سایر منابع:
سایر خبرها
روایت بیژن بیجاری از مهاجرت و نویسندگان مهاجر ایرانی
می کنم: خوب به خاطر دارم، در هفته دوّم مهر ماهِ 1377 و آخرین دیدار و خداحافظی با اصفهان و خانواده، در خانه خواهرم، وقتی برای اوّلین بار یکی دوقطره اشک را به هنگامِ بوسیدن دست پدر بیمار و پیرم دیدم، در آغوشش کشیدم و پرسیدم: آقاجون این دم آخری چرا؟ سینیِ آینه و قرآن را داد دست خواهرزاده ام و گفت برای اینکه، فکر می کنم دیدار بعدی در قیامت باشد. صادقانه و از صمیم قلب به ایشان گفتم که، آقاجون، به جان ...
خیلی زود ارتباط شوم ما با دیدارهای مخفیانه ادامه یافت تا این که ...
او فقط یک انسان معمولی است. آتنا مدام دماغ و چهره اش را به تیغ جراحی می سپرد و حتی از سوار شدن به خودروی پیکان پدرش عار داشت. او آن قدر تحت تاثیر فیلم ها و سریال های غربی خودش را با دختران پولدار مقایسه می کرد که دیگر از همه فامیل فاصله گرفته بود. با وجود این، زندگی من رویایی برای آتنا شده بود و مدام حسرت زندگی مرا می خورد. این وضعیت زمانی بدتر شد که پدر سینا ارثیه فرزندانش را داد و بدین ترتیب پول ...
پسرخاله ام خواستگارم بود ولی من به سهراب ...
شفقنا زندگی _ دختر روستایی که برای رسیدن به رویای پوشالی به روز بودن از خانه اش فرار کرده بود نمی دانست در گرگ های خیابانی در کمینش نشسته اند. دختر جوان سکوت کرده بود اما مشخص بود که شب اول است که از خانه شان گریخته است. این دختر پس از بازداشت با دو جوان دیگر به ماموران گفت: مثل سایر دختران دوست داشتم با مد پیش بروم و از همه لحاظ خصوصا پوشش آزاد باشم. ولی چون در روستا زندگی می ...
خانه های ما به "غربت کده" بدل شده اند
تقلیدی وحشیانه ای که ما داریم، بیش از همه در عمران و شهرسازی ما متبلور است و خانه به معانی مذکور را تهدید می کند. مثلا ما الان در خانه ای که هستیم، شاهدیم که از هر طرف اجازه داده اند که ساخت و ساز کنند. قبلا وقتی از خواب بیدار می شدیم، پنجره مان به سمت آسمان یا کوه های دوردست تهران باز می شد، اما الان وقتی پنجره را باز می کنیم، با یک ساختمان نیمه ساز چند طبقه مواجه می شویم و حتی به گونه ...
تصویری ماندگار از نجات آقا معلم
زندگی اش را مدیون دو دانش آموزی است که با هم برادر هستند، گفت: وقتی مشغول شنا کردن بودم احساس کردم به زیر آب کشیده می شوم. نمی توانستم خودم را روی آب نگه دارم و از سعید و سجاد درخواست کمک کردم. آنها ابتدا تصور می کردند شوخی می کنم اما وقتی متوجه جدی شدن ماجرا شدند به کمک آمدند. یکی از آنها تلاش می کرد مانع غرق شدن من شود. بارها زیر آب رفتم و بعد از آن بیهوش شدم. وقتی چشم باز کردم کنار ساحل بودم و ...
ناگفته هایی از عملیات فتح خرمشهر از زبان رزمنده دشتستانی+عکس
... چه روزی مجروح و جانباز شدید؟ در روز بیست وششم اسفند ماه 1364 مجروح و جانباز شدم. چطور جانباز شدید؟ 12 شهریور 1362 و جزء لشکر 19 فجر شدم، یک سال کادر لشکر بودم و در این مدت بارها در سِمت تخریبچی به میدان مین رفتم و مین های بسیار زیادی را خنثی کردم،کاری بسیار پرخطری که عاشق آن بودم. از نحوه جانبازی خودتان قرار بود حرف بزنید؟ بله، بعد از آنکه ...
تا زمانی که سریال پایتخت ساخته شود در این مجموعه بازی می کنم
کردم نقش را دوست دارم و به نظرم فیلمنامه از استحکام و شیوایی قابل توجهی برخوردار بود. من قبلا هم با سعید روستایی در ابد و یک روز کار کرده ام . معتقدم کار با جوان ها برگ برنده ماست. اینقدر لطف داشتند که دستم را باز گذاشتند تا هر کدام از نقش ها را که دوست دارم انتخاب کنم . انتخاب من شخصیت مهری بود ، زن بد دهن پایین شهری که داستان های خودش را داشت. هیچ وقت چنین نقشی را بازی نکرده بودم هرچند معتقدم فیلم از فیلمنامه عقب تر است و احتیاج به تدوین مجدد دارد اما من این کاراکتر را دوست داشتم و از بازی در این نقش لذت بردم. 114 ...
نقشه شیطانی برای دختر 13 ساله
اواخر سال 96 یک زن جوان به همراه برادرزاده 13 ساله اش به نام مهتاب به پلیس آگاهی تهران رفت و از یک مرد 40 ساله به نام احمد شکایت کرد. این زن گفت: یک سال است که برادرم به خاطر حمل مواد مخدر به زندان افتاده است و همسرش هم در این مدت از او جدا شده است. به همین خاطر برادرزاده ام مهتاب گاهی اوقات را پیش مادرش می ماند و بعضی شب ها را به خانه من می آید. مدتی است متوجه شده ام برادرزاده ام به ...
امروزه گرفتار اخبار فاسقان و حتی افراد بدتر از آن ها هستیم
خبری آورد و شاهدی برای خلاف بودنش نداشتیم، اصل این است که به او اعتماد کنیم. مثلا اگر 3-4 روز بعد شروع ماه رمضان کسی بگوید ماه را دیده ام، این خلاف عقل است و همین شاهدی بر مردود بودن خبر است. ولی اگر آخر ماه رمضان عادلی این خبر را بدهد، برای انسان حجت است. رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری تصریح کرد: نمی شود گفت که برای صحت همه اخبار باید تحقیق کرد. فضای عمومی جامعه باید فضای اعتماد ...
دختر ایرانی در حجله شیخ میلیاردر عرب | نقشه کثیف دوست شیطان باعث شد این بلای شوم سرم بیاید!
مدلش می گذاشت گفت: تو غصه پول رو نخور! همون خواننده مورد علاقت، تمام هزینه های تو رو تقبل کرده. در عوض وقتی مشهور شدی و پولت از پارو بالا رفت جبران می کنی! محسن آن روز مرا بعد از دو ساعتی چرخیدن در شهر به یک هتل برد. هر چند آن هتل درجه یک نبود امّا همین که سرپناهی داشتم خوشحال بودم. راستش دلم برای پدرم خیلی تنگ شده بود اما با خودم می گفتم: " وقتی روزی برسه که دخترش تبدیل به یک خواننده معروف ...
شکار نخبگان پشت پرده استارت آپ ها
موفقی از یک ایده خارجی بودند و برخی دیگر همچون سفارش اینترنتی کله پاچه دست کم در بخشی از موضوع صرفا ایده ای ایرانی محسوب می شوند . حسام آرماندهی مدیر کافه بازار می گوید در شرایطی که از رفتار شرکت های سیلیکون ولی- دهکده تکنولوژی های نوین در آمریکا- نسبت به ایران نا امید شده بودم به زادگاهم ایران برگشتم. وی در این باره می گوید: اگر به ایران باز می گشتم همه چیز را از دست می دادم؛ هر چیزی که خارج ...
همسرم مانده با رسوایی ام چگونه کنار بیاید !
شدم و بدتر از گذشته افکارم پریشان شد. روزی یکی از دوستانم که نمی شود به او گفت دوست به ملاقاتم آمد. او از بدو ورود شروع به متلک گفتن کرد و باعث خنده دیگران شد. بعد از ساعتی نشستن کنار من وقتی اطرافم خالی شد از کارم پرسید و گفت تا کی می خواهم به این کار پر خطر با درآمد کم ادامه دهم و جانم را به خطر بیندازم؟ من هم فقط سکوت کرده و به سقف خانه خیره شده بودم. دوستم کمی سرش را ...
امیر هوشنگ زند در گفتگو با تسنیم: ماجرای دوبله فیلم های غیرمجاز در یک سایت غیر مجاز/ خواندنی درباره ...
: چشم. بعد یکبار یکی از فیلم هایی که ما دوبله کردیم روسی بود. اصلاً آن را رد کرده بودند، هر اشکالی را که گرفته بودند برطرف کردیم، جمله ها را عوض کردیم، سانسورش کردیم، همه کار کردیم چون روی آن یک سرمایه گذاری شده بود. من خیلی به مدیر کل مراجعه کردم تا یک روز وقت گرفتم که آقای انوار را ببینم. نشسته بودم که آقای انوار وارد اتاق شد. من بلند شدم و سلام کردم. او جواب سلام من را نداد و رفت پشت ...
آفریده شده ام تا شهرم را پاکیزه نگاه دارم
و پاکیزگی محیط زندگی خودم علاقه و تأکید داشتم. معتقدم هر کسی که علاقه مند به پاکیزه نگه داشتن خانه خود است باید نظافت و پاکیزه نگه داشتن محیط زیست زندگی بیرون از منزل نیز دغدغه اش باشد. در سال 92 هنگام گذر از یکی از خیابان های رشت، متوجه ایستگاهی شدم که چند جوان در کنارش ایستاده بودند و برای گروه محیط زیستی خود تبلیغ و ازعلاقه مندان هم ثبت نام می کردند. ازمن هم پرسیدند که چقدر به محیط زیست علاقه ...
روزی روزگاری: خسته تر، شکسته تر، بی روح تر | نقد و بررسی بازی Tom Clancy’s Splinter Cell: Double Agent
درجه NOC ( چیزی مثل همان مامور مخفی خودمان ) را پیشنهاد می کند به این امید که این امر به سم کمک کند تا اتفاقات افتاده را فراموش کرده و بتواند به حالت قبلی خود بازگردد. بنا براین NSA ترتیب چند فقره سرقت از بانک و قتل را می دهد تا سم به صورت نفوذی وارد ارگان تروریستی JBA ( John Brown’s Army ) شود. به سم دستور داده می شود که یکی از اعضای مهم JBA به نام Jamie Washington را از زندان فراری دهد، وی همین ...
پرستو گلستانی: فارغ التحصیلان دانشگاه آزاد در حوزه هنر و مدیریت هنری به خوبی مشغول به کار شده اند
ایهای من هستند. وی در اشاره به برخی از هم دوره ای هایش گفت: پانته آ بهرام، سیما تیرانداز، مژده شمسایی، ریما رامین فر، سیامک انصاری، بیژن بنفشه خواه، شهرام کرمی، کیومرث مرادی، آرش نوذری و اتابک نادری از جمله دوستانی هستند که در دانشگاه آزاد اسلامی کنار هم درس خواندیم. فعالیت های امروز تمامی دوستانم باعث خوشحالی ام است. گفتنی است، پرستو گلستانی متولد زادهٔ 1350 در تهران ...
مرد بی رحم به نازنین دختر 13 ساله دوست صمیمی اش هم رحم نکرد! / او به شلاق و تبعید محکوم شد
به گزارش بلاغ ، رکنا، اواخر سال 96 زن جوانی همراه برادرزاده 13 ساله اش نازنین به پلیس آگاهی تهران رفت و از مردی به نام پرویز شکایت کرد. آن زن گفت: مدتی است برادرم به خاطر خرید و فروش مواد مخدر Drugs در زندان Prison است به همین دلیل همسرش طلاق گرفت و حضانت نازنین به مادرش سپرده شد. نازنین گاهی شبها به خانه ما می آمد به همین دلیل مدتی به رفتارهای او شک کردم تا اینکه فهمیدم او هم معتاد Addicted شده ...
تیغ شک بر شاهرگ زندگی
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از قانون، بهار از راه رسیده اما او زیبایی های بهار را نمی بیند، نه به دلیل میله های زندان بلکه به دلیل همه تلخی هایی که در وجودش نهفته است. جلال الدین را همه به تند خویی می شناسند. روی تخت دنده به دنده می شود و باز هم خودش را در همان خیابان می بیند و سیمین را نان به دست... . جنایت در خیابان بهارجنوبی به دیواره های تخت، تکه روزنامه های مختلفی را چسبانده؛ کنار هر کدام کلمات متفاوتی نوشته شده است. 183، جمشید، بیتا، خواهرهای ...
قدوس: می خواستم تلفن را روی کی روش قطع کنم
پاتر سرمربی این تیم مرا دید، رقم خورد. پاتر واقعاً یک نابغه است و در اولین ملاقات می دانست من کی هستم و چه انتظاری از من دارد. تابستان گذشته بود که تلفنم زنگ زد، ابتدا خواستم قطع کنم اما بعد فهمیدم او کارلوس کی روش، سرمربی تیم ملی ایران است. هنوز مکالمه کی روش به گراهام پاتر را به طور دقیق به یاد دارم. پاتر کلی اغراق آمیز از من تعریف کرد و به کی روش گفت من دوست دارم 10 بازیکن مثل سامان قدوس داشته ...
وقتی سراغ دوستم رفتم، دیدم دارد با همسرم می رقصد!/چشم شوهرم که به من افتاد کتکم زد
. رفاقت ما آن قدر صمیمی شده بود که همه جزئیات زندگی ام را برای هستی تعریف می کردم و تقریبا از نصرت غافل شده بودم. همسرم از این وضعیت ناراحت بود و مدام مرا سرزنش می کرد تا روابطم را با هستی قطع کنم ولی باز هم به طور پنهانی با او در ارتباط بودم و به رفتارهای گذشته ام ادامه می دادم. مدتی بعد ناگهان رفتار و گفتار همسرم درباره هستی کاملا تغییر کرد. او در یک چرخش ناگهانی از اعتقاداتش ...
بهترین اثر انتقادی از صوفیان در دوره صفوی
مقدمه خاندان فیض کاشانی یکی از خاندان های ممتاز دوره صفوی است که میراثی عظیم و گرانبها از آنان برجای مانده است. درباره آنها بارها گفته و نوشته شده و این بنده خدا هم در کتاب سیاست و فرهنگ روزگار صفوی، در جای جای این کتاب، از او، فرزندان و برخی از برادرزادگانش یاد کرده ام. در میان فرزندان وی، محمد علم الهدی، زبده گی خاصی دارد و آثاری با ارزش از او برجای مانده است. کتاب معادن الحکمه فی مکاتیب الائمه(ع) او از جمله با ارزش اوست که به خوبی توسط مرحوم احمدی میانجی تحقیق و به چاپ رسیده است. بنده توفیق چاپ رساله بلند او با عنوان عبرت نگار در ستایش علمای درایت نثار را داشتم که در یادنامه آیت الله ...
من یک دهاتی ام که از آمریکا سردرآوردم
.... هرکس الان مرا می بیند خیال می کند پدرم میلیاردها میلیارد پول داشته و باسواد بوده، در صورتی که ما زندگی مان باعذاب اداره می شد و آنهم از گوسفندداری. پدرم اصلا سواد نداشت. 85 سال قبل تر در خوافِ ما مدرسه ای نبود، یعنی یک مدرسه بود با چهار کلاس. من دلم می خواست آدم فهمیده و دانایی بشوم و به درد مردم بخورم، که کمی هم شدم ولی آنطور که می خواستم، نه. تا کلاس چهار خواندم و همه اش هم شاگرد اول بودم ...
روایت تولد یک ناشر/ جلوگیری از عرضه کتاب تقلبی وظیفه ارشاد است
پهلوی و اوایل انقلاب که قاچاق نبود. همه مقابل دانشگاه تهران جمع می شدند و کتاب می خریدند. یادم هست که یک نفر از مثلا سر خیابان فخر رازی به طرف میدان انقلاب راه می افتاد و در دستش کلی کتاب داشت. هر عابری که می خواست، یک کتاب بر می داشت. این مرد دستفروش می رفت تا به انقلاب می رسید؛ دستش که خالی می شد همان مسیر را بر می گشت. حالا مردم پول کتاب ها را به او می دادند. شرایط این طور بود و یک کتاب، با تیراژ ...
زندگی سیاسی رجایی از زبان همسر او رقبای همسرم فداکاری کردند
خدمتگزار حقیقی شان است. فضا به گونه ای بود که رجایی در صورت نامزدی رای می آورد. اعضای نهضت آزادی رجایی را برای وزارت مناسب نمی دیدند شهید رجایی آنچنان خود را وقف انقلاب کرده بود که او را در خانه نمی دیدیم. هر 15 روز یک بار خانه می آمد، شب می خوابید و صبح زود می رفت. فرصتی نبود. رجایی وقتی به عنوان کفیل وزارت آموزش وپرورش به مجلس گزارش داد، نمایندگان تازه او را شناختند. چون دکترا نداشت ...
انکار قتل زن تنها
قاضی زالی رسیدگی شد و بعد از اعلام رسمیت جلسه متهم بار دیگر جرمش را انکار کرد و گفت: باور کنید نقشی در قتل آن زن نداشتم. مردان زیادی به خانه او رفت و آمد داشتند. قبول دارم آن شب منزل مقتول بودم، اما بعد از ساعتی از او خداحافظی کردم و او زنده بود. سپس متهم در پاسخ به سؤال هیئت قضایی مبنی بر فرار او به کشور افغانستان و فروش تلفن همراه مقتول در خیابان شوش گفت: همه اظهاراتم به خاطر فشارهای بازجویی بود و مجبور شدم دروغ بگویم. من قصد برگشت به کشورم را داشتم و فراری در کار نبود. در پایان هیئت قضایی وارد شور شد. ...
شهادت نواب از تلخ ترین خاطرات عمر من است
مهمان دوست بود و همیشه با خودش مهمان به خانه می آورد. در هر جلسه ای که می نشست، آنجا را پر از شور و نشاط می کرد. برای آموزش جوان ها، به مناطق دوردست می رفت و همه شاگردانش، انصافاً آدم های انقلابی از کار درآمدند. ایشان جمله معروفی دارد که هر قطره خون من که بر زمین بریزد، نام خمینی را فریاد خواهد کرد. واقعاً فدایی امام بود. شهید سعیدی بسیار مورد علاقه حضرت امام بود. از نقش ایشان در نهضت ...
جایی که نامش هنوز خونین شهر است!
هرکدام به یک طرف فرار کردند. نیروهای خط که حالا دیگر فهمیده بودند هلی کوپترها عراقی اند شروع کردند به تیراندازی و دوره شان کردند. خودمان را رساندیم به مجروح. دیدم دستش آویزان است به تکه گوشتی و یا زهراگویان دارد تلاش می کند آن را جدا کند. خون، تمام بدنش را پوشانده بود و داشت از حال می رفت که همه رمقش را جمع کرد و فریاد زد: لامصبا! دستم رو جدا کنید! اعتنا نکردیم. چند تا چفیه روی هم گذاشتیم و محکم ...
روزنامه نگار انگلیسی: آن لحظه ای که قرآن را در دست گرفتم، دانستم که زندگی ام دیگر به خودم تعلق ندارد
واقعا صادقانه سخن گفته باشم، باید بگویم آن لحظه ای که قرآن را در دست گرفتم، دانستم که زندگی ام دیگر به خودم تعلق ندارد. من خوش شانس بودم که در سفرم به سوی اسلام، برای پیدا کردن راهم فرصت و فضای لازم را داشتم. هیچ یک از دوستانم تفکر مرا با اختلاف نظرها وانشقاق هایی که جهان اسلام را دچار مصیبت های زیادی کرده است، آلوده و مشوش نکردند. در عوض، این امکان فراهم شد که خودم به برداشت ها و جمع ...
تلاش می کنم جوانان را به سمت موسیقی آذریایجانی سوق دهم/ برای تراکتور آهنگی خواهم ساخت
آهنگ هایتان که تا کنون پخش شده است ،کدام یک بیشتر خاطره ساز بوده است؟هم برای خودتان و هم مردم. همه آهنگ هایم را خیلی دوست دارم .من خیلی از ترک هایم که تولید شده اند را پخش نکرده ام ،چون سلیقه من این طور است که بعد از تولید آهنگ اگر اول از همه خودم آهنگ را دوست نداشته باشم و ارتباط برقرار نکنم ،هیچ وقت آن را پخش نمی کنم،شاید حتی اگر پخش شود مخاطب آن را دوست داشته باشد! همه آهنگ ...
صادق زیباکلام چگونه با لابی عضو هیئت علمی دانشگاه شد؟
ایشان دارم آخرین بار آن خواهد بود. یکی از ویژگی های جناب ایشان متهم کردن دیگران به بیسوادی، حماقت، بلاهت و شارلانتانیزم علمی می باشد. از نظر دکتر طباطبایی نه قبل و نه بعد از انقلاب هیچ کس این رشته را در ایران نفهمیده و درک علمی و قابل قبولی از آن نداشته". با بررسی مقاله ای که زیباکلام در پاسخ به اظهارات طباطبایی در مهرنامه شماره سوم منتشر کرد، مشخص می شود که زیباکلام کاملا برخلاف ...