سایر منابع:
سایر خبرها
اتفاقی به خانه برگشتم و شوهرم را با زنی بزک کرده در شرایط بد دیدم! و ...
زن 52 ساله در حالی که با قطره های زلال اشک سعی داشت دل پردرد خود را کمی آرام کند به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: 30 سال قبل وقتی با ابوذر ازدواج کردم تازه فهمیدم که او دست بزن دارد و با رفتارهای پرخاشگرانه اش همه خانواده را عاصی کرده است آن روزها ساکن تهران بودیم که من برای اولین بار از همسرم شکایت کردم. ولی با میانجیگری برادر شوهرم از شکایت خودم گذشتم. آن روز برادر شوهرم از اخلاق و ...
به احساساتمان خیانت می کنیم
ها هم مشکل شده، نمی شود گله کرد. بله حرف شما درست است، نوشتن کتاب، آن هم نوشتن یک کتاب خوب بسیار بسیار مشکل است. پروست چگونه می تواند زندگی شما را دگرگون کند دو تا سه سال از من وقت گرفت و خب، بعد شما می آیدد و آن را به راحتی در یک عصر مطالعه می کنید. با این سبک ساده نویسی که انتخاب کرده اید، از این نمی ترسید که خوانندگان جدی را از دست بدهید؟ من مطمئنم که خوانندگانی که از دست داده ام ...
روابط پیامکی بین من و یاسر تا جایی پیش رفت که او با من.. / شوهرم به من سوء ظن پیدا کرد!
بعد به دیدارهای حضوری انجامید. دیگر هر روز با هم در تماس بودیم و من زندگی را در ازدواج با یاسر خلاصه می کردم. طولی نکشید که خانواده هایمان در جریان روابط غیرمتعارف ما قرار گرفتند و با ازدواجمان مخالفت کردند. با این حال پدرم را تهدید کردم که اگر با خواسته ام مخالفت کند به خودم آسیب می زنم. در نهایت ما بدون برگزاری هیچ گونه مراسمی ازدواج کردیم و به خانه خودمان رفتیم. این در حالی بود که ...
نباید به زندگی مجردی عادت کرد
...> حمایت های خانواده نقش بسیار مهمی در موقعیت این روزهای من داشته، چون 23 سال پیش اگر تشویق های پدرم و در ادامه پیدا کردن یک کلاس بازیگری از سوی او نبود، شاید اصلا من پا به این عرصه نمی گذاشتم و در ادامه هم ایشان همیشه همراه و منتقد کارهایم بودند. در زندگی مشترک هم همسرم باعث شده خیلی درست تر در مسیر حرفه ای ام قدم بردارم. در روزگار مدرن، خیلی از خانم ها در کنار وظایف خانه، از جایگاه شغلی ...
قتل به خاطر تأمین هزینه های 3 فرزند
. این زن گفت: شوهرم الان 44 سال دارد و در زندان همه از او راضی هستند و من هم در همه این سال ها از او راضی بودم؛ اگر شوهر بدی بود از او طلاق می گرفتم، ما سه فرزند داریم که پسر بزرگم 22ساله است و یک دختر 18ساله و یک پسر هشت ساله هم داریم. پسر کوچکم هر بار که از مدرسه می آید گریه می کند که همکلاسی هایم به من گفتند پدرت قاتل است، او عکس پدرش را به دیوار خانه زده است و همکلاسی هایش را آورده و گفته پدرم ...
مسئولان ، چگونه با همسرانشان آشنا شده اند
مورد ازدواجش می گوید: خانواده اصرار بر ازدواج داشتند پدرم اصرار کرد مادرم هم همینطور، من هم خیلی بی میل نبودم و قبول کردم. ازدواج علی لاریجانی با دختر شهید مطهری فریده مطهری همسر علی لاریجانی در سال 87 گفتگویی را در مورد زندگی مشترکشان انجام داده است که بخش هایی از آن را می خوانید: حدوداً 15 ساله بودم که علی لاریجانی20 ساله و پر تلاش مرا از پدرم خواستگاری کرد. رابطه مرید و ...
مسئولان عالی رتبه کشور چگونه با همسرانشان آشنا شدند؟
...: خانواده اصرار بر ازدواج داشتند پدرم اصرار کرد مادرم هم همینطور، من هم خیلی بی میل نبودم و قبول کردم. ازدواج لاریجانی با دختر شهید مطهری فریده مطهری همسر علی لاریجانی در سال 87 گفتگویی را در مورد زندگی مشترک شان انجام داده است که بخش هایی از آن را می خوانید: “حدودا 15 ساله بودم که علی لاریجانی20 ساله و پر تلاش مرا از پدر خواستگاری کرد. رابطه مرید و مرادی ایشان که ...
دفاع عجیب کارگر طلاسازی در دادگاه جنایی
کردند و پسر مقتول گفت: پدرم مرد خوبی بود و متهم به او تهمت زده است. متهم پس از قتل پدرم، تراول چک، گوشی و انگشتر او را دزدید و متواری شد.ما قصاص می خواهیم. سپس متهم در جایگاه ایستاد و گفت: آن روز از سر کار برمی گشتم که مردی غریبه به سمتم آمد و خودش را مامور معرفی کرد. او می خواست با من درگیر شود که مقتول سر رسید و ما را از هم جدا کرد. مقتول می خواست شماره ام را داشته باشد. فهمیدم مسائل ...
پدر و برادروخواهرم قربانی خودنمایی من شدند
متواری شدم چرا که از اختلاف پدر و مادرم خسته شده بودم. قصد داشتم خانه را به آتش بکشم تا آن ها بترسند و با اینکه می خواستم بعد از آتش سوزی خودم نیز به غائله خاتمه بدهم اما موفق نشدم و در آخر در حالیکه ترسیده بودم از خانه فرار کردم و مادرم نیز که در اتاقی جدا از پدر و خواهر و برادرم خوابیده بود توانست زنده بماند. به این ترتیب بود که این پرونده با صدور کیفرخواست به شعبه چهارم دادگاه کیفری یک ...
آقای قاضی!من شاهد ملاقاتهای مادرم بامردان غریبه بودم
نبود همسرش، مردهای غریبه ای را به خانه دعوت می کند.هفته گذشته زن جوان از زندان به شعبه چهارم دادگاه کیفری منتقل شد تا با ریاست قاضی عبداللهی محاکمه شود. قضات وقتی از این زن درباره رابطه شیطانی اش پرسیدند او اتهامش را نپذیرفت وادعا کرد که همسرش این نقشه را علیه او طراحی کرده است. اما ناگهان دختر هشت ساله او وارد دادگاه شد و علیه مادرش شهادت داد و گفت: مادرم با مردها وحتی با شوهر خاله ام ...
آخرین دیدار، هر لحظه همه را خوب نگاه می کرد
مادر بزرگ و عمو) در خانه ما بودند و خواهر پدرم خواست تا به خاطر بچه هایش به جبهه نرود. وی با بیان اینکه در آن زمان همه ما بسیار کم سن و کودک بودیم، افزود: آن زمان من به عنوان فرزند ارشد کلاس دوم ابتدایی بودم و دیگر فرزندان از من کوچکتر بودند. فرزند شهید، ادامه داد: به رغم اصرار مادر بزرگ و عمه ها، پدر از رفتن به جبهه منصرف نشد و در حالی که چشمانش پر از اشک بود، گفت: اگر من و ...
کودکان، اولین قربانیان طلاق!
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس ، به نقل از آناج ، طلاق پایان زندگی زناشویی رسمی یک زن و مرد و خاموشی شعله های محبت میان آن هاست، با جدایی والدین کودکان اولین قربانیانی هستند که زیر بی توجهی والدین به آنها له می شوند و کودکان خانه را محل وحشت دانسته و در جستجوی پناه گاهی غیر از خانه خود و محل آرام می شوند. طلاق کودکان را دربه در کرده و نابسامانی آن ها و همچنین سپردن شان به دست ...
نقاهتگاه جانبازان فاطمیون و زینبیون
دمشق ترکش خمپاره به سینه ام اصابت کرد و نخاعم را قطع کرد. الان دو سال است که در این نقاهتگاه هستم. یک سال شهریار بودم و یک سال از مجروحیت را هم در خانه برادرم در تهران گذراندم. پدر و مادر و خواهرم افغانستان و سه خواهر و دو برادرم ایران هستند. نامزد داشتم که بعد از مجروحیت از او خواستم که من را فراموش کند. خواست خودم بود که این نامزدی به هم بخورد. هنوز وقتی از سوریه صحبت می کند، شوق در ...
سال 72 استندآپ کمدی اجرا می کردم
جوجه ام از بین می رفت و دوباره می خریدم! اما از سن 8-7 سالگی در مغازه پدرم که ترمیم عتیقه انجام می داد، کار می کردم و در 10 سالگی در این زمینه استاد شده بودم و برای خودم شاگرد داشتم، این جریان تا سال 70 که وارد دانشگاه شدم، ادامه داشت و بعد از آن هم همان مغازه پدر را آتلیه نقاشی کردم. این فعالیت های هنری از سنین پایین شما را به سمت رشته های هنری در دانشگاه کشاند؟ دقیقا، البته ...
بیکاری تنها فرزند خانواده ای که شش شهید تقدیم انقلاب کرد
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ منصور دانانیایی پدر شهیدان فرشاد، فرانک، فرید، فرامرز و فؤاد و همسر شهیده حبیبه شیروانی در گفت و گو با پیشمرگ روح الله گفت: من در دوران جنگ تحمیلی شش تن از عزیزانم را از دست دادم، اما امروز تنها فرزندم فرزام بیکار است و به هر دری می زنم نمی توانم تنها فرزندم را در اداره ای استخدام کنم. امروز بعد از گذشت بیش از 30 سال از شهادت همسر و فرزندانم، وقتی ...
ساکن ایوان طلا
شد . بعد از بیماری محمد پدرم دائم به حرم می رفت و نذر و نیاز می کرد تا این که برادرم شفا گرفت و به طور کامل سلامتی اش را به دست آورد به طوری که همه از این موضوع شگفت زده شده شدند. روزها یکی پس از دیگری گذشت و محمد به مدرسه رفت. او با گذر زمان قد می کشید از دبستان به راهنمایی و از راهنمایی به دبیرستان .دیپلمش را که گرفت وارد جریان های انقلاب و مبارزات انقلابی شد و به پخش اعلامیه و شعارنویسی ...
- لنگستون هیوز - ، شاعر سیاهپوست امریکایی
دوازده سالگی نزد مادربزرگم بودم زیرا مادر و پدرم یکدیگر را ترک گفته بودند. پس از مرگ مادربزرگ با مادرم به ایلی نویز رفتم و در دبیرستانی به تحصیل پرداختم . در 1921 یک سالی به دانشگاه کلمبیا رفتم و از آن پس در نیویورک و حوالی آن برای گذران زندگی به کارهای مختلف پرداختم و سرانجام در سفرهای دراز خود از اقیانوس اطلس به آفریقا و هلند جاشوی کشتی ها شدم . چندی در یکی از باشگاه های شبانه پاریس ...
لذت عجیبی از قرائت قرآن با صوت می برم
طرفدار دارد. با او گفت وگویی انجام دادیم که در ادامه می خوانید. مدت هاست نمایشگاهی از آثارتان برگزار نکردید. علت خاصی دارد؟ من سال هاست نمایشگاه نمی گذارم، چون برنامه کاری من تناسبی با نمایشگاه ندارد. حدود شش سال است که فقط کار می کنم و برایم اثری نمی ماند. به طور کلی نمایشگاه برای معرفی اشخاص است. ما کار خودمان را کردیم و در گوشه ای نشستیم. حالا نوبت جوان هاست. ما میدان را برای ...
حاج آقا، در تقدیم فرزندش به اسلام، هیچ تردیدی نداشت
ارزشمندش غفلت نکرده است. به سراغ این شیر زن می رویم که در سال 1321 به دنیا آمده و صاحب پنج دختر و دو پسر است که یکی از پسران خود -مرتضی- را طی دوران دفاع مقدس تقدیم اسلام کرده است، اسم این شیر زن ربابه هاشمیان، همسر آیت اله باریک بین است که به افتخارالسادات معروف است. در 16 سالگی وارد زندگی جدید شدم وی از روز آشنایی اش با آیت اله باریک بین می گوید: دوستان پدرم بنده را به خانواده آیت اله ...
وقتی شوهر سهیلا را گرفتند او هم به دنبال آن کار کثیف رفت و ..
افیونی در اقدامی جدید دست به سرقت زد تا هزینه های زندگی و موادشان را تهیه کند. مدتی گذشت تا اینکه رضا در زمان سرقت دستگیر شد و سهیلا تنها مانده بود و برای به دست آوردن مواد به خانه پدری اش رفت، اما پس از چند روز پدرش چون دیگر قادر به تامین مواد دخترش نبود، وی را از خانه بیرون انداخت. روزهای سخت برای سهیلا می گذشت و با کار در خانه های مردم، سعی می کرد بخشی از هزینه های زندگی ...
فاش شدن راز نو عروس در حجله و شب عروسی برای داماد!
خواهیم کمک مان کنید تا این غائله هر چه زودتر تمام شود. در این میان احمد نگاهی به پدرش انداخت و به فکر فرو رفت.از روزی که او به یکی از دختران روستایشان علاقه مند شده بود تا آن روز که سردی دستبند را بر دستانش حس کرد، حتی دو سال هم نمی گذشت. نخستین بار یکتا را در مینی بوس روستا دید، دختر جوان از کلاس خیاطی در شهر برمی گشت که در یک نگاه به او دل باخت. احمد تعقیبش کرد و چند روز بعد پدر و مادرش ...
پزشکی که به محض متوجه شدن مطلقه بودن خانم ها، آن ها را..
اعتماد مرا جلب کرد. این درحالی بود که من هم بتازگی طلاق گرفته و به همدم مهربانی احتیاج داشتم. ارتباط مجازی ما سه ماهی ادامه داشت تا اینکه چند روزی از او خبری نشد و پس از مدتی بی خبری اعلام کرد به خاطر مشکلات روحی اش در شرایط بدی بوده و به همین خاطر قادر به تماس نبوده است. این زن ادامه داد: وقتی خواستم مشکلاتش را با من درمیان بگذارد ابتدا طفره رفت اما در نهایت پس از ابراز علاقه شدیدش به ...
بعد از کشیدنش سیگار پیمان بود از حال رفتم و بعد متوجه شدم که او با من..
کوتاهی از ازدواج مادرم نگذشته بود که پدرم نیز بار دیگر با دختر یکی از آشنایان ازدواج کرد و زندگی تازه ای را تشکیل داد. من که تحمّل این دگرگونی ویرانگر و نابودی کانون خانواده ام رانداشتم، دچار افت شدید تحصیلی شدم و برای همیشه مدرسه و ادامه تحصیل را رها کردم و نزد پدربزرگ پدریم رفتم. اگر چه خانواده پدربزرگم خیلی به من ابراز محبت می کردند، اما هیچ چیزی نمی توانست جای خالی محبّت های پدر و مادرم ...
دختر جوان به خاطر جراحی بینی حاضر به ارتباط با مرد غریبه شد و تا جایی پیشرفت که..
بدین ترتیب دوستی مان آغاز شد. مدتی باهم در ارتباط بودیم تا اینکه او قرار ملاقاتی گذاشت و مرا به یکی از تفریحگاه های خارج از شهر دعوت کرد. اما او از اعتماد من سوء استفاده کرد و مرا مورد آزار و اذیت قرارداد و فیلم هم گرفت. بعد از آن ماجرا تهدیدهایش آغاز شد. او می خواست من به خواسته های شوم اش تن بدهم و تهدید کرد اگر قبول نکنم، فیلمی که از من گرفته را دراینترنت منتشر خواهد کرد. من که از ...
مادر نهاوندی اهدا کننده عضو: در اتاق عمل حنا به پای دختر نوعروسم بستم/ همه پرستاران و پزشکان اشک می ...
ساکن دلیجان بود و مادر و خواهر نداشت و از من خواست تا به جای گیتی برای او مادری کنم. از آن روز به بعد ساره مرا مادر خطاب می کند و با هم رفت وآمد داریم. 2 مرد جوان نیز گیرنده های کلیه گیتی بودند و خوشبختانه با گرفتن کلیه از سال ها درد و رنج دیالیز نجات پیدا کرده بودند. آن روز بهترین روز زندگی ام بود و احساس کردم دخترم هنوز زنده است و وجود او را می توانم در کالبد چند زن و مرد جوان که به زندگی لبخند ...
گفت وگو با دو عضو خانواده رئیس جمهور؛ دکتر روحانی نه، حاج اسدالله
...> کلید داخل قفل خانه می چرخد و بعد از چند دقیقه چهره مهربان خواهر آقای روحانی نمایان می شود. بعد از احوالپرسی کنار ما می نشیند: برادرم سن کمی داشت که به قم رفت. تا کلاس پنجم ابتدایی سرخه درس خواندند. خیلی به درس علاقه داشتند، پدرم هم مشوق شان بودند. تابستان ها به خانه برمی گشتند. زمانی که به خانه برمی گشت، خیلی خوشحال می شدیم. دل مان برایش تنگ می شد. آن زمان بچه ها از پدر و مادرشان دور نمی شدند. من ...
هدف اساسی اسلام نسبت به خانواده
پدرم زن ناسازگاری داشت که همواره آن حضرت را رنج و آزار می داد ولی پدرم با کمال بزرگواری از او گذشت می کرد. حضرت هود (ع) که از پیامبران خداست و در بسیاری از آیات قرآن از وی سخن به میان آمده، همسری داشت که وی را آزار می داد، و گاهی دشمن را بر ضد هود می شورانید، ولی آن حضرت سلامتی و زنده بودن او را از خدا می خواست و می فرمود: مؤمن را کسی آزار و رنج می دهد و چه بهتر که این آزار از ...
همین که دختر نوجوان داخل نانوایی شد در را بست و او را ..! + عکس
اتاق خبر 24 : تحقیقات در این پرونده از چند روز پیش با شکایت والدین دختر11ساله در اداره پلیس شروع شد. دختر نوجوان که به همراه مادرش به دادسرای جنایی تهران مراجعه کرده بود در توضیح حادثه شومی که برایش رقم خورده به قاضی آرش سیفی گفت: ساعت 11:30صبح برای خرید نان به نانوایی در نزدیکی خانه مان در جنوب تهران رفتم. وقتی از نانوا درخواست نان کردم مدعی شد که نان در حال پخت در تنور است. او به این ...
روایت غواصی که "بی سر" به ملاقات خدا رفت+عکس
می دهم اگر شهید شدم و مقام شهید نصیبم شد، سلام همگی شما را به برادرم علی برسانم. مادرم، تحمل دوری از برادرم علی برایم غیر ممکن شده است؛ امیدوارم که به دیدار او نائل شوم. ان شاء الله. اما شما پدرعزیز و بزرگوارم، پدرم اگرچه خود را کوچکتر از آن می بینم که برای شما چند کلامی بنویسم زیرا که نتوانستم حق فرزندی را به خوبی ادا کنم. اما پدرم، همان گونه که تا کنون در مقابل مصائب دنیوی صبر کرده ...
و سپس دیگر ندیدم....
. خیلی لازم نیست جای دوری برویم. همین جا درست کنار گوشمان در محله فاطمیه ابراهیم جلایررضایی یکی از همان هایی است که قربانی مین های به جامانده از جنگ تحمیلی شده و شانزده سال پیش هردو چشمش را از دست داده است. جانباز سی وشش ساله ! در خانه را که باز میکند و به استقبال مان می آید، جا میخوریم. آخر نام جانباز که می آید، توقع داریم با مردی جاافتاده و دستکم چهل و چند ساله رو به رو شویم، نه ...