سایر منابع:
سایر خبرها
مبارزات سیاسی در خانه شماره116
شد شرکت می کردم و بعد از شهادت شهید مطهری در حوزه نشر آثار ایشان مشغول به کار شدم. و ادامه می دهد: یادم هست که بازاری های یزدی پیش شهید مطهری آمدند و درخواست کردند که یک جلسه تفسیر قرآن داشته باشند و چون ایشان عمدتا ممنوع المنبر بودند این جلسات را یا در این خانه و یا در خانه های یزدی ها تشکیل می دادند که به جلسات شنبه شبِ یزدیها معروف بود. آن جلسات خیلی بابرکت بود و تا 50 جلسه هم برگزار ...
ماجرای خواب شهاب و یک آیه و دو پرواز/ روایت سردار شوشتری از شهادت شهید همتی
دیگر برادران شهیدمان را ادامه دهیم، و وقتی کشور و مملکت به ما نیاز دارد حاضر شویم و پای کار برویم. بعد از آن شهید جلمبادانی رفت و بعد ازچند روز خبر شهادتش را برایمان آوردند. راوی عباسعلی راحمی کمک به پدر در صحبتهایش یکبار به من گفت: پدرم در قسمت فضای سبز شهرداری کار می کند. من بیشتر مواقع به محل کار او می روم و به پدرم کمک می کنم. در یکی از روزها در پارک چند تا دانش ...
با سین سین کردن کسی مداح نمی شود/ امام خمینی (ره) اعتقادشان تبدیل به اعتماد شده بود
داریم ، هم مجلس را درست پیش ببرد و هم پیر غلام خراب نشود. من در جوانی یک بار در مقابل یک پیر شش دانگ صدا را به کار گرفتم. انسان تا توانایی دارد دانایی ندارد. دانایی که پیدا شود، توانایی را از دست می دهد. از جوانان می خواهم تا توانایی دارند به دانایی مراجعه کنند. این پیرمرد سرافکنده بیرون رفت. من بعد از آن شش ماه صدایم گرفت. به طوری که ناامید و مایوس شده بودم. توبه کردم و از خدا خواستم نادانی من را ...
آنانکه با رگبار گلوله می اندیشند
برای عیادت از مادر بیمار همسرش در خانه جمع شده اند. وقتی زنگ را فشرد و در باز شد، با خشمی که همه وجودش را فراگرفته بود وارد خانه شد و در مقابل چشم های وحشتزده همسرش همه اعضای خانواده او و حتی دختر کوچولوی بی گناه و زن های همسایه را به رگبار گلوله بست.هنگام فرارهم روبه همسرش گفت: همه اعضای خانواده ات را جلوی چشمانت کشتم تا بدانی به حرف هایی که زده بودم عمل کردم اما هرگز تو را نمی کشم. چون ...
آن کار باعث شد خواهر دوستم را صیغه کنم! / باید هزینه پاتوقمان را در می آوردم!
به زندان پایان یافت و آزاد شدم نزد یکی از دوستان معتادم رفتم که شاگرد اتوبوس بود. از آن روز به بعد منزل پدر او پاتوق مصرف مواد مخدرمان شد و ما با یکدیگر شیشه و کریستال مصرف می کردیم اما مسافرکشی با خودروی پراید پاسخگوی هزینه های اعتیادم نبود. در همین رفت و آمدها به منزل دوستم در حالی با خواهر او آشنا شدم که برای جبران هزینه های زندگی سرقت از داخل خودروها را آغاز کرده بودم. تا این که 5 ماه قبل من ...
رهبر معظم انقلاب خبر شهادت پسرم را داد+عکس
به گزارش تنگستان نما، به نقل از سایت خبری ثامن ؛معصومه اصفهانی از فعالان انقلابی و دفاع مقدس و مادر شهید ناصر بخشی نیا است که در استانه 70سالگی مانند یک جوان سیاسی مسائل کشور و منطقه برایش با اهمیت است و همچنان جوانان را توصیه به تبعیت از ولایت فقیه و باقی ماندن در عرصه سیاست می کند. گفتگوی صمیمانه خبرنگار ما با این بانوی انقلابی را ادامه بخوانید. در قم اغلب خانم ها در راهپیمایی شرکت می کردند در ابتدایی که وارد م ...
فیلمسازان کرد در راه جشنواره فیلم 100
اکران لازم به توضیح است، یازدهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم 100 با دبیری علی قربانی و با موضوع سینمای اخلاق و خانواده در دو بخش مسابقه ملی و مسیر تجربه و بخش مسابقه سینمای جهان 4 تا 6 اسفند ماه 1395 در پردیس سینما آزادی تهران برگزار می شود.
گلوله پسر به سمت نامزدش خطا رفت/ مرگ عجیب عروس و داماد، فردای شب عروسی/شهادت مامور نیروی انتظامی به خاطر ...
... دقایقی بعد وقتی تازه متوجه حضورم شده بود گفت: بعد ازیک سال رفت و آمد ، خانواده ام به او جواب مثبت دادند. همان روزی که عقد کردیم دعوایی راه انداخت که بیا و ببین. سیاوش دست بزن دارد و سر کوچک ترین موضوعی کتکم می زند. در عرض سه ماه مرا 6 بار کتک زده اوایل اجازه نمی دادم خانواده ام متوجه شوند، اما مگر می شد؟ بالاخره خانواده ها فهمیدند و درنهایت خانواده ام ازمن خواستند که طلاق بگیرم. اول گفتم ...
اینجا مادر شهید میراث ماندگار روضه را پاسداری می کند
...> مقداری پول داشت که آن را هم برای هیئت قائمیه فرش خرید. در وصیت نامه اش نوشته که اگر شهید شد، هفت روز مغازه پدرم را چراغانی کنید. از او درباره محمد صادق بعد از شهادتش پرسیدیم، این که بعد از شهادت خاطره ای از او به یاد دارید به ما می گوید خوابش را خیلی کم می بینم اما یک بار رفته بودیم سوریه و در نماز جمعه شرکت کرده بودم که گم شدم، هر چه نگاه می کردم می دیدم همه غریبه اند. حضرت زینب سلام ...
جریان تکفیری طالبان در افغانستان و جنایت های آنان
نموده و با ورود به هر خانه، همسر و بچه ها را در مقابل دیدگان پدر خانواده تیرباران می کردند. سربازان طالب با پیشروی به طرف شهرستان اندخوی و استان جوزجان، مرکز شهر و مناطق اطراف را تصرف نموده و در اندخوی شش نفر را زنده زنده آتش زدند و در منطقه خواجه دو کوه و شهر شبرغان دست به قتل عام وحشیانه زده و هزازان تن را کشتند. (85) بدین ترتیب، رفتار خشونت بار سردمداران طالبان با دیگر اقوام چون هزاره، تاجیک ...
تداوم جشن ها و برنامه های دهه فجر در واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی+ تصاویر
.... دکتر علی اصغر ایرج پور رئیس واحد داراب در جمع خانواده شهیدان محمد جعفر خادمیان پور ومحمد علی خلیلی دوتن از شهیدان عزیز جنگ تحمیلی اظهار کرد: به برکت شهدای انقلاب، امروز ایران اسلامی در عرصه های ملی و بین المللی بر قلل رفیع ومنیع افتخار ایستاده است. وی گفت: تکریم و تعظیم از مقام شامخ شهدا یک وظیفه و ضرورت غیرقابل انکار است چراکه آنها به ما درس فداکاری، وفاداری، از ...
فرزندان آرمان
جالب و شیرین بود. روایت هفتم: پدر؛ همه چیز دختر دختر و بچه اول بودم و همین موضوع سبب شد که به پدر نزدیک باشم ضمن اینکه باعث شد قوی بار بیایم. در واقع چون نوع شخصیت پدر را که قوی بود و اعتماد به نفس خوبی داشت، دوست داشتم و همیشه در کنارش بودم. الگویم بود. پدرم سال ها سخنگوی وزارت نفت بودند و من حتی در شب های جنگ که در وزارت نفت بود و نمی توانست بیاید خانه، نزدش می رفتم و می ...
وصیت تک خطی شهید/ مدافع حرمی که جانباز فتنه 88 بود
کنار خانه می شد یاد و نام شهید را احساس کرد، انگار او هم در کنار مصاحبه ما حضور داشت. اولین و آخرین دیدار پدر و فرزند شهید شبستان: ابتدا از تولد آقا صادق و نحوه ورود ایشان به سپاه برایمان بگویید... من در اردیبهشت ماه سال 1367 در جبهه بودم که آقا صادق به دنیا آمد و بعد از چند روز به مرخصی آمدم و ایشان را زیارت کردم؛ آقاصادق بعد از طی تحصیلات ابتدایی و راهنمایی و متوسطه ...
ماجرای 5 بار بله نگفتن عروس در محضر امام
همسرم علامت دادم و گفتم از من فاصله بگیرد؛ زیرا 2نامه محرمانه از سوی شورای محرمانه انقلاب و دوربین در داخل ساک دستی همسرم بود که در صورت دستگیری همه چیز لو می رفت. دقایقی بعد با 2 مامور نظامی چشم بسته به محلی دیگر انتقال یافتم. با وساطت آیت الله حکیم پس از گذشت 2 روز، گشنه، تشنه و کتک خورده به حرم بازگردانده شدم. در تمام طول روزهای گذشته، نگران خانواده ام بودم. در گوشه ای از حرم نشستم که ...
به من گفت: احساس خستگی نکنی!
. من هم از طرفی نگرانی تماس را داشتم و از طرفی نگرانی خواهرشوهرم و خانواده اش. بعد از سه هفته و شرایط سختی که داشتیم، بالاخره تلفن زنگ زد و همه مأمورها هم با اسلحه بالای سر من ایستاده بودند که حرفی نزنم، من هم جواب ها را با من من دادم و طرف به اوضاع شک کرد و بعد از یک ماه، نقشه ساواک به هم خورد و این مسأله هم در گزارش بازجویی که بعدها گرفتم آمده بود که نوشته بودند با ساواک همکاری نکردم و مرا به کمیته ...
مدافعان حرم چشمه کوچکی از دفاع مقدس هستند
سال 93 فاطمیون بود. فرمانده نبود اما تخریبچی بود و با تیر قناسه که به پهلویش خورد، بعد از نیم ساعت به شهادت می رسد. فاطمیون برای عقب آوردن پدرم دو سه مجروح می دهند. پدرم اولین شهیدی است که در 22 فروردین سال1393 در ایران برایش مراسم رسمی گرفتند. شجاعی در پاسخ به این سوال که دلیل علاقه مندی او برای حضور در سوریه چه بوده است، عنوان کرد: با شهادت پدر تصمیم گرفتم که به سوریه بروم اما به دلیل ...
شهید منیعات در درگیری با تروریست های تکفیری داعش به اسطوره ای بی بدیل تبدیل شد
تغییر نمی دهم. در ابتدا برای اعزام به صورت رسمی، درخواست داد ولی به دلیل عدم موافقت با اعزامش تصمیم گرفت به صورت داوطلبانه و با ویزای شخصی تحت عنوان زیارت، به عتبات برود. سرانجام بعد از 11 ماه جهاد با تکفیری ها در منطقه تکریت به آرزوی دیرینه خود که شهادت در راه خدا بود نائل آمد و دختر هشت ساله خود را تنها می گذارد، او در آخرین دیدار با برادر بزرگش عباس، مراقبت از فرزند و همسرش را به او ...
پلیس پایتخت از سارقان تازه کار رونمایی کرد
را به اجرا گذاشته بودی، تصمیم به قتل شما گرفته بود؟ نه دروغ می گوید. او با اصرار موفق شد خانواده مرا برای ازدواج با من راضی کند، اما من همان شب اول عروسی متوجه شدم که انتخاب درستی برای زندگی ام نکرده ام. یادم است شب اول عروسی نیشخندی زدم که شوهرم مرا به اتاق برد و با من برخورد بدی کرد. او روز بعد مرا کتک زد و گفت برای چه من نیشخند زده ام. همان لحظه فهمیدم که او دست بزن دارد، اما فکر ...
فرزندشهید امانی: فیش های نجومی نتیجه پرتوقعی بعضی هاست/بصیرت پدر برایم ستودنی بود
سیب برداشت و با دست به دو نیم تقسیم کرد تا به ما هم بدهد. من با همان لحن کودکانه ام بسیار شاد شدم و به او گفتم: دایی جان عجب زوری دارید و قوی هستید . ایشان هم به من گفت: قدرت را شما داشتید، که نظامیان را مجبور به ملاقات دادن کردید ایثارگرتر از همه شهدا... رابطه پدر باهم چگونه بود؟ بسیار عالی؛ مادرم سید هستند و این علاقه پدرم به ایشان را بیشتر می کرد. شاید فکر کنید ...
مرتضی رفت اما یادش همیشه زنده است
رزمندگان لشکر فاطمیون بودکه در دفاع از حرم حضرت زینب(س) و در درگیری با نیروهای تروریست تکفیری سوریه به مقام شهادت نایل شد. نازنین زهرا دختر خوانده شهید خدادادی فقط چند ماه طعم شیرین داشتن پدر را چشید و همان مدت زمان اندک برای تجربه مهر و محبت بین پدر و فرزند کافی بود. امروز اولین سال است که نازنین زهرا برای پدرش جشن تولد می گیرد. نازنین زهرا، بی قرار پدر طاهره رحیمی، همسر شهید ...
این رمان یک فیل است!
هشت سال داشته، موفق می شود ویلی مایز قهرمان بیسبال خود را در یک مسابقه در نیویورک ببیند. اما وقتی جرأت می کند و از او می خواهد امضا بدهد، نه پدر و نه مادرش خودکار نداشتند تا به او بدهند. آن بازیگر هم شانه ای بالا می اندازد و می رود. پل گریه می کند و به خاطر گریه کردن از خودش متنفر می شود. اما از آن روز به بعد، خانه را بدون خودکار ترک نمی کند. او می گوید: اگر خودکار در جیب تان باشد، شانس این را ...
انتخاب های جنجالی
مکمل زن)، صابر ابر خلاصه داستان: نسرین چون نمی تواند در صورت طلاق از همسرش سرپرستی دختر 6 ساله اش را بگیرد، بنابراین زندگی اش را جمع کرده بی اطلاع از شوهر به گوشه ای از شهر پناه می برد و برای گذران زندگی مشغول کار در مهدکودک بیمارستانی می شود ولی شوهرش آنها را پیدا می کند. نگاه منتقد: حس وحال تلفیقی جالبی از فیلم موفق سال گذشته ی سعید روستایی، ابد و یک روز، و سینمای اصغر فرهادی ...
بنیاد در آینه مطبوعات
ملعبه برخی جریان های سیاسی شده اند. سردار شهید حسن علیمردانی فرمانده شجاع قرارگاه کربلا در سال 1332 در فریمان دیده به جهان گشود. وی از خانواده ای با 3 شهید، عاشقانه به شوق شهادت به جبهه رفت و در فرازی از وصیت نامه اش نوشت: دوست دارم در صحنه جنگ، چندین نفر از دشمنان را از بین ببرم و سپس شهید شوم. و سرانجام در بهمن ماه 1360 بعد از مدت ها مجاهدت و پاسداری در راه حفظ کیان اسلام در تنگه چزابه به آرزویش ...
با همسرم شرط کردیم امانت دار دوران اسارت باشیم
هفته نامه نماینده / گپ وگفت دربارۀ دغدغه های ساده و روزمرۀ زندگی شخصی چهره ای که همیشه در قاب شهرت، دست نیافتنی به نظر می رسد، بی شک جذاب به نظر می رسد. در کافه گپ این هفته سراغ سعید اوحدی رئیس سابق سازمان حج و زیارت رفتیم و صحبت از ریزه کاری های زندگی او، گپ وگفتی خواندنی را رقم زد. *شما چند خواهر و برادر دارید و در چه خانواده ای بزرگ شده اید؟ متولد اسفند ماه سال 1335 در شهرستان ...
توحید و شرک
سرویس اندیشه جوان ایرانی به نقل از راسخون ؛ بخش مقالات دینی: نویسنده: دکتر فلاح دوخی (1) مترجم: میثم صفری پژوهشی مقایسه ای میان دیدگاه مکاتب اسلامی و دیدگاه جریان تکفیری چکیده مسأله ی توحید، از جمله مسایل اعتقادی مهمّی به حساب می آید که انسان را به دو گروه، مسلمان موحّد و کافر مشرک تقسیم می کند. آثار عملی که بر این تقسیم مترتّب می شود نقش گسترده ای را در زندگی اجتماعی ...
روایت عکاس دیروز و خادم امروز حرم امام رضا(ع) از مثلث انقلابی مشهد+عکس
برای مخاطبان معرفی بفرمایید. من سال 1329 در محله خیابان تهران (امام رضای فعلی) در یک خانواده مذهبی متولد شدم. پدرم مداح بود و این امر موجب شد من هم از همان سنین کودکی و قبل رفتن مدرسه مداح حاذقی شوم. همچنین در سنین هشت و نه سالگی در مناسبت ها و اعیاد به منازل علمای روز همچون آیات عظام میلانی، قمی، سبزواری، مرحوم کفایی خراسانی رفته و به مداحی بپرداختم و سال های 1338 و 1339 در منابر ...
چه باران ها بر سجاده ها/ دورهمی حاج قاسم و دوستان، کار خودش را کرد
خواهم کاری کنم مرا بر زمین می زنند و همین شد که از آنجا بیرون آمد. ماه رمضان سال 91 سردار حاج قاسم سلیمانی، جلسه ای با بازنشستگان سپاه ثارالله داشت؛ در واقع یک دورهمی دوستانه بود؛ آنجا به پدرم پیشنهاد اعزام به سوریه را داده و پدر هم پذیرفته بود؛ دو نوبت ازاعزام شد؛ ابتدا سال 92 رفت که 55 روز در سوریه بود؛ دو هفته آمد ایران و یک هفته کرمان بود سپس مجدد اعزام شد. نوبت دوم که رفت ...
شهدا واسطه ازدواج من و حسین شدند
. هفتم اردیبهشت ماه سال 1392 بود که از همه خانواده خداحافظی کرد و حلالیت گرفت و رفت. بعد از 40 روز حضور در سوریه در 14 خرداد 1392 روز شهادت امام موسی کاظم (علیه السلام) با دهان روزه و لب تشنه به شهادت رسید. با خبر شهادتش چطور روبه رو شدید؟ خبر شهادت را به شوهرخواهرم گفته بودند و خواهرم هم به من گفت بیا به شمال برویم. آن روز پسر هفت ماهه ام مریض شده بود و تب داشت و دخترم هم امتحان مهمی ...
امام به ما گفت سرباز امام زمان (عج)
را هم نزد خانواده همسرم فرستادم و قرار بود با پولی که برادرم برایم تهیه کرده بود، به بندرعباس بروم و با لنج از ایران خارج شوم چون می دانستم اگر بمانم اعدام ام قطعی است. همان حوالی توی آپارتمانی که تازه در خیابان تهران نو خریده بودم ماندم و بعد صدای فریاد های مردم را شنیدم که می گفتند مسلمان به پاخیز/ همافرت کشته شد بعدا رفتم به بیمارستان جرجانی که مرحوم دکتر سیدحسین مرتضوی ریاست آن را به عهده داشت ...
از عروس و دامادی که بچه داشتند تا نگاه برادرانه مجری به عروس ها/ حاشیه های خواندنی جشن ازدواج دانشجویی
... حالا دیگر پس از مولودی خوانی و دست زدن در آمفی تئاتر مرکزی دانشگاه شریف؛ موقع نماز شده بود. مراسم با عکس یادگاری تمام شد و زوجین بعد از نماز بر سر قبور شهدای گمنام رفتند. چند نفر گل هایشان؛ که در جشن ازدواج دانشجویی بهشان داده را روی قبور مطهر گذاشتند و در حال خداحافطی از شهدا بودند. انگار عروس و دامادها از شهدا پیش از سفر مشهد می خواستند که زندگی ِشان ساده باشد و ساده بماند؛ به سادگی همان مراسم ازدواج دانشجویی ِشان. ...