سایر منابع:
سایر خبرها
“چابهار” بندر همیشه بهاری و توریستی در ایران + تصاویر
ایران ایر. بنابراین هزینه بلیت رفت و برگشت شما به چابهار حدود 500 تا 550 هزار تومان خواهد بود . قیمت بلیت قطار تهران به زاهدان حدود 95 تا 110 هزار تومان است . چی بخریم اول اینکه به هیچ عنوان پوشاک نخرید. در چابهار می توانید پتو با قیمت مناسب، چای و خوراکی های خارجی مثل انواع شکلات، نسکافه، ترشی، زیتون و... و این جور اقلام را با قیمت خیلی ارزان و مناسب بخرید. همچنین ...
امید تازه دختر نوجوان برای نجات پدرش از قصاص
انتظامی و بازپرس پرونده نیز با بررسی اظهارات او به نشانی محل سکونت متهم رفتند و تحقیقات لازم را براساس اظهارات او و شواهد موجود برای بررسی پرونده آغاز کردند. در اولین اقدامات جسد همسر متهم با راهنمایی او از چاه فاضلاب خانه شان بیرون آورده شد و در بازجویی های دقیق نیز گفت: من قصد قتل نداشتم اما از مدت ها قبل با همسرم اختلافاتی داشتم و مدتی قبل از قتل هم مبلغ 200 هزار تومان از او قرض کرده بودم که روز ...
در حصار غم غربت 30 هزار شیعه فوعه و کفریا را نشان می دهد
.... بعد از دو هفته فهمید. سفر دوم را وقتی فهمید سه ساعت گریه کرد تا سفر پنجم که صوتی از همسرم رسید با این تعبیر که فکر می کردم هر سفری که می روی برایم راحت تر باشد اما برایم سخت تراست. به هم ریختم و ناراحت شدم تا مشکلی برای چشمم ایجاد شد. چشمانم را بسته بودم. بچه ها خط مقدم رفتند من دویدم با آنها بروم. گفتند جا نیست و نشد آنها را همراهی کنم و دوستم رفت. دلم شور افتاد که نکند اتفاقی برایش بیفتد. وقتی برگشت گفتم تازه فهمیدم همسرم چه می کشد و این برایم سخت ترین لحظه ای بود که فهمیدم همسران شهدا چه حالی دارند و چه می کشند. ...
قصه ای که دختر 13 ساله مشهدی برای ربوده شدن خود توسط خواستگار 23ساله اش سر هم کرد
چند روز قبل پرونده ای در دایره مبارزه با آدم ربایی پلیس آگاهی خراسان رضوی تشکیل شد که محتویات آن حکایت از یک ماجرای آدم ربایی داشت. به گزارش ایران؛ دختر 13 ساله ای که مدعی بود یکی از بستگان آدم ربا، او را در نزدیکی منزلشان رها کرده است به تشریح ماجرای آدم ربایی پرداخت و گفت: حدود ساعت 6 بعدازظهر وقتی از خانه بیرون آمدم ناگهان موتورسواری که قبلا از من خواستگاری کرده بود، چاقویی را زیر ...
ناگفته هایی درباره قاتل ستایش کوچولو / جنایت هایی که در فضای مجازی کلید می خورد
دارو مصرف کند. مقتول از آن خانم می پرسید شما در آلمان چه داروهایی استفاده می کنید که وی داروهایی را معرفی می کرد و از این طریق توانسته بود داروی کشنده را با همدستی شوهر مقتول در اختیار او قرار دهد و این زن بیمار هم داروی ترکیبی را که یک داروی سمی و مرگبار بود می گرفت و مصرف می کرد تا منجر به قتلش شد. چه حکمی برای این زن و مرد متهم صادر شد؟ در دادگاه هر دو به خاطر مشارکت در قتل ...
کدام بازماندگان،مستمری می گیرند؟
محترم صفحه حقوقی روزنامه خراسان، با ارسال پیامک، پرسشی در این باره مطرح کرده و پرسیده است: پدرم 80 سال دارد و از کار افتاده است. مادرم از ایشان نگهداری و هزینه زندگی را حقوق بازنشستگی، تأمین می کرد. متأسفانه مادرم چندی پیش به رحمت خدا رفت. آیا امکان دارد که پدرم بتواند از مستمری مادرم، به عنوان مستمری بازماندگان استفاده کند؟ پرسش هایی از این قبیل که کم هم نیستند، ما را بر آن داشت تا با ...
قتل به خاطر یک “پیچ”!
درست کن اما او توجه نکرد. سر همین مسأله با هم دعوایمان شد ولی همسایه ها میانجیگری کردند و ماجرا تمام شد. من هم به اتاق سرایداری ام رفتم، لحظاتی نگذشته بود که شیشه اتاق شکست و خرده شیشه ها روی من و زن و بچه ام ریخت. فهمیدم که امیر به انتقام دعوای چند دقیقه قبل شیشه را شکسته است. دوباره دعوایمان شد و امیر به سمت در خروجی ساختمان رفت که با هم درگیر شدیم. چاقویی که به مرد نصاب داده بودم تا پیچ را ببندد ...
لازم باشد با ویلچر به سوریه می روم
رفقایم شهید شده اند، هر بار که عکس و فیلمی از آن ها می بینم غبطه می خورم، می گویم شاید لیاقتش را نداشتم که شهید شوم. خوشا به حال آن ها که رفتند، امیدوارم من هم زودتر خوب شوم و به آرزوی دیرینه ام(شهادت) برسم. یک آیه، مانع شهادتم شد قرار بود بعد این بار که از سوریه برگشت مراسم عروسی بگیرد که قناصه زن دشمن سینه اش را نشانه رفت، چند دقیقه بعد از اصابت گلوله چشمانش را باز کرد و خود را در ...
طلاق، پایان خیانت اینترنتی همسر
گوید و این که چقدر او را دوست داشتم. با کم و کاستی های زندگی مان ساختم. زن جوان ادامه داد: همه چیز خوب پیش می رفت تا این که از چند ماه پیش متوجه تغییر رفتار او شدم. کمی دیر به خانه بازمی گشت. بهانه می آورد که در اداره جلسه دارد. زیاد با من حرف نمی زد. مدام سرش در گوشی تلفن همراهش بود. یک روز به طور اتفاقی گوشی اش را که جا گذاشته بود، نگاه کردم. از چیزی که دیده بودم، شوکه شدم. او به من ...
زندگی هایی که بر آب رفت
برادرزاده و برادر زن خود را از دست داده و تنها بازمانده خانواده هشت نفره است. او در توصیف روز حادثه می گوید: عصر جمعه بود که از خانه خارج شدم، در حالی که همه اعضای خانواده در خانه بودند به دیدن دوستانم رفتم؛ در ارتفاعات روستا با آنها مشغول صحبت کردن بودم. باران در حال آمدن بود و ناگهان به مدت نزدیک به 5 دقیقه تگرگ سختی بارید. پس از آن گویی آسمان خشمش را بر روستای ما خالی می کرد و رعدهای ...
این 2 دزد را می شناسید؟آنها در تاریکی به زنان حمله می کردند!
عمومی و انقلاب شهرری مراجعه نمایند . رکنا – آزار پسر جوان در بیابان های قیامدشت/ با تهدید چاقو هر بلایی خواست سرم آورد!+ عکس زن شوهردار به بهانه پرستاری از زن سالمند از خانه خارج می شد/ شوهرش راز کثیف را نمی دانست تا اینکه زنش چند روز به خانه نیامد+عکس شوخی اینترنتی پشت پرده مرگ پسر 11 ساله باران گرفت و نادر مرا به خانه شان برد وقتی خنده شیطانی او را دیدم پشیمان شدم ولی دیر ...
گروگانگیری همسر استاد دانشگاه به خاطر عروسی!
. شرح بازجویی از کامیار را در دادسرای ویژه مبارزه با سرقت می خوانید: * خودرو را چطور سرقت کردی؟ داشتم با موتورسیکلتم از آن نزدیکی رد می شدم که چشمم به خانمی افتاد که سوار بر خودروی گرانقمیت بود. زن جوان وارد مطب دکتر شد و من هم موتورم را در کوچه بالایی پارک کردم و در کمین صاحب خودرو نشستم. وقتی زن جوان به طرف ماشینش آمد و سوار شد، در عقب ماشین را باز کردم و سوار شدم ...
آتش زیر خاکستر
توانم کمک خرج خانواده ام باشم اما بدبختی من از زمانی شروع شد که با پیام پسر صاحب کارگاه آشنا شدم. پیام که مردی 30 ساله بود بعضی روزها برای دریافت کارهای خیاطی و بردن به فروشگاه به کارگاه می آمد من دو ماهی بود که در آنجا مشغول به کار بودم تا اینکه کم کم نگاه ها و حرکات پیام نظرم را جلب کرد تا اینکه یک روز که می خواستم به منزل بروم جلویم را گرفت و گفت: من به خاطر مشکلاتی که با همسرم دارم ...
طلاق اجباری پزشک 93 ساله!
. روزهای جمعه هم یا میهمان بچه ها بودند یا به مسافرت می رفتند. این زوج در حدود 10 سال زندگی مشترک مشکل زیادی نداشتند جز مشاجرات دختر پیرمرد با همسرپدرش. تا اینکه سرانجام مشاجرات خانوادگی اوج گرفت و دختر آقای دکتر پدرش را وادار کرد برای جدایی از همسرش دادخواست طلاق بدهد. وقتی که زن و شوهر سالخورده همراه وکلایشان وارد اتاق دادگاه شدند، دختر دکتر رضا هم قدم در دادگاه گذاشت. همگی مقابل قاضی ...
درامتدادتاریکی؛ وقتی معنای طلاق را فهمیدم
وقتی به همراه دوستم نقشه فرار از منزل را کشیدیم، تصورمان بر این بود که از این همه درگیری، مشکلات خانوادگی، سرزنش ها و زخم زبان ها رها می شویم و می توانیم در یک شهر دیگر به تحصیل و زندگی خودمان ادامه بدهیم ...
روایت تلخ گوشه ای از زندگی فرزند یک "جانباز شهید"
، 4 سال به همراه 3 برادر و یک خواهر بودم. چند سالی که خردسال بودم متوجه جانبازی و بیماری که یادگار دوران جبهه و جنگ بود و هم خودش و خانواده ام را آزار می داد نبودم. مادرم عاشقانه به همسر جانبازش رسیدگی می کرد و او نیز حالا خودش به خاطر تر و خشک کردن همسرش به مشکلاتی مانند بیماری قلبی، آرتروز، کمر درد، درد مفصل و بیماریهای مختلف مبتلا شده است. مادرم با خیر خواهی به مدت 14 سال زندگی، رنجی را تحمل کرد ...
زندگی تلخ جوان 33 ساله کهگیلویه و بویراحمدی/انجام 37 عمل جراحی بر روی صورت+تصاویر
که یکی از بردارهایم قلبش سوراخ و تحت درمان است می خواستم برای برادرم خیری پیدا کنم که بتواند بهش کمک کند اما نتوانستم پدرم نیز ناراحتی قلبی دارد و تاکنون دو عمل قلب انجام داده و مخارج زندگی زیاد است و اکنون من و همسرم به همراه پدر و مادرم و سایر خواهر بردارهایم زندگی می کنیم. چهره فاضل با اینکه کمی غیر عادی بود اما معلوم بود که زجر های زیادی کشیده است در ابتدا نخواستم به صورتش نگاه کنم ...
راز دردناک دختر 15 ساله ای که به همراه یکی از دوستانش دستگیر شد چه بود؟
خانوادگی را با هم در میان می گذاشتیم. دختر 15 ساله ادامه داد: هنوز یک سال بیشتر نداشتم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند، در این شرایط پدرم من و خواهر بزرگترم را به مادر بزرگم سپرد تا در کنار آن ها زندگی کنیم. آن زمان من چیزی از این مشکلات نمی فهمیدم تا این که وقتی بزرگ تر شدم آرام آرام با احساس کمبود محبت پدر و مادر، به معنی واقعی طلاق پی بردم این در حالی بود که هر روز باید زخم زبان ها و ...
از 18 سالگی توانستم فیلم ببینم!
آسانی نداشته اید. از آن سال ها بگویید. سال هایی که خیلی دور نشده اند. من در ایران متولد شدم و تا 11سالگی هم به همراه خانواده ام در تهران زندگی می کردم. پدرم یک روز تصمیم گرفت ما را به افغانستان بازگرداند. فکرش را بکنید؛ من از شهر بزرگ تهران ناگهان خودم را در روستایی پرت و دورافتاده در قلب افغانستان دیدم. من کودکی بودم با دنیایی از خیالات. خیلی خیال پرداز بودم و این مهاجرت ناگهانی به ...
عکس های هولناک از یک قتل شبانه در جنوب تهران
مخدر شیشه است با ضربات چاقو به سر و صورتش به قتل رسیده است. همین کافی بود تا بازپرس خرازانی از شعبه پنجم دادسرای شهرری همراه تیمی از ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران در صحنه جنایت حاضر شوند. بررسی های ابتدایی تیم تشخیص هویت و پزشکی قانونی در محل جنایت نشان از آن داشت که زن جوان با 12 ضربه هولناک به گردن و سر به قتل رسیده است که عمق بعضی از این ضربات به 30 سانتی متر می رسد. ...
اگر گفتگو جواب ندهد باز دست به اسلحه نمی بریم/می خواهید موزه را تعمیر کنید یک تابلو بفروشید/منتظر تشکیل ...
؟ مشکلات ما این هاست. گلستان: چندی پیش در دانشگاه شهید بهشتی قرار بود ورکشاپی برای ترجمه برگزار کنم. اولین سوالم از دانشجویان مقطع فوق لیسانس این بود که چند نفر کتاب به زبان فرانسه می خوانند. فقط دو نفر بودند که کتاب به زبان فرانسه می خواندند و این فاجعه است. یک اتوبوس دختر جوان هم سال آخر دانشگاه الزهرا به گالری آمدند. من از صحبت های این ها با هم متوجه شدم این ها تا آن روز گالری نرفته ...
زندگی برباد رفته با ازدواج اجباری
رویداد شادی بخش که می تواند برای هر انسانی در زندگی اش اتفاق بیفتد ازدواج است. منزل می برد تا اینکه یک روز در پارک با پسر جوانی به نام ساسان آشنا شدم. از آنجاکه ساسان همسن و سال خودم بود و بسیار شوخ و آدم شادی بود، خیلی زود خودش را در دلم جا کرد و من که عاشق هیجان و جنب و جوش بودم دلبسته اش شدم و در زمان هایی که همسرم منزل نبود با او قرار می گذاشتم و همدیگر را می دیدیم چند ماهی ...
از آدم زنده باید ترسید نه اسکلت مرده!
...: اولین بار در شهر سوخته زابل دیدمش در حالی که در میان گوری باستانی در کنار اسکلت تازه کشف شده ای نشسته بود و مشغول بررسی وضعیت آن بود. تمامی صورتش را برای در امان ماندن از تابش مداوم آفتاب با کلاه آفتابگیری پوشانده بود، اما زمانی که سر بلند کرد تا برای خبرنگاران توضیحاتی در مورد آن گور باستانی بدهد تعجب کردم؛ بسیار جوان تر از آن بود که دکتر خطابش کنند. آن هم با عنوان تنها زن استخوان شناس در ایران که در حوزه انسان شناسی پزشک قانونی نیز فعالیت می کند. ...
این دختر 70 سانتیمتری، یک کارآفرین نمونه است
سفر به مشهد را مطرح کردم و چند روز بعد با پدر و مادرم به مشهد سفر کردیم. هیچ وقت روزی را که به زیارت بارگاه امام هشتم(ع) رفتم، فرامو ش نمی کنم. مادرم نمی توانست راه برود و پدرم در حالی که مرا در کالسکه قرار داده بود به مادرم کمک می کرد. در حرم به دلیل ازدحام نتوانستم وارد بخش بانوان شوم و پدرم سعی کرد تا از قسمت آقایان مرا برای زیارت داخل حرم ببرد اما خدام حرم اجازه ندادند. دلم شکست و به ناچار پدر ...
اقدام بی شرمانه یک مرد و معشوقه اش برای کشتن زنش که سرطان داشت / قاضی دادگاه تهران این راز را کشف کرد
دخترشان خودکشی کرده و عملاً پرونده بسته می شد اما چون ذهن من درگیر شده بود، دست بردار پرونده نبودم. چون بحث مرگ انسانی مطرح بود و به نظر می رسید بحث قتل در میان است و قتل نیز با آن داروساز مرتبط باشد از پلیس خواستم موضوع را از هر طریقی پیگیری کند. از این طریق روشن شد کار، کار همان زن بیوه در شرکت بوده و فهمیدیم از طریق خطوط ارتباطی آلمان وارد فضای مجازی کشورمان شده بعد شوهر مقتول نیز تمام اطلاعات ...
جُل خود از آب بیرون کشیدن!
همان چند روز نخست مصرف مواد مخدر احساس سرخوشی های اولیه از مصرف مواد به وجود می آید و بعد، افراد گرفتار آمده فقط پول خرج می کنند تا با مصرف انواع مخدرها به حالت عادی مردم جامعه برسند. همسر جوان یک فرد معتاد در این زمینه واقعیت های تازه ای را مطرح می کند. - من و همسرم و دو فرزند کوچک مان زندگی خوشی را تجربه می کردیم، به همه چیز راضی بودیم. اگرچه فقط یک اتاق اجاره ای داشتیم اما آنقدر به آینده ...
خواهرم را کشتم چون فکر می کردم در غذایم مواد ریخته است
است که به تریاک اعتیاد دارم به همین خاطر همسرم پس از طلاق به همراه فرزندانم مرا ترک کردند و تنها شدم. چند ماه قبل اعتیادم را ترک کردم اما همیشه احساس می کردم برادر و خواهرم در غذایم مواد می ریختند تا معتاد شوم. به همین خاطر دیروز به تهران آمدم و خواهرم را کشتم! پس از این اعتراف های هولناک، عامل جنایت صبح دیروز از زندان به شعبه دوم دادگاه کیفری تهران به ریاست قاضی زالی و با حضور قاضی ...
پزشکی همه عشق من است
کردید؟ یک زمینه ذهنی داشتم، یادم می آید یک متخصص هندی در تبریز بود که در بخش جزامیان قره باغی کار می کرد، من با بچه این پزشک هم بازی بودم و با او انگلیسی حرف می زدم که این دوستی به رشد زبان انگلیسی در آن سن و سال به من کمک شایانی کرده بود. آن پزشک هندی از مشتریان پدرم بود و پیش او تا روزی که بعد از چند سال ماموریتش به پایان رسید و از تبریز رفت احترام خاصی داشت که برای من خیلی جالب بود ...
بختیار بعد از انقلاب بازداشت شد؟
ای از مردم متوجه غیبت آقای طالقانی از تهران شده بودند اما کسی سراغ ایشان را از من نگرفته بود، با اینکه چند نفر مرا در خانه حاج خلیل رضایی دیده بودند. حدود ساعت چهار بعدازظهر آقای باقری کنی- برادر آقای مهدوی کنی- تلفن کرد و گفت آقای شاه حسینی، آقای طالقانی را کجا برده ای. من منکر ماجرا شدم و گفتم همسرم شاهد است که من بیشتر شب ها را در باغم واقع در کرج می گذرانم. پاسخ داد این طور نیست و همه چیز زیر ...
دختر جوان: پدرم قاتل است
می کند. صبح روز حادثه پدرم با مادرم درگیر شد، اما خیلی زود از خانه رفت تا اینکه چند ساعت بعد دوباره به خانه برگشت و با مادرم به خاطر خرید روز عید دوباره مشاجره کرد. وقتی درگیری آنها بالا گرفت پدرم مقابل چشمان من مادرم را به شدت کتک زد به طوری که مادرم از ناحیه قفسه سینه آسیب دید. در حالی که مادرم درد می کشید به اتاق رفت تا پدرم او را دوباره کتک نزند که پدرم دوباره به سمت اتاق رفت و در ...