سایر منابع:
سایر خبرها
جزئیات محاکمه نوجوانی که پدر و مادرش را کشته
است که دست های پسر نوجوان زخمی بود و وقتی ماموران درباره علت این جراحت از او سوال کردند، مدعی شد: در خیابان با پسری درگیر شدم و این جراحت مربوط به درگیری است. در حالی که همه تصور می کردند این زوج بر اثر گازگرفتگی جان خود را از دست داده اند، گزارش پزشکی قانونی راز یک جنایت هولناک را فاش کرد. بررسی کارشناسان پزشکی قانونی نشان داد که روی گردن این زوج آثار خونمردگی وجود دارد و به احتمال زیاد ...
مجموعه در هوای انقلاب منتشر شد
مجموعه کوچه قهر و آشتی نوشته زهرا فردشاد است که در 116 صفحه با قیمت 13هزار تومان منتشر شده است. در نوشته پشت جلد کتاب می خوانیم: این بار پیرمرد مرموز را دیدم. توی حیاط خانه اش ایستاده بود. تا من را از لای در دید، تندی در حیاط را بست. بعد خون آبه ها را دیدم که از زیر درشان توی جوی سرازیر می شد. چشم هایم را باز کردم. با ترس این دست و آن دست شدم. صورت دایی علی از گوشه ملحفه ای که دور سرش ...
شهید مدافع حرمی که حتی یک روز هم امر به معروف را ترک نکرد
بخیر شود، من روی او خیلی حساس هستم گفتم: محمد هادی 10 ماهه است، این بچه را می گذاری و می روی عراق، نمی گویی فردا این بچه باید چه کار کند؟ که گفت: من پسرم را به دست علی اصغر امام حسین(ع) می سپارم. پسرم فدای علی اصغر(ع)، او و شما را به دست خدا می سپارم و می روم، همینطور رها نمی کنم که بروم. می روم که وظیفه ام را انجام دهم که یک وظیفه دینی و اعتقادی است. مادر شهید در ادامه می گوید: خداوند ...
نماینده رهبر انقلاب در نیروی قدس: آمریکا اگر می توانست، سردار سلیمانی را در سوریه و عراق ترور می کرد
است ما نگاه می کنیم در عراق و حشدالشعبی که زاییده انقلاب است همان عشقی را که جوان ما در جنگ 8 ساله برای دفاع از ارزش ها دارد امروز جوان عراقی هم دارد. جوانان عراقی همان عشق بچه های جبهه و جنگ را دارند الان در سوریه نگاه می کنیم یک پدر شهید به من گفت پسرم شهید شد و من بالای جنازه نشستم و دستم را رو به آسمان بلند کردم گفتم الهی رضا برضائک؛ فرزند دومش شهید شد و باز هم همین را گفتم ...
زنان مبتلا به ایدز چگونه زندگی می کنند؟
معمولاً به صورت هفتگی در آن شرکت می کنند اعلام کرده که از مادرش متنفر است و این روزها با رفتارهای هنجارشکنانه اش قصد دارد از او انتقام بگیرد. حمید فرزند 17 ساله او این روزها از خانه فرار می کند ترک تحصیل کرده و بیشترین بار روانی را برای مونا به وجود آورده: این بچه واقعاً من را مستأصل کرده. نمی دانم با او چه کنم؟ دوران کودکی پردرد و رنجی داشت. پنج سال و نیمه بود که فهمیدیم مبتلاست، یعنی ...
کودکانی که رژیم مادام العمر دارند!
داد به این که با همین شیر رژیمی برای این بچه ها بستنی درست کند. باور نمی کنید چه شور و هیجانی در این بچه ها به پا شد. مثل روزی بود که ایران رفته جام جهانی. چنان خوشحالی می کردند که می توانستند یک روز بستنی بخورند، آن قدر خوشحال بودند که باور نمی کنید. یکی از این بچه ها پنج تا بستنی خورد. شما اگر فیلم های بعضی از این خانواده ها را تماشا کنید، می بینید که مادر سرنگ را دستش گرفته، پدر دست های بچه را ...
گفت وگوی منتشرنشده با مرحوم فرج الله سلحشور
، ولی در مسجد برای بچه ها قصه می گفتم؛ دکلمه می کردم، قرائت قرآن و تجوید درس می دادم، گاهی هم برای بچه ها نهج البلاغه می خواندم. قصه هایی را که در کتابخانه به بچه ها می دادم و می خواندند، بعد بررسی می کردم که از این قصه چقدر در ذهن آن ها مانده؛ چقدرش را یاد گرفته اند و چه نکته هایی را فهمیده اند. کار ما به نوعی کار هنری بود، امّا کار نمایشی و فیلم نبود. - آشنایی شما با قرآن و نهج البلاغه ...
صیاد آسمان پرواز کرد
...: کلید را در قفل چرخاندم و وارد خانه شدم. پایم که به هال رسید از دیدن وضعیت محمد تعجب کردم. وسط هال خوابیده بود و تا گردن زیر پتو رفته بود. چند قدم برداشتم و کنارش رفتم. با صدایی بلند گفتم: - محمد چرا وسط هال خوابیدی؟ کتاب صیاد آسمان زندگی نامه و خاطرات سردار شهید محمد کرمی بیدار نشد به شوخی گفتم: - آب بپاشم تو صورتت تا بیدار بشی؟ دقیق که نگاه ...
بعد از دربی می خواستم خودم را بکشم/ قلعه نویی نگاهی به من کرد که از صدتا ناسزا بدتر بود/ اگر مشاوران ...
...: *متهم اول دربی 66 شما هستید، همه می گفتند از عمد پنالتی دادید تا بازی با تساوی به پایان برسد؟ مگر می شود که از عمد پنالتی کنم که بازی مساوی شود؟ باید نان حلال به دست می آوردم. واقعا آن صحنه که دستم بالا رفت و پنالتی اعلام شد یک صحنه ناخودآگاه بود و با نیت این کار را نکردم. *شما مهاجم بودید و اگر به محوطه جریمه استقلال نمی رفتید، شاید آن اتفاق نمی افتاد؟ ...
برادر ماموریم و معذور...!؟
آجر به دست دادشم خورد و دستش پاره شد و خونش ریخت روی دستم ... سریع در حاشیه پیاده رو پناه گرفتیم همان آجر رو برداشتم و به سمت دروایش پرتاب کردم، وقتی مطمئن شدم که زخمش جدی نیست دوباره به راهمون ادامه دادیم، به ماشین سمندی که در آتش می سوخت رسیدیم تو اون صحنه یه آتش نشان شجاع با یک کپسول خودشو رسوند ... تمام کپسول کف رو خالی کرد ولی جوابگوی آتش نبود... یه کپسول گاز بزرگ کنار ماشین باز بود... یه بسیجی ...
رحیم پور ازغدی: سلحشور اولین سینماگر شیعه ایرانی در جهان است/ عباسی: توهین به انبیاء در هالیوود اصل شده ...
کم کنیم، هنر کردیم. سپس من گفتم شاید شما لیبرالی، اما گفت ما امام(ره) را دوست داریم، اما تز امام در باب مسائل حکومتی، استبداد دینی است، البته امام مستبد نبود. بعد من درباره ولایت مطلقه فقیه صحبت کردم که گفت اینطوری که تو گفتی قبول است که من گفتم اینها حرف های امام است که موقع خداحافظی گفت که ولایت فقیه مسائل امروز نیست و باید واقع بین باشیم. اکنون این تفکرات هم وجود دارد، به طوری که حتی رئیس جمهور ...
دفاع با گریه از قتل پدر و مادر
گریه تکان می خورد و اشک می ریخت در ادامه گفت: من که از درگیری های همیشگی با پدر و مادرم خسته شده بودم پیشنهاد محمد علی را قبول کردم. روز حادثه پدرم همراه خواهرم به بازار رفته بودند و مادرم تنها بود. آنجا بود که موقعیت را مناسب دیدم و دستم را روی گردن مادرم انداختم و فشار دادم. او که پاهایش را روی زمین می کوبید التماس می کرد تا دستم را رها کنم، اما شیطان همه وجودم را گرفته بود و انگار هیچ احساسی ...
دو تصمیم غلط در زندگی ام داشتم
کتلت درست می کرد و ما در سفر غذای خانگی می خوردیم یا مثلا 100 هزار دلار در مسابقات جام جهانی همراه من بود و به پروین گفتم این 100 هزار دست تو باشد و مراقب باش. بنده خدا به جای بالش شب ها دلار زیر سرش می گذاشت و می خوابید. علی پروین عصای دست من بود. بعد از گذشت 40 سال بازیکنی هست که فکر کنید باید با شما به آرژانتین می آمد ؟ بله، عبدالرضا برزگری خیلی حیف شد. عبدالرضا از همه ...
سرباز کوچک؛ شگفتی بزرگ
همراهانش ترجمه کرد. دوباره پرسید: تو از کجا آمدی جبهه؟ گفتم: از اصفهان. گفت: آقای صدام حسین آدم خوب و بشر دوستیه. اون خیلی دلش برای شما می سوزه. حتی چند بار خواست شما رو تحویل ایران داد اما آقای خمینی گفت این بچه ها مال ما نیست... اصلا این ها ایرانی نیستند! اسم امام که می آمد خونم بی قرار می شد. دست خودم نبود. اول در دلم قربان صدقه چهره نورانی اش رفتم و بعد به خودم ...
به بهانه آمدن شهدا
، قرارمان بود بعد از من هیچ نذری برای مهدی زهرا (عج ) روی زمین نماند، قرارمان بود بعد از من بروی قسط بپاشی توی کوچه کوچه های خاکی که من به بهای خون نگهش داشتم، قرارمان بود بعد از من مرگ کدخدا به دست تو باشد نه دلخوش به لبخند عصاره های انتخاب! قرارمان بود بعد از من تاول های فتنه را نترکانند در نیمه شب عروج مادرمان زهرا (س ). یادت رفت قرار بسته بودیم از میان همان کوچه بنی هاشم که نیمه شب قرار ...
بیست خاطره شنیدنی از علمدار خمینی(ره) +تصاویر
.... خورد زمین; زود بلند شد. حتی برنگشت عراقی ها را نگاه کند. صاف آمد پیش من نشست. زانوهایش را گرفت تو بغلش. زد زیر گریه. گفتم مگه دفعه اولته که کتک می خوری؟ نگاهم کرد. گفت بزن و بکوبشونو که دیدی. گفتم خب؟ گفت حاج حسین شهید شده . 6-از سنگر دوید بیرون. بچه ها دور ماشین جمع شده بودند. رفت طرفشان. گفتم بیا پدر جان! اینم حاج حسین. پیرمرد بلند شد، راه افتاد. یک دفعه برگشت طرف ...
عذرخواهی فردوسی پور به جای عاملان انتقال پاس به همدان/ راز انتقال بزرگ ترین یاغی فاش شد
پایین می آمد یا در اتوبان تهران- کرج با سه نفر دعوا می کردم. آدم دربی باز باید اعتماد به نفس و وجود داشته باشد. در آن زمان هدفم این بود که به پدر، مادر و خانواده ام کمک کنم. در خانه وقتی به مادرم نگاه می کنم، بغضم می گیرد. اینکه الان در خیابان به من می گویند یاغی مهم نیست چراکه خلوت مرا نمی بینند. عزت آدم دست خدا است. **خلاصه و حواشی دیدار استقلال و فولاد روی آنتن رفت. استقلال ...
فرمانده عملیات بزرگ
.... سر صحبت باز شد و او گفت اصلیتم بختیاری است و من هم گفتم بچه سِمیرم هستم و دوستی ما از همین جا شروع شد. در عملیات مختلف کردستان با هم بودیم.جنگ که شروع شد گروه ضربتی تشکیل شد و من و حاج حسین به جنوب و منطقه جنگی رفتیم.خیلی از شهدای جنگ دست پرورده شهید خرازی بودند و در مکتب او تعلیم دیدند و تعدادی از آنها به فرماندهان جنگ تبدیل شدند. حاج حسین خرازی یکی از قدرتمندترین فرماندهان بود و ...
در دولت امینی، هنرستان موسیقی نابینایان را تعطیل کردند/در 73 سالگی، مسئولان 17 سال بیمه ام را نادیده می ...
کنکور متفرقه شرکت کردم و در مدرسه عالی ترجمه قبول شدم. آنجا اسم نوشتم منتهی باید سالی 3500 تومان شهریه می پرداختم که برای من که خرج پدر و مادر و خواهر و برادرهایم را هم می دادم بسیار سنگین بود. نزد آقای دکتر خضرایی رفتم و گفتم با اجازه شما دیگر نمی توانم ادامه تحصیل بدهم. بعد به توصیه ایشان نامه ای برای دکتر آریانپور رئیس مدرسه عالی ترجمه نوشتم و یک سال مرخصی گرفتم. سال بعد که در کنکور سراسری ...
خندید و رفت...
شلوغی ها اما حالا تمام شده و التهاب خیابان گلستان هفتم و فرعی های منتهی به کلانتری محله پاسداران خوابیده ولی زخم های چند خانواده هنوز تازه است، مثل زخم های دل پدر و مادر محمدحسین حدادیان که امروز می نشینند کنار مزار شهید 22 ساله شان که زیر سایه گنبد مصفای امامزاده چیذر دفن است. امشب، شب هفتم شهادت محمد حسین است، جوانی که دیدن عکس های پس از شهادتش دل می خواهد و صبر. پدر او دیروز در کمال آرامش پاسخ ...
با لباس روحانی، فقه جدید می سازند، ولی دشمن روحانیتند
گذاشت ،بدانید همه ی با هم به بهشت رضوان خداوند خواهیم آمد. بدانید سعادت بزرگی نصیبتان شده است . خدا نکند کاری بکنید که اجر خود را ضایع سازید. شما از این به بعد خانوادۀ شهید هستید . طوری رفتار کنید که در شأن و منزلت شما باشد . بدانید به جای شهید ، خدا به خانۀ شهید می آید . بدانید که من از دانشگاه امام حسین علیه السلام فارغ التحصیل شدم و مدرک خود را از دست مبارک آقا گرفتم .کلاس ،کلاس عشق بود . درس، درس شهادت.تخته سیاه ، گسترۀ وسیع جبهه های حق علیه باطل ، گچ ها خون و قلم ها اسلحۀ مان بود . ...
داستان پسران میدان انقلاب/ می خواستم سردبیر باشم
با ترم قبلی فرقی داشته باشد. قرار بود همان تیم باشیم و همان نشریه. هوای میدان انقلاب ، اما وقتی تمام ابری شد که یک روز از روز های آغازین دی 94 ، پوریا زنگ زد که جانشین بسیج ترم بعد نمی تونه کار تشکیلاتی بکنه. قراره من جانشین کل بسیج بشم؛ بنابراین کار نشریه رو باید شما ها پیش ببرید. من فکر می کنم تو و سجاد می تونید. به نظرم سجاد سردبیر باشه و تو هم. دیگر به بقیه حرف هایش دقت نکردم. من را فراموش ...
زن جوانی که به دلیل خیانت همسرش معتاد شد
التماس به پدرم که اجازه بدهد با جوان مورد علاقه ام ازدواج کنم. به هر ترتیبی بود، ازدواج کردیم و خدا بعد از چند سال به ما دختری داد که زندگی مان با آمدن او به کلی تغییر کرد. رابطه من وناصر خیلی خوب بود. همسرم در یک شرکت دولتی کار می کرد و بعد از مدتی با پس اندازی که در طول این سال ها جمع کرده بودیم، خانه کوچکی در جنوب تهران خریدیم. تا پنج سالگی دخترم مینا ، هیچ مشکل خاصی نداشتیم و به قول ...
عذرخواهی فردوسی پور به جای عاملان انتقال پاس به همدان/ راز انتقال بزرگ ترین یاغی فاش شد +فیلم
- کرج با سه نفر دعوا می کردم. آدم دربی باز باید اعتماد به نفس و وجود داشته باشد. در آن زمان هدفم این بود که به پدر، مادر و خانواده ام کمک کنم. در خانه وقتی به مادرم نگاه می کنم، بغضم می گیرد. اینکه الان در خیابان به من می گویند یاغی مهم نیست چراکه خلوت مرا نمی بینند. عزت آدم دست خدا است. مصاحبه ای دیدنی با مهدی هاشمی نسب درباره بازی های دربی +فیلم **خلاصه و حواشی دیدار استقلال و فولاد روی ...
تک تیراندازهای اسد چه بر سر زن سوری آوردند؟ / دستگاه تبلیغاتی تکفیری ها چگونه مظلوم نمایی می کند
شعارسال : حجت الاسلام علی کعبی فرزند آیت الله کعبی از رزمندگانی است که مدتی در دفاع از حریم اسلام ناب محمدی و حرم اهل بیت در سوریه حضور داشته است. او شب گذشته به مناسبت حوادث غوطه شرقی در رشته توئیتی با عنوان روایت خون به بیان خاطره ای تکان دهنده از جنایات تکفیریها پرداخت و نوشت : 1 - تو جمعی از نیروهای مردمی ارتش سوریه روایت مشهوری از رسول الله نقل کردم که می فرمایند ایاکم و المثلة ...
سناریوی جدید نویسنده برای یک جنایت عاشقانه
پیکر غرق در خون شوهر سمیه رو به رو شدم که بعد از دستگیری پی بردم مرده است. قاتل اجیرشده از سوی سمیه و خانواده اش بود. متهم به قتل گفت: من در زندان خواب عجیبی دیدم که همه داشتند قرآن می خواندند اما مادر سمیه نتوانست و زبانش بند آمد. چند روز بعد با مادر سمیه تلفنی حرف زدم که گفت با دخترش صحبت می کند تا واقعیت را بگوید. من از مسئولان فرهنگی دهلی، کابل، میلان، ایتالیا و... تقدیرنامه گرفته ام ...
پشت پرده فال گیری
شکل قهوه ها در فنجان طوری گفته می شود که مستقیم با زندگی همه ما همخوانی داشته باشد. به طور مثال، در فال تاروت شما باید از بین چندین کارت، تعدادی را انتخاب کنید. تعبیر همه این کارت ها درباره سه موضوع اصلی زندگی یعنی کار، مسائل احساسی و ثبت های سندی است که هر انسان بالغی با همه این مسائل سر و کار دارد. به طور مثال این چند سوال برای شما پیش نیامده؟ آیا روزی این ملک را می خرم؟ ، خودرو می خرم؟ ، طلاق ...
نفس کشیدن همسرم برای زندگی ما کافیست
به گزارش ایثار واحد خراسان رضوی، محمد چترسیمین همسر صدیقه دشت زن جانباز 70 درصد قطع نخاعی و پدر شهیده آذر چترسیمین در گفتگو با خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی ایثار رضوی گفت: هنگامی که همسرم مجروح شد بالای سرش ایستادم و به او گفتم نفس تو برای زندگی من و فرزندانم کافی است. محمد چتر سیمین در سفر به مشهد مقدس در حاشیه این اردو به خبرنگار ایثار رضوی گفت: قبل از ازدواج با صدیقه خانم، یک بار او را ...
ظلم و گناه نتیجه فراموشی مرگ و قیامت
منزل متوجه شدم در قضاوت خودم و تنبیه بچه به عدالت رفتار نکردم و بچه آزرده شده بود. در آغوشش گرفتم و تفقدی کردم تا جبران شد. شب بعد منبرم اثرگذار بود. ما خیلی وقت ها بر اثر غیبتی که افراد پیش ما از دیگران می کنند، آن ها را متهم می کنیم، اما قرآن می فرماید إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا؛ اگر فاسقی برایتان خبری آورد نیک وارسی کنید داستانی تأمل برانگیز مرحوم ملامهدی ...
اسیری که فشار زیادی به رژیم صهیونیستی وارد کرد
می گفت. همه دیده بودند که من کشته شده ام و پنج گلوله به من خورده است؛ اما حواسم نبود که همان روز خبرنگارها از من، که زنده و سرپا بودم، عکس گرفته بودند. با وجودی که چیزی برای از دست دادن نداشتم، باز هم نگران بودم. ابو ذکان گفت: بخشی از تحقیقات درباره شما تمام شده است. وارد مرحله دیگری از بازجویی شده ایم. با خودم گفتم: خدایا! این شیطان باز چه خوابی برایم دیده است. خون ریزی و بوی عفونت ...