سایر منابع:
سایر خبرها
سنگ بنای اباحه گری از کجا گذاشته شد؟/ نقش دولت سازندگی در اوج گیری مدرنیزاسیون
از نظر کار فرهنگی قابل مدیریت است، اما بخش وسیعی از آن در نظم گفتمانی و چگونگی وضعیت ارزش های برتر و مادر و تحقق آن ها معنی می شود. این نقطه شروع همان جریانی است که در دولت هاشمی کاشته شد؛ در دولت خاتمی رشد پیدا کرد و امروز نهادینه شده است. دولت هاشمی بزرگ ترین آسیبش جابه جایی ارزش های مادر در جامعه بود. وقتی ارزش های مادی به جای ارزش های معنوی قرار می گیرد، ارزش مادی مثل ثروت به جای عدالت می نشیند ...
شهرداری بم قهرمان لیگ برتر فوتبال بانوان شد
به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری آنا، هفته پایانی لیگ برتر فوتبال بانوان امروز و فردا در حالی پیگیری می شود که قرار بود شهرداری بم در آخرین بازی خود مقابل ذوب آهن قرار بگیرد. تیم فوتبال بانوان ذوب آهن در این دیدار حاضر نشد تا بم بدون بازی 3 امتیاز این دیدار را کسب کرده و عنوان قهرمانی را به دست آورد. برنامه کامل به شرح زیر است: دوشنبه: سپاهان - خیبرخرم آباد ...
سلاطین موسیقی پاپ در سال 96
ترانه های پازل بند شروع کرد و اوایل صدایش به نوعی تقلید از صدای مهران مدیری به نظر می رسید. او خیلی زود اما راه خودش را پیدا کرد و در آذرماه امسال مهمان برنامه دورهمی مهران مدیری شد. افرادی که دل در گروی ادبیات کلاسیک فارسی دارند البته دل خوشی از او ندارند و حتی به سرقت ادبی متهمش می کنند. نام اصلی اش حمید حسین زاده است و تاکنون آلبومی منتشر نکرده. کمتر از 10 تک آهنگ از او شنیده شده و کنسرت ...
هیچ سازمانی به فکر وضعیت روانی کودکان زلزله زده نبود
گفت وگو پرداخته و می گوید: فردای روز 21 آبان ماه یعنی دقیقا یک روز پس از زلزله ما در منطقه حاضر شدیم و به آنالیز شرایط پرداختیم. در روزها و هفته های ابتدایی دغدغه مردم و مسئولان جمع آوری مایحتاج ضروری، خوراک و وسایل گرمایشی و بعد هم کانکس و چادر و سرپناه بود. بعد از اینکه از سفر به تهران بازگشتیم به این فکر فرو رفتیم که جای توجه به کودکان خالی است، هیچ نهاد و ارگانی به آنها توجهی ندارد و تولیت ...
هومن سیدی: بزرگ ترین جایزه، ماندگاری فیلم است نه سیمرغ
هومن سیدی در مسیر تکاملی و جسورانه فیلمسازی اش به مغز های کوچک زنگ زده رسیده که در آن با پررنگ شدن ردپای قصه و عنصر روایت، توانسته نظر طیف بیشتری از مخاطبان را به خود جلب کند، به طوری که منتقدان و مخاطبان در انتخاب این فیلم به عنوان بهترین فیلم جشنواره به نقطه مشترک رسیدند؛ فیلمی که نشان از جهشی مهم در کارنامه هومن سیدی است. ماهنامه هنر و تجربه: هومن سیدی از آن دست بازیگران یاست که هم تجربه موفقی در عرصه بازیگری دارد و هم به موازات آن توانسته در عرصه فیلمسازی هم پله های ترقی را طی کند. او در چهار فیلم قبلی اش، آفریقا ، سیزده ، اعترافات ذهن خطرناک من و خشم و هیاهو تلاش کرده است تا دست به تجربه های تازه ای در فرم و فضاسازی فیلم هایش بزند و با خلاقیت در فرم بصری فیلم هایش، اشکالی از فیلمسازی مدرن را در سینمای ایران به تصویر بکشد. حالا او در مسیر تکاملی و جسورانه فیلمسازی اش به مغزهای کوچک زنگ زده رسیده که در آن با پررنگ شدن ردپای قصه و عنصر روایت، توانسته نظر طیف بیشتری از مخاطبان را به خود جلب کند، به طوری که منتقدان و مخاطبان در انتخاب این فیلم به عنوان بهترین فیلم جشنواره به نقطه مشترک رسیدند. فیلمی که نشان از جهشی مهم در کارنامه هومن سیدی است و چه بسا بهترین فیلم او تا این لحظه. مغزهای کوچک زنگ زده نخستین فیلمی است که سیمرغ بهترین فیلم از نگاه هنر و تجربه را دریافت کرده است؛ سیمرغی که برای سیدی با اما و اگر و سوالاتی همراه بود که در این گفتگو به آنها می پردازیم. مغزهای کوچک زنگ زده در کارنامه شما فارغ از این که یک نقطه عطف محسوب می شود و می توان آن را تکامل و پختگی سینمای هومن سیدی دانست، نقطه مشترک و هم سویی منتقدان و مخاطبان هم هست. به این معنی که اگر خشم و هیاهو را لحاظ نکنیم، فیلم های قبلی شما بیشتر در میان منتقدان و علاقه مندان سینمای مدرن و کسانی که به فرمالیسم و تجربه و ساختارشکنی در فرم یا فضاسازی های انتزاعی علاقه داشتند، طرفدار داشت و البته در بین منتقدان نیز در ارتباط با برخی از آنها مثل اعترافات ذهن خطرناک من ، نوعی دو قطبی هم شکل گرفت که برخی با آن موافق و برخی مخالف بودند اما در مغزهای کوچک زنگ زده تقریبا یک اتفاق نظر جمعی شکل گرفت و همه فیلم را دوست داشتند و این باعث شد که طیف مخاطبان این فیلم نسبت به فیلم های قبلی هم بیشتر شود و هم متنوع تر. شاید رمز این موفقیت را پیش از هر چیز باید پررنگ شدن عنصر قصه و قصه گویی در این فیلم و چرخش آن از لحن و موقعیتی انتزاعی به لحن و روایتی رئالیستی دانست؛ گویی شما به نوعی روایت های سینمای کلاسیک رجوع کرده اید با حفظ همان ذهنیت و جهان سینمایی شخصی، چقدر با این تحلیل موافقید؟ - به نظرم تحلیل درستی است و عنصر قصه گویی در این فیلم برجسته تر شده، اما این به این معنی نیست که من در فیلم های قلی به قصه گویی بی تفاوت بودم و صرفا دغدغه فرم داشتم. من همیشه فکر می کردم در حال قصه گفتن هستم و اتفاقا برای این که متهم به این نشوم که فیلم هایم فاقد قصه است، خیلی تلاش می کردم که به این مولفه توجه کنم و همیشه بر این باور بودم که در فیلم های قبلی نیز در حال قصه تعریف کردن هستم. اساسا من با سینمایی که قصه ندارد مشکل شخصی دارم. به نظرم هم در آفریقا و هم در سیزده در حال قصه تعریف کردن هستم. در اعترافان ذهن خطرناک من هم گمان می کردم دارم قصه ای را تعریف می کنم، منتها یا الکن بود یا به هر دلیلی مخاطبش خاص تر شد و همه نتوانستند با آن ارتباط برقرار کنند. در خشم و هیاهو هم کاملا با یک فیلم قصه گو روبرو می شویم. واقعیتش این است که قبلا وقتی کسی از من می پرسید فلان جای قصه چی شد؟ من در درونم شاکی می شدم که خب یک ذره تلاش و فکر کنید تا متوجه داستان شوید. بعد از خشم و هیاهو بسیاری از این سوالات که از من پرسیده می شد، اوایل عصبانی می شدم و آنها را پیش پا افتاده و عامیانه می دانستم. اما از یک جایی به بعد تسلیم شدم و فکر کردم که این مشکل از من کارگردان است که نتوانستم به این سوالات در درون فیلم پاسخ دهم و مخاطب نتوانسته جواب پرسش های خود را از متن و قصه فیلم بگیرد. این مسئله موجب شد که تمام تمرکزم را روی داستان گویی گذاشتم و به قصه بیش از گذشته توجه کردم. حالا تفاوت در چه بود؟ ببینید، مثلا من در خشم و هیاهو می گفتم که فلان مسئله یا موقعیت لزومی ندارد که پرداخته شود، چون روشن و معلوم است و نیاز به شرح و بیان نیست اما در مغزها... برعکس، این روش را در پیش گرفتم و حتی در طول ساخت فیلم برخی از دوستان اهل فن که با من همراه بودند، می گفتند مثلا فلان صحنه را چند بار می گیری، یا فلان دیالوگ را نباید آورد، اما تجربه به من ثابت کرده بود ه آن اطلاعات یا موقعیت ها و دیالوگ ها باید در فیلم گنجانده شود یا روی آن تاکید بیشتری شود و پرداخت بیشتری داشته باشد. حتی یک جاهایی می گفتم دست از سر من بردارید. اصلا من می خواهم یک فیلم سطحی بسازم. نمی خواهم حرف عمیق و ویژه ای بزنم. فقط می خواهم یک داستان تعریف کنم و آن را به درستی تعریف کنم که وقتی مخاطب آن را می بیند، درگیر سوالات متعدد نشود و پاسخ آن را در خود فیلم و قصه آن دریافت کند و در نهایت از تماشای فیلم لذت ببرد. شاید برای تان این حرف عجیب باشد، اما برای اولین بار بود که برای ساخت فیلمی، داستان نداشتم، فقط دلم می خواست یک فیلم مفرح بسازم. یا این که برخی ناهنجاری هایی که در جامعه می دیدم، مرا آزار می داد و دوست داشتم درباره آنها فیلم بسازم. نه این که ذهنم خالی از هر ایده ای باشد، اما داستانی از پیش تعیین شده یا طراحی شده در ذهنم نبود. تمام داستانی که اتفاق می افتد، بعد از شروع فیلم اتفاق می افتد، بدون این که سیناپسی وجود داشته باشد. اگرچه 16، 17 تا رونوشت اساسی از قصه داریم، اما شخصیت ها و کنش و ری اکشن های آنها و در نهایت کاراکتری که شکل می گیرد، در خود فیلم و فرایند آن متولد می شود. فارغ از این که مصالح داستانی این فیلم پرملات تر از فیلم های قبلی است، خود موقعیت، شخصیت ها و آدم های قصه و تجربه تلخ و دردناکی که در قصه به تصویر کشیده می شود نیز نسبت به آثار قبلی، ملموس تر، عینی تر و چه بسا تاثیرگذارتر است و تعداد بیشتری از مخاطبان می توانند با حرف و لحن فیلم ارتباط برقرار کنند. - البته من در این مورد با شما مخالفم. در خشم و هیاهو هم همین موقعیتی که ترسیم می کنید، در قصه ای دیگر بیان می شود و عموم مخاطبان با داستان آن درگیر می شوند. موافقم، ولی خشم و هیاهو را باید از جنس و ساختار کارهای قبلی شما منفک کرد چون اساسا یک فیلم قصه گوی متعارف است و زبان و روایت لاسیکی دارد. اما مغزها... با فیلم هایی از جنس اعترافات ذهن خطرناک من و سیزیده و ... جهان سینمایی هم سوتر و هم سنخ تاری دارد، با این تفاوت که در اینجا هم قصه پررنگ تر است و هم عامه فهم تر است و برای همین من فکر می کنم شما قصه را به فرم تجربه گرایانه سینمای تان اضافه کردید و این رمز موفقیت بیشتر مغزها... در کارنامه شما شده است. - بله. اعترافات ذهن خطرناک من تجربه گراتر و فرمالیستی تر بود و اصلا به همین دلیل در سینمای هنر و تجربه اکران شد و فروش بسیار کمی داشت. اگرچه در فیلم های هنر و تجربه، فروش خوبی داشت. با این حال با توجه به این که فیلمی متناسب با استانداردهای مدیوم سینما ساخته شده بود و به نسبت هزینه هایی که برای ساخت آن صرف شد، راضی کننده نبود. واقعیت این است که من در فیلم مغزها... ، تجربه ای که کسب کردم و در واقع هدفی که داشتم، این بود که به فضای رئالیست نزدیک شوم، حتی در بازی ها؛ اما در کلیشه ای ترین حالتش، به این معنا که یک فیلم تیپیکال بسازم، کاراکترهای تیپیکال خلق کنم و آنها را به شخصیت بدل کنم و از این نترسم که آدم های خاص، تیک و رفتار خاصی داشته باشند. در واقع تلاش کردم در بستر و اتمسفر همان فیلم های قبلی و ساختارش، ادبیات رئالیستی را به متن و فضای قصه تزریق کنم. این را هم بگویم که ترسیم و خلق این شخصیت ها و قصه روی کاغذ کمی ترسناک به نظر می رسید، به این معنی که اگر کسی آن را می خواند، پیش خود فکر می کرد این فیلم چگونه قرار است ساخته شود و این آدم ها و تجربه های شان چطور ممکن است در یک بستر و زبان رئالیستی جان بگیرند، چون به شدت این خطر وجود داشت که آنها و حتی دیالوگ های فیلم به شدت اغراق آمیز و اگزجره شوند و اساسا از زندگی و آدم های واقعی فاصله بگیرند و باورپذیر نباشند. نه تنها این شخصیت ها و کاراکترها در دام کلیشه های تیپیکال قرار نگرفتند، که نوعی تشخص دراماتیک هم پیدا کردند، که این مسئله هم جاذبه های شخصی و فردیت آنها را بیشتر و برجسته تر کرد و هم یک هویت ریشه دار و اجتماعی پیدا کردند که اگرچه به ظاهر ضدقهرمان یا شخصیت های منفی بودند، اما تماشاگر آنها را در کسوت یک قهرمان یا دست کم یک قربانی می بیند و می پذیرد و آنها را پس نمی زند. در واقع اگرچه این شخصیت ها آدم های حاشیه نشین هستند، اما در فیلم به مرکزیت فیلم بدل می شوند و مخاطب را با خود همراه می کنند. - واکنشی که من هم از تماشاگران در جشنواره داشتم، همین طور بود. مسئله این است که دیگر سالیان سال است که شخصیت پردازی دو قطبی سیاه و سفید یا مثبت و منفی در سینما کم رنگ شده و به ویژه در یک فیلم رئالیستی که اساسا این مرزبندی های دو قطبی فاقد منطق است. بنابراین شخصیت های خاکستری هم با واقعیت منطبق تر است و هم با مخاطب و روانشناسی مخاطب سازگارتر. در این فیلم هم همان طوری که می بینیم، همین حاشیه نشینان در درجه اول یک انسان اند؛ انسان هایی که مثل بقیه خطا می کنند، اشتباه دارند و جامعه و خانواده و محیط روی آنها تاثیر می گذارد. این که مخاطب این شخصیت ها را که در ظاهر خلافکار یا معتاد هستند، به قول شما پس نمی زند، برای این است که ریشه های رفتار و منش آنها را در فیلم می بیند و محیط و فقر و فلاکتی که بر زندگی آنها حاکم است، لذا به جای انگ زدن یا گارد گرفتن، آنها را درک می کند و با آنها همدلی و همدردی می کند. با این وجود در برخی از برنامه ها یا مطالبی که درباره فیلم نوشته شده بود، برخی گفته بودند که این آدم ها از کجا آمده اند، یا نمونه های مثل آن را در جامعه نمی بینیم. و این خیلی برای من جای تعجب داشت! همان روزی که این حرف را می زدند، فردی با قمه به نهاد ریاست جمهوری حمله می کند، یا در اخبار تلویزیون گاهی گزارش هایی از دستگیری اراذل و اوباش پخش می شود که من از یکی از آنها در خود فیلم هم استفاده کردم. بعد عده ای می گویند چنین آدم هایی در جامعه ما وجود ندارد. نمی دانم اینها در این جامعه زندگی نمی کنند، یا اخبار و حوادث را دنبال نمی کنند! احتمالا این عده همان هایی هستند که فیلم را متهم به سیاه نمایی می کنند و حرف هایی از این دست... - من که به شدت از این فضاها گریزانم و به نظرم این نگاه ها بیشتر بحث های چرک سیاسی است که من اصلا آدم این حرف ها نیستم و این حرف ها مال من فیلمساز نیست که به دنبال برخی مقاصد سیاسی و جناحی بخواهم قصه ای را تعریف کنم که از اساس واقعیت نداشته باشد. من، هم به عنوان یک شهروند و هم فیلمساز، دغدغه های خود را در قالب فیلم و به زبان تصویر بیان می کنم و آنچه در مغزهای کوچک زنگ زده می بینیم، یک قصه خیالی و فانتزی نیست، بلکه بازتابی از آن چیزی است که در بخشی از جامعه ما وجود دارد. اتفاقا یکی از ویژگی های فیلم این است که شخصیت اصلی فیلم، شاهین، از دل همین نکبت و تباهی به آستانه رستگاری و نجات می رسد و دچار تحول درونی می شود؛ تحولی که باورپذیر است و ناگهانی و بی منطق اتفاق نیفتاده است. چطور فیلمی می تواند سیاه نمایی باشد، در حالی که پایان آن با امید به اوضاعی بهتر و برخاستن و اراده کردن برای نجات دادن خود از آن تباهی و فلات رقم می خورد. - کاملا همین طور است. جالب این که از ستاد مبارزه با جرایم و اعتیاد با ما تماس گرفتند و با لطفی که داشتند، قرار شد از این فیلم به همین دلیل تقدیر شود. واقعیت این است که ما نمی توانیم صورت مسئله را پاک کنیم و بگوییم در یک وضعیت گل و بلبلی زندگی می کنیم. آنچه در فیلم می بینیم، بخشی از واقعیت جامعه در مناطق حاشیه نشین شهر و حتی در دل خود شهرهاست که مختص جامعه ما هم نیست و در همه کشورهای دنیا وجود دارد. خب ما که خودمان نمی توانیم خودمان را گول بزنیم. اصلا کار سینما این است که افکار عمومی را متوجه یک خلأ، یک اشکال و ناهنجاری در جامعه بکند و نسبت به آن آگاهی و حساسیت به وجود آورد. آگاه کردن جامعه را که نمی توان نامش را سیاه نمایی گذاشت. اتفاقا این عین روشنگری است. من در همین مدت نقدهایی از روانشناسان و جامعه شناسان درباره فیلم خواندم که برای من خوشایند بود. نقدهایی که از منظر علمی به وجوه مثبت این آسیب شناسی ها در فیلم اشاره داشت و این که ساخت چنین فیلم هایی می تواند به افزایش آگاهی مردم درباره جرایم و ناهنجاری ها و کاهش آنها در جامعه کمک کند. من چون تا حالا درباره این فیلم با جایی مصاحبه نکردم، در جواب دوستانی که فیلم را مصداق سیاه نمایی می دانند، یا معتقدند آدم های قصه در واقعیت جامعه وجود ندارند، بگویم که این یک رفتار پوپولیستی است برای تخریب و تحقیر فیلمسازان و هر هنرمندی که دارد کار حرفه ای خود را انجام می دهد. کاملا در اشتباه اند و پشت مردم و دفاع از مردم پنهان نشوند. ما باید کارکردها و حد و مرزهای اثربخشی هر چیزی را در جامعه درست تشخیص دهیم و افکار عمومی را متشنج نکنیم. مثلا وقتی فیلم اعترافات ذهن خطرناک من در گروه هنر و تجربه اکران شد، ما اعتراضی نکردیم، چون ماهیت و سطح آن فیلم را برای برخی مخاطبان خاص سینما می دانستیم نه لزوما همه مخاطبان اما وقتی فیلمی با موضوعی عمومی و اجتماعی ساخته می شود که مردم آن فیلم را دوست دارند، یا از آن تاثیر مثبت می گیرند، این حرف ها و تحلیل، نوعی خودویران گری و ضایع کردن خود است، یا برای این که فیلم مورد نظر و پسند خود را بزرگ کنید، به تحقیر و تخریب فیلم دیگری می پردازید که این، هم دور از اخلاق حرفه ای است و هم اخلاق انسانی. من از این عده از دوستان خواهش می کنم با پیش فرض های بدبینانه خود، مردمی را که قرار است این فیلم را ببینند، دچار سوءتفاهم نکنید. اعترافات ذهن خطرناک من (هومن سیدی - 1392) یکی از ویژگی های مغزهای کوچک زنگ زده که به نقطه قوت فیلم هم بدل می شود، که اتفاقا نقطه ضعف بسیاری از فیلم های سینمای ایران است، مسئله ریتم آن است. ریتم و ضرب آهنگ تند فیلم که با فضای ملتهب قصه منطبق است، به کشش دار شدن و جذابیت آن کمک کرده است و تماشاگر را جای خود می نشاند. چقدر نسبت به ریتم فیلم فکر کرده بودید و ایده داشتید؟ - جالب است که این فیلم باعث شد من یک بار دیگر به دوران نوجوانی ام رجوع کنم و یاد کلاس های فیلمنامه نویسی و کتاب هایی که در این باره خواندم، بیفتم. یک بار دیگر آنها را خواندم و جزء به جزئش را بررسی و مطالعه کردم و دیدم که چقدر درست درباره قصه و ریتم آن سخن گفته اند و اگر آدم طبق همین الگوهای کلاسیک جلو برود، می تواند تماشاگر فیلمش را پای فیلم بنشاند و او را با خود همراه کند. شما از ریتم حرف زدید. من می گویم و معتقدم اگر فیلمنامه کشش لازم را برای روایت نداشته باشد، حتی فیلمی با ریتم بالا هم بسازید، نمی تواند مخاطب را جذب کند. درست است که در اینجا ریتم فیلم بالاست، اما به نظرم مهم تر از آن، خود فیلمنامه و قصه و شخصیت پردازی هاست که در درجه اول، مخاطب را سر جایش می نشاند و با فیلم همراه می کند. در واقع آنچه بیش از هر عامل و عنصر و فرمی و روایی دیگر تماشاگر را مجذوب می کند و فیلم می تواند روی پای خود بایستد، داستان است. اگر فیلمی قصه جذاب و پرکششی نداشته باشد، ریتم به آن کمکی نمی کند و حتی می تواند باعث خستگی و عصبیت تماشاگر شود. مثلا همین فیلم Cityh of God که می گویند فیلمت به آن شباهت دارد، با تمام شگفتی هایی که فیلم دارد، از دقیقه 40، 50 خسته کننده می شود، در حالی که ریتم فیلم بالاست. اما فیلم هایی وجود دارند مثل فیلم های میشائیل هانکه که با وجود این که ریتم آرام و پایینی دارند، اما قصه آن به قدری تکان دهنده است که تماشاگر را میخکوب می کند. به نظر من قلب تپنده یک فیلم برای این که بتواند تماشاگر را مجذوب و میخکوب کند، عطف های به موقع آن است. اندازه درست و دقیق عطف ها کمک می کند نه فیلم خسته کننده شود، نه خودش را لو دهد. بنابراین برای من درک درست نقاط عطف فیلم خیلی مهم تر از ریتم آن بود و چه بسا همین عامل هم به در آمدن ریتم مناسب به قصه کمک کرده است. یکی دیگر از تفاوت های این فیلم ها با آثار قبلی شما در نوع استفاده از لوکیشن است. در مغزها... لوکیشن محدود است، اما تنوع پلان و سکانس و تعدد رخدادها بیشتر شده است. شاید این مسئله هم به ریتم بالای کار کمک کرده است. - موافقم. مثلا ما سکانسی داریم مثل زندان که در آن ملاقات شاهین و شکور را می بینیم که حرف های شان پینگ پنگی است و به دلیل محدودیت و منطق اتاق ملاقات در زندان خیلی نمی توانند مانور بدهند، مثلا قدم بزنند یا درگیر شوند، و باید در یک نقطه ثابت روی صندلی با هم گفتگو یا جر و بحث کنند. در واقع دکوپاژ این سکانس خیلی دشوار بود و دست ما به دلیل منطق موقعیت بسته بود، بنابراین مجبور بودیم از تنوع پلان استفاده کنیم که تماشاگر دچار خستگی نشود، یا این صحنه که صحنه مهمی هم بود، بتواند تاثیرگذار و جان دار از کار دربیاید یا میزانس ها باید خیلی مویرگی باشد تا بتوان روایتی رئالیستی از آن مکان را به تصویر کشید. به همین دلیل تصویربرداری و برداشت از سکانس زندان سه روز طول کشید. و چقدر این سکانس، سکانس بی نظیر و تاثیرگذاری شده و چه بازی خیره کننده ای از فرهاد اصلانی در این صحنه می بینیم. به نظرم شما در انتخاب بازیگر هم خیلی ریسک کردید و جسارت به خرج دادید؛ چه در استفاده از خانم لادن ژاوه وند و چه در نقش مکمل ها و کوتاهی که از هنرجویان کلاس بازیگری خودتان بودند. خوشبختانه نتیجه کار خیلی خوب از کار در آمد. کمی درباره انتخاب بازیگران جنبی فیلم هم توضیح دهید. به نظرم شاگردان کلاس های خودتان به دلیل شناختی که از جهان ذهنی و سینمایی شما داشتند، از این امتیاز برخوردار بودند که به درک درست و دقیقی از نقش ها برسند. - درست است ولی این مسئله مثلا درباره خانم ژاوه وند جواب نمی دهد و ایشان خیلی غریزی و حسی بازی کردند و نتیجه کار هم خیلی رضایتبخش بود. ایشان هم خیلی باهوش بود و هم انگیزه خیلی بالایی برای ایفای این نقش داشت و با این سن و سال، انرژی بالایی داشت. جالب این که ایشان در لحظه آخر به فیلم پیوستند. من اصرار داشتم که یک نابازیگر این نقش را بازی کند که موفق نشدیم آن را پیدا کنیم و قرار شد یک بازیگر برای این نقش پیدا کنیم که به نتیجه نرسیدیم و در نهایت محمد کارت خانم ژاوه وند را از کمپینی که در آن مستند ساخته بود، به ما معرفی کرد و وقتی ایشان را دیدم، همانی بود که در ذهنم بود و به اصطلاح اصل جنس که با کمی تمرین و راهنمایی به درستی نقش را فهمیدند و بازی کردند. وقتی ایشان بازی می کرد حتی بچه های پشت صحنه می خندیدند، نه این که ایشان حرف های خنده دار بزند یا بد بازی کند، بلکه برعکس از این که چطور ایشان بدون هیچ گونه سابقه بازیگری توانسته این قدر خوب نقش بازی کند. البته من کمی نگران بودم و به بچه های پشت صحنه می گفتم که در تعریف و تمجید خودتان از بازی ایشان مراقب باشید که خدای نکرده این مسئله باعث نشود نقش و راکورد بازی را فراموش کند، که خوشبختانه این اتفاق نیفتاد و ایشان خیلی مسلط این نقش را بازی کردند ولی در ارتباط با بچه های کلاس بازیگری و هنرجویان با شما موافقم و شناختی که از سینمای من داشتند، یا نوع نگاهی که من به بازیگری دارم، کمک کرد تا آنها بتوانند خوشبختانه به خوبی از پس نقش بربیایند، به ویژه نوید پورفرج و خانم مرجان اتفاقیان که امیدوارم بعد از این شاهد موفقیت های بیشتر آنها در عرصه بازیگری باشیم. این نشان می دهد جسارت تجربه گرایی شما بالاست و البته در جایی هم اشاره کردید که روند تجربه گرایی خود را حفظ می کنید و خود را مجاب می کنید که تجربه نوینی ارائه دهید. مغزهای کوچک زنگ زده را هم می توان با توجه به نکاتی که گفتید، ادامه روند تجربه گرایی شما در سینما و فیلمسازی دانست و شاید اهدای سیمرغ بهترین فیلم هنر و تجربه به فیلم شما را بتوان در همین راستا معنا کرد. با این حال انگار در شب اختتامیه از دریافت این سیمرغ متعجب شده بودید؛ چرا؟ - واقعا جا خوردم و حالا توضیح می دهم که چرا. قبلش فقط این نکته را بگویم که من با هیچ شخص خاصی مشکلی ندارم. این را به این دلیل نمی گویم که آدم میانه رویی هستم، نه اتفاقا آدم تندی هستم و حرفم را می زنم! منظورم از این که با هیچ شخصی مشکل ندارم این است که نه با داورهای محترم مسئله دارم، نه با مدیریت جشنواره چون فکر می کنم هر جشنواره ای قوانین خاص خود را دارد که یا کسی از آن خوشش می آید، یا نمی آید. این موضوعی نیست که آدم بخواهد بابت آن ناراحت باشد. وقتی من فیلمم را به جشنواره ارائه می دهم، باید قوانین آن را بپذیرم و به داوری های آن احترام بگذارم. تعجب من بابت ابداع و خلق یک جایزه ای بود که می توانست من را به هم بریزد و حتی ادامه مسیر حرفه ای ام را تحت تاثیر خودش قرار بدهد. شوک بنده به خاطر این بود که در سینمای ایران معنی هنر و تجربه نوع دیگری از سینما را در ذهن مخاطب تداعی می کند، که فیلم مغزهای کوچک زنگ زده با آن فاصله دارد یا منطبق با آن تعریف و تصویر نیست. این به این معنا نیست که هنر و تجربه مقوله بی اعتباری است. اتفاقا من از این سینما به خاطر فیلم اعترافات ذهن خطرناک من جایزه ای دارم که آن را با افتخار در کتابخانه شخصی ام قرار داده ام و برای من اعتبار آرتیستیک دارد اما قبل از این و شروع اختتامیه یک چیزهای دیگری به ما گفته بودند و برای آن ما را به اختتامیه فرا خواندند که نمی خواهم وارد جزئیات آن شوم اما روی سن و در شب اختامیه اتفاقات دیگری رخ داد، که برای من قابل درک نبود و مرا به هم ریخته بود. ضمن این که برای من جای این سوال پیش آمد که اگر داوران فیلم مرا در بخش هنر و تجربه دیده اند و جایزه داده اند، آیا به این معنی است که فیلم باید در سیستم سینمای هنر و تجربه به نمایش در بیاید؟! این به نظرم متناقض به نظر می رسد که اگر این اتفاق بیفتد، به نظرم جفا به خود هنر و تجربه است. این الصاق درستی نیست. ضمن این که تصور کردم این جایزه را ابداع کردند و به فیلم ما دادند تا به اصطلاح زحمات ما نادیده گرفته نشود اما من می گویم چرا برای به دست آوردن دل ما باید چنین جایزه ای را ابداع کرد. من که احساس نیاز به سیمرغ نکرده بودم و برای من بهتر بود که این سیمرغ را نمین گرفتم. اگر این فیلم شایسته هیچ جایزه و سیمرغی نبوده که خب نباید اهدا می شد و این برای من خوشایندتر بود تا این که جایزه ای را ابداع کنیم تا دل کسی یا گروهی را به دست آوریم. حرف من این است که سیمرغ یا جایزه من باید در جای خود اهدا می شد. البته هیچ کدام از این حرف ها به این معنا نیست که من به جشنواره آمده بودم که سیمرغ ببرم یا اگر نمی گرفتم فاجعه رخ می داد. هرگز! چون سیمرغ هنر و تجربه تاکنون وجود نداشته و برای نخستین بار ابداع شده، من فکر می کردم که آن را به فیلم امیر می دهند، به دلیل این که ساختار و جنس این فیلم به مولفه های فیلم هنر و تجربه نزدیک تر بود. این که این سیمرغ به فیلم من داده شد، حس کردم که نوعی به دنبال نخود سیاه فرستادن آن است. بر همین اساس برای من جایزه نگرفتن ناراحت کننده نبود. این که در پس ابداع یک جایزه، فیلم در بستر واقعی خودش دیده نشود، ناراحت کننده بود. با این حال همه داوران جشنواره اساتید من هستند و رأی آنها برای من قابل احترام است. شاید شب اختتامیه فرصت اندکی بود برای این که برخی حرف های تان را بزنید. اگر فکر می کنید حرفی از این فیلم و سیمرغش جا مانده، اینجا بگویید. - من فقط یک حرف دارم. همه دوستان اهل سینما، از کارگردان و تهیه کننده و بازیگر گرفته تا نویسندگان و منتقدان همه اصنافی که عضوی از خانه سینما هستند، تلاش کنیم که خودمان داستانی درست نکنیم که خشونت و نامهربانی در سینما رواج پیدا کند و اختلاف نظرها و سلیقه ها بخواهد همدلی بین ما را کم کند، یا از بین ببرد. حاشیه ها را کم کنیم و به متن سینما بپردازیم. باور کنید گاهی به جایی می رسم که دلم می خواهد بی خیال سینما شوم و آن را رها کنم. این شرایط بدی است که اگر حرفی زدیم که به ذائقه کسی خوش نیامد، از فردا دشمن هم شویم، یا علیه هم رفتار کنیم. من به مخاطب و مردم کاری ندارم که آنها همواره عاشق سینما و سینماگران بوده و هستند اما خودمان داریم عشق به این کار را فراموش می کنیم. واقعیت این است که سیمرغ ها فراموش می شود و این فیلم هاست که در خاطره ها می ماند. همه ما شاید الان یادمان نیست که فیلم هامون برای کدام بخش جایزه گرفت، ولی هامون از یادمان نرفته. یادمان نیست که خسرو شکیبایی برای چه فیلمی سیمرغ گرفت، ولی خود او همواره در ذهن و قلب ماست. بزرگ ترین جایزه، ماندگار شدن یک فیلم در خاطره مردم است، نه سیمرغی که در دست داریم. ...
نبرد شرکت ها و کشورها برای اینترنت نسل پنجم
سیم در سال های اخیر بوده و نقش مهمی بر 3G و حتی شبکه 4G کنونی داشته است. اما هم اکنون رقابت بر سر نسل جدید با گذشته تفاوت بسیاری پیدا کرده است و بازیکن های گوناگونی به این عرصه ورود پیدا کرده اند. هواوی یکی از تازه وارد های این صنعت به شمار می رود که عزم بسیار جدی برای تصاحب بخش مهمی از 5G را دارد. این شرکت چینی که به صورت انبوه به ساخت تجهیزات ارتباطی و پایگاه های مربوط به آن مشغول است، به طور ...
حسینیه یهودی های لندن/ ساز و کار فرقه شیرازی در لندن چیست؟
کلان و در یک ساختمان بزرگ و مجهز و مجلل در قلب محله یهودی نشین لندن افتتاح می گردد و با وجود اعتراض شدید ساکنان یهودی، از سوی رهبران جامعه یهودی، و در واقع از تل آویو، چراغ سبز نشان داده می شود، خود به خوبی و بدون نیاز به موشکافی زیاد، برنامه مشترک انگلستان-اسراییل-سعودی را برای بهره برداری های بعدی از این فرقه روشن می سازد. نکته بسیار جالب این که قرار است طبق وعده یاسر الحبیب و سایر چهره های رسانه ...
طرح آشتی هواداران سرخابی
جدول گروهش ندارد اما در بازی های خانگی از حمایت همه تماشاگران تبریزی یعنی گسترش و ماشین سازی ، شهرداری و تراکتور برخوردار است. اگر چه در فصل جاری لیگ قهرمانان آسیا سپاهان حضور ندارد اما نصف جهان در سال های گذشته هم نشان داده در بحث های ملی رنگ ها را دخالت نمی دهد و هواداران ذوب آهن و سپاهان در عرصه های بین المللی حضور تنگاتنگ با تلفیقی از 2 رنگ باشگاهی در قالب پرچم جمهوری اسلامی ایران ...
پرسپولیس پرونده صعودرا هم قبل از نوروز می بندد؟
... در گروه C این رقابت ها غروب امروز پرسپولیس ایران قهرمان مسجل شده لیگ هفدهم، در دوبی از ساعت 18:45 دقیقه مهمان الوصل امارات خواهد بود. شاگردان برانکو که یک هفته قبل برابر این تیم اماراتی با گل های فرشاد احمدزاده و علی علیپور به پیروزی رسیدند، حالا به همراه دو تیم شش امتیازی دیگر در این گروه امیدوار هستند تا با پیروزی در چهارمین دیدار خود 9 امتیازی شده و راه های صعود خود را به مرحله یک هشتم ...
تصادفات در ایران؛ 100 برابر آمار جهانی
به ازای هر 10 هزار خودرو در اروپا، 12 تا 13 نفر کشته می شوند و متاسفانه این آمار در ایران حدود 37 مورد است بیش از 30 سال است که چشم به راه خودروی استاندارد هستیم، اما کیفیت خودروها بهتر که نشده بدون تعارف در مواقعی بدتر هم شده است. بررسی ها نشان می دهد آمار تلفات جاده ای در ایران، از سال 84 تاکنون نسبت به تعداد خودروها و قربانیان آن، حدود 40 درصد افزایش یافته، درحالی که تعداد خودروها و ...
سور تا سوز آخرین چهارشنبه سال
افراد آسیب دیده در رسانه ها می توان این احساس خطر را منتقل کرد. وی ادامه داد: به موازات نهادهای خدمتگزار در این عرصه سودجویان هم تلاش می کنند تا اقدامات ما اثربخش نباشد بنابراین باید با اصناف ارائه کننده این وسایل نیز برخورد شود. **ضرورت مشارکت حداکثری شهروندان و رعایت مسئولیت شهروندی هاشمی از پلیس پیشگیری هم در این بخش از میزگرد ایرنا خاطر نشان کرد: براساس اعلام مرکز ...
کسری بودجه؛ از سخنان روحانی تا آمار بانک مرکزی/ افزایش انتشار پول پرقدرت توسط بانک مرکزی/ بازگشت به ...
اقتصادی بانک مرکزی گزیده آمارهای اقتصادی سال 96 تا پایان دی ماه را منتشر کرد. بخش تراز پرداخت های این گزارش نشان می دهد که ایران تا پایان دی ماه، 30 میلیون و 491 هزار تن کالا وارد کرده است. ارزش کالاهای وارداتی در این دوره 10 ماهه در مجموع 42 میلیارد و 805 میلیون دلار بوده است. در واقع تأمین هر تن کالاهای وارداتی 1404 دلار برای اقتصاد ایران آب خورده است.در مقابل بدون احتساب صادرات میعانات گازی، کشور در ...
برای 7سین امسال ماهی قرمز بخریم؟
به گزارش جهان نیوز به نقل از جام جم، معمولا اعضای بزرگ تر، مسن تر و تحصیلکرده تر هر خانواده که شاید با قسمت های احساسی نوروز ارتباط کمتری برقرار می کنند و ماجرا را از دریچه عقل و منطق می بینند، در پاسخ به این سوال ابروها را بالا می دهند و می گویند: گناه دارند این ماهی ها... می خریم و دو روز بعد می میرند. عده ای هم که بیشتر به فکر اجرای رسم و رسوم سنتی و اصیل نوروز هستند از زاویه دیگری ماجرا را نگاه می کنند و می گویند اصلا ماهی قرمز چه ارتباطی دا ...
تلویزیون برای نوروز 97 چه برنامه هایی دارد؟
شبکه های مختلف سیما امسال با توجه به مناسبت های خاصی که در ایام نوروز 97 وجود دارد جدول پخش خود را تنظیم کرده اند. به گزارش بصیرآنلاین، در کنار دید و بازدیدهای نوروزی، تماشای متنوع ترین جدول پخش برنامه های نوروزی در روز های آغازین سال می تواند بخش هایی از این تعطیلات را به خوبی پُر کند . ارائه فیلم های سینمایی جدید و جذاب، ویژه برنامه های زنده و تولیدی نوروزی، مستند ها و ...
تعرض به سفارت ایران در لندن چگونه اتفاق افتاد/ بررسی پرونده دوتابعیتی ها در مجلس/ وقتی هیچ وزیری بخاطر ...
دوستی پارلمانی ایران و اندونزی با نایب رییس مجلس مناطق (سنا) در شهر جاکارتا، به اشتراک گذاشت. سیدجواد ساداتی نژاد نماینده مردم کاشان و آران و بیدگل در دهمین دوره مجلس شورای اسلامی، درتوضیح تصویر زیر نوشت: درآستانه ولادت حضرت زهرا(س)، گرامیداشت هفته زن و روز مادر دیدار با خانواده شهید مدافع حرم، سردار شهیدمصطفی زاهدی. محمد دامادی نماینده مردم ساری و میاندورود در مجلس، در صفحه ...
از جنگل ها و مراتع در موسم گردشگری محافظت کنیم
به گزارش ایرنا،هر چند در هفته درختکاری و منابع طبیعی اقشار مختلف مردم تلاش می کنند در غرس درخت و حفاظت از این عرصه های ملی مشارکت بیشتر کنند اما نهادینه شدن فرهنگ مشارکت عمومی در حفظ سرمایه های ملی از جمله جنگل و مرتع در تمام طول سال به ویژه تعطیلات نوروز نیازی است که باید مورد توجه بیشتری قرار گیرد. کارشناسان کاهش میزان آلودگی هوا، حفظ منابع آب و خاک برای بهره برداری در تولید محصولات ...
سناریو غرب برای به قدرت رساندن گروه های خاص در ایران/ دو نقطه عطف در سال 96
: بدون تردید چین در دوران ریاست جمهوری جین پینگ در زمینه اصلاحات اقتصادی، مبارزه شدید علیه فساد و همچنین تجدید حیات ناسیونالیسم چینی جهش قابل ملاحظه ای داشته است. جین پینگ یک چشم انداز سیاسی روشن را برای تقویت جایگاه چین در عرصه جهانی پیش رو نهاده است. طرح های ملی بلندپروازانه ای مانند ابتکار یک جاده یک مسیر( One Belt One Road ) برای ایجاد مسیرهای تجارت جهانی جدید و اعلام برنامه های ...
چهره هایی که در سال 96 از دنیا رفتند +تصاویر
را ادامه داد. محمود جهان که با خواندن ترانه های بندری به شهرت رسیده بود، وی که برای اجرای کنسرت در بندر ماهشهر به سر می برد به دلیل عارضه قلبی در بیمارستان صنایع پتروشیمی این شهرستان در گذشت. سیمین صداقت سیمین صداقت بیش از سه دهه در عرصه گویندگی خبر فعالیت داشته است و سال های سال در رادیو و تلویزیون گوینده خبر و برنامه های سیاسی بود. مدیر دبیرستان ایراندخت تبریز خانم ...
درگذشتگان موسیقی ایران در سال 96
پرواز کردند. گزارش زیر نگاهی کوتاه و اجمالی به هنرمندان درگذشته موسیقی در سال 96 دارد که هرکدام در زمان و روزگاری که به فعالیت مستمر در عرصه موسیقی مشغول بودند، خدمات قابل ملاحظه و موثری را انجام دادند که به زعم نگارنده برای هیچکدامشان نه جانشینی هست و نه برنامه ای برای ثبت و معرفی هرچه بهتر آنها. به عبارتی هر چه هست ثبت نام و یاد این عزیزان در تاریخ موسیقی این سرزمین است که امیدواریم در ...
درخشش با بازگشت به خویشتن!
شده بود. رئیس انجمن موسیقی تبریز اهداف دیگر این برنامه را توجه مردم به موسیقی سنتی و کلاسیک آذربایجانی و آشتی دادن مردم با فضای کنسرت ها عنوان کرد. برنامه شب های موسیقی تبریز از دی ماه به هر هفته پنج شنبه و جمعه در تالار اداره فرهنگ و ارشاد برگزار می شد. از متولد ماه بهمن تا تو شهید نمی شوی در سال 96 چندین کتاب با تلاش فعالین عرصه نشر در تبریز روانه بازار کتاب شد اما دو کتاب ...
آموزش و پرورش میدان زورآزمایی نیست/ وضعیت مطلوب حجاب در بردخون
ساخت و ساز مدارس وارد میدان شده اند و این همت و تلاش باعث رفع بخش زیادی از مشکلات کشور شده اما در بخش بردخون با توجه به نیازهای حوزه آموزش و پرورش نیازمند حمایت بیشتر خیرین ایثارگر و دلسوز هستیم. وی گفت: وقتی مردم و خیرین در امور مهم فرهنگی با دولت شریک می شوند کارها بهتر و کیفی تر و بابرنامه تر پیش می رود زیرا مردم در هر عرصه ای وارد شوند منشأ خیر و اقدامات تحول گرایانه هستند. ...
رونوشت به آقای استاندار!
. البته شاید خیلی ها از نوع عملکرد آن اداره کل در این بخش راضی و خشنود باشند که البته این موضوع اصلاً به ما ربطی ندارد. حتی ممکن است تمام رسانه های ایران و جهان از همین هفته نامه ها و روزنامه های خودمان گرفته تا آساهی ژاپن و لوموند فرانسه هم به فعال بودن اداره کل شما در حوزه مطبوعات نظر مثبت داشته باشند ولی برای ما این مهم است که چرا شما نسبت به این روزنامه مستقل که بدون هرگونه پشتوانه ...
مانع جدید برای تمدید قرارداد کی روش
روش با تیم ملی فراهم شود. مدیران فدراسیون فوتبال چند هفته قبل وقتی خبر غیررسمی توافق کی روش و ازبکستان در رسانه ها منتشر شد با صدور اطلاعیه ای تأکید کردند از برنامه های کی روش و حضور این مربی در ایران حمایت قاطع خواهند داشت. با این وجود هنوز مذاکرات رسمی و اصلی برای تصمیم گیری نهایی با مرد پرتغالی انجام نشده است. ناراحتی کی روش از انتشار مفاد قرارداد در روزهای اخیر متن قرارداد ...
موعد انتقام از العین در ورزشگاه آزادی/ذوب آهن به دنبال شکستن وحدت امارات
... استقلالی ها با توجه به تساوی 2 - 2 در بازی گذشته مقابل العین امارات در دور رفت با 5 امتیاز در جایگاه اول گروه D. قرار دارند. شاگردان وینفرد شفر با توجه به نتایج خوبی که در رقابت های لیگ برتر بدست آورده اند به دنبال این هستند تا در این فصل سهیمه آسیایی کسب و در رقابت های جام حذفی نیز قهرمان شوند بازیکنان تیم فوتبال استقلال در دیدار آسیایی خود توانستند در هفته اول برابر ...
روزنامه خوانی با انصاف – 21 اسفند 96
امتحان کنی . تصور می کنم این عبارات اوباما کلید فهم موافقت فوری خلف او دونالد ترامپ، برای ملاقات با کسی است که چند هفته قبل در عباراتی تحقیرآمیز مرد موشکی کوچک توصیفش کرده بود. دو سال پس از آن رویداد، دونالد ترامپ در چرخشی که ناظران سیاسی آن را شگفت آور توصیف کرده اند، با پیشنهاد ملاقات با کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی، موافقت کرد؛ دیداری که در صورت آماده شدن مقدمات آن، قرار است در سه ماه آینده و ...
به احترام زمین
شهرستان پاسارگاد توسط اداره منابع طبیعی این شهرستان و البته با همراهی دانش آموزان تنها دبستان روستا (که ده نفر بیشتر نیستند)، اجرا شد که برنامه نهالکاری در این روستا بود. 500 نهال مثمر هم توسط چند انجمن شهرستان اقلید در پارک پارسیان به منظور احیای جنگل های این پارک و همچنین به مناسبت روز مادر کاشته شد. همیاران و پاکسازان طبیعت اقلید همچنین به مناسبت هفته منابع طبیعی و برای نونهالان ...
علت آب سیاه یا گلوکوم چیست؟
را ر برنامه های درمانی خود قرار دهند. علائم آب سیاه چیست؟ آب سیاه چشم و درمان آن ، به مناسبت هفته جهانی آب سیاه رایج ترین نوع گلوکوم از نوع گلوکوم اولیه با زاویه باز است. این نوع گلوکوم هیچ نشانه ای ندارد، به جز اینکه فرد بینایی خود را به مرور زمان از دست می دهد. به این دلیل لازم است سالانه به چشم پزشک مراجعه کنید، به این ترتیب تغییرات بینایی شما به طور منظم بررسی ...
کودتای خزنده شی
آغاز و بیش از یک میلیون نفر از اعضای حزب کمونیست را به اتهام دست داشتن در فساد جریمه کرده است. درعین حال روی کار آمدن شی به معنای تنگ شدن عرصه بر بسیاری از آزادی های اجتماعی و سیاسی، افزایش نظارت دولت و برنامه های سانسور بوده است. حتی عده ای پا را از این فراتر گذشته و معتقدند شی به بهانه مبارزه ضربتی با فساد، رقبای سیاسی خود را ساکت کرده و عملا کنار زده است. این امر باعث شده مخالفان و منتقدان شی ...
برخی در 25سالگی استاندار بودند اما می گویند جوانان نمی توانند بخشدار شوند
شما به استان گیلان شاهدش بودیم انتصاب چند بخشدار جوان در بخش های مختلف استان بود. اسامی را که می خواندیم مشخصا جوانانی بودند که از نوجوانی در ستادهای انتخاباتی فعال بودند ولی معمولا بعد از انتخابات فراموش می شدند تا انتخابات بعدی. واکنش ها به این تصمیم شما چه بود؟ به ویژه اینکه معمولا چنین تصمیماتی بدون هزینه نیست. این روند را ادامه خواهید داد؟ قطعا ادامه می دهیم. جدا اعتقاد دارم که این ...
دعوای تپسی و اسنپ و رأی به تجسس در حریم خصوصی افراد
. نکته ای که در گفته های این راننده وجود دارد، حکایت از تلاش این شرکت برای حذف رقبای کوچک تر از خود است. این فرایند در نهایت منجر به حذف یا ضعیف شدن بیش از حد رقبا و در نتیجه انحصار مطلق در بازار مسافرکش های آنلاین خواهد شد. به این شکل قابل پیش بینی است که در عرصه بدون رقیب و انحصاری، هم قیمت و هم کیفیت خدمات ارائه شده در این حوزه در نهایت به ضرر مصرف کننده خواهد شد . تپسی به ...