سایر منابع:
سایر خبرها
اگر به عقب برگردیم بازهم در رژه افتتاحیه المپیک شرکت نمی کنم
تا اینکه بخواهند در مسابقه با هم بگویند و بخندند. فارس: محمد موسوی به سقف والیبال رسیده است یا نه؟ واقعیت این است که بعد از المپیک فکر می کردم که باید از تیم ملی کنار بروم و مصاحبه ای کردم مبنی بر اینکه به صورت پاره وقت در تیم ملی خواهم بود. از نظر فکری خسته شده بودم و با خودم می گفتم در والیبال همه کار کردیم و حالا به گونه ای دیگر به این موضوع نگاه می کنم. معتقدم که کار من ...
یادداشت یغما گلرویی در سوگ افشین یداللهی
با من تماس گرفته بود گفت خود را در همان عبارت تارکوفسکی پیدا کرده و بغضش در آنسوی تلفن شکست. این شکنندگی خود را اما با هر کسی شریک نمی شد. به شخصه معتقدم شعرها و ترانه هایش از همین حس های به عمد پنهان کرده سرچشمه می گرفتند. ترانه هایی که در شعر کلاسیک ریشه داشتند و به نوعی می شود کار او را در ادامه ی راهِ کسانی مثل بیژن ترقی و معینی کرمانشاهی – البته با زبان و لحنی امروزی – دانست. یعنی آثارش هم ...
باران کوثری: هنر، روی نقاط تاریک ذره بین می گذارد
خودش دارند و آن وقت کافی است فقط به خود نقش وفادار باشد. اگر من تصویر یک زن سوری را که منتظر نامزدش هست درست ایفا کنم، متن تماشاگر را جایی می برد که لحظه لحظه آن جنگ و آن رابطه که منتظر نامزدش هست را درست ایفا کنم، متن تماشاگر را جایی می برد که لحظه لحظه آن جنگ و آن رابطه را حس کند. اگر من بخواهم جنگ زدگی را از اول در ایفای نقشم با خودم حمل کنم، طبیعتا تماشاگر پس می زند و ارتباط برقرار ...
رضازاده: سرمایه علی دایی 1000 برابر من است
دیگر کنارم بگذارم. البته من اشخاص زیادی را به فدراسیون نیاوردم. زمانی که به فدراسیون آمدم نزدیک به 60 نفر کارمند وجود داشت و 45 میلیون حقوق پرداخت می شد. بعضی از کارمندان را من اصلا ندیده بودم، اما یک میلیون حقوق می گرفتند از این رو قراردادشان را فسخ می کردم، اما برخی ها گفتند دیدید رضازاده مدیریت بلد نیست. فدراسیون حتی برای مسابقات قهرمانی نوجوانان، جوانان و بزرگسالان یک ریال هزینه نکردیم و فقط ...
چرا اسید پاشیدم؟
؟ نه واقعاً ناراحت نبودم. آن قدر بلا درآن مدت سرم آمده بود که خیلی ناراحت نبودم، البته خوشحال هم نبودم. گفتم حالا که این دختر را نابود کردم و دارد می میرد، من هم بروم پای کاری که کرده ام بایستم. خودم را معرفی کردم. پدر و مادرت چه می گفتند؟ آمدند ملاقاتم گفتند این چه کاری بود کردی. پدرم گفت چرا این کار را کردی؟ به جای اسید، یک دستش را قطع می کردی. پدرتان ...
روستاگردی به وقت نوروز 96 (2)
قدر اثر تاریخی از بادگیرهای بلند تا عمارت های تاریخی جا خوش کرده اند که برای تماشا و گشت و گذار باید چند روزی وقت گذاشت. روزهای نوروز که بازار گشت و گذار در مناطق تاریخی، مخصوصا در اقلیم های کویری گرم است، سریزد می تواند یک مقصد گردشگری بکر و تماشایی باشد. نکته: تفریح در سریزد چند سال است که امکانات گردشگری مثل پیست شتر سواری و کالسکه سواری، سایت رصد ستارگان در کویر و سایت ...
بایدحماسه ای دیگر بیافرینیم/ یادی از ستاد خاتمی/ نوشتاری از محمد کیانوش راد
.... جلسه تصمیم گیری در منزل آقای صفر پیش بین تشکیل شد. از طرف ستاد مرکزی آقای سازگارنژاد امده بودند و همراهان ایشان ، مرحوم رشیدیان ، اقای نورالله عابدی ، سید رسول موسوی ، مقتدایی ،قدیر رجب زاده و احمد جمی بودند . عادل اسدی نیا نماینده قبلی اهواز ، در این هنگام بدلایلی در حاشیه و عزلت اختیاری گزیده بود ولی او هم با همه توان اش به میدان آمد و از خاتمی حمایت کرد. دوم خرداد جریان سیاسی ، جدیدی را در ...
دفاع از رهبر انقلاب بر همه لازم است / برجام نشان داد که چقدر آمریکایی ها غیرقابل اعتماد هستند
که متن انقلاب یک چیز است و حواشی آن چیز دیگری است. به هر حال این ها مسائلی است که باید محققین بنویسند و در کتب درسی آن را بازگو و تبیین کنند . اما در مورد خودم، بنده را در پانزده خرداد سال 1342 به زندان شهربانی بردند. من چهل روز در زندان شهربانی بودم. پنجاه و سه نفر از علما، خطاب، بزرگان، ائمه جماعات مساجد معروف تهران، در آن فضای محدود کوچک بودند و برنامه هایی داشتند و داستان های زیادی ...
با کار تلگرامی خرج سرطانم را در می آورم
...> سمانه متولد سال 52 است که در جوانی با یک جانباز اعصاب و روان ازدواج می کند و حالا مادر دو فرزند است سمانه از همان آغاز زندگی مشترکش شروع به کار می کند. اوایل زندگی مان خوب بود. خودم چند سالی را در اداره تعزیرات کار می کردم؛ اما بااینکه کارم خوب بود و خیلی آن را دوست داشتم، حتی بیمه هم نداشتم و پس از چند سال اخراج شدم. بعد از آن شرکت های خصوصی کار کردم که باروحیه ام جور نبود. بعد از آن داخل خانه ...
سوپر استار سینمای ایران چگونه از فوتبال زده شد؟
یکسری کار مانند قنادی زدم که زیاد هم طول نکشید. بلد نبودم و خیلی زود جمعش کردم. اشاره شما هم درست است و دوست داشتم در ایام جنگ مردم کمی از فضایآن فاصله و کام خود را شیرین کنند. - پس نتوانستید قناد بمانید؟ گفتم که هر کاری عشق و ذوق خودش را می خواهد. کار ما در قنادی ادا بود و بابت همین موفق نبودیم. - پس شما هم معتقدید هر کاری عشق خودش را می خواهد؟ دقیقا. مثلا ...
کارگری یک عالم برای ساخت مدرسه علمیه
خانه شدم و هر چه کردم نتوانستم بخوابم، فکرم مشغول بود. همسرم پرسید چه شده؟ آیا مشکلی پیش آمده؟ گفتم؛ نه، گفت باید بگویی! گفتم برای مخارج مدرسه هزار تومان بدهکارم و دیگر توان پرداخت آن را ندارم. همسرم گفت: خانه ما چقدر می ارزد؟ گفتم دو هزار تومان، گفت باغ را چند می خرند؟ گفتم هزار تومان، گفت همه را بفروش و قرضت را ادا کن! من در یکی از اتاق های خانه فلانی می نشینم و شما کار ساختمان مدرسه را ادامه بده ...
سرطانی به نام پول
نفر بدهی داشتم بدهی ام را پرداخت کردم و از تمام کسانی که می شناختم حلالیت گرفتم. پول هایی که بخشیده شد از همان روز بخشش ها شروع شد. او حالا می دانست که مرگ در چند قدمی اوست و به همین خاطر برایش پول هیچ اهمیتی نداشت و سعی می کرد از خوشحال کردن دیگران انرژی بگیرد: تمام مال و اموالم را بخشیدم . هر چه داشتم و نداشتم را به موسسه های خیریه و یتیم خانه ها و... دادم ، حتی کت ...
100 توصیه رهبر معظم انقلاب به مداحان
/92) ویژگی های مداحی هنر مداحی :در کار مدّاحیِ شما چند چشمه هنری وجود دارد: شعرتان هنر است؛ صدایتان هنر است؛ آهنگی که انتخاب می کنید، هنر است؛ اشارات و کارهایی که انجام می دهید، هنر است. (19 /7 /1377) منطق داشتن : عنصر دوم، عنصر تعقّل است؛ چون منطق، استدلال، حرف حساب، حرف درست و حرف خوب در لابلای این شعرها فراوان وجود دارد و می تواند ذهنها را قانع کند. البته منطق ...
شهادت هنر مردان خداست/ اینجا کانال کمیل قتلگاه اسماعیلیان است
شود یک پایش را از دست می دهد و جانباز می گردد. ترکش هایی هم پشت سر و سینه شهید چمران را به خون آغشته می سازد. چنان که تصاویر نشان می دهد او مجروح و از هوش می رود ولی همچنان نفس می کشد. در همین حال به درمانگاه هویزه منتقل می کنند و چون می باید سریع عمل می شده و امکانات لازم موجود نبوده است، سریعا او را به سمت اهواز حرکت می دهند. اما در بین راه دهلاویه به اهواز روح او سبکبال با کفنی خونین که لباس رزم ...
عشق به روایت مادران انتظار +تصاویر
؟ بله مادر شهید بهروز صبوری بود که اصلا رابطه من و این مادر شهید از رابطه کاری فراتر رفت. یک سال بعد از این که از ایشان عکاسی کرده بودم خواب دیدم در فضای همان اتاقی هستم که با هم مصاحبه کردیم. اتاقی که می گفت پسرش را در آن بزرگ کرده. گوشه ای از این اتاق را ایشان را به شکل زیارتگاه درست کرده بود، هر وقت بی تاب می شد همین جا گریه می کرد. همان بار اولی که من ایشان را دیدم به من گفت: من منتظرم ...
شاعران و نویسندگانی که دیگر بینمان نیستند
محترم ایشان تسلیت گفته، برای آن عزیز از دست رفته علو درجات و برای عموم بازماندگان صبر و اجر مسألت دارم. نمونه ای از سروده های یزدان پناه: پایین و بالای زندگی مثل یک جوینده ی الماس چشم به راه دیدنت هستم نگاه کن! نه این آسمان واقعی ست نه این همه ستاره که چشمک می زنند شب ها گربه هم سمور می شود ... حالا بی خیالِ فردا که شنبه یا یک شنبه ی ...
موسیقی را قربانی سیاسی کاری نکنید
رود اما در لحن ایرانی بیان به فتحه متمایل است. البته قبل انقلاب هم مرحوم ذبیحی مناجات ها و ربنای خود را تاحدی با لحن و بیان ایرانی اجرا می کرد. ربنای استاد شجریان چطور؟ ربنای استاد شجریان از نظر کیفیت اجرا بی نظیر است اما من همیشه دلم می خواست ربنای ایشان با لحن و بیان ایرانی اجرا می شد. اگر این اتفاق می افتاد می توانست تأثیر مهمی بر طرز بیان و لحن نسل امروز و آینده آواز ایران ...
میرسلیم : روحانی را سرکار گذاشتند
وزیر مرحوم شهید باهنر بود و اولین نخست وزیر در زمان جنگ شهید رجایی بود. ایشان اولین نخست وزیر زمان جنگ بود که از مجلس رأی گرفت. البته بعد از داستانی طولانی، بنی صدر ایشان را معرفی کرد و مجلس به شهید رجائی رأی داد. یک سال نخست وزیر بود. فعالیت های بسیار ارزنده ای انجام داد. به ویژه که مشکلات جنگ فراوان بود. در همان دوران بود که ما همکاری خیلی خوبی با نخست وزیری داشتیم. به دلیل اینکه من خودم معاون ...
منصوریان: برای پرسپولیسی ها فیگور خنده می گیرم
. فردای روز بازی با نفت خیلی بد بود، چون یک جام را از دست داده بودیم. * همان روز فکر می کردید که بتوانید السد و پرسپولیس را شکست دهید؟ - می توانید از مهدی رحمتی، امید ابراهیمی، خسرو حیدری و کاوه رضایی بپرسید چه چیزی گفتم. به آنها گفتم هم شانس قهرمانی آسیا را دارید، هم لیگ برتر. هنوز می توانیم بایستیم، اما ایستادن شرط می خواهد. شما راست می گویید، فردای بازی با نفت خیلی سخت بود، اما ...
برخی کارگزاران نظام در زمان هاشمی نوکیسه شدند/ آمارسازی در دولت به یک رویه تبدیل شده است
.... گفتم همه اینها با هم قابل جمع نیست. من می توانم به کار جنگ زدگان برسم منتها این کار وقت می خواهد، فکر می خواهد، یارگیری می خواهد و چندان هم جذابیتی برای کسی ندارد، چون باید دائم فداکاری کرد. ایشان هم قبول کرد و از وزیر کشور مرحوم آیة الله مهدوی کنی خواست که مرا از کارهای دیگر فارغ کند که من به امور جنگ زدگان برسم. ما این کار را شروع کردیم در خدمت ایشان و الحمدالله به خوبی مشکل مهار ...
حرفهای خواندنی - شهرام ناظری - در باره شجریان، ایرج بسطامی، سالارعقیلی، موذن زاده اردبیلی و...
انجام شده و می بایست کنسرت سر موعد مقرر برگزار شود من هم گفتم سعی می کنم خودم را برسانم اما مقدور نشد. از آنجا که گروه وی در صورت لغو کنسرت دچار ضرر و زیان زیادی می شد ایشان به من گفت اگر از نظر شما اشکالی ندارد این یک شب کنسرت توسط خواننده دیگری اجرا شود تا شما برگردی و برنامه اصلی اجرا شود و من پذیرفتم و نهایتاً آقای سالار عقیلی کار را اجرا کرد و همان یک شب کار در کشور پخش شد. اتفاقاً یکی از ...
هیچ وقت تلسکوپ نداشته ام!
حوزه ی نجوم با او به گفت وگو می نشینیم. * * * نوجوانی کسی مثل شما حتماً پر از اتفاق های جالب و پرخاطره بوده. نجوم از کجای زندگی تان شروع شد؟ راستش من هیچ وقت عاشق نجوم نبودم! البته چون خیلی کتاب می خواندم، کتاب هایی درباره ی نجوم داشتم، اما فقط در همین حد. تا این که در اواخر دوره ی نوجوانی ام، یک روز خیلی اتفاقی وقتی که در صف نانوایی بربری ایستاده بودم و منتظر بودم ...
احمدآقا، یادگار امام (ره)چگونه فوت شد؟
سیدرحیم میریان، از محافظین و همراهان احمدآقا، در مصاحبه ای درباره فوت ایشان می گوید: یک روز صبح حاج احمد آقا آیفون زد که خودت را به من برسان. یک ماه قبل از فوتش بود. من فورا رفتم و دیدم نشسته کنار دیوار و رنگش مثل گچ، سفید شده و سرش را با حالت عجیبی روی دیوار گذاشته. فورا زنگ زدم به دکترها. او را در همان خانه بستری کردند.تقریبا چهار پنج ساعتی زیر سرم بود تا به هوش آمد. بعد از آن هر جا می نشست، می گفت: باید رفته باشم.این میریان نگذاشت. ...
بهترین نوروز، نوروزی بود که عاشق شدم
؛ البته این طور نبود که هیچ کاری به جز موسیقی انجام ندهم. به هرحال، من هم روال عادی زندگی را داشتم. درس می خواندم، شیطنت می کردم و در کنارش به کار موسیقی مشغول بودم. از زمانی که خیلی کوچک بودم، به یاد دارم که هنرمندان بزرگی همچون شیرخدا را دوست داشتم. شیرخدا در ضرب و مرشدی زورخانه اش از شاهنامه و به ویژه قسمت رستم و سهراب می خواند. شور زیادی با شنیدن این شعرها در دلم به پا می شد و همیشه در ذهنم می گفتم ...
خاطرات ناگفتۀ سیدمحمود دعایی از فرزندان امام
که سیداحمد خمینی درگذشت، یادی از آن روزها و روایت هایش داشته باشیم. همین حالا که در دفتر شما نشستیم و شما از پس یک دوران طولانی و البته تاریخی گذر کردید، کدام مرگ و از دست دادن، همچنان نخستین چیزی است که به ذهنتان می آید و درگیرتان می کند؟ شهادت مصطفی خمینی. ایشان علاوه بر یک فرزند دلبند، یک یاور و یک مدافع همیشگی برای امام خمینی(ره)، دست پرورده ای بود که تمام اندیشه امام را ...
تذکر وزیر ورزش به هیئت مدیره استقلال
تمام کند و وزنه را رها کرد و به همان برنز بسنده کرد. او حتی تیتر روزنامه ها پس از این اتفاق را به یاد داشت. “یک مویز و چهل قلندر”. در ادامه مسعود سلطانی فر از نیاز به هوا، فضا و آدم های جدید در ورزش کشور، نیاز به آرامش در دو تیم فوتبال استقلال و پرسپولیس و این که هر گاه از بانوان استفاده کرده ضرر نکرده سخن گفت . او همچنین به هواداران استقلال و پرسپولیس وعده داد که هر جا که نیاز به ...
مبارزه و صبر برای بقای مشروطیت
.... پیشینه روابط آیت الله کاشانی با دکتر مصدق قبل از اینکه وارد واکاوی نسبت آیت الله کاشانی با رویداد 28 مرداد شوم، لازم می دانم پیشینه ای از روابط ایشان با دکتر مصدق را بیان کنم. واقعیت این است که مرحوم آیت الله کاشانی و دکتر مصدق، برخلاف بعضی از اعضای اولیه جبهه ملی - که از دیرباز با بیت آیت الله کاشانی ارتباط داشتند- پیشینه سیاسی چندان مشترک وطولانی ای با یکدیگر نداشتند ...
پای حرف های خانواده یکی از شهدای آتش نشان فاجعه پلاسکو
...، باید نیروهایمان را زودتر از ساختمان بیرون می کشیدیم و از بیرون حریق را اطفا می کردیم. نباید دفاعی عمل می کردیم. نه تنها وقت برای خروج بچه ها بود بلکه بسیار دیر این اقدام انجام شد. نه تنها این تدبیر را به کار نگرفتند بلکه پس از آنکه آوار اول فرود آمد، اعلام تخلیه کردند. آقای داوری می گوید: تخلیه به موقع بوده است. خودم در عملیات پلاسکو حاضر بودم. کجا اعلام تخلیه به موقع بود؟ فرصت طلایی داشتند ...
آن مرد در باران آمد
چند کتاب میان پلاستک زیر بغل می آمدم و درس می خواندم وقتی پا به کلاس میگذاشتم آنقدر میز مان یخ زده و سرد بود که نمی شد رویش بنشینم و وقتی دست به دستگیره پنجره کلاس می زدم دستم از سرما و یخ به آن می چسبید و با خودم دوران ابتدایی را با بچه هایی که هرکدامشان آن روز درس و مشق و مدرسه را رها کردند و به صحرا و کارگری روی آوردند و عده ی قلیلی از آنها ادامه تحصیل دادند به یاد آنها داشتم خاطرات را دوره می ...
گفت وگویی متفاوت با رییس سازمان فرهنگی هنری
شرکت کردند. ما در نظام اسلامی باید الگوی دنیا شویم، هر جا مسئولیتی به عهده می گیریم، قبلی را نادیده نگیریم. ضعف هایش را به خودش بگوییم که جبران کند و نقاط قوتش را بزرگ کنیم. وقتی من استاندار خراسان بودم، کسی یک کلمه از من در مورد استاندارهای قبلی جز نیکی نشنید. من انتظارم این است که یک کاری برای فرهنگ کشور انجام دهیم که هر فردی که آمد، از قبلی خوب بگوید. وقتی متروی مشهد در زمان من به بهره برداری ...