سایر منابع:
سایر خبرها
عیددیدنی شاه نوه با ژ-3
به گزارش "سپاس"، شهید بهرام شهپریان سومین فرزند و تنها پسر خانواده ی اصیل و ثروتمند شهپریان بود که در سنندج چشم به جهان گشود. دو ساله بود که به تهران آمدند. پدرش رییس حوزه نظام وظیفه تهران در دوران طاغوت بود. دو خدمه شبانه روز از او مراقبت می کردند و به او لقب شاه نوه را داده بودند. بهرام از همان دوران کودکی قلبی رئوف داشت و به سربازانی که در خانه شان خدمت می کردند کمک مالی کرده و یا ...
ستایش نامادری
به نام پروردگار عالم که چوپان من است ستایش نامادری نویسنده:سیروس قزلباش تقدیم به بانو (میم) ستایش برای جشن تولد 7سالگی اش لحظه شماری می کرد مادرستایش پیشنهاد داده بود تا جشن را در ویلای شخصی خودشان در ده بالای یزد برقرارکنند ومقداری وسایل جشن تولد وبادکنک وتزئینات آماده کرده بودند وچون ستایش گیتار زدن را دوست داشت مادر کیک به شکل گیتار برایش سفارش داده بود . ستایش دختری باموهای فر وجثه ای کوچک که دماغی گرد وچشمانی درشت داشت و دماغش با صورت گردش تناسب داشت وبشتر شباهت به مادر میداد. پدرستایش یک بازاری سرشناس بود که دارای چند کارگاه تولید ترمه بود که حتی به کشورهای حوزه خلیج فارس صادر میکرد ترمه بافی از چند نسل به او رسیده بود وی علم ترمه بافی را به روز کرده بود ودستگاهای جدید ونقش های کامپیوتری باعث شده بود که نه تنها در یزد بلکه درکشور هم به عنوان یک کارآفرین خوب وتولید کننده عالی شناخته شود. شهرتش اول ترمه باف بود که فامیلی خود را به دانافر تبدیل کرده بود.اقای دانافر مردنسبتا خوبی بود قدی تقریبا بلند با موهای صاف ولاغراندام وکمی سبزه با دماغی کشیده والبته انقدر ابروی پرپشتی داشت که ستایش گاهی به شوخی می گفت: – بابایی می خواهی ابروهاتو ببافم هاها – توکه بلد نیستی بگومامانت بیا ببافه هاهاها – شما پدرودختر چی میگن پشت سرمن. – هیچی بابا دخترت هوس کرده ابروهای بابایی را ببافه – راستی خوب گفت یادت باشه این ابروهای پرپیچ وخمو واسه جشن کوتاه کنی – باشه بابا باشه خانوم جون – البته بابایی یک روز قبل از جشن کوتاه کن چون زود دوباره در میان هاهاها – هاهاهاهاها دخترکم یکی ی دونه بابا ان خانواده خوشبخت بودند اما کسی که از فردای خودش خبر ندارد. آخرهفته بود آنها وسایل جشن تولد را در صندوق عقب ماشین شاسی بلند وسفیدخود جا دادند وبه همراه همسایه خود تصمیم گرفتند به ویلا بروند همسایه آنها اصالتا اهل شهرستان بافق بودکه سالیان سال به یزد مهاجرت کرده بودند دختر بزرگ همسایه سمیه نام داشت وهنوز ازدواج نکرده بود اما خواهرهای دیگرش ازدواج کرده وخانواده تشکیل داده بودند . قرار بود صبح زود ستایش وپدر ومادرش زودتربروند وهمسایه انها چند ساعت بعد حرکت کنند وبه ویلا بروند تا در چیدمان جشن تولد ستایش به انها کمک کنند. صبح اقای دانافر باهمسروستایش حرکت کردند وشهرستان تفت را پشت سر گذاشتند ودرحال بالا رفتن ازگردنه ده بالا بودند.ستایش عقب نشسته بود وکمربند را بسته بود پدر هم ازترس جریمه کمربندرا بسته بود اما مادر ستایش که زنی گوشت الود وچاق بود بابستن کمربند احساس خفگی میکرد بنابرین عادت نداشت کمربند را ببند. انها درحال رفتن به سمت ده بالا بودند باد نسبتا سردی در حال وزیدن بود پاییز نزدیک بود اخرهفته همیشه جاده تفت بخصوص ده بالا شلوغ واتومبیل های زیادی به ان سو در حرکت هستند وبه ندرت اتومبیلی از ده بالا می اید پلیس راهنماورانندگی هم قبل ازصبحگاه تا ساعت 9 صبح در جاده مستقر نمی شود جاده باریک وهر خودرویی سعی می کند از دیگری گوی سبقت را برهاند وپدر ستایش هم مرتب سبقت بیجا میگرفت وخوشحال می شد که با هر گاز دادنش ده ها ماشین را جا میگزارد مجری رادیو یزدگرچه لعن جدی به خود نمیگرفت اما گاهی رانندگان را به صبوری واحتیاط دعوت میکرد. اقای دانا فرباز درحال سبقت بود که کامیون خاورنارنجی رنگی که شاید متعلق به 40 سال پیش بوداز سمت ده بالا دود کنان باسرعت به سوی اتومبیل هایی که روبرویش بودند می تازاند.صدای اهنگ قدیمی راننده خاور را تا ده اتومبیل میشنید راننده درحالی که زیرشلورراهرایی برپا وزیرپوش رکابی برتن داشت یک پا روی گاز وپای دیگر جمع شده روی صندلی ودستها را در فرمان براق وبزرگ فروبرده بود وبا بازوهایش فرمان را مهار می کردهمانطور میگازاند وبالا خره بی احتیاطی وغرور راننده کامیون که دوست نداشت کسی در لاین او حرکت کند قرعه بدشانسی را برای خانواده ستایش ورق زد.در حرکتی ثانیه ای در حالی که پدر ستایش باز درحال سبقت بود وفکرمیکرد یک ماشین دیگر را هم می تواند رد کندهدف خاور تندروشد صدای برخورد دواتومبیل خرد شدن شیشه ها جاری شدن خون فریاد وجیغ وبا حسین ویا ابوالفضل در جاده میپیچید وچون کلید اربگ اتومبیل اقای دانافر در حال آف بود اربگ ها هم عمل نکرده بودندوکمربند خانم دانافرهم که بسته نبود جان ان زن مهربان گرفته شد هنوز صدای ترانه دلخراش خاور که معلوم نبود چی میخواند درحالی که اب از جلوبندیش می ریخت وبخار بالا گرفته بود در حال پخش بودوراننده خاور هم براثر دیررسیدن آمبولانس ووقانونهای دست وپاگیر که تا ساعتی طول کشید همسفر مادر ستایش شد... ستایش شوکه شد واز ترس بیهوش شده بود وپدرش حتی حس بازکردن کمربند را نداشت . بیمارستان ،سردخانه ؛بازداشت اقای دانافر،ازهمه بدتر مشکلات روحی روانی ستایش را رها میکنیم وبه یک سال بعد میرویم تا خواننده هم مثل من زیاد غم ها را مرور نکند... یکسال بعد ستایش با وجود عمه ها وفامیل وبخصوص سمیه دختر همسایه قبول کرده بود مادرش فرشته شده وبه اسمان رفته .سمیه خود را به انها خیلی نزدیک کرده بود ستایش را به پارک وسینما وبازارمیبرد وعمه ستایش هم به خانه انها امده بود واز ستایش نگهداری میکرد پدر ستایش افسرده شده بود ساعت ها در اتاق به عکس زن مرحومش خیره می شد خواهر ش تا می توانست با کمک سمیه همسایه انها از ستایش وپدرش مراقبت میکردند .خانه اقای دانا فر دریکی از جاهای خوب صفائیه بود . سمیه خود را در دل ستایش جا کرده بود وعمه ستایش هم مناسب میدید که برادش با سمیه ازدواج کند پدر ستایش میلی به ازدواج دوباره نداشت اما صحبت های دوست وفامیل وخواهروبرادر واشتیاق ستایش،بالاخره پذیرفت. وازدواج ارام وبی سروصدایی انجام شد ورسما سمیه همسر اقای دانافر شد ... چند روز گذشت که پدر ستایش در خواب کابوس میدید درخواب سمیه را میدید که با چشمان خونی باچاقو ستایش رادنبال میکند وقتی از خواب میپرید زود به اتاق دخترش میرفت دختر را که سالم میدید اهسته کنار تختش مینشست و انگشت هایش را در موهای خودش فرو میبرد واهسته اشک میریخت زنش هم وقتی قصد همدردی داشت اورا دور میکرد امازن چیزی در اب میریخت وبه پدر ستایش میداد خیلی در کارش وارد بود معلوم نبود چه دارویی به اومیدهد که تا صبح اورا خواب میکند .گاهی هم ستایش نیمه شب بیدار میشد ونامادری را میدید که به حیاط خانه میرود ووقتی برمیگردد چشمانش سرخ است... درهرتقدیربا وجود خوابهای وحشتناک که پدرمیدید بیشترموقع که سرکاربود به بهانه مختلف سراغ ستایش را میگرفت گاهی که بیرون میرفتند انها را تعقیب میکرد وبیشتروقتها ازخواهرش میخواست انجا بیاید اما خواهرش که عمه ستایش باشد به پدرستایش میگفت چون تصادف ومرگ همسر وفوت راننده کامیون برایش سخت بوده باعث کابوس وتوهم می شود ومیگفت که فشارروحی روانی باعث خواب بد دیدن ومشکوک شدن است ... به هرحال سال مادر تمام شده بود وستایش به نامادری عادت کرده بود .جشن تولد ستایش همان روزها بود اما به دلیل سال مادر ومراسم دیگرتولد اورا کمی عقب انداختند یک هفته نشده بود که ناگهان ستایش براثردل درد شدید راهی بیمارستان شد وبستری گردید ستایش را به اتاق عمل بردند تا دکتر معالج ستایش که یکی از نزدیکان انها بود اورا عمل کند .نامادری فرصت رامناسب دید با اتومبیل مشکی رنگ هاچ بک درحالی که عینک دودی زده بود وارد حیاط بیمارستان شد قبل از پیاده شدن در ایینه ماشین نگاهی به خودش انداخت تصمیم عجببی گرفته بود باید کار ستایش را تمام میکرد اهسته از ماشین خارج شد از دری که پرستاران ودکتران وارد میشوند وارد بیمارستان شد خیلی زود به اتاق دکتری رفت روپوش پزشکی برتن کرد دستکشی پوشید تا اثری ازخون روی دستش نماند ماسکی بر صورت زد به طوری که اصلا معلوم نبود او همان نامادری است کمی استرس داشت اما درنگ نکرد وقتی متوجه شد ستایش بیهوش است کنارتختش رفت استرس عجیبی داشت پیشانیش عرق کرده بود بوی اتر والکل ومواد ضد عفونی مرتب به مشامش می رسید صدای بوق بوق دستگاه پزشکی به گوشش می رسید نفس عمیقی کشید چاقویی برداشت واصالت بافقی بودنش را نشان داد باچاقو شکم دخترک بی مادر را پاره کرد دستکش هایش به خون اغشته شد روده دختر را بیرون کشید وتکه کرد وسوی انداخت نفس درسینه حبس شده بود چهره همسرش را پشت پنجره حس می کرد گاهی به چهره دخترک نگاه میکرد اما وقتی کارش تمام شد سراسیمه از اتاق بیرون رفت دراتاق کناری دستکش را درسطل زباله انداخت روپوش را اویزان کرد سراسیمه انجا را ترک کرد وبا ماشینش به بیابان رفت کنار بیابان ایستاد بیرون امد داشت گریه میکرد ازته دل فریاد می زد وعقده های دلش را خالی میکرد گاهی چهره مادرستایش را میان ابرهای سپید حس میکرد که به اولبخند میزند معلوم نبود چرا اینقدر اسم پروردگارعالم را می اورد معلوم نبود چه چیز ازخدای مهربانش می خواهد معلوم نبود چرا چهره مادر ستایش را با خنده حس میکرد ... از سوی دیگر تیم پزشکی بیمارستان که متوجه وضعیت بیمارشده بودند اقدام لازم را بعد از ان کار انجام دادند تکنسین بیهوشی با دستگاه کار میکرد پرستاران خون شکم را پاک کردند وکارهای لازم انجام شد وشکم دختر بخیه زده شد وتیم هرکاری ازدستشان برمی امد انجام دادند وستایش با مراقبت های ویژه بهبود یافت .نامادری وقتی فهمید خطر رفع شده دیوانه وار خنده میکرد مثل ادم های روانی رقص وشادی عجیبی میکرد وخود را به بیمارستان رساند ستایش هنوز بیهوش بود اما دیگر خطری تهدیدش نمی کرد ... چند روز بعد ستایش را به خانه اوردند عمه وبچه های عمه تا چند روز کنار ستایش بودند تا اینکه ستایش کاملا خوب شد ونامادری تصمیم گرفت با اینکه یک ماه از تولدش گذشته جشن مفصلی برایش بگیرد نامادری به پدر ستایش میگفت با جشن تولد روح مادرش شاد می شود بنابراین با کمک اقوام وسایلی تهیه وچون ستایش به گیتار علاقه داشت وکلاس گیتار میرفت نامادری هم مثل مادرستایش کیک به شکل گیتار برایش سفارش داده بود... جشن تولد در ویلای شخصی در ده بالا گرفته شد زیرا مادر ستایش خیلی انجا را دوست داشت . نامادری لباس زیبایی مثل پرنسس ها با کلایی مخروطی گرفته بود که ستایش خیلی در ان برازنده شده بود .مهمان زیادی حتی فامیل های نامادری هم از بافق برای تولد ستایش امده بودند. هشت تا شمع روی کیک گیتار را ستایش چند بارفوت کرد تا خاموش شدند این بار همه تولدت مبارک را خواندند نامادری گل های زرد فصلی را در گلدانی قرار داده بود که درعکس بسیار زیبا معلوم می شدند . هدیه ها یکی پس از دیگری باز میشد وستایش با هرهدیه لبخندی میزد بعد ازاینکه اخرین هدیه بازشد ستایش وپدر کمی درگوشی صحبت کردند وبعد ستایش جلو امد وبه نامادری گفت : – مادریک هدیه میخوام بهت بدم – عزیزم الان موقع گرفتن هدیه است نه دادن. – این فرق میکنه ی نامه هم نوشتم اگر بد خط نوشتم ببخشید – عزیزم دخترگلم مگه نمیدونی من هم خطم بده. همه خنده ای کردند وستایش پاکت را به نامادری داد وازش خواست بازش کند نامادری نگاهی به پدرستایش انداخت که با سرعلامت دادیعنی بخوان وچشمکی هم زد که ابروی شلوغش پایین بالا شدن .نامادری که ناخن بلندی داشت ولاک زرد خوش رنگی هم روی ناخن هایش برق میزد پاکت را باز کرد وگردنبندی زیبا از طلا در پاکت بود گردنبتد را در دست گرفت وشروع به خواندن نامه کرد بعد خواندن اشک سردی رد سپیدی که از ارایش صورتش تشکیل شده بود برگونه ها افتاد ارایش چشم با اشکها پاک شد نامه را کنارگذاشت دست را دراز کرد سوی ستایش واوهم خود را به بغل نامادری انداخت . مهمانان واقوام کنجکاوشدند وازپدر ستایش خواستند اگر اشکال نداره متن نامه ستایش را بخواند پدرهم جلورفت درحالی که با یک دست شانه همسرش را ماساژ میداد شروع به خواندن با صدای بلندکرد. به نام خدا مامان عزیزم .فرشته خوبم توجای خالی مادرم را که در اسمان فرشته شده را پرکردی این گردنبند مادرم است که باید به گردن تو اویزان شود راستشو بخواهی اول ازت خوشم نمی امد اما وقتی منوبا خودت همه جا میبردی وقتی در درس کمکم میکردی وقتی به مدرسه میبردیم وتا تعطیل میشدم تو حاضربودی موهاموهرروزصبح به ارامی مادرم شانه میکردی ومیبافتی .وقتی شب تو اتاقم می امدی فکرمیکردی خوابم وبوسم میکردی وهرموقع شب حیاط میرفتی ازپنجره نگاه میکردم که دستاتو بالا میگرفتی ودعا میکردی واشک می ریختی ...جای مامانمو پرکردی وازهمه مهمتر تو با مهارتی که داشتی اپاندیس مرا عمل کردی وروده عفونی مرا بریدی ومرا نجات دادی .تا ابد ازت ممنونم. توقابل ستایش هستی توهم بهترین مامان هم بهترین دکتر دنیایی .مامان دکتر.مامان خوبم... وقتی نامه تمام شد احساس مهمانان جریحه دارشد واشک ریختند .نامادری بهتربگویم خانم دکتر که چشم هایش ازاشک قرمز شده بود ستایش را به اغوش گرفت وپدرستایش هم هردو را بغل کرد واول بزرگترها بعد بچه ها شروع به دست زدن کردند .قاب عکس مادر اصلی ستایش درحال لبخند رضایت کننده روی دیوار بود . پایان ...
چاره مشکلات زندگی طلاق نیست
از پدرش شنیده بود، که از قدیم و ندیم گفته اند دختر با همان لباس سفید عروسی که به خانه شوهر می رود با کفن سفید خارج می شود . جلسه نقد فیلم ˈجدایی نادر از سیمین ˈ است ،دارد به عنوان یک کارشناس جامعه شناسی درباره ضعف های اجتماعی این فیلم با دانشجویان گفت وگو می کند. وسط این گفت وگو ها یک دفعه حرفی از زبانش بیرون می اید که شاید اگر نگفته بود، بهتر بود و این قدر استرس و اضطراب ...
ازدواج سقف سنی دارد؟
به گزارش شفا آنلاین ، غلامعلی افروز در سیزدهمین همایش ملی مشاوره با موضوع چالش ها و موانع اجتماعی فرهنگی ازدواج و نقش مشاوره، ازدواج را خوشآیند ترین گلواژه هستی دانست و گفت: آغاز سن ازدواج بعد از تجربه بلوغ جنسی ، بلوغ عاطفی و قابلیت زوجیت و توان اجتماعی مسئولیت پذیری است اما سقف سنی برای ازدواج وجود ندارد، یک دختر 60 ساله هم حق ازدواج دارد.وی افزود: اکنون در ایران از هر صد تولد، پسر ها 3 تا 4 ...
عجیب و غریب ترین آداب و رسوم از سراسر دنیا + تصاویر
در قبیله تایدونگ اندونزی با رسم و رسومی واقعا منحصر به فرد همراه است. شاید یکی از معروف ترین این رسوم این باشد که داماد تا زمانی که چند آواز عاشقانه برای عروس نخواند نمی تواند صورت او را ببیند. اما شاید یکی از عجیب ترین این آداب این باشد که عروس و داماد تا سه روز پس از مراسم عروسی نباید از حمام استفاده کنند. تایدونگی ها معتقدند که رعایت نکردن رسم سه روز حمام نرفتن پس از ازدواج بدشانسی وحشتناکی برای ...
مهم ترین عوامل مؤثر در پیدایش خواص(پاورقی)
که وارد مدینه می شدند می گفتند خدایا بین ما و کسانی که پیش از ما ایمان آورده اند جدایی و کینه مینداز. مردم در صف مهاجرین و انصار و سبقت گیرندگان در ایمان به اسلام شعر می گفتند و از آنها مدح و ستایش می کردند، مفهوم یکی از اشعارشان موقعیت ممتاز و خصوصیت آنان را بدین سان نشان می دهد. ای که از بهترین بندگان می پرسی با شخص دانا و بینا برخورد کرده ای برترین بندگان همه از قریش بودند، و ...
فاصله هالیوود تا یک سینمای بی سود!
ازدواج دائم از خود نشان نمی دهند، روابط دوستی بین دخترها و پسرها زیاد شده و به همین نسبت تعداد فرزندان نامشروع افزایش یافته است. از سوی دیگر روند رشد جمعیت در آمریکا رو به افول گذاشته و لازم است برای صعودی کردن این سیر نزولی چاره ای اندیشه شود... چاره های فراوانی اندیشیده می شود، یکی از آن چاره ها می شود این: تقدس بخشیدن به فرزندان حرامزاده و دادن جایگاهی ویژه به مادران مجرد . حال صحنه گردانِ این ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (124)
کامل به سر می برد. اینکه منظور ارژنگ امیرفضلی از این پست چه بوده فعلاً هیچ چیزی مشخص نیست. سلفیِ سه دخترِ "دائم السلفی" سینما و تلویزیون! نرگس محمدی، بهاره افشاری و شهرزاد کمالزاده. عکس بدون شرح نیوشا ضیغمی. یعنی چیزی نگوییم بهتر است! این یک چالش ذهنی مشترک بین همه چهره هاست که در روز جشن تولدشان دقیقاً نمیدانند که یک سال از عمرشان کم شده یا یک سال به عمرشان اضافه ...
سریالی که با اعصاب خانواده ها بازی کرد
...، زیرآب زنی و توهین به یکدیگر هستند. دعواهای تکراری خواهر شوهر و عروس و داماد و برادر زن به بدترین شیوه و بالاترین میزان در این اثر دیده می شود و عرشیا نماینده نسل دهه هشتادی ها هم که با پشتوانه تربیت غلط بزرگ شده، از همین الان و به طور غیر محسوس به خانواده ها نوید می دهد که به زودی اگر فرزندانتان این گونه با شما رفتار کردند خیلی تعجب نکنید. پدر خانواده نیز به عنوان رکن اصلی همواره ...
آینده ای درخشان برای سیدحسن خمینی
مندان به راه امام و انقلاب دارد، راهش را ادامه دهد و برای آینده یک ذخیره ارجمند و ارزشمند برای نظام و انقلاب بماند. درباره نقش سیدحسن خمینی در معادلات سیاسی، آیا می توان گفت او به اصلاح طلبان نزدیک تر است و در این گروه جای دارد؟ ایشان بحق اصرار دارد فراجناحی باشد. به همه کسانی که در مسیر انقلاب خدمتی کرده اند و نقشی داشته اند، ادای احترام می کند و از کم توجهی یا بی حرمتی و ...
ماجرای جوشیدن قطره خون حضرت یحیی چه بود؟+عکس
خواهد یافت. هیرودیا گفت: من هیچ چیز جز سر بریده یحیی (ع) را نمی خواهم، زیرا او نام من و تو را بر سر زبانها انداخته و همه مردم را به عیبجویی ما مشغول نموده است. در سالروز جشن تولد هیرودیس پادشاه فلسطین طبق پاره ای از روایات، یحیی بن زکریا (ع) در محراب عبادت در مسجد بیت المقدس به سر می برد، مأموران جلاد سراغ او آمدند و او را دستگیر کرده و به مجلس شاه بردند، شاه در همان جا ...
یک گارسون؛ عروس ملکه سوئد
شاهزاده سوئد، با بازتاب های گسترده ای در فضای مجازی و رسانه های گروهی جهان مواجه شد و موجی از تحلیل ها درباره این عروسی و مراسم آن برپا شد. انتخاب یک گارسون و مدل نیمه برهنه مجلات مد در سوئد، به عنوان شاهزاده سوئد، موضوع کمی نبود که رسانه ها بخواهند به آن بی تفاوت باشند. سوفیا هلکویست، عروس جدید ملکه سیلویا، که از سال 2010 میلادی با پرنس کارل فیلیپ، شاهزاده سوئد در ارتباط بود، چند روز پیش در ...
تجملات از زایمان تا تولد!
مجلل و باشکوهی که پر است از جزئیات ریز و درشت مثل سفره عقد، آرایشگاه، آتلیه عکاسی، نورپردازی، میز شام و آتیش بازی و ... یکی از رسم و رسومات ازدواج های امروزی که در بین برخی جوانان رواج پیدا کرده است این است که بعد از صرف شام و پایان مراسم یک نفر از اقوام نزدیک عروس و داماد یک عکس بزرگ ازعروسی این زوج خوشبخت! و یک نفر دیگر عکس اسپرت آنها را به دست میگیرد در بین مهمانان می چرخانند! و در پایان هم ...
شهادت، اجر 31 سال روزه پی در پی/ از ابتدا برای شهادت زندگی کرد+ تصاویر
. حاج حمید سه روز بعد آمد تهران و همراه من بودند. دختر دومم هدی. دختر سومم ندی و دختر چهارمم. با چهار تا بچه کار کردن برایت ان سخت نبود؟ تا قبل از بدنیا آمدن دختر دومم می رفتم سرکار، ولی بعد از آن دیگر کار کردن برایم خیلی سخت شده بود. چون حاج حمید هم برای مدت های طولانی پیش ما نبودند. یادم می آید هفت ماه تمام در کردستان عراق بودند و در این مدت یک بار هم نتوانست بیاید خانه و سری ...
سفارش های شهید چمران به همسرش
به اندازه سعه اش . شکستن مجسمه های تزئینی به مصطفی می گفتم: من نمی گویم خانه مجلل باشد، ولی یک مبل داشته باشد که ما چیز بدی از اسلام نشان نداده باشیم که بگویند مسلمان ها چیزی ندارند، بدبختند مصطفی به شدت مخالف بود، می گفت: چرا ما این همه عقده داریم؟ چرا می خواهیم با انجام چیزی که دیگران می خواهند یا می پسندند نشان دهیم خوبیم؟ این آداب و رسوم ماست. نگاه کنید این زمین چقدر ...
آخر دنیا زیر سقف کاغذی
شوش و بازار شوم، در جشن آنها شرکت کردم. چه جشن زیبایی؛ جشن زندگی، اینکه فرد معتاد و کارتن خوابی بعد از سال ها رنج و سختی، به انسانیت خود بازگشته، جشنی با این عنوان مرگ پایان کبوتر نیست . حمیدم، یک معتاد، یک سال و سه روز از بند اعتیاد و کارتن خوابی نجات یافته ام، یک روزی به خاطر مواد، خانه و زندگی ام را رها کردم و به تهران آمدم، در آخر خدا خدا می کردم تا یک فرشته نجاتی پیدا شود و مرا ...
ماجرای ازدواج شهید چمران
...، رفتم باز کردم دیدم شمع است. کادوی عقد، شمع آورده بود. متن زیبایی هم کنارش بود. سریع کادو را بردم قایم کردم. همه گفتند چی هست، گفتم نمی توانم نشان بدهم اگر می فهمیدند می گفتند داماد دیوانه است. برای عروس کادو شمع آورده. مادرم گفت: حال شما را کجا می خواهد ببرد؟ کجا خانه گرفته؟ گفتم: می خواهم بروم مؤسسه با بچه ها مادرم رفت آنجا را دید، فقط یک اتاق بود با چند صندوق میوه به جای تخت ...
قرائت جزء چهارم، مناجات و دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان
اینکه " گرگیعان و گرگیعان - الله ایخلی اولیدکم ( خدا پسر کوچولوی شما را نگه دارد) این دو گروه ممکن است به دو گروه دختر و پسر نیز تقسیم شود. در این مراسم، اهالی خانه ها به بچه ها که هر یک سبدی را در دست دارد ، باسورک (بادام)، شیرینی و عیدی می دهند این مراسم تا پاسی از شب نیمه ماه رمضان ادامه می یابد. همچنین از قدیم در این ماه یک بازی به نام محبس(انگشتر کوچک به زبان عربی) در بین ...
صدای طبل ایل قشقایی تا پخت نان جو در شرق اصفهان در ماه مبارک رمضان
برنامه جزء خوانی قرآن کریم است و سپس همه در آن چادر جمع می شوند که این مراسم مذهبی هم به فضای معنوی آنها نشاط می دهد و هم به اتحاد آنها انسجام می بخشد. پخت نان جو و افطاری برای تازه عروس و داماد مریم اهل منطقه شرق اصفهان است و در مورد آداب رسوم مردم شرق اصفهان در نکات جالبی به تسنیم می گوید: در شرق اصفهان هر منطقه رسم و رسوم خاص خود را در ماه رمضان اجرا می کنند و به آن بسیار ...
چمران چریک به روایت یک دوست/نصرالله اولین حکمش را از چمران گرفت/مقاومت اسلامی، تکامل یافته جنبش امل
ترین و آسیب پذیرترین مردم آن روز لبنان بودند و در حکم گمشدگان جغرافیای سیاسی منطقه محسوب می شدند و از حقوق ابتدایی خود نیز دور نگه داشته شده بودند و در مقابل مسیحیان اندکی که سلطه خود را بر عروس خاورمیانه ی آن روز که مرکز فساد خاورمیانه نیز بود، گسترده بودند، شیعیان بسیار عقب مانده به حساب می آمدند. البته لبنان همیشه به خاطر موقعیت جغرافیایی- توریسیتی و بازرگانی، مالی و بانکی اش، هم پاریس خاورمیانه ...
چرا خاورمیانه مستعد کنش های تروریستی است؟
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : دکتر ابراهیم متقی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در نشست تروریسم، حقوق بین الملل و روابط بین الملل که در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، به رهیافت های شکل گیری تروریسم پرداخت. یکی از موضوعات مهم سه دهه گذشته مساله تهدید تروریسم بوده و روز به روز اهمیت آن در ادبیات سیاسی و روابط بین الملل بیشتر و بیشتر می شود. ولی آیا تروریست ...
رسوایی رابطه خاندان آل سعود با القاعده
حالی که این طرح بیش از 600 میلیون ریال هزینه نداشته است.وی می پرسد که بقیه این پول ها کجا رفته است و سپس در جواب به تمسخر می گوید شاید بقیه این پول ها برای جشن ازدواج همسر دوم او هزینه شده است.این شاهزاده سعودی اخیرا نیز محمد بن سلمان را به دلیل مسافرت به پاریس برای جشن ازدواج دومش مورد حمله قرار داده و گفته بود درحالی که کشورش در جنگ با یمن بسر می برد و همگی می بایست با جدیت و احساس مسوولیت، خصوصا ...
طلبه جوانی که 11 فرزند و 2 داماد دارد/ نگران نباشید! خدا روزی رسان است
ترین خانواده جوان ایرانی را به خود گرفته اند. چرا؟ چون حجت الاسلام محمدمسلم وافی یزدی با داشتن 34سال پدر 11فرزند است و همسر 32ساله اش مادر این بچه هاست. البته 2 دختر بزرگ این خانواده در حدود 14سالگی ازدواج کرده اند. پدر خانواده درباره فرزندانش می گوید: به لطف خدا همه فرزندانم متدین، درس خوان و مطیع پدر و مادر هستند . اما ایده داشتن فرزندان زیاد از چه زمانی به ذهن این زوج جوان خطور کرده است؟ وافی ...
آسیب های اخلاقی شبکه های مجازی؛ از خیانت تا تحمیق
.... حتی گاهی دستگاه های ثروتمندتر متخصصانی را از کشورهای دیگر دعوت می کنند. با وجود این، در این مقطع از زمان قضاوت درباره خوب بودن یا بد بودن شبکه های اجتماعی، یعنی چیزی که موجب نگرانی برخی گروه های اجتماعی شده، دشوار است. پژوهش هایی که من و همکارانم روی شبکه های اجتماعی انجام داده ایم، نشان می دهد شبکه های اجتماعی را نمی توان به طور کامل دارای اثرات منفی یا مثبتی دانست. برای نمونه، گرچه فیسبوک به ...
ناصرالدین شاه برای چه کسی هدیه ولنتاین فرستاد؟
.... انیس الدوله، با اسم اصلی فاطمه، دختر رعیت یتیمی بود که توانست تا مرحله سوگلی بودن اندرونی پرجمعیت شاه قاجار برسد. انیس الدوله اهل روستای امامه لواسان بود و در جریان یکی از شکارهای ناصرالدین شاه، شاه او را که داشت چوپانی گله عمویش را می کرد دید و کم با او گپ زد. فاطمه نوجوان در همان چند لحظه دل شاه را برد، طوری که او بلافاصله بعد از برگشت از شکارگاه، این دختر را به قصر آورد و به ...
رهبر چچن: زن هایتان را از واتس اپ بیرون بکشید
مردی از عهده اداره بیشتر از یک زن بر می آید چرا بیشتر ازدواج نکند؟" اکثریت جمعیت چچن مسلمان است. درباره ازدواج اخیر ناژود قوچیگف، از فرماندهان پلیس، گفته شده است که وی جلوی خروج دختر 17 ساله از خانه اش را گرفته و با تهدید خانواده این دختر توانسته که با او ازدواج کند. قدیرف از طریق تلویزیون محلی موج پیغام های انتقادی در واتس اپ را تقبیح کرد و گفت: "بس است. مثل چچنی ...
پرویز جاهد: فرخ غفاری از پیشگامان تدوین تاریخ سینما و نقد فیلم در ایران است
، مورد اعتماد دستگاه شاه بود و از این اعتماد به نفع توسعه سینما، نمایش و فرهنگ در ایران بیشترین بهره برداری را کرد. غفاری در 11 دوره برگزاری جشن هنر شیراز، با دعوت از برجسته ترین هنرمندان ایرانی و غیر ایرانی از محمدرضا شجریان و آربی آوانسیان گرفته تا موریس بژار، نصرت فاتح علی خان و پیتر بروک، سعی کرد آن را به مکان تلاقی هنر شرق و غرب تبدیل کند. نظر شما درباره مضامین سینمای موج نوی ایرانی ...
بر بیکران وصل
خاطراتش اینگونه می نویسد: روز سه شنبه، 25 خرداد بعد از نماز مغرب و عشا دنبال من و حاج هاشم امانی آمدند. به دفتر سرهنگ پریور، رئیس کل زندان رفتیم. او صحبت را اینجور شروع کرد که دیدی به تو گفتم شاه می آید و تخفیف می دهد و عفو می شوید و چه و چه می شود. خلاصه اش شما و ایشان مورد رحمت شاه قرار گرفته اید. اولین سؤالی که کردیم این بود که جریان آن چهار تا چه می شود؟ گفت: هنوز دستوری به ما نداده اند. بعد ...
مالک الرقاب آبادان در زمان شاه
...> و اما اخیرا اسناد موجود در پرونده وی منتشر شده که نشانگر اعتبار و اهمیت او از میانه دهه بیست به این سو است. وی آن زمان در آبادان دو مدرسه ایتام و آموزشگاه تعلیمات دینی دخترانه داشته است (آیت الله عبدالرسول قائمی به روایت اسناد ساواک، ص 2). در 15 بهمن سال 1337 سالروز ترور شاه (در سال 27) کسانی از روحانیون شهر خواسته بودند در مسجد نو مراسم دعا برای شاه برگزار کنند که او مانع شده است (همان، ص 6 ...
آداب و سنن مردم استان همدان در ماه مبارک رمضان+تصاویر
مراسم را در خانه به جا می آورند. در صورتی که ماه شعبان 29 روز باشد برخی در روز 29 این مراسم را برگزار و برخی نیز به سبب اینکه در این روز با روزه مستحبی به پیشواز ماه رمضان می روند این رسم را چند روز قبل برگزار می کنند. غبارروبی از مساجد و منازل یکی از رسومی که در این ماه بین مردم استان مشترک است، غبارروبی مساجد در روستاها و شهرهای همدان است که متولیان مساجد در روستاها ...