سایر خبرها
قاتل: دو روز جسد پسر و عروس ام را اره می کردم!
بچه دار نمی شدند. از قتل ها بگو؟ وقتی آنها را با اسلحه کشتم، جسد پسرم را به داخل حمام بردم و با اره برقی به 9 قسمت تقسیم اش کردم. این کار تا ساعت 10 شب روز بعد طول کشید. بعد از آن تکه های بدن را در سطل زباله سمت خیابان گیشا رها کردم و سرش را به زمین بایری که کنار بزرگراه شیخ بهایی بود برده و رها کردم. بعد از آن به خانه رفتم و این بار جسد همسرش را مثله کردم، این کار هم تا ساعت ...
اعتراف پدر خوانده به جنایت سرهای بریده
خانواده اش طرد شده بود، آشنا شد و با اینکه ما مخالف بودیم با او ازدواج کرد و بعد از آن هر دوی آنها در خانه ما زندگی می کردند. چه شد که دست به قتل پسر خوانده و عروست زدی ؟ شهرام ابتدا پسر خوبی بود. او تا کلاس ششم ابتدایی بیشتر درس نخواند و بعد به دنبال کار رفت. شهرام به خاطر تک فرزندی معاف شد و مدتی در نجاری و بعد با خودروی پیکانش در تاکسی تلفنی کار می کرد تا اینکه در دوران ...
روایتی هولناک از تلاش شبانه روزی قاتل برای قطعه قطعه کردن 2 جسد
کشتی؟ پنجم مرداد ماه جاری شهرام با شکایت من بازداشت شد و همانطور که گفتم دلم برایش سوخت و آزادش کردم اما رفتارهای بد شهرام و همسرش ادامه داشت و شهرام همسرم را کتک زده بود تا اینکه ساعاتی قبل از حادثه (هشتم مرداد) همسرم را به منزل بستگانش در پردیس فرستادم، دقایقی قبل از قتل، شهرام به من فحاشی کرد و مرا کتک زد که من به داخل اتاق رفتم و اسلحه برداشتم، به محض اینکه شهرام وارد اتاق شد یک ...
اعترافات ناپدری درباره جنایت جنجالی شیخ بهایی + عکس
.... حساب بانکی هم مشترک بود. من او را دوست داشتم، به همین دلیل رضایت دادم و از بازداشتگاه آزاد شد اما باز هم با من سرناسازگاری گذاشت. همان روز شروع به فحاشی و داد و بیداد کرد که چرا از او شکایت کرده ام. همان موقع بود که تصمیم گرفتم از دست او برای همیشه راحت شوم. کی نقشه قتل شهرام و نسرین را کشیدی؟ همان روزهایی که رضایت دادم و او از بازداشتگاه آزاد شد. همسرم را به خانه خواهرم فرستادم ...
اعترافات پدرخوانده به قتل
شهرام گذاشتند اما آن مرد برای اینکه همسر اولش متوجه این راز نشود از خواهرزنم جدا شد . خواهرزنم به همراه نوزادش به خانه ما آمد. از آنجا که من مشکل داشتم و نمی توانستم بچه دار شوم، به خواهرزنم پیشنهاد دادم که پسرش را ما بزرگ کنیم. او هم قبول کرد. شهرام را از نوزادی من و همسرم بزرگ کردیم. خواهرزنم هم مدتی بعد از خانه ما رفت و شهرام پیش ما ماند و گاهی به دیدن مادر اصلی اش می رفت. حتی زمانی ...
به خاطر عذاب وجدان 3 شبانه روز نخوابیدم
.... حتی پای همسرم را شکست، از او شکایت کردم اما بعد رضایت دادم. او را با همه بدی هایش دوست داشتم. ساعت 12 شب بهرام به خانه آمد. همسرش هم سه سالی بود که به خاطر اعتیادش از خانه بیرون نمی رفت. خمار بود. با هم درگیر شدند و یک تیر به ابرویش زدم که فریاد زد . بعدچه شد؟ هنوز صدای آن فریاد در گوشم است. بعد او و همسرش را با شلیک گلوله کشتم. نمی دانستم با جسدها چه کنم که با اره برقی ...
تشریح جزییات حادثه هولناک دو سر بریده شده در تهران
دلیل همسرم را در هشتم مرداد ماه به خانه خواهرش فرستادم و من با احمد و همسرش در خانه تنها شدیم. همان روز احمد دوباره شروع به فحاشی و شکستن در و ضربه به دیوار کرد و به داخل آشپزخانه رفت و می خواست به اتاق خودش برگردد که من در را باز کردم و سریع تیراندازی کردم؛ افتاد روی زمین و رفتم جلو و تیر دوم را به سرش زدم. زن احمد با شنیدن صدای تیراندازی آمده بود که ببیند چه شده تا از لای در بیرون آمد با تیر به ...
رپر متهم به قتل ناپدری: می خواستم کمی او را بترسانم
به گزارش افق تازه ؛ رسیدگی به این پرونده از روزسه شنبه گذشته وهمزمان با انتقال پیکرنیمه جان مرد 66 ساله ای به بیمارستان فیروزگرتهران آغاز شد. این درحالی بود که مرد مصدوم قبل ازمرگش اعلام کرده بود ازسوی پسر همسرش که یکی از خوانندگان رپ ایران است هدف ضربه های مهلک قرارگرفته است. سه روز بعد از این ماجرا بود که هوشنگ روی تخت بیمارستان جان باخت و بازپرس سید سجاد منافی آذر دستور بازداشت ...
درگیری را قبول دارم؛ قتل را نه!
...> نمی دانم. احتمال می دهم همان هایی که شب گذشته مهمان خانه حاج خانم (مادرم) و حاج آقا (ناپدری ام) بودند به برادرم خبر داده بودند. چون دعوا در حضور آنها بود. بعد چه اتفاقی افتاد؟ حرف های برادرم را که شنیدم خیلی عصبانی شدم. ظهر بود که به آنجا رفتم. وقتی رسیدم هوشنگ روی مبل نشسته بود. مادرم هم در خانه بود. رفتم داخل موبایلم را روی میز گذاشتم. به او گفتم حاج آقا مگر من نگفتم که با ...
سایه به سایه درتعقیب قاتل همسرکش
خانه بیرون نیامده بود. چندین بار زنگ زدم اما کسی در را باز نکرد؛ چند بار هم با گوشی تلفن همراهش تماس گرفتم اما باز هم جوابی نشنیدم؛ وقتی با نگرانی به همسرش زنگ زدم او هم به تلفن جواب نداد. بسرعت به مدرسه نوه ام هلیا رفتم و کلید منزلشان را گرفتم. همان موقع هلیا گفت: پدرش او را مثل همیشه به مدرسه رسانده و بعد هم به محل کارش رفته است. با شنیدن این حرف بسرعت خودم را به خانه دخترم رساندم و وارد ...
شوهر همسرکش را شناسایی کنید
رویداد24 - پلیس اگاهی از مردم خواست مرد همسرکش که 7 ماه قبل همسرش را به قتل رسانده بود را شناسایی کنند. ساعت 8 صبح روز 16 بهمن ماه گذشته از طریق مرکز فوریت های پلیسی 110 وقوع قتل در خیابان مرزداران - خیابان ابراهیمی به کلانتری 139 مرزداران اعلام شد. با حضور مأموران در محل و انجام بررسی های اولیه مشخص شد خانمی 30 ساله بنام آمنه در داخل منزلش با ضربات متعدد جسم تیز به قتل رسیده است. ...
مرد همسرکش را شناسایی کنید/ عکس
شعبه سوم دادسرای ناحیه 27 تهران، پرونده برای رسیدگی دراختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت. پدرمقتول که باحضور درمحل جنایت باجسد دخترش مواجه شده و موضوع را به پلیس اطلاع داده بود، پس از حضور کارآگاهان درصحنه جنایت گفت: طبق روال هرروز برای بردن دخترم به محل کارش، به دنبال او رفتم اما او از خانه اش بیرون نیامد. چندین بار زنگ خانه را زدم اما او در را باز نکرد. با گوشی تلفن ...
فقط در فیلم ها صحنه قتل دیده بودم
اش گذاشت و چند قدم دورتر روی زمین افتاد. بالای سرش رفتم و فریاد زدم اورژانس خبر کنید، اما کسی کمک نکرد. سپس به پیشنهاد یکی از دوستانم متواری شدم. متهم در پاسخ به این پرسش قاضی که آیا در زمان حادثه ماهیت قتل را درک می کردی یا نه گفت: من فقط در فیلم ها صحنه قتل دیده بودم. با هیچ کسی دشمنی نداشتم و فقط به فکر درسم بودم. فکر می کردم مجازات قتل، زندان است. او در آخرین دفاع خود نیز ...
پیرمرد را کشتم چون 3 بار مرا آزار داد
شامگاه پانزدهم مرداد 95 پسر جوانی به پلیس آگاهی ورامین رفت و از ناپدید شدن پدر 60 ساله اش به نام حبیب خبر داد. وی گفت: دیروز پدرم از خانه بیرون رفت و دیگر بازنگشت. گوشی موبایل او خاموش است و می ترسم بلایی سرش آمده باشد . تلاش پلیس برای افشای راز ناپدید شدن مرد سالخورده آغاز شده بود که پلیس جنازه این مرد را در حاشیه ورامین پیدا کرد. شواهد نشان می داد این مرد با ضربه های چاقو کشته شده ...
جنایتکاری که همسرش را با بنزین به آتش کشید
کار را انجام دادی و جسد را کجا به آتش کشیدی؟ او مرده بود و از ترس نمی دانستم چطور این اشتباه را از بین ببرم. رفتم حیاط و ماشین رنو خودش را نزدیک در ورودی جابه جا کردم و جسد فائزه را روی دوشم به خودرو انتقال دادم بعد هم بردم کنار جاده و جسد را با بنزین سوزاندم. بنزین را از کجا آوردی؟ از باک خودرو 10 لیتر بنزین برداشتم. چرا چند سال راز جنایت را پنهان کردی؟ می ترسیدم. از مرگ واهمه داشتم اما ...
خواننده رپ به قتل ناپدری خود اعتراف کرد
...، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ به ایسنا گفته بود که مقتول که پیرمردی 66 ساله بوده در بیمارستان به دلیل اصابت جسم سخت به سرش و شکستگی جمجمه فوت شده اما پیش از آن، گفته بود که پسر همسرش با او درگیر شده است. حمیدرضا در اعترافات اولیه منکر هر نوع درگیری با ناپدری اش شده و ادعا کرده که تنها مادرش را از خانه خارج کرده و دیگر اطلاعی از قتل ناپدری ندارد. ...
اعتراف خواننده معروف رپ به قتل ناپدری
قرار داده است و من که از درگیری او با مادرم خشمگین شده بودم، به سرعت خودم را به خانه اش در محدوده خیابان شیخ بهایی رسانده و به این اقدام ناپدری ام اعتراض کردم. این خواننده رپ در اضافه کرد: با ناپدری ام درگیر شده و او را مورد ضرب و شتم قرار دادم. سرهنگ حمید مکرم، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ اعلام کرد که مقتول که پیرمردی 66 ساله بوده در بیمارستان به دلیل ...
طنز؛ لکنت وعده های چیز!
پس لابد نتوانسته برای آشپزخانه فرمانداری یک آشپز خوب انتخاب کند. اول فکر کرد مسخره اش می کنم؛ بعد که مطمئن شد این طور نیست، گفت: آخه کارد بخوره به اون شکمت. همه چیز را چرا شکمی می بینی؟ جواب دادم: راست میگی باید خودم حدس می زدم این نیست. چون اگر موضوع مهمی بود، حتما می گفت متاسفانه نتوانستم؛ نه این که همین طور سینه سپر کند و بگوید نتوانستم و نشد. گفت: اما به نظر من ...
اعتراف رپر معروف به قتل پدر خوانده اش
و شتم قرار دادم. پیش از این سرهنگ حمید مکرم، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ به ایسنا گفته بود که مقتول که پیرمردی 66 ساله بوده در بیمارستان به دلیل اصابت جسم سخت به سرش و شکستگی جمجمه فوت شده اما پیش از آن، گفته بود که پسر همسرش با او درگیر شده است. حمیدرضا در اعترافات اولیه منکر هر نوع درگیری با ناپدری اش شده و ادعا کرده که تنها مادرش را از خانه خارج کرده و دیگر اطلاعی از قتل ناپدری ندارد. ...
دردسرهای شیک پوشی و انظباط!!!
فوق لیسانسم را که گرفتم سریع رفتم سربازی. وقتی خدمتم تمام شد در یک شرکت مشغول به کار شدم! آنجا تنها من بودم که فوق لیسانس داشتم! حتی رئیس آنجا هم فوق دیپلم داشت! همه پرسنل و رئیس شرکت بالای 15 سال سابقه کار داشتند و تنها من تازه وارد بودم! خیلی سریع به کار مسلط شدم و هر صبح سر موقع، یعنی وقتی که هنوز درِ شرکت باز نشده بود، پشت در بودم و از همان ابتدای صبح، یعنی وقتی که بقیه پرسنل تا 8 ...
خواننده معروف رپ به قتل اعتراف کرد
مقابل بازپرس ها نشسته است. او گفته است: وقتی به خانه مادرم رفتم، داشت گریه می کرد، دست او را گرفتم و از خانه همسرش بردم اما بعد جنازه ناپدری پیدا شده است و ماجرا زمانی جالب تر می شود که همین چند روز قبل به مناسبت شهادت محسن حججی، حمیدرضا صفت کلیپی منتشر کرد که در سایت ها و شبکه های اجتماعی بازخورد زیادی داشت. او ترانه ای به نام هیهات نیز خوانده است، از دیگر آهنگ های او می توان به ترانه ...
مردی دربرزخ انتخاب؛همسرعقدی یا موقت؟!
زن بیوه ای آشنا شدم که کارمند ارشد یک شرکت خصوصی بود. دو هفته ای از آشنایی مان گذشته بود که داستان زندگی ام را به او گفتم و پیشنهاد ازدواج موقت به او دادم. ابتدا مخالفت کرد اما قول دادم که در کنارش خواهم بود. چند ماه بعد از ازدواجمان خواهر زنم ما را در خیابان با هم دید و موضوع علنی شد. همسرم قهر کرد و به خانه پدرش رفت و همان روزها فهمیدم باردار است. من هم عاشق بچه بودم و وقتی دیدم که که با وجود ...
قاتل: فکر می کردم مقتول خونش حلال است!
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، بیست و ششم اردیبهشت ماه سال 91، مأموران پلیس تهران از درگیری مسلحانه و قتل مرد جوانی داخل خودرو، حوالی پونک باخبر و راهی محل شدند. زن جوانی که سرنشین خودرو بود، به مأموران گفت شوهرش مرتکب قتل راننده خودرو شده و بعد با موتور سیکلت فرار کرده است. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، مأموران با مشخصاتی که از ضارب داشتند، توانستند او را دستگیر کنند. متهم که محمد ...
اخبار حوادث
اینکه شوهرم مدام به من خیانت می کرد و خرجی من و فرزندانم را نمی داد، اما من به هیچ وجه نقشه قتل او را در سر نداشتم. پسرم به تنهایی دست به جنایت زد. وی ادامه داد: آن روز شوهرم برای نماز صبح بیدار شده بود که پسرم از پشت سر به او حمله کرد و گلویش را گرفت. بعد چندین ضربه چاقو به شکم او زد. وقتی شوهرم جان سپرد من و دخترم که به شدت ترسیده بودیم با کمک هم جنازه را به بیابان بردیم و در آنجا رها کردیم ...
راز جنایت خانوادگی مامور سابق ساواک/ تصاویر
بهرام حتی همسرم را کتک زد. به همین دلیل همسرم را روز یکشنبه 8 مرداد به خانه خواهرش فرستادم و من با بهرام و همسرش در خانه تنها شدیم. همان روز بهرام دوباره شروع به فحاشی و شکستن در کرد. از رفتارش خسته شده بودم. سلاح شکاری را که در خانه داشتم، برداشتم. او داخل آشپزخانه رفت. می خواست به اتاقش برگردد که من در را باز و سریع تیراندازی کردم. روی زمین افتاد. رفتم جلو و تیر دوم را به سرش شلیک کردم. زن بهرام ...
جزئیات اتهام یک قتل به روایت حمیدصفت /عکس
خودش نیز مدام درگیر بود و ما همیشه سعی داشتیم وی را آرام کنیم تا اینکه در تاریخ 24 مرداد ماه جاری برادرم که ساکن امریکا است با من تماس گرفت و گفت هوشنگ مادرم را مورد ضرب و شتم قرار داده است و از من خواست که علت این کارش را جویا شوم. وی افزود: خانمی که همسایه مادرم در آلمان است، شب قبل از حادثه به منزل مادرم رفته و صبح روز 24 مرداد قرار بود به آلمان بازگردد که مادرم با من تماس گرفت و از ...
همسایه ها از شلیک های مرد عصبانی به عروس و داماد و صدای اره برقی گفتند و ... + فیلم و عکس
کردند که شب جنایت در همان منطقه آتشی را روشن کرده و بعد از چند دقیقه آنجا را ترک کرده است با مشخص شدن هویت قربانی ها پلیس سراغ پدر مقتول رفت که پدر مقتول به ماموران گفت چند روزی می شود آنها از خانه بیرون رفته اند و دیگر بازنگشته اند، با این حال این پیرمرد 75 ساله به نام پرویز شکایتی درباره مفقود شدن این 2 نفر ثبت نکرده است. پلیس این پیرمرد 75 ساله به نام پرویز را به عنوان مظنون اصلی این ...
کمال خر خور
گیرد و زیرگلویشان را گاز می زند؟ یا از پشت می پرد رویشان و دندان هاش را فرو می کند توی کمرشان؟ کمال روزها می لولید توی کوچه پس کوچه های خاکی محل و شب ها هم می خوابید زیر درخت ها و توی آن گرما و شرجی کُشنده هم نمی مرد. می گفتند از بس دیوانه و وحشی است، زهر رطیل و عقرب هم رویش کار نمی کند. یک بار که بابا صدایش کرده بود بیاید کارگری و انباری بزرگ پشت حیاط خانه مان را خالی کند و جسد آن همه سوسک و موش ...
فکر می کردیم تا ابد دفن شده ایم
این کار دست بردارند. اما کینه ای که از این ماجرا نسبت به ما گرفته بودند، همچنان باقی بود. یک سال گذشت. سال 63 و دقیقاً در همان روزهایی بودیم که صدا و سیمای عراق به اردوگاه عنبر آمده بود. در حال قدم زدن در آسایشگاه بودم که مسئول آسایشگاه من را صدا زد و گفت: ظاهراً عراقی ها با تو کار دارند. وقتی که پیش عراقی ها رفتم، من را همراه با 5 بسیجی دیگر پا برهنه و بدون اینکه اجازه دهند لباس های مان را برداریم ...
راز جنایت خانوادگی مامور سابق ساواک +عکس
بیشتر شد، طوری که بهرام حتی همسرم را کتک زد. به همین دلیل همسرم را روز یکشنبه 8 مرداد به خانه خواهرش فرستادم و من با بهرام و همسرش در خانه تنها شدیم. همان روز بهرام دوباره شروع به فحاشی و شکستن در کرد. از رفتارش خسته شده بودم. سلاح شکاری را که در خانه داشتم، برداشتم. او داخل آشپزخانه رفت. می خواست به اتاقش برگردد که من در را باز و سریع تیراندازی کردم. روی زمین افتاد. رفتم جلو و تیر دوم را به سرش ...