سایر منابع:
سایر خبرها
به مناسبت سالگرد انتقال مصدق به احمدآباد/ زندانی در تبعید
نظر ها دور شد تا یاد او نیز از خاطر مردم برود. اما روح ملی آسیب دیده ایرانی که سال ها حکومت کشورش در برابر هر ابرقدرتی واداده بود، مصدق را منجی غرور ازدست رفته اش می دانست، روح ایرانی که با انقلاب مشروطه به قول ناظم الاسلام کرمانی بیدار شده بود حاضر نبود که تسلیم کشوری خارجی شود آن هم کشوری مانند انگلیس که ایرانیان به طور تاریخی از آن هراس داشتند و به آن بی اعتماد بودند. در زمان ظهور ...
ملائکه سپاه انصار همدان با خاکریز راه منافقان را بستند
: هیچی، اینها که شهید شدند، برویم به طرف ادامه هدف. رفتیم محل را شناسائی کردیم. حدود یکی دو گردان نیرو را من توی گردنه پاتاق پیاده کردم و راه را بر آنها بستم که فرار نکنند. برگشتیم، شب شد. صبح ساعت 8 بود که من توی طاق بستان بودم. یک دفعه، تلفن زنگ زد; فرماندهی هوانیروز گفت: فلان کس! دوتا خلبان پیش من هستند، دوتا خلبانی که دیروز گفتی شهید شدند. گفتم: چی؟ من خودم دیدم شهید شدند! گفت: آنها آمدند. بعد ...
زنده به گور کردن مخالفان کشف حجاب
یاعلی می گویند و از همه اطراف مشهد با بیل و داس و چوب، خلاصه هر چه که بود، می آمدند و این بر بری ها همه می آمدند به مسجد جمع می شدند. دیگر شب شده بود که آمدیم بیرون و رفتیم به خانه. یادم می آید فقط سه تا صدای یاعلی شندیم و بعد صدای مسلسل بلند شد و دیگر صدایی نیامد. فردا که آمدیم دیدیم بله جنازه ها را دارند می برند توی گاریها، می بردند توی گودال خشتمال ها می ریختند و روی آنها ...
فرمانده ای که مثل یک سرباز ساده به جبهه بازگشت
و از هر گردان اطلاعات نیرو هایی را که سابقه رزمی داشتند و در کردستان و جاهای دیگر جنگیده بودند، گرفته بود. من گردان یک بودم و فرمانده گردان مرا معرفی کرد و گفت جلسه ای در مسجد برگزار می شود. وقتی که از در داخل شدم و در مسجد نشستم، ایشان در حال صحبت درباره تیپ سیدالشهدا(ع) و وظایفش بود. کمی درباره وضعیت جنگ و تکلیف و وظیفه بچه های سپاه صحبت کرد و در آخر افراد یکی یکی خودشان را معرفی کردند تا نوبت ...
بازسازی صحنه جنایت شمشیر به دستان خشن
(وسط اتاق) نشسته بودیم که ناگهان آن ها در حالی که شمشیر و قمه و ساطور داشتند وارد خانه شدند اما اولین نفر ع بود که وارد شد و در یک لحظه با چاقوی بزرگ (قمه) ضربه ای به جوان 25ساله زد.آن مرحوم نیم خیز شده بود تا بلند شود اما او فرصت نداد و طوری ضربه را زد که سرچاقو از آن طرف شکمش بیرون آمد. بعد از آن یکی دیگر از متهمان که وارد اتاق شده بود مرا گرفت و گفت او را نزنید او بچه محل ماست و بدین ترتیب مرا ...
قضاوقدر و فلسفه بلا و مصیبت برای مؤمنان
...> ابن زیاد به زینب مظلومه گفت: دیدی خدا با شما چه کرد؟! گفت: ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ یَا ابْنَ مَرْجَانَةَ [6]مرده شور تو را ببرد و تو چیزی نمی فهمی و مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا من در کربلا به غیر خوبی چیزی ندیدم. کسانی که مقام تسلیم و رضا داشته باشند: فَادْخُلی فی عِبادی ، وَ ادْخُلی جَنَّتی [7] یعنی بیا در بهشت مربوط به من. این مقام تسلیم و رضا هم برای دنیا خیلی مفید است و گفتم ...
وصیت نامه شهدای ورزشکاراستان همدان+ تصاویر
کنی مرا رو به پاشگاه بر روی شکم قرار بده ... آهسته گفت : نارنجکت را بمن بده . من با وجود آنکه فقط یک نارنجک داشتم آنرا به او دادم و او در حالیکه نارنجک را در دست می فشرد سر را به سجده بر زمین گذاشت و مشغول گفتن ِ ذکر شد و " یا حسین " او بگوش می رسید . لحظاتی بعد دوست دیگری در می رسد او نیز می پرسد " آقا سید تو هستی ؟ می گوید آری . دوست ، دمی زیر رگبار نزد او می نشیند و سعی دارد او را ...
سعید سیفی اعزامی از سپاه همدان
. آن قدر که بغضم ترکید و سر و رویش را غرق در بوسه کردم. خواستم بگویم خبر دادند که تو شهید شده ای، که او پیش دستی کرد: برادر خوش لفظ، باور نمی کنم که اینجا باشی. با گریه گفتم: آقا حبیب، می خواستم بروم لبنان. حرفم را برید: لبنان خبری نیست. هر چه هست اینجاست. - من چه کار باید بکنم؟ - مثل بقیه فعلا می رویم تا رد عراقی ها را تا آن طرف قراویز پیدا کنیم و شما ...
نظری: در نگاه اول عاشق موحددانش شدم/ پدر شهید: به دلم افتاد که علی شهید شده است
. در عملیات والفجر مقدماتی من را به منطقه برد و سه شب آنجا بودم بدون اینکه نان و آبی به من بدهد و از خودش هم خبری نبود. تازه من را موقع عملیات به منطقه برده بود. بعد از سه روز پیدایش شد و گفتم: چرا من را اینجا تنها گذاشتی؟ گفت: پدر تو را آوردم تا از وضعیتم مطلع بشوی . ** به دلم افتاد که علی شهید شده است در مجلسی بودیم که حضرت آیت الله خامنه ای گفتند در عملیات اخیر(والفجر2 ...
بهنوش بختیاری در لیست سریع القلم
خبرنامه دانشجویان ایران: بهنوش بختیاری، بقال و سلمونی هم به لیست راننده تاکسی و لبوفروش اضافه شدند وطن امروز در یادداشتی با عنوان فهرست جدید سریع القلم ها به قلم محمدرضا کردلو نوشت: عجیب نیست که بعد از توافق مدتی بود که سوار تاکسی نشده بودم. نرخ کرایه مسیری که هر روز می آمدم و می رفتم، بعد از توافق بیشتر شده بود. دلیلش را نفهمیدم تا پریشب که رئیس جمهور طوری حرف زد که مجری ...
روایتی از پیشنهاد تشکیل گردان ویژه شهادت به شهید همت/ فرمانده گردان لوطی ها چه کسی بود؟
: از شنیدن این سخنان ناراحت شدم و مرتضی را خواستم که برای توضیح بیاید. او لباس رزم مرتب و پوتین به پا نمی کرد، لباسش را بر روی شلوار می انداخت و با یک کتانی گردانش را فرماندهی می کرد. یک ربع بعد با همان نوع پوشش به اتاق فرماندهی آمد و گفت: سلام علیکم حاج آقا . با دلخوری و صدای بلند شروع به اعتراض کردم و گفتم این چه وضع گردان است همه از گردان شما ناراضیند و شکایت دارند... حاج کاظم ادامه داد ...
50 سال تذکر دادم این مطالب ننگین را روی منابر و صدا و سیما بازگو نکنید
سرویس اجتماعی فردا: شما فکر می کنید شخصی که به جای احادیث معتبر، مشتی احادیث جعلی که هیچ منبع و مصدری برایشان وجود ندارد برای این مردم عاشق معارف بگوید و عمر و اوقات پربهای آنها را پر کند چه جوابی به خدا خواهد داد؟ این حدیث جعلی که در هیچ منبعی وجود ندارد به عنوان مثال عرض می کنم، در بعضی منابع گفته می شود روزی یزید ملعون به امام سید الساجدین(ع) گفت حالا که من پدر تو را کشته ...
احمد نجفی: یک موی فردین در تن بازیگرها نیست!
هنوز احمدی نژاد کاره ای نبود. در یک مراسمی، مطبوعاتی ها نشسته بودند، گفتم من یکسری تهمت به هیأت مدیره و اعضای خانه سینما زدم. یک نفر از این مطبوعات نرفتند تحقیق کنند که کدام درست است کدام اشتباه. اینکه دیگر سیاست نیست که می ترسید. بروید بپرسید ببینید این حرف ها دروغ است، بعد من را آدم دروغگویی معرفی کنید. من در سال 83 پیش بینی کردم که همین بلا سر خانه سینما خواهد آمد که آمد. اینها را در ...
بنیاد در آینه مطبوعات
! در واقع او اولین کسی بود که توی روستا، آن طور راجع به رئیس جمهور حرف می زد و همه با تعجب فقط نگاهش می کردند. مدتی بعد عباس دوباره به جبهه برگشت؛ اما نه فقط با دو نفر که با بسیاری از بچه های روستایمان که تحت تاثیر عباس و حرف هایش بودند... شهرآرا دوشنبه 12/5/94 پدر جوادعلی دادی از وصیت فرزند شهیدش می گوید اسلحه ام را زمین نگذارید غیرممکن است حرف فرزند بشود و کسی ...
دستان پینه بسته این کارگر به دستان خدا رسید
کمک حال من بود، بچه ها را خیلی دوست داشت، چون محبتش به دیگران زیاد بود، همه او را دوست داشتند. فارس: وقتی می خواست به جبهه برود، شما مخالفت نکردید؟ وقتی گفت می خواهم به جبهه بروم، ابتدا بغض کردم و اشک از چشمانم سرازیر شد، به من گفت: داری گریه می کنی؟ دوست نداری من جبهه بروم؟ کمی فکر کردم و حرفی نزدم به یاد حضرت فاطمه (س) و حضرت زینب (س) افتادم، پیش خودم گفتم که اگر الان من به ...
زمان محاکمه بابک خان رنجانی 11مهرماه!! کاسبان تحریم چه کسانی بودند؟
برآشفته شد که تو مگر کرمانی نیستی، پس چرا جواب آزمایش اعتیادت منفی است. با خنده گفتم، خیلی از مسوولان کرمانی هستند لابد به باور شما باید از آنان هم آزمایش اعتیاد گرفته شود هرچند از این فرصت اعزام به پزشکی قانونی استفاده کردم و با چندین رسانه داخلی و خارجی مصاحبه کردم در حالی که شب قبل بازداشتم به خبر مهمی علی الظاهر تبدیل شده بود و مصاحبه روز بعد از بازداشت هم بازتاب مناسبی داشت. همه این مطالب را ...
پیرزن مسلمان شده جایی برای زندگی ندارد!
با دیدن یک خواب مسلمان می شود: در شازده حسین قزوین که برادر امام رضا (ع) است روضه خوانی به نام آقای مجاهدی که سید بود کار می کرد. یک شب خواب دیدم من در آنجا با آقایی صحبت می کنم. او لب اش تکان می خورد اما من صدایش را نمی شنیدم. سه روز بعد از آن چادر از همسایه گرفتم و به او سپردم به کسی نگوید من از او چادر گرفتم و رفتم شازده حسین و به آقای مجاهدی گفتم خواب تو را دیدم. گفت کسی که تو خواب دیدی و شکل ...
درخواست وزارت خارجه برای عملیات در عراق
پایگاه که در آن زمان حدود 186 خلبان را در اختیار داشت به حدود 120 نفر تقلیل یافت. بعد از این جریانات سیستم حکومت اسلامی برای استخدامی های نیروی هوایی شروع به برگزاری کلاس هایی توجیهی و روشنگری کرد، که طی این فرایند مواضع جدید را برای افراد روشن کرده و بعد از اتمام کلاس ها به افراد گفتند شما مختار هستید می توانید در نیروی هوایی بمانید و خدمت کنید و یا اینکه از مجموعه بروید. البته در ...
بنیامین بهادری:آدم باملاحظه ای هستم
می توانند خوب باشند هم بد. دقیقا. مثل همین ویژگی تان که خیلی جالب است. در مورد همه چیز صمیمی و با لحنی خون سرد توضیح می دهید. بگذارید با این مثال منظورم را برسانم. آدم فکر می کند اگر همین الان زلزله بیاید، به فرض این که هر دویمان سالم بمانیم، شما بلافاصله با لحنی صمیمی می گویید چیزی نشده است. و بعد در مقابل صورت گرد و خاکی و احتمالا زخمی من لبخند می زنید. بله، من همین جوری ...
عراقچی درجمع مدیران صداوسیما چه گفت؟
همه شما ما اذیت شدیم سر آْن 25 سال، سر 20 سال سر بعضی از چیزها ولی بالاخره طرف مقابل هم باید یک چیزی گیرش بیاید چرا که اگرآن طرف نتواند در داخل کشورش و در کنگره زیر بمباران مخالفان از عملکرد خود دفاع کند خوب توافق نمی کند چرا که آنها نیز توافقی می کنند که بتوانند از آن دفاع کنند، بتواند بگوید من چهار مسیر را بستم و به شکلی هم بگوید بسته ام که متخصصین و دانشمندان هسته ای شان نتوانند بگویند تو که ...
پناهیان: آموزش و پرورش اسلامی این نیست که اول به بچه ها نماز یاد بدهد
قُولُوا قَوْلاً سَدیداً (احزاب/70) در اینجا قُولُوا قَوْلاً سَدیداً یعنی حساب شده حرف بزنید نه اینکه دینی حرف بزنید، از خدا و قیامت حرف بزنید! بلکه می فرماید: حساب شده و درست و دقیق سخن بگویید. یک روزنامه ای بود که بنده به مسئول آن روزنامه-که از نظر فکر سیاسی خیلی با هم اختلاف داشتیم- گفتم: چرا شما بالای روزنامه خودتان نوشته اید دانستن حق مردم است ؟ شما می دانید که این جمله از نظر روانی چه ...
شخصیت بهلول پس از واقعه گوهرشاد، با افسانه درآمیخت!
به گزارش دولت بهار به نقل از فارس، فقید سعید، شادروان مرحوم علامه شیخ محمدتقی بهلول گنابادی، از شخصیتهای مبرز سیاسی و در عین حال پر رمز و راز تاریخ معاصر ایران به شمار می رود. سابقه سیاسی وی از آغازین سالهای دهه دوم سلطنت رضاخان تا پایان حیات 100ساله، به او ویژگیهایی منحصر به فرد بخشیده است.در گفت وشنود پیش روی، حجت الاسلام والمسلمین ...
گفت وگوی حکیمی با تهرانفر؛ مفهوم نظارت باید تغییر کند
ای برایمان تعریف شود تا بر اساس پارامترهایی که مد نظر ماست، در جریان وضعیت بانک ها قرار بگیریم. حکیمی: الان امکاناتی وجود دارد از این قبیل که همه تراکنش هایی که انجام می شود در سیستم بانک هاست. حال فرض کنیم این سیستم ها یکپارچه و منسجم شده اند؛ اتفاقی که بالاخره می افتد. بحث اصلی این است که چه در بعد کوچک مثل بانک چه در بعد بزرگ تر یعنی کل نظام بانکی، این اتفاقات نه به صورت دستی نه به ...
پیکر شهید بعد از 16 سال در حالی کشف شد که سالم بود
من بچه قم بودم و چگونه جان دادم (شهید شدم) و بعد گفت خواهش می کنم کمی به من آب بده که خیلی تشنه هستم. و من به چشمان محمد که می گفت آخرین لحظات زندگیم هست نگاه می کردم. صدای محمد خیلی آهسته شده بود او خیلی صدایش رسا و بلند بود، ولی دیگر خبری از آن صدا نبود. دستم را به سمت قابلمه هایی که در آن آب بود بردم و بلند کردم و به سمت محمد بردم. همه کسانی که در سلول بودند، بیدار بودند و با نگرانی ...
تاجیکستاندا هرنه بولدوخ، ائله دوخ یا هرنه باشاریردوخ، ائله دوخ/شرط توفیق ایران، بهره مندی از همه پتانسیل ...
، حتی در سفری که وزیر خارجه وقت به تاجیکستان داشتند عملاً ضرورتها را دیدند ولی خوب بودجه ای تأمین نکردند، رئیس مجلس شورای اسلامی جناب دکتر لاریجانی در سفری که به تاجیکستان داشتند، وعده کردند که اگر بتوانید مسجدی شیعی در تاجیکستان بسازید، من از مراجع کمک می گیرم، خودم هم حمایت می کنم، ساخت مسجد را شروع کردیم و در مدت بسیار محدود مسجدی باشکوه ساختیم، آن را بنام حضرت ولی عصر (عج) نامگذاری کردیم و در شب ...
با یک چوب دستی باید به جنگ تانک بروید
اسارت در می آیند و بقیه هم موفق به فرار می شوند. عراق در آن محور تا ارتفاع بیشگان و تنگه هوان عقب نشینی کرده بود. مدتی بود که همه خبرها از جنوب می آمد. بعد از ماجرای آزادی خرمشهر، حالا عملیات رمضان آغاز شده بود و هنوز ادامه داشت. خیلی دوست داشتم سری به جنوب بزنم تا هم خرمشهر آزاده شده را ببینم و هم اگر شرایط مهیا بود، در عملیات رمضان شرکت کنم. به هر حال، یکی از یگان های عمل کننده ...
باز هم گلی به جمال کیمیایی و فرمان آرا ...!
که در ردیف اول نشسته اند، از کسانی هستند که در چهار سال گذشته به شکل های مختلف برای آقای شمقدری خوش خدمتی کرده اند. با خودم گفتم پس آن رفتارها چه بود؟ تویی که وقتی بسیاری از سینماگران قبول نمی کنند داور جشنواره شوند، داوری را می پذیری، چرا الان حس می کنی دوران جدیدی آغاز شده و باز باید در صف اول باشی؟ اما مانی حقیقی که متوجه کنایه ی سنگین فرمان آرا به خود درباره ی پذیرش داوری جشنواره ی ...
علامه محمدتقی بهلول و قیام تاریخی مسجد گوهرشاد
...! آنها فقط مردم را نصیحت می کردند، در حالی که شرایط به گونه ای بود که باید مردم به رزم تشویق می شدند. می فرمودند: چون روحیه بهلول را می شناختم و می دانستم حرفش تأثیر دارد، به آقایان حاضر در جلسه مان گفتم خوب است امشب بهلول را تشویق کنیم منبر برود. او هم منبر رفت و به رژیم رضا شاه بد گفت. رژیم هم که ظاهراً از قبل برنامه داشت که حمله کند، صحبتهای بهلول را بهانه کرد و فاجعه گوهرشاد پیش ...
چند ساعت هم نشینی با حاج محمدرضا طالقانی، پهلوان پایتخت
اینطور پاسخ داد: هفته پیش خانم... می گفت بعد از حسن آباد قم، چند تا خانواده هستند که 3 ماه است شب ها نان و سیب زمینی می خورند. با چند تا از دوستان قرار گذاشتیم به آن جا برویم و مقداری غذا برایشان ببریم. پدر خانواده هم زیر لب بدرقه شان کرد: بروید به سلامت، خدا خیرتان بدهد. طالقانی که لبخند رضایت کاملا روی لبانش نشسته بود، دوباره شروع به صحبت کردن کرد: اینکه زن و بچه ام اینطوری به فکر مردم ...
پناهیان: با توجه به تاریخ بعد از هر توافقی باید آمادۀ حضور در جبهه ها باشیم
...، در مذاکرات وفا نکرده است. وقتی که ما داریم با دشمنان خودمان مذاکره می کنیم، معلوم است که حساسیت در جریان مذاکره با دشمن، خیلی باید بالا برود. در نظرسنجی ای که چندی پیش از مردم ما انجام داده بودند، اکثریت مردم-بالای هفتاد درصد- اعتماد نداشتند به اینکه دوَل استکباری به عهد خودشان وفادار باشند. این برداشت عمومی است، نه تنها مردم ما بلکه همۀ مردم دنیا این را می دانند. آقای ...