سایر خبرها
ماجرای سرباز فراری که سر از عملیات مرصاد درآورد
همین دلیل با خودم گفتم ما خبرنگاران از رفتن به این فضاها تا حد زیادی غافل هستیم ما با آنکه در معرفی شهدا و بازماندگان دفاع مقدس حق مطلب را به جا نمی آوریم اما خیلی از افراد در اطرافمان هستند که سه دهه پیش در سنین نوجوانی و جوانی بدون لباس رزم با دست خالی برای دفاع از کشور شهرشان را به قصد دفاع از کشور ترک کردند از شیطنت های جوانی و خوردن و خوابیدن تا لنگه ظهر دست کشیدند و داوطلبانه به جبهه رفتند ...
امام به ما گفت سرباز امام زمان (عج)
اندازه یک گردان است. گفتم به پیشگاه رهبر انقلاب، نایب الامام، امام خمینی، گردان درود که همه همافرها این درود را 3 بار تکرار کردند. حضرت امام هم ایستاده بودند و بعد شروع به صحبت کردند. ابتدا هم گفتند که شما سربازان امام زمان(عج) هستید و همان فرمایشاتی که در تاریخ مانده است. ورود شما به میان مردم با آن لباس نظامی چه تأثیری ایجاد کرد؟ اصلا این مسئله خارق العاده بود. معمولا نظام های ...
ناگفته های فرمانده همافران تاریخ ساز پس از 38سال
، اما وقتی از آن روزها سخن می گوید، دوباره شور و حال نظامی در چشم هایش دیده می شود. به ویژه وقتی برایم خاطره نوزدهم بهمن ماه سال 1357 را بازگو می کند، روز حضور جمعی از همافران در مدرسه رفاه و دیدار با امام خمینی(ره). سرهنگ فرخنده زاد آن روز از جلوداران بود، فرمانده رژه همافران در محضر رهبر کبیر انقلاب اسلامی، رژه ای که از قبل برای آن برنامه ریزی نشده بود اما زمینه آن فراهم می شود و ... حالا 38 سال از ...
"اگر شاه بود"،کیش هم از ایران جدا می شد
ایران عذرخواهی کرد که در تمام مجلات آمریکا و ایران آمد. گفت ایرانی ها 100 هزارسال تاریخ سکونت دارند. ایران کشوری است که همه چیزش با تاریخ است، غذاهایش با تاریخ است، ازدواجش با سنت است و هرچیزی که نگاه کنید، مثل آوازها و موسیقی اش با سنت است. ما دوستی ژاپنی داشتیم که خیلی به تاریخ خدمت کرده است و تاریخ ساسانیان را از سال نامه های چین درآورده است. یک روز که صحبت می کردیم گفتم فرق ما با شما ...
بصیرت پدر برایم ستودنی بود/ فیش های نجومی نتیجه پرتوقعی بعضی هاست
دست به دو نیم تقسیم کرد تا به ما هم بدهد. من با همان لحن کودکانه ام بسیار شاد شدم و به او گفتم: دایی جان عجب زوری دارید و قوی هستید . ایشان هم به من گفت: قدرت را شما داشتید، که نظامیان را مجبور به ملاقات دادن کردید ایثارگرتر از همه شهدا... * رابطه پدر باهم چگونه بود؟ بسیار عالی؛ مادرم سید هستند و این علاقه پدرم به ایشان را بیشتر می کرد. شاید فکر کنید که کسانی که ...
تامین امنیت سوری ها با گذشتن از همسر و فرزند
بچه ها را بالا ببرد. قرار بود سه رزمایش انجام شود و دو نفر از نفرات هر چادر به عنوان محافظ در آنجا باقی بمانند تا مراقب وسایل باشند. من هم به این امید که بعد از نماز صبح می خوابم، نرفتم و در چادر ماندم. ایثار و گذشت وی در ادامه این مطلب توضیح داد: کسی از فرماندهان هم بالای سرمان نبود. علی هم ماند. به علی گفتم داداش من می روم بخوابم، شما هم خواستی بخواب. خودت می دانی. ساعت 6 ...
سرمقاله های روزنامه های 19 بهمن
خودم پیش آمد، را ذکر کنم. صبح همسایه دندانپزشک امریکایی من در منزل را زد. وقتی در را باز کردم گفت فقط آمده ام ازشما و خانواده تان به خاطر توهین ترامپ به مسلمانان عذر خواهی کنم. درحالیکه گریه می کرد یک دسته گل به من داد و رفت. همسرم برای خرید به مغازه ای رفته بود. مغازه دار ازاو پرسیده بود شما محجبه اید. ازکدام کشور هستید؟ همسرم پاسخ داده بود من ایرانی هستم. صاحب مغازه دست بر سینه گذاشته، به نشانه ...
مرد بود، مرد ماند
، شروع کردم به جیغ زدن و گفتن ذکر یا اباالفضل که از خواب بیدار شدم. وقتی خوابم را برای همسرم تعریف کردم، آقا مصطفی گفتند ان شاءالله تعبیرش این باشد که من در راه امام حسین(ع) شهید بشوم. من هم که تا آن موقع فکر می کردم شهادت فقط مخصوص ائمه و اهل بیت است، گفتم مگر شما امام هستید که شهید شوید؟ گفتند حالا شما می بینید که من شهید می شوم. آن موقع بود که برای اولین بار حرف شهید و شهادت را از او شنیدم و ذهنم ...
سردار جذابه پاسدار واقعی انقلاب
.... اما شهید علیمردانی با قامتی ایستاده و استوار در خط راه می رفت. شهدا را می بوسید. چشم هایشان را می بست و آن ها را به کنار خط می برد. یادم می آید یک بار گفتم: فرمانده دستور عقب نشینی نمی دهید؟ خندید و گفت: چرا عقب نشینی؟ ما در نقطه حساسی از تاریخ هستیم و چشم امید امام و سی میلیون ایرانی به ما دوخته شده است. ما باید ایستادگی کنیم. امام مان پیام داده که چذابه نباید سقوط ...
از عروس و دامادی که بچه داشتند تا نگاه برادرانه مجری به عروس ها/ حاشیه های خواندنی جشن ازدواج دانشجویی
... حالا دیگر پس از مولودی خوانی و دست زدن در آمفی تئاتر مرکزی دانشگاه شریف؛ موقع نماز شده بود. مراسم با عکس یادگاری تمام شد و زوجین بعد از نماز بر سر قبور شهدای گمنام رفتند. چند نفر گل هایشان؛ که در جشن ازدواج دانشجویی بهشان داده را روی قبور مطهر گذاشتند و در حال خداحافطی از شهدا بودند. انگار عروس و دامادها از شهدا پیش از سفر مشهد می خواستند که زندگی ِشان ساده باشد و ساده بماند؛ به سادگی همان مراسم ازدواج دانشجویی ِشان. ...
همسر اولین شهید مدافع حرم قم محمدحسین عطری شهدا واسطه ازدواج من و حسین شدند
...، اگر نروم گویی به ندای هل من معین امام حسین(ع) پشت کرده ام. هفتم اردیبهشت ماه سال 1392 بود که از همه خانواده خداحافظی کرد و حلالیت گرفت و رفت. بعد از 40 روز حضور در سوریه در 14 خرداد 1392 روز شهادت امام موسی کاظم (علیه السلام) با دهان روزه و لب تشنه به شهادت رسید. با خبر شهادتش چطور روبه رو شدید؟ خبر شهادت را به شوهرخواهرم گفته بودند و خواهرم هم به من گفت بیا به شمال ...
گفت وگو با خانواده آتش نشان شهید علی امینی
جا را آتش و دود گرفته بود دایی گفت: بچه ها روی لباسم آب بریزید تا برگردم. بعد هم راهی آنجا شد. با این که پایش لیز خورد و خودش در چال افتاد ولی مرد گرفتار را نجات داد و خودش در این حادثه آسیب دید. ولی همیشه از این خوشحال بود که می تواند به دیگران کمک کند. با این که دایی بزرگم هم 30 سال آتش نشان بود و حالا بازنشسته شده و حدود 70 سال سن دارد، همیشه از ما می خواست مراقب باشیم ولی افسوس که او در آخرین ...
دانش منفرد: بازرگان بهترین گزینۀ نخست وزیری بود/ دستخط و امضای قدیمی از رهبری
فرمانده سپاه بودم. *پس چطور این عنوان به اسم آقای منصوری خورده است. آیا می توان این طور گفت که آقای منصوری اولین فرمانده رسمی و شما غیررسمی سپاه بودید؟ نه، من هم فرمانده رسمی بودم. در واقع وقتی شورای انقلاب و دولت موقت بود، سپاه زیر نظر اقای یزدی معاونت امور انقلاب دولت موقت بود. بعد زیر نظر شورای انقلاب رفت و آنها آقای منصوری را انتخاب کردند. *چه مدتی شما این فرماندهی را ...
ناگفته های انصار حزب الله به روایت یک عضوِ منتسب!
چیز تمام شد و فهمیدم! به آنهایی که دعوت کرده بودند زنگ زدم و گفتم من همه چیز را فهمیدم. چه کسانی شما را دعوت کرده بودند؟ بچه هایی که معتقد بودند منش سیاسی و فرهنگی ما که چپ بوده است، باید تغییر کند. چه کسی از من دعوت می کرد؟ یا حسین بود یا بچه های هیأت دیگر، فرد دیگری نبود. سال 74 بود؟ بله. بعد از اینکه به قم بازگشتم، تقریبا سه هفته گذشته بود که متوجه ...
19 بهمن گفت و گوی اختصاصی با دکتر غلامعلی عکاشه
شود اما یک فیزیکدان باید مغز فیزیک و ریاضی داشته باشد به همین دلیل من اصلا اصراری برای انتخاب رشته او نداشتم اما او را تشویق می کردم. رشته پزشکی چقدر در زندگی شخصی شما نمود داشته است؟ یادم است زمستان سال 1329 من بیشتر از 5 سال نداشتم. هوا سرد و همه جا را برف پوشانده بود. غذا کم بود و تنها دوای محلی در روستایمان وجود داشت. ما فقط یک پزشکیار در روستایمان داشتیم که تمام ...
طرح های گرافیکی و خاطراتی از شهید مهدی باکری
شدت سرما تمام گونه ها و دست هایش سرخ و کبود شده بود . پدرش همان شب تصمیم گرفت برای او پالتویی تهیه کند . دو روز بعد، با پالتوی نو و زیبایش به مدرسه می رفت اما غروب همان روز که از مدرسه بر می گشت با ناراحتی پالتویش را به گوشة اتاق انداخت . همه با تعجب او را نگاه کردند . او در حالیکه اشک در چشمش نشسته بود، گفت : چه طور راضی شوم پالتو بپوشم ، وقتی که دوست بغل دستی ام از سرما به خود می لرزد؟ ...
آیت الله طالقانی گفت شما باید کار بزرگ تری انجام دهید
کردند که ما خیلی کارها می توانیم انجام دهیم. در اوایل دی همان سال گفته شده بود که شاه قرار است از کشور برود، حتی بچه ها به آیت الله طالقانی گفتند شاید بتوانیم به وسیله پرسنل فنی هواپیماها کاری کنیم که هواپیمای شاه سقوط کند؛ اما ایشان گفتند شما باید کار بزرگ تری انجام دهید، این کار شاه را قهرمان می کند. ما هم همیشه به دنبال این بودیم که این کار بزرگ تر چه می تواند باشد. همان روز در راه بازگشت از خانه ...
ناگفته های انصار حزب الله/مخالفت امام بابرگزاری راهپیمایی توسط الله کرم/ماجرای پناهنده شدن یک روحانی
حفظ و حراست از روحیه ایثارگری بچه ها. این نقش در چند روز اول حضور من برای او ملموس شد. همت به من گفت شما خوب می توانید با بچه های تهرانی که در لشکر هستند ارتباط برقرار کنید. شما در همان خاطرات گفتید که مواردی که از رفتار برخی فرماندهان گردان ها دیده اید، باعث می شود که بخواهید دیالوگی با شهید همت برقرار کرده و جزوه فرمانده کیست و فرماندهی چیست را بنویسید. آیا این جزوه انتقادی بوده است از ...
روایت زهرا حسینی از یک تحول عجیب
روز بعد از نماز آن را می خواند. [گریه می کند] این گریه من به خاطر دا نیست، به خاطر درک شهید طاهری از این کتاب است. این بسیار مهم است و مسئولیتم را بسیار زیاد می کند. همیشه گفتم که کتاب دا برای من نیست بلکه برای شهدا است. علت این که کتاب را به موزه شهدا هدیه کردم همین بود تا در آن دنیا مقابل شهدا سر به زیر نباشم. این عزتی که من دارم به برکت خون شهدا است و این لیاقت را در من دیدند که من را واسطه قرار دهند تا پیام خود را برسانند. این کتاب، کتاب شهدا است. آنها به من اجازه دادند تا درباره آنها بگویم. منبع: فرهنگ ...
ناگفته های انصار حزب الله/مخالفت امام بابرگزاری راهپیمایی توسط الله کرم/ماجرای پناهنده شدن یک روحانی
؟ یا حسین بود یا بچه های هیئت دیگر، فرد دیگری نبود. سال 74 بود؟ بله. بعد از اینکه به قم بازگشتم، تقریبا سه هفته گذشته بود که متوجه شدم دوباره نامی از هیئت رزمندگان در حال طرح شدن است. این هیئت جدید بود و هیئت قبلی هم منتفی شد و رفت و در سال 74 منحل شد. خب بعد از آن شما هیئتی های سابق هیچ بیانیه ای و اطلاعیه ای صادر نکردید؟ قبل از این اقدام چرا؛ ما تأکید ...
فرافکنی درباره حادثه پلاسکو ادامه دارد
میان آوار شدم به طوری که در مرحله بعد نیز در آنجا ثبت درجه حرارت 200 تا 300 درجه را نیز داشت. من به برادر یکی از شهدا گفتم احساس می کنم که فرزندان خودم درون آوار هستند. ولی اظهار نظرهایی که گفته می شد افراد از زیر آوار پیامک داده اند که ما این زیر گرفتار شدیم و غذای کافی داریم عجله نکنید، بسیار تلخ بود و فشار مضاعفی را وارد می کرد. دانشور خطاب به قالیباف: با عذرخواهی کردن از مردم، چیزی ...
بروید صیاد شیرازی شوید!
...، پس از 32 سال خدمت صادقانه و خالصانه در بامداد 21 فروردین 1378 به وسیله عوامل مسلح مجاهدین خلق در پوشش رفتگر، مقابل درب منزل مسکونی اش واقع در تهران و در برابر دیدگان فرزندش ترور و به شهادت رسید. پیکر پاک این فرمانده محبوب، در قطعه 29 بهشت زهرا (س) مدفون است. * خاطراتی از شهید صیاد شیرازی: ** اوایل انقلاب ماشین ژیان داشت. بهش گفتم: بابا این همه ماشین توی پارکینگ، چرا ...
خانواده ام را خودم از زیر آوار بیرون کشیدم
و گفتم: خانواده ام فدای اسلام. درخت اسلام، بدون خون این شهدا آبیاری نمی شود. بعد از سخنرانی و مداحی، سوار ماشین شدیم و به سمت باغ بهشت حرکت کردیم. مردم شهدا را تا باغ بهشت تشییع کردند. بعد از رسیدن به باغ بهشت و برگزاری مراسم مداحی و سینه زنی، پیکر شهدا را به سمت محوطه ای که برای تدفینشان آماده کرده بودند، بردند. نمی خواستم شهدای خانواده مان پراکنده و جدا از هم دفن شوند. دلم می خواست ...
گردانی که امام(ره) آن را ملائکه الله نامید
رسیدند و 7 تن از بچه های گروهان داخل این کانال گیر افتادند. برادر شهید که خود در این دوران در منطقه خدمت می کرد، درباره تفحص چنانه برای یافتن برادرش می گوید: به همراه یک تیم جست و جو، مدت بیش از 7 روز به دنبال او و همرزمانش می گشتیم. روزهای سخت و لحظات طاقت فرسایی بود. اما عاقبت در کانال3، در حالی که دیگر رمقی برایشان نمانده بود با آن ها مواجه شدیم. دشمن تمام گروهان را تیر خلاص زده بود. او همچنین ...
گفت وگو با خانواده آتش نشان شهید امینی
خودش دل به آتش می زد و با این که فرمانده بود و دلیلی به حضورش نبود ولی می گفت من باید بروم تا بچه ها انگیزه بگیرند و کارشان را به خوبی انجام دهند. با این که بارها در عملیات های حریق صدمات جدی دیده بود ولی هرگز دست از تلاش و ایثار برنداشت. دو خاطره مشترک از عملیات با دایی ام دارم که او تا پای مرگ پیش رفت. در عملیاتی دایی علی می خواست برق را قطع کند که دچار برق گرفتگی شدیدی شد و دستش به فیوز برق ...
گفت وگو با خانواده آتش نشان شهید
. این دختر همیشه شاهد تلاش و فداکاری پدرش بود. او در یکی از خاطره هایش به ما گفت: یکی از شب ها وقتی خواب بودیم بی سیم بابا صدا کرد. وقتی بابا بیدار شد، گفتم چطور شنیدی. او هم مرا بوسید و گفت شهر دسته منه باید برم کمک کنم تا بقیه بابا ها هم پیش بچه هاشون باشن. بعدش من و مامان با ماشین بابا رو تا ایستگاه آتش نشانی بردیم و برگشتیم. همین خاطرات و صحبت ها باعث شده بود زهرا با این غم بزرگ کنار ...
بازخوانی گزارش شهرداری از حادثه پلاسکو در شواری شهر تهران/ تشریح قوانین و چگونگی مدیریت بحران قبل و بعد ...
.... وی یکی از اعضا (مسجدجامعی) را خطاب قرار داد و گفت: برادر عزیز! شما خودتان عضو هیئت دولتی بودید که هواپیما با صد مسافر و پنج خدمه در اصفهان رفت و در فاینال باند 29 راست اصفهان force landing کرد و با معجزه خداوند هیچ کس طوری اش نشد. این هواپیما 8:40 شب نشست تا 6:30 صبح روز بعد مدیریت بحران نتوانست هواپیما را اداره کند. بله؛ من به نسبت مدیریت بحران آن دولت شما، به این مدیریت بحران افتخار می کنم ...
همین قدر که با خونم انقلاب را آبیاری کنم، برایم افتخار است
. فرمانده تیپ 45 مهندسی جوادالائمه استان گلستان با بیان این که شهید سنجه ونلی فرد متخصصی بود و با فنون جنگی آشنایی کاملی داشت، خاطر نشان کرد: این که عنوان می شود شهدای مدافع حرم برای پول به سوریه می روند درست نیست و بی انصافی است؛ خطاب به انان باید گفت چرا شما برای پول نمی روید؟ وی تصریح کرد: شهدای ما جان شان که با ارزش ترین گوهر وجودی شان است را با خدا معامله می کنند و نمی ...
گفت وگو با "کارل یوران اکروالد"؛ ایران شناس نامدار سوئدی
زندگی کردم. من در جنگ به عنوان افسر برای ارتش سوئد خدمت کردم. در حالی که شما آماده کشتن و کشته شدن باشی، تعجبی ندارد که در این هنگام کارهای اشتباه دیگری را هم انجام دهید. من در آن هنگام کار خطایی کردم ولی به همسرم نگفتم. در یک روز طوفانی همراه رعد و برق ناگهان حس کردم صدایی می شنوم که خطابش به من است و طوفان می خواهد مرا بکشد. همراه همسرم در کلبه ای کوچک خارج از یوتبوری بودیم. به همسرم گفتم بیا در این ...
همه چیز درباره وضعیت پهپادهای غیرنظامی در ایران
حوزه غیرنظامی -که خصوصا در سال های اخیر در کشور ما نیز رشد فزاینده ای داشتند- چطور تعریف می شوند و اصلا دسته بندی آنها بر چه اساسی است؟ پرنده های بدون سرنشین از 4 منظر نوع هواپیما، وزن، کاربرد و انرژی قابل دسته بندی هستند. از لحاظ نوع، اگرچه ما به همه اینها هواگرد می گوییم اما به ترتیب شامل هواپیماها، هلی کوپتر، مولتی روتور (شامل ربات های پرنده مثل کوادکوپتر و اوکتاکوپترها و... ...