سایر منابع:
سایر خبرها
قاتل در دادگاه: در زندان،هم بندهایم به من یاد دادند قتل را به گردن همسر مقتول بیاندازم
شرق نوشت:اردیبهشت سال گذشته زنی به مأموران کلانتری ولنجک خبر داد شوهرش به قتل رسیده است و جسد او را در اتاق خواب پیدا کرده است. با توجه به این گزارش مأموران پلیس و بازپرس ویژه قتل در محل حاضر شده و تحقیقات خود را آغاز کردند. در بررسی های اولیه همسر مقتول مدعی شد یکی از اقوام همسرش جنایت را مرتکب شده است. او در این باره گفت: 10 روزی بود که یکی از اقوام همسرم به خانه مان آمده ...
ماجرای مسخره شدن قاتل طبقه 13 برج سعادت آباد توسط همسلولی ها در زندان
این جنایت صبح 25 اردیبهشت سال گذشته در منطقه سعادت آباد رخ داد و پلیس و بازپرس جنایی را به محل کشاند. مردی 50ساله داخل با ضربه چاقو به رسیده بود و همسر وی در تحقیقات اولیه مدعی شد که قتل از سوی یکی از بستگان نزدیک شوهرش به نام محمد که شب حادثه مهمان خانه آنها بوده صورت گرفته است. این زن گفت: شب قبل یکی از بستگان همسرم به خانه مان آمد و قرار شد او پس از خوردن شام در خانه ما بماند. او و ...
برنامه تلویزیون برای عاشورا و تاسوعا: پخش مختارنامه و 50 فیلم دیگر
...> فیلم تلویزیونی روز عزیز به کارگردانی محسن توکلی، پنج شنبه 6 مهرماه ساعت 10 از شبکه سه سیما پخش می شود. در این فیلم با نقش آفرینی مینا جعفرزاده و افشین نخعی خواهید دید: ملوک پیرزنی است که پزشکان وی را به دلیل سرطان جواب کرده اند. آخرین آرزوی ملوک برگزاری مراسم عزاداری و نذری ظهر عاشورا می باشد. متاسفانه به دلیل اختلافات و سوءتفاهم های پیش آمده بین فرزندان بعد از 6 سال توقف این مراسم ...
پایان داستان خیالی عامل جنایت سعادت آباد
از 10 روز قبل به خاطراینکه جایی برای زندگی نداشت به طور موقت میهمان خانه ما شده بود. تا اینکه شب گذشته همراه ما به جشن عروسی یکی از بستگان آمد. ساعت 11 شب که به خانه برگشتیم من و مادرم در یک اتاق خوابیدیم و همسرم و محمدهادی نیز در اتاقی دیگری به خواب رفتند. اما حدود ساعت پنج و نیم صبح با شنیدن صدای درگیری، هراسان ازخواب پریده و به طرف اتاق شوهرم رفتم. ولی پس از باز کردن در ناگهان محمدهادی را دیدم ...
ناگفته های لیلای 22 ساله که در میان چند مرد در قمارخانه دستگیر شد
به همان دوستی که معتادم کرد، می دادم و او موادرا می خرید و با هم مصرف می کردیم. روزی چند بار مواد مصرف می کردی؟ روزی یکی دو بار باید مصرف می کردم در غیر این صورت خماری دیوانه ام می کرد. برای ترک به کمپ نرفتی؟ چند بار مادرم به زور مرا به کمپ برد. هر بار سه هفته تا یک ماه بستری می شدم اما وقتی بیرون می آمدم دوباره مصرف شیشه را شروع می کردم. ...
گزارشی از وضعیت زنان فروشنده در مترو
از او نگیرم، حاضر به مصاحبه بود. سارا، 54 ساله، با سابقه 12 سال کار در مترو. قبلا لوازم آرایش و جوراب زنانه و چیزهایی از این قبیل می فروخته و الان هم، راستش هر چه بساطش را نگاه کردم، متوجه نشدم کالای فروشش چیست! هر روز پنج، شش ساعت در مترو دستفروشی می کند؛ هر وقت که بیرون از مترو کار خاصی نداشته باشد. متاهل است با سه فرزند. دو پسر و یک دختر. بچه هایش 31، 23 و 21 ساله اند. کوچک ترها، دانشجو هستند ...
وصیت نامه شهید مدافع حرم محسن حججی منتشر شد/ خودتان را برای جنگ با اسرائیل آماده کنید+ تصاویر
...... نمی دانم چگونه خوشحالی ام را بیان کنم و چگونه و با چه زبانی شکر خدای منان را به جای بیاورم... به حسب وظیفه چند خطی را به عنوان وصیت با زبان قلم می نویسم... نمیدانم چه شد که سرنوشت مرا به این راه پر عشق رساند... نمی دانم چه چیزهایی عامل آن شد... بدون شک شیر حلال مادرم، لقمه حلال پدرم و انتخاب همسرم و خیلی چیزهای دیگر در آن اثر داشته است... عمریست شب و روزم را به عشق ...
چرا نخبه های ایرانی تمایل به بازگشت ندارند؟
شوخی ندارد و کار کردن برای شان عار نیست. شغل داشتند خارج از کشور خیلی مهم است، اینکه شما سر بار جامعه و خانواده ات نباشی. یک نکته دیگری که مهاجران نگرانش هستند، بازار کار است. مدام از خودشان می پرسند که اگر به ایران برگردم قرار است با این تخصص کجا کار کنم؟ بله شما وقتی چند سال ایران نباشی به احتمال زیاد تمام آشناها، دوستان و اصطلاحا لینک های کاری تان را از دست داده اید. آن ...
این خانواده جزو آمارها نیست
نمی آیند و کار نمی کنند. "نسیبه" و "جمیله" هر دو در یک کارگاه کار می کنند و روی هم حقوق یک کارگر را می گیرند تا کرایه و خرج خانه مادرشان را که در روستای دیگری همان نزدیکی هاست را بدهند. ناز بی بی سال تولد هیچ کدام از بچه ها را یادش نیست. آنها حدس می زنند 15،16 سالشان باشد. به قول خودشان، الکی یک روز را مشخص کرده اند و جشن تولد می گیرند. یکی شان اصلا به مدرسه نرفته و فقط قرآن خواندن بلد ...
مرگ مرموز یک زن باردار و فرزندش در بیمارستان
شوهر و پسر سه ساله اش - محمدامین - را تنها گذاشت. به گزارش قانون به نقل از روزنامه ایران، همسر زن جوان در تشریح جزئیات واقعه غم انگیز گفت: شرایط همسر28 ساله ام تا چند روز قبل از پایان دوره بارداری طبیعی بود. اما سه شنبه شب گذشته، به یکباره سکینه به سرفه افتاد که بشدت نگرانش شدم. به همین خاطراو را شبانه به بیمارستان بردم. اما تیم پزشکی پس ازبررسی ها وضعیتش را طبیعی دانستند و اعلام کردند ...
دلتنگی هایم برای سردار...
برادر از جنگ و...بود. روزهایی که در آن دلهره و ترس موج می زد، روزهایی که سرمایش استخوان سوز و گرمایش تب دار بود، روزهایی که همه جای خاک ایران بوی شهادت و ملکوتی شدن می داد، روزهایی که همه مردم یک دل و یکرنگ بودند. روزهایی که وقتی خبر ورود جنازه های شهدا به گوش مردم شهر می رسید زن و مرد، پیر و جوان در برف، باران و داغی تابستان خود را میعادگاه می رساندند در حالیکه که به پهنای صورتشان اشک می ...
اعتراف پدر خشمگین به قتل پسر 3 ماهه
بعد از جدال 15روزه تسلیم مرگ شده است. تحقیقات ادامه داشت تا این که چند روز پیش پزشکی قانونی نظر داد علت مرگ نوزاد سه ماهه خونریزی مغزی بر اثر اصابت جسم سخت بوده و او به قتل رسیده است. بنابراین پرونده برای تحقیقات بیشتر از دادسرای ناحیه 11 تهران به شعبه سوم دادسرای جنایی تهران منتقل شد و دوم مهر امسال، پدر 30 ساله او به نام جعفر با دستور بازپرس سجاد منافی آذر به اتهام قتل بازداشت شد. ...
مرگ مرد میانسال در دعوای خیابانی
چند بار به اورژانس زنگ زدم و ماجرا را خبر دادم. امدادگران اورژانس که آمدند وضع او را بررسی کرند، اما وی فوت شده بود. همان موقع ترسیدم و می خواستم بروم که بازداشت شدم. همچنین برادر مقتول که در دادسرا حاضر شده بود، به قاضی پرونده گفت: برادر ناتنی ام چند سال پیش از همسر و بچه هایش جدا شده بود و تنها زندگی می کرد، نمی دانم چطور در این درگیری به قتل رسیده است. با توجه به گفته های این مرد که مدعی است قاتل یک کارگر فصلی بود، تحقیقات برای رازگشایی از این جنایت ادامه دارد. جام جم 110 ...
دوبار ممنوع القلم شدم
! ماجرای ممنوع الکاری شما پیش از انقلاب چه بود؟ اواخر دوره شاه بود، حدود سال های 52 تا 54، یک سری کار در روزنامه آیندگان کشیدم. در آن روزنامه هفت هشت سال بود که کار می کردم و بهترین کارهای ژورنالیستی ام را که کاریکاتورهای روز بود، در صفحه نخست آیندگان چاپ می شد. خیلی هم تند و شدید بود؛ علیه مسائل سیاسی که در مملکت اتفاق می افتاد. در همان روزنامه من کارهایی را شروع کردم که خارجی ها در مطبوعات شان ...
تحلیل یک جامعه شناس از یک سفر به ترکیه
... تحلیل جامعه شناسانه از یک سفر به ترکیه/ما به افراد آموزش می دهیم، تربیت نمی کنیم قبلا و در سال 1364 با ماشین و به همراه اعضای خانواده ام، به آنکارا رفته بودم. خیلی خاطره خوبی داشتم. برای ما، سفر جالبی بود که در آن شرایط یعنی 32 سال پیش، با پیکان خودم و با دو بچه و همسرم و یکی از دوستانم، به ترکیه رفتیم و برگشتیم. خاطره جالبی از آن سفر داشتم. حالا که ما دیگر من و همسرم ...
گزارشی از انتقال اسپرم در زندان
...> این زوج فلسطینی همچنین صاحب دو دختر هستند. دلال الزبن، همسر این زندانی، با ابراز خوشحالی از به دنیا آمدن این نوزاد اظهار داشت: همسرم و من، دختران و خانواده هایمان مدت زیادی چشم انتظار این لحظه بودیم. زمانی که دختر اول این زوج 18 ماهه بود، سربازان اسرائیلی عمار الزبن را بازداشت کردند. همسر وی در آن زمان دومین دختر را پنج ماهه باردار بود. به گفته ی خواهر 16 ساله این نوزاد ...
قتل نوزاد در اصرار پدربزرگ و و مادر بزرگ به طلاق عروس + عکس قاتل و نوزاد
نشان داد زن و مرد جوانی 12 روز قبل امیر علی سه ماهه را در حالی که حالش بد بوده به بیمارستان آیت الله کاشانی منتقل می کنند تا اینکه پس از چند روز بستری در این بیمارستان با نظر تیم پزشکی برای ادامه درمان به بیمارستان حضرت رسول (ص ) منتقل می شود. پس از این تیم پزشکی تلاش زیادی برای نجات جان نوزاد انجام می دهند، اما در نهایت نوزاد سه ماهه پس از 12 روز فوت می کند. معاینات پزشکی و بررسی های پلیسی ...
دختر 10 ساله شاهد سلاخی مادر و خواهر توسط عمو
به گزارش شهدای ایران ، آذین -10 ساله- گفت: چند روز قبل از حادثه، عمویم به خانه ما آمد و گفت که می خواهد خانم جوانی را که از آشنایانش بود به خانه ما بیاورد اما مادرم بشدت مخالفت کرد. بعد از رفتن عمویم، مادرم با زن جوان تماس گرفت و او را نصیحت کرد. عمویم که از این موضوع با خبر شده بود به مادرم گفت: همان طور که آبرویم را بردی آبرویت را می برم و داغت را به دل خانواده ات می گذارم.شب حادثه هم عمویم در ...
زنان راوی قصه های ماندگار دفاع
بچه هایم هر کدام به فاصله سه سال از همدیگر کوچک بودند، وقتی جنگ آغاز شد و آژیرهای قرمز به صدا در می آمد نمی دانستم با 6 تا بچه قد و نیم قد کجا فرار کنم. پسرم 2 تا از خواهرهایش را بغل می کرد و من نیز سه تای دیگر را با خود می بردم تا در سنگر پناه بگیریم. ساعدی اظهار داشت: وقتی وضعیت سفید شد و خطر از بیخ گوشمان رد می شد به مسجد محله رفته و به بقیه خانم ها کمک می کردم. روزهای خیلی بد و ...
سریال دردناک بیمارانی که نیازمند پرستار تمام وقت هستند
تصادف زیر و رو شده می گوید: 40 سالم بود که تصادف کردم الان 57 ساله ام. 10 سال اول دوست و آشنا و خانواده به فکرم بودند، می گفتند بالاخره خوب می شوم اما نشد که نشد. پسرم رفت، دخترم ازدواج کرد، رفت تهران. می شد نگهشان دارم؟ نه شما بگو می شد؟ زنگ زدم به همین مؤسسات پرستاری که دو سه سال اول خوب بود و پرستارهای خوبی می فرستادند اما این سال ها که دیگر هر که آمد یک بلایی سرم آورد و رفت. می توانم دستهایم را ...
یادکردی از شیرمرد جبهه ها مرحوم حاج ذبیح الله بخشی + عکس
که حتی جانشین لشگر هم تانک شکار می کرد. فشار دشمن روحیه بچه ها را ضعیف کرده بود. از زمین و آسمان گلوله می بارید. ناگهان حاجی بخشی از گرد راه رسید با همان پاترول و بلندگوی معروفش. از راه نرسیده شعار داد: کی خسته است؟ بچه ها جان دو باره گرفتند و فریاد زدند: دشمن بمب روحیه " بمب روحیه" بود، حاجی وقتی دید: برای بچه ها (رزمندها) ، روحیه از مهمات خیلی بهتر است. شروع کرد به شعار ...
زندگی یک جانباز روی صندلی پارک!
و همسرم سلب شد. عاقبت از شهرداری به سراغ مان آمدند و بنیاد حمایت از جانبازان مطلع شد و به بیمارستان ایرانیان ارجاعم دادند اما بیمارستان قبولم نکرد. ساعت 11 شب بود. گفتم لااقل بگذارید امشب را اینجا بمانیم و فردا برویم. قبول نکردند و همان شب بار دیگر در تهران آواره شدیم. جان به لب، در انتظار مرگ ابوطالب این بار راهی پارک جوانمردان شده و 20 روز دیگر را نیز با همان زخم های عفونی در این ...
تنها مرگ گرسنه نمی ماند
را نشانم دهند. تکه گوشت کوچکی میان لباسی زنانه روی زمین افتاده؛ شبیه جنین است. کوچک، قرمز و لزج؛ شکل بدن انسان. زنی داخل چادرش با چند بچه قد و نیم قدش به ما زل زده. آیا این زن یا زن دیگری در این شرایط سقط جنین کرده؟ کسی دقیقاً نمی داند.صالح مرد 65 ساله، داستان رسیدنش به اینجا را برایم می گوید. مثل اغلب روهینگیایی ها روزهای سختی را گذرانده تا به این سوی مرز برسد. سیه چرده است و صورتش پر از جای زخم ...
سرداران شهید علوی از کودکی تا شهادت
گفت : فرمانده ،می دانم این کار را برای حفظ غرور من کردی تا دستم را جلوی کسی برای گرفتن پول دراز نکنم وهیچ وقت به رویم نیاوردی ! تو مرد بزرگی هستی ! شب عملیات بود . بچه ها شور ونشاط خاصی داشتند . عده ای از رزمنده ها با خود خلوت کرده بودند وبه تنهایی در گوشه ای در داخل و یا خارج سنگر مشغول راز نیاز با معبود خود بودند.کسی چه می داند شاید فردا زمان وصال با معبود ومعشوق است! شاید این آخرین ...
این مرد قبل از مرگ قاتل آتنا اصلانی را می شناخت / اسماعیل رنگرز او را کشت؟! + عکس
سخن می گوید. نمی دانم با مرگ رنگرز قلبش آرام گرفته یا هنوز در تلاطم است اما وقتی از 28خرداد می گوید ناگهان نگاهش به گوشه ای دوخته می شود و بعد از چند ثانیه سکوت با بغضی که راه گلویش را بسته، به سختی می گوید: یکشنبه بود، ساعت 9صبح طبق روال هر روز راهی خیابان شدم تا بساطم را پهن کنم. ده دوازده سالی هست که لباس بچه می فروشم. هنوز یکی دوساعت از شروع کارم نگذشته بود که آتنا و پسردایی اش پیشم آمدند. البته ...
روایت بانوی امدادگر اسفراینی، از کفن کردن شهید 14 ساله با دستان پدر
داربودم وضعیت خوبی نداشتم به هر طور بود پارچه سفید آوردم و حالا باید تنهایی شهید را به قول معروف شکلات پیچ کنم خیلی سختم بود از خدا می خواستم کمکی بیاد، پیر مردی نفس زنان رسید گفت خواهر کمک می خواهید؟ گفتم بله پدر جان سخت نیاز دارم! پیر مرد با عشق به صورت جوان نگاه می کرد و کمک می کرد، ازقبل تابوت آماده بود در داخل تابوت گذاشتی م وقتی صورتش رو می خواستم بپوشانم گفت دختر جان ...
جعل خبر مرگ صدام برای خنداندن یک مجروح از زبان پرستارش
شماعی زاده است. شانزده سالش بود و درست مثل دخترهای آن سن و سال شوخ و شیطان بود. خانه شان سرپل ذهاب بود. سال 59 که جنگ شد خانواده ی پروانه به اردوگاه کرمانشاه رفته بودند اما روز اول مهر پروانه مدرسه نرفته بود و با پدرش برگشته بود سرپل ذهاب به خانه و زندگی شان سر بزنند. آن جا آمد پیش ما توی درمانگاه شهید نجمی. وقتی دید ماها آن جا هستیم به پدرش گفت: من برنمی گردم کرمانشاه. پدرش گفت: نمی شود. باید بروی ...
روزگار دهه 60 از زبان فیض الله عرب سرخی
کردیم و آقای هاشمی هم تأیید کرد که ماجرای کردستان و سیستان وبلوچستان (اگر اشتباه نکنم) را جمع کنیم. برای کردستان آقای بروجردی و برای سیستان آقای قلم نور را فرستادند، اینها از همان شاخه نظامی سازمان بودند؟ بله، خیلی از بچه ها وارد این قضایا شدند. علت اینکه من با جزئیات نمی دانم این است که در سازمان نبودم، بلکه در سپاه حضور داشتم. من آخر خرداد از سازمان جدا شده بودم. ببینید در تشکیلات همه در ...
آوای خاموش آوازه خوان بلوچ
و خودش هم می گوید که خیلی وقت ها خواب و خوراک ندارد. 6 روزه بود که مادرش مرد. وقتی عروس شد و بعد هم مادر، هیچ خاطره ای از مادر نداشت. مادربزرگ زبیده هر روز برای او آواز می خواند، او هم وقتی در 15سالگی مادر شد آوازها را به شکل لالایی برای بچه ها خواند و همان زمان بود که برای خواندن آواهای محلی جدی شد: 35 سال قبل ازدواج کردم. دختر اولم که به دنیا آمد، همینطور برایش آواز می خواندم. شوهرم هم آن ...
زنان در نهضت سیدالشهدا(ع) چه نقشی داشتند؟
برگزار شد. در این موقعیت در شهری که از بیم جان و هراس مال و فرزند در نیم روز از محاصره قصر ابن زیاد به نماز جماعت پشت سر او تغییر جهت می دهد، در میان مردان بی وفایی که ناگهان این طور مسلم (ع) را تنها می گذارند و از یاد می برند؛ تنها یک زن است که حرمت ولایت را پاس داشته و مردانه و بدون هراس از دشمن خونریز و غدار، نماینده امام خویش را در خانه پناه می دهد و این زن رشید مؤمن طوعه است. نکته ...