سایر منابع:
سایر خبرها
حرفهای شنیدنی 2کارتن خواب/ بدترین شب زندگی برایمان شب عید است
نمی کردم. چون دغدغه فکری ام فقط مواد بود و نسبت به این مساله بی تفاوت بودم. البته در تعطیلات، وقتی عید را حس می کردیم که شهر خلوت می شد، اما در اینجا با بچه ها شب عید را دور هم جمع می شویم و دور هم خوشیم. هر سه شنبه هم دعای شمع داریم و سر دعای شمع برای کارتن خواب های بیرون دعا می کنیم. حرف آخرش عشق است و می گوید: خدا در کعبه نیست، خدا اینجاست ؛ اینجا کعبه عشق است. ...
نارنجک های چهارشنبه سوری، داعش را نابود می کند
بچه ها اعزام شدیم. یادم می آید آن روز که تمام شد جنازه ام به خانه رسید. ملاقات خصوصی با خدا پای احساسی شدن که وسط می آید سیاوش برایمان از گریه آتش نشان ها حرف می زند از اشک هایی که جز اتاق های در بسته کسی آنها را نمی بیند. نجات دادن و زندگی بخشیدن به آدم ها شاید یکی از عجیب ترین و لذت بخش ترین احساس هایی باشد که هرکسی می تواند آن را در زندگی تجربه کند. مفهوم غریبی که طبق ...
واکنش مرد عصیانگر پرسپولیس درباره رامین رضائیان
ها رو نمی گرفت؟! اما همه اینها شرایط داشت. اندازه داشت. پروین هم برخورد می کرد، اما پدرانه. یه کاری می کرد که نه سیخ بسوزه و نه کباب... پروین حواسش به خیلی چیزها بود و با اینکه زورش می رسید، یه سری کارها رو نمی کرد! * چه کارهایی؟ - پروین توی این بیست سال هیچ وقت با کسی تسویه حساب شخصی نکرد... اگه حرفی داشت و صحبتی داشت، مستقیم با بازیکن حرف می زد. دنبال پیغام و پسغام نبود ...
رمال ها در سیا +عکس
از این که دست از توصیف کردن کشید، کاغذی که در اختیارش قرار گرفته بود را برداشت روی آن تصویرهایی که در ذهنش مانده بود نقاشی می کرد. آقای رمال آن تجربه خاص را که بعد از سال ها برای دیگران تعریف کرده، بدترین تجربه کاری اش از آغاز شغل پیشگویی در سیا می داند، چون حرف هایش بیشتر به یک دروغ بامزه شباهت دارد. گوی بلورین بدهید در مقابل این ادعاهای خنده دار، جیمز رندی ، یک ...
سال قبل همین روزها علی معلم چه گفت؟
سطح فرهنگی جامعه شده اند؟ آیا در ایران شاهد تعالی و رشد فرهنگی هستیم یا اینکه هر روز فرهنگمان با سقوط بیشتری مواجه می شود؟ برخی از دوستان در نهادهای دولتی، گمان می کنند که دایه مهربان تر از مادرند؛ آنها گمان می کنند دلشان بیشتر از همه برای فرهنگ می سوزد، در حالی که فقط یک سلیقه اند که این سلیقه هم در طی مدیریت های مختلف تغییر می کند؛ برای مثال سلیقه دوران دولت اصلاحات با سلیقه دوران ...
90دقیقه در شلتر، اقامتگاه زنان کارتن خواب
این کار رو بکنی ... به هر طریقی ... یه روز مادرم و دو تا از خاله هام دو تا مرد رو پیدا کردن، یکی 26 هزار تومن و یکی 24 هزار تومان ... از همه این پول فقط به من یه لیوان آب آلبالو رسید! یا میترا که از خانه فرار کرده: وقتی از خونه اومدم بیرون، شب اول که هیچی، شب دوم هم هیچی، شب سوم مشروب فروش پارک، فرشید مرغی، به من مشروب داد بعد اونجا بود که غرورم خرد شد. یا زن دیگری که بعد از طلاق، به خانواده هم ...
مردان تن فروش!
کنار خیابان ها خوابیده ام. من حتی پیشنهاد 5 هزار تومان هم می پذیرم. فقط جای خوابی در این سرما می خواهم. قطره اشکی از میان مژه های بلندش خارج می شود و ادامه می دهد: از دست نامادریم فرار کردم و مدتی در خانه ای تیمی زندگی می کردم. اما بهم تهمت دزدی زدند واز آنجا بیرونم انداخته اند. او از اینکه سوار ماشینی شود و بعد در خانه با چندین نفر روبرو شود وحشت دارد و با اشکهایی که شدت گرفته است، می گوید: دلم ...
15مطالبه مردم ایران از مدیران شهری
، سطح رضایت یا عدم رضایت شهروندان از شهرداران، شناسایی و برای اطلاع کاندیداهای احتمالی، اعلام عمومی شود. یافته های این تحقیق که با توجه به دامنه وسیع جمعیت شهری ساکن در 50 شهر محل انجام نظرسنجی ، منعکس کننده توقع ساکنان شهرهای ایران از مدیران شهری است، نشان می دهد: شهرداران آینده برای ترمیم شکافی که در حال حاضر بین عمل شهرداری ها و نیاز شهروندان وجود دارد، باید سیاست ها و برنامه های مدنظر برای اداره ...
پاییز رفت و بهار خبر شهادتش را آوردند
پسرش برای رفتن به جبهه پاسخ داد: برای اسلام هیچ موقع مخالفت نکردم و خدا هم به من صبر داد، شناسنامه اش را دست کاری کرد و به جبهه رفت، جنازه پسرم بعد از 12 سال پیدا شد و موقع تحویل جنازه فقط خدا را شکر کردم، دل تنگم ولی اسلام در خطر بود . مادر در جواب اینکه اگر دوباره به آن دوران برگردیم به فرزندش باز هم اجازه رفتن می دهد، محکم پاسخ داد: بله پشیمان نیستم، فرمان امام بود و ما به حرف ...
کرامات حضرت عباس (علیه السلام ) در بیان علما
و صورت بچه مریض می کشید. پس از چند روز، که پدر آن بچه را دیدم، گفت: فرزند ما به برکت آن ضریح مقدس شفا یافت و اکنون ما خانواده می خواهیم به کربلای معلی شرفیاب شده و از نزدیک قبر مطهر را زیارت کنیم و از حضرتش تقدیر و تشکر نماییم. جناب کاشانی افزودند: این جانب، خدا را شاهد می گیرم مدت پنجاه سال، که خاطرات آن را خوب به یاد دارم، در کربلا بودم و در این مدت آن قدر خوارق عادت و کرامات شگفت از آن ...
همان هایی که آسیب دیده بودند متهم شناخته شدند/ دچار کمیت زدگی شده ایم/ ملاک منفعت شهر است نه کارهای ...
که درست بود که اگر ابعاد آن را درنظر بگیریم، میلیاردها سرمایه سوخت، صدها شغل از بین رفت و از همه مهم تر یکی از بهترین و شریف ترین شغل های این کشور درگیر این ماجرا شدند. تعدادی از آتش نشانان ما جان خود را از دست دادند. این همه تعداد جان باختگان شد. من نماینده مردم بودم و در مهم ترین اتفاق شهری نمی شد که چشمانم را ببندم و دنبال کار خودم بروم. مردم امنیت بیشتری را حس می کردند ...
دغدغه مندی برای همه گیر شدن فهم قرآن/ نجات یافته تفسیر سوره قاف + عکس
ها با استقبال عموم همراه است. مظلومی در بخش پایانی صحبت های خود به فعالیت های استاد در زمینه های اجتماعی و انقلابی اشاره و اظهار کرد: ایشان در فعالیت های انقلابی و اجتماعی حاضر در صحنه بوده اند که می تواند برای بسیاری آموزنده باشد، بیان شیرین، اخلاق شیرین و خلق بسیار گرم ایشان در بین همه کسانی که با ایشان محشور بوده اند، زبان زد است و هر وقت اسم ایشان می آید یاد این خوش خلقی می افتیم. ...
'نشاط' پیش کش، عیدمان عزا شد
ما رو فراموش نکنید وتا به ثمر رسوندن نهایی این موسسه و حل مشکلات پیگیر موضوع باشید تا این دسته گل دولت بی تدبیر و نا امید بالاخره حل بشه بازم ممنون هستم و میخوام که پیگیر نمایندگان مجلس باشید تا این نامه نگاری ها فقط جنبی تبلیغی نداشته باشه و اونها واقعا دنبال حل مشکلات باشند متین: ممنون از تسنیم بابت این همه پیگیری و درج اخبار به روز دیگه در این روزهای پایانی سال چیزی برای از ...
برای سلامتی پسرش قرآن خواند و شهید شد
هدیه کرد. انگار تا جواب آزمایش بعدی بیاید احسانم رفت و به من خبر شهادتش را دادند. آن زمان من دو تا درد کشیدم یکی سید طه چون این قضیه بین خودم و خدای خودم بود دومی هم از دست دادن همه ی زندگیم آقا احسان... با سید درد و دل می کردم میگفتم فقط دعا کن تنها یادگار تو برای من سالم باشد و خدا رو شکر سید طاها الان برایم یک مونس و دلگرمی است. فقط این آیه به ذهنم می آمد! ...
اقتصاد و معیشت در سال 95 به روایت مردم
ط نین خاتم؛ روزهای پایانی دی ماه امسال رئیس جمهور در سخنرانی خود با اعلام چندباره خروج از رکود و ورود به دوره رونق، از کسانی که این رونق را نمی بینند خواست تا عینک بزنند! این سخن نه فقط برای ما به عنوان خبرنگار، بلکه برای کارشناسان و متخصصان و البته آحاد جامعه نیز تعجب آور و دور از منطق اقتصادی می نمود. با این حال بر آن شدیم با عینک کارشناسی نگاهی به عملکرد دولت در حوزه اقتصاد ...
توجه به جزئیات را از اصغر فرهادی فرا گرفتم
در روند پیشرفت قصه و داستان کمی دخل و تصرف انجام دادیم، فکر کردم که درام جذاب تری به ما می دهد. در عین حال هسته مرکزی که آن اتفاق اصلی داستان بود را حفظ کردیم. همچنین این سه خانواده را در فیلم در یک ساختمان آوردیم که در واقعیت این گونه نبود. در داستان مادرشوهر در یک طبقه بود و دو عروس دیگر در طبقه های دیگر بودند و بچه های این دو برادر در قصه اصلی هم بودند ولی اتفاقات و روند پیشرفت قصه را ما خودمان ...
زندگی مشترک زیر گلوله
شهری هم نداشتیم و مجبور بودیم از کپسول استفاده کنیم. شهید می رفت و ده روز یا دوهفته ای یک بار برمی گشت. باید هر جوری بود، سر خودم را بند می کردم. برای حمزه کتاب می خواندم و سعی می کردم زمانم را برای تربیت پسرم بگذارم. وقتی شهید رضوی به خانه می آمدند، به ایشان گله نمی کردید؟ هرگز. دلم نمی خواست ایشان را ناراحت کنم؛ چون می دانستم جای ما خیلی راحت تر از آن هاست. فقط هر چیزی را ...
قلعه نویی: بعد از بازی پرسپولیس به بزرگترین اشباهم پی بردم
. البته فروریختن ساختمان پلاسکو و شهادت آتش نشانان عزیز و فداکار مان هم اتفاق تلخی در این سال بود. اضافه وزن ندارم در این سال مثل همه سالهایی که در خاطم هست ورزش کردن را کنار نگذاشتم. اضافه وزن هم ندارم. هر روز در باشگاه رویال تمرین می کنم. ساعت 6 صبح بیدارم و صبحانه می خورم و به اخبار گوش می کنم. ساعت 9 می روم بیرون و تا ساعت 12 ورزش می کنم. برمی گردم و ناهار می خورم و می ...
چگونه از غارنوردی به ساختمان نوردی رسیدم؟
اصلاً این آدم ها جز جلا دادن ظاهر ساختمان ها چه کارهای دیگری را در آن بلندی انجام می دهند؟ بهتر است همه قصه این شغل مهیج و دشوار را از زبان یوسف سورنی نیا 40ساله بشنویم. می گوید ازغار نوردی به کار در ارتفاع رسیده. به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران ، چهره اش آفتاب سوخته است. دستانی قوی دارد. در تمام طول مدتی که حرف می زنیم کلاه آبی رنگش را از سر برنمی دارد. الان برای کار در ارتفاع ...
عشق به روایت مادران انتظار +تصاویر
می کنم در ابتدای کار شاید خودم هم مثل بعضی ها به موضوع شهدا و موضوع حی و حاضر بودنشان باور چندانی نداشتم، اما وقتی وارد این جریان شدم، وقتی اثرات این موضوع را در زندگی ام دیدم، وقتی خواب یکی از مادران شهید را دیدم، همه این جریان ها به من ثابت کرد شهیدان واقعا زنده اند و این ادعا حرف نیست، عین حقیقت است. این باور تاثیری در روند کار شما داشت؟ قطعا داشت. همه اینها باعث شد من این ...
عباس رضوی تنها مربی که قهرمان اروپا شد
دارند و برخلاف نظر پسرم که می گفت این تیم در شأن من نیست، کار را قبول کردم و گفتم حداقل زبان شان را خوب یاد می گیرم. چهارشنبه تیم را تحویل گرفتم در حالی که آنها از قبل در تورنمنتی شرکت کرده بودند و باید جمعه به میدان می رفتند. آنجا هم این طور است که تورنمنت از صبح شروع می شود تا شب و تیم ها در همان یک روز بازی های خود را انجام می دهند. تیم ما در آن روز 31 گل خورد و فقط یک گل زد! پسرم گفت دست بردار ...
آتش بازی زندگی پسرم را تباه کرد/ بالن آرزوها را انتخاب می کنم
هیجان یک عمر پشیمانی و افسوس را به جان نخرند. وقتی والدینم می گفتند فلان کار را انجام نده اصلا به حرفشان گوش نمی کردم که اگر گوش می کردم صد در صد شاهد این اتفاقات تلخ نبودم. هنوز با گذشت یک سال وقتی باری بر می دارم به دستم فشار می آید، همان سال عیدمان خراب شد، چون صورت و دست های من باند پیچی شده بود، درس بزرگی گرفتم و به خودم قول دادم تا هیچ وقت دست به آتش نزنم. نمی دانم با چه ...
حجت الاسلام پناهیان: ادب کاربردی تر و سازنده تر از محبت است+گزارش تصویری
ادب مهمتر است، کاربردی تر است، قابل کنترل تر است، دوامش بیشتر است، سازنده تر است. کسانی هستند که اهل محبت و نماز نبودند و اهل عرق خوردن و ... هم بوده اند و فقط ادب نجاتشان داده است داستان رسول ترک را حتما خوانده اید. از ایشان پرسیدند: چی شد دست تو را گرفتند؟ می گفت: من هیچی ندارم اما همیشه سعی می کردم ادب را نسبت به ایشان رعایت کنم وقتی می خواستم به مجلس ایشان بروم دهانم را آب می کشیدم و می گفتم با دهان نجس نباید بگویم یا حسین! ...
زهرا بختیاری چطور از دنیای فیزیک وارد کسب و کار شیرین خود شد؟
.... تمام طول روز درگیرش هستی و همین طور بسیاری از شب ها. اما من آنقدر این کار را دوست دارم که اصلاً ناراحت نیستم .احساس نمی کنم چیزی را از دست دادم و به برنامه های دیگرم مثل سابق نمی رسم. هر کسی شیوه مفید بودنش را متفاوت تعبیر می کند. کسی ممکن است سر کار خودش پرکار مفید باشد اما فقط در همان محدوده به چشم می آید، اما شکر خدا کار من طوری است که خیلی آدم ها می بینند و انرژی می دهند و تحسین می کنند ...
محسن چاوشی کنسرت نمی گذارد؛ به هر دلیل منطقی یا غیرمنطقی!
.... مثلا این که آنقدر کنسرت ندهد که همه فکر کنند آنچه در قطعاتش می شنویم، صداسازی است. این مسئله هر چند وقت یک بار تکرار می شود، مدتی هم سروصدا می کند و باز دوباره روز از نو می شود و روزگار هم. خودش هم چند باری به این مسئله اذعان کرده است که می خواهد کنسرت برگزار کند؛ اما راستش از این حرف ها زیاد زده است. مثلِ همان برنامه تلویزیونی که قول داده بود برود و نرفت و مجری نه چندان خوشنام ...
وقتی تهران بلدیه شد
زندگی نمی کند در این زیر بازارچه ، فقط من مانده ام و یک خانواده دیگر... ، دختر 26 ساله کارمند و پسر جوان دارم ، شما حساب کنید اگر دختر و یا پسرم بخواهند ازدواج کنند و برای تحقیق بیایند ؛ ما با چه مشکلاتی روبه رو می شویم... ، همین خانه روبرویی ما ، اولین خانه ای بود که زیرگذر بازارچه انباری شد... ، 6 خانوار در همان خانه زندگی می کردند... ، خانه ی کناری خانه ما هم یک پیرمرد 100 ساله زندگی می کرد ؛ وقتی ...
خاطرات دردناک و ناراحت کننده پزشکان از تشریح اجساد آتش نشانان شهید پلاسکو+عکس
که شهدای غواص می دانستند که دارند به سمت شهادت می روند ولی این بنده خداها نمی دانستند که قرار است بمیرند و آن روز با بقیه روزها فرق می کند. آنها بیرون آمده بودند و باز به داخل ساختمان رفتند تا مردم را نجات دهند. بعد از پلاسکو، من خودم را بارها جای خانواده های آتش نشانان قرار می دادم و گریه می کردم تا خودم را خالی کنم. من خانواده های آنها را می دیدم که برگه به دست در راهروهای این جا می رفتند و می ...
می گفت سوریه برایم یک دانشگاه است/ پسرش هنوز نمی داند پدر شهید شده است!
شهریور سال 85 در مشهد برگزار شد و سال بعد در هشتم شهریور با برگزرای یک مراسم عروسی در تهران، زندگی مشترکمان را آغاز کردیم. همسر شهید محمدجعفری از فعالیت های جانبی دیگر در کنار شغل آزاد همسرش می گوید: خانواده آقا محمد همگی به عنوان راننده لودر مشغول به کار هستند موقعی که پسرم دو ساله بود در سال 90 زندگی ما از تهران به مشهد تغییر مسیر پیداکرد. اقا محمد با انکه کارش آزاد بود ولی خیلی عاشق ...
شهیدی که پای رفاقت جان داد +تصاویر
...: ان شاء الله این بار هم برایم نذر می کنی . برای سومین باری که قرار بود از مسجد امام سجاد(ع) اعزام شود حس و حالم عجیب بود، دفعات قبل هیچ عکس العملی نشان نمی دادم صورتش را می بوسیدم و می گفتم: دست خدا به همراهت، سپردمت به خدا ، اما این بار گریه امانم نمی داد فرزند خانم علوی هم از آنجا اعزام می شد. او به من گفت: پس چرا این قدر گریه می کنی؟ بار اولش که نیست جواب دادم: دست خودم نیست نمی ...
شبِ مرگ صبحِ نجات
و جواد لاری 22 و 26ساله اند. دیگر چی بگویم. اسم همه را گفتم نه! اسماعیل آوکی، جعفر آشی، عباس محسن ایران. حسین خاکی لاری. آ سید هاشم قوامی. حالا اسم خودم زیاد مهم نیست. شما چون اصرار می کنید می گویم. من قوامی هستم. کوچک شما سید مهدی. این هم پسرم حسین آقاست. خواستید اسم ها را روی کاغذ برایتان می نویسم. من سواد درست حسابی ندارم، ولی بچه کوهستانم. با این برف و این قله و گردنه ها بزرگ شده ام. این جا ...