سایر منابع:
سایر خبرها
احمدی نژاد به زندگی ام آتش انداخت
بود و برای آن بچه های سرطانی پایکوبی کردم و به همان خدا قسم که به خودم قول داده بودم که تا لبخند آن ها را نبینم، حرکاتم را ادامه خواهم داد و همین موضوع هم اتفاق افتاد. آقایان دلواپس، گناه من چیست؟ لبخند آن کودکان برای من دنیایی بود و کمال احترام را هم مردم آن منطقه به من گذاشتند. بعد از انتشار آن فیلم کار به جایی رسید که گفته شد شما شرایط عادی روی صحنه نداشتید. من از همه آنها ...
شهید حججی نحوه شهادتش را دو سال قبل پیش بینی کرده بود/روزنامه قانون نقش نیروهای داعش سیاسی را در جامعه ...
کاری را آمریکایی ها یا سعودی ها یا ترورسیت هایی همانند داعش در یک صحنه ای انجام می دهند اگر چنان چه در داخل ایران کسانی نباشند که نتایج آن برنامه ریزی ها را در ایران پیگیری کنند هدف اصلی آن جبهه استکباری به نوعی ناتمام می ماند چرا که هدف اصلی ضربه زدن به ایران و انقلاب اسلامی است درست است که جنگ در داخل تنف سوریه و در منطقه ای در عراق اتفاق می افتد اما همه این جنگ ها برای این است که یک جبهه ...
عافیت طلبی نجاتمان نمی دهد/ این زن دنبال سر گمشده اش می گردد!
طراحی صحنه بخوانم. می دانستم که او با یک گروه تئاتری که همه همکلاسی هستند تئاتر کار می کند و به این ترتیب من در تمرین های گروه تئاترشان حضور پیدا کردم و آرزویم این بود که یک روز یکی از بچه های گروه نیاید و من نقش او را بخوانم. درنهایت از همین طریق با آقای نعیمی و گروهشان آشنا شدم. *اولین کار تئاتری که در آن حضور داشتید چه بود؟ نوحیان: اولین کار تئاترم بازی در نمایش زنده یاد ...
فکر می کردیم تا ابد دفن شده ایم
بیژن چهارمحالی یکی از آزادگان خوزستانی است که در آستانه سالروز بازگشت آزادگان مهمان ایسنای خوزستان بود. چهارمحالی درباره روزهای قبل از جنگ گفت: وقتی جنگ شروع شد کم سن و سال بودم و در مدرسه فتح شوشتر درس می خواندم، شور و شوقی میان بچه ها برای جنگیدن وجود داشت. اکنون برخی می گویند با این جوانان که می بینیم اگر دوباره جنگ شود، این جوانان به دفاع از کشور نمی روند اما من چنین اعتقادی ندارم. معتقدم اگر خدای ناکرده دوباره جنگی شود همین جوانان به دفاع از کشور می روند. ...
غذای آماده، خوشمزه مضر
علاقه خود را که سوسیس و کالباس و ژامبون بود در کارگاه هایی تولید و پس از مدتی کارگاه ها را تبدیل به کارخانه هایی بزرگ کردند. در دوران جنگ جهانی دوم و بعد از آن اولین ساندویچ فروشی ها در تهران آغاز بکار کردند و پس از گذشت چندین سال در شهرستان ها نیز ساندویچ فروشی ها افتتاح شدند و در دورانی که مراکز عرضه فست فود به سرعت تکثیر میشد افرادی که طرفدار غذاهای خورشتی و کباب بودند و طبعشان با ...
مصدق چگونه مخفی و تسلیم شد؟
حمله ادامه یافت به هیچ وجه مقاومت نکنند ولی از هجوم رجاله به خانه من جلوگیری کنید و برای اجرای این منظور نیز چهار نفر از نمایندگانی که در آنجا تشریف داشتند اعلامیه ای نوشتند و منزل آقای نخست وزیر را بلادفاع اعلام کردند و به دست آقای سرتیپ فولادوند دادند و به علاوه دو ملافه هم داده شد که در بالای پشت بام و جای مناسبی نصب شود ولی پس از اینکه سرتیپ فولادوند رفت، شدت بمباران رو به فزونی گذاشت به نحوی ...
نقشی عجیب که در 10 روز خلق شد بازیگر سَرگُل نامه های عاشقانه از خاورمیانه از پیچیدگی های این نقش سخن گفت
برومند که همکار پدرم و دوست مادرم بود از کودکی در فضای تئاتر بودم. اجرا نشدن آن نمایش ها، به قدری رنجیده خاطرم کرد که ترجیح دادم در تئاتر به جای بازیگری به سمت دستیارکارگردانی بروم و با توجه به آگاهی ام از موسیقی، طراحی موسیقی تئاترها را انجام دهم. پس از آن در تئاتر یا عکاسی می کردم یا دستیار کارگردان بودم یا طراح موسیقی، خواننده و نوازنده، تا سال 1392 که پری صابری برای خواندن و بازی در مرغ ...
سه نفر از اعضای جدا شده فرقه مجاهدین خلق در دانشگاه یزد سخنرانی کردند
اردوگاههای اسرا با آنان را یکی از شگردها دانست. وی افزود: من در زمان جنگ از رزمندگان دفاع مقدس بودم و در دوران اسارت در اردوگاه کلا دو برنامه رادیویی برای ما می گذاشتند یا رادیو عراق که عربی پخش می شد یا رادیو منافقین که به زبان فارسی بود و ما چون فارسی زبان بودیم به این رادیو گوش می دادیم. وی افزود: بعثی ها و منافقین به ما القاء می کردند که اگر به این فرقه بپیوندیم از اسارت رها ...
با ورزش به جنگ سرطان رفتم!
جلسه اول شیوه اصولی فورهند و بک هند را یاد گرفتم. از جلسه دوم به بعد توانستم پشت میز تنیس تمرین کنم. به سرعت این ورزش را یاد گرفتم؛ کارم از علاقه گذشته بود، به پینگ پنگ معتاد شده بودم و الان پنج سال است که این ورزش را ادامه می دهم و در تمام این مدت شاید تنها یک ماه ورزش نکرده باشم. او تعریف می کند: باشگاه قبلی که پینگ پنگ کار می کردم جزو سه نفر برتر بودم، اما زمانی که باشگاهم را تغییر ...
وضعیت مردم سیستان در طوفان های 120 روزه
من هدیه بدهد، دو دختر دارد که مودب به سمتم می آیند. از آینده دخترانش می پرسم، می گوید: از سال 88 به بعد 42 نفر از هم سن وسال های خودم رفته اند درجه داری چون شغل دیگری این جا نبود. من خودم دیپلم گرفتم و دیگر ادامه ندادم و مطمئنم اگر کنکور می دادم حتما قبول می شدم. حالا خودم را حساب می کنم، چون کارمند دولتم وضعم از خیلی از اهالی روستا بهتر است، چند سال دیگر حتی شاید ارتقا پیدا کنم و از این جا بروم ...
پنج کتاب، پنج اسیر
روحانی آزاده در مصیبت از دست دادن مادر، برادر و خواهرش در زلزله بوئین زهرا گذشت. سرانجام علی علیدوست با انتخاب راه طلبگی علاوه بر تحصیل علم، قدم در راه مبارزه با نظام شاهنشاهی گذاشت. با شروع جنگ عراق علیه ایران این رزمنده شجاع مانند دیگر جوانان این مرز و بوم به جبهه های جنگ پیوست و در یک درگیری نابرابر به اسارت نیروهای بعثی درآمد و سال ها با مقاومت و ایستادگی در غربت زندگی ...
نگاهی حقوقی به وضع مصدومان شیمیایی زرده دالاهو / خوشبخت ها شهید شدند
شیمیایی نداشتیم و تنها چیزی که از جنگ می دانستیم پرتاب راکت بود. دقیقا بعد از قطعنامه 598 روز عید قربان بود که روستای ما بمباران شیمیایی شد. من 18 سال داشتم و صبح زود گوسفندان را برای چرا برده بودم. علاقه بسیار زیادی به پرنده ها داشتم. در مسیر برگشت پرنده ای را دیدم که به زمین افتاد. خوشحال شدم. فکر کردم کسی او را زده و من حالا می توانم به خانه ببرمش و از او نگهداری کنم. وقتی پرنده را از زمین ...
در سالگرد شهادتش، نامه اسارتش آمد!
نشده و منجر به عفونتی شدن زخم هایش شده بود. در طی این سال هفت عمل جراحی بر روی پاهایش صورت گرفت و در حال حاضر به سختی پاهایش را روی زمین می گذارد. در زمانی که برادرم آزاد شد من در خط مقدم بودم. این آزاده دوران دفاع مقدس در خصوص نحوه اسارت خود گفت: پس از چهار سال حضور در جبهه، در عملیات والفجر 10 هنگام شناسایی و دیدبانی به اسارت نیروهای بعثی درآمدم و در 24 شهریور 69 آزاد شدم. به مدت سه سال ...
من اول به عقد سپاه درآمدم
این راه همراهی کنم و مانعشان نشوم؟ من هم که عاشق شهدا بودم، همراهشان شدم. عروسی ما شب تولد حضرت معصومه (س) 17 مهر سال 89 بود. من و علیرضا چهار سال و نیم باهم زندگی کردیم. همسرم همواره آرزوی شهادت داشت. همیشه میگفت در قنوت نمازهایم دو چیز از خدا خواستم : همسر خوب و شهادت . خدا بهترین همسر را نصیبم کرد و تنها آرزوی من شهادت است. دوستانم وقتی علیرضا را می دیدند می گفتند: او ماندنی نیست و ...
ناگفته های خانواده های قاتل و مقتول چهل روز بعد از آتنا
خانواده های بازمانده رفتار شود. اسارت امروز به نظرما امری بی رحمانه می آید اما در دوران باستان، نوعی حفاظت برای کسانی بود که اگر اسیر نمی شدند از گرسنگی می مردند یا خوراک گرگان بیابان می شدند. وقتی در پهنه ای پس از یک جنگ، گروه مغلوب به هردلیلی اسیر نمی شدند یعنی نیازی به اسیر وجود نداشت. مثلا وقتی قبایل کوچنده به جایی حمله می کردند( نظیر مغول ها) می دانیم با چه فاجعه ای روبه رو می شدند: همه از دم تیغ ...
شفافیت، برنامه محوری و حذف رانت انحصاری، سه اولویت دولت دوازدهم باشد
دلارفروش می رفت و علی رغم آن نقدینگی 600-700 هزار میلیارد تومانی داشت و یک بخش گسترده ای از نیروها را وارد دولت کرده بود؛ مثلاً در ریاست جمهوری نیروها در زمان شروع به کار دولت نهم زیر دو هزار نفر پرسنل داشت و موقع تحویل به دولت روحانی بالای 4 هزار نفر تحویل داد و هرکسی در هر شرایطی با نامه ای وارد بخش دولتی شد. روحانی اگر می توانست در پایان چهار سال دوران اول کشور را به شرایط سال 84 برگرداند؛ یعنی ...
مهریه ام یک سکه بود/ دعا می کردم محسن شهید شود ولی اسیر نه!
...> خیلی اتفاقی. آن زمان من دبیرستانی بودم و باتوجه به اینکه مؤسسه شهید کاظمی برای عضوگیری سراغ دانش آموزان نخبه در مدارس می رفت، آشنایی و عضویت من هم به همان زمان مربوط می شد. البته فقط عضویت نبود، گرفتن نیرو شرایط و ضوابط خاصی داشت که الحمدلله همه مراحل با موفقیت طی شد و من از همان زمان فعالیتم را در این مؤسسه شروع کردم. عمده فعالیت مؤسسه شهید کاظمی چیست؟ مؤسسه شهید احمد کاظمی یک ...
رحلت امام خمینی تلخ ترین خبر برای اسرا در زمان اسارت بود
داشتند یا خیر؟ درزمانی که به اسارت نیروهای عراقی درآمدیم ما را جز مفقودین حساب کردند و هیچ گونه آماری به صلیب سرخ نمی دادند و خانواده من تا زمانی که از آزاد نشده بودم خبری از اسارت من نداشتند و ما تا روز آخر جنگ و حتی لحظه آزادی جز مفقودین بودیم تا اینکه در لحظه تبادل اسرا در فرودگاه عراق ما را جز لیست اسیران معرفی کردند برای همین ما هیچ گونه عکسی از زمان اسارت نداریم. تلخ ترین و ...
فروهر سردسته حمله کنندگان به منزل کاشانی بود
بود و خیلی بیشتر از ظرفیت در آن بودند. موقعی که من وارد شدم، به سلامتی آیت الله کاشانی صلوات فرستادند، طوری که صدای صلوات از زندان بیرون رفت. همه زندانی سیاسی بودند؟ خیر، زندانی های عادی هم بودند. آن زندان حدود 700 نفر جا می گرفت ولی 1400 نفر را در آن جا داده بودند! وضعیت زندان به چه نحو بود؟ مرا به زندان انفرادی بردند که یک اتاق یک و نیم متر در دو متر ...
شاعری، مخلوط کردن زهر است
به کار گرفته است. با این حال، برای ما، جنگ ادامه دارد. شمار کامل تلفات در هیروشیما و ناکازاکی به طور رسمی 239 هزار نفر اعلام شده است اما در حقیقت بیش از نیم میلیون نفر مرده اند. حتی همین حالا هم 2700 بیمار در بیمارستان بمب اتمی هستند که بعد از 45 سال درد و رنج از پیامدهای تابش رادیواکتیو منتظر مرگ هستند. به عبارت دیگر، بمب اتمی هنوز ژاپنی ها را می کشد. م: به نظر می رسد منطقی ترین توضیح ...
روایت سردار سلیمانی از اسیر دست بسته ایرانی+ فیلم
نیروهای بعثی درآمد. روایت اسارت از زبان محمد محمد درباره چگونگی اسارتش روایت کرده است: به خاطر شکست عملیات خیلی ها شهید شده بودند و به کسانی هم که اسیر شده بودند می گفتند وسط شهدا بخوابید و چشم هایتان را هم ببندید. بعد چند تا از این خبرنگارهای خارجی هم بودند که البته نمی فهمیدیم که این ها خارجی اند، فقط دیدیم که دارند از این شهدا و اسرا عکس و فیلم می گیرند. لحظه ای که چشمم به شهدا ...
کاوش 40 ساله در شهر سوخته
نداشتم و در درجه بعد اینکه من دوست هم نداشتم که بروم تاریخ و جغرافیا بخوانم. در حدی که نمرات خوبی می آوردم دوست داشتم اما اینکه به طور خاص مثلاً کار جغرافیا بکنم را دوست نداشتم. اول از همه می خواستم حقوق بخوانم اما قبول نشدم. تا اینکه در دانشکده ادبیات قبول شدم اما حتی آن زمان هم نمی دانستم باستان شناسی چیست. سال اول ما عمومی بود و همه چیز می خواندیم. ادبیات، زبان فارسی، انگلیسی، فلسفه، منطق، تاریخ ...
نفرین گورخواب ها دامن شهر را می گیرد
.... آنچه نمایش می دهم واقعا زندگی آن آدم است و خب من هم وقتی بشنوم اش خنده ام می گیرد. یاد خاطره ای افتادم؛ بچه بودم که در جنوب شهر تهران که جوی های آب ها روان بود و کثافت و لجن در آنها به چشم می خورد، مردی را دیدم که حدود هفتاد سال را رد کرده بود، دستش را انداخته بود در این جوی آب و دنبال چیزی می گشت؛ ما پرسیدیم حاجی دنبال چی می گردی؟ پیرمرد، مثل خود من آذری بود و وقتی ملیتی به زبان دیگری حرف ...
پاسخ آزاده بی نام به یک پرسش: باز هم داوطلب دفاع می شوید؟!
از سه بار حضور در جبهه در مرتبه ی چهارم و تاریخ نوزدهم بهمن ماه سال 1361 در عملیات والفجر مقدماتی و نزدیکی فکه اسیر شدم. والفجر مقدماتی مهمترین عملیات تا آن زمان بود و بنظر می رسد اولین بار بود که ایران با یک میلیون نفر! رزمنده عملیات کرد، اما متأسفانه ما قیچی شدیم و تلفات بسیاری به گردان حنظله وارد شد. در شب عملیات بدلیل ترس از خیانتی که شده بود، منطقه ی عملیاتی ما عوض شد و این تغییر، متضررمان ...
ساره بیات: این چه بازی مسخره ای بود که با من کردید
بعد از اعلام نامزدها اکران شد و بسیار ناراحت شدم؛ از همین رو در تمام اکران های مردمی کنارش بودم. نکته ای است که دل مرا شکسته است، از سال 85 تا 95 که وارد سینما شدم من هر سال نامزد شدم و تقدیر شدم و جایزه مردمی و کانون منتقدان و جوایز خارجی دارم. رقیب من در جشنواره ای مریل استریپ بود. خردمندان را نادیده نگیرید و من از جانب همه از خردمندان و تیمش عذرخواهی می کنم. من ساره بیات هستم و این پاکت را نمی ...
ماجرای جدایی همسر اول اسماعیل رنگرز قاتل آتنا اصلانی
به ما کرده اند و نه حرف بدی زده اند. من خودم را جای آنها می گذارم می بینم که بسیار بسیار سخت است. من معتقدم یک انسان نمی تواند فاجعه ای مانند قتل آتنا را مرتکب شود. برادر ما کاری کرد که همه ما سرافکنده شدیم. همه ما شرمنده شدیم. آن شب هم که من جنازه را پیدا کردم ، وقتی با برادرنم موضوع را مطرح کردم ، همه گفتند که نمی شود از خون این بچه گذشت. او معصوم و مظلوم بود. به همین دلیل هم فردایش مساله را ...
روایتی از زندگی مشترک محسن حججی
من آمد. یعنی همه چیز از مؤسسه شهید کاظمی شروع شد! بله دقیقا و ما خیلی شهدایی به هم معرفی شدیم. چطور با مؤسسه شهید کاظمی آشنا و مرتبط شدید؟ خیلی اتفاقی. آن زمان من دبیرستانی بودم و باتوجه به اینکه مؤسسه شهید کاظمی برای عضوگیری سراغ دانش آموزان نخبه در مدارس می رفت، آشنایی و عضویت من هم به همان زمان مربوط می شد. البته فقط عضویت نبود، گرفتن نیرو شرایط و ضوابط خاصی ...
پدیده ی خندوانه، از مسافرکشی تا استندآپ کمدی!
سال فاز جدیدی از اتفاقات بد دوباره برایم شکل گرفت. مثل این بود که از یک ساختمان چند طبقه پرت شدم پایین. این بار مشکلم مشکل کاری بود که باعث شد همه سرمایه ام را از دست بدهم. دیگر به یک جایی رسیدم که احساس می کردم نابود شدم؛ اما باز هم خودم را نباختم تصمیم گرفتم هر طوری هست کار کنم تا این برهه سخت را هم بگذرانم. صبح زود مسافرکشی می رفتم و آخر شب به خانه می رسیدم. یک بار دلم گرفت، گفتم ...
در زندان کودتاچیان
پاسبان ها حمله می کردند و بساط ما را به هم می زدند. آن روزها شور و هیجان خیلی بالا بود و فکر نمی کردیم فضای بعد از کودتا به زودی به هم می خورد. شعار مصدق نخست وزیر قانونی است تا چه زمانی ادامه داشت؟ همه جا این شعار بود اما فکر می کنم بعد از محاکمه و تبعید و حصر دکتر مصدق این شعار کم رنگ شد و کم کم شعار جبهه ملی و نهضت مقاومت به شعارهایی مانند حکومت ملی تغییر کرد. شما هم کودتای 25 ...
زنان در پستوی تاریخ؛ حاضران همیشه غایب
توجهم به مطالبی در مورد زنان نیز جلب شده که شاید اگر مرد بودم این اتفاق نمی افتاد؛ مثلا در تهیه مقاله ای درباره دارالعجزه های شیراز در قحطی جنگ اول جهانی متوجه شدم تعداد زنان و اطفالی که در این دارالعجزه ها بودند، بیشتر از مردان است و به نسبت مردان هم آمار مرگ ومیرشان بیشتر بوده یا مثلا در دارالخلافه تهران مشاغل زنان توجه من را به خود جلب کرد چون اکثرا مشاغل پست داشتند مثل گیس سفیدی، دایگی، دلاکی ...