان است و پس ...
نارنج و ترنج
خودت می شوی. اسب سیاه را که ببندی، دیگر دست دیوها به تو نمی رسد. پسر پادشاه با دیو خداحافظی کرد و از همان راهی حرکت کرد که زنه نشانی اش را داده بود. رفت و رفت تا رسید به درخت بالای کوه. زود اسب سیاه را باز کرد و اسب خودش را بست به همان درخت. همین که سوار شد، اسب انگاری پر درآورد و با چنان سرعتی تاخت که چشم پسر پادشاه سیاهی رفت. یک ساعتی تو راه بودند که سیاهی دیوارهای باغ پیدا شد. پسره ...
من بی انصافم یا دهخدا که وکیل کرمان بوده؟
مثل اقای رویایی که فارس و بچه کویراست، بلد نیست، البته از طرفی کسی هم مثل شهریارپیدا میشود که با وجود اینکه لهجه غلیظ ترکی داشت ،اما فارسی را انقدر خوب می دانست،به طوری که من می خوام این ادعا رو بکنم ، بعداز حافظ کسی فارسی را به خوبی شهریار ننوشته، ببینید مثلا شهریارسروده با خلق می خوری می و با ما تلو تلو/قربان هر چه بچه ی خوب سرش بشو * حالا که اسم رویایی را آوردید یاد کتابی درباره دوست و ...
بسته خبری سفیر دوشنبه 04 بهمن ماه 1395
... راست میگوید؛ اگر برای کشوری شهوات جنسی و آمیزش بی رویه ی زن و مرد و دختر و پسر را ترویج کردند و جوان را به راه هایی کشاندند که غریزه ی او هم به طور طبیعی متمایل به آن است، دیگر احتیاج به استفاده ی از توپ و تفنگ علیه یک ملت نیست. فساد، یک ملت را به خودی خود ضایع و باطل میکند و آینده ی او را تباه میسازد. امروز خود امریکاییها از آینده ی خودشان دارند میترسند؛ من این را در بعضی از مقالاتِ روشن بینانشان میبینم؛ مربوط به الان هم نیست. 1383/10/17 ______________________ t. ...
با من تمرین کردند چطور افغانستانی حرف بزنم/بچه داری ام بیست بود
خانواده صلاح دانستند و من با مهریه 35 تومان و یک سفر حج بله را گفتم. تا یک سال و نیم بعد از ازدواج که مصطفی هم به دنیا آمده بود در منطقه گلشهر مشهد ساکن شدیم . حاصل ازدواجمان سه پسر و یک دختر بود که اولین و آخرین فرزندم سال گذشته در سوریه هم زمان به شهادت رسیدند . * قدم خیر برای انتخاب نام بچه ها معمولا اسمی که مطرح می شد همه موافقت می کردند. قبل از به دنیا آمدن فرزند ...
بیانات رهبر معظم انقلاب در مراسم عقد و ازدواج جوانان
... محبت، سرمایه ازدواج محبّت ورزیدن، یک امری است که در اوّل کار خدای متعال این را به شما می دهد، سرمایه ای است که در اوّل ازدواج، خدا به دختر و پسر هدیه می کند. به یکدیگر محبّت پیدا می کنند. این را باید نگه داشت. محبّتِ همسرِ شما به شما، وابسته به عمل شماست. اگر بخواهید همسرتان به شما آن محبّتش محفوظ بماند، باید رفتار خودتان را محبّت برانگیز کنید. حالا معلوم است که انسان چه کار باید ...
9 انتقام وحشتناک تاریخ + تصاویر
...> انتقامی سخت هنگامی که پیکاد از زندان آزاد شد، نقشه ای دقیق کشید تا تمام دوستانش را از سر را بردارد. در طول 10 سال، هر یک از آن ها به شیوه ای اسرار آمیز جانشان را از دست دادند. اصلی ترین نفر یعنی لوپین، با انتقام سختی مواجه گشت. پیکاد دختر وی را متقاعد کرد که با یک جنایتکار ازدواج نماید. سپس دختر از این اتفاق شوکه شد و درگذشت. بعد از آن نیز پیکاد تجارت لوپین را به نابودی کشاند، شرایط دستگیری پسر او را فراهم آورد و در نهایت نیز وی را با ضربات چاقو به قتل رساند. ...
علی آباد لارستان، جایی برای تجربه ی یک حال خوشِ روستایی
... برای مراسم استقبال کودکان دختر و پسر؛ پرچم ایران در دست به پیشواز آمده بودند. هوا گرم بود و آن ها هم به خاطر تأخیر ما دچار زحمت شدند. از بلندگوی روستا سرودها و ترانه های وطن دوستانه پخش می شد. کم کم باورمان شده بود که برای خودمان کسی هستیم! مجری چندان توجیه نبود و بسیاری از اسامی و مسؤولیت ها را قاطی خواند. با همین قاطی خوانی بود که جای خالی معاون فرماندار پر شد و به سادگی هرچه ...
پادشاه و سه پسرش
جایی که رسید و به هر خانه ای که خورد، از همان خانه دختر بگیرند. پسرهای پادشاه قبول کردند و رفتند بیرون شهر. پسر بزرگه تیرش را انداخت. تیر رفت و رفت و افتاد تو باغی. پسره تند و تیز رفت در باغ را زد و صاحب باغ که آمد، به اش گفت پسر پادشاه است و تیر انداخته و چون به باغش افتاده، می خواهد با دخترش عروسی کند. صاحب باغ از خدا خواسته، دست پسره را گرفت و بردش تو باغ و گفت منت دارد که دخترش را به پسر پادشاه ...
میراث پدر
جانورها خودشان در رفتند. حتماً دوباره از این جانورها به اش می دهند. برادر بزرگه زیر بار نرفت و گفت همه ی شترها را هم که بدهند، باز نه می تواند جواب پادشاه را بدهد و نه ضرر خودش را جبران کند. ساربان از ترس پادشاه، کاروان شترش را گذاشت و با یک عالمه غصه راه افتاد و رفت. برادر بزرگه شترها را قطار کرد و آورد به خانه. بارشان را خالی کرد و شترها را فروخت و مال و منالی به هم زد و از آن روز زندگی راحتی را ...
سیمای زن در آینه طنز و سرگرمی/ سید اسماعیل حسینی
که آرزو میکند سر به تنش نباشد. 4- همیشه پشت سر هر مرد موفق زن ضعیفه ای وجود دارد که از مرد قویتر است. 5- همیشه پشت سر هر مرد موفق هیچی نیست. گول زنها را نخورید و به کسب و کارتان بچسپید تا زندگیتان رو به راه شود. 6- همیشه پشت سر هر مرد موفق زنی است اما مرد مایل نیست پشت سرش را نگاه کند. 7- همیشه پشت سر هر مرد موفق زنی است مشروط بر اینکه مرد لطف کند ...
فرامرز نمک شناس
پادشاه هم دستور داد زود پسر وزیر را دار زدند و رو کرد به فرامرز و گفت چون قاتل پسرش را پیدا کرده، باید دخترش را بگیرد. فرامرز گفت او زن نمی خواهد، اما اربابی دارد، اگر او خواست، به اش بدهند. فرامرز رفت و مثل دفعه ی قبل ماجرا را از سیر تا پیاز برای اربابش تعریف کرد و با هم راه افتادند و رفتند پیش پادشاه و این بار هم اربابش شد داماد پادشاه و هفت شب و هفت روز جشن گرفتند و شب هفتم دختر پادشاه را ...
سیر حاتم طائی
پهن کرده اند و دارند با هم کشتی می گیرند و گرد و خاکی راه انداخته اند که نگو و نپرس. هر دو تا حاتم را دیدند، دست از کشتی کشیدند و آمدند به حاتم گفتند میان آنها حکم کند. حاتم از حرف شان پی برد که هر دو پسر دیوی هستند و پدرشان این قالیچه را که مال حضرت سلیمان است، برای شان ارث گذاشته و حالا سر میراث دیو دعوا دارند. از خاصیت قالیچه هم این است که هرکس رو این تکه قالی بنشیند و از حضرت سلیمان بخواهد، او ...
پادشاه و زن نیکوکار
درآورد و گفت او پادشاه این شهر است و تنها آمده سر از کار او در بیاورد. زنه دید راه پس و پیش ندارد و باید رازش را به او بگوید، اما پادشاه را کشید کنار و گفت شرطی دارد و اگر پادشاه این شرط را به جا آورد، راز کارش را رو می کند. گفت پادشاه باید به فلان شهر برود. آنجا مسجدی می بیند و تو مسجد جوانی نشسته است که هر روز می آید کنار حوض و از آنجا زل می زند به کبوتری و تنگ غروب که آفتاب می رود، برمی گردد خانه ...
طرح آزاد شدن ویدئو را من دادم/ به مخملباف گفتم روزی مهدی هاشمی فرهنگی ایران می شوی/ ماجرای تاسیس مؤسسه ...
.... البته به قول خودش نمی خواست شکایت کند فقط می گفت که بد است بچه شما نصف شب روی پشت بام نصف شب روی پشت بام ما بیاید. مادرم گفته بود من فکر می کردم می خوابد. همسایه ها ما هم گفته بود که بچه ات سردسته است. یک شب از مادرم پول گرفتم تا گوسفند بخرم و جلوی دسته قربانی کنم. وقتی فهمید که دسته ما تظاهرات می کند گفت که من فکر می کردم پول را برای دسته عزاداری امام حسین می خواهی. آن ایام ما شب ها دسته را ...
شاهپورشاه که درد احمدشاه را دوا کرد
، به سرانجام برساند. دختر پادشاه گفت: شرط من سرجاش هست. هر کی خواهرم را از دست دیوها نجات بدهد، من هم زنش می شوم. شاهپور شاه قول داد همین امروز می رود و تا یک سال دیگر خواهرش را می آورد. اما دختر پادشاه هم باید قول بدهد تا او نیامده، از این احمد شامی نگه داری کند. دختره قبول کرد و دستور داد جایی برای احمد شامی تعیین کنند و هر ماه هم پولی به او بدهند تا کار و بارش رو به راه باشد. ...
نخستین کنگره پژوهشکده قوم بختیاری + تصاویر
بین می رویم ولی عملکرد ما ضرورت دارد که مکتوب شود داراب ریسی با قدرشناسی از دست اندرکاران این همایش گفت: جا دارد از همه ی ناموران به ویژه محمود خان کرمپور نوه داراب خان چهارلنگ که این قلعه تاریخی را تا به امروز حفظ کرده اند و امروز ما در این قلعه تاریخی گرد هم هستیم تا در خدمت همتباران فرهیخته باشیم سپاسگزاری می کنیم، همه خوب می دانیم که این خانواده ریشه دار از زنده یاد چراغعلی خان تا داراب خان تا ...
خروس پا
خدمت کارهای قصر را پوشید و خودش را به پادشاه نزدیک کرد. پسرهای پادشاه داشتند چاخان می کردند و می گفتند چه طور دست از جان شسته اند و زن جادوگر و دیو را کشته اند و قلعه ی دیو را آتش زده اند. پسر که دید برادرها حسابی دور برداشته اند و هیچی جلودار چاخان شان نیست، لباسش را درآورد و شاخ دیو و موهای پیرزن را برد و رفت پیش تخت پادشاه. برادرها تا او را دیدند، هاج و واج و مات ماندند که این پسره چه طور از ...
کابوس سومالی در خانه صیادان: شایعه ی خوب هم خوبه/ این همه خانواده بدبخت شدند برای یک لقمه نان حلال
گیری جنگ های داخلی جای خودش را در کابوس های دریانوردان تجاری، نفتکش و لنج های باری و صیادی باز کرده است. دو لنج پر از ماهی در ساحل کناره می گیرند. دزدها اولین تماس ها را با ایران برقرار می کنند و گوشی را به دست سرنشینان می دهند. این خبر در گوش اهالی کنارک و روستاهای اطراف آن می پیچید: دزدها ما رو گرفتن. داشتیم برمی گشتیم و خیلی آب و غذا نداریم. می گن 4 میلیارد تومان می خوان تا آزادمون ...
خانم های باردار، پرسش های بی پاسخ
... 5- "دوست دارید دختر باشه یا پسر؟” جواب به این سوال این است: فرقی ندارد. منتظر یک کودک هستم. در این پروسه بارداری که پیش رو دارم داشتن یک فرزند سالم تنها پاداش من می تونه باشه. 6- "چند وقت شد؟ نزدیک 10 ماه ات شده؟” باید گفت، اینکه دیگران درمورد زمان زایمان بخواهند دائم سوال کنند؛ واقعا آزار دهنده است. 7- "خب، وقتی که من باردار بودم...” ...
مؤلفه های قدرت سیاسی از دیدگاه قرآن کریم (1)
مقابله جدّی با پیامبر و دین اسلام رو آوردند و از هیچ تلاشی برای نابودی آن دریغ نکردند. هر چند این جابه جایی از ذهن ها و اندیشه ها آغاز شد، اما به سرعت از حوزه ی فکری به حوزه ی اجتماعی و سیاسی کشانده شد. این امر از سویی نوعی آمادگی دفاعی مسلمانان در برابر دشمنان درون قلمرو اسلامی را مطرح می کرد و از سوی دیگر پیام جهانی رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم)، دعوت امپراتوری های زمان و تلاش برای برداشتن ...