سایر منابع:
سایر خبرها
مریم معصومی: 15 یا 16 سالم بود که عاشق شدم!
کار شده بودم که هر روز می گفتم من حالم با شما خیلی خوب است. بچه درس خوان بودم روز اول مدرسه را یادتان هست؟ چه حسی داشتید؟ - روز زیاد خوشایندی نبود از این جهت که مادرم می خواست من مستقل بار بیایم، به همین خاطر یادم هست که روز اول مدرسه که هوا خیلی سرد بود، مرا مدرسه رساند و گفت این راه را که الان آمدیم وقتی مدرسه تمام شد باید خودت برگردی چون من قرار نیست به دنبالت ...
جزئیات قتل مرد پولدار به وسیله 2 فرد دوجنسیتی
دخترانه داشتم. دلم می خواست خانواده ام برایم عروسک و لاک و خلاصه هر وسیله دخترانه ای برایم بخرند. آن زمان کسی نمی دانست ماجرا از چه قرار است و خانواده ام مدام به خاطر این رفتار به من ایراد می گرفتند. خواهر و برادرهایت مشکلی ندارند؟ نه، ما 6 تا بچه هستیم و همه خواهر و برادرهایم ازدواج کرده اند و سر زندگی خودشان هستند. میترا چه گفت؟ میترا، متهم 25 ساله دیگر این ...
وقتی سرزده به خانه رفتم فریبرز و زن غریبه را در وضعیت زننده ای دیدم و..!
زننده داخل منزلم دیدم. این صحنه برایم غیرقابل تحمل بود تا جایی که با فریادهای من کار به درگیری با فریبرز کشید و همسایگان نیز که متوجه خیانت همسرم شده بودند موضوع را به پلیس Police 110 اطلاع دادند. آن روز همه پنهان کاری هایم لو رفت و کاخ آبرویم فرو ریخت. گریه کنان به منزل پدرم رفتم و ماجرا را برای آن ها بازگو کردم ولی مدتی بعد در حالی با میانجی گری بزرگان فامیل به منزل بازگشتم که شعله های ...
زندگی نسوان از پسِ پرده
طبقه ای همجوار همان باغ می زیستند و روزها به نگهداری و پرستاری کودکانی که به آنان سپرده شده بودند، در کنار همان گلکاری ها و سبزه زارها می پرداختند. هنوز عطر بوته های گوجه فرنگی را که در زیر پاهای کوچک ما کودکان پرجست و خیز، له و لورده می شدند، با مشام جانم حس می کنم. عاشق آن باغ و هوا و صفای آن بودم و گرچه شاید در نخستین روزها که هنوز پنج سال تمام هم نداشتم، هنگام جداشدن از پدر و ماندن در کودکستان ...
ستاره هایی که توسط پدر و مادرشان شکنجه شدند
به گزارش حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ برخی از مردم فکر می کنند که ستاره ها در همه زمینه های زندگی خود افرادی موفق و شاد هستند، اما شاید برایتان جالب باشد که بدانید برخی از آنها رابطه خوبی با خانواده خود ندارند و در کودکی سختی های زیادی کشیده اند. در این مطلب به تعدادی از ستاره هایی که کودکی سختی داشته اند و توسط پدر یا مادرانشان مورد اذیت و آزار قرار می گرفتند، اشاره کرده ایم ...
کریم فیضی
دارد؟ شاید در گفتن و نوشتنش خیری باشد و سیاست پیشه ای را آگاهی بخشد؛ هرچند که به اندازه سرسوزنی امید به چنین چیزی خیال واهی پختن است. باری، اکنون که مادر در دامان رحمت حق آرمیده است، شاید سخن گفتن از تعلقات معنوی او مجاز باشد. او بعد از ارتحال پدر در هشت سال پیش، منتظر و در واقع چشم انتظار مرگ بود. شگفتا که در این سالها هیچ یک از مکالمه های تلفنی من و او بدون یادکردش از مرگش سپری نشد و گاه ...
روشنک گرامی؛ از عشق به رانندگی تا طراحی لباس
کار می رسد. بعد از موفقیت فیلم قاعده تصادف که گرامی در نقش یک دختر صاف و ساده که عشق یک طرفه ای به همکلاسیش داشت ظاهر شد، این انتظار به وجود آمد که او در بازیگری سینما فعال تر باشد اما همچنان سالی یک فیلم قبول می کند و در دو سال اخیر در تئاتر نقش های خوبی در نمایش های متفاوت و جذابی مثل بازی یالتا و رویای نیمه شب تابستان داشته است. روشنک گرامی که یک فیلم آماده اکران به نام خانه ...
این اشک های شور از کجا می آید، شیرین؟
.... به اجبار پدر و مادرم در جلسه خواستگاری نشستم، داماد نیامده بود و خانواده او تا توانستند از خودشان تعریف کردند و دهن پدر و مادرم را بستند. سرآخر هم قرار بر این شد به سقز برگردند و چند روز بعد با داماد بازگردند. در این فاصله به خودم جرأت دادم و به پدر و مادرم گفتم دوست ندارم ازدواج کنم. پدرم داد و بیداد به راه انداخته بود که من دیگر نمی توانم خرج شما را بدهم... خلاصه با زور پدر و ...
زن زیادی
...، خانواده ام از نظر مالی در سطح پائینی بودند، من شش خواهر داشتم اما پدرم زیاد از داشتن دخترهایش راضی نبود و می گفت: "اگر به جای این دخترها، خدا به من پسر داده بود کار می کردند و کمک خرجم می شدند." به همین خاطر من و خواهرانم مدام قالی می بافتیم که کمک خرج خانه باشیم و کمی از غُر زدن های او کم کنیم. 15 ساله که شدم با اصرار پدرم به عقد پسری در آمدم که اصلاً او را نمی شناختم، ولی خوب چاره ...
لزوم تغییر نگاه به فعالیت های پرورشی در مدارس گلستان / آسیب هایی که دانش آموزان از آن سخن می گویند
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از کلاس بیست؛ مدارس استان گلستان 320 هزار نفر دانش آموز را در سنگر تعلیم و تریبت خود دارد که 9 ماه از سال تحصیلی بصورت رسمی در آن سپری می کنند و 3 ماه دیگر را به صورت غیر رسمی و غیر مستقیم با این نهاد آموزشی و پرورشی در ارتباط هستند . از آنجایی که خانواده نخستین نهاد اجتماعی فرزندان است بنیاد اخلاقی آن در بستر خانواده شکل می گیرد اما کم کم با ...
مبارزه جلال آل احمد با وابستگی
داعیه روشنفکری بعد از چند سال که یک مقدار اوضاع سیاسی عوض شد، سرودن این شعر را انکار کرد در حالی که این شعر بارها به نام خود او در جاهای مختلف چاپ شده بود و حتی فایل صوتی اش هم با صدای غرای خود شاملو موجود بود و دست به دست می گشت! این حرکت غیر اخلاقی و غیر اصولی هم ضربه دیگری بود که آن نقش اولیه بر لوح ضمیر مرا جاندارتر و پایدارتر کرد، چون تا جایی که ما خوانده و فهمیده بودیم، ساحت هنرمندی و ...
روایت واقعی از زلزله آن شب
. چند وقت است که در این روستا ساکن هستی؟ من از بچگی در کویک عزیز بزرگ شدم، پدر و مادرم هم اهل همین جا بودند؛ همه خاطرات من در همین روستا بود. بچگی، جوانی، ازدواج و پدرشدنم همه در همین کویک عزیز بود. زنم کژال را به همین خانه آوردم. من در همین خانه که الان فقط چند دیوار فروریخته از آن باقی مانده است، پدر شدم. چند سال است که ازدواج کرده ای؟ حدود 11 سال پیش ...
20 ساله کلید می سازم
بودم که پدرم تصادف کرد و به رحمت خدا رفت. بچه اولشون بودم. مادرم جوون بود. اونم شوهر کرد، بعد شیش سال. بعد با مادربزرگم زندگی می کردم. سوم راهنمایی رو که گرفتم اومدم تهران. 2سال آهنگری کار کردم، بعد رفتم کلیدسازی. تهران رو نمی شناختم. چند سالی شاگردی کردم. از همشهریام که اکثرا تو این کار هستن یاد گرفتم. بعد واسه خودم کار کردم. چطور شد که بعد از آهنگری رفتین طرف کلیدسازی؟ خب، ...
هنگامه قاضیانی؛ زنِ خلوت های زنانه ی سینما
کار و اجرا و عمل تبدیل می کنم و اما یک قناری یک کلاغ بعد از خداحافظی طولانی و لذت همکاری با ایرج خان کریمی در نیم رخ ها ، سخت بود لذت بردن از قصه، کارگردان و تیم اجرایی.3 سال صبر کردم تا آن جلسه اتفاقی با اصغر عبداللهی در فضای آرام و خلوت دفتر، نمی دانم تابش نور آفتاب از پنجره، فضا را دراماتیک کرده بود یا نت های پخش شده باخ در فضا یا این قصه در حال تعریف...هر چه بود این قصه زن و مرد مرا به خودش ...
توسعه گردشگری فرصتی برای درآمدزایی و اشتغال پایدار
ابتدایی هستند. بعد از تعطیل شدن مدرسه و تعطیلات تابستان جوراب می فروشند. ستاره جثه ای نحیف و لاغر دارد. ستاره به ابتکار می گوید: برای دست فروشی با پسرعمویم به جاهای دور می رویم، خیلی دور؛ لواسان، حکیمیه. او روی پیاده رو، کنار بساطش، عروسکش را خوابانده و ادامه می دهد: در شوش زندگی می کنیم. پدرمان بر اثر تصادف فوت شد. چند سالی می شود از مشهد به تهران نقل مکان کرده ایم. روزها مادرم ما را به مرکز شهر ...
ماجرای نجات معجزه آسای یک کودک خردسال همراه مادرش از زیر آوار/ قصه یک معجزه دیگر
...> من از بچگی در کویک عزیز بزرگ شدم، پدر و مادرم هم اهل همین جا بودند؛ همه خاطرات من در همین روستا بود. بچگی، جوانی، ازدواج و پدرشدنم همه در همین کویک عزیز بود. زنم کژال را به همین خانه آوردم. من در همین خانه که الان فقط چند دیوار فروریخته از آن باقی مانده است، پدر شدم. چند سال است که ازدواج کرده ای؟ حدود 11 سال پیش بود. همسرم از اقوام دور ما بود که با هم ازدواج کردیم. شغلت چیست ...
با همه انتقادها، کارنامه 40 ساله روحانیت مثبت است/ در بسیاری از مباحث فقهی دچار کم کاری مفرط هستیم
بگیرد؟ دقیقا می خواستم همین را بپرسم! قائم مقامی: پاسخ من این است که بله این یک الزام ضروری بود، چون جامعه از او خواسته بود. شاید سن تان به اوایل انقلاب نرسد، من هم آن زمان خیلی سنی نداشتم اما در تمام صحنه های میدانی انقلاب از سال 56 به بعد شاهد وناظر بوده ام؛ (چون جوانان و نوجوانان آن موقع بسیار بیش از سنّ شان قدرت درک و انگیزه و انرژی داشتند). مردم آن زمان به روحانیت بسیار ...
تعریف رابطه دختر و پسر
باز گردند؛ آن گاه ما گوسفندانمان را سیراب کنیم و پدر ما هم، مردی سال خورده است. موسی گوسفندان آنان را سیراب کرد و سپس رو به سایه آورد و دست به دعا برداشت. حضرت موسی علیه السلام هنوز از دعا لب فرو نبسته بود که دید یکی از آن دو دختر با کمال وقار و حیا باز آمده و گفت: پدرم از تو دعوت کرده که به منزل ما بیایی تا در برابر کمک تو به ما، به تو پاداش دهد. وقتی موسی علیه السلام نزد پدر دختران (شعیب ...
بدبختی ، مستأجر ثابت این خانه هاست
تخم مرغ خورده، حالش خراب شده. عمو همان مرد جوان است! مادر خیابان را بالا و پایین می کند: شوهرم 15 ساله رفته است. مگر چند سال داری؟31 سال. چندسالگی ازدواج کردی؟ یادش نمی آید. چند تا بچه داری؟سه تا.16 ساله بود که شوهر رفت و ماند او و دختر بچه ها. الان هم رفتار یک مادر را ندارد. بیشتر یک دختر سر به هوا و گیج می ماند تا مادر سه بچه.هیچ کدام از بچه ها مدرسه نمی روند: به بابایشان گفتیم بیا ...
ستاره ای که فرشته نجات مادرش شد
آوارها گیر افتادیم. گرچه در دقایق اولیه همه زنده بودیم. چند دقیقه ای که گذشته پدرم از مادرم حال برادرم را پرسید. مادرم با بغض جواب داد: فکر می کنم تمام کرده. بدنش توی بغل من خشک شده است. (باز صدایش رنگ بغض می گیرد و در همان حال می گوید): ستاره دختر باهوشی است. با چنان دقتی ماجرا و جزییاتش را تعریف می کرد که از دختر بچه ای به سن و سال وی بعید بود. وی با همان لحن معصومانه اش تعریف می کرد: بعد از این ...
پایان ترس از آبروریزی؛ دختر جوان همه داستان را برای پلیس گفت
ادامه داد: حدود یک سال قبل با جوانی که هر روز سر راهم سبز می شد ارتباط خیابانی برقرار کردم. سبحان با دوستت دارم های دروغین و با هزاران وعده و وعید خیالی برای ازدواج مرا عاشق خودش کرد به طوری که احساس می کردم او مرد رویاهای من است و سرنوشت ما در کنار یکدیگر رقم می خورد اما او مدتی از من سوءاستفاده کرد سپس چون زباله ای بی ارزش مرا دور انداخت. از ترس آبروریزی نمی توانستم با کسی مشورت کنم تا ...
ماجرای دختر بی حجابی که به لطف امام رضا نماز شب خوان شد/ آنقدر به اردوی زیارتی رفتیم که به مشهدی ها ...
قضا می شد و در کل از نظر اعتقادی خیلی پایبند نبودم، اما هر بار سفر به مشهد باعث تحولات اعتقادی در من شد. اول شروع به رعایت حجاب کردم، بعد رفته رفته نمازهایم مرتب شد و بالاخره به نماز شب خواندن رسیدم. به قول مادرم امام رضا علیه السلام من را آدم کرد. بیشتر بخوانید: ثواب خواندن زیارت امام رضا (ع) انقدر به زیارت امام رضا (ع) رفتیم که در دانشگاه به مشهدی ها معروف شدیم ...
قلیان، تفریح 3 هزار تومانی! آری یا خیر؟
چند وقت بعد قلیان را برای همیشه گذاشتم کنار. ادامه می دهد: الان هم دو تا پسرم هر چند می گویند اهل قلیان نیستند اما من گاهی از بوی لباسشان متوجه می شوم و به رویشان نمی آورم. فکر می کنند ما نمی دانیم اما نمی دانند که ما هم این روزها را سپری کرده ایم! هیچی قلیان نمی شود! صادق باقری 22 ساله، 3 سال است قلیان می کشد. می گوید: تولد یکی از دوستانم بود که برای ...
وظیفه شناسی و مسئولیت پذیری در قرآن و سنّت
و بازگو کردن نیازشان . یکی از یاران امام صادق علیه السلام می گوید: به امام عرض کردم: پدرم به حدی پیر و ناتوان شده که او را برای قضای حاجت به پشت می بریم، فرمود: اگر می توانی خودت این کار را انجام دهی، انجام بده و خودت برایش لقمه کن تا سپر آتش فردایت باشد . [13] چنان که نمایان است فرد مورد اشاره به امام عرض می کند ما پدرمان را به دوش می بریم. این جمله نشانگر آن است که علاوه ...
هیلاری پاتنم و همسرش ازدواجی وقف فلسفه
ازدواج کرده بود، پیوندی که زمانی آن را اتفاقی ناگوار خوانده بود.) یک هفته پس از ملاقات، هیلاری با بورس گوگنهایم به انگلستان رفت، و این دو بیش از یک سال یکدیگر را ندیدند. در زمان غیبت هیلاری، آن ها روزانه برای هم نامه می نوشتند، تا اینکه در 1962 باهم ازدواج کردند. روث آنا استاد فلسفه ولزلی کالج شد و هیلاری کاری موقت در 40 کیلومتری جادۀ هاروارد پیدا کرد. آن ها بیش از پنجاه سالِ بعد را به ...
بازیگران درخشان تاریخ سینما : ریتا هیورث
محله بروکلین نیویورک به دنیا آمد و بزرگترین فرزند دو رقصنده بود. پدرش ادواردو کانسینو سینیور، اهل شهری نزدیک شهر سویا در اسپانیا بود. مادرش ولگا هیورث، یک آمریکایی از تبار ایرلندی-انگلیسی بود. این زوج در سال 1917 ازدواج کرده بودند و دو پسر نیز به نام های ادواردو کانسیون جونیور و ورنون کانسینو داشتند. پدر مارگاریتا می خواست او یک رقصنده حرفه ای شود، در حالیکه مادرش آرزو داشت وی هنرپیشه شود. آنتونیو ...
اعتراض های تند امیرحسین صادقی در یک مصاحبه جنجالی
بازی کردم. سال 80 که خدمت مقدس سربازی را در تیم مقاومت به پایان رساندم، توسط اقای مرفاوی که مربی امیدهای استقلال بود به این تیم دعوت شدم. ولی قبلش دستیار اقای مرفاوی مرا برد سر تمرین پرسپولیس. همان اوایل تمرین و دقیقه 5 بازی با یکی از پسران آقای پنجعلی دعوایم شد و ساکم را برداشتم آمدم. بعد که ماجرا را برای آقای مرفاوی تعریف کردم کلی مواخذه ام کرد و مرا فرستاد خیابان لارستان دفتر آقای فتح الله زاده ...
گفت و گو با یک دانشجوی روانشناسی که 16 ساعت زیر آوار بود!
هیچ صدایی از میان آوار نمی شنید. نیروهای امدادی و مردم تقریبا مطمئن شده بودند که زن جوان در میان این همه خاک جان باخته است. مگر می شود کسی در این ویرانه جا مانده باشد و نفس بکشد. آن هم بعد از این همه ساعت. بنابراین عملیات آواربرداری با روشن شدن بولدوزر آغاز شد. مرد جوان اما دست بردار نبود. باز هم در میان خاک ها به دنبال همسرش می گشت. چند ثانیه مانده بود تا شروع عملیات که ناگهان صدایی از میان خاک ها ...
تامین معاش از راه طبیعت!
نامه کارشناسی ارشدم کار می کردم. بعد ازآن نیز، در کلاس های دکترای خانم دکتر سفید کن شرکت می کردم و خلاصه تا شب درگیر بودم و متوجه نمی شدم که زمان چطور می گذرد. حدود دو سال بعد از پایان تحصیلاتم در مقطع ارشد، احساس کردم که باید اطلاعاتم را در زمینه گیاهان دارویی به روز کنم به همین دلیل در کنکور دکترا شرکت کردم و قبول شدم. علاوه بر تشویق پدر و مادرم، یکی از عوامل مهم قبولی ام ، تدریس در مرکز فنی و ...
زیارت امام رضا (ع) اشتیاق جاودان در دل مردم آذربایجان غربی
) انتخاب کرده اند، گفت: امیدوارم بتوانم شیعه ای رهرو برای آن حضرت باشم. وی اضافه کرد: من، هدیه امام رضا (ع) به پدر و مادرم هستم و آنان نیز به خاطر این لطف بی اندازه حضرت ثامن الحجج (ع) نام مرا احمدرضا انتخاب کردند. وی اظهار کرد: طبق نذر پدر و مادرم، من هر سال یکبار به زیارت امام رضا (ع) می روم و از این کار بسیار خوشحالم. به گزارش ایرنا، این ابراز ارادت ها تنها گوشه ای از اراددت های ...