سایر منابع:
سایر خبرها
هنرمندان برای معرفی آداب و رسوم روستایی تلاش کنند/ تقویت اصالت دینی، اسلامی و فرهنگ ایرانی ضروری است
می دادیم و به مسابقات می رفتیم و مربی گری را در تهران گرفتم. حرف آخر شما با مردم کردکوی و روستای بالاجاده؟ اهالی روستایم مردم فهیم و کوشایی هستند و من این هنر و موفقیتم را مدیون مادر گلم و پدر مهربانم هستم. پدرم که در آن شرایط سخت آن دوران که دخترها محدود بودند در یه کارهایی با آزاد گذاشتنم و با حمایتش در تمام مراحل چه در عرضه هنر و چه ورزش حامی من بودند. ...
مدیون دعای آنهایی هستیم که از روستایشان بیرون نیامدند
کردیم که مدارس در آنجا پایه گذاری شود و تقریبا در حد اتمام هستند. برای همه مقاطع مدرسه ساخته شد. نه فقط چون جمعیت روستاها کم است فقط مدرسه ابتدایی ساخته شد. ولی برای مقطع متوسطه هر چند روستا با هم در مرکز بخش جمع می شوند. حتی روستای آخری که 10 خانوار داشت و مسئولین بخش اطلاعی از آن روستا نداشتند مشکل برق رسانی را به آن روستا انجام دادیم. مشکل دیگر روستاییان بحث جاده بود که ...
سال های انتظار خداوند یار و یاورم بود
فریده موسوی شهید سیفعلی نظری از شهدای تازه تفحص شده ای است که بعد از 29 سال به آغوش خانواده و مادر پیرش برگشت. چه زیباست دیدار یک مادر چشم به راه با فرزند عزیزش آن هم پس از سال ها دوری و بی خبری و چه زیباتر آنکه مردم قدرشناس کشورمان در مراسم تشییع پیکر شهدا سنگ تمام می گذارند و غوغایی برپا می کنند. وقتی برای گفت وگو با مادر شهید نظری به خانه شان می روم، پیکر سیفعلی تازه دفن شده و کوچه شان ...
قاتل خواهر به طناب دار نزدیک شد
ناپدید شده است. دختر مقتول که موضوع را به مأموران خبر داده بود، گفت: مدتی قبل پدر و مادرم از هم جدا شدند. دو خواهرم عروس شدند و من با مادرم زندگی می کردم. شب حادثه دایی ام از شهرستان مهمان ما شد. پس از شام من به خانه یکی از دوستانم رفتم و صبح که به خانه برگشتم با جسد خونین مادرم روبه رو شدم. در حالی که ساعتی از حادثه گذشته بود کارآگاهان دریافتند مأموران گشت کلانتری نواب بامداد روز حادثه ...
سریع مثل کوییک!
بانک ها در ارائه تسهیلات به زلزله زدگان سستی می کنند. این گزاره ربطی به سفر من در منطقه صفر مرزی کرمانشاه و روستاهای سه گانه کوییک ندارد. این سخن چند روز پیش استاندار کرمانشاه است که اتفاقاً در فرصتی که روز سفر، وسط کوه و کمر سری هم به گوشی همراه زدم، متوجه آن شدم. در سرپل ذهاب هنوز یک خانه هم ساخته نشده است با آنکه چهار ماه از زلزله گذشته است. این گزاره دومی را از زبان امام جمعه سر پل ...
درگذشتگان موسیقی در سال 96
کرده است. او کارمند وزارت فرهنگ و معلم و هنرآموز موسیقی تا زمان بازنشستگی بود همچنین وی در کنار تدریس، به آهنگسازی و تشکیل ارکستر می پرداخت. *محمود جهان - خواننده موسیقی نواحی جنوب (یکشنبه 8 مرداد) محمود جهان خواننده پیشکسوت موسیقی اقوام، صبح روز یکشنبه هشتم مرداد در بیمارستان ممکوی شهرستان ماهشهر درگذشت. زنده یاد جهان قرار بود روز دهم مردادماه به مناسبت ولادت امام ...
مادر داغدار پسرش را بخشید +عکس
خانه آمد. بعد از حرف زدن با همسرم متوجه شدم دوباره برادرم با او دعوا کرده است. عصبانی شدم و با برداشتن چاقو به طبقه اول، خانه مادرم رفتم. او با دیدن من ناسزا گفت و دعوایمان بالا گرفت. در اوج عصبانیت چاقو را سمتش گرفتم و در جریان کشمکش چاقو به بدنش اصابت کرد. قصد نداشتم وی بمیرد و خانواده ام داغدار شوند و به دردسر بیفتم. از کارم پشیمانم. فقط نگران همسر و دو دخترم هستم. این در حالی بود ...
گفتگو با جان مالکوویچ درباره لحظه های زندگی | همیشه چیزی برای شرمنده شدن دارم
...> چه زمانی شادترین آدم روی زمین بودی؟ شاید وقتی بچه هایمان کوچک بودند. هر چند این به معنی شاد نبودن امروزمان نیست. دورترین خاطره ای که یادت مانده است؟ قایم باشک بازی وقتی واقعا خیلی کوچک بودم. برای پنهان شدن از چشم برادرم رفتم درون یک یخچال قدیمی و درش را بستم. هر چند برادرم هرگز نتوانست پیدایم کند اما سرانجام پدرم مجبور شد مرا از آن تو بیرون بیاورد. کدام ...
دزدی کودکان در مدرسه، روایتی از دو قربانی!
سیاهم را گم کردم. وقتی به مادرم گفتم، سخت مرا تنبیه کرد و به من گفت که بی مسئولیت و بی حواس هستم. آن قدر تنبیه مادرم برایم سخت بود که تصمیم گرفتم دیگر هیچ وقت دست خالی به خانه برنگردم و مدادهای دوستانم را بردارم. روز بعد نقشه ام را عملی کردم. هر روز یکی دو مداد کش می رفتم تا اینکه تا آخر سال از تمامی دوستانم مداد برداشته بودم. ابتدای کار خیلی با ترس این کار را انجام می دادم ولی کم کم بر ...
توضیحات ابتکار درباره بنزین های آلوده و محصولات تراریخته
مقولات سخیف شوند و اتهام زنی شوند. از این اتهام زنی ها به کسانی که با افتخار پای ارزش های انقلاب ایستاده اند چه کسی خوشحال می شود؟ من زمانی که نه عضو شورای شهر بودم و نه معاون رئیس جمهور دعوت شدم به اجلاس زمین در بریزبین و با افتخار حداقل 10 مصاحبه در دفاع از مقاومت انجام دادم. فقط به خاطر اعتقاد قلبی خودم به جریان مقاومت، به جریان حزب الله و به جریان حماس به جریان دفاع برحق مردم فلسطین از حقوقشان ...
سرداری که یک تنه 6 ساعت جلوی داعش ایستاد
من و دیگران را گفت و بعد گفت هر کجا کم آوردی من هستم. این حرفش یک دیوار فولادی پشتم ساخت. خلاصه هر روز در گردان بودم و آقای عراقی در بیشتر کارها من را شرکت می داد. بعد از یکی دو سال آقای عراقی از منِ خلافکار و شرور یک انسان بسیجی مخلص ولایت و اهل نماز و روزه و مؤدب و خوش پوشش ساخت. جوری شدم که مادر و پدرم آستین بالا زدند و برایم دختری را خواستگاری کردند.تازه ازدواج کرده بودم که آقای عراقی مأموریت ...
لحظه های گردش و خرید 300 کودک آسیب دیده در یک مرکز خرید
سالش است. در کیسه لباس هایش پر از لباس های رنگی دخترانه است که برای خواهر کوچک ترش خریده. او هم بعد از سال ها اعتیاد تازه ترک کرده که می گوید: عید قربون اومدم سرای امید. آقامهرداد، من را از خاوران آورد اینجا. مادر و پدرم در مامازند زندگی می کنند،همه شان اعتیاد دارند. 6 ساله بودم که بابام من را به مواد معتاد کرد. چهار تا برادریم و دو خواهر که در بهزیستی زندگی می کنند. پدرم بارها ترک کرد و دوباره ...
با زبان خوش باید معلمی کرد، نه با چوب
پسرها در کنار هم درس می خواندند. من به مدرسه بهشت آیین می رفتم. پسر و دختر در کنار هم درس می خواندند و من و برادرم در یک مدرسه بودیم. صبح با هم می رفتیم مدرسه و عصر برمی گشتیم. بهشت آیین کجا و شاپور کجا؟ پدرم منتظر، جلوی در خانه می ایستاد تا ما از راه برسیم. در کلاس چهارم پسر و دختر جدا شدند و پسرها به مدرسه ادب رفتند و دخترها بهشت آیین بودند. آن هنگام منزل ما عوض شد و ما نقل مکان کردیم به محله ...
گفت وگو با نقاش چهره شهدا/ هیچ وقت چهره زن بی حجاب نکشیدم
: خیلی لطف کردید؛ ما نقاشی از شهید در خانه مان نداشتیم . دکور مراسم شهید کاوه را هم خودم طراحی کردم؛ سبک پوسترهای آن ایرانی و شلوغ بود؛ عسکهای موجود در پوسترها را روتوش کرده بودم؛ پس از پایان مراسم، اقوام شهید با اشتیاق به تصاویر روی پوستر نگاه می کردند انگار که عکسهای یک آلبوم را تماشا می کنند. من فقط یک روز برای اجرای این دکور فرصت داشتم و در کل این دکور در شأن شهید کاوه نبود و دوست ...
با پیش بینی و حدس وارد زندگی خصوصی مردم نشوید
هم از اول تا آخر تابستان رفتند قاف شماری. به این موضوعات نمی توان گفت کار علمی پژوهشی. یک نفر آمد پیش من گفت: به من جایزه بدهید. گفتم: چه کردید؟ گفت: قرآن را برعکس می خوانم. امتحانش کردیم درست می گفت. گفت:جایزه من چیست؟ گفتم: شلاق و دیوانه خانه. در یک برنامه دانشگاهی به من گفتند با موضوعات علمی صحبت کن؛ چون مخاطبان همه از اساتید دانشگاه هستند. من گفتم: خیال نکنید هر کس که استاد دانشگاه است همه ...
گزارشی از یادبود هنرمندان درگذشته سال 96
ها و یادآوری مرگ عزیزان کمک کند درس بگیریم و از ظرفیت ها به درستی استفاده کنیم. در ادامه مراسم سید مجتبی حسینی معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با حضور بر روی سن در سخنانی گفت: مرگ مهمترین موضوع مشترک همه موجودات است. هنرمندان در مواجه با این موضوع به خاطر هنرشان راه جاودانگی را پیش می گیرند و اگر چه بهار را بدون آنها سپری خواهیم کرد، اما می دانیم که آنها زنده اند و در کنار ما ...
از بیان سختی های خوردن و بلعیدن تا خوشحالی برای عملی که شاید خدا آن را بپذیرد
نصف صورتی که از دست داده بودم خواست خدا بود وگرنه امکان پذیر نبود. صاحبی خاطرنشان کرد: بارها در عالمی که بیهوش بوده و در بیمارستان بودم می شنیدم که در حال جابه جا کردن ام می گفتند او رفتنی است. وی با بیان اینکه اولین عمل را در ایران در بیمارستان طالقانی اهواز انجام داده که موفقیت آمیز نبوده و پزشکان ابراز کرده بودند که امکان عمل وجود ندارد. پس از آن تا دو سال با صورت زخمی که خون و خاک و ...
6 خاطره از بازماندگان مشهورترین سوانح هوایی که دست رد به سینه مرگ زدند!
کج شد. مردم جیغ می کشیدند و دعا می کردند. راستش خودم یادم نمی آید چه حرف هایی زدم. برادر و پدرم پشت سرم نشسته بودند. لحظه ای یاد مادرم افتادم که قرار است چه غم بزرگی را تحمل کند و چقدر دلم برایش سوخت. ناگهان، خلبان توانست کنترل هواپیما را به دست بگیرد و آن را صاف کند. اما بعد از 15 تا 30 ثانیه، دوباره هواپیما به حالت سقوط در آمد. این بار همه چیز وحشتناک تر بود، چون به زمین نزدیک تر شده ...
تجربه عجیب المپیک و بچه شیرخوار
الهه احمدی، قهرمان تیراندازی ایران و جهان در گفت و گویی مفصل از تجارب یک مادر ورزشکار در روزهای دوری از فرزند و حضور در رقابت های بزرگی مثل المپیک می گوید.به گزارش ورزش سه، شبکه های اجتماعی و سایر رسانه ها طی این روزها تبدیل به تریبونی شده بودند تا ورزشکاران و دیگر اقشار مردم از مادران خود برای یک عمر تلاش و مهربانی تشکر کنند. مادرانی که زحماتی بسیاری برای فرزندان خود کشیده اند و هر کسی به سهم ...
قرار بود موسیقی کودک خاموش را آهنگسازی که نامزد بفتا بود، بنویسد
گفته بود که رزومه و یک قطعه به ما بدهید. من هم برای رفع تکلیف، یک کار قدیمی و رزومه ام را به آنها دادم و بعد از یک ماه دیدم همه در دانشگاه به من تبریک می گویند. ابتدا تعجب کردم تا اینکه متوجه شدم، موزه ی برتیانیا چند نفر را انتخاب کرده است که برای هفتادمین سالگرد دفاع ِ این کشور بر اساسِ تصاویر بسیار کمیاب در آن دوران، موسیقی بسازند. تمامِ تصاویر جنگی بود و من نمی خواستم و نمی توانستم مثل جان ...
شکفتن گل امید در قلب دختران سرزمین آفتاب
برادرهایم در جریان روزهای سختی بودم که بر پدر و مادرم گذشت. به همین خاطر با اینکه 10 سال داشتم، وقتی قرار شد برای بهبود وضعیت زندگی به همراه پدرم به جزیره قشم نقل مکان کنیم تا شرایط شغلی بهتری داشته باشد، من هم مانند مادرم اعتراضی نکردم و به این ترتیب، من، پدر، مادر و سه خواهر کوچکترم راهی جزیره قشم شدیم. تا مقطع پیش دانشگاهی رشته علوم تجربی در همان قشم درس خواندم با این امید که در یکی از شاخه های ...
نقشه ای برای پس از آزادی
؛ به قول خودش هرجا که ماشین بردشان، بروند... اینها بخشی از آرزوهای بعد از آزادی است. آرزوهای نفس کشیدن در زمینی که دیگر دور تا دورش میله نیست.چهارشنبه ظهر است، یک روز متفاوت برای من، برای ما شاید. اینجا کانون اصلاح و تربیت تهران است. پایم را که به محل نگهداری پسران می گذارم، یاد یک مدرسه می افتم، مدرسه ای که سال ها پیش در آن درس خوانده ام. فقط این مدرسه بیش از مدرسه هایی که من دیده ام، میله و حصار ...
با راه اندازی کارگاه روغن گیری روی پای خودم ایستادم
. *شاگرد اول دانشگاه شهید بهشتی بودم/ با راه اندازی کارگاه روغن گیری روی پای خودم ایستادم شاهپوری می گوید: لیسانس معماری و مهندس آرشیتکت هستم و در مترو کار می کردم که مترو تعدیل نیرو کرد و ما را به بیرون انداختند. مجبور به مسافرکشی شدم و چند وقتی برای درامدم با ماشین کار می کردم. خودم شاگرد اول دانشگاه شهیدبهشتی در رشته معماری بودم، اما حتی بعد از بیرون آمدن از مترو نیز مثل ...
قصاص؛ تاوان دعوا بر سر دختر جوان
. سپس سعید به دفاع پرداخت و گفت: چون پدرم سال ها قبل فوت کرده بود به خاطر شرایط بد مالی نتوانستم درسم را ادامه دهم. تا دوم راهنمایی بیشتر درس نخواندم و ناچار شدم کار کنم و مخارج زندگی مادر و سه خواهرم را تامین کنم. من به عنوان پیک موتوری کار می کردم ولی چون درآمد کافی نداشتم نمی توانستم ازدواج کنم. وی ادامه داد: به همین خاطر از احسان که دوست صمیمی ام بود خواستم دختری را به من ...
ماجرای تلخ فریب خوردن دختر جوان و ازدواج با یک شیاد
کنده بود. دو روز بعد هم یکی ازبستگان نزدیک اجساد پدر و مادرمان را در خانه پیدا کرد. با اطلاع از مرگ پدر و مادرمان، همگی به ایران برگشتیم. همه فامیل و آشنا ها برای تسلیت و سرسلامتی آمدند و رفتند. اما پسر جوان یکی از فامیل های دور به هر بهانه ای کمک مان می کرد و خیلی زود به ما نزدیک شد. اسمش شهریار است. می گفت: 15 سال مقیم امریکا بوده و دکترا دارد. خیلی خوش برخورد و شیک پوش بود و زبان چرب و نرمی هم ...
دستمان را بستند و تی تاپ هایمان را خوردند!
سوم راهنمایی بودم که تصمیم گرفتم به جبهه بروم. البته دوبار هم اقدام کردم اما پدرم متوجه شدند زیرا شرایط سنی کم از سویی و اینکه پسر بزرگ خانواده بودم و کمک حال پدر در کشاورزی و دامداری از سویی، بنابراین مادر و پدر به شدت مخالف رفتن من به جبهه بودند. پدرم انسان کم حرف بودند اما جذبه بسیاری داشتند. بار اول که به سپاه برای ثبت نام رفتم یکی از بچه ها گفت پدرت آمده، دانستم که اگر بخواهم کمترین مقاومتی ...
مراسم تشییع و ترحیم آنلاین
جریان مراسم قرار می دادند، هر چند که او این برخورد با مرگ عزیزان را طنز تلخ روزگار می داند: من مرگ پدرم را در جوانی دیده بودم. حضور فامیل و آشنا در مراسم تشییع و تشریفات روزهای اول، باعث می شود که توجه از غم اصلی تا اندازه ای منحرف شود، انگار که غم تقسیم شود اما در رفتن مادرم همه چیز برعکس بود. در عمق غم، از وضع خودم و این ارتباطات ویدیویی خنده ام می گرفت و احساس می کردم این کارها شوخی با غم است ...
استادم همسن پدرم بود او من را به اتاقش برد و پیشنهاد عجیبی داد
برای پسر بزرگش می خواهد و اینکه او مدت هاست در خارج از کشور مشغول به تحصیل است و موفقیت های بسیاری کسب نموده است حالم دگرگون تر شد چه قضاوت Judgment عجولانه ای کرده بودم ... هم خوش حال بودم و هم خجالت می کشیدم. شماره تماس منزلمان را به او دادم و از اتاق خارج شدم. مدتی بعد برای خواستگاری به منزل مان آمدند اما همه بودند جز پسر بزرگ استادمان از عصبانیت نمی توانستم خوب فکر کنم کار او را بی ادبی می ...
برده داری، قبح ذاتی دارد/ قرآن را برای تدبر می خوانم، نه حوری و جنت!/ چون اسمم صدر و آخوند نیست، حرفهایم ...
به گزارش خبرنگار اجتهاد ، نشست سی و سوم از سلسله نشست های علمی مدرسه فقهی امام محمدباقر علیه السلام، تحت اشراف حضرت آیت الله سید موسی شبیری زنجانی، با موضوع بازخوانی فقه سنتی در رخدادهای روز در مدرسه امام محمدباقر علیه السلام، برگزار شد. در این نشست که با حضور طلاب مدرسه ی فقهی امام محمدباقر علیه السلام و مهمانانی از انجمن فقه و حقوق و مجامع دانشگاهی برگزار شد، استاد سید مصطفی محقق داماد به سخنرانی پرداخت. وی در سال 1324 در شهر مقدس قم به دنیا آمد و 24 سال بعد موفق به اخذ درجه ی اجتهاد شد. دکترای حق ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (498)
نوشته ها را در اختیار شما قرار دهیم که امیدواریم مورد استقبال شما عزیزان قرار گیرد. ****** 1. گوسفندا رو برده بودم چرا، فلوت و دستم گرفتم براشون فلوت بزنم که دیدم سگ گله نشست پشت پیانو. [با گوسفندان علف دیگری را رول می کند]! 2. دفترچه تامین اجتماعی فقط به درد این میخوره که میری دکتر یه چی دستت باشه دست خالی نری! 3. فامیلای ما تا میان خونمون دو گروه میشن، یه ...