سایر منابع:
سایر خبرها
اظهارات پورمحمدی درباره فساد اقتصادی
، اعلام جرم کرده است.او توافق هسته ای را در کاهش سوء استفاده ها و فسادهای ناشی از دور زدن تحریم ها مؤثر دانست و نگاه جناحی به پرونده های فساد مالی را مورد انتقاد قرار داد. موانع اصلی مبارزه با فساد را چه عواملی می دانید؟ زیرساخت اجتماعی و فرهنگی که محور آن نظم پذیری، قانون پذیری و قاعده پذیری است. این عامل را بسیار اساسی و زیرساختی می دانم و معتقدم تا زمانی که این مانع برطرف نشود به هدف ...
بنی صدر از مصاحبه طفره رفت/ شانزده نهاد مهم آرشیو خود را در اختیار ما قرار ندادند/ با افتخار جایزه ام را ...
است و اعمال کردم. جالب توجه است که بگویم آقای حاتمی کیا شهید دیالمه را از نزدیک می شناخت. او چند جلسه در کلاس های دیالمه شرکت کرده بود. لذا نظرات او به کارمان می آمد. در مورد یادداشتشان باید بگویم گرچه مختصر بود اما خستگی ما را در کرد. *** به نظرم، نکتۀ اصلیِ سخن آقای حاتمی کیا، روایت تاریخ انقلاب اسلامی بدون دسته بندی های سیاسی است. فیلم ما سعی کرده یک قدم فراتر از صف بندی ...
هفت خوان یک اجماع برای ورود روحانی به پاستور به روایت یونسی
قاطعیت پیش بینی کرد که انتخابات بدون حضور این دو چهره شاخص برگزار خواهد شد هرچند این گمانه زنی، گوش شنوای زیادی نیافت اما او تلاشش را مضاعف کرد تا توجه فعالان سیاسی تحول خواه را به سمت گزینه سومی جلب کند. استدلا لش این بود که رؤسای جمهوری پیشین چهره هایی وزین و مورد احترام هستند که شایستگی نامزدی و حمایت دارند اما به دلیل شرایط کشور و احتمال انسداد فضای سیاسی، در واکنش به نامزدی آنان ...
مذاکراتی که میان ایران و آمریکا در عمان انجام شده بود، برای روحانی باور پذیر نبود
سازمان انرژی اتمی و وزارت خارجه در این کمیته ها حضور داشتند و موضوعات را مورد بررسی قرار می دادند. آقای دکتر جلیلی در این چارچوب کار می کرد. پس معتقدید اراده لازم برای انجام و پیشبرد مذاکره در تیم ایرانی وجود داشت؟ بله. ایران به دنبال رسیدن به نتیجه بود اما در همان برهه به این نتیجه رسیدم که مذاکره همزمان با گروه 1+5 مشکل است، زیرا این گروه تحت ریاست یک کشور واحد، مذاکره نمی کرد ...
صعود و افول یک انقلابی
آیت الله خامنه ای بوده که در خلال اجلاس عدم تعهد صورت پذیرفته است. کاسترو همچنین سفری به تهران داشته و به سخنانی به شدت به تمجید از امام خمینی می پردازد، او در بازدید از محل سکونت امام راحل در جماران گفت: انسان های بزرگ (امام) در خانه های کوچک زندگی می کنند. علی رغم حاکمیت حزب کمونیست در کوبا، کاسترو همواره کشورش را عضوی فعال در سازمان عدم تعهد دانسته و با کشورهای این سازمان ...
تبعات ورود انگلیس به ماجرای مشروطه
حجت الاسلام والمسلمین دکتر علی احمدی خواه کوه نانی، استاد تاریخ و اندیشه معاصر مسلمین و از شاگردان مرحوم حجت الاسلام علی ابوالحسنی منذر است. از جمله کتاب های وی در مورد تاریخ مشروطه می توان به مشتی از مزخرفاتِ مطبوعات و مکتوباتِ مشروطه(کفریات) ، شیخ فضل الله نوری از زبان خویش و غیر و زندگی، زمانه و عملکرد محمدعلی شاه قاجار در مشروطه اشاره کرد. وی تحصیل کرده موسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا(ع) است ...
خاطره طنزآمیز صفوی از دوران جنگ
برود و دشمن را دور بزند، به شدت پرهیز کنیم. اینجا رقابیه، میشداغ و عین خوش نیست، اینجا منطقهِ همواری است که در دید دشمن قرار دارد، به طوری که در روز، هر اندازه نیروی ما اینجا با یکدیگر متصل باشد، دشمن به راحتی آنها را با تانک می شکافد و جلو می رود، به ویژه اگر سیستم فرماندهی دشمن به هم نخورده باشد. نظر من این است که دو تا مثلثی را بگیریم، خاکریز را نیز به شکل مایل بزنیم و ...
اهداف و دستاوردهای سفر نماینده آیت الله العظمی سیستانی به افغانستان
دهند و به نظر من در این زمینه خوش درخشیده اند. وی کسالت هایی مثل دیابت دارد و سفر برایشان سخت است؛ ولی روحیه ا ی بسیار خوب و پویا دارند. در این چند سالی که ساکن قم هستند، کمتر در قم حضور داشته و معمولاً به سفر می رود؛ گاهی سفرها در داخل کشور و به شهرهای مختلف بوده و گاهی هم به کشورهای خارجی است. البته ممکن است در سفرها تفرّجی هم باشد؛ به فرمایش حضرت امیر(ع): ... و سافر ففی الأسفار خمس فوائد تفرج همّ ...
گفتن اینکه مذاکرات از جنگ مهمتر بود ناشی از گرایشات افراطی به دولت است / عمده مشکلات کشور به ناتوانی ...
به گزارش گلستان ما ؛ سرعت اطلاعات و نشر اخبار و تحولات گسترده منطقه ای و جهانی باعث شده تا مخاطبین خبر برای دریافت اطلاعات و اخبار مورد نظر خود به سراغ رسانه ها و کارشناسان مختلفی بروند . با توجه به سفر اخیر دولتمردان به گلستان ، مباحث حساس مذاکرات هسته ای و توافق برجام و همچنین حضور شهدای غواص در جامعه به سراغ حضرت آیت الله سید حبیب الله قدمی از استاتید حوزه و دانشگاه رفتیم تا در مورد ...
ای مردم ! یکی از نامهای خدا غفار است !
دیگر در مسجد بالا سر پس از نماز خواستم سؤالی از ایشان بکنم تا چشم شریفش به من افتاد، مرا در معرض عتاب درآورده فرمود: دیدی روز قبل چه کردی در حضور اشخاص مختلفه از عوام و غیره؟! چرا باید به این نحو اسم اهل علم و علما را ببری؟ مگر تفریح غیر مشروع است و یا باید علما منبر بروند و به اهل علم مطالبی را بگویند؟ ممکن است به نحو دیگری به آنها بگویند. سرم به زیر افتاد عرض کردم: خطا رفتم اکنون ...
رفتار اهل بیت در تعامل باگروه های مختلف غیرشیعه
ها اهمیت زیادی قائل شده و برای قاتلان و معرضان به جان و مال بی گناهان، مجازات های سنگینی در دنیا و آخرت بیان کرده است. از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام نیز جان هر مسلمان، اعم از شیعه و غیر شیعه و حتی غیر مسلمان، محترم است. * احترام به مقدسات مذهب اسلامی: خداوند در قرآن می فرماید: ولا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم ؛ شما آنانی که غیر خدا را می خوانند ...
در اصفهان دعوای مشروطه و مشروعه نبود/ متدین و روشنفکر همگی حول علما جمع بودند
.... در تاریخ رقیبمان کتاب های شرق شناسی است، باید آن ها را بخوانیم و جواب بدهیم. در جمهوری اسلامی رقیبمان لیبرال دموکراسی است که ابعاد خودش را دارد. در تمدن آینده رقیبمان تمدن غرب است. لذا ما مورد یک و سه را در نظر گرفته ایم، یکی گذشته و یکی آینده. ندای اصفهان- باتشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید. ...
جلسه توجیهی ارتقای کمی و کیفی ورزش کارگری در شهرستان مهریز برگزار شد
تولیدی مهریز در ساعت 12 ظهر روز سه شنبه مورخ 13/5/94 در محل سالن اجتماعات اداره تعاون کار و رفاه اجتماعی شهرستان مهریز برگزار گردید. در ابتدای جلسه رئیس اداره تعاون کار و رفاه اجتماعی شهرستان ضمن عرض خوش آمد گویی به حضار در خصوص توسعه ورزش کارگری مواردی را عنوان نمود . وی افزود استفاده از منابع در جهت بکارگیری در امر ورزش کارگری باعث بالا رفتن کارآیی کارگران در امر تولید میگردد. همچنین آمار چنین ...
هاشمی رفسنجانی: مصلحت ما در برخورد با معلمان نیست
، اقتدار علمی بود که کارساز شد و آنها فهمیدند می توانیم این صنعت را تا آخر پیش ببریم و حتی اگر ما را تحریم کنند موارد علم و دانش را نمی توانند از ما بگیرند. زیرا در مقابل یک قدرت علمی و فنی بالا قرار دارند و اقتدار علمی بود که موجب این تحول شد. هاشمی رفسنجانی اظهار داشت: در اجلاس نزدیک سازمان ملل در حضور دو قدرت روسیه و آمریکا، ایران را در سخنرانی اولیه گذاشتند و این مساله مهمی است. ...
آفتاب یزد، به دیدار جانبازی با چهره ای عجیب رفت /قصه غصه های 26 سال تنهایی دلاور مرد سرزمینم، چه ساده ...
صورتش باعث شده تا هر که او را می بیند هر گمانی جز واقعیت را از ذهنش عبور دهد، عقب ماندگی، جذام، سوختگی و ... . عکس العمل و واکنش ها هم تقریبا یکسان بوده، هر غریبه ای که در کوچه و بازار او را می بیند یا از او روی بر می گرداند یا ناخودآگاه صورتش در هم کشیده می شود. از او فقط عکسی دیده بودیم، نام و نشانی هم نداشتیم، پیگیر شدیم، فهمیدیم 26 سال است که مردی در مشهد مردانه زندگی می کند، بی هیچ هیاهو و سر و صدایی و همسری که او هم مردانه به پای این زندگی ایستاده است. به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)- منطقه خراسان، حاج رجب محمدزاده، یکی از جانبازان 70 درصد کشورمان است که ظاهرا وضعیت جسمی و نوع مجروحیتش او را از یاد خیلی ها برده است. او از سال 64 به عنوان بسیجی چهار مرحله به جبهه اعزام شده و آخرین باری که خاک جبهه تن حاج رجب را لمس کرد، سال 66 و در مکانی به نام ماهوت عراق بود. قرار شد برای دیدن حاج رجب به خانه اش در یکی از مناطق پایین شهر مشهد برویم، درحالیکه تا قبل از رسیدن به خانه او هنوز تردید داشتیم که آیا این شخص همان مردی است که ما به دنبالش بودیم یا نه، وارد خانه که شدیم، مردی به استقبالمان آمد که دیدن صورتش تمام تردید های ما را به یقین تبدیل کرد. وقتی به دنبال نام و نشانی از حاج رجب بودم، می گفتند جانبازی که شما دنبالش هستید یک سوم صورتش را از دست داده، نمی تواند به خوبی حرف بزند، اما همین باعث می شد تا برای دیدنش مشتاق تر شوم، وقتی وارد خانه اش شدم و او را دیدم، تنها سوالی که در ذهنم بی جواب ماند این بود که دو سوم دیگری که می گویند از صورت این مرد باقی مانده، کجاست؟ وارد خانه که شدیم مردی به استقبالمان آمد که تنها پیشانی و ابروهایش کمی طبیعی به نظر می رسید، بینی، دهان، دندان، گونه و یکی از چشمهایش را کاملا از دست داده بود، چشم دیگر او هم به سختی باز می شد و مقدار اندکی بینایی داشت. مقابلش نشستیم، روز جانباز را با اندکی تاخیر به او تبریک گفتیم، حاج رجب هم با زبانی که به سختی با آن سخن می گفت از ما تشکر کرد، دیدن صورتش کمی ما را بهت زده کرده بود و شروع مصاحبه را سخت تر... از او پرسیدم چه شد که صورتتان را از دست دادید، آن لحظه را یادتان هست؟ حاج رجب با صدایی که به سختی و کمی نامفهوم شنیده می شد، لحظه مجروحیت خود را اینگونه برایمان وصف کرد: خیلی کم یادم است، فقط اندازه یک ثانیه، در سنگر داشتم برای کلمن یخ می شکستم و دو نفر از همرزمانم در کنارم بودند، ناگهان خمپاره زده شد و بعد از اینکه احساس کردم خون زیادی از من می رود، بیهوش شدم. طوبی زرندی، همسر حاج رجب به کمکش می آید، همزمان که او برایمان از لحظه مجروح شدنش می گوید، همسرش هم جملات نامفهوم حاج رجب را برایمان بازگو می کند؛ در آن لحظه چهار نفر در سنگر حضور داشتند، یک سرباز رفته بود تا از تانکر آب بیاورد، حاج آقا هم در حال شکستن یخ بوده و بقیه هم خواب بودند که خمپاره جلوی سنگر می خورد. دوست هم سنگرش می گفت یک دفعه دیدم آقا رجب افتاد، تا آمدم از جایم بلند شوم و به او کمک کنم دیدم نمی توانم، یک دست و یک پایم قطع شده بود و دیگر هم سنگری هایش هم شهید شده بودند، آن جانباز نیز چند سال پیش بر اثر جراحاتش شهید شد. خانم حاج رجب که زمان جانباز شدن همسر نانوایش 30 ساله بود و چهار فرزند داشت، می گوید: همسرم همیشه می گفت اگر نماز و روزه واجب است، جبهه رفتن هم حق و واجب است. پرسیدم چگونه خبر مجروحیت حاج آقا را به شما دادند، محمدرضا محمدزاده، فرزند بزرگ حاج رجب که تنها هشت سال پدرش را با صورت عادی اش دیده، می گوید: آن موقع من دوم دبستان بودم، قبل از اینکه خبر جانباز شدن پدر را به ما بدهند، او نامه ای نوشته بود که مرخصی گرفته و به مشهد بر می گردد، ما هنوز از چیزی خبر نداشتیم تا اینکه یکی از هم رزمان پدرم من را در کوچه دید و پرسید پدرت نیامده؟ من جواب دادم نه و او که با خبر از ماجرا بود گفت که انشاء الله خبرش می آید. بعد از آن بود که متوجه شدیم جانباز شده ولی نمی دانستیم از چه ناحیه ای، فکر می کردیم دست یا پایش قطع شده است، اما وقتی وارد بیمارستان فاطمه الزهرا تهران شدیم من و مادرم با صحنه ای مواجه شدیم که برایمان قابل درک نبود. پدرم را فقط از پشت سر توانستم تشخیص دهم، ترکشی که به او خورده بود تمام صورتش را از بین برده بود. از همسر حاج رجب خواستیم تا برایمان روزهای قبل از مجروحیت و لحظه ای که خبر جانباز شدن همسرش را به او می دهند، بازگو کند؛ وقتی با پسر هشت ساله ام و دختر کوچکم که در بغلم بود وارد بیمارستان فاطمه الزهرا شدم، با دیدنش فهمیدم این مجروحیت ساده نیست و اتفاق بزرگی برایش افتاده است. ملحفه سفیدی روی همسرم انداختند تا تمام کند نزدیک تر شدم، صورتش کاملا باندپیچی شده بود، بعد از اینکه باندهای صورتش را برداشتند دیدم فک بالای همسرم از بین رفته، صورتش صاف صاف شده بود و زبان کوچک ته گلویش به راحتی دیده می شد. یک چشمش هم به دلیل افتادگی نابینا شده بود و تنها چشم دیگرش آن هم از فاصله های نزدیک می بیند. بعد از دیدن آن صحنه از حال رفتم و در اتاق دیگری بستری شدم، آن قدر وضعیتش وخیم بوده که در همان ابتدا وقتی متوجه میزان آسیب دیدگی همسرم می شوند، یک ملحفه سفید روی او می کشند، گوشه سالن رهایش می کنند تا تمام کند، ولی گویا یک پزشک جراح خارجی از کنارش رد می شود، وضعیت او را می بیند و می گوید او را مداوا می کنم. فرزند بزرگ حاج رجب یادآور می شود: گویا در همان لحظه ها هم فکر می کردند که حاج آقا شهید شده، چون صدای خرخر مثل قطع شدن سر شنیده می شد، او را به تبریز و شیراز اعزام می کنند، ولی گفته می شود که درمان چنین مصدومی کار آن ها نیست و به تهران می برند. حاج رجب در این مدت 26 بار زیر عمل جراحی قرار گرفته تا به شکل امروز درآمده، هر بار در این عمل ها یک تکه پوست از دست، پا یا سرش جدا می کردند و به صورتش پیوند می زدند، از پوست سرش برایش ریش و سبیل ساختند، ولی استخوان دماغش جوش نخورد، خانواده اش می گویند در چهره ای که شما از حاج رجب می بینید، همه چیز ساخته دست پزشکان است. وضعیت حاج رجب بعد از مجروحتیش باعث شده بود تا زندگی خودش و خانواده اش هم مثل صورتش از حالت عادی و طبیعی خارج شود، بچه هایی که تا مدتی قبل از سر و کول پدر بالا می رفتند حالا با دیدنش جیغ می کشیدند و فرار می کردند . او بعد از هر عمل صورتی جدید پیدا می کرد و همین باعث شده بود تا خانواده اش نتوانند به راحتی با این وضعیت کنار بیایند، از همسرش که می پرسم چگونه با این وضعیت کنار آمدید، پاسخ می دهد: کارم شده بود گریه و تا دو سال هر شب با بغضی می خوابیدم که رهایم نمی کرد، یک شب که قبل از خواب بسیار گریه کرده بودم خوابی دیدم که بعد از دو سال خداوند صبری به من داد که تا همین حالا ادامه دارد. خواب دیدم در پایین جایی شبیه به جبل النور کوهسنگی ایستاده ام، مقام معظم رهبری در بالای این کوه دستشان را دراز کرده اند و مرا به بالای بلندی آوردند، مادر شهیدی که در کنارمان ایستاده بود را نشان دادند و گفتند مقام شما با مقام این مادر شهید یکی است. همسر این جانباز 70 درصد بیان می کند: هیچ وقت پیش خدا و بنده خدا از این وضعیت گلایه نکردم، ولی فشار این اتفاق آن قدر بود که تا مدت ها صبح ها به یک دکتر مراجعه می کردم و بعد از ظهرها به یک دکتر دیگر، این اتفاق برای من بسیار سنگین تمام شد، گاهی می گفتم کاش رجب قطع نخاع می شد ولی این اتفاق نمی افتاد، بچه ها نیز کوچک بودند، نمی توانستند با شرایط کنار بیایند و با دیدن چهره پدرشان می ترسیدند. فرزند بزرگ حاج رجب هم می گوید: برای یک کودک دبستانی سخت بود که پدرش در این وضعیت باشد ولی شاید معجزه خدا بود، اینکه هیچ حس بدی نداشتم، پدر را خودم حمام می بردم، لباس هایش را تنش می کردم و با همان سن کم، همه جا با او می رفتم. حاج رجبی که نه دهان دارد، نه فکی و نه دندانی، حالا آرزویش شده تا بعد از 26 سال لقمه نانی را در دهانش بگذارد و غذاهای خانگی را بخورد، همسرش می گوید تا یک سال فقط با سرنگ به حاج آقا غذا می دادم. او 27 سال است که فقط مایعات می خورد. در طول تمام این سال ها کسی پیدا نشد که درد دل ما را بفهمد، فقط می گفتند خدا اجرتان دهد، حاج رجب تنها 30 درصد سلامتی داشت که آن هم دو سال گذشته سکته قلبی کرد و مجبور به انجام عمل قلب باز شد، همیشه می گویم خوش بحال شهدا که شهید شدند، رفتند و راحت شدند، شوهر من جلوی چشمانمان روزی چند بار شهید می شود. در این لحظه فرزند بزرگ حاج رجب دو سال گذشته را به یاد آورد که پدرش را به خاطر عمل قلب باز در بیمارستان بستری کرده بودند، او می گوید: سکته ای که پدرم دو سال پیش کرد از سنگینی همین حرف های مردم بود، زمانی که حاج آقا عمل قلب باز در بیمارستان داشتند، در بخش آی سی یو مانیتورهایی برای ملاقات کنندگان جهت آگاهی از وضعیت بیمارشان نصب شده بود. وقتی برای ملاقات پدر به بیمارستان آمدیم، متوجه شدیم که مانیتور اتاق حاج آقا را قطع کرده اند، با پرس وجوهایی که کردم فهمیدم مردم شکایت کرده و از تصویر پدرم ترسیده بودند، به همین دلیل مانیتور اتاقش را قطع کردند، این قدر رفت و آمد کردم تا پس از مدتی تصویر وصل شد ولی از دور پدرم را نشان می دادند. او تصریح می کند: پرستار اتاق پدرم برای دادن قرص هایش با حالتی خاص دم در اتاق می ایستاد، در حالیکه صورتش را به سمت دیگری می برد تا پدر را نبیند، قرص ها را دست من می داد تا به او بدهم، درحالی که این ها وظیفه پرستار است، من به آن پرستار گفتم، پدرم ترس ندارد، او فقط یک جانباز است، همین. ما غرق سوال و جواب و نگاه به صورت نداشته حاج رجب بودیم و او نگران دهان خشک مهمانانش، در طول مصاحبه بارها صحبت های فرزند و همسرش را قطع می کرد و با دستانش به سمت میوه و چای هایی که مقابلمان بود اشاره می کرد، به اصرار حاج رجب گلویی تازه می کردیم و دوباره سوال و جواب هایمان را از سر می گرفتیم. دو سال است که کسی به همسرم سر نزده از خانواده اش پرسیدم در این 26 سال که حاج آقا جانباز و از کار افتاده شده بودند با داشتن 6 فرزند آیا مشکل مالی هم داشتید؟ همسرش پاسخ داد: با همان حقوق ماهانه بنیاد زندگی مان می چرخد، چند سال پیش خانه ای برایمان گرفتند که برای داماد کردن آخرین فرزندم مجبور شدم آن را بفروشم و در حال حاضر هم مستاجریم، یک بار به بنیاد جانبازان زنگ زدم و گفتم برای عروسی یکی از فرزندانم یک میلیون تومان وام می خواهم، آن ها هم پاسخ دادند ما پول نداریم قبض آب و برق اینجا را پرداخت کنیم، چگونه به شما وام بدهیم؟ همسر حاج رجب تاکید می کند: من هیچ انتظاری ندارم که کمک مالی بشود، ولی حداقل اگر خبری از همسرم بگیرند بد نیست، حدود دو سال است که از طرف بنیاد هیچکس به ما سر نزده، دلیلشان هم این است که بنیاد پول آژانس برای سرزدن به جانبازان را ندارد، به نظرم بنیاد بین جانبازی که روی ویلچر می نشیند، با سایر جانبازها تبعیض قائل می شود. حاج رجب 26 سال در آرزوی دیدن مقام معظم رهبری است اگر حاج رجب را از نزدیک می دیدی، کنار آمدن با این جمله که دو سال است کسی به او سر نزده، برایت بسیار سخت می شد، خواستم سوال کنم در طول این 26 سال چه کسانی به دیدن حاج آقا آمدند، آیا ایشان دیداری با مقام معظم رهبری، امام جمعه مشهد یا ... که پسرش با خنده ای حرفم را قطع کرد و گفت: دو سال گذشته قرار بود پدرم در حرم امام رضا دیداری با رهبری داشته باشند، ولی وقتی در صحن حرم مسوولان با چهره پدرم روبه رو شدند طور دیگری برخورد کردند. من نمی توانستم پدرم را با این وضعیت تنها در میان آن جمعیت رها کنم، با او از حرم برگشتم در حالی که آرزوی دیدار با مقام معظم رهبری همچنان بر دلش مانده است. فرزند این جانباز 70 درصدی می گوید: حاج آقا خیلی مظلوم است، بدنبال جایگاه نیست، ولی داشتن یک دیدار با رهبری فکر نمی کنم برای چنین جانبازی خواسته بزرگی باشد. سخن گفتن از 26 سال تنهایی حاج رجب و فرزندانی که یک بیرون شهر رفتن با پدر، بزرگ ترین آرزوی شان شده تمامی نداشت، وقتی یکی از عکس های او در اینترنت و برخی شبکه های اجتماعی منتشر می شود، عده ای نظر می نویسند خدا به این مرد اجر دهد، اما دلیل نمی شود که فرزندانش با سهمیه به دانشگاه بروند. این حرف ها بر دل دختر کوچک حاج رجب که از وقتی به دنیا آمده صورت پدر را به همین شکل دیده، سنگینی می کند، او با بغضی که سعی در فرو بردن آن دارد، می گوید: به پدرم افتخار می کنم، او سایه سر ماست، اما طاقت نگاه ها و حرف های مردم را ندارم. باور کنید حسرت یک پارک رفتن یا زیارت رفتن برای یک کودک آن قدر بزرگ است که با یک سهیمه کنکور نمی توان آن را جبران کرد، من درس خواندم و امسال بدون استفاده از سهمیه به دانشگاه رفتم. دلم می خواست بنشینم کنار حاج رجب تا جواب همه سوالاتم را از دهان نداشته خودش بشنوم، زبان او برای حرف زدن خیلی سخت می چرخید، اما دیگر طاقت نیاوردم، کنارش نشستم، پرسیدم حاج آقا حرم امام رضا که می روی از او چه می خواهی؟ آرزویت چیست؟ دور گوش هایش باندپیچی بود و صدایم را به سختی می شنید، سوالم را بلندتر تکرار کردم و گوش هایم را تیزتر، خودکارم را آماده در دستانم گرفتم تا از آرزوهای حاج رجب کلمه ای را جا نیندازم، دیدم دو دستش را به سوی آسمان دراز کرد و گفت می خواهم خدا از من راضی باشد منتظر بودم تا حرفش را ادامه دهد، اما با دستمالی که در دستش بود گوشه همان چشم کوچکی که در صورتش کمی سالم مانده بود را پاک کرد و دیگر چیزی نگفت. حالا حاج رجب با سیرت است و بی صورت، در میان مردمی راه می رود که همه آن ها بی آن که بدانند این صورت را چه کسی و برای چه چیزی از او گرفته، نگاهشان را از حاج رجب می دزدند، شاید حق دارند، نمی دانند که او صورت داده برای نترسیدن ما، برای آرامشی که هنگام غذا خوردن در یک رستوران به آن نیاز داریم، رستورانی که روزی گذر حاج رجب و فرزندش به آن جا افتاد و صاحبش به خاطر آرامش مشتری هایش او را به آنجا راه نداد. خودش زبانی برای گلایه کردن ندارد، اما دل همسرش سخت شکسته، دلگیر است از وقتی که با شوهرش بیرون رفته بود، مادری که فرزندش گریه می کرد آنها را می بیند، انگشت اشاره اش را سمت حاج رجب دراز می کند و می گوید پسرم اگر گریه کنی می گم این آقا تو رو بخوره . برای همسرش سخت است تا به مادر آن کودک بفهماند شوهرش صورتش را فدا کرده تا دیگر هیچ کسی جرات نکند در خاک وطنش به فرزندان این کشور نگاه چپ بیندازد. نمی دانم چگونه، اما آسان نیست جبران زخم زبان ها و نگاه هایی که باعث شده تا آخرین خاطره بیرون رفتن دو نفره این زن و مرد به دو سال قبل باز گردد و آنها دو سال از اینکه نمی توانند با هم به پابوسی امام رضا(ع) بروند حسرت بخورند . همسرش می گوید: طاقت شنیدن حرف های مردم را ندارم، وقتی بیرون می رویم و به حاج رجب توهینی می کنند، نمی توانم ساکت باشم، جوابشان را می دهم و در نهایت دعوایی بلند می شود، حالا ترس از همین دعواها دو سال است ما را خانه نشین کرده است. به حاج رجب می گویم دلت که می گیرد چکار می کنی، در این سال ها خسته نشدی، با همان صدایی که حالا شنیدنش برایمان عادی شده بود، پاسخ داد: خستگی از حد گذشته، در هر حالتی خسته ام، چه وقت هایی که در میان جمعیت و شلوغی هستم، یا وقت هایی که استراحت می کنم، روزی هزار بار عذاب وجدان دارم که چقدر مردم با دیدن من اذیت و ناراحت می شوند. این صورت برای من عادی شده ولی برای مردم نه. حاج رجب نوه هایی هم دارد که بودنشان او را کمی از تنهایی درآورده، در طول مصاحبه شنیدن غصه های پدربزرگ برایشان آسان نبود، دور او می گشتند و هوایش را داشتند، نادیا، نوه بزرگش کلاس پنجم دبستان است، او می گوید: جشن تولدهایمان را اینجا در خانه پدربزرگ می گیریم، عیدها پیش او می مانیم و پدربزرگ به ما عیدی می دهد، دوست داریم با او بیرون برویم اما طاقت حرف های دیگران را نداریم. اما عشق که باشد، خلاصه شدن زندگی برایت در یک چهار دیواری آن قدرها هم تلخ نمی شود، کنار همسرش نشستم، آرام به او گفتم در این 26 سال فکر جدایی به سرتان نزد، خندید و گفت: چند سال پیش همسر یکی از جانبازان که دوست من هم بود، زنگ زد، گفت اگر شوهر من وضعیت حاج رجب را داشت حتما از او جدا می شدم ، بعد از این تماس تلفنی تا چهار سال نتوانستم با این دوستم ارتباط برقرار کنم، حرفش به دلم سنگین آمد و به شدت مرا ناراحت کرد. از حاج خانم می پرسم شما که اکثرا در خانه اید، با آقا رجب دعوایتان هم می شود، صورتش غرق تبسم می شود و می گوید بله، چرا دعوا نکنیم گفتم آخرین بار کی دعوایتان شد، با لبخندی که حال و هوای ما را هم عوض کرد، گفت قبل از آمدن شما ، پرسیدم سر چه چیزی، پاسخ داد: داشتم برای آمدن شما خانه را آماده می کردم که حاج آقا با فلاسک چایی اش آمده بود بالای سرم و اصرار داشت تا همان لحظه برایش چایی درست کنم. *** به صورت نگران حاج رجب نگاه می کنم که گویا این روزها در هیاهو و کش مکش های سیاسی گم شده، او روزگاری برای این نگرانی جانش را کف دستانش گذاشت، بی سر و صدا رفت، بی سر و صدا و بی صورت هم بازگشت تا امروز منافع ملی و صورت نداشته اش در میان دلواپسی های نابه جای عده ای به فراموشی سپرده شود. حاج رجب نقاب نمی زند، برخلاف خیلی از آدم هایی که چهره واقعی شان را پشت شعارها و نگرانی های ساختگی شان پنهان می کنند، او با همین حالش هم از فضای سیاسی کشور بی خبر نیست، از میان برنامه های تلویزیونی فقط اخبار را نگاه می کند و از هیچ راهپیمایی یا انتخاباتی جا نمی ماند . حاج رجب خودش است، بی هیچ نقابی، حتی می توانی لبخند خدا را بر روی لب های نداشته او ببینی، صورت حاج رجب جایی جا مانده که هرگاه خواستی روی ماه خدا را ببینی، می توانی به اینجا بیایی، اینجا می توانی امضا و دست خط خدا را ببینی که بدون هیچ پرده ای بر صورت او به یادگار مانده است. ...
هاشمی: روحانی اهل تعامل جهانی است
خرسندی و نگرانی؛ دو حسی بود که در نگاهش موج می زد. هیجان و انتظاری خوشایند بر فضا حاکم بود. انتظار اعلام یک اتفاق تاریخی که ما را نیز همچون بسیاری از مردم در تحریریه روزنامه ایران تا صبح سه شنبه 23 تیرماه بیدار نگاه داشته بود. با این حال، وعده دیدار و گفت و گو با آیت الله ، خواب را از چشم مان می زدود. آخرین خبر ها، حکایت از آن داشت که توافق ساعت 13 به وقت تهران اعلام می شود. محاسبه سرانگشتی مان ...
ماجرای قول عضو جنجالی شورا به آقای دکتر برای شهردار شدن/برادر نماینده گیلانی مدیر برتر آموزش و پرورش ...
جمهور در چرخش سانتریفیوژهای هسته ای هم زمان با چرخش اقتصاد کشور اشاره کرد و افزود: روحانی برای ایجاد وضعیت مذکور بت شکنی کرده است البته هدایت های مقام معظم رهبری اصل بوده ضمن اینکه حمایت های مردمی در پشتیبانی از رئیس جمهور پشتیبانی مهم است. سیلی آبدار بر گوش مالک سابق باشگاه شهرداری لنگرود! وب سایت رسمی برنامه نود نوشت: از این دست اتفاقها در فوتبال ایران کم نمی افتد. کتک کاری ...
ما به مقصد رسیدیم/ مذاکره کنندگان ما با عزت و اقتدار، افتخار آفریدند
غیر مرتبط و شعاری مطرح می کند... خیر. بنده در جریان بودم که ایران جدی بود. آقای جلیلی خودسرانه کار نمی کرد؛ کمیته های متعددی در شورای عالی امنیت ملی وجود داشت. نمایندگان نهادها و سازمان های مختلف از جمله سازمان انرژی اتمی و وزارت خارجه در این کمیته ها حضور داشتند و موضوعات را مورد بررسی قرار می دادند. آقای دکتر جلیلی در این چارچوب کار می کرد. - پس معتقدید اراده لازم برای انجام و ...
اظهارات جدید هاشمی در مورد انتخابات 92 /2050 افق تشکیل اروپای اسلامی/ احمدی نژاد به خندوانه می ...
متبوع خود ارائه و از تلاش های عارف در جهت همگرایی بین اصلاح طلبان قدردانی کرد. اظهارات جدید هاشمی در مورد انتخابات 92 اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام صبح امروز (سه شنبه) طی سخنانی در اجلاس مدیران و رؤسای آموزش و پرورش که در سالن همایش های برج میلاد برگزار شد، با اشاره به اهمیت و جایگاه معلمان و آموزش و پرورش در کشور اظهار داشت: هم اکنون 12 میلیون از فرزندان تحت ...
اصول سند تحول در قالب کتابی تدوین شود/تلاش برای صدور احکام رتبه بندی
: متاسفانه طی سالهی گذشته برنامه هایی به آموزش و پرورش تحمیل شده است که منابع مالی و اعتباری آن تامین نشده است اگر قرار است برنامه ای در آموزش و پرورش اجرا شود باید ابتدا منابع و اعتبارات آن پیش بینی شود تا بتوانیم آن را اجرا کنیم امیدواریم در این راستا دولت ، مجلس و در راس همه مقام معظم رهبری از آن حمایت کنند و برنامه ششم توسعه فرصت بزرگی است تا بتوانیم منابع مورد نیاز خود را تامین کنیم. ...
صالحی: مذاکره کنندگان ما با عزت و اقتدار، افتخار آفریدند
این کمیته ها حضور داشتند و موضوعات را مورد بررسی قرار می دادند. آقای دکتر جلیلی در این چارچوب کار می کرد. - پس معتقدید اراده لازم برای انجام و پیشبرد مذاکره در تیم ایرانی وجود داشت؟ بله. ایران به دنبال رسیدن به نتیجه بود اما در همان برهه به این نتیجه رسیدم که مذاکره همزمان با گروه 1+5 مشکل است، زیرا این گروه تحت ریاست یک کشور واحد، مذاکره نمی کرد. خانم اشتون به عنوان نماینده اتحادیه ...
مهدی یراحی: بیش از یک سال لحظه شماری کردم تا به شما از روی این استیج سلام کنم
ماه عسل اواخر برنامه از سالن خارج شد. پدر مهدی یراحی هم در سانس دوم اجرای زنده فرزندش از نزدیک تماشا کرد و از سوی تماشاگران با فریادهای بابا؛ بابا مورد تشویق قرار گرفت. *از رپر معروف تا بازیگر فیلم اسکاری بر خلاف کنسرت های اغلب کنسرت های پاپ که در سانس اول آن مهمان ویژه ای حضور ندارد، اجرای نهم مرداد پذیرای ستاره های موسیقی و سینما بود. ساره بیات ، حمید صفت ، گلاره عباسی ، رضا غفاری ، شهاب ...
اتهام سوم اروپا به ایران پس از میکونوس و محور شرارت ؟
ایران شد. یکی از نشانه های تقابل با آمریکا در خصوص ایران در سال 1372 بروز کرد. در اجلاس شورای وزیران امور خارجه اتحادیه اروپایی در لوکزامبورگ در خرداد 1372، وارن کریستوفر وزیر امور خارجه ایالات متحده از دولت های عضو این اتحادیه تقاضا کرد که سیاست خارجی خود را در خصوص ایران با واشنگتن هماهنگ سازند. اما بر خلاف انتظار آمریکا، وزیران اروپائی تصریح کردند که مایل نیستند ایران را به انزوا سوق دهند ...
حوصله روحانی را سر ببرند،خیلی چیزهارا میگوید!
، از این مسأله شروع کنیم و این نکته که چرا پرونده هسته ای ایران دچار چالش شد و هدف فشار قدرت های جهانی قرار گرفت؟ ** بسم الله الرحمن الرحیم، درخصوص پرونده هسته ای من فکر می کنم آنها احساس کردند که می توانند براساس شایعات و به بهانه های هسته ای و حقوق بشر، ایران را زمینگیر کنند. یعنی فکر می کردند کاری را که در تمام سال های پس از پیروزی انقلاب نکرده بودند، در شرایط جدید می توانند انجام دهند ...
باهنر: دست ما هم روی ماشه است
؟ فکر می کنم تجربه این 22 ماه مذاکره سنگین نشان داد طرفین به تفاهم علاقه دارند. اگر این نبود، در هر لحظه و هر اجلاس یکی می توانست زیر میز بزند و مذاکرات را ترک کند. حتی به جاهایی هم رسیده بود و گفتند دو دفعه از مرکز به وزیر امور خارجه آمریکا دستور رسیده بود مذاکره را ترک کند. جناب آقای روحانی گفتند اگر آنها دو دفعه گفتند، ما به تیم خودمان ده بار گفتیم اگر چنین شد، ترک کنید، اما دیدیم ظرف ...
وصیت نامه شهدای ورزشکاراستان همدان+ تصاویر
مدارس بسیار مورد حمله قرار می گرفت ، هیچگاه از سنگر انجمن اسلامی و وظایف ان کنار نرفت . جبهه ، دانشگاه سازندگی او هنوز دیپلم را نگرفته بود ولی بارها راهی دیار عاشقان سرزمین جهاد و کسب رضای الهی شد . از این هنگام ، شخصیت او دگرگونه . " او در جبهه خود را یافت " . نمونه هائی از حضور در جبهه در مصاف مستقیم با کفر جهانی ، شرکت در والفجر دو ، حاجی عمران ، والفجر پنج ، چنگوله ، ادامه ...
افتخاری دیگر برای مدیر ارشد مازندرانی در کشور
گذشته به دفعات از سوی رئیس جمهور و چندین وزیر مورد تقدیر کتبی نیز قرار گرفت. گفتنی است در دومین اجلاس کشوری مدیران شایسته ملی ، دکتر مرتضی هاشم پور به عنوان برگزیده (( مدیر شایسته ملی )) به ایراد سخنرانی نیز پرداخت که بصورت مختصر با توجه به اهمیت موضوع سخنرانی ایشان که در سالن همایش های بین المللی صداو سیمای جمهوری اسلامی مورد استقبال چشمگیر اساتید و مدیران و نخبگان کشور واقع شد در این ...
سعید سیفی اعزامی از سپاه همدان
فارس نوشت: دوران هشت سال جنگ تحمیلی و عملیات های کوچک و بزرگی که آغاز می شد و خون پاک فرزندان حضرت روح الله در جای جای جبهه غرب و جنوب ریخته می شد خبر از ثبت یک دوران بی نظیر تاریخی در تقویم سالهای زیستن بشریت می داد. تاریخی که هر یک نفر می تواند با بیان خاطراتش ورق های این دوران را طلایی تر و روشن تر کند. این بار عملیات رمضان را بشنوید از زبان علی خوش لفظ رزمنده ای که گمنام ...
گزارش جالب از همه بازیگرانی که خواننده شدند!
...؛ بازیگرانی که گاه آلبوم ها یا تک آهنگ هایشان با استقبال گسترده مخاطبان روبرو می شد و گاه شکستی کامل را برایشان رقم می زد. حالا نوبت فروتن است که با انتشار آلبوم موسیقی اش خود را در معرض اظهارنظرهای منتقدان عرصه موسیقی که البته دقیقا مشخص نیست کجای مجلس نشسته اند، قرار دهد! فروتن، تجربه گویندگی در رادیوفرهنگ را هم دارد که برنامه اش در زمان پخش مورد توجه شنونده های رادیو هم قرار گرفت ...