سایر خبرها
کارآفرینی با 98 درصد معلولیت: به دروغ گفتند که از من حمایت کردند
خانواده وحید برخلاف انتظار اصلا روز خوبی را تجربه نمی کنند. روزی که وحید می گوید بعد از آن روزهای سختی را پشت سر گذاشت: صبح با استرس بیدار شدم و منتظر بودم چه اتفاقی می افتد. ساعت از 1 گذشت و آنها نیامدند. حدود ساعت سه و نیم بود که دیدم جلوی خانه خیلی شلوغ است و دارند فیلمبرداری می کنند. بعد از آن بی آنکه اجازه بگیرند با دوربین روشن به خانه آمدند و می خواستند از ما به طور ناگهانی فیلم و مصاحبه ...
قتل خواهر 67 ساله به خاطر ارثیه پدری
شده بودند، به همین دلیل به خانه پدری مان آمده بود و در یکی از طبقات زندگی می کرد. پلیس در ادامه رسیدگی ها، از مرد میانسال بازجویی کرد که او گفت: من خواهرم را دوست داشتم، اختلافی با هم داشتیم اما چون خواهرم بود هرگز راضی به مرگ او نبودم. شب حادثه من دیروقت به خانه آمدم چون حالم بد بود و به بیمارستان رفته بودم؛ بعد از ترخیص به خانه رفتم، اما خواهرم بدون اینکه بداند چه اتفاقی افتاده است، با من دعوا کرد ...
ادبیات چیزی غیر از زندگی مردم نیست
دبیرستان بود . چون به ادبیات و مطالعه کتاب علاقه مند بودم ، باعث شد به تئاتر گرایش پیدا کنم. به سراغ کتاب های برادرم می رفتم و آنها را مطا لعه می کردم . در واقع آغاز علاقمندی من به تئاتر با مطالعه شروع شد. - در کدام دبیرستان؟ سال 1347 در دبیرستان 25 شهریور، یک روز معلم هندسه در کلاس شعری خواند. کودک این قرن هر شب در حصار خانه ای تنهاست بانگ مادرخواهی اش آویزه ای در ...
پرونده برادر معاون اول رئیس جمهور پرونده سنگینی است/ درباره خودکشی کاووس سیدامامی تردیدی نیست
...، گاهی وقت ها این خطر آنقدر بالا می رود که حاضر می شود آن فردی که به آن رغبت داشت چون امروز حاضر نیست با او کنار بیاید متعرض ابروی او شود. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی اژه ای با اشاره به اینکه یک روز عکسی با او گرفته اما چون با او کنار نیامده نابودش می کند و دست به جنایتی هولناک با تهیه اسید می زند، تصریح کرد: این واقعیت را به ما می گوید که ببینید با چه کسی ...
اسید بازی در بزرگراه تبریز/ سه روایت معتبر از معصومیت معصومه
به گزارش هم نوا، درست 30 ساعت قبل از سال تحویل امسال حاشیه اتوبان پاسداران تبریز شاهد فریادهای دختری بود که از رهگذران پرشتاب کمک می خواست. صدای سوختم سوختم تنها یک کلمه ساده نبود، فریادهای بی اختیاری بود که کوه های سرخاب تبریز را به رعشه انداخت. معصومه آخرین قربانی اسیدپاشی سال گذشته است که تنها یک روز قبل از نوروز امسال توسط خواستگار سابق خود اسیدپاشی شد. بعد از سمیه، زیور ...
بلای وحشتناکی که راننده شیطان صفت سر دختر بیچاره آورد | پوریا با نیرنگ مرا به خانه اش برد و ....
کرده بودم پوریا می گفت من را نزد خواهر و مادرش تعریف کرده است از نجابتم گفته و اینکه من بهترین دختر برای ازدواج هستم. وی افزود:من در رویای ازدواج با پوریا بودم چون او را یک مرد مهربان می شناختم اما روزیکه من را به خانه پدری اش برد تا با خواهر و مادرش آشنا شوم همه رویاهایم نابود شدند من داخل خانه شدم هیچکس را ندیدم و وقتی از پوریا پرسیدم چرا هیچکس نیست او باز ابتدا با مهربانی گفت که این بهانه ای ...
یک عمر شاعری
ایران آنلاین / سومین کتابم را سیروس طاهباز در نشر امیرکبیر منتشر کرد. سیروس طاهباز در نشر امیرکبیر ویراستار بود، به من زنگ زد و گفت مجموعه شعری به ما بدهید تا منتشر کنیم. آبان ماه 1349 سومین مجموعه شعرم زوبینی بر قلب پاییز در نشر امیرکبیر منتشر شد. من و سیروس طاهباز بواسطه کار روزنامه نگاری همدیگر را می شناختیم. آن موقع خیلی جوان بودم. سیروس طاهباز مسئول بخش ادبی روزنامه کیهان بود و من هم در بخش ...
احمدرضا احمدی: خاطره ها رهایم نمی کنند
؟ – بعد در زمان مرگ سپهری من نبودم یعنی در حقیقت خودم خانه نشین شده بودم، سرم تو زندگی خودم بود، آن روزها را من ندیدم. برای من این سؤال مطرح است که سهراب آخرین دفترش را ما هیچ، ما نگاه را در سال 46 منتشر نمود و عینا در هشت کتاب آمده است، شعرهایی که سهراب از سال 46 تا 59 سروده، چه گردید؟ می گردد پذیرفت سهراب در این فاصله هیچ شعری نسروده باشد... خانواده اش باید بدانند. اصلا نمی دانم شعر ...
کودکان با اهمیت ترند یا نفت؟!
لایحه به نتیجه نرسید، ولی در این مجلس تا جایی که بنده اطلاع دارم دست کم علی الظاهر کار این لایحه در کمیسیون حقوقی و قضایی تمام شده و آن گونه که نمایندگان این کمیسیون اظهار کردند بعد از بررسی بودجه قرار هست نوبت به بررسی لایحه پشتیبانی از حقوق کودکان و نوجوانان برسد. حال این که به چه سبب این لایحه تاحالا تصویب نشده هست، قسمتی به سبب این اندیشه هست که زیادی اعتقاد دارند ما در حوزه حقوق ...
دخترک زنبیل به دست قربانی شیطان 41 ساله + عکس
.... اعدامم کنید تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواند و به خاطر این که از درس و مدرسه بیزار بود، با رها کردن درس در یک خیاطی مشغول به کار شد و تا زمان سربازی همانجا ماند. می گوید: وقتی بچه بودم مرا با یکی از دخترهای فامیل به نام هم کردند تا وقتی بزرگ شدیم با هم ازدواج کنیم. بعد از سربازی به خواستگاری آن دختر رفتم و با هم ازدواج کردیم. سه سال بعد از ازدواج به خاطر این که بچه دار ...
احمدی نژاد را از ابتدا قبول نداشتم!
... اما براساس تحقیقاتی که من در مطالب و رسانه ها دارم معتقدم در اغتشاشاتی همچون 88 که دختر دیک چنی به دبی عزیمت می کند و بسیاری از افراد با وی تماس می گیرند و پول می گیرند و هنگامی که دستگیر شدند به این امر اقرار کردند، مشخص است که دست بیگانه در کار است. بعد از سال 88 نتانیاهو اعلام کرد با این سیستم مبارزه امکان غلبه بر ایران نیست و باید از طریق رسانه و فضای مجازی وارد شد. فضای مجازی ...
تاکید بر حفظ امنیت و اسرار مردم در فضای مجازی
تحریف باشد. در رابطه با فردی که نام بردید، اگر خلاف این باشد که به خاطر گفتن جمله “وای به روزی که بگندد نمک” به دو سال و نیم حبس محکوم شده است، شما حاضر هستید بیایید و بگویید که اشتباه کرده اید؟ من یقین دارم که این محکومیت به این دلیل نیست. ماده 500 قانون مجازات اسلامی به تبلیغ علیه نظام اشاره کرده است. ایرادی ندارد اگر به قانون اشکال دارید؛ اما اگر در مقابل قانونی که وجود دارد بایستید این بی عدالتی ...
درد دلی صمیمانه با رئیس دستگاه قضا/ انتظاری که قربانیان اسیدپاشی از قوه قضاییه دارند
است که ریشه ها و بسترهای ارتکاب جرم در جامعه خشکانده و جمع شود اما این مسئله به معنای این نیست که قوه قضاییه به وظیفه ذاتی خود نپردازد. اسیدپاشی به صورت معصومه اخرین روزهای سال 96 بود که خبری ناگوار منتشر شد. دختری دیگر قربانی اسیدپاشی واقع شد و زیبایی اش قربانی خودخواهی یک جوان شد. معصومه جلیل پور دختر قربانی اسیدپاشی در توضیح روز حادثه می گوید: 28 اسفند بود و داشتم ...
دختر دیگری به سرنوشت من گرفتار نشود
شده و از دست رفته، بدنم، دستانم را از دست داده ام. به دلیل این که نیت ازدواج با او را نداشتم، قربانی شدم، من بی گناه بودم، این حق من نبود. می خواهم حق رعایت شود و دختر دیگری به سرنوشت من گرفتار نشود. فقط می خواهم عدالت اجرا شود، والسلام. بر اساس این گزارش؛ این اسیدپاشی روز 28 اسفند96 رخ داد و فرد اسیدپاش در کمتر از دو ساعت توسط نیروهای پلیس دستگیر شده و با تشکیل پرونده قضایی تحویل مقام قضایی شده است. ...
دوقلوهای یزدی که در یک روز متولد و شهید شدند +عکس
درست می کرد. آخرین باری که می خواست برود سال 65 بود. من و همسرشان کنار در برای بدرقه ایستاده بودیم که کتاب مفاتیح الجنان و قرآن تو جیبی اش را درآورد. قرآن را به من و مفاتیح را به همسرش داد. بعد خانمش گفت: محمدعلی من مفاتیح دارم. من هم گفتم: قرآن تو جیبی کوچک دارم. از ما خواست کتاب ها را با هم جابه جا کنیم. آخرین یادگاری اش همان مفاتیح کوچک و قرآن جیبی شد که در آن لحظات آخر به ما هدیه کرد و برای ما ...
آنچه از زندگی امام موسی بن جعفر (ع) نمی دانید
) را دید که می گفته است: چه بسا چون دست یابید، در این سرزمین فتنه و فساد کنید و پیوند خویشاوندانتان را بگسلید(قرآن 47:22) فضل بن ربیع نقل می کند که "خلیفه نیمه شب به دنبالم فرستاده بود که این باعث وحشت شدید من شد. وقتی به خدمتش رسیدم دیدم تنها نشسته و آیه بالا را به آواز می خواند؛ و کسی خوش صداتر از او ندیده بودم. به من گفت: امام"موسی بن جعفر ( ع ) را به نزدم بیاور". امرش را اطاعت کردم. پس خلیفه ...
این خانه امن نیست
(معتاد) است. به دلیل اینکه بیکار بود، خودم مجبور بودم کار کنم و هزینه های زندگی ام را تامین کنم، اما چون مواد مصرف می کرد به من تهمت و انگ می زد. دیگر نمی توانستم به کارم ادامه بدهم. وی ادامه می دهد: خانواده ها (خانواده خودم و خانواده شوهرم) هم به جای اینکه به ما برای ادامه زندگی مان کمک کنند انگار تلاششان این بود که زندگی ما از هم بپاشند، در مدت ازدواج بارها مورد ضرب و شتم قرار گرفتم ...
غرب شناس باشیم؛ غرب زده نه
سال 1386 درس کانت 2 دوره کارشناسی ارشد، شاگرد دکتر کریم مجتهدی بودم. استاد همیشه سر وقت سر کلاس حاضر می شد و اگر کسی بعد از او به کلاس می آمد، اجازه ورود نمی داد. یک ساعت و نیم ایستاده درس می داد و برای تفهیم مطلب از تخته سیاه استفاده می کرد، مثلا اصطلاحات فلسفی را روی تخته می نوشت یا برای اشاره به جریان های فلسفی ای که به کانت ختم می شد، نمودار می کشید. به دانشجویان تکلیف می داد و از آنها می ...
اگر دستگیر نمی شدم کار به جاهای بدتری کشیده می شد
نصف جهان: مرد جوان در نقش مسافرکش، زنان را در غرب تهران سوار بر خودرویش هدف تجاوز و سرقت قرار می داد و پس از دستگیری ادعا می کند اگر دستگیر نمی شد شاید دست به هر خلاف دیگری می زد . اوایل آذر ماه امسال زن جوانی پای در دادسرای امور جنایی تهران گذاشت و به مأموران گفت: روز گذشته برای رفتن به محل کارم در میدان آزادی سوار بر خودروی تیبا نقره ای رنگی شدم که در مسیر مرد جوان به بهانه نقص فنی ...
داغ هجری جانسوزتر از عطشانی!
.... حالا هم اگر قسمت باشد برمی گردد. فقط امید دارم فرزندم خاک پای امام حسین(ع) باشد و همنشین ایشان. فاش نیوز: مادر از آخرین رفتنش بگویید؟ عقد دخترعمویش بود و قرار بود که پس از سربازی ازدواج کنند. روز رفتن هم دو بار برگشت به پشت سرش نگاه کرد و رفت، همین. آن روز خداوند را به حضرت فاطمه زهرا(س) قسم دادم که فرزندم به سلامت برگردد وگرنه پیکرش را نمی خواهم. و ...
اظهارات تکان دهنده دختری که خواستگارش شب عید به صورتش اسید پاشید
... پدرتان فوت کرده است؟ بله 9 سال پیش فوت کرد. موقع ازدواج اولت چندسالت بود؟ 16ساله بودم. چرا آن قدر زود ازدواج کردید؟ اجباری بود. او دوست سربازی برادرم بود، بعد از این که پدرم فوت کرد به خانه مان رفت وآمد داشت و خواستگاری کرد. من رد کردم ولی چون برادرم اصرار کرد ازدواج کردیم. آنها نگذاشتند نامزد بمانیم، بعد از عقدمان رفته بودم خانه خواهرش که نگذاشتند به خانه برگردم. دیگر چندماه با او زندگی کردم تا این که فهمیدم خلافکار است و از او جدا شدم. او را هم دستگیر کردند و 12 سال زندانی به او دادند. برنا ...
روزه خوری وسط میدان جنگ
...: آخه به چه کار من میاد که بدونم چطور تانک زدی؟ بگو آرایش نیروها چطوره؟ اصلا فرمول جنگ اونجا چیه؟... او حرف هایی می گفت شبیه فیلم هایی که بسیجی ها با یک الله اکبر صدها متر جلو می دوند و هدف را تسخیر می کنند! باور نمی کردم ارتش بعثی صدام آنقدر ابله باشد که بشود با او این طوری جنگید. مدتی بعد دوباره به پایگاه بانک سپه اعزام شدیم. ماه مبارک رمضان هم رسیده بود. یک روز گفتند باید برای تامین جاده ...
غرب شناس باشیم ؛ غرب زده نه
بخش عمده ای از آثار شما راجع به فیلسوفان کلاسیک جدید مثل کانت و دکارت و اسپینوزا و لایب نیتس است. اینها را نزد چه کسانی خواندید؟ من بیش از هر کسی از کانت یاد گرفتم. هنوز هم چنین است. البته با کانت موافق نیستم. کانت تا حدودی کهنه شده است. کانت با فیزیک نیوتن معنا پیدا می کند و وقتی اصول فیزیک نیوتن بهم می خورد، فلسفه کانت هم دیگر معنا پیدا نمی کند. ولی روش کانت و استفاده ای که از فلسفه می کند، یعنی روش استعلای ...
سلبریتی هایی که هنوز درگیر عشق سابق شان هستند/تصاویر
من از آن زمان که با بن افلک بوده ام تا به حال تغییرات زیادی کرده است اما من هنوز هم باور دارم که عشق میان ما، یک عشق واقعی بود. ما سعی می کردیم که رابطه عاشقانه مان را در ملا عام بروز ندیم و همین فشاری را بر هر دوی ما وارد کرد. در سال 2017 نیز در مصاحبه دیگری گفت: من در طول سالهای 2002 تا 2004 که با بن افلک نامزد بودم، تاثیر زیادی روی تیپ و ظاهر او داشتم. من مدام به او می گفتم که تو یک ...
خوش به حال دوستان مجردم!
...، اما حتماً طلا را از دست داده اند! من منکر موفقیت های دوستت نیستم. ولی می خواهم تو احساسات را کنار بگذاری و واقعیت را ببینی؛ زندگی فقط این موفقیت های دوستت نیست، زندگی خیلی چیزهای دیگری است که نباید از آن ها غافل شوی. شاید برخی با دیرتر ازدواج کردن، منافعی به دست بیاورند، اما منافعی که با تأخیر در ازدواج از دست می دهند خیلی بزرگ تر است. آن ها شاید چیزی بیش از خروس قندی به دست ...
فرشید اسماعیلی: پاس گلم که گل می شود انگار خودم زدم/ در آسیا به کمتر از فینال قانع نیستیم
...> داور نگذاشت؟ - در این باره حرفی نمی زنم. از سوی باشگاه گفته شده درباره مسایل داوری حرفی نزنیم و من فقط درباره بازی می گویم. مقابل سیاه جامگان چه اتفاقی برای استقلال رخ داد؟ - ما دو 45 دقیقه متفاوت داشتیم.... ...خب دلیلش چه بود؟ - نمی دانم! اتفاقا بعد از بازی هم با بچه ها که حرف می زدیم کسی نمی دانست چه اتفاقی رخ داده بود. سیاه جامگان را دست کم ...
اخلاق و رفتار امام موسی بن جعفر (ع)
درگاه تو مسئلت میداشتم که برای عبادت، فراغتی بمن عنایت فرمائی تا به اطاعت و فرمان برداری تو قیام ورزم از اینکه اکنون درخواست مرا اجابت فرموده ای در برابر چنین توفیقی سپاسگزارم. (3) در بیشترین اوقات دعای آنحضرت با این کلمات آغاز میگردد. الهم انی اسئلک الراحة عند الموت و المغفرة بعد الموت و العفو عند الحساب. (4) بار خدایا! من بهنگام مرگ آسایش و راحتی و پس از مرگ غفران و آموزش و ...
دورنمایی از زندگی امام هفتم (ع)
...، بعد از شما به چه کسی پناه ببریم؟ فرمود: کسی که دو لباس زرد پوشیده، و دو گیسو دارد و اکنون از طرف این در نزد تو می آید. او هر دو لنگه در را با دو دستش باز می کند. چیزی نگذشت که دیدیم دو دست دو لنگه در را گرفته، و آنها را گشود و ظاهر گشت. او ابو ابراهیم (ع) بود که روبروی ما قرار گرفته بود . 3 صفوان جمال می گوید: منصور بن حازم به امام صادق (ع) عرض کرد: پدر و مادرم به ...
گفت و گو با شمس لنگرودی؛ بنجامین باتن ادبیات ایران
همه کارها را خودمان می کردیم. البته در دوره دبیرستان اوضاع کمی فرق کرده بود. بعد از اصلاحات ارضی در سال های 40، دانشگاه و محافل و مباحث روشنفکری گسترده شد و کتاب ها هم بیشتر شد. آن سال ها معلم هایی پیدا می شدند که ادبیات بلد بودند. یادم هست پسرعمویم که اصلا اهل شعر نبود، دیدم یک روز شعری می خواند: دریغا، ای اتاق سرد، اجاق آتش اندام او بودی؛ تو هم ای بستر مشتاق یک شب دام او بودی... گفتم چه ...
به اسم جنگ می خواهی خود را معرفی کنی؟!/وقتی خواستند شهید آوینی را دادگاهی کنند!
ساز بودم و فیلم ساختم. از شنیدن این حرف ها طوری عصبانی شد که گفت: همه ی تصاویر خودم را حذف کن. گفتم: تو این فیلم هارا با این شیوه گرفتی، دیگر چیزی نمی ماند. گفت: نه حذف کن. هرجا تصویرش بود، حذف کردم، اما سوال هایی که کرده بود، ماند. بعد، از آوینی ایراد گرفتند که چرا خودت سوال می کنی، چرا صدای خودت هست؟ بعد گفت: این ها را هم حذف کن. با این وضع عملاً هیچ چیز نمی ماند. من فکر می کنم، تنها منجی ...