کارمند شرکت که دوستم داشت از ازدواج با من منصرف شد؛برای انتقام از او با ...
سایر منابع:
سایر خبرها
شوهرم را در اتاق خواب خواهرم دیدم در حالی که هنوز لباس عروس از تنم خارج نشده بود !
مادرم حلقه انگشتری گران قیمت همسر برادرم گم شد. خانواده ام می خواستند موضوع را مخفی کنند اما مادرم در همان جلسه به داخل اتاق صدایم زد و مرا در جریان قرار داد که چه اتفاقی افتاده است. من به روی شوهرم نیاوردم اما آخر شب از داخل جیب لباسش انگشتر را که در لایه داخلی لباس مخفی کرده بود پیدا کردم. انگشتر را بی صدا به مادرم دادم و چیزی نگفتم. صبح روز بعد او در حالی که به هم ریخته بود ...
جزئیات جنایت خانوادگی در طبقه سوم خانه پدری
؟ در پارکینگ ساختمان بودم که پدرم وسایلم را داخل حیاط ریخت و من هم تصمیم گرفتم وسایلم را جمع کنم و به شهرهای شمالی بروم و بعد از چند روز به خانه بیایم که در یک لحظه عصبانی شدم و با برداشتن اسلحه به سراغ پدرم رفتم . اسلحه را از کجا تهیه کرده بودی؟ یک ماه قبل از یکی از دوستانم گرفته بودم . تا قبل از قتل از تفنگ استفاده کرده بودی؟ یکبار با برادرم در ...
ماجرای دختر 20ساله ای که چند قمه وچاقو را روی میز کلانتری گذاشت و گفت:من آدم کشته ام
مقتول ادامه داد: این افراد با دسیسه قبلی برای تصاحب خودروی مدل بالای پدرم او را به مخفیگاه خود کشانده و با ضرب و جرح او را بشدت زخمی کرده و باعث قتل وی شدند. سپس یکی دیگر از شاکی های پرونده گفت: من راننده کامیون هستم، یک روز با خودروی تازه ای که خریده بودم از حوالی قلعه حسن خان در حال عبور بودم که زن جوانی مقابل خودروی من دست تکان داد و گفت: شوهرم مرا کتک می زند لطفاً کمک کنید و مرا به خانه ...
نوزاد قاتل پس از 11 سال به دام افتاد
شاگردان زیادی داشتم. به طوریکه در چند جشنواره مقام آوردم و در فرهنگسرا ها موسیقی اجرا می کردم و آموزشگاه داشتم. من حتی به صورت سنتی هم خوانندگی می کردم و در کل هنرمند بودم و فهیمه هم در جریان کار های من بود و از من خوشش آمد و پیشنهاد ازدواج داد. من هم عاشق او بودم و قبول کردم با او ازدواج کنم. شما که عاشق و معشوق بودید چرا همسرت را به قتل رساندی؟ واقعیتش بعداً فهمیدم او مرا به خاطر ...
عاقبت فرزندان طلاق
سر کوچکترین مساله ای جوش می آورد و مرا مورد ضرب و شتم و کتک کاری قرار می داد. به دلیل اینکه بچه بودم و خانواده ام نیز به خاطر ترس از آبرویشان از من پشتیبانی نمی کردند. فقط می سوختم و می ساختم. چندین سال گذشت همه می گفتند اگر بچه دار شوی مشکلاتت خود به خود حل می شود و رفتار همسرت تغییر خواهد کرد. وی ادامه داد: بالاخره بچه دار شدیم و دخترم به دنیا آمد ولی او نه تنها تغییر نکرد بلکه بدتر ...
زن صیغه ای با بی حیایی مردان را به خلوتی می برد
تهدید و زور مرا سوار بر خودرویشان کرده و وقتی چشمانم را باز کردم دیدم در یک خانه متروکه در شهرهای شمالی کشور هستم. 3 روز در اسارتگاه مردان غریبه با زنجیر بسته شده بودم و هر روز از سوی آنها شکنجه می دیدم و هر لحظه آرزوی مرگ می کردم تا اینکه یک شب مردان خشن پس از کتک کاری سفته میلیونی را پیش رویم قرار دادند که مجبور به امضای آن شدم. این مرد ادامه داد: با تهدیدهایشان چند برگ از ...
وحید مرادی کیست؟ : سرنوشتی که شرور معروف از آن فراری بود
مردی میانسال درگیر شدم. به من فحش داده بود و من هم عصبانی شدم. در این درگیری او حالش بد شد و بعد از رفتن به بیمارستان جانش را از دست داد. مرا به جرم قتل دستگیر کردند ولی بعد مشخص شد که آن مرد بر اثر سکته قلبی جان باخته است، برای همین من هم از اتهام قتل تبرئه شدم. اولین بار چه زمانی دعوا کردی و دستگیر شدی؟ سال 80 بود. من 18 سال داشتم. به خاطر دوستانم وارد یک درگیری ای شدم و ...
وقتی سرزده به دفتر کار شوهرم رفتم، صدای یک زن را از داخل اتاقش شنیدم + عکس
را هم نداشت تا اینکه رضا یک دفتر کار اجاره کرد و دیگر ظهرها نیز به خانه نمی رفت و بعضی شب ها نیز در همان دفتر می ماند. حس زنانه لیلا کافی بود تا در میان همه مشکلات زندگی پنجره جدیدی در ذهنش باز شود و برای اطمینان از شکی که به شوهرش داشت به دفتر رفت و پشت در دفتر کار شوهرش با صدای خنده های زنانه روبرو شد، در دفتر باز شد و لیلا اطمینان پیدا کرد که همسرش به او خیانت کرده است. ...
قتل همسر بعد از 42 سال زندگی در پشت بام!
پشت بام برده و از آن زمان دیگر مرا به خانه راه نداد که من طی این سالها اتاق کوچکی در پشت بام خانه درست کرده بودم و آنجا زندگی می کردم. وی افزود: مدتی قبل همسرم به فرزندانم گفت من پدرشان نیستم و فقط آنها را بزرگ کرده ام و نازنین و پسرم را تحریک کرد تا مرا بکشند، من نیز که می دانستم آنها قصد کشتن مرا دارد، یک سال به شمال رفتم و آنجا زندگی کردم، مدتی پیش به خانه بازگشتم و فهمیدم همسر و دخترم ...
پرستاری از مدافع حرم به شوق زیارت حرم حضرت زینب(س)
بی جان همسرم را تحویل گرفتم فاطمه که 23 سال دارد درباره روزهایی که خبر مجروحیت همسرش را دادند، می گوید: روز قبل از اینکه از سوریه با خانواده همسرم تماس بگیرند، من سردرد وحشتناکی داشتم و اصلا آرام و قرار نداشتم تا اینکه یکباره دختر برادر شوهرم به منزل ما آمد و مرا به خانه خودشان برد. من متوجه حال بد آنها شده بودم و هر چه اصرار می کردم، هیچ کس چیزی به من نمی گفت؛ تا اینکه به یکباره همه ...
من بچه دار نمی شدم اما کبری قبل از طلاق باردار شد!
در دلم روشن می کرد. بعد از گذشت مدتی همسرم خبرداد که باردار شده است، با شنیدن این خبر اشک شوق می ریختم و خداوند را شکر می کردم. شب و روز تلاش می کردم تا همسرم کمبودی در زندگی اش احساس نکند. اما بعد از به دنیا آمدن پسرم تامین هزینه های زندگی و اجاره خانه خیلی برایم مشکل شده بود به همین خاطر تصمیم گرفتم طبقه دوم خانه پدرم را بسازم تا دیگر اجاره خانه ندهم و وضعیت مالی ام کمی بهتر شود. با سختی و ...
مهندس اصفهانی فوت شده، پس از 12 سال زنده شد + عکس
های زیادی در ذهن داشتند که علت این همه سال چشم انتظاری برای چه بود و پدر خانواده نیز در حالیکه آرام اشک می ریخت باور نداشت خانواده اش را بعد از 12 سال در یک قدمی اش می بیند. همسر مهندس برق که خیلی شوکه است به خبرنگار ما گفت: 4 فرزند دختر دارم و زمانیکه شوهرم ناپدید شد یکی از دخترانم خواستگار داشت اما با ناپدید شدن پدرش شوک عجیبی به او وارد شد و برای ادامه زندگی پیش خواهرش در کانادا رفت و ...
سختی کشیدم اما ارزش داشت
خواهم در شهر غریب زندگی کنم آن جا اگر مشکلی برام پیش بیاید چه کار می کنم و هزارتا نگرانی دیگر... شما چه کردید؟ و دوباره جنگیدن برای رسیدن به آرزوهایم شدت گرفت. با زحمت زیاد پدرم را راضی کردم یک سال اول در خوابگاه خودگردان دانشجویی زندگی کردم بعد از یک سال با دوتا از بچه ها خانه ای اجاره کردیم بعدها خودم صاحب خانه شدم والان الحمدلله کاملاً مستقل هستم. در زمان استخدام ...
آن مرد بی حیا با وعده ازدواج نقشه کثیفش را اجرا کرد و بعد من را دور انداخت
کمی آرام شده بودم و به این امید که مشکل بدنی ام نیز حل بشه وکمی لاغر بشم، با شور و احساس ویژه ای شیشه مصرف می کردم. مشکلت حل شد؟ هرگز! هم خودم سوختم و هم زندگی اطرافیانم را سوزاندم. روز به روز مصرفم بیشترمی شد تا این که همه اعضای خانواده دیگر متوجه تغییر رفتارمن شده بودند. من که زنی خانه دار وهمسری مهربان برای همسرم و همچنین مادری فداکار برای فرزندم بودم اکنون به موجودی پلید ...
شکایت از مرد فیلمبردار به اتهام تعرض
چندی پیش زن جوانی به دادسرا رفت و از خواستگارش شکایت کرد. او گفت: مدتی قبل خواهرم پسر جوانی را که فیلمبردار بود به من معرفی کرد. از همان روز اول قرارمان ازدواج بود و خانواده ها نیز در جریان بودند. چند ماه قبل به بهانه اینکه مادر شهاب می خواهد با من صحبت کند، او مرا به خانه شان دعوت کرد. اما وقتی به آنجا رسیدم شهاب گفت برای مادرش کاری پیش آمده و خانه نیست. در این میان برایم آبمیوه آورد اما پس از خوردن آن بی هوش شدم. ...
ترجمه خاطرات همسر انورسادات چاپ شد
تخت خودش ببیند، صبحانه و ناهار شام را با هم می خوریم. وقتی که همراه باربرها وارد خانه شان شدم اشک پدرم جاری شد، خیلی دلش می خواست با ما و نوه هایش باشد، اما به دلیل موقعیت انور خود را مقید احساس می کرد. یک سال بعد پدرم درگذشت. اما مادرم چهارده سال بعد را با ما زندگی کرد و پس از آن که انور رئیس جمهور شد، با ما به اقامتگاهمان در جیزه آمد. در آخرین بیماری اش تا زمان فوت که درست پیش از اولین ...
پایان تلخ اعتماد به یک فیلمبردار سینما
زن جوان گمان نمی کرد با زندانی کردن فیلمبردار آزارگر در خانه اش به اتهام آدم ربایی بازداشت شود. به گزارش اعتدال، جام جم نوشت: هفته گذشته یکی از فیلمبرداران سینما با حضور در دادسرای جنایی تهران از زن جوانی به اتهام آدم ربایی شکایت کرد. او به بازپرس جنایی گفت: مدتی پیش با زن جوانی آشنا شدم و قرار بود با هم ازدواج کنیم اما به خاطر مشکلاتی از هم جدا شدیم. او مرا به طور اتفاقی در ...
خال گوشتی
داود نجفی طنزنویس با این وضع بالا رفتن دلار و گرانی، ما پسرها نه تنها نمی توانیم از پس هزینه های ازدواج و زندگی مشترک بر بیاییم، بلکه از پس هزینه های خودمان هم بر نمی آییم. برای همین باید یک راهی برای نجات از این زندگی پیدا کنیم. برای من که همیشه بزرگترین هیجان زندگی ام این بود که یک روز دکتر و پرستاری که من به کمک آنها به دنیا آمده بودم، به همراه یک خانم و آقای پولدار به خانه ما ...
مردم شب ها مهربانتر و دست و دلبازترند
به کلاس چهارمی ها نمی خورد؛ علتش هم بازماندگی 4 ساله او از تحصیل به دلیل اعتیاد پدر و غیبت های طولانی مادر در خانه است. او می گوید: پدرم اعتیاد دارد و از وقتی که یادم می آید از صبح تا شب را بیرون از خانه گذرانده ام؛ تا چند سال پیش که کوچکتر بودم، به همراه پدرم سرکار می رفتم؛ اما در حال حاضر خودم می آیم و می روم و تقریبا همه خیابان های تهران را بلدم. حمید در مورد خانواده اش ...
خواننده افغانی راز قتل همسر ایرانی اش را پس از 11 سال فاش کرد
، ازدواج با او آرزوی من بود. باهم عقد کردیم اما بعد از مدتی متوجه شدم او شخص دیگری را دوست دارد. حتی آنقدر دیگران این موضوع را به من گفتند که مجبور شدم سه بار خانه ام را عوض کنم. چه شد که از آمل به تهران آمدید؟ من از 16 سالگی نوازنده قانون بودم و خوانندگی هم می کردم. در جشنواره های زیادی شرکت کرده بودم و وضع مالی ام خوب بود. قرار بود برای کارم به تهران بیایم و مهناز زمانی که فهمید گفت ...
خواننده افغانی راز قتل همسر ایرانی اش را پس از11سال فاش کرد/با من ازدواج کرد ولی دلش با کسی دیگر بود
...> بله، ازدواج با او آرزوی من بود. باهم عقد کردیم اما بعد از مدتی متوجه شدم او شخص دیگری را دوست دارد. حتی آنقدر دیگران این موضوع را به من گفتند که مجبور شدم سه بار خانه ام را عوض کنم. چه شد که از آمل به تهران آمدید؟ من از 16 سالگی نوازنده قانون بودم و خوانندگی هم می کردم. در جشنواره های زیادی شرکت کرده بودم و وضع مالی ام خوب بود. قرار بود برای کارم به تهران بیایم و مهناز ...
دیگر طاقت دوری ندارم
مهتاب جودکی| وطن دیگر تابِ دوری ندارد. بچه ها را کنارش نشانده و چشم از همسرش برنمی دارد. روز آزادی دیر آمد اما بالاخره رسید و او شب را در آرامش خانه به صبح رساند، نه مثل چهار سال گذشته در زندان. بعد از این همه هراس از اعدام و تکرار روزهای حبس، نوبت آزادی محیط بان قیر و کارزین رسید. 11 هزار نفر از مردم در آزادی وطن نوروزی دخیل شدند و به او امید دادند که زنده می ماند، باز هم در دشت های قیر و کارزین ...
گره هایی که با طالع بینی کورتر می شوند
شب می شود. او چنین واقعه را تعریف می کند: از زمانی که ازدواج کردم، بدبیاری ها لحظه ای من را رها نمی کردند، بعد از شش سال تصمیم گرفتم از راه رمال ها وارد شوم شاید گشایش حاصل کردم، برخی ها به من گفتند خانم تو نحس است و او را باید طلاق دهی که من مخالف بودم اما رفته رفته مرا به این نتیجه رساندند که این راه حل مناسبی است و تا پای طلاق پیش رفتیم و چندماهی از خانم خود دور بودم. این مال باخته ...
بیکاری مرا مجبور به دزدی کرد
شفا آنلاین حوادث کارگر اخراجی که به خاطر بیکاری دست به سرقت می زد صبح دیروز در شعبه هشتم دادگاه کیفری پای میز محاکمه ایستاد.وی در دادگاه گفت: من وقتی به خاطر تعدیل نیرو از محل کارم بیکار شدم از سر ناچاری دست به سرقت زدم. به گزارش شفا آنلاین: رسیدگی به این پرونده از سال 94 به دنبال دستگیری سارقان Arresting thieves خانه ای در غرب تهران شروع شد. مدتی بعد سارقان که سه مرد جوان بودند دستگیر ...
ممنون بابت همه چیز، آقای کیارستمی عزیز
که آن را به خوبی به یاد دارم و در کتابچه خانودگی به همراه تاریخ تولدم، تاریخ ازدواجم و تاریخ تولد دو پسرم ثبت شده است. فقط تاریخ مرگم مانده است تا در آن ثبت شود. 9 1990 زلزله در شمال ایران جایی که خانه دوست کجاست را ساخته بودم. 10 2002 دیروز روز بسیار مهمی بود و آن را به خوبی به خاطر دارم. زیرا متوجه شدم که سیگار کشیدن نه تنها به سلامتی آسیب نمی رساند بلکه برای آن مفید هم هست ...
اسیدپاشی مرد عاشق و سوختگی پسرعمو های دختر!
تربیت بدنی در یکی از دانشگاه های اطراف شهر تهران هستم و در دانشگاه با دختری به نام شادی آشنا شدم. شادی هم رشته ای من بود و حدود یک سال با او دوست بودم اما به این دلیل که در درس هایم عقب ماندم و به همه کارهایم لطمه وارد شده بود، تصمیم گرفتم ارتباطم با شادی را قطع کنم. وی ادامه داد: من و خواهرزاده ام مازیار، در فرودگاه مشغول به کار هستیم. روز حادثه مادرم را به خانه خواهرم بردم تا در اسباب ...
9 ساله بودم که آن مرد وقیح برای اولین بار من را به خلوتگاه برد و نقشه کثیفش را اجرا کرد
را از مدرسه ای نزدیک خانه ام بود انتخاب کردم و یک روز که او تنها در حال برگشت از خانه بود او را بدون این که صورتم را ببیند از پشت در بغلم گرفتم و با بستن دهان و چشمش به خانه ام بردم. او خیلی سعی کرد با جیغ و گریه و التماس که می ترسد مرا آرام کند اما من توان مقابله و رفتار های بچه گانه او را نداشتم و باید به هدفم هرجوری که بود می رسیدم. وی ادامه داد: وقتی مطمئن شدم او مرا نمیبیند شروع ...
خانه ای که دیگر نیست؛ مرثیه ای بر ویرانه های خانه دکتر معین در محله زرجوب رشت
شوی- که حالا خواهر امام می نامند- خانه داشته است. ابتدای کوچه یک نانوایی است. پخت صبح و عصرش بربری است و در میانه روز، عطر پیراشکی های تازه را به عابران هدیه می دهد. از او آدرس خانه دکتر معین را می پرسم. مرد میانسال اصلا نمی داند کیست؟ با اشاره به شاگردش می پرسد: تو می دانی؟ شاگرد نانوا می گوید: نویسنده لغتنامه را می گویی؟ آستانه است. زمزمه می کنم آن که قبرش است بعد انقلاب هم قرار بود خرابش کنند ...
اعتراف هولناک مردی میانسال درباره قتل همسرش
برای خودم درست کرده بودم، زندگی می کردم. از طرفی متوجه شدم که همسرم به همراه دختر و پسرمان می خواهند خانه ام را بفروشند. آن ها حتی می خواستند مرا به قتل برسانند. خانه برای شما بود؟ بله. یک خانه دوطبقه که حدود 400 میلیون تومان می ارزد، اما همسرم و دخترم به همراه پسرم می خواستند این خانه را بالا بکشند. نقشه قتل مرا هم کشیده بودند. فقط به خاطر خانه دست به این جنایت زدی؟ به خاطر ...
وعده شهادت "محمد ابراهیم رشید" در شب نیمه شعبان
مسابقات ضد گلوله خیلی تلاش کرد. وی اظهار داشت: در این سال ها ابراهیم بارها به سوریه رفت. بهمن ماه مجددا برای دفاع از حرم به سوریه اعزام شد و عید به خاطر فوت پدرم به خانه برگشت و پس از مراسم بلافاصله به سوریه رفت. عسکری با اشاره به ویژگی های شهید بیان کرد: فوق العاده استثنایی بود، چه در مراودات کاری چه در روابط زندگی تک بود. خیلی آرزوی شهادت داشت، به سوریه رفت که شهید بشود ...