سایر منابع:
سایر خبرها
تاثیرات منفی اغتشاشات بر بانوان بجنوردی
ایجاد شد . زهرا 30 ساله اهل بجنورد که در جریان تجمعات اغتشاشگران در محل حضور داشت،می گوید: عصر ساعت های 6 بود که به همراه همسرم برای خرید به داخل شهر رفتیم همسرم در کنار خیابان در اتومبیل منتظر ماند تا من از فروشگاهی واقع در میدان شهید خرید هایم را انجام دهم زمانی که وارد فروشگاه شدم سرو صدای زیادی در خیابان پیچید و صاحب فروشگاه از ترس اینکه مبادا اغتشاش گران به فروشگاه او آسیبی وارد ...
بهترین زمان برای بارداری چه موقع است؟
...: همیشه غمگین و ناراضی هستم. اتفاقات بد همیشگی شده. 8 سال است ازدواج کردم و به خاطر مشکلات مالی کاری و ... هنوز فرزندی نداریم. در 12 سالگی یتیم شدم. در 17 سالگی مادرم ازدواج کرد و من و تنها برادرم تنها زندگی کردیم. بعد از ازدواجم به دلیل تنهایی از طرف همسرم و خوانواده اش همیشه مورد آزار و توهین بودم ولی بعد از اینکه به دلیل مشکلات عصبی بارداریم در سال سوم ازدواج به ناهنجاری کشید و دکتر دستور ...
موسیقیدان ایرلندی: موسیقی بیشتر از سازمان ملل می تواند رابطه انسان ها را بهبود بخشد
.... برخی وقت ها این تجربه می شود و برخی اوقات نمی شود و ما باید تجربه کنیم ببینیم آیا اجرای آثار شومان مثلا در کنار آثار آهنگسازان معاصر مانند تلمان یا بریو و سبک های مختلف چگونه نتیجه می دهد. برخی از مخاطبان چنین ترکیب هایی را دوست دارن و احساس گم گشتگی به آنها دست نمی دهد. حتما باید آموزش موسیقی در مدارس وجود داشته باشد / موسیقی موثرتر از سازمان ملل می تواند رابطه بین انسان ها را ...
مرزبانی که با فرزندانش تمرین شهادت می کرد+عکس
خواهم کسی مرا بشناسد. به او می گفتم که چرا من را با خودت می بری که در پاسخ می گفت: دوست دارم در کار خیری که انجام می دهم ، تو هم شریک شوی. همکاران شهید او را اینگونه توصیف می کنند: با اینکه جانشین پاسگاه بود و در نبود فرمانده ، حکم فرمانده را برایمان داشت ولی مانند یک دوست و برادر بزرگتر با همه برخورد می کرد به طوری که کسی از وی خاطره بدی ندارد. همسر شهید در ادامه می گوید ...
ردپای یک دختر در پرونده پزشک تبریزی
عروسی بگیرند که این اتفاق هرگز رخ نداد و حدود 4.5 سال بعد از عقدشان، دخترم به قتل رسید. پدر المیرا ادامه می دهد: از مدتی قبل از این حادثه، متوجه رفتار مشکوک علیرضا شده بودم. او زیاد به خانه ما می آمد و مدام با تلفن همراهش حرف می زد. حتی یک بار از دخترم ماجرا را پرسیدم و خواستم اگر مشکلی دارند به من بگویند اما او با توجه به اخلاقش که خیلی تودار بود، چیزی نگفت. تا اینکه آن اتفاق تلخ رخ ...
انحراف از راه شهدا، خسران دنیا و آخرت است
آشنایان می نویسد: با توجه به اینکه ازاوایل انقلاب در مسیر انقلاب اسلامی حرکت نموده و اکثر اوقاتم درهمین راه مقدس بوده است، به همین خاطر نسبت به خانواده ام رسیدگی نکرده ام به خصوص پدر و مادرم و از همین وضع همیشه احساس ناراحتی داشته و دارم. هیچ وقت نتوانستم خود را قانع کنم که هدف مقدس اسلام و مسئولیت سنگین خون شهدا که بر گردن ماست را رها کنم، بدین وسیله از پدر و مادرم عذر خواسته و طلب بخشش دارم ...
بازیگر طنز: دلم برای معلمی تنگ شده!
بازیگر با او به گفت وگو نشستیم. خود واقعی هستم برخی به من می گویند بازی نمی کنم و خودم هستم. به نظرم ایرادی به این حرف نیست و اتفاقا حسن حساب می شود. آقای عیاری پنج سال پیش مصاحبه ای با یکی از روزنامه ها انجام داده و نام مرا آورده بود که جزو بازیگران خوب ایران هستم که البته به این مساله کاری ندارم، اما در ادامه گفته بود آنچه در بازی ایشان می بینم، عدم وجود هنر بازیگری است. بعد از ...
نگاره های عاشقانه خالق و مخلوق
در آموختن نقاشی به شاگردانم از طرح های ساده شروع می کنم تا به انواع دشوار آن برسم. بعد از این 13 یا 14 ساله بودم که نزد "جواد رستم شیرازی" استاد مینیاتور رفتم. پدرم 75 سال قبل در مدرسۀ عَلیه که در مسجد رحیم خان در خیابان شاه قرار داشت معلم درسی استاد "جواد رستم شیرازی"، "پورصفا" و "ارحام صدر" بود. وقتی پدرم ذوق نقاشی را در من دید با توجه به شناختی که از آقای رستم داشت، مرا برای آموزش نقاشی نزد او ...
اولین عروس سوار بر موتور ایران/عکس
را هم برای خانم ها مناسب نمی دانستند و هم فکر می کردند احتمال دارد مصدوم شوم برای همین مخالفت می کردند و از نظر مالی حمایتم نمی کردند. الان کمی جا افتاده است، اما 6 سال پیش شبکه های مجازی باب نبود و پدرم فکر می کرد که من هنجار شکنی می کنم برای همین با این موضوع کنار نمی آمدند، اما به هرحال من تنها جایی که از آن ها حرف شنوی نداشتم همین موتور سواری بود آن هم بخاطر این که می دانستم استعداد دارم و می ...
گذری بر زندگی شهید مسیحی وهانج رشیدپور بابرودی
، خیلی دوستم داشت، یکبار نشد دست خالی به خانه بیاید، آنقدر از دستمزد خودش برای خانه خرج می کرد که صدای من درمی آمد، سلیقه مرا هم خوب می شناخت می دانست ظروف دکوری دوست دارم به همین دلیل همیشه برایم از این نوع وسایل هدیه می خرید آخرین بار که از جبهه آمد مرخصی، یک جفت نمکدان چینی دکوری برایم خریده بود هنوز یادگاری نگهش داشته ام مادر مکثی می کند و می گوید: از وهانج برای من فقط حسرت مانده همیشه مدرسه بود یا ...
عجیب ترین خواستگاری و ازدواج ها به سبک بازیگران زن و مرد ایرانی
در مورد حس واقعی ام، حرف زدم و به او گفتم که دوست دارم با او آشنا شوم و ازدواج کنم. خوشبختانه این پیشنهاد من با استقبال مواجه شد و من و رضا با یکدیگر ازدواج کردیم و بعد من قید زندگی در خارج از کشور را زدم و به ایران آمدم تا در کنار همسرم یک زندگی خوب و خوش را تجربه کنم و حالا هم از این تصمیم خیلی خوشحال هستم، که رضا همسرم است . ازدواج الیکا عبدالرزاقی و امین زندگانی الیکا ...
شلیک کردن به همکارانم که قصد حذف من را داشتن
...: من و همسرم 10 سال بود ازدواج کرده بودیم اما صاحب فرزند نمی شدیم. بعد از 10 سال صاحب یک دختر شدیم. زندگی خوبی داشتیم و دخترم یک ساله و نیمه بود که به اتهام قتل بازداشت شدم. من حالا 11 سال است که در زندانم و دخترم را ندیده ام.به همین خاطر از قضات دادگاه تقاضای تخفیف در مجازات را دارم. در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند منبع: رکنا انتهای متن/ ...
ایجاد شغل با اینستاگرام توسط دختر دهه هفتادی
چیزی هست که بعد بخواهم برای مشتری درش بیاورم. برای گسترش حرفه ام کار خاصی انجام ندادم. مثلا اصلا تراکت پخش نکردم. فقط سعی کردم، کیفیت کارم را نگه دارم. وقتی کیفیت کارم حفظ شد، مشتریان خودشان باعث گسترش کارم شدند. هر چیزی که در حال حاضر دارم، از مشتری هایم است. من هنوز هم وقت هایی که کم می آورم، پیام های یک سال پیش مشتریانم را در تلگرام می خوانم و انرژی می گیرم. سرمایه اولیه کارم پول ...
هنگامه قاضیانی: دنیای موسیقی دنیای آخر و برترین هنر است
بینی فرهاد تا چه حد در زندگی شما تأثیرگذار بوده است؟ لابه لای خاطرات کودکی ام در سال های 1354 یا 1355 که حدوداً شش ساله بودم، علاوه بر راجر واترز، ترانه های فرهاد هم در ماشین پدرم پخش می شد. هر وقت می خواهم در مورد فرهاد مهراد و پدرم صحبت کنم، پر از بغض می شوم. به دلیل اینکه شخصیت پدرم و روحیاتش خیلی شبیه به او بود. بعدها که من دختر 25ساله شدم، از پدرم دور و در آمریکا بودم. همیشه آدم از دور همه ...
مراقبت های قبل از بارداری، آماده باشید
٬ فوت می کرد.!.. خدای متعال تمام ویژگی ها را در او گذاشته است ولی چه می شود که این کودک به سن 4 سالگی که می رسد٬ مادر بشقاب غذا را بر می دارد و می گوید؛ مادرجان٬ جان بابا یک قاشق بخور. اگر منو دوست داری یک قاشق بخور٬ می خوای ببرمت پارک یک قاشق بخور. مادر اگر بخوری جایزه ات یک بستنی است. کودک را تشویق می کنیم. جایزه برایش مشخص می کنیم ولی این روش جواب نمی دهد. بعد می گوییم؛ مادر جان اگر ...
عادت های نوشتن هوشنگ مرادی کرمانی
و بشی با آنها می کنم. دیدن درختان، آب و طبیعت برایم بسیار جذاب و روحیه بخش است. با دیدن آنها برای نوشتن الهام می گیرم. معمولا هم به پارک ملت می روم. بعد از پارک چه می کنید؟ حدود ساعت 8 صبح از پارک برمی گردم. اگر کار بانکی یا اداری داشته باشم انجام می دهم. بعد از آن هم لیستی که معمولا همسرم شب ها می نویسد و مربوط به خرید خانه است را تهیه می کنم. البته چیزهای سنگین نه. فقط اقلام ...
از همسری ایرانی تا رمان های آمریکایی
گذاشته بود، برسد. دستبندش را دوست داشتم، چراکه فکر می کردم گویای چیزهای زیادی در مورد آن زن است. بعد از نوشتن بیست ودو رمان، نظرتان در مورد مجموع کارهایتان چیست؟ به عنوان یک نویسنده اکنون چه کار متفاوتی را انجام می دهید؟ اگر توانایی اش را داشتم، تمام نسخه های چاپی چهار کتاب اول را می خریدم و از بین می بردم. هنوز هم نمی دانم هنگام نوشتنشان چه در سر داشتم. فکر کنم فقط می خواستم ...
زندگی اجباری در زندان یا پناهگاه بینوایان
بکشد و چشم هایش را به سقف سامان سرا بدوزد. کلمه اول مصرع سوم شعری که از ساق تا مچ پایش را پر کرده، به دلیل آتش سیگار یا هر سوختگی دیگر، فرو رفته و خواندن این کلمه هم غیرممکن است. تخت های دوطبقه به هم چسبیده اند و بین بعضی تخت ها قرص هایی که پس از خیسی آب دهان، خشک شده اند، دیده می شود. هرکسی حرف می زند، از رفتار مسئولان مددسرا اعلام رضایت می کند اما از دلیل حضور خود در این مددسرا می پرسد؛ آنها می ...
رفاقت بابا و مسعود با شهادت محکمتر شد
. ما یک مدتی در همان فلاح بعد عبدل آباد و یک مدتی هم در اسلامشهر زندگی کردیم تا آنکه از 12 سال قبل بابا انتقالی گرفت و به قم آمد. علت انتقالی گرفتنش این بود که دوست داشت من و دو خواهرم در محیط مذهبی قم رشد کنیم. وگرنه در تهران سمت بالایی داشت و در قم یک کارمند ساده شد. یعنی ایشان حاضر شدند رتبه و درآمدشان پایین تر بیاید اما فرزندانش در محیط مذهبی تری رشد کنند؟ پدرم در تهران سمت بازرسی ...
نگاهی به پنج کاندید بخش مجموعه داستان جایزه جلال
اثر برگزیده معرفی شد. همچنین خانه کوچک ما ، کاندید جایزه احمد محمود و برگزیده نخست جایزه شیراز بوده است. ابوتراب خسروی، نویسنده مطرح کشورمان این کتاب را یکی از بهترین مجموعه داستان های معاصر می داند. در بخشی از این کتاب می خوانیم: می خواهم آن دختر بور چشم سبز بیست ساله را ببینم که به خاطر قرض های پدرش حاضر شد با یک پیرمرد هفتادوپنج ساله ازدواج کند. می خواهم ببینم چه طور شبانه پیرمرد ...
بازخوانی وصیتنامه طلبه شهید علی قمری
که در لحظه های فوت و زندگی هستم می دانم که این اظهارات چه مفهومی دارد پس بکوشید در محضر خدا گناه نکنید که پشیمان نمی شوید و وقتی پشیمان می شوید که دیگر سودی ندارد . تذکر دوم به خانواده عزیزم هست پدرم و مادرم مرا ببخشید که نتوانستم حق فرزندی را ادا کنم و الله پدر و مادر خیلی حق گردن اولاد دارند تا حدی که خداوند ایمان به خودش را در ردیف ایمان به پدر و مادر قرار داده ولی افسوس که نتوانستیم این ...
ماشین پلیس نمی خواهم...! / مادرم مرا رها کرد و وقتی در خانه زن جوان بودم او مرا مجبور کرد تا..!
.... او که لباس مناسب زمستانی به تن نداشت و از شدت سرما می لرزید برای دقایقی خود را به بخاری اتاق مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری چسباند و در حالی که اظهار می کرد خیلی گرسنه ام با زبان کودکانه اش گفت: آدرس خانه مان را نمی دانم مادرم وسایل خانه را با وانت به جای دیگری برد من همیشه از مادرم می خواستم برایم اسباب بازی بخرد خیلی دوست داشتم ماشین پلیس داشته باشم ولی مادرم هیچ وقت برایم اسباب بازی نمی ...
این بی انصافی است
برویم مقنعه ات را عوض کن. به مامان می گویم دعوایت نکند. از صدای مهربان بابا بغض کردم. چشم هایم خیس شد و توی دلم کلی به خودم بد و بیراه گفتم که خواستم تنبیه اش کنم. مقنعه ام را عوض کردم. بعد جلوی در موتورخانه با بابا خداحافظی کردم. بابا که مهربانی اش گل کرده بود، گفت: امروز می خوام خودم دخترم رو ببرم مدرسه. دنیا دور سرم چرخید. خوب که دقت کردم، دیدم بابا با این موهای ...
مجموعه پیام تسلیت رسمی به دوست و همکار
چه رسمی است رفیقان را جدا کردن هنر نیست رفیقان قلب انسانند خدایا بدون قلب چگونه می توان زیست؟ ✦✦✦✦✦✦✦ گلچین روزگار عجب خوش سلیقه است می چیند آن گلی که به عالم نمونه است ✦✦✦✦✦✦✦ این گنج نهان در دل خانه پدرم بود هم بال و پرم بود و همی تاج سرم بود هرجا که ز من نام و نشانی طلبیدند هم نام بلندش سند معتبرم بود ...
زنم به خاطر مهریه مرا به زندان انداخت و خودش صیغه یک مرد شد! + عکس
علی با ضربات متعدد چاقو همسر سابقش را کشته بود. متهم بعد از دیدن این فیلم گفت: من چیز زیادی از ماجرا به خاطر ندارم اما باور کنید من همسرم را دوست داشتم و نمی خواستم او را بکشم. سپس علی در پاسخ به سوال قضات دادگاه در مورد علت کبودی زیر چشمانش گفت: دو روز پیش با چند نفر از هم بندی های دعوا کردم. آنها دوازده نفری به سرم ریختند و مرا به شدت کتک زدند و کبودی زیر چشم به خاطر همین درگیری است. در پایان این جلسه هیئت قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند. ...
4 ماه عروسی کرده بودیم، سر زده به محل کار زنم رفتم و او را با همکار مردش در شرایط بدی دیدم و !
جوان 26 ساله ای که با مشاهده رفتارهای نامتعارف همسرش دست به خودکشی زده بود درحالی که بیان می کرد کاش به حرف مادرم گوش می دادم و عاقلانه ازدواج می کردم به کارشناس اجتماعی کلانتری فیاض بخش مشهد گفت: پدرم کارمند عالی رتبه یکی از ادارات دولتی بود و ما زندگی متوسطی داشتیم. وقتی تحصیلاتم در مقطع متوسطه به پایان رسید، سه خواهر و برادر بزرگ ترم ازدواج کرده بودند به همین دلیل من بیشتر از گذشته ...
خدمت سربازی را به ادامه تحصیل در خارج ترجیح داد
بعد از شنیدن خبر شهادت برادرتان سکته کردند؟ بله، من و مادرم برای خرید بیرون رفته بودیم که دیدیم سربازی دنبال آدرس می گردد. مادرم رفت جلو و گفت: آدرس کی را می خواهید؟ سرباز جواب داد: مرادیان که مادرم گفت: من مادرش هستم. سرباز گفت: پسرتان مجروح شده است و در بیمارستان ارتش بستری است اما بعد فهمیدیم زوریک به شهادت رسیده است. در شهادت زوریک همه همسایه ها در غم ما شریک بودند. پدرم راننده تریلی بود ...
دغدغه ی این روزهای بهاره رهنما؛ ژن خوب زنان ایرانی
خیلی پیگیر آن نیستم. انرژی ام را روی تحصیل در دانشگاه و تئاتر گذاشته ام. مثلا در رشته حقوق قضایی درس خواندم. بعد فوق لیسانس گرفتم. تدریس کردم. هیچ وقت مستمر و با جدیت به سینما نمی پردازم. سال هایی بود که اضافه وزن پیدا کرده بودم. هیچ وقت به خودم نگفتم باید به خاطر سینما وزنم را کم کنم. اصلا سینما دغدغه من نیست. در کنار تحصیل و تئاتر دغدغه نوشتن هم دارم. تاکنون پنج تا 6 نمایشنامه چاپ کرده ام. کتاب ...
بعد از 5 سال زن به قتل برادرش اعتراف کرد
.... برای رازگشایی از مرگ او، مادر سالخورده و خواهر میانسالش که زمان حادثه در خانه بودند، تحت بازجویی قرار گرفتند. مادر سالخورده به افسر تحقیق گفت: پسرم معتاد بود و بیماری اعصاب و روان داشت. آن روز از من پول می خواست. گفتم پول ندارم، منتظر باش تا خواهرت بیاید. پسرم داد و فریاد می کرد، خواهرش که آمد، باز پول خواست. دخترم سعی می کرد او را آرام کند که نشد. وی افزود: پسرم با ...
اعتیاد زندگی ام را به آتش کشید
... تا چند روز حسابی دعوایم کرد و گوشمالی ام داد و بعد وقتی دلش خنک نشد، پرونده ام را زیر بغلم زد و مرا فرستاد خانه. کلی التماس کردم. مادرم، خواهرم، پدرم، زن دایی ام، همه و همه را برای وساطت به مدرسه فرستادم اما حرف مدیرمان یک کلام بود، نادر به درد مدرسه نمی خورد! افتادم پی کفتر بازی! درس و مشق را که کنار گذاشتم، چند تا کفتر خریدم و خواب و خوراکم شد پشت بام و کفترهایی ...