سایر منابع:
سایر خبرها
اظهارات تورس در شب خداحافظی اش با اتلتیکو
تا فرزندان شان به رویاهای شان دست یابند. از پدرم تشکر می کنم چون به من ارزش ها را یاد داد. ال نینیو در ادامه اظهار کرد: از همسر، برادرانم و خواهرم قدردانی می کنم. از کسانی که به من توصیه کردند، از افرادی که از 17 سالگی در کنارم بودند تشکر می کنم. آنها می دانند چه ارزشی برای من دارند. از هم تیمی ها و سرمربی ام قدررانی می کنم. سه سال و نیم فوق العاده را سپری کردم. افتخار می کنم که جزیی از ...
سیمین مرا به عقد شوهرش درآورد تا باردار شوم و نوزادم را بدزدد!
به گزارش نامه نیوز ، زن 26 ساله که به طرز ناباورانه ای از مرگ حتمی نجات یافته بود درحالی که بیان می کرد آن قدر به خاطر از دست دادن نوزادم در شرایط روحی وحشتناکی به سر می بردم که نفهمیدم چگونه با اقدامی احمقانه دست به خودکشی زدم، در تشریح ماجرای تلخ زندگی اش به کارشناس ومشاور اجتماعی کلانتری شهرک ناجای مشهد گفت: در یکی از روستاهای دور افتاده شهرستان قوچان به دنیا آمدم، متاسف ...
وحید.م شرور معروف پایتخت و شاخ اینستاگرام: هر بار با شلیک گلوله دستگیر شدم!
نه زورگیر؛ روی مسأله ناموس هم خیلی حساسم. برای همین اصلا مزاحم نوامیس نمی شدم. گویا در اینستاگرام هم معروفی؟ قبلا در پیج هایی که داشتم، فیلم هایم را منتشر می کردم. البته بیشتر دوستانم این فیلم ها را در پیجم می گذاشتند اما چند وقت پیش پلیس امنیت مرا بازداشت کرد. به خاطر همین فیلم ها تعهد دادم و آزاد شدم. بعد از آن دیگر هیچ فیلمی از خودم در اینستاگرام منتشر نکردم. ...
معدنکارانی که رفتند یتیمانی که ماندند
شعار سال : یک جاده شده خوره، شده بلا و افتاده به جان معصومه . یک پیچ تند در این جاده هست که دور زندگی این زن چنبره زده و زمینگیرش کرده؛ نه معصومه که جان همه اهالی را به لب رسانده؛ همه اهالی روستاهای وطن، نوده، فارسیان و سومه سرا را. معصومه شب عید امسال دست و بالش باز بود. برعکس آن 18سالی که با ابراهیم زیر یک سقف زندگی می کرد امسال حقوق ها به موقع رسید. معصومه امسال برخلاف سال های گذشته صندوق صدقه خانه اش را باز نکرد تا برای خان ...
انتخاب مهدکودک مناسب، دغدغه خانواده های پرمشغله
که برای ادامه کارشان بعد از زایمان و 6 ماه یا 9 ماه مرخصی مجبورند فرزند خود را به مهدکودک ها بسپارند؛ کودکانی که صبح به صبح، همراه مادر و پدرشان خانه را ترک می کنند و راهی مهدکودک می شوند تا ساعاتی از روز را در کنار مربی و بچه های دیگر بگذرانند. به همین دلیل یکی از دغدغه های خانواده ها انتخاب مهدکودک مناسب برای فرزندشان است؛ مکان مناسبی که بتوانند به آن اعتماد کنند و کودک دلبندشان را با خیال راحت ...
مثل حججی باشیم برای وطن
مابقی مصاحبه اما به مرور خاطراتش گذشت، روایتی شنیدنی از روزهایی که او از یکی از روستاهای آباده قدم در راه تحصیل گذاشت؛ تا امروز که نامش بین خیران بازنشسته کشور می درخشد. خانم کدیور شما متولد سال 1315 هستید،در آن روزها تحصیل نعمتی بود که نصیب خیلی از بچه های آن نسل نمی شد، مخصوصا اگر دختر بودند، شما چطور توانستید درس بخوانید؟ اتفاقا من هم برای درس خواندن مشکلات زیادی داشتم. من در یکی از روستاهای آباده به دنیا آمدم، سال های زیادی مجب ...
بیکارشدگان مرز
. چاره ای نداشتم تا بعضی از شب ها توی تاریکی شب از دل جنگل و از کنار پرتگاه ها و میدان های مین رد شوم و از آنور 20 – 30 کیلو بار بیاورم. شب آخری که می خواستم بروم آنسوی مرز، مرزبان های خودمان به سمت من و چندنفر از همروستایی هایم تیراندازی کردند؛ من هول شدم و از کوه به پایین افتادم. مردم روستای کانی زرد به یاری ام آمدند و مرا با آمبولانس به سردشت بردند. پنج روز بیمارستان بستری بودم و 16 روز هم در ...
اصفهان| ماجرای گریه های فرزند شهید مدافع حرم هنگام تماشای سریال پایتخت + فیلم
، آنها دوست دارند بدانند که چرا شما بعد از شهادت آقا مسلم پوشیه می زنید، آیا ایشان از شما خواستند؟ رنجبر: من قبل از ازدواج هم چنین حجابی داشتم و پوشیه می زدم اما نه به صورت منظم. مکان های خاصی می زدم، مکان هایی که آشنایان حضور داشتند پوشیه نمی زدم. شهید خیزاب قبل از شهادتشان از من خواستند که پس از شهادتشان پوشیه بزنم. الان نزدیک سه سال است که من همه جا با پوشیه بودم. شهید خیزاب می ...
قدوس: می خواستم تلفن را رویِ کی روش قطع کنم
واقعی پیوستم. در این تیم در 25 بازی فقط یک گل زدم، بعد یک روز در تمرین از ناحیه زانو آسیب دیدم و به من گفتند آسیب جدی است و احتمالاً باید فوتبال را کنار بگذارم و من فقط گریه می کردم اما پس از آزمایش ایکس ری مشخص شد فقط یک خونریزی بود. همین جا تصمیم گرفتم از تیم ترلبورگس جدا شوم اما هیچ تیمی مرا نمی خواست. سرانجام تیم سوریانسکا حاضر شد در یک جلسه تمرین آن حاضر شوم. آنها به تازگی هافبک خود را فروخته ...
آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
جوانی بود و مانند هر جوان دیگری قصد داشت برای خود خانواده ای تشکیل دهد تا این که در آن شهر متوجه دو دختری شد که برای انجام دادن کاری منتظر بودند. جوان به آن دو نفر کمک کرد تا بتوانند کار خود را به سرانجام برسانند و بعد از آن به زیر سایه ای رفت تا کمی استراحت کند و در آن جا دست به دعا برداشته و با خدای خود مناجات کرد: پس برای آن دو، گوسفندان را آب داد، آنگاه به سوی سایه برگشت و گفت: پروردگارا! من به ...
ما هر سال از همین قارچ ها می خوردیم
مادر این خانواده را مسموم کرد: مادر من چند سالی است که تنها زندگی می کند، یعنی بعد از فوت پدرم تنها شد. او امسال هم مثل همه بهارهای گذشته کلی قارچ چید و به خانه برگشت. مقداری از آنها را سرخ کرد و خورد. همان شد که مادرم مسموم شد و با وخیم ترشدن حالش او را به بیمارستان منتقل کردیم. البته الان حالش بهتر شده و پزشکان از وضع او راضی هستند. این دختر در ادامه صحبت هایش به شهروند می گوید: چندتا از همسایه ...
عاشقانه بودن کتاب به دل جوانان می نشیند
حاضر تا کمی ناملایمتی در زندگی به وجود می آید زوج ها سریع صحنه را خالی می کنند و دنبال طلاق می روند. 20 سال پیش مشاوره رفتن خیلی مرسوم نبود ولی مادرم با اینکه سواد زیادی نداشت به ما گفت قبل ازدواج به مشاوره بروید و همدیگر را بشناسید چون باید پای هدف همدیگر بایستید. مادرم پای هدف همسرش ایستاد. مادرم خیلی قانع بود و می گفت برای خانواده همسرتان احترام قائل شوید تا برایتان احترام قائل شوند. به ...
خجالت نکش ، روایتی تلخ از راهبردهای جمعیتی دولت ها
... یکی از نکات مورد بحث در خجالت نکش، اشاره به مقاطع مهمی از تصمیم گیری چند دولت پیرامون موضوع بسیار مهم تنظیم خانواده است. در این میان مردم به عنوان بازیچه دست دولت ها به تصویر کشیده می شوند. شخصیت اصلی بعد از شنیدن تصویب قانون انقباضی جمعیت می گوید: نباید (بچه را) درستش می کردیم... بی احتیاطی کردیم... مملکت را با سه فرزند دچار بحران و بدبختی کردیم!... بچه بیاریم مملکت رو دچار هزار بدبختی و ...
گفت وگو با شرور معروف پایتخت و شاخ اینستا
ولی بعد مشخص شد که آن مرد بر اثر سکته قلبی جان باخته است، برای همین من هم از اتهام قتل تبرئه شدم. اولین بار چه زمانی دعوا کردی و دستگیر شدی؟ سال 80 بود. من 18 سال داشتم. به خاطر دوستانم وارد یک درگیری ای شدم و یک نفر را مجروح کردم. اولین بار همان زمان بود که دستگیر شدم. همسرت هم در جریان کارهایی که می کردی، بود؟ بله می دانست. من خیلی معروف بودم. همه به ...
پیوند یک قلب به دو زندگی
یک قلب، یک زندگی و دو خانواده. این کلمات چندسالی است که ورد زبان دو خانواده ای شده است که یک قلب آنها را به هم پیوند داد. روزی که مادر تنها پسرش را از دست داد زندگی دیگر برایش معنایی نداشت اما دوسال بعد وقتی صدای قلب فرزندش را در سینه مرد جوانی شنید که زندگی دوباره اش را مدیون این قلب اهدایی می دانست آرام گرفت و احساس کرد گمشده زندگی اش را پیدا کرده است. مهدی در 16 سالگی رفت اما مرتضی در 26 سالگی بازگشت. ...
آن لحظه ای که قرآن را در دست گرفتم، دانستم که زندگی ام دیگر به خودم تعلق ندارد/ زیبایی واقعی ایران در ...
که احساس امنیت و آرامش می کنیم. تنها کشوری است که در جهانی که سراسر پرازآشوب وجنجال می باشد، با ثبات باقی مانده است. از این که مرا با این همه لطف و مهربانی خواهر خود می نامید، احساس غروروافتخارمی کنم. واما در مورد فعالیت و کارم، باید بگویم که تلاش کرده ام که از حقیقت سخن بگویم. به عنوان یک تحلیلگر سیاسی، نویسنده و مفسرخاورمیانه بزرگ، حاصل کارم را تقدیم رسانه های متنوعی می کنم ...
آثار و برکات یاد خدا در کلام امام خمینی(ره)/ شرح حدیث صالح ترین و بهترین مردم از رهبر انقلاب/ فیلم: ...
گروه معارف - رجانیوز: این آخری ها دیگر چشم هایمان به آسمان دوخته شده بود، با اشتیاق منتظر آمدنش بودیم تا رود پرتلاطم نفس را به ساحل آرامشش برسانیم. خسته از روزمرگی ها و تنش های همیشگی زندگی این روزهای مان بودیم. دلمان تنگ نواهای دلنشین نیایش با محبوب شده بود. نوای شورانگیز "اللهم رب شهر رمضان" در تمام وجودمان می پیچید... بالاخره آمد آن که منتظرش بودیم. مسافر کریم مان از سفر یکساله ی خود بازگشت تا بار دیگر در سحرگاهان به یاد ماندنی اش زمزمه کنیم نوای "اللهم انی اسألک من بهائک بأبهاه و کل بهائک بهی" دعای سحر را و روزه ...
نزاع مرگبار در پارک
آرمان نام دارد . پلیس در تعقیبش بود تا این که او روز بعداز جنایت تسلیم شد. متهم دیروز در جریان تحقیقات قضایی در شعبه دوم بازپرسی گفت: من وخانواده ام سال ها در حوالی کن زندگی می کردیم. پدرم اعتیاد داشت و سرانجام دو سال پیش از مادرم جدا شد . من با مادر و خواهرم زندگی می کردم. از یک سال پیش هم در دولت آباد ساکن شدیم. برای دیدن دوستانم به کن و شهران می رفتم. روز حادثه به دیدن دوستانم رفتم ...
ویژگی های دعای ابوحمزه ثمالی
.... گناه را به کرمت می پوشانی الذَّنْبَ بِکَرَمِکَ وَتُؤَخِّرُ الْعُقوُبَةَ بِحِلْمِکَ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلی حِلْمِکَ بَعْدَ و کیفر را به واسطه بردباری ات به تأخیر اندازی پس تو را ستایش سزا است بر بردباری ات، پس عِلْمِکَ وَعَلی عَفْوِکَ بَعْدَ قُدْرَتِکَ وَیحْمِلُنی وَیجَرِّئُنی عَلی از دانستن و بر گذشتت پس از توانایی داشتن و همین گذشت تو از من مرا وادار کرده و ...
شاخ اینستا می گوید نه سارق است، نه کلاهبردار!
بوده است. کسی به دوستان یا ناموسم چپ نگاه می کرد، با او درگیر می شدم. همیشه هم بخاطر این موضوع دعوا می کردم و بعد از درگیری دستگیر می شدم. من اصلاً آدم خشنی نیستم. به من می گویند عقاب ایران . اصلاً هر چی می کشم از دست دوست و آشنایانم هست. آنها مدام زیر پایم می نشستند و مرا تشویق می کردند که دعوا و شرارت کنم. 18 گلوله به پاهایم زده اند. در هر دستگیری چندتایی گوله خورده ام، من ...
نرگس کلباسی
کرد و سپس تا 21 سالگی در کانادا بسر می برد طعم یتیمی و آرزوی کودکی بعد از فوت پدر و مادرم هم که در انگلیس بودیم، در آنجا با دو برادرم، خودمان، خودمان را بزرگ کردیم و نبودن خانواده و بودن در جایی که احساس می کنی خانه تو نیست، رنج آور است، کم کم به این فهم رسیدم که فقط ما نیستیم که این طور هستیم و خیلی ها در دنیا شبیه ما هستند و خانواده ندارند و احتیاج به کمک دارند حتی زمانی ...
در داستان هایم، شخصیت زن قوی تر از مرد است
اید و جزو اعضای هیات ژوری جایزه سالانه کلنگ طلایی (که هر ساله به کوهنوردان برتر اعطا می شود) در سال 2014 نیز بوده اید. عشق شما به کوه در بعضی از آثارتان از جمله وزن پروانه کاملا مشهود است. چه چیزی باعث شد که شما، به عنوان یک ناپلی که در مجاورت دریا زندگی کرده اید، به کوهنوردی علاقه مند بشوید؟ حقیقتش باید بگویم که من در هیمالیا بودم ولی هرگز به قله های 8000 متری پا نگذاشتم. پدرم که او ...
تاثیر طلاق بر فرزندان، چه بر سرشان می آید؟
در کودک می شود. ممکن است کودک خودش را ضعیف و به درد نخور ببیند و اعتماد به نفس خود را از دست بدهد و نسبت به همه چیز بدبین شده و در نهایت افسرده شود. بدیهی است که در مدرسه هم با همسالان و در منزل با خواهر و برادرش دچار مشکل شود. بعد از طلاق پدر ومادرها باید به نیازهای فرزندشان توجه کنند و مادام او را از مهر و محبت و توجه خود سیراب کنند و از لحاظ عاطفی او را درک کنند. فرزند شما ...
محسن ربیع خواه : لقب پسر برانکو به پیشانی فرشاد احمدزاده چسبیده است!
قبل تر آن قهرمان شده بودیم و این مسأله فشار زیادی به ما می آورد چون باید از این عنوان دفاع می کردیم و همه می دانند که حفظ قهرمانی از خود قهرمان شدن سخت تر است.برای همین می دانستیم کار سختی داریم و حتی مربیان به ما می گفتند که باید دو برابر فصل قبل تلاش کنیم و زحماتمان را بیشتر کنیم تا بتوانیم به موفقیت برسیم. واقعاً ما سال سختی داشتیم و خیلی از وقت ها دور از خانواده بودیم. امسال بازی های زیادی ...
گفت وگو با مصطفی رستگار| زمان عدالت خواهی بر پرده نقره ای؛ بررسی تاریخ تطور اندیشه در سینمای ایران
پدرم کالسکه ای فرستاد ولی چون در آن دیدار پدرم با او خوب تا نکرد، در مسیر برگشت شاه دستور داده بود کالسکه را از روی خودِ این آخوند رد کنید. بعد هم می گوید پای پدرم شکست و تا آخر عمر هم لنگ می زد. خاطرات جالبی است که رنگ و بوی همین عدالت خواهی را دارد. پس این جریان در ادبیات با بزرگ علوی و جمال زاده شروع می شود و باز با همان نگاه بومی که از فقر می آید پیش می رود و انگیزه اش هم عدالت خواهی است. این ...
اعتیاد بانوان؛ ویرانی کیان خانواده ها
. عذرا هم یکی از زنانی است که در یک خانواده معتاد بزرگ شده است و خودش هم اعتیاد دارد. می گوید: مادرم به دلیل بیماری درگذشت و پدرم همسر دیگری اختیار کرد. گلی معتاد بود و همین سبب شد تا پدرم هم معتاد شود. من هم که هر روز مواد کشیدن آن ها را می دیدم دلم می خواست این کار را امتحان کنم. گلی برای این که من را به خود وابسته کند تا هر کاری داشت انجام دهم اجازه داد مواد بکشم و از همان روزها معتاد شدم ...
افتخار آفرین دفاع مقدس و قهرمان میدان ورزش
نام بنیادشهید که مسوولیت آن را به من داده اند. من در آنجا نیاز به نیرو دارم؛ مدتی آنجا باش تا بعد بروی. همین جمله آنجا باش تا بعد بروی ، ما را تا سال 1392و بازنشستگی دربنیاد نگه داشت. فاش نیوز: جرقه اعزام به جبهه درچه سالی و چگونه در ذهن شما زده شد؟ - با آغاز جنگ، همزمان دوتن از برادرانم سرباز بودند. پدر و مادرم هم اصرار داشتند که صبر کنید آن دو از سربازی برگردند و بعد شما ...
اهدای عضو، آخرین نت موسیقی زندگی یک هنرمند
و بعد به مدت دو سال در رادیو قصه گویی کرد، مدرک تحصیلی بالایی نداشت و متعلق به قشر ضعیف جامعه بود، از این رو امکان برگزاری کنسرت برایش فراهم نبود و در سطوح کوچک تر و در مجالس فعالیت می کرد، پدرم سابقه ی راه اندازی گروه کر، تئاتر و سرود را در دوران خدمت سربازی داشت و تقدیرنامه ی فعالیت های هنریش هنوز هم موجود است. هرگز ندیده بودم پدرم گریه کند! رفتار گرمی با اعضای خانواده داشت و ...
سقف آرزوی من "آزادی" بود
بود که به ورزشگاه آزادی رفتم. اولین باری که جرقه رفتن به ورزشگاه به ذهنت خورد، کی بود؟ سال 88 در سایت کانون هواداران پرسپولیس عضو بودم که با یک نفر آشنا شدم و از او خواستم تا من را به ورزشگاه ببرد. لباس های او را هم پوشیدم اما گفتند مشخص است که دختر هستی و این کار عملی نشد. این فکر هشت سال شبانه روز با من بود، تا وقتی که پرسپولیس بعد از 9 سال قهرمان شد، گفتم وقت آن است که این ...
سکوت مرموز نامادری در قتل دختر جوان +عکس
متوجه منزوی شدن خواهرم می شدم، نامادری ام با نجمه بدرفتاری می کرد و پدرم نیز هیچ واکنشی نسبت به این کارهای همسرش نشان نمی داد. پس از کشف جسد خواهرم پلیس با پیگیری های خود برای شناسایی قاتل به نامادری ام رسید و او را دستگیر کرد و در بازجویی های انجام شده، نامادری ام به قتل نجمه با قرص اعتراف کرد؛ انگار نجمه متوجه رفتارهای عجیب نامادری مان با زن دیگری شده بود و این دو از ترسشان او را کشته اند و بعد ...