سایر منابع:
سایر خبرها
ناگفته های محمدهاشمی از دوران ریاست صداوسیما
تان برای مردم جذابیت داشته باشد. بعد از دیدارم مستقیماً به سازمان رفتم. وقتی وارد راهروی ورودی ساختمان مدیریت شدم دیدم روی یک دیواربزرگ اطلاعیه های مختلف چسبانده اند که همه مربوط به افراد و احزاب سیاسی بیرون از سازمان بود. هیچ گروهی نبود که اطلاعیه اش آنجا نباشد و این نشان می داد که مردم آن زمان چه اهمیتی به صدا و سیما می دادند. بنابراین با این وضعیت اداره آنجا خیلی مشکل بود. مطالعات سیاسی و ...
رقص چوب، رنگ خون گرفت
شب در جشن عروسی در حال رقص چوب بودیم. همه حلقه زده بودند و مهمانان نوبت به نوبت وارد حلقه می شدند و پایکوبی می کردند. کامران یکباره وارد حلقه شد و می خواست چوب را از یکی از مهمانان بگیرد. به همین خاطر پدرم به او اعتراض کرد و گفت بهتر است اجازه دهد ابتدا بزرگترهای فامیل به پایکوبی بپردازند. ولی کامران عصبانی شد و با مشت به صورت پدرم زد. من که از دیدن این صحنه عصبانی شده بودم وارد دعوا شدم. عمویم هم ...
زهره 24 ساله با پای خود به آن خانه شوم رفت !
وقتی پدر و مادرم در خانه نبودند در آشپزخانه شروع به مصرف مواد کردم و در حال مصرف بودم که پدرم از راه رسید و مرا در آن شرایط دید. آن روز کتک مفصلی خوردم و بعد از آن گیر دادن ها زیادتر شد حتی چندین بار پدر و مادرم برای ترک دادن من اقدام کردند اما فایده ای نداشت و من بهانه رد کردن خواستگارم را جلوی آن ها مطرح می کردم و دیگر فکر کنم از من خسته شدند و مرا به حال خود رها کردند. مدتی گذشت که شبانه از خانه ...
به خاطر کرایه ماشین صیغه امیر شدم !
تصمیم خودم را عملی کردم و از امیر خواستم برایم چند بسته قرص خواب آور بخرد. قرص ها را در آبمیوه مادرم ریختم و او را کشتم. وقتی مطمئن شدم مرده است به اورژانس زنگ زدم و کمک خواستم. اما چند روز بعد نتیجه آزمایش های پزشکی قانونی رازم را فاش کرد. البته مطمئن بودم که گرفتار می شوم و خون مادرم دامنم را می گیرد. فقط خدا می داند چقدر پشیمانم. الان که به آن روزها فکر می کنم می بینم چقدر وسوسه انتقام ...
دردسر دختر همسایه برای جوانی که تازه از خدمت سرباز برگشته بود
بالا گرفت و همسرم قهر کرد و به خانه پدرش رفت. هنوز درگیر بودم تا بزرگان فامیل را جمع کنم که برای زندگی من پا درمیانی کنند که با احضاریه دادگاه مواجه شدم در حالی که همسرم مهریه اش را به اجرا گذاشته بود و چون کار درست و حسابی و پولی نداشتم به زندان افتادم. غلام می گوید: الان یک سال است که در زندان هستم و به همت ستاد دیه استان با گرفتن رضایت از همسرم مشکل مهریه 350 سکه ای حل شد و باید 20 میلیون تومان بپردازم. پرونده این زوج با همت ستاد دیه استان به زودی بسته می شود اما از چشمان معصوم ریحانه سه ساله نمی شد غافل بود که شاهد طلاق پدر و مادرش است. رکنا ...
هدیه بانوی هنرمند ایرانی به اسقف اعظم کلیسای کاتولیک مانیل
همچنین گفت: پیگیری هنر برای او در همه دوره های زندگی آسان نبوده است و به خاطر می آورد که چگونه خود را ساعت ها درون اتاق خود نگه می داشت تا قبل از نوشتن فکر کند. او افزود: در مواردی متوجه نمی شدم که کسی به اتاق من وارد شده است و نمی دانستم در اطراف من چه می گذرد؟ انجام کارهای هنری من به ویژه پس از ازدواج به خاطر مسئولیت های مختلف به عنوان یک همسر و یک مادر با مشکلات عمده ای مواجه بود و ...
مرد کارتن خواب 2 زن و یک کودک را تسلیم نیت شیطانی کرد+عکس قربانیان
وسایل قیمتی در خانه شان بود برداریم و به وضعمان سامان بدهیم. اما وقتی به خانه آن ها رسیدیم با جسد آویزان شده 2 زن و یک پسر که سرشان تا نصفه جدا شده بود مواجه شدیم. او در ادامه افزود: آن قدر صحنه ترسناکی بود که برای چند دقیقه فراموش کردیم برای چه کاری به آن جا آمدیم و از ترس زیاد با همان وضعیت لباس های ژولیده و کثیف به اداره پلیس رفتیم و گزارش صحنه هایی که دیدیم و صحبت های جیمی ...
خانم پرستار و مرد نامحرم در خانه آمنه خانم چه کردند!
در ادعایی گفت: من پرستار خانگی او بودم. کنترل تلویزیون آمنه خراب شده بود که ساعت 13:15 از من خواست به مغازه صوتی و تصویری بروم و برای او کنترل تلویزیون بخرم. راهی بازار Store شدم، اما مغازه تعطیل بود که به خانه برگشتم و ساعتی بعد دوباره به مغازه رفتم. وقتی برگشتم شیشه پنجره خانه اش شکسته شده بود که نگران شدم و از قسمت شکسته شده داخل خانه اش را نگاه کردم، جسد او را در حالی که دست و پایش با طناب بسته ...
فرهنگ ایثار در روزنامه ها
را در جبهه جا گذاشته بود به گفت و گو با خانواده شهید علیرضا ایزدی پرداخت و نوشت: مادر شهید از کودکی های فرزندش می گوید؛ خدا به من و همسرم چهار دختر و یک پسر داده بود. علیرضا سال 1341 به دنیا آمد. گل سرسبد خانه مان بود. نه فقط برای اینکه تک پسر بود، بلکه مهربانی ذاتی داشت و سعی می کرد باری از دوش خانواده بردارد. از کودکی کار می کرد و کمک حال پدرش بود. فقط 10 سال داشت که در شیرینی فروشی مشغول کار شد ...
سرنوشت دلارهای علیرضا فغانی به کجا کشید؟
می شود این است که اجازه ندهید بازیکن ها بازی کنند شما دنبال آنها بدوید. از قبل بازی آنها را خوانده باشید. شاید آن موردی که شما می گویید داور فوتبال بازی کرده باشد اینجا خیلی به درد می خورد. کوئیپرز داور فوتبالیستی است و سنش هم 44 سال بود ولی اغلب اوقات سر صحنه بود. این به خاطر بازی خوانی او بود. تا کجا ادامه می دهی؟ شاید ما فکر می کردیم حالا که تا پای فینال جام جهانی رفته ای داوری را ...
قسامه نتوانست گره از پرونده تازه عروس باز کند
خواست تا حق طلاق را به او بدهم. من هم پذیرفتم اما وقتی همسرم مدرک فوق لیسانسش را گرفت از من جدا شد. من تحت تاثیر این ماجرا افسرده شدم و مدتی بعد دست به خودکشی زدم ولی زنده ماندم.چند ماه بعد با مریم که دختر عمه ام بود ازدواج کردم. مریم همیشه به خاطر سختگیری های پدرش، با او اختلاف داشت. بعد از ازدواج نیز رابطه مریم و پدرش قطع شد. من برای بهتر شدن این ارتباط تلاش کردم و از چند نفر از بزرگان فامیل خواستم ...
قتل عام خانوادگی به خاطر تجاوز
خانه نبود و قرار شد برادر شوهرم به خانه ما بیاید تا پیش من و پسر هفت ساله ام بماند. و وقتی به خانه مان آمد آبمیوه خرید و من با خوردن آبمیوه مسموم شدم و در حالتی که هیچ اختیاری نداشتم او به من تعرض کرد.... بعد ازآن چه اتفاقی افتاد؟ وقتی به هوش آمدم و متوجه شدم برادر شوهرم مرا تهدید کرد، او گفت اگر ماجرا را به کسی بگویم فیلم تجاوز را نشان خواهد داد... من بسیار ناراحت بودم برای ...
پیکان 3- سایپا صفر؛ کیلومتر دایی صفر شد!
...، نوسازی کنیم. بعد از انقلاب (در واقع بعد از جنگ) هم گرچه همچنان بر سرمایه گذاری های اقتصادی متمرکز بودیم (مثلاً در حالی که بعد از انقلاب جمعیت مان دو برابر شده بود، ما سی برابر رژیمِ قبل سد ساخته بودیم!) ولی همزمان به سراغ تولید انبوه سرمایه انسانی هم رفتیم. سرمایه انسانی یعنی سرمایه گذاری برای پرورش نیروی های متخصص و تحصیل کرده. در این حوزه هم آن قدر پیش رفتیم که مثلاً تعداد مهندسان ساختمان ما ...
اعلام گذشت از مظنون پرونده قتل دختر جوان
یافت و گفت: در حال رفتن بودم که دیدم مردی زمینی را می کند. خیلی مشکوک شدم و وقتی که دیدم جسد دختر جوانی را در گودالی که کنده بود، گذاشت، سریع با پلیس تماس گرفتم؛ اما قبل از آمدن پلیس مردی که این کار را کرد، از محل گریخت. به این ترتیب مأموران پلیس شهرستان ایوانکی مأمور شدند تلاش خود را برای پیدا کردن مرد ناشناسی که در حال دفن کردن جسد دیده شده بود، آغاز کنند. پس از مدتی مأموران با بررسی ...
علی عسگری هر آنچه از دین می دانست عملی می کرد
. وی افزود: من سال 52 و شهید عسگری سال 53 از سوی ساواک دستگیر شدیم. من حدود یک سال و نیم محکوم شده بودم. در روز های پایانی محکومیت، من را به کمیته مشترک بردند تا بار دیگر مورد بازجویی قرار گیرم. در راهروی کمیته مشترک شهید عسگری را دیدم که کشان کشان خودش را به جلو می کشید. پاهایش زخمی بود. می خواستم به سمتش بروم که با دستش علامت داد که نزدیکش نروم. 2 روز بعد که با هم هم سلولی شدیم با هم ...
زمانی با رضاخان درافتاد که کسی جرئت نداشت در خانه اش نام او را ببرد!
ساکت می شد و لبخند می زد. همین حالت عطوفت و مهربانی را به نسل جوان هم داشت و خیلی خوب با آن ها رابطه برقرار می کرد و صمیمی می شد. از آنجا که شعر و لطیفه زیادی هم بلد بود، منبرش کسل کننده نمی شد. مهم ترین ویژگی او هم این بود که همان کاری را انجام می داد که می گفت. ایشان قبل از حادثه مسجد گوهرشاد، همه جا منبر می رفت و از همان جوانی با همه مردم محشور و دمخور بود. بعد از حادثه گوهرشاد هم مجبور شد به ...
حکایت جانباز نابینایی که تا "پایان جنگ" در جبهه ماند
با لشکر 30 زرهی در مرحله سوم عملیات بیت المقدس شرکت کردم. این عملیات بسیار سخت بود. بعد از عملیات به خانه برنگشتم؛ زیرا می ترسیدم که دیگر پدر و مادرم اجازه ندهند که به جبهه برگردم. عملیات دوم من عملیات رمضان بود. صبح روز دوم عملیات در حال نماز بودم که ناگهان انفجار مهیبی در کنارم رخ داد. احساس کردم چیزی با صورتم برخورد کرد. ثانیه ای بعد خون پیشانیم را پوشاند. بچه های امداد من را به پشت ...
همسر و فرزند سردار شهید بابانظر، 22 سال پس از عروج
لحظه به لحظه آن روز را به خاطر دارد - میگوید: ق ّه را بدون هیچ مشک ی بالا رفت. بالا که رسیدیم، نشستیم. رفتارش برای من خی ی ع یب بود. هرگز او را این طور ندیده بودم. چفیهاش را روی پیشانیاش انداخت و دراز کشید. متوجه شدم که در حال ذکر گفتن است. در حالیکه به پایین نگاه میکردم، برگشتم تا به او بگویم که ارتفاع چه قدر زیاد است. دیدم پیشانیاش پر از عرق شده و رنگش تغییر کرده است. سردار موسوی را صدا زدم ...
مهران را عاشقانه دوست داشتم اما او باعث شد در 18 سالگی در دام شوهر شیطان صفت بیفتم!
کارخانه تولیدی در کشور کویت دارد، اما در استان فارس زندگی می کند. من به امید دیدن کشور دیگر و همچنین فرار از زخم زبان های دیگران و بدون اطلاع خانواده ام به صیغه آن مرد که نادر درآمدم و با هم به استان فارس رفتیم، اما هنوز چند روز از این ماجرا نگذشته بود که تازه فهمیدم که با اشتباهی بزرگ در دام شیادی حقه باز گرفتار شده ام.حقیقت ماجرا آن جا لو رفت که متوجه شدم او نه تنها مجرد نیست بلکه 2فرزند نوجوان ...
رونوشت به معاونت تنهایی بریتانیای کبیر
بیست و چهار اسفند تا میدان ژاله چقدر بود فقط یادم هست که مادرم در میدان بهارستان دست من را می فشرد و رو به سواری ها داد می زد صد تومن پشت کارخونه برق ژاله و من چند دقیقه بعد از دروازه ای وارد خانه ای می شدم که نور داشت و قناری و مادربزرگم و هزار دخترعمو و پسرعمو و سبد بسکتبال و پاسوربازی کردن پدر و عموهایم و بوی برنج و سینی های بزرگ چای. از شما ممنونم که یادم آوردید چقدر آن جمعه ها در قیاس با این تنهایی مطلق عمیق سیاه بی سرانجام قشنگ بود. کاش قیمت داشتم که به چند تومان فروختمش؟ ...
پرونده سوزاندن پیکر شهدا بعد از گلوله باران در کردستان
. سوزاندن پیکر شهدا بعد از گلوله باران آن ها شهید محمد حاجت بیگی در 9 آبان 1345 در طرقبه مشهد متولد شد. پدرش کشاورز و مادرش خانه دار بود. آن ها چهار پسر و دو دختر بودند و محمد فرزند چهارم و پسر آخر خانواده بود. او تا اول راهنمایی ادامه تحصیل داد، سپس درس را رها کرد و عازم جبهه شد. سرانجام محمد حاجت بیگی 5 مهر 1365 در کردستان به دست عناصر گروهک تروریستی کومله و دمکرات به شهادت ...
شیطنت های مجردی عروس چشم عسلی داماد را به دادگاه کشاند
به گزارش نامه نیوز، اما همه حساب و کتاب هایم به هم ریخت و مثل پسرهایی که در کوچه و خیابان و یا فضای مجازی درگیر عشق های هیجانی و بعد هم دچار دردسر و شکست های عاطفی می شوند من هم مشکل پیدا کردم. ماجرا از این قرار بود که مادر و خواهرم دنبال یک عروس زیبا و به قول معروف چشم عسلی می گشتند. حدود یک ماه طول کشید تا دختر مورد نظر شان را پیدا کنند. مراسم خواستگاری برگزار شد و تا به خودم آمدم دیدم پای سفره ...
پروفسور رزاقی آذر: 17 سالگی ازدواج کردم
تخصص شدم و سال سوم تخصص بودم که تظاهرات انقلابی آغاز شد بعد از فارغ التحصیلی ام انقلاب دیگر پیروز شده بود. ابتدا تخصصم را در رشته کودکان و بعد فوق تخصص غدد درون ریز و متابولیسم کودکان را گرفتم. سومین بارداری من شامل یک جفت دو قلوی دختر و پسر بود که به حمدالله توانستم آن را هم به خوبی پشت سر بگذارم. تا کنون عناوین علمی و جوایز مختلفی کسب کرده ام کمی در مورد موفقیت های تحصیلی ...
غول نامیرا کنکور
رشته کنکور می گوید: برای انتخاب رشته به یک مدرسه رفتیم و شناسنامه های مان را تحویل دادیم. انتظاری هم نداشتم که قبول شوم اما رتبه را که شنیدم ترغیب شدم تا انتخاب رشته کنم؛ نهایتا انتخاب رشته کردم. ماجرای اعلام نتایج خیلی جالب تر بود. کنکوری را که در آبادان دادم، نتیجه اش را در رشت گرفتم! برای مسافرتی به شهرهای شمالی رفته بودم که از رادیو متوجه شدم نتیجه کنکور آمده است. آن زمان نتایج را ...
اعترافات هولناک زن شیشه ای شوهرکش ! / زن قاتل: صدایی به من گفت شوهرت رابکش
به گزارش نامه نیوز، پرونده این زن که از سوی پلیس استان مرکزی بازداشت شده و تحقیقات از او ادامه دارد، بعد از آن به جریان افتاد که کارآگاهان از قتل مردی جوان به نام محمود در خانه اش مطلع شدند و وقتی به آنجا رفتند، با توجه به شواهد و مدارکی که در صحنه جرم وجود داشت، همسر او به نام مریم را بازداشت کردند. مریم در همان بازجویی های ابتدایی به قتل اقرار کرد و گفت: من و محمود به تازگی با هم ...
سهم 17 نفری آذربایجان شرقی از نفرات برتر کنکور در دهه نود/ جای خالی تبریزی ها در جمع رتبه های برتر گروه ...
توانستم مطالب را یاد بگیرم، از این رو با همین روش خودم درس خواندم و بیشترین تمرکز من برای کنکور از پایه سوم اغاز شد و با آرامش، برنامه ریزی و حرف شنوی از معلمان مدرسه و مهم تر از همه توکل بر خدا موفق شدم. نفر دهم کنکور تجربی امسال نیز در گفتگو با خبرنگاری گفته است دلایل موفقیت خود را مطالعه دقیق و حمایت پدر و مادر می دانم و می توانم بگویم چیدن برنامه های سفت و سخت نمی تواند همیشه نتیجه ...
گفت وگو با دختر قربانی تعرض
پیدا کنم. بعد از گذشت سه ماه هنوز کار مناسبی پیدا نکرده بودم. ماهانه پول زیادی بابت اجاره خانه می دادم و پس اندازم در حال تمام شدن بود. به همین خاطر تصمیم گرفتم یک همخانه پیدا کنم تا بتوانم مبلغ اجاره خانه را با او شریک شوم. چند شبانه روز در روزنامه ها دنبال همخانه و شغل مناسب گشتم اما پیدا نکردم. به همین خاطر به بنگاه های شهر پرند مراجعه کردم و از آنها خواستم تا برایم همخانه ای پیدا ...
پرت شدن مشکوک عروس26 ساله از شیشه خودروی در حال حرکت !
پدر و دختر برقرار باشد. حتی بار ها از چند نفر از بزرگان فامیل خواستم تا آن ها را آشتی دهند، اما موفق نشدم. متهم در آخر گفت: آخرین بار شبی بود که من و میترا از مهمانی به خانه بر می گشتیم که در ماشین بار دیگر میترا حرف اختلاف با پدرش را زد. من که از این موضوع خسته شده بودم عصبانی شدم و خواستم برای همیشه به این اختلاف پایان دهد. میترا با شنیدن این حرف داد و فریاد راه انداخت و گفت: خودش را ...
حذف کنکور امکان پذیر نیست اما می توان آن را چند مرحله ای کرد
با تلاش به آن رسیده ام، اصل کنکور دعای مادرم و سپس تلاش خودم بود این را با قاطعیت اعلام می کنم. سخت ترین سکانس پس از کنکور کدام بود؟ سخت ترین بخش پیش از کنکور درگیری با خودم بود، تصور کنید یک سال از فضاهای خلاقانه ای که در مدرسه و کنکور بود، دور بودم و وارد فضای کنکور شدم. در اوایل فروردین ماه، حس و حال بدی نسبت به درس خواندن داشتم، به طوری که سه روز درس می خواندم حدود یک ...
درخواست ازدواج با دختر خارجی مطلقه توسط پسر معتاد !
ادامه بدهد. او را به خارج از کشور فرستادیم تا دوره دکترا را تمام کند و برگردد. هزینه های سنگین تحصیل در خارج از کشور ما را دچار مشکلات زیادی کرده بود، ولی به امید روزی که رامتین برگردد و باعث افتخار ما شود، همه چیز را تحمل می کردیم. رامتین هر روز تماس می گرفت و درخواست پول می کرد به ناچار پولی فراهم می کردیم و برایش می فرستادیم. مدتی گذشت تا این که خبر آمد رامتین نه تنها درس نمی خواند بلکه معتاد شده ...