سایر منابع:
سایر خبرها
ناگفته های رفیق احمدی نژاد از شهرداری تا ریاست جمهوری / احمدی نژاد را تغییر دادند!
که در این بازی سیاسی آقای احمدی نژاد هم برای خودش فضایی ایجاد کند و هرکسی هم جای احمدی نژاد بود، چه بسا می توانست از این تشتتی که ایجاد شده، بهره برداری کند. برداشتم این است که آقای احمدی نژاد هم تصور می کرد که دو سال کار کرده و اعتماد مردم را در شهر تهران جلب کرده ام، از نظر عملکردی هم در مقطع خودش عملکرد مناسبی داشته ام، ضمن اینکه شورا در این مدت هم نسبت به من انتقاد کرده و هم برنامه داده است و ...
داستان زنی که برده جنسی شد
شخص که نامش جانی، بود مرا به هتلی که قرار بود کار کنم ببرد. این واقعیت که هتل محل کار من در شیکاگو بود و من وارد فرودگاه جان اف کندی که بیش از هزار کیلومتر با شیکاگو فاصله دارد شده بودم، نشان می داد که تا چه حد ساده و بی تجربه بودم. من که 24 سال داشتم هیچ فکر نمی کردم در چه راهی قدم گذاشته ام. من بعد از فارغ التحصیل شدن در رشته امور مالی، مدتی را در بانکی در اندونزی کار کرده ...
میان قول و فعل شهید بهشتی هرگز فاصله و شکافی ندیدم
من بود تا به طرف منزل برویم وقتی کلاهی راجع به دستور جلسه امروزنکات جذابی را مطرح کرد و گفت که دیگر مانند این جلسه تکرار نخواهد شد. به من گفت که حتما بمان من متقاعد شده بودم و به نزد دوست عزیز که منتظر من بود، رفتم و به وی گفتم ماجرا اینگونه است و زیان کرده ایم که امروز نماندیم. دوست عزیز به من پرخاش کرد که من چند ساعت منتظر تو مانده ام آن هم فقط به خاطر اینکه حال مساعدی نداشته ای. اکنون می گویی ...
کارت حافظه اسرار داعش را فاش کرد / تصاویر
اینجا می آوردند. سربازان مردی را از پشت وانت پایین کشیدند. شدیداً مورد ضرب و شتم قرارگرفته بود و لباسش پر از خون بود. معلوم نبود چه کسی به او صدمه زده. شاید سربازان یا شاید هم مردم محلی که در سال های گذشته خشم خود را سرکوب کرده اند. یک مأمور اطلاعاتی من را به اتاق پشتی برد و گفت: "می خواهم این فرد را ببینی، هیچ کس از ماهیت او اطلاعی ندارد." یک مرد جوان به داخل اتاق آمد. اسمش ...
پیشنهاد آتش بس
شدم و... که نگذارم کار خراب تر شود و درگیری بیشتری صورت گیرد، اما در کشاکش این غبارآلودگی یکی از دوستان دوران دفاع مقدسم جمله ای گفت که هنوز زخم آن را بعد از 18 سال در وجودم احساس می کنم. او گفت زاکانی تو دیگر آن برادر دوره جنگ نیستی، تو ترسیده ای، تو...، بگذار کار اینها را تمام کنیم و سرجای شان بنشانیم. او به خود حق می داد ولی نادانسته بازیگری در زمین بدخواهان انقلاب و مردم بود، او نمی دانست ...
با پیشنهاد زاکانی و حمایت توکلی حملات به دولت تمام می شود؟ / آتش بس به روحانی
حوادث 18 تیر 78 اشاره کرده و آن را این چنین روایت می کند: 18 تیر سال 78 مضطرب از خرمشهر خود را به فرودگاه آبادان رساندم و با پرواز به تهران آمدم و یکسره به خیابان کارگر شمالی رفتم و با صحنه اسفباری مواجه شدم که در بستر زشتی خود هر آن آبستن حوادث مصیبت بارتری بود. از درون کوی به داخل جمعیت معترض رفتم و تنها در مقابل شان ایستادم و دعوت به آرامش کردم. ابتدا با هجوم آنها مواجه شدم، ولی ایشان را به آرامش ...
ایدز خیلی ترسناک، خیلی نزدیک
...> از ترس داشتم می مردم. تازه به صرافت افتادم برم و یه مطالعۀ اساسی دربارۀ این بیماری لاعلاج داشته باشم و راه های انتقالش رو بخونم. باورم نمی شد رابطۀ جنسی بدون محافظت حتی برای یک مرتبه هم می تونه آدمو مبتلا و آلوده کنه. دیوونه شدم وقتی فهمیدم همراه اون شبم یه دختر خیابونی حرفه ایه. پس احتمال ابتلاش خیلی بالا بود. دلم برای خودم می سوخت. یعنی به همین راحتی سلامتی ام از دست رفته ...
جای صدای پدرم در روایتگری خالی است
که برای مردم آنچه کردیم را روشن کنیم. این طرز تفکر پدرم بود که به قول سردار فتح الله جعفری هشت سال در دوران دفاع مقدس مستمرا حضور کلیدی داشت و هشت سال دیگر تحت عنوان راهیان نور پای روایت جنگ برای دانشجوها، محققین، مسئولین و دسته و گروه های مختلف نشست. تا روز چهلم بعد از شهادت پدرم 400 ساعت صوت و فیلم از صحبت هایش به دست آمد و دست نوشته هایی که فرصت اتمامش نرسیده بود. آخرین ...
گفتگویی جذاب و خواندنی با مهرداد زهری بازیکن سابق تیم های استقلال تهران
بودم من یاد روز اولی که رفتم سپیدرور سید رضا بهشتی دوست و رفیقم به من گفت ،اینجا چهار تا مهاجم داریم، من هستم ،ایرج عملی و علی ناصح چهار تا مهاجم هست سر یک ماه نشد من نوجوان 15ساله فیکس باشگاه سپیدرود شدم همان سال به بهمن تهران رفتم ،بعد سال بعد برگشتم ملوان انزلی. همه فوتبالیها میدونن که کسی که تمرین بهمن صالح نیا رو 120دقیقه انجام بده بیاد خونه دیگه نایه راه رفتن نداره، بعد از تمرین باشگاه ...
آغاز شبیه سازی دوران اصلاحات با زمان روحانی
. اما در کشاکش این غبارآلودگی یکی از دوستان دوران دفاع مقدسم جمله ای گفت که هنوز زخم آن را بعد از 18 سال در وجودم احساس می کنم. او گفت زاکانی تو دیگر آن برادر دوره جنگ نیستی، تو ترسیده ای، تو ...، بگذار کارشان را تمام کنیم و سرجای شان بنشانیم. او به خود حق می داد ولی نادانسته، بازیگری در زمین بدخواهان انقلاب و مردم بود. او نمی دانست نتیجه عمل او دو روز بعد، به بیان رهبر فرزانه انقلاب مانند خنجری ...
گذری به زندگی نامه سومین شهید محراب آیت الله صدوقی
طرف که نسبتاً حالت ضعفی پیدا کردند قرار شد دفتر باز کنند و کارها که سنگین شد به آنجا رجوع شود و سپس مسئول دفتر با ایشان در تماس دائم باشند و مسائل و مشکلات مردم را حل نمایند تا اینکه مسئله انقلاب پیش آمد و در سال 57 که چهلم تبریزیها در یزد گرفته شد و ایشان از آن به بعد و هر شب درمسجد حظیره و پس از اقامه نماز صحبت می کردند و مردم هم سراپا گوش و آماده برای همه چیز می آمدند و از بیانات ایشان بر علیه ...
روی خط آفتاب
بفرمایید تا به گوش مسئولان کشوری و مسئولان مربوطه برسد. مسعودکمالی از تالش گیلان. ... 0911 با عرض سلام واحترام. امروز در اتوبوس بی آرتی ولیعصر نشسته بودم که شاهد صحنه عجیبی بودم. دیدم یه آقا با کت و شلوار و یه ظرف غذا در دست نشسته تو اتوبوس و داره با موبایل حرف میزنه دیدم چقدر شبیه مهندس موسوی هست نماینده مردم یزد و اشکذر در مجلس، همش می گفتم مگه میشه خدایا پیاده شدم رفتم جلو ...
بیوگرافی شهرام ناظری
صف مدرسه کوروش کرمانشاه ساز می زد و من آواز می خواندم و هر روز این جریان تکرار می شد و بعد از این مراسم بود که بچه ها سرکلاس می رفتند. یعنی این را می خواهم بگویم که همه چیز برای من در زندگی ام با موسیقی شروع شده است حتی یکی از بزرگان کرمانشاه که مردم برای او احترام ویژه ای قائل بودند، به مدت 30 سال مرا در موسیقی راهنمایی می کرد، کسی که منبع موسیقی، شعر و تاریخ اجتماعی ایران بود. دیگرنمی ...
امپراتوری چرم ایران
، به واقع یعنی تلاش شبانه روزی آن هم با جدیت. برایتان خاطره ای را می گویم تا متوجه سخت کوشی من شوید. در دورانی که در اولین کارگاهم کار می کردم، برای خرید چرم باید می رفتم همدان. به عادت هر روز صبح اول وقت کار در کارگاه را شروع کردم. تا دیروقت کار کردم و بعد تصمیم گرفتم برای صرفه جویی در وقت شب به همدان بروم. بلیت نداشتم و مجبور شدم جلوی اتوبوس بنشینم. از فرط خستگی خوابم برده بود و در همین حین سرم به ...
دموکراسی به رنگ خون و ترور/ 300 شهید ترور شیعه و سنی دستاورد حقوق بشر آمریکایی
آشنا شد، من هم همین طور. چهارده پانزده ساله بودم که به جبهه رفتم. منتهی ما از اینجا به غرب کشور رفتیم تا از کشور، قرآن، ناموس و اعتقاداتمان و حتی کسانی که شاید با ما هیچ عِرق خونی هم نداشتند، دفاع کنیم اما تو هم اسلحه به دست گرفتی! سلاح در دست گرفتن تو برای چه بود؟ آخر این همه کشتار و جنایت به کجا ختم شد تو با حمله به نمایشگاه صنایع دستی و به شهادت رساندن شوشتری ها و حتی بسیاری از مردم هم مذهب خود ...
مادر شهیدی که پیکر فرزندش را با دستان خود داخل قبر گذاشت/ یادآوری مصیبت های حضرت زینب(س) تسلی دل مادر
آیت الله گلپایگانی به فراگیری علوم دینی پرداخت. بعد از آن دوباره به بیرجند آمد و سیکل خود را گرفت. من در خانه مردم کار می کردم تا فرزندانم بتوانند تحصیل کنند. جواد که به خوبی شرایط مرا درک می کرد تصمیم داشت با سن کمش به دنبال کاری باشد تا کمک خرج خانواده باشد. جواد به دنبال یادگیری عکاسی رفت و بعد از چند سال کار کردن در عکاسی دوباره تحصیل خود را ادامه داد. دوران ...
روزهای سیاهی که 5 سال قبل مهماندوست پیش بینی کرده بود
بارسلونا در اوج آمادگی بودم و مربی تیم ملی آقای ذوالقدر بود. سه روز قبل از مسابقات دچار مصدومیت جدی شدم. تمرین سنگینمان تمام شده بود و بدن را سرد کرده و می خواستیم لباس بپوشیم که یک تیم برای تمرین وارد سالن شد. آقای ذوالقدر گفت تو لباس نپوس و چند تکنیک بزن که اینها حساب کار دستشان بیاید و از تیم ایران بترسد. گفتم استاد سرد کردم، با اخم گفت انجام بده. من هم رفتم روی شیاپ جانگ، ضربه اول، ضربه دوم به ضربه ...
نامت را بگذار وسط این شعر از کتاب های مغفول روزگار است
. مرحوم سیدحسن حسینی در مقدمۀ کتاب وزین گزیدۀ شعر جنگ و دفاع مقدس ، تقسیم بندی ه ایی در باب اشعار دربارۀ جنگ انجام داده اند که نقل خلاصه ای از آن تعاریف، خالی از لطف نیست. ایشان این نوع اشعار را به سه دسته تقسیم می کنند: شعر جنگ: به لحاظ زمانی، اشعاری ست که در حد فاصل بین شروع تجاوز دشمن تا روز پذیرش قطعنامه 598 سروده شده اند. شعر دفاع مقدس: سروده های بعد از پذیرش قطعنامه هستند که ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (411)
برترین ها: نوشته های طنزِ حاصل ذهن خلاق هموطنان ایرانی از ابتدای پیدایش SMS و ایمیل تا به امروز در شبکه های اجتماعی نظیر توئیتر، وایبر، لاین، واتس آپ، تلگرام و .... حضور همیشگی و پررنگی داشته و دارند. بعید است که سوژه ای در صدر اخبار و صحبت های روز دنیا یا ایران باشد و مردم خلاق ما در راه طنازی و لطیفه سازی برای آن سوژه اقدامی نکرده باشند! سعی داریم در این سری مطالب گزیده ای از این ...
قبل از شهادتش با یقین می گفت که روزی به شهادت می رسد/ماجرای قلب علی اکبر!
تکلیف می کرد. وی در ادامه از روز رفتن به جبهه برادرش می گوید؛اینکه در آن روزها 9ساله بود و همیشه برای بازگشتش ثانیه شماری می کرد: همیشه بعد از برگشتن ازجبهه،با هم به تفریح می رفتیم.آن روز ها رفتن به حمام محله رواج زیادی داشت.هر بار که می آمد با هم به آنجا می رفتیم.یک بار به من دوچرخه سواری یاد می داد که به زمین خورم و پایم زخمی شد.جلو آمد و پایم را پانسمان کرد. برادر شهید در پایان می گوید: وقتی ...
پرسابقه ترین رزمنده دفاع مقدس میبدی
...> همان طور که صدام لباس جنگ پوشیده بود که تا آخر و لحظه فتح ایران ایستادگی کند، من هم همین کار را کردم و حتی نامه و یا تماسی با خانواده رد و بدل نمی کردم و برای 20 سال جنگیدن آماده بودم. حدود 6 الی 7 بار هم مجروح شدم و البته 2 یا 3 بار از چنگ اسارت عراقی ها هم در رفتم. با مجروحیت همان جا در درمانگاه منطقه پانسمان می کردم و بر می گشتم خط، یکبار فقط میزان مجروحیتم بالا بود که به تهران اعزام شدم. ...
اشکی روان، چشمی سرخ و دلی تنگ
قبل پاکسازی کامل میدان مین چند قدمی به سمت جواد رفتم و او به یک باره با نهیب به من گفت برو عقب اگر قرار است اتفاقی بیفتد فقط برای یک نفر باشد ، او خیلی شجاع بود . پسر من می دانسته که شهید می شود پدر از منتظر بودن شهیدش یادی کرد و اشاره ای به شعر روی سنگ قبر پسر داشت که بر این مضمون است: در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم ...
چه کسانی آیت الله خامنه ای را ترور کردند؟
ضربه ببرند. منافقین و بنی صدر که از بهمن و اسفند سال گذشته در دو میتینگ 22 بهمن و 14 اسفند تیغ تیزشان را متوجه حزب اللهی ها کرده بودند، روزبه روز و بیش از پیش به سمت رویارویی با جمهوری اسلامی رفتند. میتینگ های مختلف و قدرت نمایی میلیشیا در خیابان های تهران از سویی، و مخالف خوانی های بنی صدر از سوی دیگر در کوره ی اختلافات می دمد. عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا توسط امام، چراغ سبزی به جریان مکتبی ...
اسمم جزو ممیزی حراست صداوسیماست/با جمع کردن مدل های اینستاگرامی موافق بودم/بازیگرهایی که سانسور می شوند ...
ایستاده ایم جلوی اش و مخالفت می کنیم که چنین چیزی وجود ندارد، اما وجود دارد که چنین بلاهایی سرش آمد. این هم سو نشدن یک ایراد است که خوشبختانه اخیرا در بعضی از موارد کمرنگ شده و نهادهای تصمیم گیر همراه مردم شده اند. حداقل همینکه ایستاگرام فیلتر نشده قدم بزرگی است. یکسری نمایش ایرانی اسلامی لباس می گذاریم و لباس هایی عرضه می کنیم که تا صد سال بعد خانواده طرف هم نمی آیند آنها را بپوشند یعنی عجیب ...
سردشت هنوز آلوده است/ مسئولان بی توجه اند/ جانبازان هنوز درصد ندارند!
تهران و بعد هم اعزام شدم مشهد. آن موقع فکرکنم دیگر دوهفته از بمباران شیمیایی سردشت می گذشت. من 9 روز هم مشهد بستری بودم ولی چون خیلی نگران خانواده ام بودم و تنها بودم ، به دکتر اصرارکردم من را مرخص کنید بروم . دکتر می گفت که تو حالت خوب نیست. از بیخ گوش تا زانوهایت کلا سوخته ، هرجایی دست بزنی پوستش کنده می شود. زخم هایت هنوزخوب نشده، من اما دیگر نمی توانستم بمانم خیلی دلتنگ ونگران خانواده ام بودم ...
قتل دوست به خاطر تصاحب زمین ارزشمند
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق ، فروردین ماه سال گذشته مردی به نام کریم به مأموران مراجعه کرد و مدعی شد بر سر معامله عتیقه دوستش کشته شده است. او گفت: من، رسول و سروش کتیبه ای پیدا کرده و با چند نفر از قاچاقچیان عتیقه قرار گذاشته بودیم که اگر شد آن را به آنها بفروشیم. وقتی در زمین کشاورزی خارج از تهران با آنها قرار گذاشتیم، کتیبه را با خود بردیم و قرار شد آنها هم پول نقد بیاورند و بعد معامله ...
12 نیمه شب زن جوان به ما پناه آورد ولی او را به دامداری بردیم و ... + فیلم گفتگو با 2 جوان شیطان صفت و ...
نقشه ام را به اجرا رساندم. زن جوان به تو پناه آورده بود ولی باز تو همان کار را کردی؟ نمی دانم، وسوسه شده بودم و پس از ماجرا واقعا پشیمان شدم. نمی دانستی پلیس در تعقیب شما است؟ نه. از دستگیری همدستت اطلاع داشتی؟ بله، ولی فکر می کردم به خاطر تصادفی که در دو سال قبل مقصر شناخته شده بود دوباره بازداشت شده است. چطور دستگیر شدی ...
شوهرم ناپدید شد و دوستانش آن بلای شیطانی را بر سر من و فرزندم آوردند / فقط مادر صدای کاوه را می شنید!
داخل اداره بودم که زن جوانی نگران و مضطرب وارد شد، نگاهی به اطراف انداخت و با دیدنم، مسیرش را به طرف من تغییر داد، همین که خواست حرفی به زبان بیاورد اشک هایش سرازیر شد: پسرم را ربوده اند. فقط خدا می داند بچه کر و لال در دام مردان خشن چه می کشد. پسرم حتی نمی تواند آب بخواهد، کر و لال مادرزاد است. ربودن کودک 5 ساله دستی به چادرش کشید و ادامه داد: شوهرم سال هاست که اعتیاد شدید ...
گفتگو با هوپر درباره سینما، بازیگری و زندگی
. سراغ کلر دنی رفتم چون می خواستم ایده ساخت فیلمی بر اساس چمنزار آواز می خواند ، اولین کتاب دوریس لسینگ را بدهم. کتاب را که می خوانی باورت نمی شود لسینگ این کتاب را زمانی نوشته که فقط 27 سال داشته؛ درست بلافاصله بعد از این که از آفریقا به انگلستان بر می گردد. کتاب بی نظیر است. دنی مدتی هم روی ایده فکر کرد اما بعد به نظرش رسید که شخصیت کتاب به زمان ما نمی خورد و موقعیت آفریقا دیگر مثل قدیم ...
روایت دختر10 ساله از کار کثیفی که بر سر مادرش آمد!
. مامانم التماس می کرد اما پدرم سیلی محکمی به من و مامانم زد وباسرعت به طرف آشپزخانه رفت و چاقویی برداشت. داشتم وسایلم را جمع می کردم که پدرم به سراغم آمد و گفت می خواهم چاقو را روی تو تمرین کنم. درحالی که ترسیده بودم، مادرم برای کمک به من جلو آمد که پدرم با چاقو چند ضربه به پاهای مادرم زد.بعد ازآن پدر مرا داخل اتاق انداخت و گفت اگر بیرون بیایی می کشمت. بعد از آن چیزی ندیدم اما صدای باز شدن در و التماس های مادرم را که از همسایه ها کمک می خواست شنیدم.وناگهان صدایش قطع شد. و... با اظهارات تنها شاهد شب جنایت، رسیدگی به پرونده وارد مرحله تازه ای شد. ایران 110 ...