سایر منابع:
سایر خبرها
وصیت نامه حزین و اندوهناک شهید محسن حججی
کارم چه بود که خداوند مرا نخرید. بازگشتم و چهل هفته به جمکران رفتم و از خداوند طلب باز شدن مسیر پروازم را کردم. تا اینکه یک روز فهمیدم مشکل رضایت مادر است. تصمیم گرفتم و آمدم به دست و پای تو افتادم و التماست کردم و گفتم مگر خودت مرا وقف و نذر خانم فاطمه زهرا(س) نکردی و نامم را محسن نگذاشتی، مادرجان، حرم خانم زینب(س) در خطر است اجازه بده بروم. مادرم.... نکند لحظه ای شک کنی به رضایتت که ...
آنجلینا جولی از جدایی اش از برد پیت گفت
انتها اشاره ای هم به جدایی اش می کند و می گوید که می داند مردم درباره او چطور فکرمی کنند – و اشاره اش به ترک کردن پیت است- او می گوید: هرگزتوقع ندارم کسی باشم که همه بتوانند درکش کنند یا دوستش داشته باشند. و این از نظم قابل قبول است ، چون خودم می دانم کی هستم، وبچه هایم هم می دانند کی هستم. او به سرعت با من خداحافظی می کند و من در دل خورشید و گرما پیش می روم تا دروازه سنگین امنیتی به آرامی پشت سرم بسته شود. ...
دستور واحد خدا به 124 هزار پیامبر/ بهشت ملک چه کسانی است؟
و آیات قرآن هم همین را نشان می دهد؛ اما کسانی که با صادقین پیوند دارند، هم عملشان قابل قبول و هم گناهشان قابل بخشش است. امیرالمؤمنین(ع) به ما یاد داده است که سینه سپر نکنید، گردنتان را دراز نکنید، خودتان را به این شکل معرفی کنید و حضرت با همین معرفی نامه می فرمایند: این اقرار، توبه شما حساب می شود، و انا عبدک الضعیف الذلیل ، یعنی من آن قدرت را نداشتم که صادق شوم و ضعیف بودم، خودت هم مرا ضعیف خلق ...
قصه به "سر" رسید؛ شهادت مبارک است ...
در آمده ای دل بیا و عاشق یار ندیده شو گر با تو دعوی غمِ اُمّ المصائب است چون تیغ منحنی حسین اش، خمیده شو خاکی اگر، به رشته تسبیح در بیا گر قطره ای، ز آب وضویی چکیده شو با مرگ چیزی عاید انسان نمی شود این راه بهتر است؛ شهیدِ عقیده شو پروانه وار در تن پیله نهان شدی بر دستها شهید من، این بار دیده شو ای شعر! اگر حدیث تو ...
سلام بابا منم علی کوچکت حالا مرد خانه ات هستم
...> "زینب" (س) زینبی که به عشق دفاع از حریمش از من و مامان گذشتی .. راستی بابا ! می گویند که "سر " نداری ..! نکند نیامدنت برای همین بود ؟! نکند دلت شور مرا می زد ؟! بابای شهیدم ! غصه دل کوچک علی را نخور . من حالا دیگر مرد خانه ات هستم ..! و تو چه "بی سر "چه با "سر "همیشه بابای منی !!! ببین در نبودت چه مردی شده ام ...
جان بازی کنار جانباز
چه مدت زنده خواهد ماند و امیدی هم به ادامه زندگی ندارد. خسته و فرسوده است و آرامش، گمشده ای است که با فکر به مرگ به دنبال آن می گردد. خودش می گوید معلوم نیست تا کی ماندنی باشم؟ دو روز دیگر، 10 روز یا 20 روز؟ می میرم و از مرگ ما نام خوبی برای ایران نخواهد ماند. اما مردم بدانند که من چه می کشم. چیزی به اسم اعصاب برای من که جانباز موجی و شیمیایی هستم، نمانده است. باید هزار بار مرا آزمایش کنند؟ من ...
بسته شعری ویژه شب هفتم ماه محرم
... منم خورشید و تو همچون ستاره بر سر دوشم رخت گردیده چون ماه بنی هاشم تماشایی تبسم های تو دل برده از عباس و از اکبر تلظی های تو داده حرم را شغل سقایی به قد کوچک و سن کمت نازم که تا محشر دهد زخم گلویت آب بر گل های زهرایی تو دیشب تا سحر بیدار بودی و در اطرافت صدای العطش گردیده بود آوای لالایی تبسم کن که می بینم سر ببریده ات با ...
بر بیت بیت پیکر تو خیره مانده ام؛آه ای غزل!چگونه ببینم قصیده ات
تو در دست چه کس پیچیده نیست تیغی که لبی از تن تو تر نکند بس که از پیکر تو چشمه ی خون جوشیده چقدر خاک نشسته به تنت، اما نه تن تو مثل غباری به زمین خوابیده هر کجا می نگرم زخم هلالی داری رختی از نقش سم اسب تنت پوشیده صفحه صفحه شده ای و به خودم می گویم این کتابی ست که شیرازه ی آن پاشیده شعر دیگر این مصیبت جانکاه را، قاسم صرافان و از زبان خود ...
تو چه کردی که خدا،سعادت نگاشتن نهج البلاغه را ارزانی ات داشت
بالیده است. چگونگی پیدایش کتاب نهج البلاغه در آغاز جوانی و طراوت زندگی، دست به تألیف کتابی در خصائص و ویژگی های ائمّه علیهم السّلام زدم که مشتمل بر خبرهای جالب و سخنان برجسته آن ها بود. انگیزه این عمل را در آغاز آن کتاب یاد آور شدم و آن را آغاز سخن قرار داده ام. پس از گرد آوردن خصائص امیر مؤمنان علیه السّلام مشکلات و حوادث روزگار مرا از اتمام بقیّه کتاب ...
روز ششم محرم، شهادت حضرت قاسم بن الحسن (علیه السلام)/ وقایع روز ششم محرم سال 61+ مداحی
رجلیه (1) یعنی قاسم شروع کرد دستها و پاهای ابا عبد الله را بوسیدن.آیا این[صحنه]برای این نبوده که تاریخ بهتر قضاوت کند؟او اصرار می کند و ابا عبد الله انکار.ابا عبد الله می خواهد به قاسم اجازه بدهد و بگوید اگر می خواهی بروی برو،اما با لفظ به او اجازه نداد،بلکه یکدفعه دستها را گشود و گفت: بیا فرزند برادر،می خواهم با تو خداحافظی کنم.قاسم دست به گردن ابا عبد الله انداخت و ابا عبد الله دست به گردن جناب ...
منظومه ای گرانسنگ در توصیف حماسه حسینی
لختی سبک تر زن رکاب / تا ببوسم آن رخ دلجوی تو/ تا ببویم آن شکنج موی تو / شه سراپا گرم شوق و مست ناز/ گوشه چشمی به آن سو کرد باز / دید مشکین مویی از جنس زنان/ بر فلک دستی و دستی بر عِنان / زن مگو مرد آفرین روزگار / زن مگو بنت الجلال اخت الوقار / زن مگو خاک درش نقش جبین / زن مگو دست خدا در آستین / باز دل بر عقل می گیرد عِنان / اهل دل را آتش اندر جان زنان... / پس ز جان بر خواهر استقبال کرد / تا رخش ...
مثل فرهاد زدم تیشه به سنگ
چشم عاشقت من ارمغان آورده ام سپس ایشان با ذره بین به این اثر نگاه کرده و پرسیدند اینو چه جوری نوشتی؟ و من دوباره اجازه گرفتم تا با زبان شعر بگویم: هر شب کسی می آید و در سینه ام جا می کند دست مرا می گیرد و آهسته برپا می کند یک سنگریزه یک قلم، شمعی به آتش می زند خود می رود در کنج شب، ما را تماشا می کند سیل سخن از آسمان اشک مرا کرده روان این سان که شد رقص قلم ...
انگار به یاری حسینش، حسن آمد
...، قاسم نوجوونه. هنوز مویی به صورت نداره؛ همون صورتی که دشمن نوشته مثل پاره ماه! همه گشتیم، ولی نیست به اندازه تو نه کُلَه خودی و نه یک زرهی، نه سپری من از آنجا که به موسایی ات ایمان دارم می فرستم به سوی قوم، تو را یک نفری از همه این ها هم که بگذریم، قاسم با اون اَحلیٰ مِنَ العَسَل گفتن شب عاشوراش، ولوله ای به راه انداخته. همه اهل حرم دارن ...
پسر محبوب برانکو از کم لطفی ها دلگیر است
تاکستان را از یاد نمی برم. *خیلی از نوجوانان و جوانان شهرستانی آرزوی رسیدن به جایگاه امروز تو را دارند. برای این قشر عاشق فوتبال چه توصیه ای داری؟ بله خیلی ها دوست دارند که در شرایط امروز من باشند و بنده هم به این موضوع واقفم و توصیه ای که می توانم به این عزیزان داشته باشم این است که باانگیزه تمرین کنند و هیچوقت نا امید نشوند. هرکس انگیزه داشته باشد و با امید تلاش کند به ...
ژن خوب در واقعه عاشورا
نمازهایش هردو کربلایی شده بودند انگار! دربانان بهشت بُریر بن خُضیر البته شهرتش تنها به خاطر آنچه بالاتر گفتیم نبود. حتی وقتی پدر و آبا، اجداد، نژاد و قبیله اش را بررسی می کنیم به قبیله همْدان می رسیم که به شجاعت و پاکدامنی شُهره بودند و می گویند حضرت علی (ع) در باره شان گفته اند: اگر دربان بهشت باشم، اجازه ورود بدیشان می دهم و خوش آمدشان خواهم گفت . نه اینکه فکر کنید قرار است ...
اولین گفتگو با قاتل ستایش قریشی در زندان
خانواده ستایش چه تقاضایی داری؟ آن زمان بچگی کردم. چون مواد و مشروب مصرف کرده بودم حالت عادی نداشتم. محله مان هم شرایط عادی نداشت. من در این شرایط مرتکب اشتباه شدم. از خانواده ستایش می خواهم که من را ببخشند. من ستایش را مثل خواهرزاده کوچکم دوست داشتم. کشیدن شیشه من را بدبخت کرد. اگر حالت عادی داشتم، دست به این کار نمی زدم. خیلی ها تو را خوب نمی شناسند. اگر بخواهی با مردم صحبت و از ...
ای راه نشان داده شده، راه نشان مان بده
... تو را به مُحرَم حسین علیه السلام مرا هم مَحرَم کن... می توانستی آنقدر وابسته ام کنی که نتوانم از داشته هایم دل بکنم...اما خدایا، از همه چیز دل بریده ام... از زن و فرزندم گذشتم... دیگر هیچ چیز این دنیا برایم ارزشی ندارد جز آنچه مرا به تو برساند... پس ای که مرا خوانده ای؛ راه نشانم بده ... و ما از تو می خواهیم که ای راه نشان داده شده، راه نشان مان بده. منبع: ...
عشق است چنین لاله پرپر دادن؛ در راه شما، علی اکبر دادن
هیئت ها پرچم “یا علی” تکان دادی روزهای جهاد می آمد دل تو راهی سفر می شد آه اگر وقت رفتن تو نبود قفس خانه تنگ تر می شد آن قدر بال و پر زدی آخر در و دیوار آسمانت شد تا که در این مسیر گم نشوی دُرِّ “یا فاطمه” نشان ات شد گفتی از رفتن و نپرسیدم وقت برگشتن تو را حتی شرط کردی که برنگردانند بوی پیراهن تو را حتی ...
شهید محسن حججی در شعر شاعران البرزی
گذاشتی تو رفتی و نگاه من به جاده ای که رفته ای پر از خبر ولی مرا چه بی خبر گذاشتی سکوت کرده ام ببین پس از نگاه آخرت برای خلوت شبانه چشم تر گذاشتی به گوشه ای نشسته ام و بی خیال رفتنت که سر کنم بدون تو بگو مگر گذاشتی برای اینکه محسنی دوباره جلوه گر شود به جای خود برای من تو یک پسر گذاشتی شکوه رفتن تو در تمام شهر پر شده ...
بداهه جمعی از شاعران تقدیم به همسر شهید محسن حججی
به گزارش پیک نکا ،به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ جمعی از شاعران پنجمین کنگره بین المللی شعر بانوان عاشورایی بنیاد آیه های ایثار و تلاش بداهه هایی را به صبر زینبی زهرا عباسی همسر گرانقدر شهید والا مقام محسن حججی تقدیم کرده اند. در دلت شور زینبی داری مرحبا،آفرین به تو خواهر چون شهید مدافع حرم ات قصه را خوانده قلب تو از سر نغمه مستشارنظامی در ...
راز سید عماد/دفترچهارم
عمل کنی و بهت میگم تا زنده ام به کسی چیزی نگویی ،گفتم : چشم ،گفت: من سالها قبل حدود ده سال پیش تو عالم خواب دیدم در خانه قدیمی دو طبقه ای هستم، و از پله پایین می آمدم و حضرت آقا (مقام معظم رهبری) داشتن می آمدن بالا بهم برخوردیم سلام دادم ،جواب سلام را با این نکته جواب داد: آقا سید محمد حسین علیک سلام .من تاچند روزی درپوست خودم نمی گنجیدم وخوشحال بودم .چون من خیلی سادات رو دوست دارم ...
گپی با قیصر دفاع مقدس
، ادامه می دهد: اول قبول نکردم، اما وقتی فیلمنامه را دست گرفتم نتوانستم قصه را رها کنم، بی وقفه خواندم و آخرش حتی به گریه افتادم چون حس خیلی عجیبی داشت. بعدها هم که سر کار رفتم متوجه شدم شخصیتی که بازی می کنم مربوط به شهید حسین سوری بود و بخش اعظمی از فیلم بر اساس خاطرات او نوشته شده بود. کلا فیلم در زمان خود کار بسیار موفقی شد و شاید اگر در پذیرش آن کمی تعلل کردم بخاطر این بود که فکر می کردم تئاتر ...
آرزوهای دختر کشتی گیر؛"یزدانی سوم" + فیلم
تکواندو بود. پدرم به من گفت خودت یکی از این رشته ها را انتخاب کن وقتی به تماشای ووشو رفتم بچه های تالو مشغول به فعالیت بودند و چون حرکات نمایشی بود و هیجانی در آن وجود نداشت رغبتی به آن نداشتم اما برعکس با تماشای تکواندو که دیدم همه در حال مبارزه کردن هستند بسیار علاقه مند شدم و در تکواندو ثبت نام کردم. شاید اگر آن روز بچه های ووشو مشغول ساندا بودند ووشو را نیز انتخاب می کردم. *هر مدالی که ...
آرزوی شهادت یک نوجوان
از آن من بگیرید و بروید؛ زیرا مقصود این جماعت کینه توز من می باشم و چون مرا یابند به شما تعرضی نرسانند. مورخین گزارشی از رفتن اصحاب ننوشته اند و جز اظهار فداکاری و پایداری از یاران امام چیزی نقل ننموده اند. و چون یاران و اصحاب بر آمادگی برای حماسه سازی و شهادت تاکید نمودند. امام به ترسیم حادثه بزرگ عاشورا پرداخت و فرمود هر کس می ماند بداند فردا چیزی جز شهادت نیست. قاسم بن حسن که در این ...
ماجرای آزاده ای که در سومین سالگرد شهادتش، از اسارت بازگشت+ اسناد
تشویق میکرد(حل حل)محکم محکم بادکن با زحمت زیا دیک انگشت ازدستکش پراز بادشد بعد از آموزش وتوصیه به اینکه تنها درمان شما فعال کردن ریه است تا جراحات آن تخلیه شود؛ چون توان صحبت کردن نداشت اما روز بعد که به حرف آمد، خود را "عبدالله دل افروز" از تیپ حضرت امیرالمومنین ایلام و اهل طایفه بولی معرفی کرد. وی پاسداربازنشسته وهم اکنون دربیمارستان قایم عج مشغول به خدمت است. امیرابوهاجرکی بودچه ویژگی داشت ...
روایت حماسه رزمنده ایرانی فاطمیون در محرم امسال +تصاویر
بود که پس از جانبازی از ناحیه دست و پا در اول مهرماه و مصادف با دوم ماه محرم الحرام به مقام رفیع شهادت نائل شد. پدرش شهید سنجرانی می گوید: رضا در 40 سالگی شهید شد و امروز بعد از 40 سال احساس می کنم پسرم را نمی شناختم، انگار از جنس ما آدم های عادی نبود، من خودم هم سال ها در جنگ هشت سال دفاع مقدس بودم اما رضا از من پیشی گرفت، او لایق شهادت بود و من نه. خانه پدری شهید سنجرانی در منطقه قاسم ...
اشعار ویژه شب هفتم ماه محرم+اشعار زیبای خود را ارسال کنید
... نعره خواهم زنم از دل نتوانم پسرم مادرت دیده به راه است که سیراب آیی با چه رویی تن تو خیمه رسانم چه کنم بی هوا تیر رسید و نفسم بند آمد با نگاه تو گرفته ست زبانم پسرم خون من گردن آنکس که گلوی تو برید حسرت بوسه نهاده به لبانم پسرم صبر کن تا پر قنداقه ی تو پاره کنم سخت جان می دهی ای راحت جانم پسرم ز ...
ادب حُرّ نسبت به حضرت زهرا(س) موجب نجاتش شد/ حر با همه گناهش، برگشته در پناهت یاحسین(ع)
که به وسیله من خدا شما را هدایت کند، پس اگر بر سر عهد و پیمان خود هستید من به شهر شما می آیم و اگر آمدنم را ناخوش می دارید، من باز گردم. حر و سپاهیانش سکوت اختیار کردند و هیچ نگفتند. پس امام(ع) به مؤذن دستور داد که اقامه نماز ظهر را گفت. امام(ع) به حر خطاب کرده فرمودند: "می خواهی با یاران خویش نماز بگزاری؟" حر پاسخ داد: "نه؛ تو نماز می گزاری و ما نیز به تو اقتدا می کنیم." پس ...
سبک زندگی را از فاطمه(س) بیاموزیم
خدا مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، بازداشت. این محقق و پژوهشگر حوزوی ادامه داد: صدیقه کبری(س) چنان به همسر گرامی خود علاقه مند بودند و با آن حضرت همدلی داشتند که بعد از وقایع تلخ ماجرای سقیفه و فدک که دل حضرت را شکستند و به خانه اش حمله کردند، آن گاه که امیرالمومنین(ع) وارد منزل شدند و فرمودند: آن دو نفر برای عیادت تو آمده اند، حضرت زهرا(س) در کمال تواضع و مهربانی فرمودند: یا علی ...
سنگ تمام مشهدی ها در میزبانی از شهید محسن حججی/ عشقی که به سر رسید
به نام الله اش، سر از پا نمی شناختند. از ورودی های مملو از جمعیت حرم رضوی که عبور کنی، چیزی جز زمزمه یا حسین و نوای یا رضا و یا زینب نمی شنوی، گونه ات حالا خیس است، نه تنها از اشک چشمانت زیرا امروز باران نیز به استقبال محسن آمده و آسمان هم همچون هوای دل مردم، ابریست. سرت را به سوی آسمان می چرخانی، پیش از ابرهایی که در دل آسمان جا خوش کرده اند، پرچم هایی مزین به اسما مبارک یا ...