سایر منابع:
سایر خبرها
ناگفته های دادگاه بنیتا | چرا بنیتا 8 ماهه زودتر پیدا نشد؟ | سوال خانواده بنیتا از قاتل
محاسن بلندی داشت و چشمانی گریان، عکس دخترش را در دستش گرفته بود. هنگامی که چشمش به متهمان افتاد، به طرف محمد (متهم ردیف اول) حمله کرد که قاضی کشکولی از او خواست آرامش خودش را حفظ کند. مادر بنیتا با چادر سیاه در جایگاه ویژه قرار گرفت. صورتش هنوز رخت عزا را از تنش درنیاورده است. بی روح و گونه هایش فرورفته بود، با صدایی لرزان شروع به صحبت کردن کرد. اشک تمام صورتش را تر کرد. در پایان هق هق ...
تکامل بینایی نوزادان، کی متوجه نور می شوند؟
چند روزی است که به دنیا آمده و هر از چندگاهی که چشمانش باز است به اطراف نگاهی می اندازد اما انگار هیچ چیز را نمی تواند تشخیص بدهد و چرخش مردمک هایش نیز کمی عجیب به نظر می رسد. اما زمانی که نور به صورتش برخورد می کند، دست هایش را جلوی صورتش می گیرد و کمی خودش را جمع می کند. مکانیسم بینایی و تشخیص نور نوزادان بسیار جالب است اما خیلی از پدر و مادر ها دقیقا نمی دانند که نوزادشان از کی می تواند نور ها ...
جزئیات جدید از نحوه مرگ بنیتا، دختربچه 8ماهه
...: پدرم بنیتا را شناسایی کرد چون نمی خواستم چهره خندان فرزندم از یادم برود. در ادامه مادر بنیتا درحالی که اشک می ریخت قصاص برای متهمان پرونده در ملأعام را تقاضا کرد و افزود: بابت همه چیز شکایت دارم، این حرمله ها باید به صورت علنی مقابل چشمان پدرومادرهایشان اعدام شوند. مادر بنیتا در پاسخ به سؤال رئیس دادگاه مبنی بر اینکه آیا حاضرید گذشت کنید؟ گفت اصلا گذشت نخواهم کرد. محمد ...
گزارشی از یک لبخند کرم خورده ی غمگین
، حرف که می زند شنیدنی تر است-اصلا خیلی از ما آدم ها بیش از آنکه دیدنی باشیم، شنیدنی هستیم. ناصر هم یکی از همین آدم بود. سر حرف را که باز کردم دیگر یک ریز تا تهران حرف زد همه زندگی اش را به قول خودش روی دایره ریخت. درونش پیدا بود یاد این شعر سهراب افتادم که گفته: ... من اناری را می کنم دانه به دل می گویم خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود ... ...
کار کثیفی که نسرین بخاطر مهرداد کرد / آبرویم رفت پشیمانم
.... او هر روز داد و فریاد راه می انداخت، ولی مادرم توجهی نمی کرد و هر موقع جر و بحثشان بالا می گرفت، قهر می کرد و با هم به خانه پدر بزرگ می رفتیم. مادر بزرگم از او حمایت می کرد. بیچاره پدرم چاره ای نداشت جز آن که از ترس آبرویش هم که شده، کوتاه بیاید. حدود پنج ماه و نیم از آشنایی من و مهرداد گذشت. یک روز که با هم در پارک قرار ملاقات گذاشته بودیم، گفت مادرش مریض است و تا هزینه درمانش را ...
خطرات خوابیدن نوزاد در کنار پدر و مادر (2)
بخوابانید و حالا می خواهید این عادت را ترک کنید، بهتر است از پزشک کمک بگیرید. انتقال یک نوزاد زیر شش ماه از تختخواب پدر و مادر به تختخواب خودش معمولا راحت تر از کودکان خردسال است. هر چه کودک شما بزرگ تر شود، وابستگی بیشتری به شما پیدا می کند و به هنگام این انتقال، دلهره جدایی نیز هر دوی شما را آزار خواهد داد. راه های دیگری هم برای نزدیکی شما به نوزادتان وجود دارد؛ بدون آنکه او را روی تختخواب ...
بچه ها هم به شما ابراز عشق می کنند
گفته می شود، معمولاً یک جور اسباب بازی و یا یکی از وسایل کودک است که کودک آن را جایگزین حضور پدر و مادر می کند و به کمک آن در مواقع استرس زایی که والدین در دسترس نیستند، امنیت خود را تأمین می کند. حضور آن شیء یا اسباب بازی در واقع نمایانگر عشق کودک به شما است، البته به شیوه ای که می تواند آن را تحت کنترل خودش داشته باشد. 5. به شما زل می زند. بچه ها به محض تولد می توانند صدا و بوی ...
پدر مادر من چرا زشتم؟
می کنه با پدر و مادرش این جوری حرف نمی زنه چون در این صورت پول توجیبی ت قطع می شه و نمی تونی خیلی به سر و ریختت برسی و شاید اوضاع از این هم بدتر بشه. در وهله سوم هم می تونین بدون تهدید ازش بخواین که به یه مشاور یا روانشناس مراجعه کنه اینکه بعد از بیست تا عمل جراحی مختلف هنوز هم احساس می کنه که زشته احتیاج به درمان روحی و روانی پیچیده تری داره، تازه آدمی که احساس می کنه زشته همه اش عکس و فیلم از خودش در شبکه های مجازی منتشر نمی کنه! پایان پیام ...
راهکارهایی برای درست رفتار کردن با خانواده همسر
قیاس نکنید. خودتان باشید بعضی ها در معاشرت های اول قبل از عروسی با خانواده ی همسر چنان تصویر جذابی از خودشان به نمایش می گذارند که همه ی فامیل عاشق آنها می شوند. از آن عروس های گوش به فرمان و بی نهایت مهربان که چشم گفتن از دهانش نمی افتد. همین آدم بعد از عروسی تصمیم می گیرد از نقش بازی کردن دست بکشد و بشود خود واقعی اش. در این مواقع است که خانواده ی همسر نسبت به این ...
از خواب ابدی شیوا تا کابوس های نازنین
مهرنوش می خواهد برای پذیرایی بلند شود که تسلیم تعارفات شده و منتظر شنیدن سؤالات می ماند. وقتی از او می خواهم خود و خانواده اش را معرفی کند، نگاهش به دنبال چیزی نامعلوم، زودتر از کلمات بیرون دویده و لابه لای ازدحام خانه گم می شود و می گوید: سکینه رنجبر هستم، مادر مهرنوش ناصری؛ مهرنوش را آهسته تر می گوید و نگاهش خیس می شود. مهرنوش دختر دومم بود که رفت... بعد از کمی مکث ادامه می ...
پیرزن دستفروش
پول درست و درمانی می آورد خانه، خر شد و پالونش دو تا شد و یک زن دیگر هم گرفت. حالا فکر نکنی تا آن روز زندگی خوبی داشتیم و بعد آمدن هوو، روزگارمان سیاه شد، نه؟ اتفاقا خوبیِ آمدن آن زن این بود، روی نحسش را کمتر می دیدم... می دانم ور غر زن ذهنم حق دارد. پیرزن قصه، حراف از کار درآمده. ولش کنی بیست خط حرف می زند: می رفت و ماه ها، خبری ازش نمی شد. شکم گشنه غذا می خواست، مجبور شدم به دستفروشی. چند سالی ...
صدای فریادهای بنیتا را نمی شنیدم
خیابان بود و من هم سعی کردم از ترسم فقط فرار کنم. اصلا صدای فریادهای پدر بنیتا را نمی شنیدم. می دانستم اگر من را بگیرد کتکم می زند. وقتی از صحنه دور شدم بچه را دیدم که روی صندلی عقب بود. او خواب بود. به کیانشهر که رسیدیم بیدار شد و گریه کرد اما دوباره خوابید. من از ترسم که پلیس دستگیرم نکند با سرعت به سمت پاکدشت رفتم و ماشین را در منطقه پررفت وآمدی رها کردم. با کارت هدیه و پول نقدداخل ماشین ...
آیا چشم بَثینه چشمان جهان را در برابر جنگ فراموش شده یمن خواهد گشود؟
به گزارش راهنمای سفر من به نقل از روز سه شنبه ایرنا، وی که همه اعضای خانواده خود را از دست داده هنگام مصاحبه با یکی از شبکه های تلویزیونی یمنی تلاش کرد تا چشم مجروح خود را با کمک انگشتانش باز کند. تصویر این کودک در حین تلاش برای بازکردن چشمش که حکایت از درد و رنج های هزاران کودک یمنی و میلیون ها متضرر از جنگ سعودی علیه یمن بود به سرعت در شبکه های اجتماعی منتشر شد. همزمان کاربران این شبکه ها ...
دلیل مرگ ناپدری خواننده رپ مشخص شد
رپر معروف به نام حمید متهم است 24مرداد ماه امسال در جریان یک درگیری با ناپدری 66ساله اش او را به قتل رسانده است. با این حال خودش می گوید که درگیری را قبول دارد اما قتل را نه. متهم در تحقیقات، ماجرای درگیری را چنین توضیح داد: روز حادثه برادربزرگم تماس گرفت و گفت حاج آقا(مقتول) با مادرم درگیر شده و او را کتک زده است. همین شد که به خانه مادرم رفتم که هوشنگ (ناپدری ام) با تندی با من حرف زد و باعث ...
ماجرای جنایت منافقین علیه سیّد 17 ساله/ می گفت ما اینجا بایستیم و بعثی ها خواهران ما را اسیر کنند؟
کردند به جبهه برود چون میگفتند پدرت رفته جبهه تو را نمی برند اما اسماعیل آنقدر اینطرف و آنطرف رفت تا خودش را به جبهه رساند و آخر به آنچه که از خدا می خواست رسید. 3 ماه به عنوان نیروی بسیجی در جبهه بود و بعد برای اینکه راحت تر به جبهه برود به عضویت ارتش درآمد و 9 ماه به عنوان نیروی ارتش به جبهه رفت. خوابی که به حقیقت پیوست مادر شهید حسینی ماجرای شهادت فرندش را اینگونه تعریف می ...
حادثه ای عجیب در خیابان شهید چمران یاسوج
... شاهدان ماجرا به ریواس جنوب گفتند، تندر 90 قصد دور زدن تقاطع خیابان شهید چمران به سمت هفت تیر را داشت که این راننده جوان پراید از دور متوجه قضیه می شود؛ چشم های این کودک از حدقه بیرون زده بود و صورتش کبود! قابل تامل اینکه در مدت فریاد راننده پراید، زن و شوهر با خیال راحت باهم حرف می زدند. این ماجرا با دخالت راننده پراید و اقدام برای پایین آوردن شیشه و کمک به کودک ختم به خیر شد. ...
پاشنه آشیل تک فرزندی
پایگاه خبری گُلوَنی ، مهدیسا صفری خواه : شریفی یزدی، روانشناس گفت: حدود 34 درصد خانواده های ایرانی تک فرزند و 14درصد بدون فرزند هستند. همین تک فرزندی باعث ایجاد تغییرات زیادی تو خانواده ها می شه. اون زمان که خانواده ها بزرگ تر از این حرف ها بودند هرشب یکی مون برای کل خانواده استندآپ کمدی اجرا می کرد، اصلاً هم این جوری نبود که پدر و مادر وقت واسه رسیدگی نداشته باشن. بعضی ها یه جوری از ...
فرهنگ + شهروندی
از آنکه برسد، او خودش را توی آب انداخته بود. فقط لب حوض ایستاد و از دور نظاره گر پسرش شد. شاید یک ربع هم نشد که در آب بالا و پایین پرید. بعد، انگار که یهو از آب بازی خسته شده باشد، از توی حوض بلند شد و به طرف مادرش رفت. مادر ابروهایش را در هم کشید و گفت: همه جونت رو خیس کردی واسه همین ده دقیقه؟ بعد دستش را گرفت و کمک کرد تا از حوض بیرون بیاید. همانجا، لب حوض نشست و کمی لرزید. مادرش لبخند زد، تلفن ...
نازنین گلچین: از کسی انتظاری ندارم؛ گلایه چرا
ها تمام شده؛ اما باز ادامه می دهد: در این سال ها خیلی ها با من تماس می گرفتند که شرایط حضورِ آقای گلچین را در فلان برنامه یا بهمان رونمایی و غیره فراهم کنم، می گفتم پدر مریض است، توان نشستن ندارد؛ می گفتند عیبی ندارد؛ ما خودمان زیر پاهایش بالشت می گذاریم؛ ما تمام شرایط را فراهم می کنیم، گلچین آن زمان خوب بود و حالا نیست؟ ...
نیروهای ضد انقلاب حتی به عکس دختر نه ماهه ام رحم نکرده بودند/ پدرم در خواب عقدنامه ام را امضا کرد
زمانی که به خانه می آمد موجی از خوشی و صفا تمام خانه را در بر می گرفت. اخلاق خوب آقا محمد با من و خواهر و برادران کوچکش هیچ گاه از خاطرم نمی رود. آقا محمد احترام ویژه ای برای پدر و مادرش قایل بود و همواره با عزت و احترام با آن ها برخورد می کرد. آقا محمد جوان با اخلاق و با حیایی بود و در کنار پدر، مادر و خواهر و برادرانش خیلی با من گرم نمی گرفت، اما زمانی که با هم بیرون می رفتم متوجه عشق و ...
از قعر کوره های آجرپزی تا فراز قهرمانی
سال پیش یعنی همان وقتی که با آرزو و خواهرش عاطفه آشنا شدیم در کوره های آجرپزی اطراف شهر قم مشغول کار بودند. ارتباط اجتماعی بسیار ضعیفی داشتند . به سختی توانستیم آنها را راضی کنیم در طول هفته چند روزی را نزد ما بیایند. اما حالا همه چیز فرق کرده است؛ آرزویی که بشدت گوشه گیر بود و خیلی کم اتفاق می افتاد صدایش را بشنویم، حالا دختر مهربان و دلسوزی است که مدام با همسن و سال های خودش صحبت و حتی آنها را ...
عاملان قتل بنیتا را قصاص کنید
اتوبان امام علی و بعد از تماس مهدی متوجه حضور کودک شدم.قاضی سؤال کرد: متوجه فریادهای پدر و مادر کودک نشدید؟ که متهم گفت: خیر شیشه خودرو بالا بود.رئیس دادگاه پرسید: مهدی کجا به تو ملحق شد؟ که متهم به قیامدشت اشاره کرد و گفت: او پیاده از پشت دکه آمد و سوار خودرو شد. دفاعیات متهم ردیف دوم رئیس دادگاه خطاب به متهم ردیف دوم -مهدی- از او خواست که خودش را معرفی کند.وی گفت: ساکن ...
سردار سلیمانی از انتقال پیکر محسن در روزهای آینده خبر داد
، گفت: شهادت محسن دارای نکات تربیتی بزرگی است و جبهه مقاومت را در نابودی داعش مصمم تر کرده است . حججی در ادامه با بیان اینکه وصیت محسن نشان می دهد که همه چیز را از قبل می دانسته و بر شیوه شهادت خود آگاهی داشته است، اظهار داشت: امیدوارم خداوند متعال توفیق ادامه راه همه شهدای مدافع حرم را به ما بدهد . فرمانده منطقه پدافند هوایی شهید نصر اصفهانی در ادامه با بیان اینکه مادر شهید ...
خدا را شکر که محمود شهید شد
.... زمانی هم که شهید شد, 8 و 9 ماه مشخص نبود به شهادت رسیده و بعد از 9 ماه گفتند که به شهادت رسیده است اما باز هم یقین نداشتند اما به من الهام شده بود او همان اول شهید شده است. ما راضی به رضای خدا هستیم و وقتی گفتند محمود شهید شده ما گفتیم این امانتی بود که خدا به ما داد و در راه اسلام و اهل بیت(ع) رفته است و راه بدی نرفته لذا ما احساس ناراحتی نداشتیم و خدا را شکر می کنیم که در این راه تمام هستی ...
ازدواج و ارتباطات اجتماعی زن و شوهر
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از حرف ناب متاسفانه خیلی ها فکر می کنند فرد با ازدواج، هویت شخصی و فردی خود را از دست می دهد یا باید از دست بدهد!! یعنی دیگر نباید برای خودش حریم شخصی و فردی تعریف کند و نباید سلیقه و علایق شخصی داشته باشد و زمانی رابه خودش اختصاص دهد و متاسفانه ازدواج با این دیدگاه دیوار بلند یک حصار، تعبیر می شود، که فرد را گرفتار خود می کند، در صورتی که باید بر عکس آن ...
ترجیح می دهم بازی نکنم
با پا روی خرده های شکسته شده آنها با عصبانیت راه رفتم؛ در این سکانس حتی یک بشقاب سالم هم باقی نگذاشتم. بعد از پایان این صحنه به من گفتند بشقاب هایی که آن قدر طبیعی شکستی، همه مال آرشیو سازمان بود. علی جان، به من و تو جایزه نمی دهند اکرم محمدی برایمان توضیح می دهد که استاد حتی کارهای خودش را هم نگاه نمی کند. از کشاورز می پرسیم: یعنی شما فیلم مادر را از تلویزیون هم ندیده اید؟ کشاورز ...
نوزاد موقع تولد، چه حسی دارد؟
که به میزان هوشیاری نوزاد خود دقت کنید؛ اما اگر به رغم تمام خستگی ها به او توجه ویژه ای کنید، او به هر گونه تماس، صدا و گرما از جانب شما پاسخ می دهد.او را نوازش کنید، در آغوش بگیرید، با او حرف بزنید و بگذارید عشق میان شما و خودش را بیشتر حس کند. این لحظات نخستین، بهترین فرصت برای شما و نوزادتان است تا یکدیگر را بشناسید؛ اما اگر این فرصت را از دست دادید، نگران نباشید؛ شما فرصت های زیادی دارید تا تمام این احساسات را با نوزادتان تجربه کنید... ...
درخواست قصاص در ملاءعام برای عامل قتل بنیتا
و نتوانستیم سرقت کنیم و دیگر به سمت خانه عمه ام نرفتیم. وی ادامه داد: مهدی به من گفت محمد خودروی پراید روشن است سوار شو و برو . پدر بنیتا خودش را روی ماشین انداخت که ترسیدم و دنده عقب گرفتم که از روی خودرو افتاد. در این حین آیینه ماشین با جسمی برخورد کرد و شکست که حالا متوجه شدم مادر بنیتا بوده است. متهم مدعی شد: من تا زمانی که مهدی زنگ نزده بود متوجه کودک نشدم. گفتم خودرو را ...
درخواست قصاص در ملأ عام برای عاملان قتل بنیتا
را عوض کرده بود. حالا اینجا سؤالم این است مگر می شود در این فاصله بچه را ندیده باشد! در ادامه شاکی در جواب تذکر ریاست دادگاه در قبال بی تابی هایش گفت: آقای قاضی 50 روزه بچه ام را ندیده ام و کسی از حال من خبر ندارد. دلم می سوزد چون بچه ام توان حرف زدن نداشت. . . سپس شاکی خطاب به متهم گفت: بچه ام نمی توانست از خودش دفاع کند، چطور توانستی رهایش کنی؟ پدر بنیتا ادامه داد: در لحظه سرقت فقط محمد را دیدم ...
از اشک های پدر بنیتا تا حضور حرمله در دادگاه! + عکس
...> متهم به قتل بنیتا ادامه داد: مهدی به من گفت محمد خودروی پراید روشن است سوار شو و برو .وقتی اقدام به سرقت کردم پدر بنیتا خودش را روی ماشین انداخت که ترسیدم و دنده عقب گرفتم که از روی خودرو افتاد . وی گفت: در حین فرار آینه ماشین با جسمی برخورد کرد و شکست که حالا متوجه شدم مادر بنیتا بوده است . من تا زمانی که مهدی زنگ نزده بود متوحه کودک نشدم . من گفتم ماشین را داخل کیانشهر رها کنم اما ...