سایر منابع:
سایر خبرها
جایگاه جناب عبدالعظیم به روایت امام هادی(ع)
این ماجرا راننده حرکت کرد و من در حالی که بهت زده شده بودم، اصلاً متوجّه بعد مسافت نشدم، او مرا درب منزلمان در خیابان سیروس پیاده کرد، وقتی من به درون خانه رفتم، انگار از یک خواب برخاسته باشم، تازه متوجه عمق ماجرا شدم، همین طور در ذهنم سؤالات مختلف دور می زد، سؤال هایی که هنوز هم درباره آن فکر می کنم، اما یک نکته را نمی شود انکار کرد، صحنه ای که آن راننده به من نشان داد و تصرّفی که در روح من کرد، موجب شد که خط سیر زندگیم تغییر کند و از این بابت تا عمر دارم خود را مدیون حضرت می دانم. ...
حماسه های غواص 16 ساله از خطه شمال در اروند خروشان جنوب
سرم روی تابوت بود که خوابم برد. دیدم حسینعلی در خواب آمده و به من می گوید: آقاجون! من اینجا پهلوی تو هستم. اینجا هستم. حضورش را به من در خواب خبر داد اما نگفت در کدام یک از تابوت ها ست. اصغر بالویی به خواب دیگری هم اشاره می کند و می گوید: فردایش تا ظهر اینجا ماندم. نماز خواندم و بعد نماز رفتم خانه. دیگر خیال من راحت شد که بچه ام اینجاست. تا چند روز بعد که به ما خبر رسید بچه شما میان این ...
سمانه پاکدل: تفریح مورد علاقه ام دکتر رفتن است/ تا بیست سالگی فوبیای بیمارستان رفتن داشتم
...، احمد محمد اسماعیلی: یکی از تفریحات مورد علاقه ام دکتر رفتن است! در دوران کودکی از دکتر رفتن می ترسیدم و هر باری که احتیاج به دکتر رفتن داشتم مادرم من را به زور می برد. در حال حاضر سه ماه در میان به دکتر مراجعه می کنم و یکی از دوستان نزدیک پزشک است و بیشتر اوقات می روم مطبش و به او سر می زنم. *آخرین باری که نزد پزشک رفتید برای درمان چه بیماری بود؟ مادرم امسال بیماری داشت و برای عمل ایشان به چند دکتر غدد مراجعه کردیم. مادرم بیماری دیابت دار ...
شهید سروستانی که مادرش او را نذر امام (ره) و انقلاب کرده بود
امانتداری بیش نیستم ! مادر نگاهی به گنبد مسجد که درست در مقابل ما قرار دارد، مکث کوتاهی می کند و از گذشته می گوید: وقتی رحم علی 5 ساله بود بیماری سرخک گرفت. 18 شبانه روز در تب بیماری می سوخت . چند روز پشت سر هم او را به تنها پزشکی که در سروستان بود بردم اما خوب نمی شد و روز به روز حالش بدتر می شد. روز آخری که مطب دکتر رفتم بعد از اینکه از صبح تا اذان مغرب منتظر شدم تا دکتر آمد، به ...
مرد معتاد پدرش را به دار آویخت
مرد معتاد که در جنایتی هولناک پدرش را از درختی به دار آویخته بود، دادگاه کیفری به تشریح جنایت خود پرداخت. ساعت 2 بامداد پنجم مرداد سال 85 پسر جوانی با مراجعه به کلانتری 206 بومهن از خودکشی پدرش خبر داد. دقایقی بعد تیمی از ماموران در محل حادثه حاضر شده و با جسد حلق آویز رضا 53 ساله روبرو شدند. مردم میانسال با طنابی از درخت حیاط خانه اش حلق آویز شده و یک چهارپایه نیز در کنارش قرار داد. یکی از ...
روحانی 24 ساعت قبل از توافق، نمی دانست چه می شود؟/ لاریجانی در زمین گیر شدن احمدی نژاد نقش داشت
...: محمدصادق خرازی رئیس شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان در گفت و گویی به بررسی مسائل سیاست داخلی و سیاست خارجی پرداخت؛ مشروح مصاحبه خرازی با نشریه مثلث در ادامه آمده است: آقای دکتر! بعد از توافق هسته ای آقای دکتر ظریف را دیده اید؟ بله، پنجشنبه خدمت ایشان بودم. آیا از اوضاع راضی بودند؟ ایشان زحمت فراوانی کشیده و توانسته در تاریخ ایران وظیفه و رسالت ...
عبادت بدون پشتوانه علمی خطرناک است
که از گذشته کمرنگ تر شده. آیت الله سید عبدالله فاطمی نیا با همه دغدغه ها و فکر مشغولی هایی که دارد درخواست عقیق و همشهری آیه برای گفت وگو را پذیرفت و با ما همکلام شد.*حاج آقا! از چه سالی در مهدیه تهران خطیب بودید؟ دقیقا یادم نیست از چه سالی و چند سال در مهدیه خطیب بودم اما اجمالا می دانم زمان زیادی بود که در آن مکان مقدس صحبت می کردم. *چه کسی شما را به مهدیه تهران دعوت کرد ...
افزایش آمار اعتیاد بانوان گلستانی
کرده ولی هر بار با گزارش دخترش به زندان افتاده. حدود دو سال پیش آن ها را ترک کرده و در طی این مدت به شهرهای استان مازندران سفر می کرده است. گل صبا ادامه می دهد: کار نشا می کردم و اکثر پول را خرج خرید مواد می کردم. روزی با خیال راحت بر سکوی خانه نشسته بودم و داشتم تریاک می کشیدم که در باز شد و فرزندان و دامادهایم وارد شدند و من برای یک ترک واقعی به مرکز ترک اعتیاد آمدم. الان حدود 10 ماه و ...
من موراکامی هستم
نویس را روی کاغذ گذاشته بودم، می گذشت. از آن به بعد هر شب وقتی دیروقت به خانه برمی گشتم، پشت میز آشپزخانه می نشستم و می نوشتم، همان چند ساعت پیش از سپیده دم عملا تنها زمان خالی من بود. در شش ماه آینده صدای باد را بشنو را نوشتم. اولین نسخه را درست با پایان یافتن فصل بازی های بیسبال تمام کردم... صدای باد را بشنو کار کوتاهی است، بیشتر یک داستان بلند است تا رمان. با این حال زمان ...
24 ساعت زندگی یک "بچه پولدار"
؟ من معمولا 4 بعدازظهر از خواب بیدار می شوم و 8 صبح می خوابم. * خب چهار عصر تا هشت صبح ات را چطور می گذرانی؟ بیدار که می شوم، غذایی که مادربزرگم آماده کرده است را می خورم. دوش می گیرم و با بی ام و از خانه می زنم بیرون برای دور دور. البته اسم دور دور بد در رفته. اصلا اهل این نیستم که توی خیابان کسی را سوار کنم. با دوستانم قرار می گذارم و با ماشین توی خیابان می چرخیم ...
دستگیری قاتل فراری 72 ساعت پس از قتل در خورموج
عنوان کرد: نیمه شب گذشته سه نفر دیگر از متهمین که متواری بودند درحالیکه قصد داشتند با یک دستگاه خودرو پراید از شهر خورموج خارج شوند شناسایی و دستگیر شدند. وی خاطرنشان کرد: با دستگیری این افراد متهم اصلی به هویت"ح-الف" 25 ساله ضمن اعتراف به قتل در خصوص علت آن گفت: به علت اختلاف خانوادگی پسر برادرم با خانواده همسرش به خانه پدر همسرش رفته و قصد بردن دختر بچه یکساله وی را داشتیم که با خانم ...
تجربه خبرنگار دویچه وله در تهران، از شلوار صورتی تا متروی زنانه
تازه ای به گردشگری این کشور وارد کند. دن هیشفلد از تجربه اخیر خود در سفر به تهران نوشته است: چی؟ می خوای بری ایران؟ دیوونه شدی؟ این واکنش دوستانم تا یک هفته بعد از شنیدن برنامه سفرم به ایران بود. 13 سال است ایران و مردم 75 میلیونی اش "مثلا" در انزوای بین المللی به سر می برند. غفلت و تعصب زیادی در این جریان وجود دارد. اگر حروف اختصاری IKA روی بلیت تان نوشته شده باشد ...
درگیری خونین پدر با پسر شیشه ای
.... من نگرانش بودم تا اینکه نیمه های شب وارد خانه شد. وقتی به او گفتم که در این دو شب کجا بودی با من درگیر شد. او کمان اره را برداشت و به من حمله کرد. من برای دفاع از خودم به آشپزخانه رفتم و چاقویی برداشتم که هنگام درگیری چاقو به قلب و پهلویش برخورد کرد. پسرم خونین روی زمین افتاد و من بلافاصله با اورژانس تماس گرفتم و او را به بیمارستان رساندم اما فوت شد. به گزارش جوان، متهم به دستور قاضی بستان زاده برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت و جسد مرد جوان هم برای آزمایشات لازم به پزشکی قانونی فرستاده شد. ...
خون بخشیدم جان گرفتم
خون جهان تصادفی نیست و باید برای نجات انسان ها گام بردارم. فرزند اول خانواده بودم و در شوشتر متولد شدم و پس از تولد به اهواز رفتیم. پدرم یک روحانی بازرگان بود. او دوست داشت من هم درس طلبگی بیاموزم و به همین خاطر تا 10سالگی در حوزه علمیه درس می خواندم. وقتی به 10سالگی رسیدم پدرم فوت کرد و از آنجا که علاقه زیادی به تحصیل علوم جدید داشتم از حوزه بیرون آمدم و به مدرسه رفتم. برادرم ...
ماجرای جوانترین خلبان ارتش ایران که به شیوه داعشی ها به شهادت رسید
ازدواجمان را برگزار کردیم. تا آن زمان او در پایگاه دزفول بود که بعد از ازدواجمان به بوشهر منتقل شد و دو سالی هم در بوشهر زندگی کردیم. و بنده بعد از ازدواج تحصیلاتم را ادامه داده و موفق به دریافت مدرک کارشناسی در رشته روانشناسی بالینی شدم. آیا از شهید صاحب فرزند شده اید؟ بله؛ در 6 مرداد 1355 فرزندمان در تهران متولد شد که تولد ایشان هم خیلی جالب بود؛ در زمان تولد افشین ...
نسل تتلو را نمی توانیم بلاک کنیم
صدا و سیما فشار می آورند و متاسفانه صدا و سیما اجازه می دهد فشار بیاورند و تسلیم می شود. وقتی هم یک بار تسلیم شود دیگر تمام است. برای همین من نمی فهمیدم چه چیز آن خانه غربی است... یعنی یک سبکی که شاید خیلی ها در کشور خودمان به همان شکل زندگی می کنند. - بله یا مثلا می گفتند تجمل گرایانه است، در صورتی که من یکسری وسیله دست دوم و خیلی ارزان خریده بودم و مطمئنم لوازم آن خانه از ...
قتل به خاطر "تنه زدن"
را به کمرم بستم و بیرون رفتم. متهم این پرونده جنایی ادامه داد: در حالی که مشروب مصرف کرده بودیم و من هم حال طبیعی نداشتم به همراه دوستانم وارد چایخانه ای در بولوار طبرسی شدیم که در آن جا به دلیل نگاه یکی دیگر از دوستانمان با هم درگیر شدیم. در این هنگام متصدی کافه ما را به بیرون هدایت کرد. این در حالی بود که من خنجرم را بیرون کشیده و آن را در دست راستم گرفته بودم و غلاف آن را نیز در دست ...
به مقتول گفتم: توی محله ما این جوری راه نمی رن!
یکی از اقوام او جلو آمد و با تکه آجری ضربه ای به سرم زد. خشم همه وجودم را گرفته بود. خونم به جوش آمد و دیگر نفهمیدم چه کار می کنم. چاقو کشیدم و ضربه ای به گردنش زدم. من بیهوش شدم و وقتی چشمانم را باز کردم دیدم برادرم مرا به خانه اش برده است. مرتضی در حالی که قطرات اشک را از روی صورتش پاک می کرد آهی کشید و افزود: با شنیدن خبر مرگ آن پسر جوان، از ترس پا با به فرار گذاشتم. نمی دانستم کجا ...
طبقه متوسط ناتوان تر شد
پدیده ای است که طی چند سال درباره کشور ما اعمال شده، البته این تحریم هایی که در مورد جمهوری اسلامی ایران اتفاق افتاده است یکی از بی رحمانه ترین نوع تحریم ها و تهدیدات- من اسم این رفتار را تهدیدات می گذارم- است که تاکنون در مورد یک کشور به اجرا گذاشته شده است. این تحریم ها ضربه های زیادی به اقتصاد ما وارد کرده و به سیستم بانکی ما ضربه های زیادی زده و زندگی مردم را تحت تاثیر قرار داده است. به هر حال ...
عناصر پشت پرده فتنه 88 هنوز مشغول فعالیت هستند
کرده است. در مقاطع مختلف در یوم الله 22 بهمن، روز قدس، 7 تیر و یا سالگرد ارتحال حضرت امام (ره) توفیق داشته ام که در این مسیر گام بردارم به طور مثال در گذشته بنده سخنران راهپیمایی 22 بهمن شیراز بودم که واقعاً جمعیت عظیمی به صحنه آمده بودند یا سال ماقبل به استان کرمانشاه رفتم و امسال نیز توفیق داشتم سخنران مراسم بزرگداشت یاد و خاطره حضرت امام(ره) در استان گیلان باشم که جمعیت خوبی در مصلای ...
برادرم آمد ولی پسر همسایه مان مفقود الاثر شد اما مادرش همچنان چشم انتظار
چرا غذا نمی خورید گفتیم سیریم . انگار مادرم متوجه رفتارغیر منتظره مان شده بود چند لحظه بعد کوبه در به صدا در آمد یکی از اقوام به منزلمان آمد و چند لحظه ای ازاین طرف و آنطرف صحبت کرد ولی دید مادرم اطلاعی ندارد چیزی نگفت و رفت در همین حال چند نفر دیگر از همسایه ها و اقوام به خانه آمدند و از هر دری صحبت کردند اما دیدند مادرم اطلاع ندارد تا اینکه برادر کوچکم حسن رضا وارد خانه شد و گفت مردم روستا می ...
گفت وگو با راحله بهارلو همسر محمد عرب ایرانی مقیم امریکا در باره محجبه شدنش + تصاویر
حفاظ بود. درست است ابتدا نمی فهمیدم ولی برای من اثرات خوبی داشت. من را از هر خطر و تهدید حفظ کرد. کسانی که پوشش بدی دارند خودشان را در معرض خطر قرارمی دهند. خدا زنان را زیبا آفرید و اگر این زیبایی را در معرض دید بگذارد امنیت خودش سلب می شود؛ وقتی از سر جهالت پوشش ناجور داشته باشیم یعنی به طرف مقابل اجازه جسارت داده ایم. من به دختران جوان می گویم خداراشکر امروز احساس پشیمانی از حجاب نمی کنم زیرا همان یک تکه پارچه اگر نبود نمی دانم درمعرض چه اتفاقاتی قرار داشتم که الان پشیمان می شدم. روزنامه جوان ...
دلم برای ساعت خوش تنگ شده است
دیدم که نه دوربین می تواند مهم تر باشد. این میزان از موفقیت نقش را تصور می کردید؟ نه، اصلا. در اظهارنظری تو جشنواره گفته بودید که نخستین بار است که به جشنواره می آیید. بله، من اصلا جشنواره نرفته بودم. من فیلم هم داشتم بازی هم کرده بودم و زمانی هم که خودم فیلم داشتم به حدی درگیر بودم که اصلا نرفتم و برای این فیلم نخستین بار بود که به جشنواره می رفتم همان ...
زندگی نامه شهید سید حسین میررضی اعزامی از کرج به جنگ تحمیلی
یک رزمنده بسیجی به طرف حاج یدالله آمد و گفت: برادر کلهر، من دیشب خواب دیدم حاج حسین میر رضی سر راهی ایستاده، جلو رفتم و به او سلام کردم و گفتم: حاج حسین مگه تو شهید نشدی؟ اینجا چه می کنی؟ گفت: چرا من شهید شدم، اما منتظر کسی هستم. پرسیدم: منتظر چه کسی؟ گفت: قرار است حاج یدالله بیاید، منتظر او هستم . حالت حاج یدالله دگرگون شد، او که پس از حاج حسین لبخندی به لب نیاورده بود خنده ای شیرین بر ...
ثواب زیارت کربلا، پاداش اطاعت از امام زمان خویش
دستور تعقیب و دستگیری وی را صادر کرد و لذا حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) برای مصون ماندن از خطر خلیفه عباسی، خودرا از چشم مأموران پنهان می کرد و در شهرهای مختلف به صورت ناشناس، رفت و آمد می کرد و این وضع ادامه داشت تا اینکه حضرت عبدالعظیم(ع) به شهر ری رسید و در آنجا قصد اقامت نمود.(8) حضرت عبدالعظیم(ع) در ری حضرت عبدالعظیم(ع) به صورت یک مسافر ناشناس، وارد رِی شد و در محله ساربان در کوی ...
دیدار با مردی که حافظه مکتوب ایران را ساخت
. چند وقت که می گذرد، ماجرای اعتصاب کارگران کوره پز خانه ها پیش می آید و دخالت نیروهای نظامی و امنیتی، چند نفر کشته می شوند و پرهام هم برای نگارش سرمقاله همین موضوع را انتخاب می کند. فردای چاپ مقاله مسعودی به او زنگ می زند و می گوید که به دفترش برود. وارد دفتر مسعودی که می شود، می فهمد جمشید آموزگار وزیر کار وقت از سرمقاله پرهام به شدت ناراحت شده و خودش شخصا به مسعودی زنگ زده ...
خانه ای در تاریکی برای نوجوانان
درو باز می کنه و چشم شون می افته به یه دختری که دو سه سالی از دخترهای اون خونواده برگ تر بوده. دختره همون شب براشون تعریف می کنه که پدر و مادرش چند ماه پیش تو یه حادثه رانندگی مردن و اون این مدت تو خونه یکی از دوست های پدر و مادرش زندگی می کرده، بهشون میگه اون شب داشتن با ماشین از جاده کنار جنگل رد می شدن که ماشین خراب میشه. مرده، همون دوست پدرش می ره کاپوت ماشینو می زنه بالا و بعدش هم از زنش می ...
فقط هویتم را می خواهم
خانواده شدم. روزهای سخت زاهدان اوایل زندگی بود که به همراه همسرم به زاهدان رفتیم. او آهنگر ماشین بود و نان بخور و نمیری درمی آورد اما بعد از مدتی ورشکست شد و مجبور شد که دستفروشی کند، بعد هم به دلیل بیماری شدید اعصاب و روان خانه نشین شد و از آن زمان مشکلات زیادی گریبان زندگی مان را گرفت. زندگی آنقدر برایمان سخت شد که حتی به نان شب هم محتاج شدیم. همسایه ها دلشان به ...
ماجرای هم سفره شدن سردار رشید و ژنرال عراقی/ وقتی بچه های گردان تخریب در شب عملیات اعتصاب کردند
از فوت امام ( ره) و به پیشنهاد آقای مسیح بروجردی که نوه امام بود، مدتی مسئول خاطرات دفتر نشر آثار امام ( ره) بودم. یک سالی نیز مسئول خبری سید احمد آقا بودم. مصاحبه و گزارش های ایشان را تنظیم می کردم و به مطبوعات می دادم. بعد هم احساس کردم روزنامه نگاری چیزی ندارد که به من اضافه کند، برای همین از مطبوعات بیرون آمدم و رفتم سراغ فیلم و سینما و تلویزیون. به سمت نگارش فیلم نامه رفتم. اولین ...
گریه های همسر سعید امامی واقعی بود
ماهنامه اندیشه پویا - عذرا فراهانی- خبرنگار روزنامه سلام: اول تیرماه 1378 بود که اعلام شد مهره اصلی عامل قتل های زنجیره ای با واجبی خودکشی کرده است: سعدی امامی. شانزده سال از آنروزها گذشته اما هنوز این ماجرا برایم مبهم است. همه چیز این اتفاق رمزآلود بود حتی نام این فرد نیز حالتی رازگونه داشت. من خبرنگار سرویس قضایی روزنامه سلام بودم. بعد از انتشار خبر مرگ سعید امامی و دفن او، شایعات زیادی درست شد ...