سایر منابع:
سایر خبرها
تجاوز به 10 زن توسط مرد مسافرکش
اولین شکایت توسط دختری جوان به ماموران داده و وی مدعی شد وقتی به عنوان مسافر او را سوار ماشین کردند در بیابانی روی صندلی عقب ماشین مورد آزار قرار دادند. این دختر گفت: وقتی متوجه شدم مسیری که می روند اشتباه است و آنها نیت بدی دارند سعی کردم از ماشین بیرون بپرم اما درها قفل بود و نمی شد آن را باز کرد. آنها من را به بیابانی بردند و خواستند به من تجاوز کنند اما مقاومت کردم. آنها دو نفر بودند و ...
نوجوانی که می خواست حاج قاسم را فریب بدهد
می گیرد که بجنگم یا نجنگم؟ دلم می خواست حاج قاسم می فهمید من فقط کمی قدم کوتاه است؛ وگرنه شانزده سال سن کمی نیست. دلم می خواست جرأت داشتم بایستم جلویش و بگویم: آقای محترم! شما اصلا می دونید من دو ماه جبهه دارم؟... اما جرأت نداشتم. با خودم فکر می کردم کاش ریش داشتم. به کنار دستی ام که هم ریش داشت و هم سبیل غبطه می خوردم! لعنت بر نوجوانی! که یقه مرا در آن هیری بیری گرفته بود. هیچ مویی روی ...
روایتی از رنج های همسایه/ کسی برای عکاس جنگ فرش قرمز پهن نمی کند
، با عمو و دایی و پسر دایی شهیدم، اما روزی که عکاسی خبری را شروع کردم، فکرش را هم نمی کردم که عراق، کشور سابقا دشمن و امروز دوست و همسایه، بشود سوژه عکاسی ام؛ و روزی جوان شیعه ای از ایران پایش برسد به العوجه تکریت، زادگاه صدام حسین، که روزی همه ما ایرانی ها آرزوی مرگش را داشتیم و امروز من با دست تقدیر، آمده ام بالای قبر خراب شده اش؛ میان مجاهدان عراقی که در آغوشم گرفته و صدام را لعنت می کردند ...
پرویز پرستویی اولین کسی بود که ایده مارمولک را با او در میان گذاشتم
...: خودم دوست نداشتم پسرم وارد سینما شود. او در دانشگاه تهران حقوق خوانده و کارشناسی ارشد خود را خارج از کشور گرفته است. دوست داشتم پسرم با نوشتن شروع کند. او چند قصه و رمان نوشت و نگذاشتم وارد حیطه فیلمنامه نویسی شود. بعد از آن به نگارش فیلمنامه طلا و مس رسید، بعد هم که فیلم حوض نقاشی را نوشت. بعد از آن هم اولین فیلمش با نام فرشته ها با هم می آیند را ساخت. او سرانجام در آستانه چهل و یکی دو سالگی ...
روایت ناصر تکمیل همایون از روزهای اختفای بنی صدر
، مرا دوباره خواستند. به اوین رفتم. گفتند حکم شما 10 سال شده. دوباره بعد از دو، سه ماه مرا خواستند. گفتند قرار است شما 4 نفر یعنی من، محمد ملکی، علینقی منزوی و مسعود حجازی آزاد شویم. آقای گیلانی می خواست برای ما صحبت کند. اول منزوی رفت به داخل اتاق. آقای گیلانی به او گفت شما فرزند حاج آقا بزرگ تهرانی هستید. ایشان مجتهد جامع الشرایط بودند. شما هم فاضلید. مورد عفو قرار گرفتید. منزوی یک دفعه گفت ما ...
پروانه می شوند
بهبود یافته همه چیز از یک دندان درد شروع شد. هیچ وقت فکر نمی کردم دندان درد 14 سال پیشم باعث شود کارتن خواب شوم. الناز امروز مادر سه فرزند است و بیش از یک سال و 10 ماه است که پاک است. به قول خودش از مواد و تمام سختی ها پاک است. پسر پنج ساله اش را در آغوش می کشد و می گوید: روزی که میثم به دنیا آمد فکرش را هم نمی کردم که روزهای کارتن خوابی را با پسرم تجربه کنم. وقتی میثم کمتر از دو سال داشت ...
تجاوز به مدیر شرکت در دفتر تبلیغاتی
کرد و از ترس روز های زیادی خود را در خانه حبس کرد و به خاطر بیماری افسردگی تحت نظر پزشکان قرار گرفت. زن جوان به خاطر اتفاقی که برایش رخ داده، دیگر حاضر به زندگی در کنار خانواده اش نیست و به همین خاطر به کشور ترکیه سفر و زندگی جدیدی را در آن جا شروع کرده، اما به هیچ قیمتی حاضر به گذشت نیست و برای پسر جوان خواستار اشد مجازات شده است. بنا بر این گزارش، قرار است به زودی پسر جوان برای صدور حکم ن هایی در دادگاه کیفری یک استان تهران مورد محاکمه قرار گیرد. /شهروند ...
بهترین خاطره ایمون در آزادی
به گزارش راهنمای سفر من به نقل از پایگاه 598 به نقل از فارس، ایمون (ایمن، با نگارش درست عربی) زاید بازیکن پیشین تیم فوتبال پرسپولیس تهران در مصاحبه ای با the42 از آخرین وضعیت فوتبال خود و خاطرات گذشته ورزشی صحبت کرد. وی در بخش مهمی از صحبت های خود تصریح کرد: از فوتبال نفرت داشتم و هیچ وقت فکر نمی کردم برای من یک شغل محسوب شود اما کم کم به آن وابسته شدم و به شغل من تبدیل شد. تنظیم ...
رابطه عاشقانه با خواهر، انگیزه پسر جوان از رفیق کشی
خواهرم ادامه می دهد. با وجود این به او کاری نداشتم. امیر همچنین درباره روز حادثه نیز گفت: آن روز شرب خمر کردم و جلوی خانه سعید رفتم، او سوار ماشینش وارد کوچه شد و وقتی من را دید، به راهش ادامه داد و به طرفم آمد. از او خواستم با یکدیگر حرف بزنیم؛ برای همین سوار ماشینش شدم. سعید ریموت پارکینگ را زد و وارد پارکینگ شدیم. ناگهان حس کردم با چند نفر از اقوام شان برایم نقشه کشیده و می خواهد من را بزند ...
کمال خرازی 22 بهمن 57 مرا به صداوسیما آورد/ خاطراتی از روزگار دور
...، رادیوی جمهوری اسلامی را با جمعی راه انداختیم. وی ادامه داد: تازه ازدواج کرده بودم و در این یک هفته خانواده ام از من خبری نداشتند و فکر می کردند در هیاهوی انقلاب گم شده ام. بعد از 20 روزی خرازی که به نوعی معاون سیمای آن زمان بود، من و دوستان دیگری را دعوت کرد و گفت تلویزیون جمهوری اسلامی باید راه بیفتد. آن زمان من مسئولیت گروه جوان را بر عهده گرفتم و یک ماه بعد اولین برنامه تولیدی ...
ناصر تقوایی، آل احمد، گلستان و دیگران
قرار گرفت و اگر این شانس نبود، من هم نبودم این بود که مواجه شدم با ابراهیم گلستان که می خواست خشت و آینه را بسازد. گلستان را از دوران کودکی می شناختم. از دوره ای که برای شرکت نفت فیلم مستند می ساخت و این فیلم ها را در مدارس آن نواحی برای ما نشان می دادند. در ادبیات هم همیشه به آثار او علاقه مند بودم. اصلا او مدل من در نوشتن بود. درعین حال آبادان به دلیل جمعیت خارجی زیادی که آنجا بودند، دارای چند ...
احمد توکلی: مخالف نخست وزیر شدن ولایتی بودم/اصولگرایان به آزادی و نقش مردم کم اهمیت می دهند
خاطره ها هم ناخوشی های آن روزها بود. چند خواهر و برادر بودید؟ ما جمعا چهار فرزند بودیم، دو پسر و دو دختر. و شما فرزند چندم؟ من آخری بودم. عموما بچه های ته تغاری برای پدر و مادر عزیزتر و در عین حال لوس تر هستند. این موضوع در مورد شما هم صدق می کرد؟ اصلا در خانه ما لوس بازی باب نبود. پدرم اهل لوس کردن بچه ها نبود و از این جهت هیچ کدام ...
گفتگو با آلبرت کوچویی گوینده پیشکسوت رادیو: عاشق رادیو هستم و هر ناملایماتی را می پذیرم
دست مرا نشان می دادند و می گفتند کوچوییِ رادیو همین جوان است. آن روزها رادیو نفت ملی بسیار محبوب و پرشنونده بود. زمانی هم که وارد رادیو ایران شدم شهرت برایم اهمیتی نداشت، اما داستان تلویزیون به کلی فرق داشت، برخورد مردم متحیرم کرد. یادم هست زمانی پشت چراغ قرمز بودم در حالیکه سوار خودروی ژیان بودم، آقایی به سمت من آمد و گفت آقای کوچویی این اداها چیه؟ چرا پشت فرمان ژیان نشستید! باور نمی ...
ماجرایی که باعث شد با افتخار چادر را انتخاب کنم
چنین رفتاری نیست اما او اعتنایی نکرد. رفتار آن خانم باعث ناراحتی من و عاطفه شد به همین دلیل حسینیه را ترک کردیم. آن روز تصمیم گرفتم دیگر هرگز چادر سر نکنم دلم می خواست زمین دهان باز کند و مرا ببلعد. واقعا حال دوستم بسیار بد شده بود و خودم را مقصر تمام این اتفاقات می دانستم. هیج جا ننوشته گنهکار نیاید این دختر جوان محجبه در ادامه خاطره اش گفت: آن روز یاد سخن مداحی افتادم که می ...
احوال این روزهای ادبیات طنز کودک و نوجوان در گفتگو با فرهاد حسن زاده
چیزی در دوران کودکی و نوجوانی خودشان محروم بودند حالا تلاش می کنند تا آن را برای بچه های خودشان فراهم کنند و نگاهی که به بچه هایشان دارند این است که آنها بتوانند کتاب بخوانند و در آینده به جایی برسند. البته من به این نگاه انتقاد دارم ولی به هر حال با این نگاه، خانواده ها به کتاب توجه می کنند و برای بچه هایشان کتاب می خرند. این انتقاد از چه جهتی است؟ به هر حال همه معتقدند خانواده ها باید ...
نقشه 3 بچه محل برای سرقت مسلحانه از طلافروشی
کردید؟ چند وقت قبل خانه ای مجردی اجاره کرده بودیم. چقدر طلا سرقت کردید؟ حدود دو کیلو. طلاها چه شد؟طلاها دست من بود اما همان موقع که از مغازه بیرون آمدم، دستگیر شدم و ساک طلاها نیز روی زمین ریخت که مردم جمع شان کردند. درادامه جلسه بازپرسی، دومتهم دیگرهم با تأیید اظهارات همدستشان ابرازپشیمانی کرده ومدعی شدند فقط به خاطررفع مشکلات مالی شان دست به سرقت زده اند.درحال حاضرهرسه سارق دربازداشت هستند وتحقیقات تخصصی ازآنها ادامه دارد. ...
رسانه تصویری نسبت به کتاب تاثیر بسیاری دارد اما ماندگار نیست / میرحسین شخصیت ژله ای داشته است
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا ، جواد موگویی پژوهشگر و مستندسازی که چند سالی است با تولیدات خود سروصدای زیادی به پا کرده است. در کارنامه او تولید مستند و همچنین کتاب اسرار آیت و مستند جنجالی پرونده ناتمام که به ناگفته هایی درباره انفجار دفتر نخست وزیری پرداخته است را می توان مشاهده کرد. این پژوهشگر جوان تاریخ انقلاب اسلامی به تازگی کتاب آخرین نخست وزیر رابه روزهای پایانی سی امین ...
افتخار می کنم که سهمی در جنگ داشتم /از اینکه قطع نخاعی شدم ناراحت نیستم
روی ویلچر خود، راهروهای مرکز توانبخشی جانبازان نخاعی خوزستان را بالا و پایین می رود می بینم، چندین بار این مسیر را طی کرد، به سراغش رفتم تا با او گفتگویی داشته باشم ابتدا نپذیرفت ولی با اصرار یکی از کارکنان مرکز قبول کرد، رفت تا پرونده خود را به دفتر مرکز تحویل دهد. چند دقیقه ای منتظر شدم تا بازگشت، ابتدا خود را این گونه معرفی کرد: براتعلی حسینی هستم و ششم شهریور سال 1342 در شهرستان ...
تجاوز گروهی در روز عروسی به عروس جوان!
شد یکی از دوستانم صبح اول وقت کراوات را به او برساند. صبح روز بعد از خواب بیدار شدیم و او را تا ایستگاه اتوبوس بدرقه کردم. در راه بازگشت به خانه، از کنار پسری رد شدم که روی صندوقچه ماشینش نشسته بود. ناگهان مرا از پشت گرفت و به صندلی عقب ماشین انداخت. دو مرد دیگر داخل ماشین بودند و به سرعت از آنجا دور شدند. تمام این ها تنها در چند ثانیه اتفاق افتاد. پارچه ای را در دهانم فرو ...
قتلی که مرتکب شدم مثل یک انفجار خانواده ام را نابود کرد
سلامت نیوز : جوانی که 12 سال بعد از ارتکاب قتل و محکومیت به قصاص موفق شد رضایت اولیای دم را جلب کند، می گوید با کمک های مردمی بار دیگر به زندگی امیدوار شده است. به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شرق، این جوان که عباس نام دارد، از سال 84 در زندان است و براساس محتویات پرونده، روز حادثه با فرد دیگری درگیر بوده و مقتول برای میانجیگری وارد دعوا شده، اما چاقو به او خورده و کشته شده است ...
آشنایی با کارآفرینان موفق ایران- بابک بختیاری
پدرم به دلیل تعویض لوازم اداری محل کار خود از من خواست تا لوازم فرسوده را بفروشم، من هم در مدت کوتاهی با قیمت مناسب موفق به فروش آن ها شدم. وقتی دیدم درآمد خوبی از این راه می شود به دست آورد، به خرید و فروش لوازم دست دوم روی آوردم ، به طوری که از طریق آگهی های روزنامه لوازم دست دوم خریداری کرده و در طبقه دوم خانه رنگ می کردم و پس از آن وارد بازار می کردم. با شروع این کار، بوفه مدارس را ...
جشن کتابخوانی با حضور نویسنده و مترجم کتاب کودک و نوجوان در تبریز
و گفت: آذر یزدی در اوایل به کارهای متفرقه مشغول بوده و با توجه به قرار گرفتن در یک محیط فرهنگی چاپخانه که علاقه شدید هم به کتاب و مطالعه داشت، باعث انگیزش مضاعف و شکوفا شدن وی در مسیر نوشتن گردید. وی در ادامه مطالعه و کتابخوانی را غذای روح عنوان کرد و ادامه داد: به همین خاطر است که تدریس روح مرا ارضا نکرده و قدم در مسیر ترجمه و نویسندگی گذاشته ام. عمیق با اشاره به اینکه ...
هنوز درشب عملیات حنا می بندیم
. همزمان کارهای فرهنگی زیادی انجام می دادم تا جایی که خانواده ما زیر ذره بین ساواک بود . بعد از انقلاب و شروع جنگ هم که به عنوان یک خرمشهری بدون اینکه خودتان بخواهید در بطن جنگ قرار گرفتید. زمان جنگ من و برادرم سعید در خرمشهر بودیم و بقیه خانواده به تهران رفته بودند. برادرم همراه با شهید محمد جهان آرا در سپاه خرمشهر بود و من به خاطر مردودی در یکی از دروسم در خرمشهر مانده بودم تا ...
کاظم اخوان ملازم شهید چمران بود
شهبازی گشوده شد و مجدداً مرا در کنار سروان اخوان قرار داد. او روزی که از طرف نیروی هوایی احضار شد و می خواست ما را ترک کند، برادر کوچکترش کاظم اخوان را نزد من آورد و گفت: از رفتن من ناراحت نباشید، من او را آورده ام که به جای من دستیار شما باشد، ان شاءالله که از هیچ کوششی فرو گذار نخواهد بود . این برای من مایه مباهات بود که اگر شیر بچه های نبرد از کنارم می روند به جایش دلاور مردی مثل کاظم اخوان ...
قتل دوست صمیمی به خاطر رابطه سیاه
...> خواستگاری بازیگر از پسر جوان برای دخترش! ایران: قتل دختر یک پزشک در ابهام آرمان: دستگیری مزاحم اینترنتی بانوان آخرین اخبار اجتماعی و حوادث ایران و جهان را در تابناک اجتماعی بخوانید. چکیده مهمترین حوادث و رویدادهای اجتماعی شبانه روز گذشته به شرح زیر است: شرق: دستگیری قاتل 19 ساله و 2 همدستش در گنبد خراسان ...
کودتا علیه باورهای یک ملت
اصول حفاظتی بوده، برای سهولت بیشتر آنان قرار شد منازل سازمانی آنها تخلیه گردد. 2- با توجه به هزینه زندگی و مسکن، به هر خانواده با یک فرزند مبلغ سی هزار ریال و در ازای هر فرزند اضافی مبلغ پنج هزار ریال به خانواده ها پرداخت شود. 3- وامی جهت خرید خانه به خانواده ها پرداخت و در ازای بازپرداخت این وام مقدار کمی از مستمری آنها کم شود. ضمناً گزارش هیأت بررسی مشکلات خانواده های معدومین به ...
خواستگاری بازیگر از پسر جوان برای دخترش!
خانم دکتر را قطع کردم و گفتم: چه مادر شوهر خوبی! پس چرا کارشان به جدایی کشیده؟ خانم دکتر در حالی که شکلاتی از کیفش درآورد و به عروسش داد تا ضعف نکند ادامه داد: عروسم دختر خوبی است، اما به خاطر ازدواج، درسش را ادامه نداد.چند بار پیشنهاد دادم تا بچه دار نشده در کنکور شرکت کند، اما گوش نداد. از طرف دیگر در خانه پسرم کاری انجام نمی داد، چون اصلاً چیزی بلد نبود. مادرش می آمد و سر هفته لباس هایش را می ...
بیش از 180 دلیل عقلی و نقلی برای تغییری 180 درجه
این است که لزوم حجاب رو قبول نداری پاسخت این است که حجاب صریح قرآن و فتوای همه فقهاست و اگر معاد رو قبول نداری که واویلا! ببین تو دختر مسلمان چقدر سقوط کردی و کارت به کجا کشیده که از اصول و خط قرمزهای دین هم عبور کرده ای؟ (در حالی که فکر می کردی شل حجابی فقط 4 تا تار مو رو بیرون انداختن است) و اگر قبول داری چه جوابی داری؟ فردا به خدا می خوای بگی دلم خواست! به تو چه؟! پس معقول زندگی کن و ...
توکلی: اصولگرایان به نقش مردم کم اهمیت می دهند
. یک روز بعدازظهر که به مدرسه می رفتیم، سوار شدم و پایم لای پره ارابه گیر کرد. خیلی خطرناک بود، داد زدم. راننده ارابه متوجه شد، افسار اسب را کشید و ایستاد. تمام پوست ساق پای من کنده شد. اینطور خاطره ها هم ناخوشی های آن روزها بود. چند خواهر و برادر بودید؟ ما جمعا چهار فرزند بودیم، دو پسر و دو دختر. و شما فرزند چندم؟ من آخری بودم. عموما بچه های ته ...
زندگی پشت چراغ قرمز/فرق دست فروشی بزرگسالان و کودکان پشت چراغ قرمز
... پیرمرد می گوید: حدود یک و نیم میلیون تومان درآمد دارم . 300 هزار تومان آن به اجاره و 50 تومان آن به کرایه رفت و آمد می رود 14 نفر با این پول زندگی می کنیم. وی ادامه می دهد: یارانه ما را قطع کردند مراجعه کردم و گفتند وصل می شود ولی نشد که نشد. این پیرمرد می گوید: زندگی که چه عرض کنم روزگار می گذارنیم. باورتان نمی شود الان ماه هاست که لب به گوشت نزده ایم البته کسی از ...