سایر منابع:
سایر خبرها
ملائکه سپاه انصار همدان با خاکریز راه منافقان را بستند
، نفت شهر، سومار، سرنی تا مهران حدود 14 محور. دشمن آمد داخل، رزمندگان ما را دور زد. ما تا آن روز، 40 تا 50 هزار اسیر از آنها داشتیم و آنها اسیر از ما کمتر داشتند. این علمیات، خیلی وحشتناک بود! دلهایمان را غم فراگرفت تا آنجا که امام فرموده بود: دیگر نجنگید . من توی خانه بودم; یک دفعه ساعت 30/8 شب معاون عملیات ستاد کل (که در آن موقع یکی از برادران سپاه بود.) به من زنگ زد و گفت: فلان کس! دشمن از سرپل ...
چهار ماه، 80 قتل، 93 مرگ/ خواستگارانی که آدم کش می شوند
راکبان پراید ربوده شد و پس از آزار به قتل رسید. یک زن آزار و اذیت خبرگزاری مهر 19 اردیبهشت در مشهد مادر و دختری زنی میانسال را به قصد سرقت پول هایش کشتند و خانه اش را اتش زدند یک زن سرقت - مالی خبرگزاری مهر 20 اردیبهشت 4 سارق مسلح در مشکین دشت استان البرز ماموری نیروی انتظامی را کشتند ...
رامبد جوان: می خواهم "احمدی نژاد" را به "خندوانه" بیاورم
تبلیغات سرمایه گذاری کند. چون گاهی تبلیغات بیشتر از خود پروژه پول می خواهد و ما با آوردن جناب خان کمک کردیم این کار دیده شود. شخصیت جناب خان در خندوانه کمک می کند تا کار بهتری انجام شود. هر برنامه در همان روز تهیه می شود؟ خیر ما حدود شش، هفت برنامه جلوتر هستیم اما این بدان معنا نیست که روی اصول و کنداکنتور خاصی پیش برویم. ممکن است برنامه امروز، 7 جلسه دیگر پخش شود یا برعکس. ...
تجدید جلسه دادگاه به دلیل وحشت از اعدام!
. شغلت چه بود؟ در آمل آرایشگر بودم و وضع مالی بدی نداشتم. چطور با ندا آشنا شدی؟ ندا در آمل دانشجو بود. یک روز در خیابان با او آشنا شدم. وقتی فهمیدم 12 سال پیش ازدواج کرده و یک پسر 10ساله دارد، شوکه شدم. اما ندا از بدرفتاری های شوهرش برایم گفت و اینکه به همین خاطر از شوهرش جدا شده و با پسرش زندگی می کند. من هم دلم برایش سوخت و با آنکه ازدواج نکرده بودم او را به عقد ...
2 روز برای مقتول قبر می کندم
جزئیات تازه ای از قتل پسر 22 ساله و دفن جسدش در چاه مغازه اش پرداخت. خودت را معرفی کن. جواد 30 ساله هستم و شش سال قبل ازدواج کردم. فرزندم 40 روز دیگر به دنیا می آید و مغازه جگرکی دارم. مقتول را از کجا می شناختی؟ بچه محل بودیم و در کنار هم دو مغازه جگرکی داشتیم. رفاقت ما در حد سلام علیک بود و گاهی به مغازه هم سر می زدیم. چه شد به فکر قتل یاشار افتادی؟ ...
معتمدآریا: حذف تصویر و صدای من شوخی است
کار کرده بودم و برایم تکرار این موقعیت و ارتباط با یک کودک اتفاق خاصی بود، مخصوصا اینکه کودک فیلم (ماهان نصیری) یک بچه استثنایی از نظر هوش و بازیگری است. "یحیی سکوت نکرد" فیلم نامه کم غلط تری بود او با بیان اینکه یحیی سکوت نکرد یک اثر دلنشین عاطفی است که تجربه های شخصی کاوه ابراهیم پور به عنوان کارگردان در آن خیلی دخیل است ، اضافه کرد: موضوع سناریو برایم بسیار جذاب بود چون ...
خاطرات عقیل حوتی زاده و گلی که به عقاب آسیا زد
فراموش نمی کنم. سر جلسه تمرین تیم ملی حضور داشتم که پروین از ناصر ابراهیمی پرسید؛ این بچه اینجا چه کار می کند که بعد از توضیح ناصر خان، بنده را شناخت. چطور متوجه دعوت شدن به تیم ملی شدی؟ از طرف فدارسیون به هیئت فوتبال خرمشهر نامه ارسال شده بود. پس این اتفاق قبل از پیوستنت به صنعت نفت آبادان افتاده بود؟ بله، هنوز بازیکن تیم شهرداری خرمشهر بودم. ...
دردی که در رگ و خون نشسته است
فرزندانش می پسرم، اسم دختر 9 ساله اش را بر زبان می آورد، بغضش شکسته شده و اشک از چشمانش جاری می شود، می گوید: دخترم دنیای من است، چند بار به خاطر او خواستم ترک کنم، اما اعتیاد انگار در رگ و خونم نشسته است، چند روز پیش برای ترک به کمپ رفتم، اما نشد. او که چندین بار از خانه خودش وسایلی را برای تهیه مواد سرقت کرده می گوید: متاسفانه اختیار امثال من به دست مواد است. همسر و دخترم در حال حاضر با پدر ...
حیوان درمانی!
.... او هر از گاهی دچار تشنج های شدیدی می شد تا اینکه یک بوآ به نام ردراک را به خانه آورد. از زمانی که ردراک با گرین زندگی می کند او دچار تشنج های کمتری می شود. حتما از خودتان می پرسید که چطور این حیوان تشنج های گرین را کم کرده است؟ پس بهتر است بدانید که گرین همیشه مار بوآ را دور گردن خود نگه می دارد. چند لحظه مانده به اینکه گرین دچار تشنج شود مار خودش را به دور بدن گرین می پیچد و گرین ...
هواداران مطمئن باشند که روزی با قدرت به استقلال برمی گردم
استراحت بودند، یک ماه و نیم روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشتم و از لحاظ روحی در شرایط بدی قرار داشتم اما سعی کردم تا خودم را قوی کنم و بیشتر تمرین کنم. مشکلاتی وجود دارد که گاهی آدم را از فوتبال زده می کند و من این فکر را با خودم می کردم که ممکن است پنجشنبه بازی ها را از خانه نگاه کنم اما خدا کمکم کرد و شرایط طوری شد که توانستم در راه آهن بمانم و در همین هفته اول هم توانستم گل بزنم و پاس گل بدهم. با ...
اظهارات سخنگوی قوه قضاییه درباره قتل پزشک اردبیلی
به گزارش پایگاه خبری آذرسلام ،سخنگوی قوه قضاییه در هشتاد و دومین نشست خبری سخنگوی قوه قضائیه با اصحاب رسانه، درباره بازداشت مشایی و سعیدلو و سفر رحیمی به خارج، برگزاری دادگاه زنجانی در روز 11 مهر، صدور حکم مرتضوی تا 10 روز دیگر، دستگیری 3 نفر در آتش سوزی هتل هرمز، اخبار اشتباه در پرونده حوادث پزشکی اخیر و سرنوشت دکل گمشده و بورسیه ها اظهار نظر کرد. در مورد قتل یک پزشک در اردبیل و موضوع ...
لطفا اینجا نفس عمیق بکشید
خیلی درخت و گل و گیاه پرورش داده ام. از آنجا که خیابان الله اکبر فاقد درخت و فضای سبز و چشم نواز بود، آقامیری را مجاب کرد تا این وظیفه را خودش به دوش بگیرد تا جایی که خیلی از همسایگان او در ابتدا تصور می کردند مرد درختکار شاید مأمور شهرداری است که انقدر با جان و دل به جان خیابان افتاده و با دقت درخت ها را در کنار هم می کارد؛ گرچه آن زمان درخت 500 تومان بود اما من خریدم دونه ای 4هزار تومان ...
بازسازی صحنه جنایت شمشیر به دستان خشن
در تاریخ 89.7.6 چند نفر درحالی که سلاح های سرد متعددی در دست داشتند و سوار بر پراید، پیکان و موتورسیکلت بودند مقابل منزلی در بولوار رسالت مشهد توقف کردند و یکی از آنان ضربه ای به در فلزی حیاط زد وقتی زنی در را اندکی گشود ناگهان چندین نفر درحالی که رعب و وحشت ایجاد کرده بودند داخل خانه ریختند و با ضربات متعدد سلاح های سرد، جوان 25 ساله ای را که مشغول استعمال مواد مخدر (شیشه) بود به شدت مجروح کردند ...
برخورد قضایی با کاسبان آبکی
های مناسب خبرگزاری های رسمی کشور، از سوی برخی به صورت نامناسب اطلاع رسانی شد. به طوری که برخی با استفاده از سامانه های تجاری ارسال پیامک، اقدام به پخش شایعاتی در زمینه جیره بندی و قطع آب در تهران کردند. خبرگزاری تسنیم روز گذشته با انتشار گزارشی تحت عنوان تجارت پیامکی چند هزار لیتر به مصرف آب تهران اضافه کرد؟ این موضوع را رسانه ای کرد، مخاطبان تسنیم در واکنش به این گزارش نظرات جالب توجهی ...
11 مواجهه زنانه با نوشتن
، 1956) 8- جنیکا هیور ویت: برای نوشتن چه شرایطی باید برای تان مهیا باشد؟ نادین گوردیمر: عرض شود که جای خیلی خاص یا اتاق چوب پنبه کوب یا یک میز باشکوه و بزرگ مطرح نیست. در زندگی ام اوقاتی داشتم که، وای خدای من، یک زن جوان و مطلقه بودم با یک بچه کوچک، در آپارتمانی با دیوارهای نازک زندگی می کردم و رادیوی آن طرف دیوار واقعا دیوانه ام می کرد. و حالا همان صداها به شدت مزاحمم هستند ...
شهیدی که با یک دست دشمن را عاجز کرده بود!+تصاویر
...، در کتابی تحت عنوان یک آسمان هیاهو منتشر شده است. شهیدی که در سال 1337 در خانواده ای مذهبی در حومه ی تهران دیده به جهان گشود؛ از همان دوران کودکی روحیه ی اکرام به نیازمندان را در خویش به وجود آورده بود؛ برادر شهیدش در دوران ابتدایی یک بار به پدر گفته بود که علیرضا با پول های توجیبی که به او می دهید دفتر و مداد می خرد و به بچه های فقیر می دهد... وی پس از اخذ مدرک دیپلم در ...
ابهام در سرنوشت کودک ربوده شده پس از 2 سال
، پدر او که علی اصغر نام دارد در مورد پرونده به خبرنگار ما گفت: با توجه به قوانین جدید، به دست نیامدن سرنخ تازه از سرنوشت فرزندم و گذشت یک سال از بازداشت دو متهمی که در اختیار آگاهی بودند، چند روز قبل از طریق دادستانی مطلع شدم متهمان آزاد شده اند و این مسئله تنها امیدهایی را که برای اطلاع از سرنوشت فرزندم وجود داشت کم رنگ می کند . این آدم ربایی روز ششم مرداد سال 92 اتفاق افتاد و پسر پنج ...
چفیه آقا کفن شهید اقتداری شد
راحت و آرام مثل همیشه بودم. هیچ جایی نگفته ام خانه ام را تمیز کرده بودم، چون کلا هر سه روز یکبار کار می کردم. ساعت یک و نیم بود که مادرم زنگ زد و با گریه گفت فهمیدی چی شده؟ گفتم چی؟ گفت دو باجناق ها با هم رفتند. گفتم مامان چه می گویی؟ من با خودم فکر کردم و پیش خودم گفتم پسرعمه به من گفته من در ترابری ام. پس ترابری با قسمت آن ها که در بخش تست بودند فرق دارد و لزوما او شهید نشده است. اینطوری خودم را ...
قتل با ضربات متعدد چاقو برای پایان دادن به دوستی با مرد غریبه
هرگونه ارتباطی با قتل این مرد داشت، اما در ادامه با توجه به دلایل و مدارک به این جنایت اعتراف کرد و گفت: من مدتی بود که با مقتول در ارتباط بودم، اما قصد داشتم این ارتباط را تمام کنم و ازدواج کنم. ولی مقتول دست بردار نبود و نمی خواست این ارتباط به پایان برسد. هرچه تلاش کردم فایده ای نداشت، تا اینکه در نهایت برای اینکه او را از میان بردارم روز حادثه مقتول را به خانه ام دعوت کردم. بعد از آن با چاقو او را ...
پاسخ داریوش مهرجویی به عذرخواهی یک کارگردان
...> دعوت از شما و دیگر عوامل هامون برای تماشای تئاتر هامون بازها چطور صورت گرفت؟ وقتی من و آقای تورج منصوری وقتی فهمیدیم چنین نمایشی اجرا می شود چندین روز درصدد بودیم تا بازیگرانی را که در هامون بازی کرده اند دعوت کنیم و دورهم به تماشای این نمایش برویم و نهایتا اعضای گروه هامون را روی سن ببریم و دوباره پس از سال ها از آنها تشکر کنیم، اما گلایه ای که من داشتم این بود که آقای رحمانیان و دیگر ...
سعید سیفی اعزامی از سپاه همدان
خورده بود و 128 نفر شهید و صدها نفر مجروح شده بودند. فکر می کردم مادرم و مادربزرگم، آجی جان، هم شاید جزو شهدا باشند، چون استادیوم نزدیک خانه ما بود و مادر مادربزرگم پای ثابت نماز جمعه. در دلم گفتم: خوش به حالشان. من در جبهه با این همه درگیری شهید نشدم اما... در این افکار بودم که بچه ها گفتند حالا که تر و تمیز شده ایم برویم زیارت حضرت معصومه. مقابل ضریح نشستم. با هر پلکی از چشمانی قطره ای روی گونه می غلتید و یاد شهیدی می افتادم و یاد تشنگی آن ها در نبردی نابرابر و عاشورایی در جنگ رمضان. ...
نظری: در نگاه اول عاشق موحددانش شدم/ پدر شهید: به دلم افتاد که علی شهید شده است
)تعدادی از فرماندهان شهید شدند. من در آنجا به دلم افتاد که علی هم شهید شده است. من خودم را آماده خبر شهادتش کردم. مادر علی هم چون قرار بود خدا به ما نوه ای بدهد به انگلیس رفته بود تا پیش دخترم باشد و عروسم یعنی همسر علی پیش من بود. آن وقت فرزند علی دنیا نیامده بود و همسرش حامله بود . بعد از ظهری بود که در خانه نشسته بودم. سیدحسن رسولی، حسین خالقی، اکبر نوجوان و ابراهیم شفیعی به منزل ما ...
درد دل های یک کنکوری خوشبخت
.... اصلا دلم نمی خواهد که خودم را درآینه نگاه کنم چون پریشب از اضطراب سه تا تبخال زدم ، قیافه ام آنچنان به هم ریخته که حد ندارد ، پای چشمانم از بس بیخوابی کشیده ام گود افتاده ، شبیه معتادها شدم. از دیروز تا حالا بیش از 500 بار جواب این سووال را داده ام که " کنکورت را چطور دادی ؟ " چه بگویم بابا ! اختصاصی هایش که سخت بود ، عمومی هایش که ای بد نبود ، دراین چند ساعت بعد از کنکور به کشف ...
زندانی به نام تن
آنها را بخواهم بیرون ببرم، تکلیف 3تای دیگر چه می شود. هر 4نفر را هم که نمی شود بیرون برد، هیچ کدامشان قدرت راه رفتن ندارند. من چطور با این وضع مالی آنها را بیرون ببرم. من حتی نمی توانم بچه هایم را به دستشویی ببرم. دستشویی خانه مان داخل حیاط است و من برای بردن آنها به دستشویی واقعا مشکل دارم، چون بچه ها سنگین هستند و اصلا نمی توانند حرکت کنند و بردن آنها به حیاط برای من کار خیلی سختی است. نگاه کنید ...
حواشی نخستین برنامه 90 سال هفدهم
.... آلکمار امسال تیم خوبی جمع کرده و هدفشان این است که در اروپا نتیجه بگیرند. از باشگاه نایمخن که برای من زحمت کشید و دو سال فوق العاده داشتم و با هم قهرمان لیگ دوی هلند شدیم هم تشکر می کنم. وی درباره رقم قراردادش گفت: من با 220 هزار یورو به نایمخن آمدم و آنها برای صدور رضایتنامه انتقال من به آلکمار 2 میلیون یورو دریافت کردند. وی در مورد مصدومیتش از ناحیه پا گفت ...
فرزندفروشی وصادرات انسان درمحله ای درساری
از آن روز که طلبکارهای شوهرش آمدند و کوچک ترین بچه اش را با خود بردند، یک سال نگذشته. عبدالله و سودابه ، او را به 400 هزار تومان فروخته اند و کمی بعد از آن، یکی دیگر از بچه هایش را 500 هزار تومان. سودابه حالا علاوه بر حسرت ندیدن بچه هایش، یک حسرت دیگر دارد؛ این که بلد نبوده آنها را به قیمت بالاتری بفروشد: من که نمی دونستم. تا حالا بچه نفروخته بودم. می گن بچه بالای یه میلیون تومان قیمتشه، ولی ما ...
قبلا هوادار پرسپولیس بودم حالا دفاع چپش
.... - بله، من با همه بچه های پرسپولیس رابطه خوبی دارم اما با میلاد (کمندانی) و احمد (نوراللهی) به خاطر هم تیمی بودن مان در تیم المپیک صمیمی تر هستم. * بازی اول را از روی نیمکت دیدی؛ فکر می کنی وقتی در ترکیب قرار بگیری می توانی با جو سنگین پرسپولیس کنار بیایی؟ - راستش فکر می کنم بازی در پرسپولیس هم خیلی سخت است هم خیلی دوست داشتنی. من از بچگی دوست داشتم برای ...
فریدون آسرایی و حرکات مایکل جکسونی!
درد من است. مسئولان ما هم می دانند این بچه ها مورد سوءاستفاده قرار می گیرند، شاید آن قدر بدبختی ها زیاد است که اینها گم شده اند و از تحصیل هم محروم هستند. یا در موردی دیگر همیشه تصویری از یک دخترک فال فروش در ذهنم دارم که اگر ملودی مناسب آن حال و هوا را پیدا کنم آن را به صورت کلیپ درمی آورم. آدم هایی دور و بر خودم می بینم که باید در مورد آنها حرف بزنم. دوستی داشتم که به لقب رضا شهردار معروف بود. می آمد در خانه ها و زباله هایشان را جمع می کرد. آخرین باری که او را دیدم گریه می کرد و می گفت در این سن و سال هیچ دارایی برای خودم ندارم تا با آن زندگی کنم. ...
عروس سیاه بخت بعد از 13 سال از زندان آزاد شد
کبری رحمانپور معروف به عروس سیاه بخت، متهم است ساعت 11 و 30 دقیقه روز یکشنبه 5 آبان سال 79 در آپارتمانی واقع در خیابان نیاوران به دنبال اختلاف با همسر 55 ساله اش در غیاب او، مادرشوهر 75 ساله اش را با ضربات کارد از پای در آورد.کبری که در آن زمان 20 ساله بود در جریان تحقیقات گفت: من دختری 18 ساله بودم و خانواده فقیری داشتم . شوهرم که مردی میانسال از یک خانواده مرفه بود به خواستگاری ام آمد و با آنکه ...
تولد سه قلوها بر فراز آسمان اصفهان
شریان نیوز: این زن باردار که به همراه پدرش سوار بر بالگرد امدادی شده بودند هرگز تصور نمی کرد 3 قلوهایش بر فراز آسمان و در بالگرد پا به دنیا بگذارند. درد زایمان بی امانش کرده بود که ناگهان صدای ناله های مادر در صدای گریه اولین نوزادش گم شد. 2تکنیسین اورژانس دقایق نفسگیر عملیات نجات زن باردار و تولد نوزادانش را در حین پرواز آغاز کردند. با فرود بالگرد صدای گریه های 3 نوزاد در فضای کوچک بالگرد پیچیده بود و مادر جوان نوزادانش را در آغوش داشت. خلبانی که شاهد تولد 3 قلوها بود 115 دقیقه پرواز نفسگیر بر فراز آسمان استان اصفهان کافی بود تا سرهنگ خلبان سرمست خاتونکی، خلبان بالگ ...