سایر منابع:
سایر خبرها
بولتن سینما و تلویزیون: چوب زدن به سرزمین مادری در حراجی بیگانه/ بی عفتی و بی اخلاقی را نمی توان رفع ...
تماس گرفت نه دستیارش! در همان گفت وگوی کوتاه تلفنی گفت که سه روز به شکل آزمایشی بیا سر کار و اگر از پس کار برآمدی، می شوی عضو گروه کارگردانی. پوراحمد: (با خنده) گفتم سه روز؟! معمولا می گویم یک هفته! ظاهرا با تو ارزان حساب کردم!!! بیگلری: بعد از این مکالمه، ذهنم به کلی به هم ریخت! چرا؟ بیگلری: چون در کلاس های آقای کیارستمی شرکت کرده بودم و تمایل داشتم این ...
ماجرای جوان 26ساله که 2 بارتا پای اعدام رفت
افسرنگهبان اسمش را صدا کند و برادر و خواهر و مادرش بعدازظهر سومین روز اردیبهشت، با خودروی سفید بیایند دنبالش و ببرندش خانه و تمام. 11 سال سختی و خستگی و شب زنده داری و اتاق امنیت و چوبه دار و خداحافظی ها و خدابیامرزها، تمام. تمام نه مثل داستان زندگی اش، نه مثل آن شبی که مهرداد رفیق شفیق اش را کُشت و هیچ وقت برایش تمام نمی شود. ایشالا آزادی همه. سیاوش ش... وسایلت را جمع کن. بیا آزادی. یالله. بعد ...
گروگان گرفتن زن و شوهر جوان به خاطر طلب 800 میلیون تومانی/ فرار عجیب قاتل پدر و دختر از طناب دار/ گفت ...
...> وی ادامه داد: زمانی که به شهرستان رفتم متوجه شدم سمیه با شوهرغزاله اختلافات مالی دارد و مجددا به تهران بازگشتم تا اینکه چند روز بعد سمیه دوباره با من تماس گرفت و گفت برای گرفتن مابقی پولم به ویلایی در کرج بروم، چک را تحویل دهم تا پولم را به من بدهد، من نیز به ویلایی در کرج رفتم اما به محض ورود به ویلا متوجه قضیه گروگانگیری شدم، در این پرونده من بی گناه بودم و تنها قربانی اختلافات خانوادگی شدم ...
تعبیر آیت الله وحید درباره تبعیت از رهبر انقلاب/ ماجرای توسل به حضرت زهرا(س) که از زندان نجاتم داد/ ...
ریختند در خانه ما و زندگی ما را به هم زدند و یک گونی مدارک از خانه ما بردند که متعلق به امام و مرحوم شهید نواب بود. روزی که من به دادگاه رفتم دیدم یکی کابل در دست دارد و دیگری پنجه بکس دستش است. قاضی به مدارک اشاره کرد و گفت: اینها مال کیست؟ من گفتم مال منزل من است، مگر رفتید منزل ما؟ بعد پرسیدند اینها را چه کسی به شما داده؟ من هم زرنگی کردم و آنهایی که در مبارزه سابقه داشتند و مرده بودند، می گفتم. ...
پایان تلخ دوقلوهای یک مرد معتاد
اما از بخت بد روزگار چون آشنایی قبل از ازدواج ما به چند جلسه محدود شده بود، از فردای ازدواجمان متوجه شدم علی به خاطر به دست آوردن رضایت من و خانواده ام، حاضر شده هر حرفهایی را بهم ببافد تا به موقع چهره واقعی خودش را نشان دهد. هر روز که می گذشت بیشتر به این باور خود ایمان می آوردم که علی از پس مخارج زندگی خودش برنمی آید، چه برسد به من. روزهای زیادی از روز را به بهانه پیدا کردن کار و ...
مادر شهید: با کت و شلوار به سوریه رفت، به من گفته بود به سیستان می رود/ موقع خداحافظی برگشت و گفت اینقدر ...
) تشکیل داده بود و چند گروه هم در فضای مجازی داشت که البته آنجا به اسم طاها او را می شناختند و حتی بعد از شهادتش هم که بعضی از دوستانش به منزل ما می آمدند او را به اسم طاها می شناختند. حجت مومن و متعهد و با اخلاص بود. در اصل در خانواده ای بزرگ شده بود که از همان سال های دور امام خمینی را بابا صدا می کردند. همسرم از رزمندگان دوران دفاع مقدس بود و حال و هوای خانه ما از همان روزهای انقلاب و ...
کیانوش عیاری: هیچ اما و اگری را برای اکران خانه پدری نمی پذیرم/ این فیلم چقدر کشنده تر از مناظره های ...
مجازی دیدم و از ماوقع اطلاع چندانی ندارم. دو روز گذشته هم تعطیل بود و باید صبر می کردم تا امروز اتفاق خاصی بیفتد. شما همچنان بر سر مواضع تان درباره نحوه اکران خانه پدری هستید؟ قرار نیست صحنه ای حذف شود؟ فکر می کنم اگر جای تصمیم گیرنده ها بودم، هر پاسخی به این سوال بیشتر من را عصبانی می کرد. چون قاعدتا باید بگویم معلوم است بعد از گذشت شش سال و نیم همچنان بر سر مواضعم هستم. اگر ...
با گذشت 10 سال از جنایت صورت گرفت/ فرار عجیب قاتل پدر و دختر از طناب دار
برای انجام کارهایشان به خانه شان برد و با پدر و دختر آشنا کرد. پیرمرد و دخترش آدم های خیلی خوبی بودند اما من به خاطر اعتیادم دست به هر کاری می زدم. حتی زن و فرزندانم را به شهرستان بردم و خودم در تهران ماندم تا بتوانم پول مواد وهزینه های زندگی را تأمین کنم. اما یک روز پیرمرد با برادرم تماس گرفت و ماجرای 28 هزار تومانی که از او سرقت کرده بودم را تعریف کرد. باشنیدن این موضوع از برادرم خیلی ...
مهران مدیری اشک حامد همایون را درآورد
؛ فوق لیسانس مهندسی دارم و در چند آموزشگاه تدریس می کردم. کم و بیش فعالیت موسیقی هم داشتم، تا اینکه همه این فعالیت ها به دوستی با سامان امامی ختم شد و از طریق او به محسن رجب پور معرفی شدم. وی ادامه داد: بعد از شنیدن ترانه ای که خوانده بودم با من تماس گرفتند که به تهران بیایم. من برای آخرین بار به تهران آمدم، چرا که قبل از این اتفاق خیلی تلاش کردم اما این بار نتیجه داد و دیگر برنگشتم و با ...
چند روایت از زندگی مردم موصل در زمان داعش
کرد و در دو سال گذشته تماما درگیر جنگ روانی با داعش بود. ما موصل را ترک نکردیم و در داخل شهر پنهان شدیم، پدرم 9 بار بازداشت شد. بار اول او را سه روز بردند، برای ما سه سال گذشت. یک قاضی به او گفته بود او را به دست "قاضی خون" (یکی از جلادان داعش) می سپارد، اما او را به شکنجه عظیمی محکوم و بعد هم آزادش کردند. وقتی آزاد شد خیلی حوشحال شدیم. همه چیز تمام شده بود و پدرمان یک بار دیگر میان ما بود. اما چند ...
یک قابلمه اسید و 17 ضربه چاقو بخاطر یک شک!
اسید زندگی ام را سوزاند...زخم های من واقعا عمیق بود ، آنقدر درد داشتم که مثل یک مار دور خودم می پیچیدم...بعد هم که همکارانم من را رساندند بیمارستان . من تا بیمارستان به هوش بودم اما آنجا که رسیدم به کما رفتم و تا مرداد درکما بودم. الان این لکنت زبانی هم که دارم به خاطر همان دوره ای است که در کما بودم. اما این تازه اول ماجرا بود... بعد از به هوش آمدنم بود که تازه جراحی ها شروع شد... دراین چند سال من ...
مصائب کودکان کارگری که تنها زندگی می کنند
، به نقل از ایسنا، محمد حالا 12 ساله است و نخستین بار دو سال ونیم قبل با پدرش برای کار به ایران آمد، کار در مغازه لوازم یدکی. محمد دو سال تمام مادرش را ندید و یک روز صبح نتوانست از جایش بلند شود، دست ها و پاهایش از کار افتادند و دکترها هیچ تشخیصی برای بیماری اش ندادند. سه هفته در بیمارستان خوابید، پدرش، کارگری روزمزد از کار بیکار شد. محمد تمام این دو سال فقط خواب مادرش را دیده بود. روانپزشک گفت ...
کنایه مهران مدیری به روحانی/ مجری دورهمی اشک حامد همایون را درآورد+فیلم
؛ فوق لیسانس مهندسی دارم و در چند آموزشگاه تدریس می کردم. کم و بیش فعالیت موسیقی هم داشتم، تا اینکه همه این فعالیت ها به دوستی با سامان امامی ختم شد و از طریق او به محسن رجب پور معرفی شدم. وی ادامه داد: بعد از شنیدن ترانه ای که خوانده بودم با من تماس گرفتند که به تهران بیایم. من برای آخرین بار به تهران آمدم، چرا که قبل از این اتفاق خیلی تلاش کردم اما این بار نتیجه داد و دیگر برنگشتم و با ...
دانشجوی فیزیک که با عشق فیلم کارگردان شد
ایران آنلاین البته او تجربه سال ها دستیاری کارگردانی در سینمای ایران دارد؛ از کیومرث پوراحمد تا اصغر فرهادی. به طوری که فیلم آن قدر به دل پوراحمد نشست که او هم ترغیب شد در میزگرد فیلم شرکت کند. طبیعی است گفت و گوکردن با کیومرث پوراحمد چندان ساده نیست. به هر جهت خوشبختانه در عصر یک پنجشنبه بارانی این میزگرد برپا شد و حاصل آن پیش روی شماست. آقای بیگلری، بد نیست در ابتدا کمی به قبل برگردیم و سابقه آشنایی شما را ...
خانواده زندانیان نیازمند نسیمِ مهرورزی/ 200 خانواده تحت حمایت
...> دختر نوجوان دیگری در سالن انتظار نشسته است، از او درباره علت حضورش می پرسم که می گوید: پدرم در زندان است و به من نگفته اند جرمش چیست اما من هر دو هفته به دیدن او می آیم. وی می افزاید: مادرم از پدرم طلاق گرفته است و خواهر و برادر دیگری هم ندارم و من نیز در خانه پدربزرگ پدری زندگی می کنم و آن ها باوجود مشکلات اقتصادی که خوددارند اما از من مراقبت می کنند. این دختر نوجوان که در ...
دهه 40 سینماهای شمال شهر به فیلمفارسی پشت کردند/ سکوتِ نادر
التحصیلی از دانشگاه در کنار پدر به حرفه سینماداری پرداخته و بعد از گذشت سال ها همچنان در این حرفه فعالیت می کند. ناصر بیگدلی در بخش دوم این مصاحبه درباره موج جدیدی که در اکران فیلم ها در دهه 40 سینما را فرا گرفت، می گوید و توضیح می دهد که در اواسط دهه 40، سینماهای شمال تهران دیگر تمایلی به نمایش فیلمفارسی نداشتند و بیشتر ترجیح می دادند فیلم های روز آمریکایی را نمایش دهند که همین مساله سبب شده بود ...
جعفری: قهرمانی با فولاد نچسبید چون از سپاهان دور بودم!
به گزارش ایسنا، حسن جعفری بعد از بازگشت به سپاهان اصفهان بعد از سه سال اظهار کرد: خوشحالم که به خانه خودم برگشتم. من در مکتب سپاهان بزرگ شده ام و در رده های نوجوانان، جوانان، امید و بزرگسالان با سپاهان قهرمانی دارم. بر خلاف میل باطنی ام، سه - چهار سال از سپاهان دور بودم و دست تقدیر مرا از تیمم دور نگه داشت. اما الآن بازگشته ام و می خواهم به تیم محبوبم کمک کنم. او درباره ابراز تمایل ...
اختتامیه جایزه فرشته با تجلیل از علیرضا رمضانی برگزار شد
.... ابراهیم حقیقی نخستین سخنران این بزرگداشت بود که گفت: از کودکی اهالی کتاب و کتابخانه ها برایم مقدس بشمار می آمدند. در خانواده ای بزرگ شدم که اهل کتاب نبودند؛ پدرم عکاسخانه داشت و مادرم همیشه پول توجیبی ام را زیاد می کرد چون می دانست که کتاب می خرم. در این بین مدیر مدرسه ام مرا در جهت کتابخوانی حمایت می کرد. گاهی فکر می کردم اگر مال و منالی نداشتم که برای فرزندم باقی بگذرام اما دست ...
کودک زاهدانی چشم به راه یاری خیرین / رشد بی رویه استخوان مانع تحصیل آسیه
متاسفانه بعد از 4روز از ازدواجم متوجه اعتیاد و بیماری صرع وی شدم و کار از کار گذشته بود. وی ادامه داد: در حال حاضر 27سال سن دارم و حاصل ازدواجم آسیه است که امسال باید در کلاس پنجم دبستان به تحصیل می پرداخت ولی به دلیل بیماری رشد بی رویه استخوان های پا، نتوانست به مدرسه برود. وی با اشاره به اینکه سال 90شوهرش که برای ترک اعتیاد به مرکزی مراجعه کرده و به دلیل خونریزی معده فوت کرده است ...
بازگشت عشق بعد از 32 سال
. در ماه سپتامبر به شیکاگو برگشتم و به دانشگاه رفتم. ماری هم در دانشگاه انتاریو در کانادا مشغول به تحصیل شد. یک بار با او تماس گرفتم و گفت شاید به زودی به شیکاگو بیاید. اما چند هفته بعد که دوباره تماس گرفتم، گفت با شخص جدیدی آشنا شده است. ارتباطمان قطع شد، برای 32 سال. پس از فارغ التحصیلی به استرالیا و نیوزلند سفر کردم و یک سال و نیم آنجا بودم. سپس به خانه جدید خانواده ام در ...
جوان مبتکر میبدی موفق به اختراع کرم حکاکی شیشه شد
این دستاورد بیان داشت: از زمانی که کار تحقیقاتی را شروع کردم تا زمان معرفی محصول حدودا 31 ماه طول کشید که 13 ماه آخر یعنی از اول اردیبهشت 95، تمام وقت مشغول کار خودم بودم، البته زمانی که تقاضای استعفا می دادم هرگز فکر نمی کردم این پروسه 13 ماه طول می کشد. تمام این مدت داخل خانه کار کردم، یکی دو ماه اول فقط از حیاط استفاده می کردم بعد یکی از اتاق های خانه شد اتاق کار، همه ی مواد و تجهیزاتی که لازم ...
روزه داری به سبک صیاد شیرازی
سیاسی را به عنوان رشته تحصیلی خود انتخاب کردید؟ علوم سیاسی انتخاب دوم من بود؛ با انتخاب رشته علوم و معارف اسلامی به عنوان انتخاب اول تصمیم داشتم به حوزه بروم و فقه و مبانی حقوق بخوانم اما به دلیل مسئله ترور پدرم و شرایط روحی و جسمی که در آن سال ها داشتم این امر مهیا نشد. بعدها با فرصتی که پیش آمد توانستم در کنار تحصیلات دانشگاهی، در حوزه علمیه چیذر نیز دروس حوزوی را فرا گیرم که تا مقطع فوق ...
شوهرم که در رختخواب خوابش برد با ناصر تماس گرفتم که به اتاق خوابم بیاید و.. + عکس
. حوالی ساعت 12 شب به خانه آن ها رفتم و چون از قبل با امال هماهنگ کرده بودم درها باز بود و من به راحتی وارد خانه شدم. عبدالناصر در ادامه گفت: چند لحظه ای در خانه منتظر بودم و پس از دقایقی امال با من تماس گرفت؛ از قبل با هم هماهنگ کرده بودیم که هر زمان همسرش خوابید با من تماس بگیرد، زمانی که امال با من تماس گرفت مطمئن شدم مقتول به خواب رفته است. در ادامه به اتاق خواب آن ها رفتم و امال از ...
فیاض:روحانی شوکه است/آزادارمکی:رئیسی هم سوخت
صورت خواهد گرفت. یعنی احتمالا نمی گذارد که وزرا رای بیاورند و از آن طرف کار هم نمی کند و نارضایتی اجتماعی بوجود خواهد آمد. فیاض: چند عامل است. مشکل دولت روحانی همین است که می خواهد معادله جهانی را چه کند. چون همیشه یک اتفاق داخلی، یک بُعد خارجی هم دارد. دولت روحانی مثلا چین، هند، روسیه را می خواهد چه کار کند؟ آیا فقط می خواهد با دولت آمریکا صحبت کند؟ این کشورها الان به ایران اطمینان ندارند ...
آینه ای برای ایران دوره زندیه مروری بر یک اثر مهم فرهنگی-انتقادی
رفته بودم همه پاک باز بودند / چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی، ظلمی که به من شده، به کربلا نشده، و پدر و مادرم از گور درآید، حجاج از آن زودتر رود که این سید ها را به جا گذاشته، (ص 23). و به روباه گفتند شاهدت کو، گفت: دنبم، ... و به قاضی می گوید: بر سر قالیچه پیغمبر نشسته ای، و تو نایب امامی، و عجب آن که آن قاضی هر چند مثل من جاهل مسأله باشد، مَنعش نمی کند، و بلکه خوشش می آید، و کربلایی ...
گفتگو با چند شهروند خبرساز در انتخابات
به نقطه ای نامعلوم نشان می دهد. سال ها همراه هم کشاورزی کرده اند، حالا اما زانوهای دردناک و کلیه هایی که هر آن بیم از کار افتادنشان هست، او را خانه نشین کرده. مجبور شده از خانه و زندگی اش دل بکند تا پیش دخترش باشد. تنهایی زندگی کردن برایش تقریباً غیرممکن است. از خانه بیرون رفتنش فقط برای رفت و آمد به بیمارستان است. چندسالی می شود که اینجاست اما می گویند اصلاً بیرون را ندیده. روز انتخابات ...
صدور کیفرخواست برای عامل قتل عام ایرانشهر
.... کارمند اداره به مأموران گفت زمانی که برای تزریق واکسن هپاتیت به روستا رفته بودم متوجه باز بودن در خانه ای شدم. پس از ورود اجساد 8 زن و مرد و کودک را در خانه پیدا کردم. با کشف این اجساد تحقیقات بسرعت آغاز شد و دو پسرخاله 26 و 28 ساله به عنوان متهم پرونده دستگیر شدند و به حضور در صحنه قتل اعتراف کردند. با اعترافات این دو متهم، عامل اصلی جنایت در هنگام فرار به پاکستان دستگیر شد. این ...
قسم خوردم هر اسیری دیدم، بکشم
با تعجب به من نگریست و گفت: من چگونه دست تنها از هشت فرزندمان مراقبت کنم؟ این کار را به جوانان بسپار و تو در خانه از فرزندانت مراقبت کن. همسرم حق داشت نگهداری از 8فرزند کم سن سال و تهیه مخارج و هزینه خورد و خوراک آنها کار بسیار سختی بود، اما من تصمیمم را گرفته بودم و چون دستور امام بود باید میرفتم. بنابراین از همسرم خواستم که با توکل به خدا و امام هشتم از فرزندانمان مراقبت کند تا من از جبهه برگردم ...
زنان، نان آور خانه می شوند
زبان دان فعالیت می کند. همین موضوع باعث شد تا با این بانوی خیر به گفت وگو بنشینیم. خانم نصیری که فارغ التحصیل رشته زبان ژاپنی است در ابتدای امر خود را این گونه معرفی می کند: از 17سالگی وارد عرصه فعالیت های اجتماعی و آموزشی شدم. سال 60 تا 62 در آموزش و پرورش معلم و مدیر بودم، بعد از آن، زمان جنگ تحمیلی در رابطه با پشتیبانی جنگ مسوول جمع آوری و ارسال کمک های مردمی به مناطق جنگی شدم. در ...
حربه ای برای دزدی
بودیم که این شخص به بهانه خوردن ناهار از من خواست تا در بین راه توقف کنم و به این بهانه اقدام به گرفتن غذا برای بنده و خودش کرد. هنوز چند قاشق بیشتر از غذا نخورده بودم که ناگهان سردرد و سرگیجه شدیدی احساس کردم اما قادر به انجام هیچ کاری نبودم؛ فقط در همان وضعیت و قبل از بیهوش شدن کامل متوجه سرقت نیسان خود توسط این شخص شده و پس از آن بیهوش شدم تا اینکه بعد از چند روز در بیمارستان به هوش آمدم. ...