سایر خبرها
قاتل همسر موقت: از ترس آبرویم او را کشتم
؟ تقریباً 50ساله ام و 8 سال است که زندان هستم. اتهامت قتل عمد همسرت است آیا این موضوع را قبول داری؟ بله قبول دارم. چه اتفاقی افتاد که همسرت را به قتل رساندی؟فائزه همسر صیغه ای من بود. چند ماهی بود که باهم زندگی می کردیم که متوجه شدم معتاد به موادمخدر شده است.عصر روز حادثه هنگام مصرف مواد مخدر سروصدا کرد. به دلیل اینکه برادرم و خانواده اش در آپارتمان مجاورم زندگی می کردند ترسیدم ...
روایتی جالب از پنج سال زندگی متاهلی شهید حججی
که متوجه شدم محسن هم ارادت خاص و ویژه ای به خانم حضرت زهرا(س) دارد و از همان ابتدا وساطت حضرت زهرا(س) را در ازدواج مان احساس کردم. جای دیگری هم متوجه ارادت ایشان به حضرت زهرا (س) شده بودید؟ آقامحسن عجیب حضرت زهرایی و عاشق ایشان بود و همیشه شهادتی مانند حضرت زهرا(س) را طلب می کرد. یادم است یک بار از او پرسیدم شما که شهادت مثل حضرت زهرا(س) را طلب می کنید، یعنی دلتان می خواهد تیر در ...
هنزا؛طبیعتی بکر با خانه های پلکانی/نبود زیرساخت های لازم برای منطقه گردشگری هنزا
خدابیامرز مادربزرگم افتادم، جلو رفتم و بعد سلام و حال و احوالپرسی ازش پرسیدم چند سال دارد و چند فرزند که در جوابم پاسخ داد: 80 سال دارد و 4 فرزند پسر. در ادامه گفت: مادر دعا کن خدا مرا راحت کند. گفتم : خدا نکند انشاالله خداوند شفای خیر عنایت فرماید، گفت: نه مادر خیلی مریضم شب و روز رنج زیادی می کشم نمی توانم راه بروم و از باکر کمک می گیرم ، پسرانم هر کدام ازدواج کردند و سرگرم زندگی خودشان ...
طعمه قاتل بعد از آتنا، چه کسی بود؟ / دلتنگی های خواهر آتنا
بود و من می ترسیدم که پدرم هم فوت کند و این ازدواج به سرانجام نرسد. به همین دلیل ما بدون عروسی به خانه پدری من رفتیم. آنموقع من خودم بیکار بودم و هر سه ما ؛ یعنی من، پدرم و همسرم با حقوق بازنشستگی پدرم که 200 هزار تومان بود ، روزگار می گذراندیم. این ماجرا چه سالی بود؟ سال 1384یا 1385 بود. دقیقا یادم نیست. در هر صورت یکی دو سال بعد از اینکه با پدرم بودیم ، او هم فوت کرد و بعد ...
چهل روز بعد از آتنا ناگفته های خانواده های قاتل و مقتول
را رها می کنیم. من می خواهم بگویم، آن موقع هم آگاهی ضعیف عمل کرد. اگر همان موقع می توانستند اسماعیل را به دام بیندازند، چه بسا الان آتنا زنده بود. اسماعیل چند سال دارد؟ اسماعیل متولد 1356 است. یعنی الان دقیقا 40 سال دارد. ولی در رسانه ها به اشتباه 42 ساله نوشته اند. اسماعیل چند بار بازداشت بوده است؟ زیاد. دقیق نمی دانم. برای چه بازداشت می شد ...
بررسی دلایل و عوامل کاهش رزق و روزی
اسلام و فقر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: اَللّهُمَّ احْشُرْنِی فِی زُمْرَهِ الْمَساکِین یَوْمَ الْقِیامَهِ؛ خداوندا! روز قیامت مرا با مستمندان محشور فرما و نیز آن حضرت درباره گرامی داشتن فقرا می فرماید: مَنْ اَکْرَمَ فَقِیرا مُسْلِما لَقَی اللّهَ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَهُوَ عَنْهُ راضٍ؛ هر کس، فقیر مسلمانی را گرامی دارد، روز قیامت، خداوند را ملاقات کند، در حالی که از وی راضی ...
من اول به عقد سپاه درآمدم
جان می سپرد. در تمام آن مدت سکوت در منزل حکم فرما بود. حتی تکرار آن را چند بار می دید و بعدازآن روی فرمایشات ایشان بسیار تأمل می کرد؛ و اگر دیر متوجه زمان پخش سخنرانی می شد، از دوستان و همکارانش در مورد صحبت های حضرت آقا پرس وجو می کرد؛ و یا متن سخنرانی را از اینترنت دریافت می کرد . قبل از اعزامش به سوریه در سال 93 پنج ماه شیراز مأموریت بود. به خاطر وابستگی بیش ازحدی که به من و علی ...
گزارش ایلنا از پنجمین روز بررسی صلاحیت وزرای پیشنهادی دولت دوازدهم +تصاویر
اخیر در مجلس ابراز داشت: در طول پنج روز شما نمایندگان، نکات فراوانی را بیان کردید. من موفق نبودم همه را بشنوم ولی خلاصه گزارش را خوانده و دیده ام. به نظر من آنها که مخالف یا موافق بودند، نقدهایی را بیان کردند و اشکالاتی را مطرح و پیشنهاداتی را دادند، از آنها ممنونیم چون به وزرای ما کمک کردند. مردم به برنامه های رئیس جمهور رای داده اند او افزود: رئیس جمهور یک بار برنامه اش را ...
فروهر سردسته حمله کنندگان به منزل کاشانی بود
شماره های فلزی مخصوص زندانی ها را بر سینه مان آویزان کردند و عکس گرفتند، سه، چهار بار هم بازجویی کردند که یکی دوبار بازجوها توهین و سعی کردند مرا بترسانند ولی من هر بار همان حرف هایی را که روز اول زده بودم، تکرار کردم. هر بار هم بازجوها از دادستان می خواستند که دستور توقیف ما را بدهد! بالاخره چگونه آزاد شدید؟ دکتر سنجابی از خویشان پدر ما بود و خیلی سعی کرد مرا آزاد کند. او با ...
جروبحث در مقابل فرزندان برای سلامتی آن ها و ازدواج شما مفید است!
"میلیارد ها بار" روی پله ها پیدا کرده باشی، دیگر دلیلی ندارد که این حرف را بزنم. در آخر و مهم تر از همه این است که کشمکش و تضاد در همه روابط وجود دارد، چه با والدین چه با شریک زندگی. هیچ کدام از اینها فرزند مرا وقتی که بزرگتر شد گیج نخواهد کرد، چون او مستقیما خواهد دید که یک جر و بحث زنگ مرگ یک رابطه نیست. برای من و همسرم مهم است که دخترمان متوجه شود که در یک رابطه سالم تضاد و مشکلات ...
روایتی از زندگی مشترک محسن حججی
هم همکار شدیم و از آنجا بود که آقا محسن من را دید و برای ازدواج انتخاب کرد. و شما متوجه این قصد آقا محسن شدید؟ نه! فقط روز آخر نمایشگاه بود که آقا محسن کتاب طوفانی دیگر در راه است را به من هدیه داد و و از من خواست که آن را به عنوان یادگاری از طرف ایشان داشته باشم. البته من هم کتاب سرباز سال های ابری را به آقا محسن هدیه دادم و بعد از یک هفته بود که به همراه خانواده شان به خواستگاری ...
روایت هولناک از قطعه قطعه کردن 2 جسد
به پرورشگاه نیز رفتیم اما نتیجه ای نداشت .به همین دلیل تصمیم گرفتیم شهرام را به فرزندخواندگی قبول کنیم، شهرام پسر باجناقم بود، باجناق من به دور چشم همسر اولش مجدداً ازدواج کرده بود و زمانیکه خواهرزنم متوجه این موضوع شد از شوهرش طلاق گرفت و برای زندگی به منزل ما (من و خواهرش) آمد، مدتی بعد نیز خواهرزنم فوت کرد و شهرام فرزند خوانده من شد. چگونه شهرام و نرگس را کشتی؟ پنجم مرداد ...
تجاوز گروهی به عروس در روز عروسی!
.... تشویقم می کرد درباره شوهرم و خاطرات خوبمان حرف بزنم. یک بار به مدت سه روز به دیدنم نیامد و خیلی عصبانی شدم. آن موقع بود که فهمیدم عاشقش شده ام. تونی از من خواستگاری کرد. گفتم یک مجله بخرد و داستان زندگی مرا بخواند. برگشت و گفت هنوز می خواهد با من ازدواج کند. گفتم: "گوش کن. من نمی توانم بچه دار شوم و نمی توانیم با هم ازدواج کنیم." پاسخ داد: "کودکان هدیه ای از خداوند هستند. اگر ...
گفت وگو با عامل جنایت هولناک خیابان شیخ بهایی
زن من، زن دوم باجناقم بود. وقتی او شهرام را باردار بود، طلاقش داد، مدتی پیش ما زندگی کرد. وقتی شهرام را فارغ شد سرپرستی او را به ما داد. همسرم خیلی به بچه علاقه داشت. مشکل بچه دارنشدن از من بود اما حاضر نشد که از هم جدا شویم. ما از سال 1340 با هم آشنا شدیم. 5 سال عاشق هم بودیم تا اینکه سال 45 با هم ازدواج کردیم و شهرام را به پسرخواندگی قبول کردیم. شغل شما چیست؟ من بازنشسته ...
اقدام کثیف مرد تنوع طلب با 3 دختر که همسرش شده بودند
.... مثل آدم آهنی هر روز می رفتم سرکار و به خانه برمی گشتم. دیگر امیدم را به زندگی از دست داده بودم که با یاسر آشنا شدم. او دوست و همکار برادرم بود. در یکی از میهمانی های دوستانه آنها که من هم شرکت کرده بودم، همدیگر را دیدیم و با هم چند ساعتی از هر دری حرف زدیم. او برایم گفت که از همسرسابقش- مهدیه- بعد از پنج سال زندگی مشترک و با وجود داشتن پسری یک سال و نیمه جدا شده و حضانت فرزندش را هم ...
اعترافات پدرخوانده به قتل
شهرام گذاشتند اما آن مرد برای اینکه همسر اولش متوجه این راز نشود از خواهرزنم جدا شد . خواهرزنم به همراه نوزادش به خانه ما آمد. از آنجا که من مشکل داشتم و نمی توانستم بچه دار شوم، به خواهرزنم پیشنهاد دادم که پسرش را ما بزرگ کنیم. او هم قبول کرد. شهرام را از نوزادی من و همسرم بزرگ کردیم. خواهرزنم هم مدتی بعد از خانه ما رفت و شهرام پیش ما ماند و گاهی به دیدن مادر اصلی اش می رفت. حتی زمانی ...
گزارشی از چهارمین روز بررسی صلاحیت وزرای پیشنهادی
... وزیر پیشنهادی وزارت کشور ادامه داد: آنچه در این چند روز دیدم، تماما زیبایی بود. فرمانداری شیروان که زادگاه و محل تربیت من است، در زمان نوجوانی در جایی قرار داشت که حداقل یک بار در روز باید برای رفتن به مدرسه باید از آن رد می شدیم. جلوی آن دو سرباز حضور داشت و هیچ کسی بجز مسئولان و مدیران، حق ورود به آن را نداشت. از آرزوهای ما در آن دوران، رفتن به داخل آن بود و با پیروزی انقلاب از اولین کارهای ...
موافقان و مخالفان وزیر پیشنهادی فرهنگ و ارشاد اسلامی چه گفتند؟/ صالحی چه گفت؟
فرهنگی و دینی کار ندارد و از طرف دیگر متخصص دینی محض معرفی شود. ابراهیمی تاکید کرد: همه این گزینه ها را آزموده ایم، اما مسئله ما به خصوص در شرایط امروزی، گفت و گو و تعامل است، کسی می خواهیم که نفوذ کلام چند جانبه داشته باشد، خودش اصول را قبول داشته باشد و بتواند بقبولاند، مسائل فرهنگ را بفهمند و بتواند بفهماند، خودش بتواند اقتضایات فرهنگ را بشناسند و بشناساند. وی گفت ...
شوهرم اِخراجم کرد طَلاق می خواهم!
دوستانش یک شرکت داشت. بعد از ازدواج به خواست خود فریبرز از شرکت قبلی ام استعفا دادم و در شرکت شوهرم مشغول به کار شدم. 10 سالی می شد که در آن شرکت کار می کردم و چون شرکت شوهرم بود از جانم مایه گذاشتم. تا این که چند وقت پیش به خاطر یک اشتباه فریبرز در کمال ناباوری مرا بعد از 10 سال کار از شرکت اخراج کرد. اول تصور می کردم که از روی عصبانیت این کار را کرده، ولی او نامه اخراجم را به امور مالی داد و آنها ...
برنامه ای درباره عشق در تلویزیون
برنامه درجست وجوی عشق که قرار است به زودی راهی آنتن شبکه چهار سیما بشود، به مقوله عشق به عنوان پدیده ای گمشده در زندگی امروز آدم ها می پردازد. به گزار ش مهرخانه ، به نقل از ایسنا، احمد ظریف رفتار تهیه کننده، کارگردان و نویسنده برنامه در جست وجوی عشق درباره ی ایده اولیه این برنامه اظهار کرد: ایده این کار سال ها در ذهن من وجود داشت. حدود شش ماه تحقیق کردم، حدود چهار الی پنج ماه ...
وقایع نگاری آتش سوزی سینما رکس آبادان
.... بامداد روز بعد نیز مجددا عده ای از کوچه های خیابان امیری به خیابان ریختند و این بار نیز با دخالت نیروهای انتظامی متفرق شدند. در این هنگام، در یکی از نقاط شهر عده دیگری دست به تظاهرات زدند و با سنگ و چوب به پلیس حمله کردند. این گروه نیز پس از تیراندازی هوایی گریختند. چند دقیقه بعد، 7 دستگاه زره پوش ارتش در حالی که سربازان مسلح بر روی آن مستقر بودند، به همراه ...
روایتی از معنا کردنِ همزمانِ جانبازی؛ آزادگی و شهادت
خبرگزاری مهر – گروه فرهنگ: او اکنون یک شخصیت کم نظیر و یک الگوی بی بدیل است؛ کسی که شهادت حدود 30 نفر از همرزمانش را شاهد بود؛ آنگاه از ناحیه پهلو و دست راست، به افتخار جانبازی نائل آمد؛ سپس اجر آزادگی و اسارت را چشید و در نهایت، جان و سر را – که بزرگترین سرمایه اش بود – با هم، تقدیم راه حق و حقیقت کرد؛ و البته همه این مصائب و امتحانات، در کمتر از چند ساعت یا چند روز برایش پیش آمد و او، از همه ...
شوهرم را به اسم صدا کردم سیلی خوردم!+عکس
شروع کند. او به بی بی سی گفت وقتی ازدواج کرد 15 سال داشت و در طول 16 سال زندگی مشترک هرگز شوهرش پراکاش را با اسمش صدا نزده بود. "اوایل او را "بابا" صدا می کردم چون خواهرزاده ها و برادرزاده هایش او را بابا صدا می زدند و یا برای متوجه کردن همسرم فقط می گفتم "اوهو"(در زبان محلی ماراتی به معنی "شما" است). پراکاش به این کار همسرش اعتراضی نکرد ولی بیشتر روستائیان از این ...
پس از خبر سقوط هواپیمایش تا 10 سال از او بی خبر بودم/ زنده شدن شهید لشگری تنها آرزویم است!
یا سوم راهنمایی بودم که برای اولین بار ایشان را دیدم و همان سال هم برای ادامه تحصیل و طی دوره های خلبانی به آمریکا رفتند. وقتی از آمریکا برگشتند من کلاس سوم دبیرستان بودم و کمی بزرگتر شده بودم که پس از مدتی ایشان مرا از پدر و مادرم خواستگاری کردند. ابتدا پدرم قبول نمی کردند چون خواهر بزرگتری در خانه داشتم که هنوز ازدواج نکرده بود، اما آقای لشگری در تصمیمشان مصر بودند و می گفتند: شما بله را ...
روایت اولین اسیر فراری
کُردی عراقی از اسم و کارم جویا شد..کردی کرمانشاه با کُردی عراق متفاوت است و دست و پا شکسته حالیش کردم که یکی از بستگانم به عراق پناهنده شده و دنبال او آمدم و راه را گُم کردم و به این سرو وضع افتادم ....با حالت شک و تردید با دیدن وضع بیماری ام دلش به رحم آمد و مرا به خانه شان در آبادی برد، تازه ازدواج کرده بود و با مادر پیرش زندگی می کرد، صدای جر و بحث مادر و پسر را می شنیدم که مدام می گفت چرا من را ...
ادامه بررسی صلاحیت وزیران پیشنهادی کابینه دوازدهم
خانم الماسی فرمودند چه کاری کردید؟ خانم الماسی در این کشور در سال 84 تلفات جاده ای 27 هزار بوده است و هم اکنون در سال95 به چند رسیده است؟ به 15 هزار و 900 نفر رسیده است و مشخص است در این حوزه مدیریت حیات دارد ،نفس می کشد و ایجاد مدیریت یکپارچه حمل و نقل مشاهده می شود. نماینده مردم شاهین دژ، تکاب و میاندوآب در مجلس شورای اسلامی یادآور شد: شما به سیاست های مربوط به مترو، قطار، تاکسی بار و ...
اعتراف پدر خوانده به جنایت سرهای بریده
به طوری که گاهی اوقات شهرام من و همسرم را کتک می زد. من چند بار از او شکایت کردم و مأموران او را بازداشت کردند، اما دوباره رضایت دادم و آزاد شد. من او را خیلی دوست داشتم خانه بزرگ ویلایی ام را به نام او زده بودم و حتی به او حق برداشت از حساب بانکی ام را داده بودم، به همین دلیل همیشه او را می بخشیدم، آخرین بار، روز پنج شنبه 5 مردادماه امسال مرا کتک زد. من به پزشکی قانونی رفتم و از او شکایت ...
گزارش ایلنا از چهارمین روز بررسی صلاحیت وزرای پیشنهادی + تصاویر
.... وزیر پیشنهادی وزارت کشور ادامه داد: آنچه در این چند روز دیدم، تماما زیبایی بود. فرمانداری شیروان که زادگاه و محل تربیت من است، در زمان نوجوانی در جایی قرار داشت که حداقل یک بار در روز باید برای رفتن به مدرسه باید از آن رد می شدیم. جلوی آن دو سرباز حضور داشت و هیچ کسی بجز مسئولان و مدیران، حق ورود به آن را نداشت. از آرزوهای ما در آن دوران، رفتن به داخل آن بود و با پیروزی انقلاب از ...
او گم شده است؟!
ما حرف می زد. حتی آخرین بار با او تلفنی حرف زدیم و قرار بود بزودی مرخصی بگیرد و پیش ما بیاید. وی افزود: چند روز بعد که با تلفن همراهش تماس گرفتیم خاموش بود. بنابراین نگرانش شدیم و به محل کارش رفتیم. در جریان گفت وگو با همکارانش در آن رستوران متوجه شدیم او چند روز است که در محل کارش حاضر نشده و کسی از او خبری ندارد. سراغ او را از دوستانش گرفتیم که همه از او بی خبر بودند. به کلانتری ها و ...
عشق، معجزه می کند
جمعه هایش شده است همدمی با کودکان سرطانی و به جای اینکه در ماتم از دست دادن دو فرزندش سعید و رضا بسوزد؛ همچون پروانه گرد تخت های کودکان سرطانی می چرخد و از آنها دلجویی می کند. اگر جمعه ای بیاید و من نتوانم به کودکان بیمارستان سیدالشهداء(ع) (امید) سر بزنم، انگار گمشده ای دارم و روز شنبه این کار را انجام می دهم. بیشتر او را به نام خاله و خانم اسماعیلی صدا می زنند. اسماعیلی نام خانوادگی شوهرم است ...