سایر خبرها
تجاوز به دختران و زنان در کانال آب | روش عجیب پسر جوان برای تعرض
باقری پیاده شدم تا به خانه مان بروم. به یکی از کوچه ها رفتم که ناگهان پسر موتورسواری سد راهم شد. به او اهمیتی ندادم اما ناگهان مرا به داخل جوی آب عمیق و بزرگی که در آن جا بود، هل داد. شوکه شده بودم و می خواستم از جوی بیرون بیایم که ناگهان پسر جوان به داخل جوی آب آمد و مرا آزار داد. بعد از آن هم رهایم کرد و متواری شد. با اعلام این شکایت موضوع در دستور کار ماموران قرار گرفت و تلاش برای ...
چاقو به جایم حرف می زد
کنی چطور به بیماری مبتلا شدی؟ شاید همکارانم در غذایم شیشه ریخته باشند. برای درمان به پزشک مراجعه کرده بودی؟ بله، همسرم مرا پیش روانپزشک برد. سابقه بستری در بیمارستان هم داری؟ بله، یک بار خودکشی کردم و بستری شدم. چطور با همسرت آشنا شدی؟ هم دانشگاهی بودیم. من فوق دیپلم می خواندم و مهسا در حال تکمیل پایان نامه لیسانسش بود ...
شب سیاه چریک های سیاهکل
بودند که شب پنجشنبه به سراغ نیری رفته بودند. تغییر تاکتیک عملیات اشرف بعد از بازگشت به تهران مخفی می شود و به جمع بندی دستگیری ها و دشواری های حاصل از آن می پردازد؛ البته آن طور که در کتاب اسم شب، سیاهکل نوشته شده، به جمع بندی نادرستی می رسد و گمان می کند مسئولیت لورفتن با نوشیروان پور است: قرار بود حسن پور به گروه کوه بپیوندد ولی به دلیل رابطه قدیمی با سامع و نوشیروان پور، اگر یکی از آنها ...
اعضای تیم حرفه ای آدم ربایی دستگیر شدند
داده است: در تحقیقات اولیه از شاکی پرونده مشخص شد که در روز حادثه برای خرید مایحتاج روزانه از منزل خارج می شود که ناگهان سرنشینان یک دستگاه خودروی پراید با زور و تهدید او را سوار خودرو کرده و پس از ضرب و شتم و درگیری او را به جای نامعلومی انتقال داده و در یک اتاق تاریک با دست و پا و چشم بسته زندانی می کنند. جانشین فرمانده انتظامی استان البرز اضافه کرده است: متهمان پس از گذشت چند روز از گروگان گیری ...
اتفاق عجیب در نقض حکم اعدام دو شیطان صفت در کرج +عکس
مدارکم را دزدیدند. حدود ساعت پنج صبح بود که در اتوبان کرج - تهران رهایم کردند. در حالی که شرایط وخیمی داشتم هر چه از رهگذران کمک خواستم کسی توجهی نکرد و بی تفاوت از کنارم می گذشتند. ناچار پای پیاده خودم را به پمپ بنزین رساندم و با خانواده ام تماس گرفتم وکمک خواستم و... با طرح این شکایت و درحالی که تحقیقات ویژه کارآگاهان پلیس کرج شروع شده بود پرونده مشابه دیگری روی میزکارآگاهان قرار گرفت. ...
هفت شهر نقاشی ها
مادرم خوشحال هم بودند که می توانم این کار را انجام دهم و شغلی برای خودم دارم، اما چند سال قبل که بعد از این همه سال کار نقاشی به عنوان چهره ی ماندگار انتخاب شدم، آرزو می کردم پدرم زنده بود و من را می دید. عکس ها: مهبد فروزان مثل خامه روی کیک علی اکبر صادقی در کنار کارگاهش یک گالری شخصی دارد. گالری بزرگی با دیوارهای سفید و نورپردازی ای شبیه دیگر گالری ها، البته با ...
زن حسود تلگرام را وسیله انتقام از خواهرش کرد
. وی گفت: مدتی قبل به مهمانی یکی از بستگان دورمان رفتم. در آن مهمانی با زن جوانی به نام سوسن آشنا شدم. او شماره تلفن همراهی در اختیار من گذاشت و گفت متعلق به زن جوانی به نام شیما است. سوسن در ادامه گفت شیما مدتی است برای همسرش مزاحمت ایجاد می کند و از من خواست مزاحم او شوم. سوسن گفت با دوستانم شرط بندی کرده ایم هر کسی بتواند با شیما ارتباط دوستانه برقرار کند، دستمزد خوبی به او ...
اقرار دیوانه به قتل کودک 7 ساله
روز وقتی از مدرسه برمی گشت او را سوار دوچرخه کردم تا به گندمزار برویم و با هم توت بخوریم. وقتی زیر درخت توت رسیدیم وسوسه شدم و قصد داشتم او را آزار دهم که او متوجه شد و پا به فرار گذاشت. نمی خواستم مرا تنها بگذارد به همین خاطر با سنگ به سر او زدم و به خانه برگشتم. او ادامه داد: بعد از چهار روز متوجه شدم اهالی روستا دنبال هادی می گردند. حرفی نزدم و به گندمزار رفتم که دیدم جنازه او روی زمین افتاده است ...
شباهت های حضرت حجت با حضرت ابراهیم و اسماعیل(ع)
بروم و او را ببینم، می رفتم و پدر گفت برو و مادر به غار آمد و ناگهان ابراهیم را دید که چشمانش مانند دو چراغ می درخشد، او را گرفت و به سینه خود چسبانید و شیرش داد و برگشت و پدرش از حال کودک پرسش کرد و مادر گفت: او را به خاک سپردم و مدّتی به بهانه حاجت بیرون می رفت و خود را به ابراهیم می رسانید و او را در آغوش می کشید و شیر می داد و بر می گشت و چون ابراهیم به راه افتاد، مادرش آمد و همان کارها را کرد ...
نیاز به یک خانم بی سرپرست و حدود 30 ساله!
تلگرام آگهی دهنده ارسال می کنیم. هنوز لحظاتی نگذشته که وی پاسخ ما را می دهد و پیام هایی برای ارتباط با او رد و بدل می شود. عامل انتشار این آگهی خود را ... معرفی می کند. در این میان ، بعد از چند روز گفت و گو و ارتباط گیری، وی درخواست های بی شرمانه ای را هم مطرح می کند. آگهی دهنده پس از مدتی درخواست قرار حضوری می کند تا به قول خودش از نزدیک با این خانم آشنا شود. آگهی دهنده آماده فرار! ...
خواننده رپی که قصد عملیات انتحاری داشت/ روایت زندگی یکی از عناصر فراری داعش
... با دوستانم در رقه تماس گرفتم و از آنها خواستم، مرا از اینجا خارج کنند. مهاجران تونسی نه تنها در تمام نقاط رقه حضور داشتند، بلکه در چندین منطقه اکتریت را تشکیل داده و این مناطق به نام آنها شناخته شده بود، مثل مسجد الفردوس در مرکز رقه که به مسجد تونسی ها و کافه الخطاب حوالی میدان النعیم شهر رقه که به قهوه خانه تونسی ها معروف شده بود. حضور گسترده تونسی ها در رقه موجب شده بود، آنها ...
- شوکت حجت - ؛ این خانم همان ایشیزاکی است!
واقعاً صدای من صدای خوبی نیست. البته آدم صدای خودش را خوب نمی شنود اما صدای من واقعاً خاص نیست. صدای خاص یعنی اگر شما آن را شنیدید، برگردید و صاحب صدا را نگاه کنید. البته شاید یک محاسنی داشته باشد. دوران دبیرستان تئاتر کار می کردم. هرسال تئاتر ما در استان اول می شد و مربی تئاتر که شدم، کمی شناخته شدم. بعد بهانه ای شد که تست دادم. با این حساب چه شد که از دوبله سردرآوردید؟ 17 ...
خیلی دوستانه از سپیدرود جدا شدم | اینجا قرارداد نبسته کلی پول گرفته ام
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا روزنامه خبرورشی نوشت: جالب اینجاست که تیم جدید پیام یعنی عثمانلی اسپور فصل گذشته در لیگ اروپا بود و در فوتبال ترکیه تیم ضعیفی محسوب نمی شود. با صادقیان درخصوص رفتن به ترکیه و... صحبت کردیم. در این چند روز خیلی در مورد تو شایعه ایجاد شد. خودت خبر داشتی؟ نمی دانم دقیقاً شایعات چه بود اما زیاد مهم نیست چون وقتی به ترکیه رفتم، دیگر تمرکزم روی ...
خواننده رپی که قصد عملیات انتحاری داشت/ روایتی از شوخی های یک داعشی
10 روز بود، اما بر من بسیار سخت گذشت. با دوستانم در رقه تماس گرفتم و از آنها خواستم، مرا از اینجا خارج کنند. مهاجران تونسی نه تنها در تمام نقاط رقه حضور داشتند، بلکه در چندین منطقه اکتریت را تشکیل داده و این مناطق به نام آنها شناخته شده بود، مثل مسجد الفردوس در مرکز رقه که به مسجد تونسی ها و کافه الخطاب حوالی میدان النعیم شهر رقه که به قهوه خانه تونسی ها معروف شده بود. حضور ...
وحشت یک دختر!
آغاز ساعت ثبت نام عازم نیشابور شدم، پدر و مادرم از این که در شهری نزدیک مشهد تحصیل می کنم راضی بودند چرا که رفت و آمد از مشهد به نیشابور با هزینه کمتری صورت می گرفت. آن روز با وجود آن که دو خواهرم حاضر بودند مرا تا نیشابور همراهی کنند ولی من قبول نکردم و گفتم تنها برای ثبت نام می روم و چند ساعت بعد بازمی گردم، در واقع نمی خواستم مزاحم خواهرانم شوم. این بود که آدرس دانشگاه نیشابور را روی ...
شعر درباره تنهایی به انضمام ترانه های تنهایی
با تو قسمت می کنم سهم کمی نیست گسترده تر از عالم تنهایی من عالمی نیست غم آنقدر دارم که می خواهم تمام فصل ها را بر سفره ی رنگین خود بنشانمت بنشین غمی نیست حوای من بر من مگیر این خودستانی را که بی شک تنهاتر از من در زمین و آسمانت آدمی نیست آیینه ام را بر دهان تک تک یاران گرفتم تا روشنم شد : در میان مردگانم همدمی نیست ...
گفتگو با معروف ترین جن گیر آفریقا +عکس
چوبی را می بینی؟ رویش کنده کاری شده و چیزهایی نوشته اند. البته نمی توانی این نوشته ها را بخوانی چون همه اش کار اجنه است. از او می خواهم تا جن ها را برایم توصیف کند اگر واقعا آنها را دیده و تا این اندازه خودش را به آنها نزدیک می داند، باید اطلاعاتی درباره شان داشته باشد. سعید خودش را نمی بازد. خیلی راحت و بی دغدغه اجنه را این طور توصیف می کند: عمرشان زیاد است. شاید چند صد سال عمر داشته ...
کارگاه مامان شین
تقسیم کردیم. به این ترتیب پای حلوا سوهان در مدرسه باز شد و نخستین سفارش ها را از مدرسه گرفتم. سراغ آقای جلالی رفتم و حلواهای پخته شده توسط ایشان را برایشان فرستادم اما خیلی زود متوجه شدند و اعتراض کردند که آن چیزی که ما در مدرسه خوردیم این چیزی نیست که برای ما فرستاده اید. اینطور بود که مجبور شدم خودم پخت حلوا را آغاز کنم. دستگاه پخت طراحی کردم 12ساعت ایستادن پای دیگ و هم ...
جعبه های چوبی حزب الله برای ارتش شکست ناپذیر!
به لبنان رسیدیم شادی مرا فرا گرفت. تمام شد. یک میلیون درصد مطمئن بودم که آزاد شدم. سرانجام سال ها و ماه ها میانجی گری به ثمر نشست و حکومت آلمان به بزرگترین شاهکار سیاسی و دیپلماسی و حتی امنیتی خود در خاورمیانه و دهه های اخیر نایل آمد. آگست هانینگ رییس اطلاعات خارجی المان: از آن چه تا به حال انجام یافته خیلی خوشحال هستیم. ما موفق به از میان بردن دلهره و کابوس خانواده های ...
دانشور: روحانی، عدم حضور زنان را جبران کند
شهردار بهره ببرد. اگر از شما دعوت شود تا در شهرداری پست اجرایی بگیرید قبول می کنید؟ خیر، ولی تجاربم را در حوزه اجتماعی در اختیار آقای شهردار خواهم گذاشت. البته پیش تر جلساتی با ایشان داشتم که وی را فردی دقیق و جدی در حل بحران های اجتماعی شهر تهران دیدم و معتقدم با تعاملی که ایشان با دولت دارند می توانند تاثیرات پایداری در این حوزه های مغفول مانده داشته باشند. *روزنامه آرمان ...
ستاره هایی که خاموش شدند
... داستان سقوط او از اعتیاد به موادمخدر و لو رفتنش شروع شد، داستانی که تلخی اش با محرومیت و سقوط مضاعفش تکمیل شد. (م.م) به این ترتیب از قله شهرت به زیر افتاد و انگشت نما شد؛ منفور هم شد که خودش خیلی خوب تعریفش کرده است: نمی خواستند (م) باشد، با من مشکل شخصی داشتند، بعد از این که مشکلی برایم پیش آمد روی عکسم قلم قرمز کشیدند و عکسم را چاپ کردند. (م) محروم شد، از همه چیز، ممنوع الخروج شدم، شدم ...
کی روش: کره حتی مرا هم به دویدن واداشت
.... درست است که شاهد یک جنگ نبودیم اما یک فوتبال زیبا را شاهد بودیم که به معنای واقعی بسیار جذاب بود. در این دیدار، کره حتی مرا هم به دویدن وادار کرد. سرمربی تیم ملی فوتبال ایران ادامه داد: در این بازی شاهد حضور بازیکنان جوان بودیم به طوری که چند نفر برای نخستین بار برای تیم ملی بازی می کردند. وی ادامه داد: شاهد اتفاقات فوق العاده ای بودیم چراکه وقتی یکی از بازیکنانمان اخراج ...
پایان جنگ و آغاز فاجعه مؤسسات غیرمجاز
...؛ موج بزرگی از مردم برای سپرده گذاشتن در این شرکت ها به صف شدند و درنهایت کلاهبرداری هایی اتفاق افتاد. بالاخره پس از مدتی چندان دامنه کار اینها بالا گرفت که شعله های آن تا دادستانی و وزارت کشور رفت و همه اینها ورود کردند و ماجرا را تمام کردند. این شرکت ها را بستند و چند نفر را هم دستگیر کردند. برخی از صندوق های قرض الحسنه هم بتدریج همین کار را کردند. (در گفت و گو با نگارنده) دولت ...
نخبه کشی!
جلوی خودرو های دیگر را گرفتم و کمک خواستم. همراه من چند نفر دیگر از بچه ها که مجروح شده بودند از اتوبوس بیرون آمدند و سپس به کمک آنها دیگر دوستانمان را از اتوبوس بیرون کشیدیم. پس از 15دقیقه بود که خودروهای آمبولانس به محل آمدند و دوستانم که آسیب دیده بودند را به بیمارستان منتقل کردند و من آخرین نفری بودم که به بیمارستان آمدم. من از ناحیه شکم و مچ دست آسیب دیدم و به خاطر این که روی خارها و خاک راه ...
پری زنگنه از کودکی و زندگی و کتاب هایش گفت
مورد من نوشته شده، برای همه گفته شده است. من در تهران و از خانواده ای اهل کاشان متولد شدم. خانه پدری ما هنوز در کاشان هست. آن خانه قدیمی هم به هتل تبدیل شده است، وارثان سالمند بودند و توانایی رسیدگی به منزل را نداشتند. حرکت های فرهنگی من گاهی اجباری و گاهی اختیاری بوده است. اگر در مقابل ملت ایران نشسته ام به عنوان یک شاگرد هستم. آن چه از روزگار یاد گرفتم و خواندم را صادقانه در اختیار همه گذاشتم ...
نزدیک به یک قرن تلاش برای آبادی محله
بزرگ شدم. مدرسه هم نرفتم. پدر که نبود مخارج زندگی را تامین کند. باید کار می کردم. هفت بچه قد و نیم داشت پدرم از دو زن. من هم بعد از سربازی رفتم اداره برق. 21 سالم بود. 30 سال در اداره کار کردم؛ کشیک برق بودم. 10 سال هم به خاطر اینکه کارم خوب بود مرا بیشتر نگه داشتند. 50 سال پیش، سه ماه برای زیارت به عراق، سوریه، لبنان، کویت، مصر، اردن و برخی دیگر از این کشورها رفتم. 26 ساله بودم که ازدواج کردم. سه ...
نام خانوادگی طیب چگونه حاج رضایی شد
؛ من هم با چاقو زدم توی سر خودم؛ الانم جاش هست. خودزنی کردید که توجه آن ها جلب شود. آره؛ دیدیم زن ها جمع شدن دستمال کاغذی دادن؛ همین جور خون میومد. (درخشش) بهم گفت که چی شده؟ گفتم داداشم واس دو نمره می خواد رد بشه. گفت تو برو من تک ماده رو درست می کنم. بعد رفتم پیش مکری گفتم چی شد؟ گفت هیچی داداشت قبول شد. با خود آقای غلامعلی حداد عادل آشنایی داشتید؟ البته ...
روایتی عاشقانه از سرگذشت انقلاب
تماشاچی باشد، برای همین نمی توانستم دکوپاژ سینمایی بر آن اعمال کنم، در سینما و با دکوپاژ دست کارگردان باز است. بازیگران رو به دوربین حرف می زنند، مگر پلان های دونفری که روبه روی هم هستند و گفت و گو دارند و آنجا هم سنت رایج از پهلو را انتخاب کردم که مجبور به کات نشوم. اینها همه راه حل بود که چطور تماشاگر حتی در فیلم خودش را از اجرا جدا نداند.من 95 درصد کار را در یک برداشت بدون کات گرفتم که ارتباط ...
اعجاز قرآن در سیاهچال های صدام
، کلاس های مدرسه رزمندگان بود که بچه های رزمنده جهشی می خواندند که خب هر کلاسی که انتخاب می کردی، باید یک جا قبول می شدی، یادم است که به کلاس سوم فرهنگ و ادب رفتم و یک ضرب هم قبول شدم. بعد دیپلم گرفتم و اتفاقاتی در این فاصله افتاد. برادرم در عملیات فاو که شرکت داشت، شیمیایی شده بود. جراحت هایش بدتر شده بود و زیاد شده بود ولی سال 69 که آزاد شدیم، بهتر شده بود . 5 ماه بعد از آزادی دوباره عوت ...
تمام علاقه ام فیلم و کتاب است / کاش زنگ انشاء اصلا تمام نشود
به گزارش ایسنا، سرگرم دیدن کتب هایش هستم که دو نفر هم سن و سال خودش از او می پرسند ، "سبحان" از کتاب های خودت داری؟ او چند تا کتاب را به آنها می دهد. فهمیدم خودش هم نویسنده است، برایم جالب بود و پس از گپ و گفتی کوتاه فهمیدم دوره کاردانی نرم افزار را به تازگی تمام کرده است. این آغاز دعوتش به ایسنا است و روز بعد با انرژی مهمان ایسنا می شود. کاسه ای بر سنگ سرد ، کیفی ...