سایر منابع:
سایر خبرها
قطعه ای جدید از حامی منتشر شد
... میگه لالایی نازکم بخواب بابا فردا میاد دلش هنوز پیش توئه دوست داره خیلی زیاد پشت سرش آتیشه و گلوله و میدون مین چشماتو هم یذار تو خواب از گونه هاش بوسه بچین اما نه گون هاشو نه میگن بابات سر نداره دل منم مثل تو این قصه رو باور نداره لالایی که چشمونت قشنگه نگاهت رنگ باروت فشنگه بابا چشماتو داره غم نداره تا جون داره با این دیوا میجنگه ...
قصه شب کودکانه، بانی خرگوشه
دانی که وقتی یک فیلم ترسناک ببینی چقدر خواهی ترسید . آیا تو مطئمنی که این فکر خوبی است ؟ اورو خرگوش سیاه و سفید اسباب بازی که به نظر واقعی می آمد گفت : آره، به خاطر می آری آن روزیکه فیلمی درباره نفرین های مادر دیدی ؟ تمام آن شب از ترس لرزیدی. بانی خرگوشه گفت: من نترسیدم هفت تا از عروسک ها اتاق خواب را ترک کردند تا خودشان را به اتاق نشیمن که پایین پله ها بود برسانند . بانی ...
از حضور در اغتشاشات 88 تا کمک به زنان تواب داعشی
...، خودتان با این عنوان مشکل دارید؟ یک رزمنده ای از من پرسید تو اول دانشجو بودی یا پاسدار؟ من گفتم افتخار دارم که اول عضو سپاه شدم و بعد وارد دانشگاه شدم؛ اما نکته این است که من واژه سردار را برای خودم مناسب نمی دانم، از این جهت که حرفه ام نیست در واقع یک دین از جنس همان تعهداتی است که سال های دفاع مقدس برای خودمان قائل بودیم. حاج حمید حسام یک پاسدار جبهه رفته است که حالا کتاب هایی ...
آنتالیا اونجوری که فکر می کنید نیست ولی واقعا عجب جایی هست+عکس
به دبی رفته بودم نسبتا گرونتر، با همسفرم که پسر خالم بود صحبت کردیم و دیدیم تقریبا با همین مبلغ می تونیم بریم روسیه در نتیجه سال گذشته سفرمون به آنتالیا معوق شد. اما امسال هم دوباره شهریور شد و من سفر خارجیم را نرفته بودم تو این فکر بودم که برم استانبول، که خیلی اتفاقی یکی از همکارای سابقم تماس گرفت و گفت که تا حالا خارج از کشور نرفته و با یکی می خواد بره که هم سابقه سفر داشته باشه و هم ...
دختر 16 ساله قربانی رابطه خیابانی شد/قلیان کشی خونین با آپاچی سوار
. او گفت: آن شب ع با من تماس گرفت و به شدت ابراز ناراحتی کرد. آن دختر مدعی بود پسری را که از مدتی قبل با او دوست بود، با دختر دیگری مشاهده کرده است و نمی تواند این خیانت را تحمل کند. زن جوان ادامه داد: من هم که دیدم حال او خوب نیست و از این موضوع بسیار ناراحت است، خواستم تا برای قلیان کشی شبانه به بیرون از منزل برویم تا حال و هوای او عوض شود، به همین خاطر با جوانی که در عقد موقت او بودم ...
زلزله غرب کشور در ادبیات پارسیان
این همه دیوار را روی تردید فدای مادر شهرم به گریه عادت داشت ولی پدر شب آخر چه سخت میخندید تمام شد شب و بابا به آسمان پیوست و بعد از آن همه تلخی به راحتی خوابید همیشه بغض سفالین او ترک خورده ست چرا که حرف دلش را کسی نمی فهمید... سخن زیاد نوشتند... شیخ شهر ولی... اضافه کرد به غم های زلزله تشدید که گفت ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (457)
!! 17٫ این بدل مسی اومده میگه مسی به من توهین نکرد بهش فحش ندید، برو بابا کی به خاطر تو فحش میده؟ این کار عادت شده واسه ما، تو کی باشی؟! 18٫ اون لحظه ای که ساعت و کوک میکنی واسه 5 صب میفهمی که زندگی چقدر پوچه! 19٫ خود اسکندر اگه میدونست قراره اینجوری با یادگاری نوشتن تخت جمشید رو به فنا بدیم هیچ وقت با آتیش زدن اونجا خودشو بدنام نمیکرد! 20٫ ...
تحلیل عبدالعلی دستغیب بر دختر شیرازی مجید رزمجوئی
زندان میفروشند یا اینکه از مقعد شان می کنند تو، در میارن بیرون. اون تو رو میگن انباری. گفتم یعنی این گند و گه را باید بخوریم؟ گفت: هر طور مایلی. (112) دنیای معتادان دنیای کثیف و عجیبی است. معتاد در زمان نیاز به مواد به هر عملی دست میزند، مانند غلام سینه ریز یادگاری مادرش را میدزدد، فرزندش را به خانه موادفروش امانت میگذارد و جنس میگیرد، از پدر شکایت می کند و او را به زندان میاندازد، سیگار روشن را روی ...
مرد پولداری که در اثر هوس رانی شیطانی کشته شد+عکس
او خیلی عصبانی بودیم، اما دوست نداشتیم که او بمیرد. وقتی به آن جا رسیدیم حدود 15 دقیقه گذشته بود و هنوز خبری از پلیس و اورژانس نبود که من با خودرویم به سمت شهروز رفتم، قصد داشتم او را به بیمارستان ببریم اما ناگهان دو پسر جوان را دیدم که از انتهای خیابان به سمت ما می آیند، ما هم از آن جا فرار کردیم و به خانه مرجان رفتیم. با مقتول کجا آشنا شدید؟ من و مرجان در خیابان پرسه می زدیم. با ...
سفر کوتاه خیال به کرمانشاه ..
شد .. دستانت لرزیده بود .. سرم را بالا گرفتم .. اشک در چشمانت میلرزید .. من هم تکان تکان میخوردم .. ترسیده بودم ..صدای جیغ و داد دختر های همسایه .. فریادِ پدر های این اطراف .. جیغ و گریه ی مادر ها .. حسِ سرمای اطراف .. خورشیدی که نمیتابید و شهری که ویران شده بود و ستونی در یک آن بر زندگی ام ویران شد .. ! چرا همه چیز اینقدر یک دفعه ای خراب شد ..؟! دستانت را گرفتم و سرما تمامِ وجودم را در ...
پویا اسبقی : وقتی 23 سالم بود به سمت فوتبال کشیده شدم و مربیگری را آغاز کردم
تیم ملی را دیده ام. همیشه بازی های تیم ملی در جام جهانی را می بینم ولی خب به اندازه فوتبال اروپا وارد نیستم. ایران کشور مادر و پدرم است. من هم ایرانی ام. خب اگر از ایران پیشنهاد داشته باشم هیچ وقت نه نمی گویم. *چقدر از کارلوس کی روش شناخت دارید؟ از نزدیک که با او آشنایی ندارم ولی مثل همه، کار او در منچستر و رئال را نگاه می کردم. وقتی مربی ایران شد، می دانستم او کار خیلی خوبی ...
داستان پهلوان دلاور ایران بهرام فرزند گودرز و برادر گیو در شاهنامه فردوسی
که بدانیم کار بهرام چه شد . دلیران به محل نبرد رفتند و بین کشته ها و زخمی ها بدنبال بهرام میگشتند تا بهرام را با دست جدا شده و غرقه بخون پیدا کردند . بهرام هنوز جان نداده بود و از وای وای دلیران به هوش آمد و به گیو گفت : چُنین گفت با گیو کای نامجوی مرا چون بپوشی به تابوت روی تو کین برادر بخواه از تژاو نیارد مگر گاو با شیر تاو مرا دید پیران و ...
حقیقی: پرسپولیس خانه من است و هر وقت بخواهند برمی گردم
بود تا نفرات جایگزین در بازی آخر راه بروند و اصلا کار را جدی نگیرند. من اصلا از باخت خوشم نمی آید. در آن مسابقه من چند سیو داشتم و یک پنالتی هم گرفتم. به خاطر همین هم بعد از بازی وقتی از من سوال شد گفتم که بازیکنان در زمین راه می رفتند. حالا دیگر قصه اسکیلستونا تمام شد و از صمیم قلب بابت روزهایی که در آنجا بودم خوشحالم و تجربه جدید بود. برنامه بعدی ات چیست و قصد داری در ادامه برای ...
سفر به باغ های نور و شهرهای دور
کتاب را که باز می کنی/ دو بال یک پرنده را گشوده ای/ پرنده ای که از زمین/ تو را به شهرهای دور/ تو را به باغ های نور می برد... و می دانید که سفر به شهرهای دور و باغ های نور به ما کتاب خورها چه قدر خوش می گذرد؟ اما دیگر باید بال هایمان را ببندیم. باید برگردیم به زمین. برای این که آثار برنده های مسابقه را بخوانیم. پایان صورتک های بی احساس قلقلک: برای همه ی ما روزهایی ...
جنجال سلفی نوید محمدزاده با پیرمرد زلزله زده
! *حالا اگه یه بازیگر یا فوتبالیست خارجی می رفت با مردم فقیر و مصیبت دیده کشورش عکس می گرفت، می گفتن: ببینید چقدر مردمی! بقیه سلبریتی های ما که پر از افاده و عطر و ادکلنی هستن. اما نوید محمدزاده یه عکس گرفته با اون پیرمرد کرد، با تهمت و توهین. *جوری از نوید محمدزاده انتقاد می کنیم، انگار ما نبودیم شماره کارتشو دست به دست می کردیم. می گفتیم درود به شرفت و فلان. من و تو هم جاش ...
تنها خواسته امام حسین(ع) و یارانش در شب عاشورا از خدا
سلیمان پیغمبر به پروردگار می گوید: به من الهام کن، اوزعنی که چگونه شکر تو و کل نعمتی را که به پدر و مادرم داده ای، به جا بیاورم تا در روز قیامت به من نگویی به تو نیرو و توان دادم که به جای پدر و مادرت هم شکر بکنی، چرا نکردی؟ پدرش داود بود، پدرش آدم کمی نبود! مادرش آدم کمی نبود! معلوم می شود که بعد از مُردن داود و همسرش(مادر سلیمان) هنوز آن دوتا بدهکار شکر بودند. خیلی آیه عجیبی است و نمی فهمم! آن ...
مریم معصومی: 15 یا 16 سالم بود که عاشق شدم!
.... در ادامه کلی نصیحت کرد که این راه مدرسه است و اینو بخور و اینو نخور و با کسی دوست نمی شی و از این جور صحبت ها که من هم مدام تو دلم با خودم می گفتم وای مدرسه چقدر بده. اینجوری شد که از همون روز اول فهمیدم مدرسه جایی است که علاوه بر حس بدش، آدم را مجبور می کند انسان روی پای خودش بایستد و این کار مادرم اگر در کودکی برایم تلخ بود ولی حالا که بزرگ شده ام فهمیده ام بزرگ ترین کار را در حقم کرده و ...
چگونگی تربیت کودک، یک شبه میسر نمی شود
آموزش رفتار به کودکان دارد، توافق دارند. دکتر شارون هال (Sharon K. Hall) نویسنده ی کتاب پرورش کودکان در قرن 21 می گوید: اگر شما وقتی فرزندان تان هنوز نوپا هستند، انتظارات تان را به روشنی مشخص کنید، این توقعات در آنها نهادینه می شود و از آن به بعد خودشان هم همین توقعات را از خودشان خواهند داشت . به بیان دیگر چون کودکان به طور طبیعی تمایل به خوشحال کردن پدر و مادر دارند، سعی می کنند همان طوری که شما به ...
نقش سازمان های مردم نهاد محلی در توانمندسازی زنان زلزله زده بم
یکی از محلات بم که بیشترین آسیب را در زلزله دید. چشمانت را که ببندی هنوز می توانی آوار زلزله، بی تابی زنان و کودکان را پیش خودت تصور کنی. زهرا نیک نفس در همین خیابان زندگی می کند. سرپرست خانوار است و یکی از اعضای فعال پروژه مرغ پاک.همسرش را در زلزله بم از دست داده. 4 فرزند دارد. کارگاه پرورش مرغ درست رو به روی خانه اش قرار دارد. در مرغداری کوچکش را باز می کند. جوجه های قهوه ای را نشانمان می ...
جهان روستاییِ مردمان شهری
هم می زند. می گوید: دهی که از جاده دور است و مثلا بشکه نفت به آن وارد نمی شود، با دهی که در کنار جاده مثلا تهران- مشهد قرار دارد، از هر لحاظ متفاوت است. حال نکته این جاست که از چه وقتی این تغییر و تحولات از روستا به شهر در ایران و در این خیل وسیع شروع شد. من فکر می کنم اگر بخواهیم یک نقطه آغازین برایش در دوران معاصر قائل شویم، از همان موقعی است که نطفه نفت در ایران زده شد و بعد برایش ...
سفرنامه ای پررنج به آثار باستانی
این تپه ها اماکنی تاریخی است که مدفون مانده و کشف نشده اند. وقتی از او می پرسم چرا؟ سکوت می کند. بعد از چند لحظه که می خواهد بگوید بودجه، نیروی کم و قس علی هذا، یکی دیگر از بازدید کنندگان جوان وسط مکالمه مان می آید. چند دقیقه که صحبت می کند به نظر می آید که او هم دستی بر آتش دارد. از او می پرسم این همه اطلاعات را از کجا داری که می گوید ترم آخر باستان شناسی است. قرار می گذارد تا آثار تاریخی دیگر ...
آقاخان: شادی بعد از گلم رو خیلی دوست دارم
دوستام مطلبی رو گفتم. که حالا دوست ندارم جزئیاتش رو بگم اما بهش گفتم شک نکن که من منتظر روزی ام که به استقلال گل بزنم و این کار رو انجام بدم. بعد از گلی که زدم، همون رفیق به من زنگ زد و گفت بالاخره کار خودت رو کردی که گفتم آره خدا رو شکر. این دستبندت رو بعد از این که چشم خوردی، گرفتی؟ آره، این یه دستبند چشم و نظر هست که مادرم بهم دستور داد بگیرم. این ایده سلفی تو رختکن ...
گفت وگو با پدر گردشگری ایران ، راوی سرزمین های کهن
.... در همان سفر مادر آن خانواده که همراه مان بود به من قول داد که این کتاب را برای من تهیه می کند. آن خانم به کشورش برگشت و آن کتاب را برای من تهیه کرد. نویسنده گایدبوک را پیدا کرده بود و آن کتاب را برای من امضا کرد و برای من در صفحه اول آن نوشته بود، خاطرات سفر با شما را فراموش نخواهم کرد و این برای من از همه چیز ارزشمندتر بود چراکه فهمیدم خاطرات سفر هنوز در خاطرش است و من کارم را خوب انجام ...
در مسیر تلاش برای اتصال مغز انسان به کامپیوتر و تبادل اطلاعات با آن (بخش پایانی)
آن چیزی که فکرش را بکنید. برگردیم به جایی که شروع کردیم. آیا جانسون یک احمق است؟ آیا در حال تلف کردن وقتش است و تنها یک آرزوی احمقانه دارد؟ یک چیز مشخص است؛ جانسون هیچ گاه از تلاش کردن برای بهبود دنیا دست نخواهد کشید. او روز به روز در حال ایده دادن است. تمام ایده ها ذهن او را به خود مشغول می کنند. او حتی گفته های برگرفته از شک به ایده هایش را به عنوان اطلاعات خوب و مفید در نظر می گیرد ...
واکنش مهاجم استقلال به ناکامی آبی پوشان در گلزنی
حالم بد شده بود. به علیرضا مرزبان گفتم تو را خدا این بازیکن را تعویض کن، دیدید که خیلی زود هم تعویض شد. اگر برای مدافع مشکی پوشان اتفاقی می افتاد، خودم را نمی بخشیدم. بعد از آن صحنه، عصبانی بودم و طور درگیری شده بودم. طوری شوکه شده بودم که نمی دانستم باید چه کار کنم. پیش خودم فکر می کردم خدایا من باعث شدم اتفاقی برای این جوان بیفتد، جوانی که فکر می کنم اولین بازی رسمی اش در لیگ برتر بود. * از ...
هنرمند امروز حاضر نیست از ونک پایین تر برود
ببین چقدر فال بینی، رمالی و کف بینی وجود دارد. پوسته عوض شده اما تفکر همان است البته من نگران نیستم. بله، آن ساختار عرضه عوض شده است و چه بسا فردا زیرساختی طراحی شود که یک روبات اشکال وزنی تو را بگیرد. می گویند فینال جام جهانی در سال 2050 بین تیمی از آدم ها و روبات ها برگزار می شود. این نگران کننده نیست چون شعر تنها هنری است که هنوز چینی اش وارد نشده است. بقیه هنرها یا اصولاً وارداتی هستند یا وارداتی ...
جزئیات جنایت 2 ترنس در لباس زنانه
500هزارتومان با مقتول درگیر شدید. جزئیات درگیری را توضیح می دهید؟ مهناز: شب حادثه سوار خودروی پژو 207 دوستم مژگان شده بودم و در خیابان ها می چرخیدیم که با کامران(مقتول) آشنا شدیم. او سوار بنز گران قیمتش بود و ما را به خانه اش دعوت کرد. ما هم قبول کردیم. چندساعتی در خانه اش بودیم و توافق کردیم در ازای آن یک میلیون و 500هزارتومان به ما بپردازد. او شماره کارت مرا گرفت و مدعی شد یک میلیون ...
دروس خارج فقه آیت الله جوادی آملی از سر گرفته شد
، ولیّ همه کارهای مولّی علیه را به عهده دارد؛ اگر یک نوجوانی بخشی از کارها را خود به عهده بگیرد و بخشی از کارها را پدر کمک بکند می گویند پدر، ناصر این پسر است، اما یک کودک نوزاد همه کارهای او را پدر و مادر به عهده دارند اینجا ولی او هستند نه اینکه بخشی از کارها را کودک بکند بخشی از کارها را مادر یا پدر، در اینجا ولیّ، همه کارها را به عهده دارد، پس ولایت، قوی تر از نصرت است. ایشان خاطرنشان ...
دو سال و هفت ماه دیوانه وار یک نفر دوست داشتم
اتفاق افتاد و من فقط ماتم برده بود. نمیدونستم باید چه غلطی بکنم، تا از شُک در بیام کلی دور شده بودیم، خلاصه رفت و ما هم اومدیم. اما چه اومدنی؟ کل حسم توی مینی بوس جا مونده بود. مثلا دو هفته مرخصی بودم، همه فکر میکردن خدمت آدمم کرده و سربه زیر و آروم شدم، بعضیام میگفتن معتاد شده اما هیچ کس نفهمید جونم رو واسه همیشه توی نگاه یک دختر کُرد جا گذاشتم. .پدر بزرگ گفت و رفت و حالا مفهوم ...
محقق داماد: حضرت آیت الله موسوی اردبیلی در پاسخ به استفتائات، درک روشنی از سؤالات و منشأ آنها داشت
، و ایشان هم کتاب را به من اهدا کردند. آن کتاب هنوز در کتابخانۀ من هست. سپس از ارومیه به تهران آمدند و در خیابان امیرآباد در مسجدی امام جماعت شدند. من در دانشگاه تهران سال های آخر را می گذراندم. هر وقت در آن اطراف بودم، وقت نماز می رفتم در مسجدی که ایشان نماز می خواندند. عادت داشتند بعد از نماز، تفسیر قرآن می گفتند. من هم می نشستم تا پس از تفسیر، ایشان را ببینم. به هر حال آشنایی ما بسیار عمیق و ...